حسن مرادخانی/ مکیندر قارههای اروپا، آسیا و آفریقا را جزیره جهانی میشناخت و آن را به همین نام معرفی کرد. کلید جزیره جهانی، ناحیه محور یا هارتلند است. وی هارتلند را منطقه وسیعی میدانست که از غرب به رودخانه ولگا، از شرق به سیبری غربی، از شمال به اقیانوس منجمد شمالی و از جنوب به ارتفاعات هیمالیا، ارتفاعات ایران و ارتفاعات مغولستان محدود میشد. از نظر او هارتلند را هیچ یک از قدرتهای دریایی نمیتوانستند تهدید کنند. مکیندر معتقد بود اطراف منطقه هارتلند را دو ناحیه فرا گرفته است:
1ـ هلال داخلی یا حاشیهای شامل سرزمینهایی که پشت به خشکی اوراسیا و در کنار آب قرار دارند و قابل دسترسی قدرت دریایی هستند و با موقعیت ساحلی که دارند، عمدتاً نقش ژئواستراتژیک ایفا میکنند. (هلال داخلی بیشتر کشورهای اروپای غربی و خاورمیانه از جمله ایران و آسیای جنوبی و شرقی را در برمیگیرد.)
2ـ هلال خارجی یا جزیرهای که شامل بریتانیا، ژاپن و استرالیا است. مکیندر خاورمیانه را در این نظریه جزء منطقه ریملند و هلال داخلی میداند. همجواری با هارتلند از یک سو و دسترسی به آبهای آزاد از سوی دیگر بهترین موقعیت ارتباطی و راهبردی را، هم برای تهدید هارتلند و هم برای دفاع از آن در اختیار خاورمیانه قرار داده است.
اسپایکمن چارچوب فضایی نظریه مکیندر را میپذیرد، اما به جای هارتلند، هلال داخلی را که وی آن را اصطلاحاً سرزمین حاشیه یا ریملند مینامد، مهم میداند. از نظر اسپایکمن، منطقه ریملند کارکرد اصلی دارد و منشأ اصلی تولید قدرت محسوب میشود. این منطقه در قالب یک فضای جغرافیایی دو وجهی که ترکیب آب و خشکی است، قرار میگیرد. اسپایکمن در نظریه خود خاورمیانه را در قلمرو ریملند جای میدهد؛ قلمرویی که بین منطقه محور یا قلب زمین و آبهای پیرامون قرار گرفته است و اکثر رقابتها و مخاصمات قدرتهای دریایی و زمینی در آن به وقوع میپیوندد. در این نظریه از آنجا که ایران معاصر جزئی از ریملند به شمار میآید، موضوع رقابت دو قدرت بری و بحری است. ایران به عنوان بخش حساس ریملند، میدان رقابتی برای قدرتها است و بیتردید هر کس این منطقه را کنترل کند، میتواند قدرت جهانی را کنترل کند و بر رقیبان پیروز شود.
اما منطقه ریملند چند ویژگی مهم دارد که در تحلیل فضای آن باید مدنظر قرار گیرد:
1ـ اسلام؛ مسئلهای که باید به آن توجه کرد گره خوردن این منطقه با سرنوشت مسلمانان است. مسلمانان در منطقه ریملند به صورت متمرکز یا پراکنده حضور دارند و هر نوع حادثه یا مسئلهای، به کنش و واکنش در میان مسلمانان میانجامد. از پیش حضور مسلمانان و اسلام در این منطقه، تفکر اسلامی در ابعاد مختلف، به شکلگیری گروههای اسلامی با جهانبینیهای متفاوت کمک کرده است. اسلام در ریملند درجات مختلفی را شامل میشود که طیفی از اسلام اصیل یا نزدیک به آن، تا اسلام رادیکال را در بر میگیرد. مواجهه گروههای مختلف اسلامی، فضای پرتنش و ناآرامی را به وجود آورده است، که امنیت را به مسئله اصلی آن و آرامش را به آرزویی دور و دراز مبدل ساخته است.
2ـ نفت؛ مسئله نفت گویا با تاریخ این منطقه همراه است و در طول ادوار مختلف نقش اساسی در حوادث منطقهای و فرامنطقهای آن داشته است.
ادامه در صفحه۷
از دیدگاه قدرتهای بزرگ نفت عامل مهمی برای حیات آنان به شمار میرود، که به تبع آن بسیاری از جنگهایی که قدرتهای بزرگ به راه انداختهاند، موضوع نفت در اولویت آنان بوده است. همچنین از آنجا که اقتصاد اکثر کشورهای منطقه به نفت وابسته است، ایجاد اختلال از سوی قدرتهای بزرگ یا گروههای ناراضی، موجب نوسانات مخرب در روند حیات این کشورها میشود. از این رو نباید فراموش کرد که نفت به عنوان طلای سیاه، مناسبات انسانی و ژئوپلیتیکی این منطقه را رقم میزند.
3ـ اختلافات قومی و مذهبی؛ شکاف عمیق میان مذاهب بزرگ اسلامی، یعنی شیعه و سنی، موجب واگرایی در بین کشورهای اسلامی منطقه میشود و عامل مهمی در برهم زدن وحدت اسلامی به شمار میرود. همچنین اختلافات قومی و قبیلهای در این منطقه، انرژی زیادی از مردمان آن میگیرد و موجب واماندگی آنها میشود.
4ـ اختلافات مرزی؛ اختلافات میان کشورهای همسایه در منطقه ریملند، از جمله اختلافات دیرینه میان کشورهای آذربایجان، ارمنستان، گرجستان و ترکیه از یک سو و اختلافات مرزی ایران و عراق یا ترکیه و سوریه از سوی دیگر، موجب شکلگیری فضای خصمانه در منطقه مورد نظر شده است. اختلافات مرزی با اختلافات قومی و مذهبی همپوشانی خاصی دارند. در طول زمان مفاهیم دوست و دشمن جابه جا شده و منافع منطقهای به منافع خاص تبدیل میشود. از این رو، کشورها در این فضای محدود، به دنبال دوست فرامنطقهای و غیر هم جنس میگردند که این امر موجب افزایش بازیگران منطقهای میشود.
با این توصیف، ریملند از کدام جنبه برای قدرتهای بزرگ اهمیت پیدا میکند؟ مسئله مهمی که در این مورد باید به آن اشاره کرد، نحوه مدیریت ریملند از سوی قدرتهای بزرگ است. وابسته نگه داشتن ریملند شاهکلید حل این مسئله است؛ چرا که قدرت مانور غرب را به حداکثر میرساند. مهمترین عامل چنین وابستگیای، ایجاد فضای امنیتی (فقدان امنیت) در ریملند است. شکلگیری فضای امنیتی، محیط بهرهبرداری غرب را دوچندان میکند. چنین فضایی برای کشورهای متن، حالت فرسایشی و آزادسازی رادیکال انرژی به همراه دارد و برای کشورهای حاشیه، موقعیت دخل و تصرف و مسلط ایجاد میکند. از این رو، قدرتهای بزرگ به عنوان ناجی مطرح شده و فضا را در جهت منفعت خویش مدیریت میکنند.
امروز، غرب و به ویژه آمریکا برای عمقبخشی به بحران در ریملند تلاش میکنند. بحران یمن و تنش میان افغانستان و پاکستان و درگیریهای عراق و سوریه، حاکی از افزایش عمق فاجعه در ریملند است. چنین نگرشی برای غرب و به ویژه آمریکا، فضای بهرهبرداری بیشتری را خلق میکند، که به کمک بحران، فضای امنیتی ریملند مدیریت میشود. این امر، موجب شکلگیری چند سناریو میشود:
1ـ گشودن جبهههای مختلف مقابل ایران؛ در حال حاضر جمهوری اسلامی ایران، در چند جبهه در اطراف خود، درگیر بحرانهای امنیتی به وجود آمده است. درگیریهای شکل گرفته در عراق و سوریه و از سویی بحران و فاجعه انسانی به وجود آمده در یمن و همچنین تنش میان افغانستان و پاکستان، دایرهای از فقدان امنیت را در اطراف ایران رقم زده است. گفتمان امنیتی به وجود آمده، جمهوری اسلامی ایران را به دال مرکزی آن تبدیل کرده است. بنابراین تمام بحرانهای حاضر در اطراف ایران، به سوی مرکز بحران که نقطه امن منطقه به شمار میرود، در جریان هستند. گفتمان شکل گرفته، یک ویژگی عمده دارد که با افزایش امنیت نقطه مرکزی، بحران امنیتی اطراف آن شدت مییابد و این روی دیگر سکه سیاست است که به دنبال تحمیل هژمونی غرب بر جهانبینی توحیدی ـ اسلامی جمهوری اسلامی ایران است.
2ـ فرسایش کشورهای منطقه و به ویژه جمهوری اسلامی ایران و جلوگیری از تبدیل شدن آن به قدرت منطقهای و فرامنطقهای؛ ستیز امنیت و فقدان امنیت، انرژی کشورها را به بیراهه میکشاند و توانمندیهای آنها را به ناتوانی مبدل میسازد. از این رو، نتیجه نهایی چنین ستیزی، فرسایش کشورهای منطقه است. در حال حاضر، سایه تاریک تکفیر و گروههای تکفیری، نه تنها پتانسیل و ظرفیت کشورهای منطقه را محدود کرده، بلکه ظرفیت و توان کشورها را بیهوده مورد استفاده قرار میدهد و در جهت نادرست هدایت میکند.
3ـ گردش تریدهای مالی غرب؛ بزرگترین تریدهای مالی جهان عبارتند از: الفـ اسلحهسازی بـ مواد مخدر جـ فوتبال دـ تجارت جنسی. گسترش دامنه بحران، زیر سایه تسلیحات نجومی امکان بروز و ظهور دارد. به نوعی ناامنی و تسلیحاتِ کشتار مردم با یکدیگر در ارتباط تنگاتنگ به سر میبرند. کارخانههای اسلحهسازی در بیشتر کشورهای غربی و به ویژه آمریکا، فعالیت گستردهای دارند که از قبل آنها، منافع مالی هنگفتی به دست میآورند. غرب برای تداوم منافع مالی خود، به گسترش تجارت اسلحه در سراسر جهان دست زده است، که این امر نیز در بستر جنگ و کشت و کشتار و موقعیت بحرانی به وقوع میپیوندد. از این رو، واردات تسلیحات جنگی در کشورهای ریملند از قدرتهای بزرگ، آمار خیرهکنندهای را نشان میدهد. از سوی دیگر، بحران و تداوم آن، به مرور زمان حالت رخوت در مردمان آن مناطق به وجود میآورد که این مسئله نیز با گذشت زمان، افراد را دچار بیتفاوتی از وضعیت پیش آمده میکند. بنابراین فرد در منطقه بحرانی، از قبل بیمعنایی شکل گرفته نسبت به جهان اطراف، اتمیزه شده و حالت ذرهای پیدا میکند. فرد مورد نظر برای نجات از وضعیت کنونی خود، هر چیزی را دستاویز قرار میدهد تا فاجعه آوار شده بر سرش را تعدیل کند. از این رو، در جستوجوی لذتهای کاذب، به مواد مخدر یا فساد جنسی روی میآورد. قاچاق مواد مخدر و مافیایی که در سطح جهانی فعالیت میکند و همچنین تجارت دختر و پسر به لحاظ جنسی و انتشار فیلمهای پورنو سینمای هالیوود، بیش از پیش با هدف بیرمق کردن کشورهای ریملند و به ویژه کشورهای اسلامی و در رأس آنها جمهوری اسلامی ایران جریان دارد. ناگفته نماند که بهرهبرداریهای صنعتی و سیاسی که در زمینه ورزش فوتبال میشود و پولهای میلیاردی که از قبل این ورزش در جهت سرگرم کردن بیهدف کشورهای ریملند و به ویژه کشورهای اسلامی هزینه میشود، ناشی از گره خوردن مسائل سیاسی با سرنوشت انسانها در سراسر جهان است.
در نتیجه، منطقه ریملند به دلیل حساسیت ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی، در کانون توجه غرب و به ویژه آمریکا قرار گرفته است. استقرار تفکر اسلامی با محوریت جمهوری اسلامی ایران در این منطقه و به چالش کشیده شدن قدرت غرب، موجب تحمیل فضای امنیتی از سوی قدرتهای بزرگ میشود. بنابراین ریملند با ویژگیهایی از جمله اسلام، نفت، اختلافات قومی و مذهبی و اختلافات مرزی، با چند سناریو از سوی غرب مواجه است: گشودن جبهههای مختلف مقابل جهان اسلام و به ویژه جمهوری اسلامی ایران، فرسایش کشورهای منطقه و به ویژه ایران و جلوگیری از تبدیل شدن آن به قدرت منطقهای و فرامنطقهای و گردش تریدهای مالی غرب. هرگونه بیتوجهی و نادیده انگاشتن استراتژی غرب در مقابله با جهان اسلام میتواند کشورهای اسلامی و منطقه را با چالشهای دامنهدارتری مواجه کند.