بصیرت: اخبار مبنی بر اعتصاب کارگران و بیکاری آنها پیاپی به گوش می رسد به نظر شما بحران بیکاری کارگران تا چه اندازه جدی است؟
بیکاری در همه کشورها
می تواند باعث مشکلات عدیده ای شود که تقریباً در دیدگاه ها و نظرات کارشناسان
معمولاً مطرح است. برخی از این مشکلات شامل کاهش رشد اقتصادی، کاهش رفاه، زمینه ساز
فساد را در جامعه و هم می تواند مباحث فرهنگی و اجتماعی به دنبال داشته باشد. گاهی
وقت ها همین موارد باعث بحران های اجتماعی ویژه ای می شود و می تواند نظامات
اجتماعی را با تغییر و تحول مواجه کند و انقلابهای اجتماعی رخ دهد. بنابراین بیکاری
یک مسئله بسیار مهم و حساسی است. اما اینکه در جامعه ما چه وضعیتی دارد؟ جامعه ما
متاسفانه به یک بیکاری همراه با رکود، سال هاست که مواجه است. یعنی سالیان زیادی
است که این مسئله وجود دارد، عوامل مختلفی هم در این قضیه تاثیرگذار بوده اند.
شاید یکی از علت های مهم مهاجرت است. در
هر صورت ما مهاجرت هایی از روستا به شهر و همچنین از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ
داشتیم و این جمعیت اقتضا می کند که کارهای جدید فراهم شود. افرادی که مثلاً در
محیط کشاورزی بودند الان آمدند و می خواهند در محیط غیرکشاورزی یا خدمات یا در بخش
صنعت کار کنند. این جابه جایی ها نیازهای جدیدی را فراهم می کند. عوامل دیگری هم
غیر از این جابه جایی جمعیت وجود دارد. شاید یکی این امر باشد که بین رشد جمعیت و رشد اقتصادی و سرمایه گذاری های مناسبی که باید شکل بگیرد تا
نیروهای جدید و جوان به کار گماره شوند تناسب وجود ندارد. یک مسئله دیگر هم این
است که جامعه به تدریج که از صنعت استفاده می کند، مکانیزه تر می شود. بخش تولید
از شیوه های جدید تولیدی استفاده می کند و این بحث هم در کشاورزی مطرح است و هم در
صنعت. استفاده از فنون جدید باعث شده که نیروی کار کمتر مورد احتیاج باشد. همه
اینها مسائلی است که هم در کشور ما وجود دارد و هم در دیگر کشورها. حتی کشورهایی
که خیلی وضعیت مالی مناسبی داشتند در این ده سال اخیر دچار یک بحران بیکاری گسترده
ای شدند که حالا اروپا شدیدتر از آمریکا، ولی همه به نوعی درگیرند. بخشی از مشکلات
کشور ما نیز به وجود نیروهای اضافی در بازار کار است که به صورت مهاجران قانونی یا
غیرقانونی از اطراف مرزهای ما وارد کشور شدند و سالیان سال است که بازار کار را با
یک تغییر پیدا مواجه کردند. بنابراین بازار کار باید جوابگوی آن افراد هم باشند. گرچه
وجود آنها توانایی هایی را هم برای بازار کار ایجاد کرده، مثلاً خیلی از کارهای
سخت را اینها به عهده می گیرند، اما در عین حال جامعه تا حدی تقاضای نیروی کار
دارد.
از طرفی در کشور ما سرمایه گذاری های گسترده عمدتاً از طرف بخش دولتی شکل می گیرد، اگر بودجه های سرمایه گذاری دولت که معمولاً از نفت و فروش کارخانجات تأمین می شود دچار آسیب شوند، خود به خود طرح های زیربنایی، پروژه های بزرگ و ساخت نیروگاه و ... می تواند آسیب ببیند و عملاً نیروی کار جدید استخدام نشود. مسئله دیگری که شاید در بازار نیروی کار ما وجود داشته باشد این است که در بازار نیروی کار ما سطح دانش و یا سطح توقع تغییر کرده است. بنابراین ما نیروهای بیکار در بخش فارغ التحصیلان فراوان داریم و کسانی که فارغ التحصیل دانشگاهی هستند معمولاً کارهای ساده را بر عهده نمی گیرند و معتقدند کارهای ساده به اقشار خاص تعلق می گیرد و آنها انتظار دارند در بخش خدمات و کارهای دفتری و یا کارهای دولتی کار کنند و همین ها ممکن است که باعث شود کار مناسب کمتر برای آنها پیدا شود. بنابراین در این بیکاری عوامل متعددی دخیل است. کشور ما هم چند دهه است که رشد اقتصادی خیلی بالایی نداشته و به طور متوسط در سال های گذشته متوسط رشد ما حدود سه تا چهار درصد بوده است. با این وضعیت امکان اینکه نیروهای بیکار سرکار بروند وجود ندارد. و روز به روز با توجه به رشد جمعیت، به خصوص جمعیتی که در دهه 60 و 70 افزایش پیدا کرد و الان به بازار کار رسیدند. حقیقتاً در بخش صنعت به طور کلی الان 30 درصد جمعیت فعال مشغولند، بخش کشاورزی کمتر از 20 درصد و بخش خدمات بیش از 50 درصد بوده است. در بخش خدمات البته بعضی از این خدمات، خدمات کاذب است و شغل های کاذب است. شغل هایی است که خیلی کم است و درآمد آنچنانی ندارد. بنابراین این وضعیت برای بازار کار ایران وجود دارد. البته این وضعیت بازار کار در همه سطوح بچه مهندسین، چه کارگران ساده و چه کارگران ماهر و نیمه ماهر یعنی هم تحصیل کرده وجود دارد. بنابراین با این وضعیتی که ما داریم و حالا هم کارگران ما کارگران نجیبی هستند و مشکلات کشور را درک می کنند، اما این وضعیت می تواند پتانسیل بحران اجتماعی را فراهم کند. گرچه هنوز بحران خودش را نشان نداده و با تلاش هایی که دارد صورت می گیرد مثل تغییر موقعیت افراد و یا اینکه احیاناً یک مسکنی به آنها داده می شود، اما برای این وضعیت مناسب نیست. ما وارد بحران سنگین نشدیم اما اگر توجه جدی صورت نگیرد و با همه توجهاتی که صورت گرفته اگر کارهای محکم تر و عالی تر از اقداماتی که تا الان صورت گرفته، صورت نگیرد عواقب بدتری در پیش خواهد بود.
بصیرت: درباره رابطه بیکاری کارگران با سه عامل قاچاق، نرخ سود سپرده های بانکی و نرخ ارز توضیحی بفرمایید.
پدیده قاچاق در مورد کالاهایی که ما در داخل تولید داریم و به صورت قاچاق وارد می شود، یعنی قاچاق کالاهایی که ما در داخل داریم و تولید می شود، می تواند عامل ضربه زنی به اینها باشد. چون در هر صورت کالاهایی که به صورت قاچاق وارد ایران می شود چند تا خصیصه را ندارد: اول از مالیاتی که باید می دادند، ندادند؛ ثانیاً در جایی تولید شده اند که شرایط تولیدی برتر یعنی ماشین آلات قوی برخوردار بوده و نیروی کاری که آنجا کار می کردند بهره وری بالاتری داشته و دستمزد کمتری می گرفتند. همه اینها باعث شده که این کالا ارزان در اختیار مردم قرار بگیرد. علاوه بر اینکه ضمانت نامه هم ندارد و خیلی از اموری دیگر که ممکن است یک تولید کننده داخلی با آن مواجه باشد نداشتند. این ها باعث شده که آنها ارزان باشند و کالای داخلی قدرت رقابت با آنها را پیدا نکند. در نتیجه عملاً آرام آرام کالاهای داخلی سودشان کم می شود و ممکن است متضرر شوند و در نهایت به تعطیلی کارخانه ها بیانجامد. بنابراین بین قاچاق و بیکاری رابطه اساسی وجود دارد.
از طرف دیگر ممکن است برخی کالاهایی که قاچاق می شود در داخل تولیدکننده نداشته باشد، پس نمی توانیم بگوییم باعث بیکاری می شوند. البته درباره اینکه چرا از راه قاچاق وارد می شود نه از راه رسمی، شاید به خاطر تعرفه ها باشد و شاید به خاطر منع قانونی. بنابراین بین همین قاچاق هم باید تفکیک قائل شد. مسئله دیگر اینکه ما در واردات کالاهایی که حتی ممکن است از طریق رسمی هم بیاید، اگر آن کالاها، کالاهایی باشند که در داخل تولیدکننده دارد می تواند منجر به ضرر تولیدکنندگان شود. من همین جا باید این نکته را عرض کنم که اگر کشور بخواهد کالاهای صادراتی خود را به بازارهای جهانی بدون مشکل بفرستد، همین باعث می شود که نتواند در مورد ورود کالاهای خارجی ممانعت ایجاد کند. یعنی یک بده بستانی بین کشورها وجود دارد، که اگر بر ورود کالاهای دیگری از طریق رسمی تعرفه سنگین ببندیم یا اجازه ورود ندهیم چه بسا آنها هم مقابله به مثل کنند و کالاهای صادراتی ما را اجازه ورود ندهند. بنابراین مسئله تعرفه و این وضع قانونی ممکن است یک مسکن کوچکی باشد ولی به نظر می آید راه حل نیست. عمده راه حل در این قسمت اگر ما بخواهیم کمک کنیم به جامعه کارگری خودمان و همچنین بقیه نیروی کار این است که کار فرهنگی روی علاقه و سلیقه مردم صورت بگیرد و حقیقتاً همه از رهبر معظم انقلاب که در این زمینه تأکید فراوان دارند تا اقشار عادی در گوشه و کنار باید تعهد و عزم ملی و دینی داشته باشیم که کالاهایی که در داخل تولید می شود و تقریباً هم کیفیت مناسب در آنها کم نیست استفاده کنیم تا نیروی کار سرکار بروند. ممکن است کالای خارجی در کشور باشد مهم این است که ما نخریم. بنابراین جنبه فرهنگی مهم تر از این است که ما بخواهیم در دولت کسی را وادار کنیم که تعرفه سنگین ببندد، چون ممکن است در مورد کالاهای ما مقابله به مثل کنند و عملاً صادرات غیرنفتی ما که آرام آرام دارد گسترده می شود از بین برود و دچار مشکل شود. ممکن است برخی از کالاهای ما که جایگزین ندارد ،برای بیرونی ها خیلی تعرفه نبندند چون یک قیمت جهانی خاص دارد ولی غیر از این کالاها، حالا چه میوه و چه مثلاً پسته و زعفران که جایگزین دارد، باید مراقب تعرفه بستن به اینها با توجه به این امر باشیم.
اما درباره نرخ های بانکی، متاسفانه وام های بانکی برای تولیدکنندگان و اصولاً برای همه نرخ های بالایی دارد. اینکه چرا بانک ها با توجه به اینکه تورم زیر ده درصد است ولی حاضر نیستند این نرخ های سود را پایین بیاورند بخشی از آن به مشکلات نظام بانکی ما مربوط می شود. بانک ها درآمد ندارند و می گویند ما طلب های زیادی از بخش دولتی داریم و بخش دولتی نمی تواند بدهی خود را بپردازد. بنابراین پس اندازهای ما کم است، خیلی از درآمدهای ما سوخته شده و هزینه های سنگینی به ما وارد شده و ما مجبوریم با افزایش نرخ سپرده های بانکی مقداری مشکلات بانک را حل کنیم. یا کاری کنیم تا مردم پول زیادتری به بانک بیاورند تا بتوانیم جوابگوی وام ها باشیم. اگر اینگونه باشد، در واقع ساختار نظام بانکی ما با مشکلاتی مواجه شده، یعنی خواسته یا ناخواسته بخش دولتی اینقدر از بانک وام گرفته و نتوانسته پاسخگو باشد و به بانک مرکزی مثل یک خزانه نگاه کرده که قدرت بازگشت پول ها را ندارد. تا این مسائل حل نشود، مسئله سود بانکی حل نمی شود. باید هزینه های بانکی را واقعاً کوچک کرد. اما حالا باید دید منشأ این امر کجاست؟ ممکن است به خاطر سیاست های غلطی که ما در سال های مختلف در مورد بانک مرکزی اعمال کردیم و عملاً سیستم پولی را فلج کرده مربوط باشد. اینقدر که نقدینگی تزریق کردیم حالا با تورم های 44 درصدی کمتر یا بیشتر مواجه هستیم. به تعبیر مقام معظم رهبری برخی از مشکلات بخاطر تحریم نبوده بلکه به خاطر سوء تدبیر بوده که در خیلی از سال ها داشتیم. این وضعیت در هر صورت باعث می شود که نقدینگی کارخانجات کاهش پیدا کند. از آن طرف قیمت کالاهایشان را با توجه به ورود کالای خارجی یا قاچاق نمی توانند بالا ببرند، و از این طرف هزینه های برق، گاز و تلفن و ... به خاطر یارانه گران شده و وام بانکی هم نقدینگی و هم سودش بالاست. اینها کمک زیادی می کند به رکود، چراکه اگر سود این کارخانه ها زیاد بود می توانستند با این هزینه ها خودشان را تأمین کنند. اما به خاطر اینکه سودشان پایین است و به خاطر اینکه نمی توانند قیمت ها را تغییر دهند و قدرت رقابت ندارند عملاً هزینه ها بالا می رود و امکان بقا ندارند. بخش مهمی از کارخانجات به خاطر عدم نقدینگی تعطیل شدند.
علت تعطیلی بعضی از کارخانه ها و به تبع آن بیکاری کارگران، نرخ ارز است. متاسفانه نرخ ارز در سال های اخیر یک تغییر و تبدیلی مواجه شده است. بعضی از افرادی که به صورت دلاری، آن موقع دلار 1000 تا 1500 تومان وام گرفتند در زمان بازپرداخت متاسفانه در سال 90 و 91 دلار تغییر شدیدی پیدا کرد و تا 4000 تومان رسید. بدهی اینها که به دلار بود بخواهید حساب کنید چند برابر شد و الان اینها اگر بخواهند برگردانند، به قیمت بازار مثلاً 1 میلیون دلار که آن موقع می شد یک میلیارد و نیم الان می شود 4 میلیارد. بنابراین نتوانستد بدهی خود را بپردازند و همین هم باعث شد این نقدینگی آنها جوابگو نباشد و تعطیل شوند. خود به خود مسئله این بحرانی که آن موقع، زمان تحریم ها بود، یعنی در سال های اواخر دهه 70 و اوایل دهه 90، باعث شد که نقدینگی خیلی از کارخانه ها کاهش پیدا کند و یکی یکی تعطیل شوند برخی از اینها هنوز که هنوز است قد راست نکردند و نتوانستند برگرداند.
بصیرت: چرا با وجود توجه قانون به امنیت شغلی کارگران در تبصره یک ماده 7 قانون مصوب 69، در عمل شاهد افزایش آمار بیکاری کارگران هستیم؟
نمی توانیم بگوییم این قانون اجرایی نشده، اگر یک کارخانه ای برقرار بوده و کارگران آن مطابق با این قانون کار می کردند، البته اگر رسمی بودند، می توانستند از این قانون استفاده کنند. چه بسا که خیلی ها چه در بخش دولتی و چه غیردولتی در کار خود باقی ماندند. ولی اگر کسانی که یا به صورت موقت سرکار بودند و یا موقت نبودند و احیاناً قرار داد یک ساله داشتند و بعد کارخانه به همین عللی که عرض کردیم تعطیل شده، عملاً آن کارگران را بیکار کرده و حتی طلب های این کارگران محترم را که قرارداشون موقت بود نتوانست بدهند. مثلاً سال 84 تا 92، در این 8 سال بیکاری ما هر مقدار که بود به همان صورت باقی مانده، ممکن است یک عده ای سرکار رفته باشند ولی از آن طرف عده ای هم در مقابل آنها بیکار شدند. عملاً طبق این آمارهایی که بیان می شود، تغییر چندانی در بازار کار رخ نداده است. با اینکه وام های زیادی داده می شد و تلقی این بود که با این وام ها شغل ایجاد شده، ولی در عمل این شغل شکل نگرفت. اگر شکل گرفته باشد از یک طرف چهار نفر وارد شدند و از طرف دیگر 4 نفر خارج شدند، بنابراین عملاً چیزی رخ نداد. و این خودش یک مسئله مهمی است. بنابراین بیکاری یعنی تعطیلی واحدها که در شهرهای صنعتی مثل ساوه، تهران، قم، اصفهان، اراک و خیلی جاهای دیگر رخ داده و به علل مختلفی که عرض کردم کار پیش نرفت.
بصیرت: در پایان درباره ضعف بیمه های بیکاری کارگران و خلاهای که در حل مشکلات آنها وجود دارد توضیحی بفرمایید.
درباره بیمه کارگران یک مسئله ای که خیلی باید به آن توجه کنیم، سازمان تأمین اجتماعی است. سازمان تأمین اجتماعی دچار مشکل شده، علت آن هم این است که ورودی هایش با خروجی اش دارد برابر می شود. وقتی برابر شد، یعنی امکان سرمایه گذاری با این دارایی ها نیست و به زودی میزان خروجی هایش از ورودی اش کمتر خواهد شد و اگر این امر رخ دهد که به آن نزدیک هستیم، بحران بدتر می شود. علت دیگر هم مربوط می شود به طول عمر. خوشبختانه میانگین عمر مردم بالا رفته و از 70 سال بالاتر رفته، بنابراین افرادی که حتی 30 سال هم کار کرده باشند، الان تعداد سال هایی که بعد از بازنشستگی زنده هستند خیلی بیشتر از قبل شده و هزینه ها بیمه هم افزایش پیدا کرده است. چون در سال های پایانی عمر هم بدن ضعیف تر می شود و هم هزینه ها بالاتر می رود. مسئله دیگر اینکه، سازمان تامین اجتماعی چه حد توانسته در طول این دوران از سرمایه خودش به خوبی استفاده کند به آن توجه جدی نشده است. حالا یک مقداری هم جا به جایی مدیران تامین اجتماعی مشکل ایجاد کرده. در طول این 10 و 20 سال یک مجموعه اقتصادی خیلی قدرتمند به این صورت ضعیف شده است. همه این ها باعث شده درآمدهای بیمه تامین اجتماعی کفاف خیلی از چیزها را ندهد. مشکل دیگر مربوط به قراردادهای کار است. قراردادهای سه ماهه زیاد شده و کارفرماها ادعا می کنند که چون سود زیادی نداریم، مشکل داریم و نمی توانیم جوابگو باشیم. بنابراین بیمه بیکاری هم اخیراً دچار مشکل شده، الان بیمه های خویش فرما هستند. باید به بحث بیمه به صورت تفصیلی تر پرداخت. ما امیدواریم یک برنامه کشور پرداختن به بیمه تامین اجتماعی، بیمه سلامت و... باشد و همه اینها را سامان، دهد چون آینده کشور به شدت به این وابسته است./
با تشکر از آقای حجت السلام دکتر رضایی که وقت خود را در اختیار پایگاه بصیرت قرار دادند.
مصاحبه از: فهیمه عشرتی خلیل آباد
الف/م