* در آغاز گفتوگو، به مسئله مهارتها و توانمندی جوانان بپردازیم. تا چه حد فکر میکنید جوانان ما توانمند شده و مهارتهایی را کسب کردهاند که بتوانند آن را در زمینه اشتغال و کارآفرینی بهکار ببندند؟
** این سؤال شما مهم و کلیدی است و به نظر من باید اینگونه به آن پاسخ داد که نظام آموزشی ایران اساسا نظامی مهارتآفرین و توانمندساز نیست. بلکه نظامی است که صرفا به دنبال دانشافزایی بوده و همچنان هم به رویه سابق خود ادامه میدهد. به همین دلیل باید اعتراف کنیم که جوانان امروز ما از مهارتها و تواناییهای لازم برای ورود به حوزههای کسبوکار و اشتغال و همینطور توانایی لازم برای ورود به حوزه زندگی و تشکیل خانواده برخوردار نیستند. این اشکال به نظام تربیتی و آموزشی حاکم بر کشور ما بازمیگردد.
از طرف دیگر، به دلیل شدتگرفتن افراطی توجه خانوادهها و نظام آموزشی به موضوعی به نام کنکور، دانشگاه و مسائلی از ایندست، خانواده نیز توجه خود را از موضوعات تربیتی، مهارتی و توانمندسازی فرزندان خود کاسته است. به همین دلیل در زمان حاضر، برخلاف گذشته که مهارتها، تواناییها و قابلیتهای فرزندان و جوانان در خانواده مورد توجه قرار میگرفت و به آنها مسئولیتهایی داده و وظایف خاصی برعهده آنها گذاشته میشد، این موارد فراموش شده است. بنابراین نگاه مهارتاندوزی از حوزه خانواده نیز رخت بربسته است و به همین دلیل جوان امروز نه در خانواده مهارت و توانایی به دست میآورد و نه در مدرسه و دانشگاه.
برهمیناساس، شاید تعداد جوانان قابل با مهارتهای اجتماعی بالا، مهارتهای فنی و کاری لازم، مهارتهای مالی و اقتصادی و سایر مهارتهایی که هم خودشان و هم جامعه به آن نیاز دارند، بسیار کم باشد.
فراموش نکنیم از مهارتهایی سخن میگوییم که جوانان براساس آن بتوانند یا بهعنوان یک شاغل موفق عمل کنند یا بهعنوان یک کارآفرین شغل جدیدی را راهاندازی کنند. همچنین مهارتهای مطلوب از نظر ما همانهایی هستند که جوانان براساس آنها بتوانند در حوزه تشکیل خانواده به مسئله ازدواج موفق بپردازند. متأسفانه باید اعتراف کرد که براساس کارهای کمی و کیفی انجامشده در وزارت ورزش و جوانان، تعداد جوانان با مهارتهایی که در بالا آنها را تعریف کردیم، کم است.
* درباره جانشینپروری متأسفانه در کشور مشاهده میشود که حتی در بنگاههای اقتصادی و همچنین در سمتهای مدیریتی به جای جذب جوانان ترجیح بر بهکارگیری قشر مسن است. از نظر شما دلیل این امر یک نگرش نابجاست یا ایجادنکردن مهارت کافی در بین جوانان؟
** شاید یکی از مسائلی که امروز به مسئله اشتغال جوانان نیز مرتبط است، استقبالنکردن بنگاههای اقتصادی و کسبوکارآفرین از جذب جوانان است. این بنگاهها برای برطرفکردن نیازشان به نیروی کار، به جای آنکه به سراغ جوانترها بروند، به سراغ نیروهای قدیمیتر میروند. همانطور که در سؤالتان اشاره کردید میتوان دلیل اصلی را این دانست که جوانان قابلیتها و مهارتهای لازم را ندارند. حتی میتوان گفت یکی از دلایل افزایش طلاق و کاهش ازدواج نیز در احساس آمادهنبودن جوانان برای تشکیل خانواده و تداوم آن همان مسئله است که به آن اشاره شد.
* همانطور که در پیش، نقدی به نظام آموزشی در ایران وارد کردید و آن را دانشمحور دانستید و نه مهارتمحور، نظام آموزش عالی را در کشور چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا تحصیلات دانشگاهی باعث ایجاد مهارت در جوانان شده است؟ در صورت پاسخ منفی بهتر است در چه مسیری گام برداشته و چه برنامههایی اجرائی شود تا تحصیلات دانشگاهی به سمت مهارتآفرینی بیشتر سوق داده شود؟
** اساسا معتقد به تغییر زاویه دید از این منظر هستم. اینکه به دنبال برقراری نظام آموزش عالی باشیم که در آن جوانانی با مهارت بالا تربیت شوند، صحیح نیست. میتوان تأکید کرد که فلسفه دانشگاه دانشافزایی است و نه مهارتافزایی. تحصیلات دانشگاهی الزاما نباید مهارتآفرین باشد. نمیتوان چنین هدفی را در دانشگاه دنبال کرد. به این دلیل که دانشگاه به دنبال افزایش دانش و توسعه علمی است و نه توسعه مهارتی و وظیفه اصلیاش توسعه علم و دانش است. شاید بهتر است به این مسئله پرداخته شود که باید در کنار دانشگاه و درون دانشگاهها، نهادهایی شکل گیرد که به افزایش مهارت در جوانان کمک کند.
دانشجویی که در حال افزایش دانش و علم است، میتواند از طریق چنین نهادهایی به افزایش مهارت یا انتقال دانش خود به حوزه مهارت کمک کند. به طور مثال پیش از این دفاتر ارتباط دانشگاه با صنعت را در همین راستا داشتیم، اما اکنون نمیدانم همچنان پابرجاست یا خیر. البته این دفاتر، همان زمان هم به دلیل دولتیبودن، ازکارآمدی بالایی برخوردار نبودند. شاید باید به این فکر کرد که نهادهای دانشجویی باید در دانشگاهها شکل بگیرد تا به صورت مشترک بین استاد، نظام مدیریتی دانشگاه و دانشجو، این وظیفه را داشته باشد که دانشجویان به محیطهای کسبوکار متناسب با رشتههای تحصیلیشان متصل کند تا در زمان تحصیل بتوانند دورههای کارآموزی واقعی را به صورت مرتب طی کنند.
درحالحاضر در برخی از رشتهها، چند واحد کارآموزی وجود دارد، ولی آن درس برای اینکه فارغالتحصیل را تا پایان دوران تحصیلش ماهر و آشنا با محیط کسبوکار کند، بههیچوجه کفایت نمیکند.
آشنایی در کارآموزی علمی، بازنگری در روند کارآموزی و محتوای کارآموزی میتواند به افزایش مهارت دانشجویان و فارغالتحصیلان کمک کند. در همین راستا نهاد دیگری شکل گرفته است تحت عنوان «شرکتهای دانشبنیان» که دانشجویان میتوانند در هر لحظهای آن را در دانشگاهها تشکیل دهند. توسعه شرکتهای دانشبنیان و فرهنگ دانشبنیانی در بین دانشجویان میتواند کمک بسیار مؤثری در این راستا باشد. به عبارتی دانشجو از همان ابتدا که وارد مراحل تحصیل و آموزش میشود، میتواند در بستر شرکتهای دانشبنیان، حوزه مهارتی و کاری خود را به طور عمیق بیابد و در آن ورود کند.
همینطور تشکلها، انجیاوها و نهادهای مدنی که به موضوع کارآفرینی دانشجویان میپردازند نیز میتوانند در این مسیر کمککننده باشند. همچنین نهادهایی مانند تعاونی دانشجویی که در دورهای مخصوص تشکیل شد، توانست دانشجویان توانمند را جذب و شروع به انجام کارهای گروهی، تیمی و تمرینی کند. از طریق این تعاونیها جوانان آماده ورود به کارهای بزرگتر شدند. این نوع کارها میتواند دانشگاه و کارآفرینی را در کنار هم قرار دهد و دانشگاههای کارآفرین را جایگزین دانشگاههای دانشآفرین کند.
به نظرم باید بیشتر در این مسیر و جهت حرکت کنیم. در مدارس نیز وضعیت به همین منوال است. درحالحاضر این انتقاد به مدارس هم وارد است. دانشآموز هیچگونه برداشت صحیح و دید روشنی از فضای اجتماعی و فضای کسبوکار ندارد. طبعا قرار نیست همه دانشآموزان وارد دانشگاه و دانشجو شوند، اما در کشور ما به این نکته توجه نمیکنیم. بخش عمدهای از دانشآموزان بعد از دوران مدرسه و تحصیل باید وارد صنعت و کسبوکار شوند و تنها بخشی از آنها وارد دانشگاه شوند، ولی آیا ما در دوره آموزشوپرورش هیچ اقدام، کار مشخص و برنامهای برای مدرسه «کارآفرینشدن» داریم؟ آیا دانشآموزان برای ورود به عرصه صنعت و عرصه کسبوکار آماده میشوند؟
متأسفانه این آمادگی برای آنها در مدارس فراهم نمیشود به همین دلیل هم احساس ناتوانی برای کار بعد از دیپلم در اکثر آنها وجود دارد و تصور میکنند باید حتما به دانشگاه بروند تا امکان دستیافتن به کار را پیدا کنند. این در حالی است که در دانشگاه هم ادامه همین مسیر مدرسه است. به همین دلیل مسئله ورود سیاستگذاران به صحنه کسبوکار، صنعت و کارآفرینشدن دانشآموزان و دانشجویان از دوره آموزشوپرورش یک الزام است و باید آن را با جدیت دنبال کنیم.
* جوانان ما را توانمند نمیدانید و انتقاد اصلی را نیز به نظام آموزشی وارد میکنید. شما در وزارت ورزش و جوانان برای توانمندسازی جوانان چه کردهاید؟
** توانمندی محصول سه ویژگی است؛ دانش، مهارت و تجربه. این سه در کنار یکدیگر یک انسان توانمند را خلق میکند؛ حتی اگر هر سه اینها در یک فرد وجود داشته باشد اما همسو نباشند، باز هم انسان توانمند شکل نمیگیرد. یعنی اگر فردی در دانشگاه رشته فیزیک میخواند، کار رسانهای انجام دهد و تجربه کار هنری داشته باشد، نشاندهنده آشفتگی هویتی است. این سه در کنار یکدیگر تقویتکننده و بهعنوان یک زنجیره توانمندکننده قرار نمیگیرند، ما باید بتوانیم این مراحل توانمندشدن را از همان دوره هویتیابی که عمدتا از دوره راهنمایی شروع میشود، در دانشآموزان تقویت کنیم که دانشگاه و کسبوکار بعد از گذران مقطع دیپلم، با علایق فرد همگرا باشد، با دانش و مهارت او نیز همینطور تا او بتواند آنها را به یک تجربه مثبت تبدیل کند.
این هم فقط مربوز به کار نیست؛ یعنی در تشکیل یک خانواده هم ما نیاز به یک فرد توانمند داریم، فرد توانمندی که دانش خانواده را حتما به او منتقل کرده باشیم، یعنی فرد باید بداند که به لحاظ هویت فردی و فردیتش چه ویژگیهایی باید داشته باشد، مهارتهای زندگی را به این فرد آموزش داده باشیم، آن مهارتها را در زمان مجردی حتما تمرین کرده باشد؛ مثلا مهارت تصمیمگرفتن برای انتخاب کار، برای ورود به یک کار اجتماعی در حوزههای دیگر. فرد باید مهارتهای اجتماعی را یاد بگیرد تا بتواند در این مهارتهای اجتماعی بین خودش با دیگران ارتباط برقرار کند، مذاکره و در جهت منافع خودش بهرهبرداری کند و بعد هم اینها را به عرصه تجربه وارد و عمل کند.
پس این توانمندسازی مفهومش این است که ما ١. دانشافزایی، ٢. مهارتافزایی، ٣. تجربه و عمل، را بهعنوان یک زنجیره واحد نگاه کنیم. کاری که ما باید انجام میدادیم و میتوانستیم انجام دهیم، طبیعتا برای بیستوچند میلیون جوان نمیتوانستیم انجام دهیم، بنابراین نخبگان اجتماعی را هدف توانمندسازی قرار دادیم. نخبگان اجتماعی جوان از نظر ما کسانی هستند که آمادگی مشارکت اجتماعی به صورت قانونمند، نهادمند و گروهی را دارند. این مشارکت اجتماعی نهادمند در یک ساختار و قالبی تعریف شده به نام «انجیاو جوانان»، «سمنهای جوانان»، سازمانهای مردمنهاد جوانان که حاضرند برای مسائل اجتماعی ایران به صورت گروهی وارد شوند و در جهت کاهش مشکلات و افزایش کیفیت زندگی در ایران کمک کنند.
اینها از نظر ما نخبگان اجتماعی جوان تعریف شدند، اکنون ما برای این طیف چه کردیم؟ برای اینها که درحالحاضر حدود هزارو ٥٠٠ انجیاوی جوانان هستند، آموزش دانشهای لازم برای افزایش مشارکت اجتماعی در دستور کار قرار گرفته و دورههای مختلف آموزشی برای دانشافزایی برگزار شده است، این دورهها در دو بعد عمومی و تخصصی برگزار شده، مانند دوره تولید مستندسازی؛ چنانچه بدانید، مستندکردن در واقع یک دانش است، این دانش را ما به همه انجیاوها آموزش دادیم، اما دستهای که تخصص در حوزه گردشگری داشتند، برای آنها دورههای مدیریت گردشگری هم برگزار کردیم، دورههای بازاریابی گردشگری هم برگزار کردیم، یا گروههایی که در حوزه آسیبهای اجتماعی فعال بودند، برای آنها دورههای اختصاصی آسیبهای اجتماعی برگزار کردیم.
این دوره دانشافزایی آنها انجام شد، آنها را وارد مهارتافزایی کردیم، گفتیم شما الان با توجه به این آموزشهای عمومی و اختصاصی باید بروید با آن گروهی که تشکیل دادید، تعداد اعضایتان را بیشتر کنید، این دانشی که ما به شما دادیم، شما به دیگران هم منتقل کنید و این تبدیل شود به یک مهارت در شما که توانایی تجزیه و تحلیل و ارائه آن به دیگران را داشته باشید.
در گام سوم باید به تجربه و عمل تبدیل میشد، در واقع اکنون باید با این توانایی و دانشی که به دست آمده، بتوانند طرحهایی را آماده کنند تا ما در وزارت مسئول بتوانیم حمایت مالی کنیم و آنها به آن طرح عمل و آن را تبدیل به تجربه کنند و این طرحها تا سقف هفت میلیون تومان مورد حمایت ما قرار گرفت.
* چند طرح انجام شد؟
** مبلغی که در سال ٩٤ به آن اختصاص دادیم، تقریبا دو میلیارد تومان بود، امسال تا چهار میلیارد تومان به طرحهای توانمندسازی جوانان اختصاص دادهایم.
برخی از طرحها را که قابلیت تبدیل به ملیشدن دارند، تا ٥٠ میلیون تومان هم حمایت میکنیم؛ در این مرحله بیشتر نیاز به توانمندسازی بود، یعنی ادامه توانمندسازی این شد که بعضی از انجیاوها طرحهایشان را اجرا کردند و موفق بودند و حالا آمادگی دارند که سرمایهگذاری کنند. ما الان وامهای تا سقف صد میلیون تومان با سود چهار درصد را برای اجرای طرحهایی که امکان اجرائیشدن و اقتصادیشدن دارند، پرداخت میکنیم و به هر انجیاو که طرحی با این قابلیتها ارائه کند، تا سقف صد میلیون تومان وام چهار درصد داده میشود.
اما باید کارهای دیگری هم در دستور قرار میدادیم، این انجیاوها و اعضای جوانشان باید بتوانند در حوزههای تصمیمسازی کشور هم مشارکت کنند تا برای پذیرش مسئولیتهای بزرگتر در کشور، توانمندتر و آمادهتر شوند. به نمایندگی از اینها سه نفر از اعضای سازمانهای مردمنهاد هر استان میتوانند عضو رسمی ستاد ساماندهی نوجوانان استان شوند که در کنار مدیران ارشد استان بنشینند و نظر بدهند و درباره طرحها و مصوبات حوزه جوانان بحث کنند. اینها برای پذیرش مسئولیتهای مدیریتی آینده کشور جانشینپروری و نخبهپروری است. این هم در حوزه توانمندسازی جوانان دنبال شده و برای اینکه این موضوع بتواند کاملا سازمانیافته اتفاق بیفتد، انتخابات مجامع استانی سازمانهای مردمنهاد جوانان برگزار میشود. این مجمع استانی کار مشترک بزرگتری را دنبال میکند که کار اجتماعی و گروهی با اثرگذاری بیشتر است. نتیجه اینها در کنار انباشت تجربه سالهای گذشته، توانمندسازی بالاتر در کشور است.
پس از آن در دل این مجامع استانی، مجمع ملی جوانان انتخابات میشود و مجمع ملی جوانان بهعنوان اولین و تنها نهاد مدنی جوانان در سطح ملی کار خودش را شروع میکند و این نهاد مدنی در تمامی ساختارهای تصمیمسازی کشور هم اثرگذار میشود، عضو میشود و نقشآفرینی میکند.
پس کار توانمندسازی از پایه شروع شده و الان به نقطه اوج خودش میرسد و ما باید این روند توانمندسازی را در مدارس و در دانشگاهها دنبال کنیم و به این فضا در سطح کشور بهای بیشتری دهیم تا واقعا جوانانی که قدرت و قابلیت ذهنی، مهارتی و عملیاتی بالایی داشته باشند، تربیت کنیم، این راه بهرهمندشدن از جوانان توانمند در کشور است.
* قطعا مسئله اشتغال بهطور مشخص به یک سازمان یا ارگان خاص ربط ندارد، اشتغال چیزی است که کلیه دستگاهها را به نحوی درگیر میکند. نسبت این مهارتآموزی و اشتغال در بازار کار چیست؟
** عموما جوانانی که توانمند میشوند، قابلیتشان بالا میرود. از تجربه گذشته بگویم؛ ما در دوره آقای خاتمی این مراحل را یک بار طی کردیم، تقریبا میتوانم بگویم اعضای سمنهای جوانان آن دوره، مدیران بخشهای مختلف کشور در حوزه دولتی شدند یا شرکتهای خیلی موفقی در بخش خصوصی راهاندازی کردند و الان بعد از یک دوره ١٠ساله دوباره به این حوزه برگشتهایم، نتایج پذیرفتنی شکلگیری جامعه مدنی را در عرصههای اجتماعی-اقتصادی و نقشآفرینی جوانانی که اکنون به بلوغ کامل مدیریتی رسیدهاند، میبینیم.
یعنی این قابلیت با توجه به علایق و جهتگیری جوانان، دست اینها را باز کرد و قطعا این روندی که الان طی شده است، باز منجر به چنین چیزی خواهد شد و کمک خواهد کرد جریان اجتماعی و اقتصادی، بچههای عضو سمنها که این دوره توانمندی را طی میکنند، راحتتر قابل دسترس باشد. در یک جمله سمنها تمرین حرفهایگری میکنند.
* اینکه شما میگویید مربوط به جوانهایی است که عضو سمنها بودند، جوانان ما در بدنه قدرت جایگاهی به آن صورت ندارند، ما با قحطالرجال مواجه هستیم. مدیران جوان نداریم، چرا جوانان ما در بدنه قدرت جای داده نمیشوند؟ مهارت ندارند، تجربه ندارند، مشکل چیست؟
** به نظرم این نقد درستی است؛ یعنی ما افراد جوانی با تجربه پنج تا ١٥ساله در دولت و در بخشهای مختلف حاکمیت داریم که میتوانند مسئولیت مدیریتهای خوب را برعهده بگیرند و بسیار افراد توانا، مسئولیتپذیر، خلاق و اثرگذاری هم هستند و برای اینکه ما از شرایط فعلی عبور کنیم، افزایش مشارکت این مدیران جوان که تجربه پنج تا ١٥ساله کارشناسی و حتی مدیریتهای خرد و میانی را هم دارند، به نظر من یک الزام جدی است، برای اینکه میتواند انرژی بزرگی را به بدنه دولت وارد کند و با همین انرژی بزرگ، تغییرات مؤثر و مثبت را در کارها شاهد باشیم.
* این خیلی ایدهآل است ولی عملا اجرا نمیشود.
** واقعا انتظار میرود که این فرایند اتفاق بیفتد و به نظرم این بهعنوان یک مطالبه جدی از سوی همین مدیران جوان و بدنه اجتماعی جوانان باید از مجموعه تصمیمگیران خواسته شود، دنبال و تأکید شود بر اینکه جامعه ایران مانند سایر جوامع نیازمند نیروی فکری، نیروی خلاقه و نیروی توانمند جوان برای تغییر وضعیت موجود است و این را باید به طور مرتب مطالبه کنیم.
http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/9381
ش.د9504374