تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۳  ، 
کد خبر : ۲۹۹۹۴۹
آیا توافق هسته‌ای سایه‌ جنگ را از سر ایران دور کرده است؟!

دستاوردسازی برای برجام

پایگاه بصیرت / ایمان اسدی / کارشناس ارشد روابط بین‌الملل دانشگاه تهران
(روزنامه وطن‌امروز - 1395/11/14 - شماره 2090 - صفحه 12)

مقدمه:

پس از انعقاد توافق هسته‌ای مابین ایران و کشورهای غربی، موسوم به برجام، بارها از سوی ریاست محترم جمهور و برخی اطرافیان ایشان، این جمله با ادبیات‌های مختلف قید شده است که «برجام سایه جنگ را از سر ایران دور کرده است». تا جایی که ریاست محترم جمهور در گفت‌وگوی تلویزیونی خود با مردم در تاریخ 12 مرداد سال جاری، آن را مهم‌ترین دستاورد برجام قلمداد کرد:

«مهم‌ترین اثر برجام این بود که سایه شوم تهدید از بالای سر ما رفع شد. آنها پرونده ما را به سازمان ملل و فصل 7 برده بودند و هر آن ممکن بود کشور دچار جنگ ناخواسته شود. ایران را به عنوان کشوری معرفی کرده بودند که تهدید صلح و امنیت جهان است».(1) اینکه ادعا شود توافقی تهدید جنگ را علیه کشوری خنثی کرده است، به این معناست که یک کشور در آستانه تهدید نظامی معتبر قرار داشته است و هر لحظه ممکن بوده است جنگی علیه او رخ دهد ولی با رسیدن به یک توافق بین طرفین، طرفی که قصد توسل به زور علیه کشور دیگر را داشته است متعهد به عدم توسل به آن شده است. در واقع یعنی اینکه جمهوری اسلامی ایران در ابتدای پیروزی دولت یازدهم، در آستانه جنگ نظامی قرار داشت و مذاکرات هسته‌ای و توافق برجام مانع این حمله شد. در این اثر پژوهشی قصد داریم صحت و اعتبار این گزاره را مورد واکاوی و مداقه قرار دهیم.

زیرساخت حقوقی حمله به ایران

نخستین موضوعی که مستمسک طرفداران گزاره فوق هست و در سخنان جناب رئیس‌جمهور نیز کم‌وبیش به آن اشاره شده این است که پرونده هسته‌ای و موشکی ایران در چارچوب قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد قرار داشته است و در نتیجه زیرساخت حقوقی و مشروعیت لازم جهت حمله نظامی به ایران در شورای امنیت وجود داشته است. طی قطعنامه‌های گذشته درباره ایران از قطعنامه 1737 تا 1929، وضعیت جمهوری اسلامی ایران ذیل ماده چهل‌ویکم فصل هفتم منشور ملل متحد قرار داشت. فصل هفتم منشور که از ماده 39 تا 51 را در بر می‌گیرد، به اقدامات این شورا در موارد تهدید علیه صلح، نقض صلح و اعمال تجاوز می‌پردازد که مهم‌ترین مواد آن عبارتند از ماده 41 مشهور به ماده تحریم‌ها و ماده 42 مشهور به ماده جنگ.

در اینجا بیان این نکته الزامی است که جمهوری اسلامی ایران هیچ گاه ذیل کلیت فصل هفتم قرار نداشته است، بلکه صرفا ذیل یک ماده از آن فصل قرار داشته است، چرا که اگر ذیل کلیت فصل هفتم بودیم، این شورا می‌توانست به سبب قرار گرفتن ذیل کلیت فصل هفتم و در نتیجه در بر گرفتن ماده 42، قطعنامه را جوری تفسیر نماید که مجوز اقدام نظامی را از آن برداشت کند. 2 نمونه از آخرین قطعنامه‌های ذیل کلیت فصل هفتم قطعنامه 2216 یمن و قطعنامه 1973 لیبی هستند که تهدیدی علیه صلح و امنیت بین‌المللی ذکر شده‌اند. در واقع ایران در سالیان اخیر هیچ‌گاه ذیل کلیت فصل هفتم منشور قرار نداشته است که بتوان با توجه به این وضعیت، اجازه اتوماتیک برخورد نظامی را از آن منتج کرد، بلکه در واقع صرفا ذیل یک ماده از فصل هفتم بوده است که از آن ماده هم، یعنی ماده 41، هیچ گاه اجازه توسل به زور برداشت نشده و نمی‌شود.

حمله نظامی به عراق و یوگسلاوی سابق، پس از عدم تمکین به الزامات قطعنامه‌های شورای امنیت در صورتی تحقق یافت که قطعنامه‌های ضد این دو کشور، هر دو ذیل کلیت فصل هفتم قرار داشتند و به‌رغم اینکه اشاره‌ای به استفاده از توان نظامی نشده بود ولی از کلیت و روح این قطعنامه‌ها چنین مجوزی صادر شد. این موضوع درباره ایران صادق نبوده است. همچنین ناگفته نماند مناقشاتی که درباره بند نهم قطعنامه 1929 شورای امنیت درباره برنامه موشکی ایران می‌شود، مبنی بر اینکه چون در این بند، دولت‌ها ملزم شده‌اند «همه تدابیر لازم»(2) را جهت جلوگیری از انتقال تکنولوژی یا مساعدت‌های فنی پیرامون فعالیت‌های موشکی به ایران به کار گیرند،(3) می‌توان مجوز اقدام نظامی به ایران تفسیر کرد نیز باید متذکر شد:

- اولا؛ از سیاق این بند، مجوز حمله به ایران برداشت نمی‌شود.

- ثانیا؛ قطعنامه‌های ذیل ماده 41 منشور را نمی‌توان مجوز حمله به کشوری تفسیر کرد.

- ثالثا؛ بازه زمانی تصویب این قطعنامه تا برجام، 5 سال بوده و هیچ اتفاقی صورت نگرفته است.

در نتیجه، زیرساخت حقوقی حمله به ایران و توسل به اقدام نطامی علیه ایران در دوران پیش از برجام به هیچ عنوان وجود نداشته است که عده‌ای بخواهند آن را دستاویزی برای بزرگنمایی تهدید نظامی علیه ایران قرار دهند.

تهدید نظامی نامعتبر و توان بازدارندگی ایران

هرچند در مواضع رهبران ایالات متحده آمریکا، چه قبل از برجام و چه حتی پس از آن، یاوه‌گویی‌ها از قبیل اینکه تمام گزینه‌های نظامی را علیه ایران به کار خواهیم گرفت، مشاهده می‌شود، ولی هیچ یک از این تهدیدات علیه ایران تاکنون معتبر نبوده است و تا این مقطع، گزینه نظامی علیه ایران جدی نبوده است. حتی در زمان حکومت نومحافظه‌کاران در دوران بوش پسر نیز با اتکا به دکترین جنگ پیش‌دستانه 2 کشور را در اطراف ایران اشغال کردند و ایران را جزو محور شرارت معرفی کردند، علیه ایران به گزینه نظامی روی نیاوردند، چه برسد به دیگر دوره‌ها. در واقع ایالات متحده آمریکا، توان ورود به جنگ جدیدی را در این چند سال نداشته است. همچنین ناگفته نماند در زمان روی کار آمدن دولت یازدهم، دموکرات‌ها زعامت حکومت آمریکا را بر عهده داشتند و بیشتر از دیگران از ابزارهایی مانند تحریم بهره می‌گیرند.

فلذا با توجه به اینکه قبل از توافق هسته‌ای، در آمریکا دموکرات‌ها قدرت را در دست داشتند، امکان به کارگیری گزینه نظامی علیه ایران نزدیک به صفر بود و گزینه نظامی علیه ایران روی میز دشمنان این مرز و بوم اصلا نبوده است که در حال حاضر بخواهیم ادعا کنیم با توافق توانستیم آن را از روی میز دشمن برداریم. ناگفته نماند برخی حامیان پروپاقرص رویکردهای سیاست خارجی دولت فعلی و مدافعان برجام نیز، در خوشبینانه‌ترین حالت، احتمال به کارگیری گزینه نظامی علیه ایران را تا 5 درصد برآورد می‌کردند.(4)

اظهارنظرهای مختلفی هم از سوی مقامات و صاحب‌نظران آمریکایی مبنی بر جدی نبودن گزینه نظامی غرب علیه ایران وجود دارد، از جمله اظهارات خانم «وندی شرمن» در 14 آوریل 2016: «اوباما مجبور شد تصمیمی مهم بگیرد. ایران به دانش هسته‌ای مسلط شده بود و ما هم گزینه نظامی واقعی‌ای داشتیم اما حمله نظامی دانش ایران را نابود نمی‌کرد و آن‌وقت ایران چند سال بعد دوباره به صورت مخفی برنامه هسته‌ای خود را از سر می‌گرفت و نه‌تنها مشکل حل نمی‌شد، بلکه مشکلات بیشتری ایجاد می‌شد».(5)

اما اینکه چرا دشمنان ایران امکان‌سنجی گزینه نظامی علیه ایران را بسیار پایین می‌دانند، بنا به دلایل زیر است:

- ایران دارای قدرت دفاعی استراتژیک، ضریب بازدارندگی مطمئن و توان پاسخگویی بالایی است و دشمنان می‌دانند در صورت حمله به این کشور با واکنش دور از انتظار و پیش‌بینی‌نشده ایران مواجه می‌شوند.

- ایران دارای شبکه قدرت منطقه‌ای و نفوذ پیرامونی بالایی هست و دشمنان می‌دانند حمله به ایران معادل درگیری در یک جبهه نخواهد بود، بلکه در چند جبهه درگیر خواهند شد.

- رژیم صهیونیستی به عنوان خط قرمز امنیتی ایالات متحده آمریکا در دسترس حملات گسترده قوای مسلح جمهوری اسلامی ایران قرار دارد و در برابر ایران و متحدان منطقه‌ای آن، از آسیب‌پذیری بسیار بالایی برخوردار است.

- سطح درگیری در همان مراحل ابتدایی به ایران محدود نخواهد شد و با توجه به پتانسیل‌های موجود، به سرعت این درگیری به دیگر مناطق سرایت خواهد کرد و جنگ گسترده‌ای در نقاط مختلف به راه خواهد افتاد که کنترل و مدیریت این بحران بسیار سخت خواهد بود.

- ایران از قدرت نظامی تهاجمی قابل اعتنایی برخوردار است که در صورت مورد حمله واقع شدن، با اتکا بر استراتژی تنبیه متجاوز، می‌تواند خسارت‌های جبران‌ناپذیری را بر پیکره‌ دشمن وارد کند.

- برد بالا، قدرت تخریب گسترده و دقت قابل قبول موشک‌های بالستیک ایران، ضربات و خسارات جبران‌ناپذیری را بر کشور متجاوز وارد خواهد آورد. برخی موشک‌های بالستیک ایران برای دشمن غیرقابل رهگیری هستند.

- و دست آخر اینکه ممکن است شروع جنگ با کشور متجاوز باشد ولی قطعا پایان جنگ با او نخواهد بود.

با توجه به دلایلی که قید شد و دلایل دیگر، در حال حاضر گزینه نظامی در قبال ایران، از سوی دشمنان گزینه‌ای جدی نبوده و نخواهد بود. فلذا در دوران قبل از برجام، اصلا گزینه‌ای به نام جنگ و تهدید نظامی وجود نداشته که امروز ادعا شود برجام آن را رفع کرده است. عدم تجاوز و حمله نظامی به این مرز و بوم ناشی از قدرت دفاعی استراتژیک کشور است نه برجام.

برجام؛ عامل رفع جنگ یا مقدمه‌ آن

در نظریات و مفاهیم بازدارندگی، گونه‌ای از بازدارندگی وجود دارد که به آن بازدارندگی مبتنی بر عدم دسترسی می‌گویند. به این معنا که عدم اشراف اطلاعاتی نسبت به قوای نظامی یک کشور، توان پاسخگویی و واکنش احتمالی آن کشور، خود نوعی بازدارندگی است که فقدان چنین اطلاعاتی مانع از حمله به آن کشور می‌شود. بر همین اساس، کشوری که قصد تجاوز و حمله به کشور دیگر را داشته باشد، ابتدا بخش قابل توجهی از تلاش خود را معطوف به شناسایی و کسب اطلاعات نسبت به حریف می‌کند و سپس به گزینه‌ نظامی روی می‌آورد. به عنوان مثال، ایالات متحده آمریکا در عملیات توفان صحرا در سال 1991 میلادی، پس از اینکه موفق به اخراج عراق از کویت شد، عملیات را متوقف کرد. سپس در قالب قطعنامه‌های شورای امنیت از جمله قطعنامه 687 شورای امنیت سازمان ملل متحد، رژیم بازرسی گسترده‌ای را علیه عراق ترتیب داد که به رژیم «آنسکام»(6) معروف شد.

براساس شبکه بازرسی مزبور، توانستند اطلاعات بسیار گسترده‌ای از آرایش قوای نظامی عراق، جنگ‌افزارها و انبار‌های تسلیحاتی عراقی، پادگان‌های نظامی مهم و سایت‌های نظامی اصلی عراق به دست آورند. سپس مبتنی بر ترتیبات پیش‌بینی‌شده در قطعنامه‌ها، موفق شدند بخشی از این را نیز منهدم کنند. دست آخر وقتی به اشراف اطلاعاتی گسترده‌ای نسبت به عراق دست یافتند و تا حدی هم توان بازدارندگی عراق را تعدیل کردند، مارس 2003 بدون مجوز شورای امنیت به این کشور حمله کرده و ظرف مدت چند روز، صدام را از قدرت به زیر کشیدند.

اگر فرآیند طولانی‌مدت بازرسی از عراق نبود، ایالات متحده به هیچ وجه قادر نبود علیه عراق دست به اقدام نظامی گسترده بزند و حکومت این کشور را ساقط کند، چرا که اولا؛ هم برنامه سلاح‌های کشتار جمعی مانند شیمیایی و میکربی داشت و هم از توان موشکی قابل قبولی برخوردار بود، ثانیا؛ صدام سابقه حمله موشکی به تل‌آویو را در کارنامه خود داشت و می‌توانست خسارات سنگینی را بر آمریکا و متحدان آن تحمیل کند. مع‌الاسف رژیم بازرسی‌های پیش‌بینی‌شده در برجام و قطعنامه 2231 نیز، دارای تبعات و تهدیدات فراوانی علیه ایران است.

بی‌جهت نیست که «جیمز کلاپر» مدیر اطلاعات ملی(7) ایالات متحده آمریکا در حاشیه نشست امنیتی سالانه مؤسسه «اسپن» در مصاحبه با شبکه خبری «ان‌بی‌سی» اذعان می‌کند با این توافق در موقعیت بهتری برای کسب اطلاع و دسترسی نسبت به قبل قرار می‌گیریم.(8) کسانی که معتقدند سایه جنگ را از سر کشور برداشتیم، خود بهتر می‌دانند اتفاقا پس از توافق، دشمن در وضعیت بهتری برای حمله نسبت به قبل قرار دارد. همچنین به اذغان خود غربی‌ها، زیرساخت هسته‌ای ایران قبل از توافق نسبت به بعد از آن، توان بازدارندگی بیشتری برای ایران خلق کرده بود.

نتیجه‌گیری

توافق هسته‌ای برجام، از ابتدای شروع مذاکرات با هدف رفع تحریم‌های ظالمانه ضدایرانی آغاز شد. در واقع از ابتدا، این توافق بنا نبود با هدف خنثی‌سازی گزینه نظامی دشمن منعقد شود، چرا که اساسا گزینه نظامی وجود نداشت که برای خنثی کردن آن 2 سال مذاکره صورت گیرد. اینکه امروز مهم‌ترین دستاورد برجام را دور شدن سایه جنگ از سر ملت ایران عنوان کنیم، به این معناست که برجام نتوانسته اهداف اصلی خود را که فروپاشی رژیم تحریم‌های ظالمانه بود محقق کند، فلذا دولتمردان گرامی قصد دارند با بزرگنمایی گزینه تهدید نظامی قبل از برجام، برای برجام دستاوردسازی کرده و توجه افکار عمومی و نخبگان جامعه را از شکست‌های خود منحرف کنند.

پی‌نوشت:

1- http://www.khabaronline.ir

detail/563053/Politics/government

2- all necessary measures

3- Security Council Resolution 1929

4- ناصر هادیان در برنامه تیتر امشب شبکه خبر در تاریخ 22 تیرماه سال 95، چنین ادعایی نمود.

5- http://www.vatanemrooz.ir /Newspaper/BlockPrint/160423

6- United Nations Special Commission

7- Director of National Intelligence

8- http://yon.ir/lU47

http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/2090/12/171427/0

ش.د9503839

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات