تاریخ انتشار : ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۱:۲۱  ، 
کد خبر : ۳۰۰۷۴۴
نماینده اقلیم کردستان عراق تشریح کرد:

صلح سوریه در گرو رفع اختلاف احزاب کُرد

مقدمه: با نگاهی به تحولات منطقه کردستان سوریه، گزارش‌ها به خوبی از وجود اختلافات عمیق میان احزاب کرد سوری حکایت دارد و این احزاب بر سر تقسیم قدرت در مناطق کردنشین در سوریه همدیگر را به چالش کشیده‌اند که در نتیجه میان دو جریان اصلی، یکی به رهبریت جناح حزب اتحاد ‌دموکراتیک P.Y.D و چندین حزب دیگر وابسته به این طیف از یک سو و جبهه دیگری که از اتحاد فی مابین حدودا ۱۶ حزب دیگر کردی به رهبری شورای میهنی کردستان سوریه (ENKS)به وجود آمده است از سوی دیگر، درگیری‌های سیاسی و حتی تنش نظامی‌بوجود آمده که نشان از سطح بالای شکاف میان آنهاست. این در حالی است که دو طرف پیمان نامه ای را در اربیل به امضا رسانده بودند که محصول آن تشکیل شورای عالی کرد، متشکل از تمامی‌احزاب کردی در سوریه بود. این در حالی است که هر دو گروه با وجود این که بر تأسیس نظام فدرالی برای مناطق کردنشین سوریه تاکید دارند اما در زمینه اجرای نظام فدرالی، نام منطقه فدرالی، نمادها و پرچم منطقه فدرالی، حدود و اختیارات حکومت فدرال، نیروی نظامی‌وابسته به حکومت فدرال و ده‌ها مورد دیگر بین دو طرف اختلاف نظرهای عمیقی وجود دارد. نکته جالب در این میان این است که دوم جولای 2016 در مناطق کردنشین سوریه دو قانون اساسی مختلف از سوی دو سازمان رقیب بصورت مجزا ابلاغ شد که هر دو قامیشلی را پایتخت منطقه خود مختار کردستان سوریه می‌دانند. دیپلماسی ایرانی در همین رابطه با آقای ناظم عمر دباغ، بلندپایه ترین مقام سیاسی اقلیم کردستان عراق در ایران گفت وگو کرده است که در ادامه می‌خوانید:
پایگاه بصیرت / عبدالرحمن فتح‌الهی

(روزنامه مردم سالاري – 1396/01/28 – شماره 4293 – صفحه 7)

* بعد از جنگ داخلی سوریه و تغییر چهره سیاسی این کشور، P.Y.D به گونه ای به قدرت اول منطقه کردستان سوریه بدل شد و در ادامه هم با شورای میهنی کردستان سوریه (ENKS) که یکی از احزاب ریشه‌دار منطقه کردستان سوریه است به اختلافاتی عمیق رسیدند، به نظر شما ریشه‌ها و دلایل واقعی درگیری و اختلاف بین این دو حزب کرد سوری چیست؟

** اولا ما مسئله اختلاف میان این دو حزب بزرگ کرد سوری را تایید نمی‌کنیم و آن را به مصلحت نمی‌دانیم و همواره به دنبال اتحاد و یکپارچگی آنها (احزاب کردی) هستیم اما از آن سو باید بگوییم اگر کردها به سیستم دموکراسی و جامعه دموکراتیک اعتقاد داشته باشند، باید صدای مقابل را هم بشنوند. اما در کل، زمانی که به اختلافات این دو حزب کرد سوریه نگاه می‌کنیم دلیل اصلی آن به تفرقه‌افکنی عوامل و بازیگران خارجی باز می‌گردد و در این راستا این مسئله را نه برای کردستان سوریه که من معتقدم باید برای کردستان عراق هم یادآور شد؛ نباید هر گروه هر حزب و جناحی، نیروی خود را داشته باشد و با توجه به بسترهای سیاسی و تحولات امروز کردستان سوریه به خوبی مشخص است هر حزبی وابسته به جریانی است و از بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای دستور گرفته و حمایت می‌شود.

اما مشکل اینجاست که احزاب کردی سیاست‌های کلی آن بازیگرانی را که در ارتباط با آنها هستند در کنش با احزاب کردی دیگر منعکس می‌کنند و این انعکاس قطعا سبب ایجاد تنش، اختلاف و درگیری است چرا که آن بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای نسبت به کردستان سوریه در تضاد و تناقض منافع با همدیگر هستند و مجموعه این شرایط سبب می‌شود اگر آن احزاب کردی مسلح باشند و مجهز به نیروی نظامی‌باشند نوع واکنش و تنش را به واسطه قدرت نظامی ‌افزایش داده و در مواقعی حتی در مقابل احزاب کردی دیگر به سبب قدرت نظامی‌دست به ماشه می‌برند. البته چیزهایی که ما از P.Y.D و Y.P.G می‌شنویم آن است که این احزاب مشکلی با حضور سایر احزاب کرد سوری دیگر ندارند؛ ولی از لحاظ نظامی‌باید همه زیر پرچم یک نیروی مسلح واحد باشند چرا که آنها نمی‌خواهند تجربه تلخ اختلافات احزاب کرد عراق را تکرار کنند، حال صحت و حقیقت این گفته‌ها تا چه میزان است؟ بستگی به تحلیل اوضاع کردستان دارد، اما در کل می‌توان گفت تحریک بازیگران و سایر کشورها سبب شده است تا احزاب کردی منافع خود را در مقابل همدیگر ببینند و P.Y.D و شورای میهنی کردستان (ENKS) در اتهام‌زنی‌هایی همدیگر را مقصر و مسبب اختلافات امروز کردستان سوریه بدانند.

* پس شما به نوعی ضمنی تک صدایی P.Y.D را تایید می‌کنید؟

** بله، من چیز واضحی که خود P.Y.D هم انکار نکرده و بارها آن را اعلام کرده را مطرح کردم، البته P.Y.D گفته است که باید همه کردها زیر سایه یک نیروی واحد نظامی‌با تروریسم مبارزه کنند و به اتحاد برسیم و به جز این مورد، احزاب در فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی، مدنی و ... آزاد هستند و در اداره دولت و مدیریت شرایط امروز هر حزب به اندازه سهم خود مسئول است و می‌تواند در انتخابات شرکت کند و بخشی از حاکمیت را که در سایه مشارکت محقق می‌شود به دست گیرد، پس در این بخش تک صدایی وجود ندارد وهمه تنش‌ها به بخش نظامی ‌باز‌می‌گردد.

* اما در اظهار‌نظرهایی، «ابراهیم برو» رئیس شورای میهنی کردستان (ENKS)، P.Y.D را به دیکتاتوری و ایجاد مونولوگ سیاسی در منطقه کردستان عراق متهم کرده است؟

** به نظر من هر دو حزب به یک اندازه در شکل گیری شرایط و اختلافات امروز، هم مقصرند وهم بی تقصیر و هر دو به یک اندازه راست می‌گویند؛ یعنی اینکه در شرایط ماقبل جنگ‌های داخلی سوریه احزاب کردی با وجود اینکه می‌دانستند کشته یا زندانی خواهند شد، مبارزه می‌کردند؛ اما امروز با تغییر شرایط و مسئله حکومت خودمختاری کردستان سوریه، چرا احزاب کردی آن قدر بر مسئله حاکمیت و کسب قدرت تاکید دارند؟ من باز تاکید می‌کنم تجربه کردستان عراق می‌تواند یک درس برای آنها باشد چرا که تا امروز در کردستان عراق هر گروه نیروی مسلح خود را دارد. پس از گذشت تمام آن سال‌های درگیری، اخیرا درباره یکپارچه شدن ادارات و دوائر اقلیم کردستان عراق خبرهایی را می‌شنویم اما از آن سو تا امروز نتوانسته ایم این گروه‌های مسلح را متحد کنیم.

پس اگر با این دید، نگاه کنیم P.Y.D کل شاکله نیروهای نظامی‌و مسلح کردستان سوریه را در اختیار دارد و در چنین شرایطی هرگز بدنبال یک شریک دیگر نیست تا در فردای سوریه بدون تروریسم ادعای سهم خواهی و رقابت را داشته باشد؛ پس امروز P.Y.D در راستای چنین تفکراتی همه احزاب کردی را به مبارزه با تروریسم فرا می‌خواند اما زیر سایه یک نیروی مسلح. شما به کردستان عراق نگاه کنید اتحادیه میهنی کردستان عراق (یکیتی) و حزب دموکرات کردستان عراق (پارتی) هر کدام یک نیروی مسلح جدا دارند و به واسطه همین قدرت نظامی‌هر کدام از این احزاب، خود را قدرت اول کردستان عراق می‌دانند.

اگر این نیروی مسلح وجود نداشت مانند سایر احزاب کُردی سیاسی غیرمسلح، بدنبال حفظ و بقای آرامش و امنیت بودند که اگر آنها هم نیروی مسلح داشتند ببینید کردستان حتی کل عراق و خود منطقه چه سرنوشتی پیدا می‌کرد؟ و این نیروی مسلح آن زمان به بلای جان تبدیل می‌شد. اما اکنون با این شرایط، من در چندین جلسه صلح میان P.Y.D و شورای میهنی کردستان عراق حضور داشته‌ام، همین بحث مسلح بودن P.Y.D به او قدرت داده و در کل، یکی دیگر از عوامل اختلاف است. با مسلح شدن حکم منطقی به منطق حکم تبدیل می‌شود، با در نظر گرفتن این اوضاع، من به شخصه گاهی آرزو دارم که کل کردستان توسط یک حزب اداره می‌شد حال یک حزب خوب یا بد و اینگونه دیگر پا در هوا نبودیم. ما امروز نه می‌توانیم رفراندوم برگزار کنیم، نه می‌توانیم با دولت بغداد مذاکره کنیم، نه می‌توانیم به طور کلی با ایران همپیمانی داشته باشیم و ... فقط به خاطر این مشکلی که گفتم، خب این یک آینده بسیار تیره و تار را هم برای کردستان عراق و هم برای کردستان سوریه رقم خواهد زد.

البته از آن سو P.Y.D هم با وجود تمام این نکات، با این منطق راست می‌گوید اما کلمه «باید» به نوعی قدرت طلبی است که ریشه در همان نیروی مسلح دارد و اگر از این منطق، کوتاه بیایند شرایط به سمت بهبودی و کاهش تنش پیش خواهد رفت و از این دید، شاید حق با «ابراهیم برو» باشد چرا که P.Y.D نیروهایش را در یک مکان مشخص و تحت یک مدیریت واحد، آموزش و تشکیل نداده بلکه قسمتی در عراق بوده، قسمتی در روسیه و قسمتی هم زیر نظر آمریکا بوده و این نوع از عملکرد، سبب شده است تا نتوان به یک منطق روشنی رسید و به این واسطه هر بازیگری خود را در کردستان سوریه محق می‌داند و به دنبال سهمی‌در آنجاست چرا که در آموزش و تجهیز نیروهای کُرد نقش داشته است. این یک واقعیت تلخ برای کردهاست. کردها باید به این سطح از درک سیاسی برسند که گفتار و رفتاری را انجام دهند که به سود کردها باشد و آن چیزی نیست جز، حفظ وحدت و احترام متقابل و اینکه اجازه دخالت عوامل خارجی را در سرنوشت خود ندهیم که نهایتا این تأثیرگذاری‌ها بر رابطه کردها با ایران، ترکیه، عراق و سوریه اثرات سوء خود را می‌گذارد.

* در راستای این گفته‌های شما «ابراهیم برو» و شورای میهنی کردستان (ENKS) بر شیوه‌های دموکراتیک، گفت‌وگو، مذاکره و راه حل‌های سیاسی دست برتر را دارد تا شیوه‌های مسلحانه؛ آیا این نوع از رفتار به دلیل عدم توانایی لازم در داشتن نیروهای نظامی‌و مسلح است؟

** بله، مسئله‌ای که شما گفتید یکی از عوامل مؤثر در اتخاذ چنین سیاست‌هایی است و اگر او هم صاحب یک قدرت نظامی ‌بود شاید بیشتر از P.Y.D هم به دنبال نقش‌آفرینی در کردستان سوریه و منطقه خاورمیانه بود و این اقتضای شرایط است که او را به این نوع از استراتژی و راهبرد کشانده است و امکان دارد با تغییر شرایط این نوع از سیاست تغییر یابد.

* اما در طی اظهار نظرهای متفاوت، اعضای شورای میهنی کردستان (ENKS) از خود «ابراهیم برو» تا «عماد برهو» (مسئول دفتر ارتباطات شورای میهنی کردهای سوریه) همواره به نقد استراتژی P.Y.D در جنگ با تروریسم و داعش در مناطق غیرکردی پرداخته‌اند و اعتقاد دارند این نوع از رفتار و مبارزه تنها به اتلاف انرژی و هزینه بیشتر برای کردها می‌انجامد و از آن سو «صالح مسلم» و «ناصر حاجی منصور» در اظهار نظرهای متفاوت اعلام کرده‌اند که بعد از حضور کردها در عملیات «خشم فرات» و آزادسازی مناطق «طبقه» و «رقه» به سمت «دیرالزور» حرکت خواهندکرد، به نظر شما این استراتژی P.Y.D قابل نقد است؟

** به نظر من این اظهارنظرهای «ابراهیم برو» بیشتر به نفع کشوری مانند ترکیه است و این جمله و راهکار مورد نظر شورای میهنی کردستان تنها به نقش آفرینی بیشتر ترکیه در سوریه می‌انجامد و گرنه کردهای سوریه پس از آزادسازی «عین العرب» (کوبانی) و «عفرین» و تشکیل این دو کانتون با ائتلاف با سایر نیروها در مبارزه با داعش و تروریسم به سمت مناطق غیرکردی هم پیش رفته‌اند. این عملکرد بسیار منطقی است چرا که دارند خطر را از خود دور می‌کنند. داعش، النصره و ... در هر جایی تروریست و دشمن هستند و این مسئله به منطق کردی و غیرکردی ربطی ندارد؛ پس باید به همین منوال P.Y.D و Y.P.G رفتار کرد اما اینجا نکته‌ای متناقض مطرح است که از یک سو به واسطه این عملکرد، کردها به اشغالگری و تصرف مناطق سوریه متهم می‌شوند و از سوی دیگر هم اشاره کردم کردها با شرکت در پیمان جنگ علیه تروریسم و داعش برای خود یک مسئولیت ایجاد کرده‌اند که تا پایان این جنگ حضور داشته باشند و اینجاست که باید به مدیریت درست رسید.

پس می‌بینید اگر در مناطق دیگر هم به جنگ با داعش می‌پردازند در راستای همین شرکت در پیمان است و چون هم پیمان است آمادگی لازم را دارد مادامی‌که از او حمایت سیاسی و تسلیحاتی شود در حد توان خود باید به جنگ و مبارزه بپردازد و به همکاری خود ادامه دهد؛ اما باز اینجا یک نکته مطرح است، داعش یا هر گروه تروریستی که از مناطق مختلف بیرون رانده می‌شود به کجا رانده می‌شوند؟ آیا جنگ با داعش واقعا پایان مییابد؟ حتی با فرض این شرایط، وضعیت مناطق بعد از داعش و تروریسم چگونه خواهد بود؟ و از همه اینها مهمتر باید پرسید در شرایط «پسا داعش» آیا به شرایط و هم پیمانی با کردها مانند امروز پایبند خواهند بود یا اینکه فقط به دنبال استفاده ابزاری از کردها هستند؟ آیا فردا روزی پس از اتمام جنگ، کردها را تنها خواهند گذاشت؟ چیزی شبیه جنگ جهانی اول و دوم یا تجربه تلخ جنگ اول خلیج فارس؟ مثلا در همین جنگ خلیج فارس اول، آمریکایی‌ها در راستای منافعشان عراق را ترک کردند اما با تمام این نکاتی که اکنون گفتم من در اظهار‌نظرهای قبلی و مصاحبه‌های گذشته خودم بارها به این نکته تأکید کرده‌ام که شرایط منطقه خاورمیانه به گونه‌ای رقم خواهد خورد که بدون شک به بازگشت پررنگتر آمریکا در منطقه خواهد انجامید.

* با وجود نکاتی که شما مطرح کردید و با در نظرگرفتن این سطح از اختلاف احزاب کردی سوریه، اقلیم کردستان عراق در «نشست تهران»، «نشست دهوک»، «نشست اربیل 1» و «نشست اربیل 2» تلاش برای میانجی‌گری و حل اختلافات میان این احزاب داشت، اما اساسا چرا پس از این نشست هنوز اختلافات و درگیری به قوت خود باقی است؟

** بگذارید جواب سوال شما را در یک کلمه خلاصه بگویم، تنها عامل مهم و مؤثر در شکست این مذاکرات و نشست‌های صلحی که شما نام بردید، فقط یک عامل و آن هم «عوامل خارجی» است؛ می‌خواهم تا آخر این گفت‌وگو شما را به قناعت رسانده که اسمی‌از آنها نبرم. پس سربسته می‌گویم فقط «عوامل خارجی» و اگر این عوامل خارجی از تحریک این احزاب کردی سوریه دست بردارند به راحتی و به زودی صلح و توافق به دست خواهد آمد؛ البته با نگاهی به تاریخ کرد، همیشه ریشه این اختلافات میان کردها همین تأثیرگذاری عوامل خارجی بوده است.

* پس قدرت‌طلبی و افزایش نقش‌آفرینی احزاب کردی در پیدایش چنین اختلافی در کنار این «عوامل خارجی» که شما نام بردید، مؤثر نیست؟

** چرا، اما نه به شدت تأثیرگذاری این عوامل، همان طور که گفتم این «عوامل خارجی» به قدری تأثیرگذارند و در صحنه اختلافات احزاب کردی نقش مهمی ‌دارند که به سادگی تمام نشست‌های صلح را بی‌نتیجه می‌گذارند. من در یکی از همین نشست‌های صلح احزاب کردی سوریه در تهران حضور داشتم. در این نشست صلح، آقای «حکیم بشار» و آقای «صالح مسلم» و بسیاری شرکت داشتند و اتفاقا در آن نشست به توافقاتی هم دست یافتند که با ادامه آن و پیگیری مستمر صلح حاصل می‌شد اما به یکباره پس از بازگشت از تهران، تمام نتایج آن نشست ملغی شد، آیا چیزی جز تأثیرگذاری «عوامل خارجی» بود؟

* اما آیا با این شرایط، اقلیم کردستان عراق به عنوان یک نیروی خودمختار کردی نمی‌تواند نقش مهمتری را در میانجیگری ایفا کند؟

** ببینید اقلیم کردستان عراق نیز با وجودی که شما گفتید که یک اقلیم خودمختار است اما شرایط مشابهی با کردستان سوریه دارد. کل کردستان عراق و اربیل امروز پایگاهی مهم برای نیروهای آمریکایی است، چرا؟ فقط به دلیل نیاز به کردستان عراق در جنگ با داعش. باز با تأکید این سوال خود را تکرار می‌کنم، آیا آمریکا پس از جنگ با داعش، همین رابطه را با کردستان عراق حفظ می‌کند؟ و آیا در صحنه داخلی کردستان عراق و سایر بازیگران به دنبال اختلاف افکنی نیستند تا به اهداف خود در سایه این اختلافات برسند؟ من گفتم بگذارید این «عوامل خارجی» سربسته بماند و بیشتر از این مسئله را باز نکنم.

* اکنون پس از تحلیل و بررسی ریشه‌ها و میزان اختلافات احزاب کرد سوریه به نقطه مشترک آنها می‌رسیم و آن عدم به رسمیت شناختن نتایج مذاکرات صلح سوریه در «نشست‌های آستانه» و «نشست‌های ژنو» به دلیل عدم مشارکت آنها و نداشتن نماینده‌ای در آن مذاکرات است، به نظر شما و با در نظرگرفتن این شرایط، آیا کردها در صحنه سیاسی سوریه و منطقه خاورمیانه بیشتر نقش یک «مهره» را برای بازی بازیگران مهمتر دارند یا خود می‌توانند نقش‌آفرین یک «بازیگر» مهمی ‌در صحنه سوریه، جنگ با داعش و تروریسم و مهمتر نقش‌آفرینی مهمی‌در منطقه خاورمیانه باشند؟

** من وقتی در جواب سوال قبلی شما «عوامل خارجی» را در ایجاد اختلاف احزاب کردی موثر می‌دانم به همان اندازه تأثیر همین «عوامل خارجی» را در بیشتر نشدن نقش کردهای سوریه هم تاثیرگذار می‌دانم چرا که اگر نقش کردها بیشتر و پررنگ‌تر شود قطعا به ضرر همین «عوامل خارجی» است و این رفتار هم در راستای همان اختلاف افکنی‌ها برای کسب منافع خود است، مثلا در همین نشست‌های «آستانه» و «ژنو» که گفتید همین بازیگران مهم منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای هستند که نتایج آن را رقم می‌زنند، و آنها هستند که تعیین می‌کنند چه کسی به چه اندازه‌ای در مسائل سوریه سهم داشته باشد، از آن طرف هم وقتی این عوامل خارجی حضور کردهای سوریه را منوط به سکوت سیاسی در نشست‌ها می‌کنند این به چه معناست؟ این بدان معناست که کردها یک «مهره» هستند و کسان دیگری به جای آنها تصمیم می‌گیرند و همه ارتباط با آنها اعم از حمایت سیاسی تا تجهیز و مسلح کردنشان فقط در جنگ با تروریسم و داعش است.

* پس بنابراین آیا به نظر نمی‌رسد که باید بخش فعالیت‌های سیاسی بین‌المللی و حضور و شرکت احزاب و افراد کردی پررنگ‌تر از گذشته شود و در هر نشست و مذاکره‌ای یک نماینده از احزاب کردی شرکت کند تا در موازات مبارزات مسلحانه و جنگ با داعش، سطح نقش‌آفرینی ‌کردهای سوریه از «مهره» به «بازیگر» ارتقا یابد؟

** امروز کردها چه بخواهند چه نخواهند باز نقش شان در همین سطح می‌ماند همانطور که گفتم بازیگران و عوامل خارجی این اجازه را به آنها نمی‌دهند، اما در راستای همین مسئله باید بگویم اگر این عوامل خارجی نقشی مهم را برای کردهای سوریه در نظر نگیرند قطعا شرایط و اوضاع منطقه و خود سوریه بر همین منوال پیش خواهد رفت و صلح و امنیت پایدار در منطقه به وجود نخواهد آمد. این بدان معنا نیست که کردها به عامل بی ثباتی بدل می‌شوند بلکه به این معناست مادامی‌که جایگاه واقعی و حقوق کردهای سوریه به آنها داده نشود نقش آنها در به نتیجه رسیدن امنیت مستمر به آنها داده نشده در نتیجه، رسیدن به این آرمان به تعویق می‌افتد و این تعویق تا زمانی ادامه دارد که این شرایط بر همین منوال باشد. در راستای جواب سوال شما هم باید بگویم حوزه دیپلماسی و مذاکرات سیاسی به اندازه همان مبارزات مسلحانه مهم و حیاتی است. همواره احزاب و رسانه‌های کردی نقش خود را ایفا کرده اند و همواره آماده حضور در هر نشستی هستند اما زمانی که این حضور و شرکت به پیش شرط گره می‌خورد؛ خب طبیعی است که برای کردها محدودیت‌های بیشتری را فراهم می‌کند.

* مضاف بر نکاتی که گفته شد احزاب کرد سوری برای رسیدن به نقش بازیگر مهم در صحنه سوریه‌ و منطقه باید دست به چه اقداماتی بزنند؟

** به نظر من اولین اقدامی‌که باید صورت بگیرد حل این اختلافات و رسیدن به یک اتحاد مستمر و پایدار است تا در سایه آن اتحاد، به قدرت برسند و با داشتن این قدرت؛ دیگر عوامل خارجی توان تحریک، تفرقه‌افکنی و ایجاد اختلاف را نداشته باشد. بعد از آن باید کردها به مدیریت درست و شناخت دقیق و واقعی از شرایط سوریه دست یابند تا بتوانند نقش خود را در صحنه سوریه به یک بازیگر مهم بدل کنند. هر چند که به باور بسیاری یکی از مهمترین و شاید بتوان گفت مهمترین عامل جنگ با داعش در سوریه، کردها هستند اما باز می‌گویم اگر این عوامل خارجی اجازه می‌دادند کردهای سوریه اکنون بازیگر بسیار مهمی‌در سطح بین‌المللی بودند.

* اما در اینجا یک تناقض وجود دارد، احزاب کرد سوری بدلیل عدم توانایی لازم، هم در بعد مالی هم در بعد تسلیحاتی و نظامی، قدرت کافی را ندارند و باید در ارتباط با بازیگرانی چون آمریکا و روسیه توان و تجهیز کافی را به دست آورند، شما این تناقض را چگونه می‌بینید؟

** تناقضی وجود ندارد، اگر اتحاد شکل بگیرد، قدرت هم در امتدادش پیدا خواهد شد و چون امروز این اتحاد وجود ندارد، هر حزب که وابسته به جریان و عوامل منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای هستند با گرفتن امتیاز و دادن هزینه‌هایی، در یک بده بستان و معامله سیاسی بدنبال منافع خود می‌رود. البته در این میان من همه تخم مرغ‌های اختلافات احزاب کردی سوریه را در سبد تحریک «عوامل خارجی» نمی‌ریزم، بدون شک خود این احزاب هم اشتباهاتی داشته اند، اما اگر به دنبال نقش واقعی کردها هستند و به این هدف باور دارند باید هر کدام از این احزاب از پاره ای منافع خود هم برای رسیدن به صلح و حل اختلاف چشم‌پوشی کند، پس نباید اهداف و آرمان‌های بزرگ را فدای منافع کوچک حزبی کنیم و باید هر حزب در این راستا گام بردارد. اما درباره تقابل واشنگتن و مسکو باید بگویم چنین رویارویی از ابتدا وجود داشته است، از شما می‌پرسم، اگر این تضاد و تقابل منافع وجود نداشت آیا از ابتدا جنگی شکل می‌گرفت؟ در مورد روسیه باید بگویم که این کشور از همان ابتدای حضورش بسیار قدرتمند ظاهر شد که تاکنون این قدرت را حفظ کرده، نکته اینجاست با وجود این برتری نسبت به واشنگتن، اگر روسیه نتواند شرایط را مدیریت کند وضعیت منطقه و تأثیرگذاری و نفوذش بر کردستان سوریه می‌تواند کاملا برعکس شده و به قیمت نابودی اش تمام شود.

* اما برای رسیدن به یک جامعه مدنی دموکراتیک باید «حزب» و «تحزب» وجود داشته باشد در غیر این صورت مسائل، آرمان‌ها و اهدافی که شما گفتید تحقق نمی‌یابد چرا که موتور اصلی محرکه جامعه سیاسی «احزاب» هستند و بدون در نظرگرفتن آنها جامعه هیچگاه به رشد سیاسی دست نخواهد یافت و از آن سو باید این نکته را هم اضافه کرد که هدف از تشکیل حزب، رسیدن به قدرت سیاسی است؟

** شما از حزب و تحزب در جامعه سیاسی گفتید؛ تحزب به چه معنا؟ حزب با چه شکل و قالبی؟ مثلا ما در آمریکا یا بریتانیا یا هر کشور دیگری حزب سیاسی داریم، اما آیا این احزاب که بدرستی هم گفتید برای رسیدن به قدرت رفتار و اعمال احزاب کرد سوریه را در جامعه سیاسی ـ اجتماعی خود پیاده می‌کنند؟ یا این که در مسائل مهم کشور به همکاری، مشارکت و «ائتلاف» دست می‌زنند؟ پس از شمایی که با این مسائل آشنا هستید می‌پرسم، آیا احزاب کردی چنین رفتار حزبی دارند؟ مضاف بر آن باید گفت با وجود احزاب فراوان و متعدد در همین کشورهایی که نام بردم، چند حزب مهم به واقع نقش‌آفرین و تأثیرگذار هستند؟ علاوه بر آن این احزاب در رسیدن به قدرت از نیروی مسلح و نظامی‌ هم استفاده نمی‌کنند، اما من در همین مصاحبه گفتم که قوای مسلح به همان اندازه که در دفع خطر و تهدید مفید است، با ایجاد یک غرور کاذب سیاسی باعث می‌شود تا احزاب به نوعی تکصدایی و مونولوگ سیاسی در ارتباط با سایر احزاب برسند، مگر دیکتاتور به صورت مادرزادی دیکتاتور به دنیا می‌آید؟ با همین شرایط است که این نوع «دیکتاتوری» به وجود می‌آید و گرنه من هم مثل شما با حزب و تحزب و در دست گرفتن قدرت سیاسی مشکلی ندارم و با آن موافق هستم.

http://www.mardomsalari.net/4293/page/7/11211

ش.د9600023

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات