(روزنامه اطلاعات – 1396/01/21 – شماره 26691 – صفحه 12)
* بيشتر از دو سال از روي کار آمدن ملک سلمان مي گذرد. به نظر مي آيد سياستهاي عربستان سعودي در اين مدت بسيار تندتر و راديکالتر از گذشته شده است؟ نظر شما در اين باره چيست و چه تفاوتي بين دوره ملک عبدالله و ملک سلمان مي بينيد؟
** اين مسئله را بايد در دو متغير ادراکي و محيطي مورد نظر قرار داد. بدين معني که ذهنيت زمامداران و تصميم گيرندگان جديد عربستان سعودي از روند تحولات و تغييرات پيراموني چند سال اخير که به تضعيف متحدان اين کشور، ظهور عناصر بحران ساز و برتري ايران به عنوان رقيب اصلي عربستان در منطقه انجاميده، وارد فرآيندهاي درگيرساز براي مهار و مديريت آشوب منطقهاي شده است. در چنين فضايي، طبيعي است که الگوي رفتار سياست خارجي عربستان سعودي از بازيگري محافظه کار و خواهان حفظ وضع موجود به سمت بازيگري تهاجمي با رفتارهاي واکنشي هدايت شود. نقطه آغاز اين رفتار، از فرداي تحولات بهار عربي در سال 2011 آغاز و پس از مرگ ملک عبدالله و روي کار آمدن ملک سلمان و تيم سياسي امنيتي او با پندار مبتني بر تهديد بيشتر در ابتداي سال 2015 روند جهشي به خود گرفته است.
* در حال حاضر اوضاع عربستان از نظر سياست داخلي چگونه است؟ رضايت شهروندان از خاندان حاکم و سياستهاي دو سال اخير در چه سطحي است؟
** مسئله نارضايتي شهروندان و اقليتها از مشروعيت و کارکرد نظام سياسي عربستان موضوع تازهاي نيست و در برهههاي مختلف شاهد بروز آن در محيط سياسي- اجتماعي اين کشور بودهايم که دولت نيز متاثر از چنين فضايي با ترکيبي از کنترل پليسي و تزريق پول، اين مطالبات و شکافها را مديريت و کنترل مي کند. منتهي موضوع جديد در دو سال اخير که از پادشاهي ملک سلمان ميگذرد، به کاهش درآمدهاي نفتي از يکسو و افزايش ماجراجوييهاي عربستان در منطقه از سوي ديگر بر مي گردد که اين مسئله با وضعيت مردم عربستان که دههها به شرايط ثبات سياسي و اقتصادي عادت کردهاند، تناقض دارد. اگرچه در دو سال اخير شاهد تظاهرات اعتراضي در داخل نبودهايم، اما تراکم مطالبات سياسي در فضاي بيثبات اقتصادي ميتواند زمينه ساز طرح دوباره آنها شود، هرچند بدلايلي چون فقدان سازماندهي اجتماعي و کنترل پليسي، اين وضعيت پتانسيل تغييرات گسترده را در دل خود ندارد.
* اقتصاد عربستان در چه موقعيتي قرار دارد؟ گفته مي شود عربستان با کسري بودجه بيسابقه دست و پنجه نرم مي کند و ناچار به دريافت وام از صندوق بين المللي شده است .
** در شرايط کنوني و متأثر از کاهش قيمت نفت از اواسط سال 2014 تاکنون، اقتصاد عربستان دچار کسري بودجه بوده که اين کسري هم از سوي وزارت دارايي اين کشور و هم نهادهاي معتبر چون صندوق بين المللي پول مورد تاييد قرار گرفته است. استقراض از بانک جهاني و بانکهاي معتبر يکي از راههاي است که سعوديها آن را در قالب مشارکت در توسعه پروژهها عملياتي ساختهاند. راههاي ديگري چون رياضت اقتصادي و فروش سهام 5 درصدي شرکت نفتي آرامکو نيز در اين راستا مورد نظر و اجرا قرار گرفته است.
* خبرهايي مبني بر اختلافات فراوان و جنگ قدرت در خاندان حاکم بر سر جانشيني ملک سلمان وجود دارد. آيا خاندان حاکم با بحران بر سر جانشيني رو به رو است؟
** جنگ قدرت يا رقابتهاي جانشيني در عربستان سعودي ريشهاي تاريخي دارد. يعني از سال 1954 زمان مرگ ملک عبدالعزيز بنيانگذار دولت سوم سعودي تاکنون به انحاي مختلف شاهد اين کشمکشها بودهايم، منتهي به دلايلي چون حفظ قدرت در شاخه آل سعود، سنتهاي قوي اجماع و بيعت و بهرهمندي شاهزادگان و ناراضيان از مواهب نفتي، اين کشمکشها فروکش کرده و تبديل به مسئله حاد نشده است. در مقطع کنوني هم تا حدي اين وضعيت حکمفرما است، اما به چند دليل امکان دارد وضعيت پرچالش شود.
اول؛ حذف عملي منشور عبدالعزيز با انتصاب شاهزادگان نسل سوم همچون محمد بن نايف و محمد بن سلمان در خط جانشيني. فقدان چنين مکانيسم مشروعيت زايي که نزديک به 7 دهه، برادران پادشاه را در روند افقي قدرت قرار مي داد، در وضعيت موجود و همچنين چشم انداز آينده ميتواند خطوط جانشيني را با خلا مواجه سازد.
دوم؛ از اين زاويه رقابتهاي دو محمد براي رسيدن به پادشاهي خودنمايي مي کند. بدين معني که با مرگ ملک سلمان، محمد بن نايف وليعهد کنوني جانشين پادشاه خواهد شد و حق عزل و نصب وليعهد خود را دارد و مي تواند به راحتي و بر اساس تجربيات تاريخي، محمد بن سلمان نايب وليعهد کنوني را عزل کند. تلاشهاي محمد بن سلمان براي خودنمايي و رسيدن به راس قدرت در دربار پادشاهي در 2 سال اخير در اين راستا بوده است.
سوم؛ به فرض اينکه يکي از دو محمد به قدرت برسد، با توجه به اينکه منشور ملزم کنندهاي چون منشور عبدالعزيز وجود ندارد، شوراي بيعت عملا به يک نهاد صوري تبديل شده و مکانيسمهاي انتخاباتي نيز در عربستان محلي از اعراب ندارد، زمينه براي موروثي کردن قدرت در يکي از خانواده سلمان و يا نايف وجود دارد.
چهارم؛ چنين تجربه جديدي در عربستان که مشروعيت و محبوبيتي ندارد و طيف وسيعي از شاهزادگان را عملا از گردونه قدرت حذف ميکند و اساسا سازگار با سنتهاي بيعت، اجماع و عشيرگي عربستان نيست، مي تواند زمينهها را براي چالش جديد و ورود عربستان به يک تجربه سنجش نشده مهيا کند.
* در حال حاضر روابط عربستان با کشورهاي شوراي همکاري را چگونه ارزيابي مي کنيد؟ آيا در شورا وحدت نظري درباره سياستهاي تندروانه عربستان وجود دارد؟
** روابط عربستان با مجموعه دولتهاي شوراي همکاري خليج فارس روابطي چالش زا و با فراز و فرودهاي فراوان بوده است. اين روابط همواره و در مقطع کنوني نيز متاثر از روند تحولات پيراموني بوده است. در اين ميان عربستان در طول اين سالها تنها توانسته است بحرين را بطور کامل، امارات را در موضوعات سياسي و بقيه بازيگران را حول محور اجماع عربي و موضوع ايران هراسي و در چارچوب راهبرد خاورميانهاي آمريکا متحد سازد. خارج از اين فضا به دليل اختلافات مرزي و سرزميني بين دولتهاي عضو، چگونگي تنظيم سياستها و مواضع اعلامي و اعلاني اختلاف نظرهاي جدي وجود دارد و منجر به نقش مستقل عمان، بازيگري بي طرفانه کويت و کنش متفاوت قطر شده است. اما از آنجا که سعودي نقش برادر بزرگتر را به دليل توانمنديهاي سياسي، اقتصادي و نظامي به نسبت ديگر اعضا ايفا ميکند، شاهد نوعي از تبعيت از سوي بازيگران عضو در قبال عربستان هستيم. اما در مقطع کنوني که شاهد رفتار تهاجمي و واکنشي عربستان در منطقه و در برخورد با ايران هستيم، سعودي نتوانسته است مانع از نقش کويت براي ميانجيگري، تعاملات عمان و قطر با ايران و روابط اقتصادي امارات عربي متحده با تهران شود.
* دو سال از آغاز جنگ يمن مي گذرد. آيا عربستان قادر به مديريت اين جنگ و بهتر کردن شرايط است؟ آيا به اهداف خود از اين تجاوز دست يافته است؟
** مرور اظهارنظر مقامات سعودي در ابتداي تهاجم نظامي به يمن مبني بر توفان قاطعيت که بنا داشت در يک برهه زماني کوتاه، منصورهادي را به قدرت بازگرداند و انصارالله و متحدش علي عبدالله صالح را به عقب رانده و متوقف کند، نشان مي دهد که عملا اين اتفاق صورت نگرفته است، بلکه حوثيها توانسته اند مناطق تحت کنترل سابق را در روند تثبيت قرار داده و به سمت ديگر مناطق که امروز در اختيار ائتلاف عربستان و منصورهادي است حرکت کنند. در موضوع بازگرداندن اميد نيز عربستان عملا ناموفق بوده است و در عوض بر ميزان خسارات و خرابي و کشتار غير نظاميان افزوده است. حتي اگر عربستان را در تخريب يمن و وارد کردن خسارتهاي زيربنايي به اين کشور موفق بدانيم، اما اين موفقيت در روند کوتاه مدت منجر به تنش مرزي و ورود سيل آوارگان به مرز عربستان شده و در روند ميان مدت نيز، يمن تبديل به يک بحران در حساسترين منطقه ژئوپليتيکي براي عربستان خواهد شد.
* در حال حاضر عربستان در بحرانهاي خاورميانه، بخصوص سوريه و عراق چه نقشي ايفا مي کند؟ آيا مي توان گزارشهايي را که از حمايت رياض از برخي گروههاي تروريستي وجود دارد به اثبات رساند؟
** نقش عربستان در کانونهاي بحران بخصوص در عراق و سوريه تا حد زيادي منبعث از تحولات اشغال عراق و متعاقب آن خيزشهاي عربي در جهان عرب و در سوريه است؛ دو بحراني که باعث شد تا زمينه براي نفوذ هر چه بيشتر ايران به عنوان رقيب سعوديها فراهم شود، بنابراين سعودي در يک استراتژي مقابله جويانه با فعال کردن گروههاي سني ناراضي حول حزب بعث و گروههاي شبه نظامي با رويکرد تروريستي زمينه را براي دامن زدن به آشوب در عراق و سوريه در چارچوب يک راهبرد غربي-عربي فراهم کردند.
اين نقش حمايتي عربستان امروزه به تاييد محافل آکادميک و راهبردي غرب رسيده و حتي نگرانيهايي را نيز برانگيخته است. در واقع نقش امروز سعودي در عراق و سوريه متمرکز بر دو هدف اصلي است؛ نخست ممانعت از نفوذ ايران در شکل دهي به زنجيرههاي مقاومت در سطح منطقه و دوم بازگرداندن بغداد و دمشق در خط عربي. تلاش سعوديها در سوريه اين است که با توجه به زمينههاي بحران، فضا را براي روي کار آوردن يک دولت سني ميانه رو فراهم آورند.
* از سال گذشته و بخصوص پس از اعدام شيخ نمر و ماجراي تعرض خودسرانه عدهاي به سفارت عربستان در تهران، روابط دو کشور قطع شده است. شما چشم انداز اين روابط را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
** چشم انداز روابط تهران و رياض با توجه به فعال شدن گسلهاي بحران در سطح منطقه، رويکرد تهاجمي عربستان در شکل دهي به اجماع اسلامي-عربي- آفريقايي عليه ايران، همگرا شدن تاکتيکهاي رياض و تل آويو در خصوص روند تحولات منطقه با تمرکز بر ايران و تيم سياسي-امنيتي ترامپ و تمايل به محدودسازي نقش تهران در نظام منطقهاي خاورميانه، نشانگان و علائم خوبي از بازگشت روابط ايران و عربستان به وضعيت عادي نيست. به ميزان همگرا شدن اين 4 متغير و از سوي ديگر شکست تلاشهاي ميانجي گرايانه کنوني ميان تهران و رياض، مي توان گفت که زمينهها براي بحراني ماندن روابط دو کشور همچنان فراهم خواهد بود.
* آيا سياستهاي عربستان به خصوص در قبال بحرانهاي خاورميانه، پس از روي کار آمدن ترامپ تغيير محسوسي داشته است؟ با در نظر گرفتن اظهارات وزير امور خارجه سعودي و اعلام امادگي براي اعزام نيروي نظامي به سوريه چه پاسخي به اين پرسش مي توان داد؟
** اگرچه الگوي رفتار جديد سياست خارجي عربستان سعودي پيش از دوران ترامپ و در دوره خيزشهاي عربي در سال 2011 زمينه را براي ورود اين کشور به سياستهاي درگيرساز فراهم آورده بود، اما روي کارآمدن رئيس جمهوري جديد آمريکا با تيم سياسي-امنيتي نزديک به عربستان باعث شده تا سعودي با دلگرمي بيشتر سعي در اجماعسازي عليه ايران، اعزام نيرو به سوريه و پرداخت هزينههاي همراهي با آمريکا در چارچوب يادآوري شراکت استراتژيک بنمايند. بنابراين به ميزاني که سعوديها بتوانند رويکرد معامله گرايانه دونالد ترامپ را به مهار ايران و راهبرد فعال در قبال سوريه معطوف سازند، مي توان گفت که زمينهها براي عبور رياض و واشنگتن از اختلافات دوران اوباما فراهم خواهد شد.
ش.د9600010