فرهنگی >>  فرهنگی >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۲۳:۲۰  ، 
کد خبر : ۳۰۱۱۶۷

مردم سالاری دینی و تعالی فرهنگ سیاسی در جامعه ایران

در ایران و در تمام این سال ها و دوره ‌ها، مردم در روند برگزاری انتخابات یعنی در همه مراحلِ تبلیغات، رقابت، حضور در پای صندوقهای رأی و در نهایت، تسلیم بودن در برابر رأی اکثریت و پذیرش نتیجه انتخابات، نوعی از بلوغ فکری و رشد سیاسی و «فرهنگ»ی را از خود نشان داده اند. این در حالی است که شور و نشاط اجتماعی و شدت و حدت رقابت های انتخاباتی در اکثریت انتخابات های ایران پس از انقلاب، از درصد بالای رأی دهندگان گرفته تا شور و نشاط حاکم بر فضای انتخاباتی، از معدل این امور در جهان، بالاتر است. براستی این وضعیت نشانه و نتیجه چیست؟
پایگاه بصیرت / گروه فرهنگی/محمدرضا محقق
رصد فضای انتخاباتی ایران در طول سال های اخیر و به خصوص در انتخابات کنونی – ریاست جمهوری دوازدهم- گویای چندین نکته «فرهنگ»ی است.
به عبارت دیگر نوعی از «فرهنگ» را می توان در روند حضور و بروز «سیاسی» مردم ایران به خصوص در نماد اصلی این حضور یعنی «انتخابات» شاهد بود و ردیابی کرد.
مردم در روند برگزاری انتخابات یعنی در همه مراحلِ تبلیغات، رقابت، حضور در پای صندوق های رأی و در نهایت، تسلیم بودن در برابر رأی اکثریت و پذیرش نتیجه انتخابات، نوعی از بلوغ فکری و رشد سیاسی و «فرهنگ»ی را از خود نشان داده اند.
این در حالی است که شور و نشاط اجتماعی و شدّت و حدّت رقابت های انتخاباتی در اکثریت انتخابات های ایران پس از انقلاب، از درصد بالای رأی دهندگان گرفته تا شور و نشاط حاکم بر فضای انتخاباتی، از معدل این امور در جهان، بالاتر است.
این موضوع از اهمیت، حساسیت و ارزش بالایی برخوردار است و بجاست با دقت در زمینه ها و ویژگی ها و نتایج و دستاوردهای آن، به تحلیل برآیند این فرآیند دست یازید و از این رهاورد، به درک درست و دقیقی از رفتارشناسی و عقبه فکری و اعتقادی منتج به این قلمرو شناخت یافت.
حقیقت آن است که انقلاب اسلامی به عنوان یک رویکرد فرهنگی و خواست جمعی مبتنی بر اعتقادات و باورهای دینی و ملی، زمینه ساز همه دستاوردهای نظام اسلامی و مردم جامعه در طول همه این سال هاست، که بی تردید فرهنگ سیاسی مردم نیز ذیل همین عنوان و زیرمجموعه همین عمود و چتر فراگیر وگسترده قرار می گیرد.
وقتی یک باور الهی و فرامادی به نام «خدمت» در امتداد یک رویکرد آسمانی یعنی «تکامل معنوی» و توسعه متوازن مادی و فرامادی، در تلفیق با مقولاتی مثل عدالت، جهاد، شهادت، رفع محرومیت و معانی و آرمان های دیگری از این دست قرار می گیرد، آن وقت دیگر همه چیز رنگ خدایی می پذیرد و صرفا بر مبنای تلقیات و تعارف زمینی قابل تعریف کردن نیست.

از میزان بودن حق الناس تا معیارهای الهی؛ شاخصه‌های فرهنگ سیاسی جامعه اسلامی

در فرهنگ سیاسی و آموزه های علمی این مقوله، تعریف ماهیت فرهنگ سیاسی به «مجموعه‌ای از نگرش‌ها و باورها و احساسات اکثریت اعضای یک جامعه نسبت به سیاست و حکومت» اطلاق شده و دربردارنده «عقاید اعضای آن جامعه نسبت به مبانی فکری و قواعد رفتاری یک نظام سیاسی» است. فرهنگ سیاسی یک جامعه می‌تواند شامل عقاید آرمان گرایانه و یا عقاید عمل گرایانه باشد. فرهنگ سیاسی یک جامعه از درک ذهنی افراد نسبت به ابعاد سیاست نشأت می‌گیرد و از تاریخچه سیاسی و اجتماعی و تجربیات آن جامعه تأثیر می ‌پذیرد.
و در نگاهی مبتنی بر باورهای خدایی و آسمانی به این فرهنگ است که تباین و تفاوق میان فرهنگ سیاسی مطلقا زمینی و مبتنی بر آرمان های اومانیستی، با رویکرد خدامحور، مشخص تر می شود.
درست همان تفارق و تباینی که میان مفهومی همچون «مردم سالاری دینی» و دموکراسی غربی به چشم می خورد.
در مردم سالاری دینی، نگاه خدمت محور، تلاش باورمند، رویکرد «احدی الحسنینین» و مفاهیم و معارفی از این دست، اساسا باعث جدایی مرز میان فرهنگ سیاسی اسلام و غرب می شود.
بررسی عقبه مفهوم شناسی و نگاهی به تاریخ فرهنگ سیاسی، گواهی می دهد که در سال ۱۹۶۳ دو آمریکایی به نام‌های گابریل الموند و سیدنی وِربا سه مشخصه یک فرهنگ سیاسی را که با فرهنگ کلی یک جامعه ترکیب شده‌اند را تعریف کردند. هر سه این مشخصه ‌ها، که بین هر دوی آنها مشترک بود، راهکارهای ایجاد یک پیوند بین مردم و حکومت را بیان می ‌کنند.
اما سوال اینجاست که این پیوند به چه مبانی و محورهایی استوار است و از کدام آبشخور نشأت می گیرد؟

از میزان بودن حق الناس تا معیارهای الهی؛ شاخصه‌های فرهنگ سیاسی جامعه اسلامی

اولین مشخصه‌ ای که در فرهنگ سیاسی مشهور و مألوف مطرح می شود «احترام» است. این مشخصه بیان می‌کند که یک نظام سیاسی و مردم، چه ‌قدر یک دیگر را «پست» و چه ‌قدر «بزرگوار» می ‌شمارند. اساساً، به چه میزان حاضرند به هم «قدرت و اختیار» ببخشد.
سوالی که اینجا مطرح می شود این است که این «احترام» برونداد کدام قرارداد و توافق است؟ معیار در آن عرفی است یا چیزی فراتر از قراردادهای لغزان و لرزان این جهانی بدان رنگ و بو می بخشد؟
دومین مشخصه «اجماع» است که نشانگر رابطه بین دولت و ملت و توافق آن دو بر یک امر است. این به معنای مماشات و همفکری تمام کشور در رابطه با یک مسئله نیست؛ بلکه میزان «رضایتمندی» مردم از سیاست ‌های دولت را نشان می ‌دهد.
همان سوال قبلی درباره این مولفه هم مطرح می شود. وقتی ملاک های رشد و توسعه و ارتقای زندگی مادی و معنوی مردم یک جامعه مشخص شد، میزان رضایتمندی هم مبتنی بر این متغیرها قابل شناسایی و اندازه گیری است وگرنه نمی‌ توان به این رویکرد، وجهی قابل قبول از جهت فهم درست عقلی داد.
 فرهنگ سیاسی جهان مثال هایی از اجماع در فرهنگ سیاسی را در قالب این پرسش ها مطح می کند: ما باید کشور را چگونه اداره کنیم؟ هدف نهایی ما در رفاه چه ‌قدر است؟ چه کسی در مسند ریاست دولت بنشیند و اختیارات او چه‌قدر باشد؟
اینها همگی شاخصه های مبنایی و خروجی های شکلی قرارداد تعامل ملت – دولتند که همگی مبتنی بر «معیار» قابل سنجشند. معیار چیست؟
اما مشخصه سوم «اتحاد» است. و چه بسا بتوان گفت اتحاد مهم ترین و در عین حال مشتبه ترین و به قول امروزی ‌ها هرمنوتیک ترین وجه قرارداد دولت- ملتهاست.
فرهنگ سیاسی جهان «برای درک بهتر این موضوع، به جدایی طلبی بخش‌ هایی از ولز و اسکاتلند از بریتانیا» ارجاع می ‌دهد که  البته با مطالعه موردی این نماد و نمود تاریخی درمی یابیم که «این نشانه یک «اتحاد» نیست».
اما انواع مختلفی هم برای یک نوع «فرهنگ سیاسی» در قالب نظریات علوم سیاسی مطرح شده ‌اند. مطابق با نظر دانشمند علوم سیاسی ویلیام اس..استوِارت، تمام رفتارهای سیاسی را می‌توان جزء یا ترکیبی از هشت مکتب سیاسی زیر تعریف کرد: آنارشیسم، اولیگارشی، کورپوراتیسم محافظه کارانه، فاشیسم، لیبرالیسم کلاسیک، رادیکال لیبرالیسم با سوسیالیسم دموکراتیک و لنینیست سوسیالیسم. و در ادامه یاداوری شده است که «در طول تاریخ، جوامعی وجود داشته که هر یک از فرهنگ‌ های سیاسی فوق در آن حاکم باشد.»

از میزان بودن حق الناس تا معیارهای الهی؛ شاخصه‌های فرهنگ سیاسی جامعه اسلامی

اینجاست که متوجه ارزش، خطیر بودن و حساسیت و البته نوآورانه و ابتکاری بودن مقوله «مردم سالاری دینی» می شویم و البته این نکته که باید رهیافت ها، شاخصه ها و متغیرهای آن را نه در پستوی فرهنگ کهنه جهان غرب و سیاستش، بلکه در لایه های پنهان و هنوز عیان نشده اندیشه اسلامی و فرهنگی دینی- شیعی جستجو کرد.
یادآوری می کنیم که گابریل الموند و سیدنی وِربا در کتاب فرهنگ مدنی، سه نوع فرهنگ سیاسی را بر اساس سطح و نوع مشارکت سیاسی و ماهیت نگرش مردم نسبت به سیاست بر می‌شمرند:
الف: محدود) که در آن شهروندان دورادور آگاهی ‌های از دولت و سیاست دارند و از سیاست و تصمیمات گرفته شده توسط دولت غافل ‌اند. آنها، نه علم سیاست را دارند و نه علاقه‌ ای به آن نشان می‌ دهند. این نوع فرهنگ سیاسی بیشتر در جوامع سنتی به چشم می‌ خورد.
ب: مطیع) که در آن شهروندان از تصمیمات دولت آگاه هستند و کمتر با آن به مخالفت می ‌پردازند؛ افراد از سیاست، سیاستمداران و موسسات آگاهی دارند؛ در سیاست اثر می‌ گذارند، ولی درعین حال بیشتر از آن ثأثیر می ‌پذیرند. این نوع فرهنگ سیاسی، بیش‌تر در جوامع استبدادی دیده می‌ شود.
ج: مشارکتی) که شهروندان قادر به نفوذ در دولت ‌اند و از راه ‌های مختلف آن را تحت تأثیر قرار می ‌دهند و افراد تمایل بیشتری به ساختار سیاسی و اجتماعی درست دارند. این نوع فرهنگ سیاسی، بیشتر در جوامع دموکراتیک دیده می ‌شود.
و اینجاست که باید گفت فرهنگ سیاسی مبتنی بر «مردم سالاری دینی»، وجهی مادی – معنوی و زمینی – آسمانی از یک مشارک حداکثری آن هم مبتنی بر اندیشه دینی است؛ اندیشه ‌ای که همان طور که در اثنای این مقال یادآوری کردیم آبشخورش مفاهیم متعالی دینی همچون «عدالت»، «آزادی»، «توسعه متوازن انسانی- الهی» و البته درک درستی از رابطه انسان با خدا، خلق، دنیا و عقبی است؛ اندیشه ای کارا و نو که نه در دام اومانیسم غربی می افتد و نه رهبانیت شرقی.
و از سرمنشأ همین نگاه و با همین ایدئولوژیی است که فرآیندی مثل انتخابات در ایران اسلامی نه مایه گسست و گسل و جنگ و عصیان، که راهی برای ارتقای دموکراسی واقعی و وسیله ‌‌ای مطمئن برای هم افزایی عمومی و تعمیق پیوند مردم با حاکمیت دینی می ‌شود؛ انتقال قدرت با آرامش و شور حداکثری توأمان و ارزش افزوده تنومندی هویت ملی و نشاط عمومی.
باری؛ گفتیم که رصد فضای انتخاباتی ایران در طول سال های اخیر و به خصوص در انتخابات کنونی – ریاست جمهوری دوازدهم- گویا و جویای چندین نکته «فرهنگ»ی است.
و این نوعی از «فرهنگ» است که می توان در روند حضور و ظهور و بروز «سیاسی» مردم ایران به خصوص در نماد اصلی این حضور یعنی «انتخابات» شاهد بود و ردیابی نمود.
در همه سال های پس از استقرار نظام اسلامی و انقلابی در ایران، مردم در روند برگزاری انتخابات یعنی در همه مراحلِ تبلیغات، رقابت، حضور در پای صندوق های رأی و در نهایت، تسلیم بودن در برابر رأی اکثریت و پذیرش نتیجه انتخابات، نوعی از بلوغ فکری و رشد سیاسی و «فرهنگ»ی را از خود نشان داده اند و این بلوغ نتیجه پیوند دین و انسان است که در شاخص مردم سالاری دینی ظهور یافته و «میزان» هم در آن به فرموده بنیانگذار انقلاب اسلامی در آن کلام ماندگار «رأی مردم» است.
بر همه ماست که از این نهال زیبا و درخشان و افتخارآمیز صیانت و بر باروری و تنومندی هرچه بیشتر و بیشتر آن یاری رسانیم.
نهالی که در امتداد «میزان بودن رأی ملت»، بر مبنای بیان ماندگار و معنادار و ارزشمند رهبر فرزانه ‌مان «حق الناس» بودن این رأی، برگ سبز دیگری بر شاخسار این نهال که همانا نظام مردمی ایران باشد و باید، افزود.
این در حالی است که شور و نشاط اجتماعی و شدّت و حدّت رقابت های انتخاباتی در اکثریت انتخابات های ایران پس از انقلاب، از درصد بالای رأی دهندگان گرفته تا شور و نشاط حاکم بر فضای انتخاباتی، از معدل این امور در جهان، بالاتر است. الف/مق

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات