بنن و متحدانش ایدئولوژی خود را «آلترناتیو راست» میخوانند، عبارتی که برند آنها را از ناسیونالیسم محافظه کار از طیف سنتی تا راست میانه جدا میکند. بنن معتقد است که آمریکا باید در نبرد چالشهای قومی، به خصوص در درجه اول در برابر مسلمانان، در داخل و خارج از ایالات متحده، به پیروزی برسد.
به گزارش بصیرت به نقل از دیپلماسی ایرانی، شش ماه پیش، اکثر آمریکایی ها و تقریبا هیچ کس در جهان نام استیو بنن را نشنیده بود. امروز او به یکی از قدرتمندترین مردان جهان تبدیل شده است. بنن باورهای ایدئولوژیک خاصی دارد و در حال حاضر قدرت انجام تغییرات فوق العاده ای در آمریکا و جهان را داراست. ایده ها و قدرت او ممکن است در کوتاه مدت برای منافع دولت روسیه مفید باشد اما در دراز مدت اوضاع پیچیده خواهد بود.
نیاز نیست که حدس بزنیم بنن چه باورها و خواسته هایی دارد. ناشر سابق بریتبارت نیوز، بسیار درباره مواضع مورد حمایتش باز برخورد کرده است. بسیاری از تحلیلگران روسی به سادگی شکاف میان «عملگرایی» جمهوریخواهان و «ایده آل گرایی» دموکرات ها را مشاهده می کنند اما بنن متفاوت است. همان طور که برای بسیاری از جمهوریخواهان اثبات شده و آنها خودشان هم اشاره کرده اند، ایده های بنن اشتراکات اندکی با سنت های حزب جمهوریخواه دارد. او تهدیدی برای مقامات و ایده های حزب جمهوریخواه است. بنن اغلب از ایده های ناسیونالیستی حمایت می کند که به شدت با لحن قومی درآمیخته است. او در مواجهه با اتهام نژادپرستی این طور پاسخ می دهد: «من ناسیونالیست سفید نیستم. من یک ناسیونالیست هستم. یک ملی گرای اقتصادی.» اما اظهارات او که به مانند بسیاری از مقالاتش در وبسایت شخصی اش منتشر می شود، حاوی شعارهایی با تم قومی، ملی و مدنی و نژادپرستانه است.
بنن و متحدانش ایدئولوژی خود را «آلترناتیو راست» می خوانند، عبارتی که برند آنها را از ناسیونالیسم محافظه کار از طیف سنتی تا راست میانه جدا می کند. بنن معتقد است که آمریکا باید در نبرد چالش های قومی، به خصوص در درجه اول در برابر مسلمانان، در داخل و خارج از ایالات متحده، به پیروزی برسد. او به یواس ای تودی گفته است که مسلمانان در ایالات متحده تبدیل به «ستون پنجم» هواداران اسلامی شده اند و در حال حاضر قدرت رو به رشدی در درون دولت و مطبوعات آمریکا تشکیل داده اند. او مبارزه ایدئولوژیک بین ملت آمریکا و دشمنانش را در شرایطی کاملا مانوی (نبردی بین خیر و شر) می بیند. او همچنین از ملتی غیر مسیحی و غیر اروپایی به نام چین می ترسد.
علاوه بر این، بنن به دنبال بازگرداندن محافظه کاران به دور ایدئولوژی خود نیست بلکه می خواهد رژیم موجود را سرنگون کرده و مطابق با سخنان خود «یک نظم سیاسی جدید» ایجاد کند. او با علاقه درباره کمونیست انقلابی لنین سخن می گوید. همان طور که در نوامبر سال 2013 گفت: «لنین می خواست دولت را از بین ببرد و این هدف من نیز هست...من می خواهم همه چیز را نابود کنم، تمام آن چه تا امروز استقرار پیدا کرده است.»
بنن حالا تنها با چند متر فاصله نسبت به دفتر بیضی کاخ سفید نشسته است. 31 ژانویه 2017 هیئت تحریریه نیویورک تایمز در تحلیل خود از افزایش تندروی در دولت از برخاستن «رئیس جمهور بنن» صحبت کردند. این مجله تصویر ببن را روی جلد خود قرار داد و این داستان را با این سوال همراه کرد «آیا استیو بنن دومین مرد قدرتمند جهان است؟» داستان ظهور و رسیدن او به قدرت در حلقه درونی ترامپ، قابل توجه است. نفوذ ایدئولوژیک بنن در سخنرانی افتتاحیه ترامپ کاملا آشکار بود که تقریبا هیچ اشتراکی با ایده های جورج بوش پدر، جورج بوش پسر و یا رونالد ریگان نداشت. اصطلاح «ممنوعیت مسلمانان» نیز ایده بنن است، اقدامی اجرایی که رئیس جمهور بدون مشورت با اعضای تازه منصوب شده کابینه، انجام داد.
کسانی که حلقه درونی ترامپ را نظاره می کنند ـ «کاخ سفیدشناسان» ـ به این نکته توجه کردند که بنن در ضیافت ناهار رئیس جمهوری با ترزا می، نخست وزیر بریتانیا حضور داشت در حالی که مایکل فلین، مشاور امنیت ملی، غایب بود. وقتی که ترامپ با ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه صحبت می کرد، بنن در اتاق بیضی حضور داشت و گوش می کرد. شگفت آورتر این که ترامپ، بنن را به عضویت شورای امنیت ملی در آورده است در حالی که در همان زمان تنزل جایگاه مدیر اطلاعات ملی و رئیس ستاد مشترک ارتش به عنوان شرکت کنندگان در جلسات شورای امنیت ملی با رئیس جمهور را شاهد بودیم. شورایی که به تخصص بیشتر از هر چیزی در آن نیاز است. بنن حالا اراده و نفوذی قوی دارد و دست راست ترامپ است و می تواند مسیرساز باشد.
در کوتاه مدت، کرمیلین می تواند از صعود بنن در نردبان قدرت بهره مند شود. درگیری های داخلی، هرج ومرج و تفرقه حاصل از ایده های بنن در جامعه آمریکا، نقش ایالات متحده را تضعیف می کند. "ما دچار تفرقه شده ایم، در حال حاضر پریشانیم و نگاه ها به داخل کشور معطوف شده است." پوتین می تواند از مزایای ضعیف تر شدن آمریکا بهره ببرد.
دوم، بنن به دنبال حمایت از ملی گرایان همفکر ضدنظام موجود در اروپا است. دوستان او در انگلیس در حال حاضر موفق به کسب پیروزی در رفراندوم برگزیت شده اند. اگر متحدان ایدئولوژیک او در هلند، فرانسه و آلمان به پیروزی برسند، نهادهای اروپایی مانند اتحادیه اروپا و ناتو تضعیف خواهند شد. این به نفع کرملین است. قدرت گرفتن حزب راست افراطی آلترناتیو در آلمان در برابر آنگلا مرکل صدراعظم، به خصوص قابل توجه است. این مساله به منافع آمریکا لطمه می زند اما به نفع پوتین است.
در دراز مدت، بنن و برند ناسیونالیسم او، می تواند برای پوتین و منافع ملی روسیه دردسرهایی در بر داشته باشند.
اول، دولت ایدئولوژیک، ضد وضعیت موجود و غیرقابل پیش بینی ترامپ می تواند ایالات متحده را تبدیل به شریکی دشوار برای روسیه و حتی بازیگری بی پروا در صحنه خارجی کند. از لحاظ تاریخی، ملی گرایان ایدئولوژیک نیاز به دشمنانی در خارج از کشور دارند. آنها اغلب مبارزاتی را به راه می اندازند تا پایگاه انتخاباتی خود را در خانه حفظ کنند. هرچند هنوز زود است که در پیش گرفتن چنین مسیری را در دولت ترامپ پیش بینی کنیم. من هنوز امیدوارم که همکار سابق من در موسسه هورر، وزیر دفاع جیمز ماتیس، از زمانی که در جلسات شورای امنیت ملی حضور پیدا می کند بتواند کلاس کاری، عمل گرایی و تفکر استراتژیک را به تیم ترامپ اضافه کند. من همین امید را از رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه ایالات متحده دارم. چند هفته اول ترامپ در سیاست داخلی بسیار بی ثبات بود. چه اتفاقی می افتد وقتی که ترامپ و بنن با اولین بحران بین المللی خود روبه رو شوند؟
دوم، همان طور که در آستانه جنگ جهانی اول شاهد بودیم، رشد ناسیونالیسم در همه جا در نهایت به درگیری بین کشورها منجر شد. بنن به قدرتمند بودن آمریکا در درجه اول معتقد است. مطابق این تعریف، روسیه باید در جایگاه دوم باشد. بنن می خواهد جنبش های طرفدار آمریکا را به راه بیندازد که گاهی اوقات در تضاد با جنبش های طرفدار روسیه قرار می گیرند.
علاوه بر این، متفکران راست جایگزین، جهان را به صورت قومی و مذهبی می بینند نه در تعادل ژئوپلیتیکی قدرت. آنها امیدوراند که روابط ترامپ و پوتین بتواند روسیه را از روابط نزدیک با ایران و چین بازدارد. چرا پوتین باید خواهان اختلال در مشارکت بسیار موثر خود با چین و ایران در ازای پیوستن به ایالات متحده باشد؟ در چنین محوری چه تضمینی برای منافع اقتصادی و امنیتی روسیه وجود دارد؟ در حالی که پوتین فردی بیش از حد عملگراست.
مایکل مک فاول
منبع: راشا دایرکت/ترجمه روزبه آرش