در فرهنگ عمومی مردم ایرانزمین ضربالمثل «نعل وارونه زدن» به معنی رد گم کردن و به اشتباه انداختن طرف مقابل است که به نظر میرسد مصداق بارز و کامل آن را میتوان در رفتارهای پسابرجامی جریان اصلاحطلب و مجموعه دولت یازدهم مشاهده کرد. احساس خطر ناشی از عدم تحقق وعدههای داده شده در زمان انتخابات یازدهمین دوره ریاستجمهوری نظیر: ساماندهی و بهبود وضع اقتصاد در بازه زمانی 100 روزه، چرخش همزمان چرخ زندگی مردم و سانتریفیوژها، بازگرداندن عزت به پاسپورت ایرانی و تشکیل دولت راستگویان و از طرفی ترس از ریزش آرا که بدیهیترین واکنش مردم به خالی بودن دست آنان از نتایج اعتماد به شیطان بزرگ و وادادگی در مقابل کدخدا در سریال مذاکرات و برجام است؛ دولت و جریان حامی وی را بر آن داشته تا با زدن نعل وارونه و با توسل به هر وسیله ممکن درصدد بازگرداندن آبروی رفته خود برآیند و با طرح مسائل انحرافی و حاشیهای ذهن مردم را از توجه به کارنامه ضعیف و غیرقابل قبول خود بویژه در پسابرجام منحرف کنند تا سرپوشی باشد بر خسارتهای بیشمار این جریان به کشور و ملت عزیز و آگاه ایران اسلامی، چرا که برجام به عنوان «مهمترین دستاورد دولت تدبیر و امید» زمین خورده و لذا به هر دری میزنند تا معیار و ملاک قضاوت مردم چیزی غیر از عملکرد دولت باشد. پس هر مسالهای که بتواند افکار عمومی را نسبت به عملکرد واقعی دولت منحرف کند ارزشمند است و باید بدان پرداخته شود.
طرح مباحثی چون برداشتن سایه جنگ از سر کشور یا اینکه اگر برجام نبود ما را به سمت برنامه نفت در برابر غذا میبردند، برای رد گم کردن از عواید نداشته برجام است تا در سایه آن برای برجامشان دستاورد درست کنند.
مثال روشن آن، این سخن جناب آقای روحانی پس از قطعی شدن امضای تمدید تحریمهای موسوم به ISA توسط اوباما است که میگوید: «هدف اصلی اثبات دروغگویی آمریکا بود».
جناب روحانی که تا قبل از تمدید تحریمهای 10 ساله همچنان دل به قول و قرار با کدخدا سپرده و امیدوار به میوه دادن باغ برجام بود و مذاکرهکنندگان را قهرمانان ملی خطاب کرده و به آنان مدال افتخار میداد بعد از تمدید این تحریمها از اشراف رهبری بر جزئیات مذاکرات گفت تا ذهن مردم را از برجام که به قول جناب آقای سیف، رئیس کل بانک مرکزی «تقریباً هیچ» دستاوردی نداشته، منحرف کند. در حالی که موافقت مقام معظم رهبری مدظلهالعالی با برجام مشروط به رعایت شروط نهگانه و خطوط قرمز نظام بود و اینجا بود که آیتالله خاتمی طی تذکری به دولت هشدار داد: «با سخنان رهبری گزینشی برخورد نکنید. حمایت رهبر انقلاب توأم با هشدار و تذکر بود».
اعلام اینکه «ما عمامه داریم کلاه سرمان نمیرود»، از طرف رئیسجمهوری مصداق بارز دیگری از نعل وارونه دولت در ماجرای برجام است. حال باید از ایشان پرسید: مگر عمامه داشتن ملاک فریب نخوردن است؟ گویا جناب آقای روحانی نمیدانند کلاه را روی عمامه نمیگذارند بلکه زیر عمامه میگذارند. محض اطلاع ایشان عرض میکنیم جناب ابوموسی اشعری هم عمامه داشت و شاید عمامهاش از عمامه جناب دکتر بزرگتر هم بود. تازه وی حضور پیامبر بزرگوار اسلام را هم درک کرده بود و صحابی ایشان بود اما چنان کلاه گشادی توسط عمروعاص به سرش رفت که مسیر تاریخ اسلام را عوض کرد و به انحراف کشید.
جناب دکتر! شریح قاضی عمامه نداشت که با کلاه ابنزیاد امام عشق حسین بن علی(ع) را به مسلخ کربلا برد؟
مگر «سیدعلی محمد باب» بنیانگذار فرقه ضاله بهائیت عمامه نداشت؟
مگر محمد بن عبدالوهاب که فریب دستگاه جاسوسی روباه پیر را خورده و با اعتماد و دلخوش کردن به مستر همفر، بنای شجره خبیث و ملعون مکتب تکفیری وهابیت را گذاشت و مشکلات کنونی دنیای اسلام بویژه در سوریه و عراق و بحرین و یمن و سایر کشورهای اسلامی از آن شجره خبیثه است، عمامه نداشت؟
مگر آقای منتظری که فریب جریان انحرافی مهدی هاشمی، برادر دامادش را خورد و رو در روی حضرت امام(ره) ایستاد و راه خود را از مسیر انقلاب جدا کرد عمامه نداشت؟
البته محض یادآوری جناب آقای رئیسجمهور عرض میکنیم برخلاف آنچه ادعا میکنند کلاه سرشان نمیرود؛ تاریخ یک دهه قبل خلاف آن را نشان میدهد. آنجا که جناب دکتر مدیریت مذاکرات هستهای با چند کشور اروپایی را در زمان دولت اصلاحات بر عهده داشتند و با اعتماد به اروپاییها و با وجود داشتن عمامه کلاه سرشان رفت و تاسیسات هستهای کشور پلمب و تعطیل شد.
بهرغم این فرمایش پیامبرعزیز اسلام(ص) که «مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود»، جناب روحانی باز هم از همان ناحیه اعتماد به غرب و باور به کدخدا گزیده شدند و در ماجرای برجام کلاه سرشان رفت و باز بر خلاف مثل معروف «آزموده را آزمودن خطاست» مسیر اشتباه رفته را دوباره رفته و اشتباهات قبلی را تکرار کردند.
جناب روحانی این روزها در حالی «دغدغه خود را تحقق کامل جمهوریت و اسلامیت» میخوانند که قبل از آن در همایش فرماندهان و مسؤولان نیروی انتظامی اعلام کرده بودند وظیفه نیروی انتظامی اجرای اسلام نیست.
در حالی توصیه به اخلاقمداری و ملایمتر کردن لحنها کرده و از اختلافافکنیها انتقاد میکنند که انگار فراموششان شده منتقدان خودشان را با القابی چون: ترسو، بیسواد، بیشناسنامه، متحجر، دلواپس و کاسب تحریم به جهنم حواله داده و خود منشأ اختلاف بودهاند. نمونه دیگر نعل وارونه، این اظهارات جناب آقای عراقچی، عضو ارشد مذاکرهکنندگان و رئیس هیات اجرایی برجام است که گفتهاند: «این تصور برخیها امید کاملاً واهی و اشتباهی است که بعد از مذاکرات، آمریکاییها با ما رفیق خواهند شد». انگار ایشان فراموش کردهاند برنامه عادی سازی و یخ شدن روابط ایران و آمریکا با امضای برجام، بیشتر از همه از سوی خود آنها و مسؤولان دولتی و رسانههایشان مطرح میشد. آنجا که جناب روحانی پس از بازگشایی سفارت استعمار بریتانیا در تهران اعلام میکند «توافق هستهای میان قدرتهای جهان و ایران میتواند به روابط بهتر میان تهران و واشنگتن و در نهایت بازگشایی سفارتخانههای 2 کشور منتهی شود».
همچنین جناب روحانی در تاریخ 2/11/95 در مصاحبه با شبکه تلویزیونی سوییس میگوید: «با کمی تلاش از هر دو طرف امکان رفع 3 دهه دشمنی بین ایران و آمریکا و ارتباط دوستانه وجود دارد». یا برادر عراقچی در حالی از «دبه درآوردن صداوسیما» برای حضور در تلویزیون به بهانه سالگرد برجام سخن میراند که خود با شرط گذاشتن مبنی بر عدم حضور کارشناس منتقد و حتی منتقدان تلفنی از حضور در تلویزیون سر باز میزند. جا دارد به جناب ایشان بگوییم برادر عراقچی! «آن را که حساب پاک است از «مصاحبه» چه باک است؟» شما که کارتان در مذاکرات هیچ نقصی نداشته، چرا از حضور منتقدان در برنامه به هراس افتادهاید و حتی یک سوال تلفنی را تحمل نمیکنید؟ البته باز باید بگوییم که این حرکت از شما که رئیس دولتتان تحمل شنیدن انتقاد را نداشته و منتقدان را ترسو و بیشناسنامه میخواند بعید نیست.
نعل وارونه زدنهای این جریان بار دیگر در سخنان قاضیزادههاشمی، وزیر بهداشت دولت یازدهم و در جریان افتتاح بیمارستان 96 تختخوابی میانه و در توجیه کمکاریهای دولت، خود را نشان میدهد آنجا که میگوید: «از نظر اقتصادی توان دولت محدود است. همسایه ما سوییس نیست بلکه افغانستان است بنابراین باید مطالبات را به اندازه داشتههایمان مطرح کنیم. توقع و انتظارات از دولت باید متناسب با داشتههای کشور باشد».
جناب وزیر که خود صاحب بیمارستانهای مختلفی در تهران بوده و با تعداد زیادی از وزرای میلیاردی در کابینه نشست و برخاست دارد در حالی از توقعات و انتظارات متناسب با داشتهها و همسایگی با افغانستان سخن میگوید که حقوق پزشکان را با حقوق پزشکان آمریکا و اروپا مقایسه میکند و این در حالی است که به گفته دکتر مسعود پزشکیان، نایبرئیس اول مجلس و وزیر اسبق بهداشت، پزشکان ایران 7 برابر پزشکان آمریکا حقوق و مزایا دریافت میکنند. پس اگر قرار بر همسایگی با افغانستان است چرا حقوق جناب وزیر و معاونان و مدیران ایشان بالاتر از سوییس است؟
نعل وارونه زدنهای دولت و حامیان آن محدود به موارد ذکرشده نبوده و سخنگوی دولت قبل از این در یک حرکت نمایشی و تبلیغاتی ضمن ناعادلانه خواندن حذف دهکهای ثروتمند جامعه از دریافت یارانه اعلام میکند: «یارانه در زندگی بسیاری از خانوادهها موثر است». این در حالی است که خودشان طی چند سال گذشته تعابیر مختلفی درباره پرداخت یارانهها همچون «شب عزای دولت» و... را به کار برده و انواع و اقسام انتقادات را به خاطر پرداخت آن متوجه دولت سابق کرده و آن را گداپروری میخواندند.
به هر حال به نظر میرسد نعلهای وارونه با نزدیک شدن به ایام انتخابات بیشتر و بیشتر خواهد شد تا بهزعم دولتیها و حامیانشان در سایه آن، عملکرد ضعیف و غیر قابل قبولشان به فراموشی سپرده شده و با دادن آدرسهای غلط به مردم توجه مردم از دستان خالی دولت در عرصههای مختلف منحرف شده و به سمت مسائل بیاهمیت و حاشیهای سوق پیدا کند تا آنان به قول معروف «با گل آلود کردن آب از آن ماهی [بخوانید رأی] بگیرند». اما بدانند مردم ما فهیم و آگاه و هوشیارند و گول حرکتهای نمایشی و سخنان انحرافی را نمیخورند و این را در عمل ثابت کرده و خواهند کرد.
http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/2107/12/172427/0
ش.د9504334