تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۴۷  ، 
کد خبر : ۳۰۰۸۰۸
هرج و مرجي فراگير يا جنگ جهاني سومي در راه است؟

ترس از تروريسم، عامل اصلي رشد پوپوليسم

مقدمه: فاصله خيلي دوري از زماني که انگليسي‌ها به خروج از اتحاديه اروپا رأي دادند، يا آمريکايي‌ها با انتخاب دونالد ترامپ، جهان را شوکه کردند، نمي‌گذرد. انتخاب ترامپ، به پوپوليسم جاني تازه داد؛ البته مطمئنا، اين موج پوپوليستي که سال 2016 ترامپ را به اوج قدرت جهاني و نفوذ رساند، در آمريکا آغاز نشد و به‌طور قطع، در اين کشور نيز به پايان نخواهد رسيد؛ قدرت‌نمايي مارين لوپن و جبهه ملي براي انتخابات رياست‌جمهوري فرانسه در بهار سال آينده، احتمال انتخاب يک راست افراطي در انتخابات اتريش که مي‌تواند از سال 1945 تاکنون بي‌سابقه باشد، شکست رفراندوم دولت چپ‌گراي ماتئو رنتزي در چهارم دسامبر 2016 براي تغيير قانون اساسي و به موازاتش قدرت‌گرفتن جنبش ضد‌ساختارگراي «پنج‌ستاره» در ايتاليا، انتخاب رودريگو دوترته، به‌عنوان رئيس‌جمهوري فيليپين صد ميليون نفري و قدرت‌گرفتن دو حزب «آلترناتيو براي آلمان» و پگيدا در آلمان؛ همه نشانه‌هايي از جولان پوپوليسم مدرن است. تحليل و بررسي ريشه‌ها و عوامل شکل‌گيري و تأثيرات وجودي پوپوليسم با تمرکز بر انتخابات فرانسه را در گفت‌وگويي با دکتر علي بيگدلي، استاد شهيد بهشتي، کارشناس مسائل بين‌الملل، پژوهشگر عصر معاصر و مؤلف آثاري چون «تاريخ اروپا در قرن جديد»، «تاريخ انديشه سياسي در غرب»، «تاريخ فرهنگ‌وهنر اروپا در قرن جديد»، «کرونولوژي مسيحيت و قرون وسطي» و «تاريخ اروپا در قرون وسطي» پي مي‌گيريم که در ادامه مي‌خوانيد:
پایگاه بصیرت / عبدالرحمن فتح‌الهي
(روزنامه وقايع‌اتفاقيه - 1395/11/30 - شماره 348 - صفحه 5)

* ما امروز در آغاز سال 2017 در اروپا شاهد شروع کارزارهاي تبليغاتي انتخابات هستيم اما موتور محرکه و شاکله کلي اين کارزارهاي تبليغاتي، بعد از روي‌کارآمدن ترامپ و مسئله برگزيت، رنگ‌وبوي پوپوليستي يافته است. از ديد شما، ريشه‌ها، دلايل و عوامل اين پوپوليسم چيست؟

** زماني که هيتلر پوپوليسم خود را قبل از جنگ جهاني دوم به راه انداخت، ساکنان آلمان عده‌اي کارگر و بي‌سواد بودند و در کنار آنها شهرنشيناني هم وجود داشتند که بر اثر جنگ جهاني اول خانه و کاشانه خود را از دست داده بودند. اين اوضاع بسترساز حضور فردي براي اداره شرايط آشفته آن دوران را فراهم کرد تا از اين پتانسيل‌هاي نهفته و بالقوه، نيروهاي بالفعلي به‌وجود آورد که از اين طريق، به قدرتي قابل‌توجه دست يابد و بايد گفت اين نيروها، تهديدکننده سرمايه‌داري بودند.

هيتلر نيز ساخته و پرداخته انديشه سرمايه‌داري بود و به‌دليل ترس سرمايه‌داري از کمونيسم شوروي و به قول لنين که مي‌گفت: «بعد از ما نوبت کمونيسم آلماني است»، مردم جامعه آلمان دچار رعبي از تفکرات چپ کلاسيک شدند و به‌همين‌دليل، فاشيسم و نازيسم را ضد کمونيسم به راه انداخته و البته به آن هم کمي چاشني سوسياليستي اضافه کردند تا از اين راه بتوانند جمعيت کارگري را به خود جذب کنند اما در گذر تمام اين سال‌ها، پوپوليسم امروز با وجود تفاوت‌هاي تاريخي- سياسي- اجتماعي‌اش با آن دوران، از ريشه‌ها، عوامل و دلايل مشترکي براي ايجادش بهره مي‌برد. پس بايد گفت که امروز رعب از تروريسم و پديده مهاجرت به‌جاي رعب از کمونيسم، عامل ايجاد اين اوضاع است.

* اما پس از وقوع جنگ جهاني دوم با آن همه خسارت و کشتارهاي فجيع که به‌نوعي تلخ‌ترين درس تاريخ بشريت بود، چرا امروز بعد از گذشت 90 سال، جهان و به‌ويژه اروپا دوباره به‌دنبال پوپوليسم است؟

** در جواب سؤال قبلي گفتم، به‌دليل تهديدات تروريستي و موضوع پررنگ آن در جامعه امروز اروپا؛ براي مثال، در فرانسه خانم لوپن و حزب ملي همواره در تبليغات انتخاباتي خود جناح چپ سوسياليستي و رئيس‌جمهوري اولاند را که نماينده آن است، مورد انتقادات شديدي قرار داده و اعلام کرده‌اند که اگر ما در فرانسه يک رئيس‌جمهوري مقتدر داشتيم، به اين سطح از بحران امنيتي نمي‌رسيديم که به‌راحتي عده‌اي در خيابان مردم را به گلوله ببندند يا با کاميون آنها را زير بگيرند. بايد گفت يکي از وجوه شخصيتي فرانسوي‌ها، غرور هويتي‌شان بوده که لوپن از اين مسئله، نهايت بهره خود را مي‌برد و از گذر آن، در پي رجوع به قدرت سابق فرانسه است. او با اين رويکرد، در پي تحريک حس ناسيوناليستي شديد فرانسوي‌هاست. درنتيجه، پوپوليسم خشمگين امروز فرانسه، براي مبارزه با تروريسم و ساختن فرانسه قدرتمند، به‌دنبال گزينه‌اي مناسب براي باز‌آفريني قدرت است که اين گزينه پوپوليسم است.

* اما بحث مهاجرت و مهاجران، اين مسئله قطعا نقش تسريع‌کننده‌اي در پيدايش و همچنين قدرت‌يافتن پوپوليسم داشته است. از ديد شما، پوپوليسم امروز تا چه اندازه از اين پديده، بهره‌ها و سوءاستفاده خود را براي نفوذ بيشتر خواهد برد؟

** اين نکته شما، دقيقا مصداق همان پوپوليسم دهه‌های 20 و 30 ميلادي است که مطرح شد، يعني پوپوليسم امروز فرانسه، خشم طبقه جوان کشور را در کانون شعارهاي لوپن جمع کرده و حزب ملي آن را در راستاي اهداف خود خرج مي‌کند اما اين مسئله، نه‌تنها درباره جوانان بلکه به زنان، دگرباش‌ها و حتي يهوديان هم تسري يافته است تا خشم موجود، بيش‌ازپيش گريبان مهاجران و پديده مهاجرت را بگيرد. پس نهايت و حد اعلاي اين سوءاستفاده، از مسئله مهاجرت صورت خواهد گرفت.

* اما نکته‌اي که در اين ميان وجود دارد، اين است که پوپوليسم دهه‌های 20 و 30 قبل از جنگ جهاني دوم، جامعه‌اي را گرفتار کرد که عمدتا بنا به اقتضاي آن دوران بي‌سواد يا کم‌سواد بودند. همچنين فراواني و گستردگي رسانه‌ها هم مانند امروز نبود اما چرا امروز و در عصر ارتباطات و تبادل اطلاعات جامعه، آن هم اروپاي به قولي متمدن، دچار اين بيماري شده است؟

** خيابان‌ها و معابر فرانسه، همواره طوري بوده که ساعت هشت صبح یا 12 ظهر يا چهار بعدازظهر آن با هم هيچ تفاوتي نداشته زيرا همواره پر از جمعيت بوده است اما امروز، پديده تروريسم و مهاجر، ترسي در اين جوامع ايجاد کرده که شاهد خلوت‌شدن تمامي معابر بوده‌ایم، حتي اين ترس تا جايي رسوخ کرده که شاهد جشن‌هاي کريسمس و سال نوي ميلادي کاملا امنيتي هستيم. اين مسئله، خود تبديل به يک پتانسيل شده که نيروي اين پتانسيل در جايي بايد تخليه شود. اين مردم وحشت‌زده از مهاجران و تروريسم به‌دنبال کسي هستند که بتواند امنيت را دوباره به فرانسه بازگرداند. در اين ميان، پرچم شکسته سوسياليسم و راست ميانه، به‌دليل جوابگو‌نبودن شرايط، کار را به مرحله‌اي رسانده که پوپوليسم در بستر همين جامعه اطلاعاتي و ارتباطاتي، دوباره به عرصه بازي بازگشته است. مردم امروز، مقهور رسانه هستند و اتفاقا، رسانه‌ها در راستاي رعب‌آفريني بيشتر، کمک مناسبي براي رشد و نفوذ گسترده‌تر پوپوليسم خواهند بود.

* پس از ديد شما، پوپوليسم روشي است براي کسب قدرت و اين روش به قدري مؤثر عمل کرده که حتي رگه‌هاي آن، حال با شدت کمتر هم در سوسياليست‌ها و جمهوري‌خواهان راست‌ميانه فرانسه‌اي که شما مثال زديد، به‌خوبي عيان است؛ به بيان ديگر، آنها هم در راستاي همين پوپوليسم معترف به اين هستند که ساختار کنوني مصداق يک هيچ است اما چرا کساني که خود سازندگان همين ساختار هستند، اين شعار را سر مي‌دهند؟ آيا اين زير‌سؤال‌بردن خود آنها آن هم ازسوی خودشان نيست؟

** وقتي جامعه‌اي دچار پوپوليسم شود، گاهي نهيليسمي که شما به آن اشاره داشتيد هم در ساختار سياسي- اجتماعي کشورها و به‌ويژه نخبگان سياسي ريشه مي‌دواند و اين مسئله، علاوه بر سياستمداران قطعا در ميان افراد جامعه بسيار پررنگ‌تر خواهد بود. پس هرکس که بتواند اين خلأ را پر کند، برنده بازي قدرت است و چه وسيله‌اي بهتر از پوپوليسم؛ شما به داستان خروج انگليس از اتحاديه اروپا نگاه کنيد. مردم اين کشور باور داشتند که زماني آنها قدرت اول اروپا بودند اما اکنون اين جايگاه به کشورها و بازيگران ديگر رسيده است و به‌دليل همين انديشه‌ها هم، هيچگاه عضو اتحاديه اروپا به‌طور کامل نبوده‌اند زيرا نه پيمان شينگن را قبول کردند و نه يورو (پول واحد اتحاديه اروپا) ولي نکته اينجاست که به موازات اين شرايط، انگليس همواره به فکر بازپس‌گيري جايگاه اول قاره سبز بوده و اينجاست که با ديوار و سد آلمان و فرانسه در جايگاه قدرت‌هاي برتر اروپا روبه‌رو مي‌شود.

به‌دليل اينکه اين دو کشور خواستار آن بودند که انگليس يا بايد با پذيرفتن پيمان شينگن و يورو، خود را کاملا متعهد به اتحاديه کند يا اينکه از ساختار خارج شود؛ البته با موافقت کامرون براي حضور کامل مواجه شدند اما همين پوپوليسم و پوپوليست‌ها با تمرکز روي ناسيوناليسم و همان پتانسيل‌هايي که در جواب سؤال قبل به آن اشاره داشتم، توانستند رأي خروج کامل انگليس از اتحاديه اروپا را به صندوق‌ها بريزند. پس مي‌بينيد که پوپوليسم چگونه مي‌تواند ساختار را به‌هم بريزد و نتيجه خود را به‌دست آورد. اين توان به قدري کارساز است که حتي مي‌تواند همان سازندگان شرايط امروز را هم به طرفداري از پوپوليسم براي زيرسؤال‌بردن شرايط وادار کند تا وجه سياسي- اجتماعي‌شان براي ادامه کار در ميان مردم حفظ شود.

* اما برگرديم به فرانسه، فرانسه‌اي که اکنون در اروپا بيشترين رنگ پوپوليستي را در انتخابات رياست‌جمهوري پيدا کرده و سايه سنگينش بر جامعه پاريس به‌شدت هويداست. از سويي، فيون با اين رسوايي‌هاي مالي و اخلاقي‌ای که اخيرا برايش رخ داده، راه رسيدن به اليزه را براي خود سخت مي‌بيند. از‌سوي‌ديگر، همين امر سبب بالارفتن شانس ماکرون و لوپن شد، به نظر شما، آينده انتخابات فرانسه با اين سه مهره، چه سمت وسويي پيدا مي‌کند؟

** فيون اکنون خود را براي به‌قدرت‌رسيدن با اما و اگر همراه کرده و اين شرايط همان‌طور که گفتيد، او را دچار چالش جدي کرده است، هرچند به نظرم، راه‌يافتن به دور اول برای او کمي سخت شده اما او به اين دور خواهد رسيد. چنان‌که اين مسئله را هم براي خانم لوپن نيز مي‌توان متصور بود؛ يعني او هم مي‌تواند براي دور اول، خود را حاضر کرده اما بسيار بعيد است، لوپن دور پاياني را به نفع خود تمام کند. از‌سوي‌ديگر، ماکرون در جايگاه کانديدای مستقل با اين حوادث و اتهامات مالي که لوپن را گرفتار کرده، جايگاه خوبي را براي خود دست‌وپا کرد و به‌واسطه کم‌فروغي سوسياليست‌ها و گزينه آنها، يعني آمون که خودشان هم به آن معترف هستند، مي‌تواند با فاصله‌گرفتن از حزبش (سوسياليست‌ها) که اين کار را با مستقل اعلام‌کردنش انجام داده، وجهه‌اي مناسب در جامعه بيابد. من معتقد هستم او چرخه انتخابات هم در دور اول و هم در دور دوم را به‌سوي خود معطوف خواهد کرد و از‌همين‌رو مي‌تواند گزينه‌اي بسيار قوي‌تر از فيون و لوپن باشد.

* اما انتخاب هر کدام از اين گزينه‌ها، چه تأثيری بر شرايط و اوضاع داخلي فرانسه و موقعيت بين‌المللي آن در اتحاديه اروپا خواهد داشت؟ از آن طرف، چه آينده‌اي را براي ايران و برجام مي‌تواند رقم بزند؟

** پوپوليسم راست راديکال سرخورده و خشمگين لوپن اگر قدرت را به دست گيرد، قطعا هم بر روابط پاريس با اتحاديه اروپا و هم بر مسئله برجام تأثيرات منفي خود را خواهد داشت. از آن طرف هم يقينا به همگرايي و نزديکي با ايالات‌متحده و ترامپ خواهد انجاميد اما چنان‌که گفتم، انتخاب او کمرنگ است ولي بايد گفت اگر فيون يا ماکرون و با احتمال بسيار اندک که تقريبا محال به نظر مي‌آيد، آمون، نماينده سوسياليست‌ها به قدرت برسد، هرچند اين سه نفر هم از نردبان پوپوليسم براي رسيدن به قدرت استفاده مي‌کنند اما تعارضات و سياست‌هاي قهرآميز لوپن را نه در تئوري و نه در عمل، در زمان زمامداري امور پي نخواهند گرفت؛ پس روابط با اتحاديه اروپا و برجام در صورت به‌قدرت‌رسيدن کسي جز لوپن دچار چالش نمي‌شود.

* پس انتشار توئيت فلوريان فيليپات، مشاور ارشد مارين لوپن، در پي پيروزي ترامپ که احساس خود را در آن توئيت اين‌چنين بيان کرد: «دنياي آنها در حال فروپاشي است و دنياي ما در حال سر برآوردن است» يا اظهارات خود مارين لوپن در اين‌باره که اگر به قدرت برسد، مثلث او، ترامپ و پوتين جهان را در قبضه‌شان خواهندگرفت، هم درهمين‌راستا بايد ديد؟

** بله، بدون شک، اگر لوپن به قدرت برسد، بعد فاشيستي تند خود را اعمال خواهد کرد و اينها هم نشانه‌هاي آن است؛ البته بايد بگويم جامعه اروپا حتي فرانسه با آن خصوصياتي که گفتم، مانند آمريکا نيست و نخواهد بود. قطعا نهادهاي مدني و دانشگاهي و احزاب مانع از به‌قدرت‌رسيدن لوپن خواهند شد. چنان‌که مانع از به‌قدرت‌رسيدن پدرش در گذشته شدند و به انتخاب ژاک شيراک روی آوردند.

* اما در پايان؛ سال 2017، سال انتخابات در اروپاست زيرا 9 انتخابات در اين قاره سبز برگزار مي‌شوند که با نگاهي به ساختار سياسي- اجتماعي موجود در آن جوامع مي‌توان رنگ‌وبوي پوپوليسم را با شدت و ضعف يافت. به نظر شما، آينده اروپا و اساسا جهان در پس اين شرايط، چگونه خواهد بود؟

** در پس اين شرايط، جهان به‌سمت هرج‌ومرج پيش خواهد رفت؛ سردبير لوموندف 10 سال پيش، کتابي نوشت که شالوده‌اش طرح اين سؤال بود؛ آيا جهان در‌ گذار از قرن 21 به سمت هرج‌ومرج پيش مي‌رود يا خير؟ اکنون پس از 10 سال، نشانه‌هاي هرج‌ومرجي را که در آن کتاب ذکر کرده بود، به‌خوبي در پس اين پوپوليسم شاهد هستيم. اگر حتي اروپا به‌سوي پوپوليسم هم نرود، متأسفانه همين دو اتفاق اخير در جهان براي جولان پوپوليسم کافي است، يکي، انتخاب ترامپ و ديگري، خروج انگليس از اتحاديه اروپا.

جهان امروز به‌سرعت در حال تغيير بوده زيرا محورش در حال تغيير است؛ محور سياسي، اجتماعي، اقتصادي و حتي زيست‌محيطي. آمريکاي ترامپ و اتحاديه اروپاي منهاي انگليس، شايد تسريع‌کننده اين دور تغييرات در جهان باشند اما در پايان، اين نکته را هم متذکر مي‌شوم که پوپوليسم شايد جريان‌ساز هرج‌ومرج شود اما بستر را به آستانه‌اي از تحمل نمي‌برد که جنگ جهاني سوم اتفاق بيفتد، چنان‌که پوپوليسم دهه 20 و 30 ميلادي زمينه‌ساز آن جنگ خانمان‌سوز شد.

http://vaghayedaily.ir/fa/News/61960

ش.د9504351

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات