تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۹:۴۴  ، 
کد خبر : ۳۰۳۶۶۷
«وقايع‌اتفاقيه» در گفت‌وگو با علي بيگدلي، جايگاه اتحاديه اروپا را در دستگاه ديپلماسي بررسي مي‌کند

اروپا در مقابل واشنگتن مي‌ايستد

مقدمه: يکي از مهم‌ترين تغييرات در سياست خارجي دولت يازدهم نگاه به اروپا بود؛ رابطه‌اي که در ابتداي دولت يازدهم در شرايط مطلوبي قرار نداشت و سطوح ديپلماتيک به پايين‌ترين ميزان خود رسيده بود. نبايد از نظر دور داشت که دولت احمدي‌نژاد نقش بسزايي در بدتر‌شدن رابطه ايفا کرده بود، آن‌چنان که حتي احمدي‌نژاد با اتخاذ سياست‌هاي تهاجمي زمينه‌ساز سردي کم‌سابقه‌اي در روابط ديپلماتيک با اتحاديه اروپا شد. به مرور همکاري‌هاي سياسي و اقتصادي طرفين و مذاکرات سطح بالا و مبادله هيأت‌ها و رفت‌و‌آمدهاي سياسي و اقتصادي به صورت چشمگيري کاهش يافت و ديگر شاهد سفرهاي سياسي ديپلماتيک و اقتصادي- تجاري در سطح رؤساي کشورها و حتي وزراي خارجه يا وزراي اقتصادي به پايتخت‌هاي يکديگر نبوديم. به بيان بهتر مي‌توان گفت در دوره 1384 تا 1392 روابط سياسي و اقتصادي ايران و اروپا به نحو بارزي کاهش يافت و تبادل هيأت‌ها و رفت‌و‌آمدهاي ديپلماتيک در کمترين سطح خود قرار گرفت؛ اين در حالي است که از زمان استقرار دولت يازدهم 28 هيأت ديپلماتيک اروپايي به ايران سفر کرده‌اند. اين سفرها از يک سو در نتيجه تغيير در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران و از سوي ديگر با توجه به شرايط به‌وجود‌آمده در منطقه و تمايل اروپا به ارتباط با جمهوري اسلامي ايران بوده که هر دو نشان از هوش ديپلماتيک دولت يازدهم دارد. حل موضوع هسته‌اي ايران محصول سياست خارجي دولت تدبير و اميد مبتني بر تعامل سازنده و همکاري مؤثر با دنياي خارج است، درحالي که در دولت قبل با گذشت زمان رسما شاهد پايان ممنوعيت سفرهاي بلندپايه ديپلماتيک اروپايي به جمهوري اسلامي ايران بوديم که تقريبا از اوایل دولت نهم شروع شد. امروز اما شاهديم که سطح روابط به جايي رسيده که محمد‌جواد ظريف در کمتر از يک ماه اخير سه بار به اروپا مي‌رود و از‌همين‌رو «وقايع‌اتفاقيه» براي تحليل دقيق‌تر جايگاه اروپا در مناسبات ديپلماتيک دولت ياز‌دهم و بررسي اين جايگاه در دستگاه سياست خارجي دولت دوازدهم گفت‌وگويي را با دکتر علي بيگدلي، استاد دانشگاه و رئيس کارگروه تاريخ آمريکا و اروپا در دانشگاه شهيد بهشتي ترتيب داده که در ادامه مشروح آن را از نظر خواهيد گذراند:
پایگاه بصیرت / عبدالرحمن فتح‌الهي

(روزنامه وقايع‌اتفاقيه - 1396/04/17 - شماره 446 - صفحه 4)

* با توجه به روابط ديپلماتيک ديرينه تهران با اتحاديه اروپا در ادوار مختلف و دولت‌هاي گوناگون، اساسا جايگاه اروپا در ديپلماسي تهران به‌ويژه در يک دهه اخير کجاست؟

** شايد بتوان به صورتي مستقل روابط تهران با اروپا را بررسي کرد اما براي بررسي و تحليل دقيق‌تر جايگاه اتحاديه اروپا در ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران بايد آن را منوط به رفتارهاي مهره سومي به نام واشنگتن دانست. به بيان ديگر تعريف روابط تهران با اتحاديه اروپا در رابطه اين سه ضلع تعريف مي‌شود، در نتيجه با اين ديدگاه اگر به سؤال شما بنگريم خواهيم ديد که ما در چند سال اخير با دو مرحله متفاوت در‌ گذار ديپلماتيک تهران با اتحاديه اروپا مواجه بوده‌ايم؛ دوره اول که به زمامداري باراک اوباما باز‌مي‌گردد و در اين دوران ارتباط بسيار نزديکي ميان واشنگتن و اتحاديه اروپا شکل گرفت؛ لذا در اين ارتباط نزديک اتحاديه اروپا به مجري سياست‌هاي واشنگتن حتي در اعمال تحريم‌ها در قبال تهران بدل شد. از‌همين‌رو هم روابط تهران با اروپا در دولت‌هاي نهم و دهم به شدت با افول روبه‌رو شد.

در همين دوران هم بود که به‌واسطه برخي رفتارهاي دولت در آن زمان حتي تحريم‌هاي اتحاديه اروپا عليه تهران به مراتب بدتر از واشنگتن بود اما دوره دوم به دو لايه آغاز به کار دولت حسن روحاني و متعاقب آن شروع گفت‌وگوهاي برجام و نهايتا در لايه دوم انتخاب ترامپ در جايگاه چهل‌و‌پنجمين رئيس‌جمهوری ايالات متحده بازمي‌گردد. از برهه‌اي که عملا کار به دولت يازدهم سپرده شد با يک رفرم اساسي در رويه دولت در تهران، تمامي پالس‌هاي مثبت به جهان مخابره شد و خوشبختانه جهان و به‌ويژه اتحاديه اروپا اين پالس‌هاي مثبت را دريافت کرد که نهايت سازندگي روابط حسنه ديپلماتيک تهران- اروپا به دوران پسابرجام بازمي‌گردد.

با آغاز رياست‌جمهوري دونالد ترامپ متأسفانه تأثيرات سوء ضلع سوم در تنظيم روابط تهران و اروپا نقش کليدي دارد ولي به‌واسطه هوشمندي تهران و دستگاه سياست خارجي، اتفاقا در جهت عکس عمل کرده و اگرچه روابط نيم‌بندي که در اثر مذاکرات مستقيم و رودررو با خود واشنگتن هم شکل گرفته بود اما با رفتارهاي ترامپ نه تنها اين روابط تقريبا به صفر بازگشت که تلاش جدي عليه روابط تهران- اروپا هم در کاخ سفيد صورت پذيرفت اما دولت ايران براي بازسازي روابط با اروپا مناسبات ديپلماتيک را به نقطه‌اي رساند که واشنگتن نتوانست بر اين رابطه اثر‌گذار باشد و مضافا اينکه از همان ابتدا خود ترامپ هم بناي ارتباط سردي را با کشورهاي اتحاديه اروپا گذاشت که انتقادات بي‌شمار ترامپ به ناتو در دوران تبليغات انتخاباتي، اظهار‌نظرهاي تند نسبت به ساختار اتحاديه اروپا يا در گام عملي دستور ترامپ مبني بر خروج از برخي پيمان‌هاي مهم مانند پيمان پاريس را شامل مي‌شود. با خروج انگلستان از اتحاديه اروپا و حمايت ترامپ از کابينه ترزا مي‌ و جريان پوپوليست و راست راديکال اروپايي، اين روابط بيش از پيش سرد شده و يقينا اين مسئله هم موجب نزديکي بيشتر اروپا به جمهوري اسلامي شد.

* اگرچه روابط واشنگتن با اروپا به گرمي دوران اوباما نيست اما آمريکا بر قدرت اتحاديه اروپا اشراف دارد و باوجود انتقادات دولت جديد ايالات متحده به ناتو، ترامپ در نشست 25 ماه مي ‌سران ناتو در بروکسل شرکت داشت.

** بله، من هم با اين نکته موافقم. هر چند که دوران کوتاه زمامداري ترامپ تا اکنون به تنش و ايجاد زاويه نسبي با اتحاديه اروپا با محوريت برلين گذشته است اما يقينا سطح روابط عميق طرفين با برخي رفتارها از بين نخواهد رفت و شايد که امروز جنگ لفظي ميان سران اتحاديه اروپا با واشنگتن هم باشد. هم اروپا به رابطه با واشنگتن نيازمند است و هم آمريکا اما نکته اينجاست که هر چه اين ميزان زاويه واشنگتن با اتحاديه اروپا بيشتر شود يقينا به همان نسبت ميان تهران با اتحاديه اروپا روابط ديپلماتيک گرم‌تري به وجود خواهد آمد.

اگر شما دقت کرده باشيد پيوندهاي بسيار عميقي هم در ارتباطات اروپا با جمهوري اسلامي وجود دارد و علاوه بر عرصه ديپلماسي، در زمينه‌هاي اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي هم ارتباطات بسيار پررنگي بين هر دو طرف وجود دارد، به گونه‌اي که من در يک سؤال مشابه خبرنگار فرانسوي درباره ميزان ارتباط تهران و اتحاديه اروپا گفتم که ما صنعت را از آلمان، سياست را از انگلستان و فرهنگ را از فرانسه براي خود به دست آورديم و اشاره هم داشتم که اتفاقا سفرهاي اخير آقاي ظريف در اين مرحله دوم که واشنگتن در اختلاف زاويه با اتحاديه اروپا قرار دارد نشان از هوشمندي دستگاه ديپلماسي دولت يازدهم دارد زيرا هر چه ما هم به‌واسطه برخي بد‌عهدي‌هاي آمريکا به دليل سياست يک بام و دو هوا روبه‌رو بوده‌ايم بايد اين خلأ را توسط اتحاديه اروپا پر کرد. قطعا روابط ديپلماتيک گرم به سود طرفين خواهد بود. امروز سطح روابط به نقطه‌اي رسيده است که نه‌تنها اتحاديه اروپا ديگر مجري سياست‌هاي واشنگتن نيست که حتي در برابر برخي از رفتارهاي ايالات‌متحده و ترامپ که در تناقض با برجام صورت مي‌گيرد واکنش خود را نشان مي‌دهد؛ البته پس از جنگ جهاني دوم واشنگتن سرمايه‌گذاري‌هاي بسيار زيادي را در اتحاديه اروپا داشته، به صورتي که بيش از 27 تا 28 درصد سهام صنايع اتحاديه اروپا در قبضه ايالات‌متحده است.

از‌همين‌رو خود واشنگتن هم به دليل آگاهي از توان و پتانسيل اتحاديه اروپا هيچگاه تمايل ندارد در جهت افزايش اختلافات با اين اتحاديه گام بردارد؛ لذا به قول شما اگر ترامپ در اظهارنظري به ناتو يا ساختار اتحاديه اروپا حمله مي‌کند اما در نشست سران ناتو شرکت مي‌کند يا اينکه اگر ترامپ با يک دستور رسمي از معاهده پاريس خارج مي‌شود و در زمان انتخابات رياست‌جمهوري فرانسه علاقه به پيروزي خانم لوپن داشت اما از سوي ديگر در کمتر از يک ماه از پيروزي امانوئل مکرون به فرانسه سفر مي‌کند؛ لذا رفتارهاي دونالد ترامپ و واشنگتن شايد در عرصه تاکتيک ديپلماسي تغيير يابد اما قطعا در استراتژي تغيير صورت نخواهد گرفت؛ بنابراين اقتصاد ما و مهم‌تر از آن سياست خارجي‌مان در عرصه ديپلماسي با رصد اين‌گونه رفتارها عکس‌العمل‌هاي بسيار سنجيده‌اي در سياست خارجي در پي می‌گيرد و با توجه به شرايط اقتصادي، چه در دوره يازدهم و چه در دولت دوازدهم، اروپا مي‌تواند به محمل بسيار مناسبي براي مناسبات اقتصادي در سايه روابط ديپلماتيک بدل شود.

يقينا اين سطح از روابط اقتصادي مي‌تواند از صنايع کلان خودرو‌سازي و صدور نفت و گاز تا محصولاتي نظير فرآورده‌ها و محصولات کشاورزي را دربرگيرد؛ لذا اگر تهران بتواند بازيگري هوشمندانه‌اي را در عرصه ديپلماسي و سياست خارجي با اتحاديه اروپا در خلأ مناسبات رو به افول واشنگتن با اين اتحاديه در پيش گيرد همچنان که تاکنون در پيش گرفته، مي‌تواند به مراتب جايگاه تهران را در عرصه بين‌الملل بالا برده و از سوي ديگر موجب رونق اقتصادي داخلي کشور هم شود.

* شما به مسئله برجام اشاره داشتيد. بسياري از سران اتحاديه اروپا تلاشی جدي براي حفظ برجام در پيش گرفته‌اند و در مقابل برخي رفتارهاي خلاف وعده واشنگتن، مقاومت از خود نشان مي‌دهند. با توجه به اينکه سه مهره از 6 مهره 1+5 اروپايي هستند، نقش و جايگاه اروپا و اساسا توان اتحاديه اروپا در حفظ برجام در دوران پسابرجام را چگونه برآورد و تحليل مي‌کنيد؟

** در همان دور پاياني مذاکرات بين تهران و 1+5 در سال 2016 ميلادي که منجر به خلق برجام شد، وزير امور خارجه آلمان در مصاحبه‌اي به طور صريح اعلام کرد که علاوه بر پکن و مسکو کشورهاي اتحاديه اروپا هم با تهران مشکلي عميق و ريشه‌اي ندارند و تمام اختلافات موجود (در آن زمان) به‌واسطه تأثيرات سوء واشنگتن صورت مي‌گيرد. اتفاقا همين دست از اظهار‌نظرهاي مقامات اتحاديه اروپا نشان از اين داشت که روابط تهران با اتحاديه اروپا دچار يک دگرگوني و تغيير مثبت و سازنده پس از خلق برجام خواهد شد، به گونه‌اي که حتي واشنگتن هم نمي‌تواند تأثير چنداني بر کاهش اين روابط رو به رشد، داشته باشد.

قطعا در آينده هم اين تضاد منافع دو سوي آتلانتيک بر سر ارتباط با تهران بيشتر خواهد شد اما باز من تکرار مي‌کنم که مي‌توان از اين تضاد منافع با يک ديپلماسي هوشمند بهره کافي را برد؛ بنابراين اتحاديه اروپا به چنان درکي رسيده است که قطعا نه‌تنها برجام را زير پا نخواهد گذاشت بلکه تمام تلاش خود را براي حفظ آن خواهند داشت زيرا هم از جهت بين‌المللي، وجهه اتحاديه اروپا با نقض برجام با مشکل روبه‌رو خواهد شد و هم از سوي ديگر به‌واسطه پايبندي هر سه بازيگر اتحاديه اروپا به علاوه پکن و مسکو سبب خواهد شد که ترامپ هم به برجام پايبند بماند و يقينا تغيير مواضع او از زمان تبليغات انتخاباتي تا به امروز درباره برجام نشانه بارزي از اين مسئله است؛ لذا با توجه به نکات ياد‌شده توان و قدرت اتحاديه اروپا در حفظ برجام به خوبي روشن مي‌شود.

* در راستاي نکات ياد‌شده اتحاديه اروپا در مسئله تحريم‌هاي مربوط به FATF به نحوي همراهي و حمايت خود را از تهران در تقابل با سياست‌هاي ضد‌ايراني واشنگتن نشان داد اما مسئله مهم اينجاست که آيا اگر در يک بزنگاه اتحاديه اروپا مخير به فقط دو انتخاب بين تهران و واشنگتن باشد کدام گزينه را انتخاب خواهد کرد؟ آيا اساسا به‌واسطه اختلاف نسبي‌ای که امروز در سايه برخي رفتارهاي ترامپ مانند خروج از معاهده پاريس با اتحاديه اروپا شکل گرفته و حمايت‌هاي صريح و قاطع اروپا از برجام مي‌توان اين تحليل را داشت که اروپا به سمت تهران گرايش پيدا مي‌کند؟

** بيش از 28 درصد سهام صنايع اتحاديه اروپا در قبضه واشنگتن است؛ لذا اتحاديه اروپا اگر حتي خواهان کاهش ارتباط با واشنگتن باشد، توان آن را ندارد، اگرچه همواره به‌دنبال کسب يک استقلال نسبي بوده؛ بنابراین بسيار بديهي است که اگر اتحاديه اروپا بخواهد ميان تهران يا واشنگتن يک انتخاب داشته باشد قطعا آن انتخاب تهران نخواهد بود.

* پس برخي از حمايت‌هاي اتحاديه اروپا در کاهش تحريم‌ها يا تلاش براي حفظ برجام مي‌تواند يک تاکتيک ديپلماتيک در قبال تهران تلقي شود؟

** بله، مي‌توان از سؤال شما اين برداشت را داشت زيرا علاوه بر روابط سياسي و اقتصادي نزديک واشنگتن و اتحاديه اروپا اين دو مهره مهم عرصه بين‌الملل از لحاظ فرهنگي هم بسيار شبيه به هم هستند و اين قرابت فرهنگي ارتباطات بين طرفين را به گونه‌اي در هم گره زده که تقريبا نمي‌توان آن را از هم پاره کرد. پس رفتارهاي اتحاديه اروپا در حد تاکتيک براي کسب منافع و درآمدهاي اقتصادي از قبل نزديکي به تهران است و اروپا تا جايي از برجام حمايت خود را خواهد داشت و در مقابل سياست‌هاي خلاف وعده برجامي واشنگتن قرار خواهد گرفت که لطمه جدي‌ای آن هم از جنس استراتژيک به روابط بين کشورهاي اتحاديه اروپا با واشنگتن ايجاد نکند؛ البته اين مسئله لزوما چيز بدي نيست زيرا سياست خارجي اولويت را بر حفظ منافع خود قرار مي‌دهد و قطعا ما هم در همين راستا عمل مي‌کنيم، هر چند اين مسئله را هم بايد در نظر داشت که هر چقدر روابط واشنگتن با مسکو و پکن دچار تنش شود به همان ميزان واشنگتن تمايل دارد براي پوشش اين خلأ به اتحاديه اروپا نزديک شود، پس می‌بينيد که اروپا و آمريکا در سطحي بي‌بازگشت با هم ارتباط دارند.

* با اين تفاسير اگر ما به کارنامه ديپلماسي دولت يازدهم نگاهي داشته باشيم، بيش از 50 درصد از مانور روابط ديپلماتيک تهران در ارتباط با اتحاديه اروپا تعريف شد و در همين يک ماه اخير آقاي ظريف در حدود سه بار به اروپا سفر داشته است؛ لذا اگر اروپا ميان تهران و واشنگتن، ايالات‌متحده را برگزيند چنين ديپلماسي‌ای که بيش از نيمي از هزينه و تلاش‌هايش را در اروپا صرف کرده به‌عنوان يک ضربه کشنده تلقي نمي‌شود؟ و آيا ديپلماسي تهران بايد درباره اين مسئله plan B را داشته باشد؟

** من هم در قالب مسئله شما معتقدم دستگاه سياست خارجي بايد همواره آمادگي برخورد با هر وضعيتي را به دور از خوشبيني داشته باشد اما امروز برخي از شواهد دال بر اين بوده که مسئله مطرح‌شده شما بسيار بعيد است که روي دهد، مثلا وقتي ما شاهد آن هستيم که اتحاديه اروپا در يک قرارداد قصد فروش 120 فروند هواپيماي مسافربري ايرباس را به تهران دارد، به‌خوبي اين مسئله را مطرح مي‌کند که این اتحاديه تصميمي براي جدايي با تهران در آينده نزديک نخواهد داشت، هر چند مشکلات و مصائب اقتصادي که هم اتحاديه اروپا و هم واشنگتن به آن گرفتار هستند، سبب شده که حتي ايالات‌متحده آمريکا هم در قراردادي 60 فروند هواپيماي مسافربري بوئينگ به ايران تحويل دهد.

اين دقيقا از جانب دولت ترامپي صورت مي‌گيرد که در شعارهايش به مخالفت با برجام برخاسته؛ بنابراين اگر بيشتر توجه سياست خارجي و انرژي ديپلماسي دولت يازدهم در اتحاديه اروپا صرف شده به دليل جايگاه و اهميت اين اتحاديه در عرصه سياست خارجي با توجه به روابط سنتي و درعين‌حال عميق اقتصادي - سياسي با اتحاديه اروپا بوده؛ لذا من بسيار بعيد مي‌دانم با توجه به بسترهاي مناسبي که در روابط ديپلماتيک تهران با اتحاديه اروپا صورت گرفته اين اتحاديه تمايل داشته باشد در عملکردي مشابه به دوران احمدي‌نژاد عمل کند زيرا اساسا با مانور سياسي دقيق، منعطف و درعين‌حال بسيار هوشمند دستگاه سياست خارجي دولت يازدهم عملا هرگونه بهانه‌اي از اتحاديه اروپا براي کاهش روابط ديپلماتيک گرفته شده است؛ لذا اتحاديه اروپا هم هيچ دستاويزي را نه از جانب خود و نه حتي از جانب واشنگتن براي ايجاد اجماعي عليه تهران ندارد و واشنگتن هم ديگر تحت لواي پرونده هسته‌اي نمي‌تواند تحريمي را عليه تهران داشته باشد.

هر چند که ايالات‌متحده مي‌تواند از طريق تحريم‌هايي تحت عنوان فعاليت‌هاي موشکي و حقوق بشري برخي محدوديت‌ها را عليه تهران باز‌گرداند اما نمي‌تواند تحريمي را تحت عنوان فعاليت‌هاي هسته‌اي درباره تهران اعمال کند و اگر شما امروز شاهديد که دولت و هيأت حاکمه آمريکا دست به تصويب تحريم‌هاي جديد عليه تهران مي‌زنند هيچ کدام تحت عنوان تحريم‌هاي هسته‌اي صورت نگرفته؛ البته اين مسئله را هم بايد گفت که اين تحريم‌ها فقط براي راضي نگه‌داشتن برخي از دولت‌هاي عربي منطقه در راستاي تحريم و محدود‌کردن تهران با شعار ايران‌هراسي است.

* آيا اين ميزان از پويايي و تحرک فعال دستگاه ديپلماسي دولت يازدهم را براي دولت دوازدهم در زمينه روابط ديپلماتيک با اتحاديه اروپا متصور هستيد؟

** علاوه بر مسئله افزايش هوش سياسي انکار‌ناپذير در ديپلماسي دولت يازدهم، چيزي که امروز مي‌تواند به‌عنوان عامل و برگ برنده ديگري در روابط ديپلماتيک به شمار رود رأي بالاي مردم به حسن روحاني در دوازدهمين دوره انتخابات رياست‌جمهوري بود و قطعا چنين انتخابي با اين ميزان از حمايت مردمي، جايگاه دولت و رياست‌جمهوري را در صحنه و عرصه بين‌المللي بالا خواهد برد. زماني در يکي از نشست‌هاي سران آقاي ژاک شيراک به‌عنوان رئيس‌جمهوری وقت فرانسه و ميزبان نشست تنها به استقبال آقاي سيد‌محمد خاتمي رفت و زماني که خبرنگاران دليل اين رفتار را از آقاي شيراک جويا شدند او پاسخ داد که آقاي خاتمي از معدود رؤساي‌جمهوري در جهان بوده که از رأي و حمايت قاطع مردم خود برخوردار است؛ پس مي‌بينيد که ميزان بالاي آرا در انتخابات چه تأثيري بر پرستيژ يک رئيس‌جمهوری دارد؛ فلذا در بستر اين شرايط اگر برخي از جريانات مخالف و منتقد دولت در قالب دلواپس يا هر نام ديگري کمي فقط کمي با دولت دوازدهم همراهي کنند مي‌تواند به مراتب فعال‌تر و پوياتر در عرصه بين‌المللي نسبت به دولت يازدهم ظاهر شود و در سايه اين مسئله بسياري از امتيازات را براي جمهوري اسلامي ايران از بازيگران عرصه بين‌الملل و حتي خود ترامپ و در گامي جلوتر رياض بگيرد که متأسفانه شرايط داخلي نشاني از اين همراهي و حمايت از دولت ندارد و این مسئله سبب صرف انرژي دولت در جاهاي غير‌ضروري که به سرکوب و بر باد‌رفتن برخي از برنامه‌هاي دولت در عرصه سياست خارجي و روابط بين‌المللي انجامیده، شده است.

* با توجه به اينکه دستگاه ديپلماسي يکي از نقاط ثقل خود را روي اتحاديه اروپا بنا نهاده، چنين برنامه‌اي را چگونه تحليل مي‌کنيد؟

** يقينا بايد اين مسئله را در روابط ديپلماتيک تهران با اتحاديه اروپا در نظر داشت که اين اتحاديه نسبت به واشنگتن در روابط ديپلماتيک خود به شدت با‌هوش‌تر عمل مي‌کند و امروز اتحاديه اروپا پس از پشت سر‌گذاشتن دو جنگ خانمانسوز اول و دوم در قرن بيستم به اين سطح از درک ديپلماتيک رسيده که براي حل مناقشات و اختلاف‌نظر خود با ساير کشورها بايد در يک انعطاف سياسي و احترام متقابل، گفت‌وگو را براي رسيدن به راه‌حل مشترک در پي گرفت؛ لذا تهران هم با درک اين مسئله به اين نتيجه رسيده است که مي‌تواند برنامه‌ريزي بلند‌مدت و پايداري را در ارتباط با اتحاديه اروپا در پيش گيرد.

نکته مهمي هم که نبايد در اين ميان فراموش شود اين است که باوجود تمام حملات، انتقادات و تخريب‌هاي جريان مخالف و منتقد دولت در سايه نوع رفتار با آمريکا اما درباره ارتباط با اتحاديه اروپا، اين جريان منتقد داخلي دولت چنين حساسيتي را از خود نشان نداده است و قطعا آقاي روحاني در ديپلماسي دولت دوازدهم بايد از اين امتياز نهايت استفاده را ببرد؛ لذا اگر زماني يک تماس تلفني آقاي روحاني با اوباما جنجال‌ها و حملاتي را در پي دارد اما تماس تلفني با شخصي مانند مکرون چنين حساسيتي را در پي ندارد؛ البته بايد طرف ديگر ماجرا يعني اتحاديه اروپا را هم ديد و در اين رابطه اين سؤال پيش مي‌آيد که اتحاديه اروپا نیز تا چه اندازه فضا را براي گسترش روابط ديپلماتيک با تهران باز خواهد کرد و همچنين اينکه آيا اتحاديه اروپا باوجود خواست واشنگتن و تمايلات کشورهاي عربي منطقه خليج‌فارس در پي بالابردن سطح مناسبات خود با تهران خواهد بود يا اينکه در طول مناسبات چهار سال آينده دولت دوازدهم با در پيش‌گرفتن سياست يک بام و دو هوا، گوشه‌چشمي هم به واشنگتن و رياض خواهد داشت؛ يعني روابطي سنجيده که هم رضايت رياض و واشنگتن را در پي داشته باشد و هم سطح مناسبات رضايت‌بخشي را با تهران حفظ کند که به نظرم قالب دوم به واقعيت نزديک‌تر است؛ لذا تکرار مي‌کنم بايد ديپلماسي دولت دوازدهم به مراتب هوشمندتر از چهار سال گذشته عمل کند.

http://vaghayedaily.ir/fa/News/76248

ش.د9601370

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات