تاریخ انتشار : ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۲:۴۱  ، 
کد خبر : ۳۰۱۱۹۹

پرونده‌ام را شخم زده‌اند

مقدمه: اسحاق جهانگیری که در دو جمعه گذشته، دو مناظره پرشور با رقبای خود پشت سر گذاشته است، سه روز قبل از مناظره سوم میزبان ما در دفتر کارش بود. وارد اتاق که می‌شود حال و احوالی می‌کند و به شوخی می‌گوید این روزها بازار شما روزنامه‌نگاران خوب داغ است. روبه‌روی ما که می‌نشیند و این‌بار جدی می‌گوید خودم هم این روزها باید در دو جا کار کنم؛ هم کارهای اجرائی دولت هست و هم باید برای انتخابات تلاش کنم. خستگی اما در چهره‌اش دیده نمی‌شود و در تمام مدت مصاحبه لبخندش را حفظ می‌کند. جهانگیری در این مصاحبه از آخرین روز ثبت‌نام ریاست‌جمهوری و دلایل آمدنش به میدان رقابت می‌گوید و خاطرات دوران مدیریتش. از تاکتیکش در مناظره سوم و همچنین امید به حل مسائل اصلاح‌طلبان. به سؤالات که پاسخ می‌دهد، به اصرار قبول می‌کند که روی پله‌های نهاد ریاست‌جمهوری عکس بیندازد، با شوخی و خنده به عکاس می‌گوید چون می‌خواهم رئیس‌جمهور شوم وقتی از پله‌ها بالا می‌آیم عکس بینداز. در ادامه این گفت‌وگو را می‌خوانید.
پایگاه بصیرت / مازيار خسروي . علي ايوبي

(روزنامه شرق ـ 1396/02/20 ـ شماره 2860 ـ صفحه 2)

* ‌اگر موافق هستيد از روزي آغاز كنيم كه ناگهاني، به وزارت كشور رفتيد. فرايند ثبت‌نام شما براي خيلي‌ها غافلگيركننده بود. گفته شده در روز آخر، برخي شخصيت‌هاي طراز‌ اول اصلاح‌طلب، اصرار زيادي بر نامزدي شما كردند و در نهايت پذيرفتيد كه ثبت‌نام كنيد.

** این قضیه مختص به روز آخر نيست. قبل از عيد نوروز گفت‌وگوهايي مي‌شد كه شما هم كانديدا شويد و گروه اصلاح‌طلب در كنار آقاي روحاني يك نامزد ديگر داشته باشند. به دلايل متعددي اين استدلال وجود داشت که فرد ديگری هم باشد. من به طور طبيعي رد مي‌كردم و مي‌گفتم به دليل اينكه كنار آقاي دكتر روحاني هستم، مصلحت نيست كانديدا شوم؛ اما اين فشار از طرف دوستان اصلاح‌طلب و شخصيت‌هاي درجه يك اصلاح‌طلب وجود داشت تا اينكه بعد از عيد خيلي جدي‌تر شد. بنده گفتم اگر دكتر روحاني هم با اين ايده موافق باشند، در اين مورد فكر خواهم كرد. بالاخره آقاي دكتر روحاني هم با من صحبت كردند و گفتند دوستان با من صحبت كرده‌اند. دوستان ديگري هم از شوراي اصلاح‌طلبان با ايشان صحبت كرده بودند. به آقاي روحاني گفتم از نظر خودم، نامزدي من خيلي موضوعيت ندارد، ايشان گفتند فكر كن بعد با هم صحبت مي‌كنيم. تا رسيد به روز آخر ثبت‌نام كه نمايندگان شوراي‌عالي اصلاح‌طلبان با آقاي روحاني صحبت كردند و ايشان هم با من صحبت كردند. من با دكتر روحاني قراري يك‌ساعته گذاشتيم. معلوم بود ايشان از صحبت‌هاي دوستان متقاعد شده بودند که آمدن من ضرورت دارد؛ ولي آنها ظاهرا يك فهرست پنج‌نفره مطرح كرده بودند كه اگر جهانگيري قبول نكرد، يكي از اينها باشد. آقای روحانی هم گفته بود اگر قرار است كسي باشد، من با آقاي جهانگيري موافقم. با ایشان كه صحبت كردم، استدلال‌هايشان را گفتند و قرار شد من مجددا با آقاي خاتمي صحبت كنم كه منجر به تماس تلفني نيم‌ساعته با ايشان شد. نيم ساعت به پايان زمان ثبت‌نام - به دلايل متعددي كه ممكن است بخشي از آنها را نگويم - به اين جمع‌بندي رسيدم كه اگر ثبت‌نام نكنم و مشكلي پيش بيايد، همه كاسه‌كوزه‌ها بر سر من خواهد شكست.

‌* اتفاقي كه در اين چند روز افتاد نشان داد كه اين تصميم، تصميم درستي بوده.

** بله. بعد از ثبت‌نام به دوستان در دولت و غيردولت شوكي وارد شد. عده‌اي موافق و برخي مخالف بودند. بدون اينكه كسي با من صحبت كند از ديد افراد مي‌ديدم عده‌اي از اين تصميم راضي نبودند و عده‌اي خوشحال بودند؛ ولي بعد از اعلام صلاحيت‌ها و ورود من به صحنه انتخابات تقريبا كسي را نديدم كه از اين اتفاق به عنوان ابتكار خيلي مهم و مدبرانه ياد نكرده باشد.

‌* بخشي از سياسيون و اهالي رسانه از قبل با ديدگا‌ه‌هاي شما آشنا بودند؛ اما روز مناظره با توجه به بازخوردها، عامه مردم با پديده‌اي تازه روبه‌رو شدند. همه ناگهان گفتند ما چنين شخصيتي در اصلاح‌طلبان داشتيم و تا به حال او را نشناخته بوديم؟

** همان‌طور كه مي‌دانيد سابقه سياسي بنده زياد است. دو دوره نماينده مجلس بودم. دور دوم و سوم مجلس، دوران اول خط‌كشي‌هاي سياسي چپ و راست بود. با اینکه در دوران جواني جزء افراد پرشور آن زمان در مجلس بودم و نطق‌هاي آتشين و موضع‌گيري‌هاي روشن سياسي داشتم، در دور سوم با اينكه اكثريت مجلس چپ بود و ما در آن جريان بوديم و جلسات اصلي و خصوصي در حد سران برگزار مي‌شد؛ ولي گرايش ما به آقاي هاشمي‌رفسنجانی زياد بود. آن زمان دوستان چپ با آقاي هاشمي و دولتش زاويه داشتند؛ يعني بيشتر انتقادهاي تندوتيز داشتند؛ ولي ما با اينكه همان زمان چپ بوديم، نسبت به مسائل كشور واقع‌بينانه‌تر فكر مي‌كرديم مخصوصا در بحث‌هاي اقتصادي، تصويب برنامه اول، استفاده از منابع خارجي، با تصميم‌هاي مهم كليدي آن زمان چپ بيشتر مخالفت مي‌كرد؛ اما ما از موضعي كه بوديم معمولا با راست اقليت كه در مجلس آقاي ناطق بودند گاهي همراهي مي‌كرديم كه بتوانيم سياست‌هاي واقع‌بينانه‌تري در اقتصاد كشور تدوين كنيم، برنامه اول چنين چيزي بود. يك دوره هم استاندار اصفهان بودم كه به جهت سياسي جاي مهمي است. شايد برجسته‌ترين ويژگي‌ام - به جهت اينكه اين ذهنيت از من بيرون منعكس نشده بود - اين بود كه من وقتي وارد حوزه كاري مي‌شدم سعي مي‌كردم در آن حوزه مسئوليتم سياست جرياني سياسي‌‌ام را پررنگ نكنم و رنگ وزارتخانه‌ام پررنگ باشد؛ يعني وقتي در دولت اصلاحات در وزارت صنعت و معدن بودم، كمتر حرف سياسي مي‌زدم و بيشتر سعي مي‌كردم حرف‌هاي فني و اجرائي و صنعتي بزنم يا در معاونت اول احساس مي‌كردم در جايي هستم كه بايد كارهاي اجرايي كنم؛ اما وقتي انسان وارد رقابت‌هاي انتخاباتي مي‌شود بايد ابعاد شخصيتي‌ای را كه دارد، بروز دهد.

* به استانداري اصفهان اشاره كرديد. پیش‌تر از برخي ناگفته‌ها - از جمله سفر آقاي منتظري و نحوه مديريت خود - گفتيد و اين را مدلي دانستيد كه مي‌تواند براي حل بقيه مشكلات كشور اتخاذ شود.

** به نظرم پختگي مديريتي من در اصفهان شكل گرفت. برداشتم از آن دوران اين است كه آنجا به دليل اينكه مسائلش خيلي پيچيده بود، حضور در اصفهان به مدت شش سال - براي كسي كه هيچ‌وقت در اصفهان نبوده و يكباره در رأس كار سياسي اصفهان قرار مي‌گيرد - مرحله خطيري بود. آن زمان، دوره‌اي بود كه جناح چپ اصفهان و آيت‌الله طاهري انتخابات مجلس چهارم را باخته و جناح راست انتخابات را كاملا برده بود و تقريبا از ١٧ نماينده اصفهان ١٣، ١٤ نفر در جريان راست رأي آورده بودند. من در چنين شرايطي استاندار اصفهان شدم. در چنين شرايطي بايد تدبير مي‌كردم كه جريان چپ حفظ شود و بالا بيايد و در‌عين‌حال امور كشور هم اداره شود و حساسيت جناح راست برانگيخته نشود. روزي كه مي‌خواستم استاندار اصفهان شوم ١٣، ١٤ نامه به آقاي رفسنجاني و نمايندگان مجلس نوشتند و مخالفت كردند. گفتند ايشان چپ و تند است. برخي از نطق‌هاي مجلس من را مطرح كرده بودند كه ايشان چنين نطق‌هايي داشته است. به‌هر‌حال من به اصفهان رفتم، دوره‌اي با آقاي بشارتي، وزير كشور وقت، بر سر برخي عزل‌‌و‌نصب‌هاي استان اختلاف نظر داشتم.

در جلسه‌اي خصوصي، آقاي بشارتي و آقاي تابش - كه از دوستان بسيار خوب من در بنياد مسكن بودند - گفتند فلاني بايد شهردار اصفهان شود، فلاني بايد معاون سياسي شود و اين فرد بايد برود. آنجا جمله معروفي به اين دو بزرگوار گفتم كه «من مسئول استان اصفهان هستم و من درمورد اصفهان تصميم مي‌گيرم؛ ولي شما مي‌توانيد درمورد من تصميم بگيريد». گفتم من مي‌توانم در همين جلسه، خصوصي به شما يادداشت بنويسم و استعفا دهم و بگويم خودم رفتم؛ ولي درباره اصفهان من تصميم مي‌گيرم چه كسي، چه‌كاره باشد و به كسي اجازه دخالت نمي‌دهم. گفتند بنويس! من نوشتم و بيرون آمدم. آن زمان آقاي مرعشي، رئيس دفتر آقاي رفسنجاني بود، زنگ زدم گفتم من استعفا داده‌ام. با خانواده‌ام در اصفهان هم تماس گرفتم و گفتم وسايل را جمع كنيد. این موضوع را فرداي آن روز «روزنامه جمهوري» به‌عنوان شنيده‌ها منتشر كرد. همان مجلس و همان نماينده‌ها اين‌بار امضا جمع كردند كه جهانگيري بايد بماند. در همان دوره كوتاه دوسال‌و‌نيم كه آقاي بشارتي وزير كشور شد و الان هم با هم رابطه شخصي خوبي داريم، ایشان به اصفهان آمد و جلسه گذاشت و به من لوح داد، من هم تغييرات را هر وقت مصلحت مي‌دانستم انجام مي‌دادم. در اصفهان هم اتفاقات زيادي در دوره ما افتاد، هم به جهت سياسي هم توسعه‌اي.

بد نيست خاطره‌اي از آن دوران را در اينجا بازگو كنم. مرحوم آيت‌الله طاهري‌اصفهانی هميشه نماز عيد فطر را مي‌خواند. يك روز جمعه كه چند روز به عيد فطر مانده بود طبق روال، روز عيد را اعلام كردند و گفتند از فلان نقطه حركت كرده و در فلان محل نماز عيد مي‌خوانيم؛ من هم در نماز جمعه بودم، از نماز جمعه که بيرون آمدم يادداشتی به من دادند كه از طرف دفتر آيت‌الله مظاهري - كه شخصيت بسيار عزيزي است و در اصفهان حضور دارند و من به ايشان خيلي علاقه‌مندم - اعلام شده که ایشان هم در نظر دارند نماز عيد فطر امسال را بخوانند. براي اولين‌بار نام دو شخصيت براي نماز عيد فطر اعلام شده بود. من اين يادداشت را گرفتم و نمي‌دانستم چه كنم. شنبه دفتر آقاي طاهري‌اصفهانی اعلام كرد ايشان نماز عيد را نمي‌خوانند، دفتر آقاي مظاهري هم همين خبر را اعلام كرد!

به شوخي می ‌گفتم که من سه روز بين منازل آقايان طاهري‌اصفهانی و مظاهري سعي صفا و مروه مي‌كردم و متوجه نمي‌شدم كي افطار است و كي سحر. بعد از مقطعي همه متحد شدند، آيت‌الله مظاهري و ديگران اصرار کردند آیت‌الله طاهري‌اصفهانی قبل از انقلاب نماز عيد را مي‌خوانده، پس اين رويه ادامه داشته باشد. حتي برخي از علما كه به جهت سياسي با ايشان اختلاف نظر داشتند مي‌گفتند آیت الله طاهري بايد نماز عيد را بخواند و ايشان هم پايش را در يك كفش كرده بود كه نمي‌خوانم. در آن زمان آقاي علی لاريجاني، رئيس صداوسيما بود. شبي كه فردايش عيد بود و همه‌جا ساعت نماز عيد را اعلام مي‌كرد، از دفتر رهبري به من گفته بودند بايد آقاي طاهري‌اصفهانی را براي خواندن نماز راضي كنيد، من هم به منزل ايشان رفته بودم و آقاي علي لاريجاني با سرود، برنامه‌هاي تلويزيون را كش مي‌داد كه من ايشان را راضي كنم و در تلويزيون اعلام شود. ساعت ١١، ١٢ بود كه بالاخره آیت‌الله طاهری‌اصفهانی قبول كردند نماز عید فطر را بخوانند. با آقاي لاريجاني تماس گرفتم كه اين خبر را اعلام كنند. براي خودم مهم بود كه چه شد ايشان اين كار را قبول كرد. فرداي آن روز، بعد از نماز عيد از ايشان پرسيدم چه شد راضي شديد؟ گفت يك لحظه احساس كردم شما در حال سكته‌كردن هستيد. بنده در آن جلسات خيلي با حرارت با ايشان صحبت مي‌كردم كه اگر شما نماز نخوانيد چنين و چنان مي‌شود. ايشان خيلي به من محبت داشتند و قبول كرده بودند. بعد از نماز به اتفاق آیت الله طاهری‌اصفهانی به منزل آيت‌الله مظاهري رفتيم. از اين اتفاقات سياسي در اصفهان داشتيم.

مهم‌ترين مسئله‌اي كه مي‌خواستم از آنجا بگويم روش مديريت مسائل است؛ مي‌شود يك مسئله را حل نكرد و به بحرانی تبديل كرد كه اگر همه كشور هم بسيج شوند نتوانند آن را به‌راحتي حل كنند؛ برای مثال اگر آن روز ما اين پيشنهاد را پذيرفته بوديم كه جلوی جاده را ببنديم و اجازه ندهيم آيت‌الله منتظري بيايد، مطمئنا نجف‌آباد به هم مي‌ريخت، چون ايشان در آنجا خيلي علاقه‌مند داشتند. مطمئن هستم آثارش به اصفهان هم مي‌رسيد و با مشكل روبه‌رو مي‌شديم. به‌هر‌حال حتما بايد نظم را در استان برقرار مي‌كرديم و مجبور به برخوردهايي بوديم. آثار منفي‌اش مي‌توانست به قم و جاهاي ديگر هم سرايت كند. به نظر من مي‌توان مسائل را ساده حل كرد. ما همان ابتدا گفتیم مي‌خواهيم آیت‌الله منتظری بيايد و آثار منفي نداشته باشد، برويم مذاكره كنيم و اگر آثار منفي احتمالي وجود دارد حل كنيم. خصوصا مطمئن بوديم شخصيتي مانند آيت‌الله منتظري همراهي مي‌كنند، چون ایشان آمده بود واقعا بازديدی كند و فاتحه‌اي بخواند و به بستگانش سر بزند.

* در مناظره اول و دوم، دولت آقاي روحاني را متهم كردند كه ستاد ايشان از بابک زنجاني پول دريافت كرده و ايشان هم تكذيب كردند. بعدا هم اين قضيه كشيده شد به اينكه ديپلماسي دولت براي استرداد پول‌ها كم‌كاري كرده است. خاطرم هست قبل از عيد كه با شما درباره بابك زنجاني صحبت كرديم نكات جالبي گفتيد از جمله اينكه در زندان با وكيل شركت نفت از موضع بالا برخورد مي‌كند و دسترسي به ايشان نداريد.

** اينكه به ستاد آقاي روحاني اتهام زدند منظورشان سال ٩٢ بود كه تكذيب كردند. در مقطعي مشخص شد بابك زنجاني حجمي از پول كشور را گرفته و در جايي گذاشته، براي من قابل قبول نيست كه اين پول خرج شده است؛ اصلا اين حجم پول خرج‌شدني نيست، اما اينكه كجاست نمي‌دانيم. اينكه چه كسي تصميم گرفته در مقطعي پول و نفت را در اختيار ايشان قرار دهد، مسئله مهمي است؛ صورت‌جلسه‌اي هست که چهار نفر از مقامات ارشد دولت سابق امضا كرده و برخي در ستادهاي كانديداها فعال هستند. ايشان در كشوري در شرق آسيا بانكي داشته و اين چهار نفر امضا كرده‌اند كه مي‌شود اين پول به آن بانك برود. اگر گزارش كوتاهي از آن بانك گرفته و خوانده بودند، به نظرم چنين چيزي را امضا نمي‌كردند. وقتي به ما مي‌گويند حتي با يك كشور بزرگ قدرتمندي مثل روسيه فلان تجارت را داشته باشيم و پول به بانك كوچكي برود، بانك مركزي سابقه و سرمايه و امكانات بانك را بررسي مي‌كند و جواب مي‌دهد حاضر نيستيم كه اين حجم پول را در اين بانك بگذاريم و بايد بانكي بزرگ‌تر و معتبرتر معرفي شود، ولي اينها به هر دليلي اين كار را نكردند و آن پول رفته و بعد هم پول را پس نداده و دستگير شده است. درباره بابك زنجاني از اول سه نكته داشتيم؛ گفتيم اولويت اول ما اين است كه اين پول برگردد، دوم اينكه مشخص شود چه كساني اين پول را در اختيار زنجاني گذاشته‌اند و پشت پرده اين قضيه چيست و اينكه هر مجازاتي كه براي ايشان و همدستانش تعيين ‌شود، برعهده قوه قضائيه است.

* گفته شده شما به زنجاني دسترسي نداريد

** در مقطعي خدمت مقام معظم رهبري رسيدم و آنجا مطرح كردم؛ چون سخنراني كرده و گفته بودم اين بزرگ‌ترين فساد قرن است و عده‌اي فكر مي‌كردند اين كار سياه‌نمايي جمهوري اسلامي است. استدلال و تعبير من اين بود كه اگر كسي را در دنيا پيدا كرديد كه يك دلار بيشتر دزدی کرده، نشان دهید. آنجا اصرار داشتم براي اينكه به اين پرونده خوب رسيدگي شود علاوه بر قوه قضائيه تيمي متشكل از وزارت اطلاعات مسئول رسيدگي شوند و اگر قرار است دستگاهي ديگري هم باشد، باشد و دولت نهايتا بتواند از اين كار دفاع كند و بگويد پيگيري‌ها دقيق بود و به نتيجه‌اي نرسيديم و بالاخره به مردم توضيح دهد. در ستاد مبارزه با مفاسد هميشه دادستان تهران، مقامات قضائي جزء مواردي بود كه تحت عنوان خبر سؤال مي‌كردم راجع به پرونده ايشان مي‌گفتم، ولي اين موضوع را چون خصوصي دنبال مي‌كردم و حتي با آیت‌الله آملي لاريجاني هم خصوصي صحبت كردم و پيشنهادم اين بود كه اين كار انجام شود كه بالاخره نشد. ولي اينكه دوستان مي‌گويند دستگاه ديپلماسي همكاري لازم را نکرد، خب واقعا كم‌‌لطفي مي‌كنند.

برای این پرونده که قوه قضائيه خواست به هر كشوري برود و با هر كسي مذاكره كنند، بنده، وزارت خارجه، دكتر ظريف، بانك مركزي، هر كاري كه نياز به همكاري است گفتيم كه بايد انجام شود. گفتند مي‌خواهيم به مالزي برويم، همه امكانات را فراهم كرديم و به سفير گفتيم كه ملاقات‌ها را تنظيم كنند، به كشور ديگر هم همين‌طور. خبر مي‌دادند كه بابك زنجاني مي‌گويد در فلان كشور در فلان بانك حساب دارم، فورا مي‌فرستاديم، ولي چون پرونده دست ما نبود كه در كدام كشور چه كار ديگري بايد انجام دهيم، صرفا براساس درخواست قوه قضائيه اين كارها را انجام مي‌داديم. يك مورد بگويند خواستيم در جايي شما كمك كنيد و شما كمك نكرديد.

اتفاقا بعضي وقت‌ها گزارش مي‌دادند كه مثلا فلان افراد در فلان جا هستند و مي‌توانند نقش داشته باشند. برخي‌ها را هم وزارت اطلاعات با شگردهايي به داخل كشور آورد و دستگير شدند. تصورمان اين بود كه بعد از دستگيري اين افراد سرنخ‌هاي جديدي به دست بيايد كه تا اين لحظه حداقل مورد جديدي به ما اعلام نشده است.

* خيلي‌ها مايل هستند بدانند آقاي جهانگيري در مناظره سوم چطور ظاهر خواهد شد. گفته بوديد اگر رقبا وارد خط قرمز شوند من پاسخ مي‌دهم اما در مناظره دوم بسيار آرام بوديد.

** در مناظره بايد تاكتيك خاصي اعمال شود. اگر با همان شيب كه در مناظره اول بودم جلو مي‌رفتم در مناظره سوم هم بايد همان رويه را ادامه مي‌دادم. تدبير من اين بود كه در مناظره دوم آرام‌تر عمل كنم.

* ولي آنها تهاجمي جلو آمدند.

** تكرار حرف‌هاي قبلي‌شان بود و حرف نويي نداشتند الا اينكه دولت فلان كارها را نكرده و ما انجام مي‌دهيم. اين نامش تهاجم نيست، اگر واقعا حرف جدي دارند بايد روشن شود. به جهت مسئوليت اجرائي اقتصادي، كارم بيشتر در اين بخش نمود داشته است. به نظرم آقايان به جهت امور اجرائي و اقتصادي هم در سابقه كاري‌شان اشكالات بسيار زيادي وجود دارد هم متناسب با مسئوليتي كه خودشان را براي آن نامزد كرده‌اند که قاعدتا اين بحث‌ها در مناظره بعدی مطرح خواهد شد. اينكه چه تناسبي است بين سابقه گذشته و كاري كه مي‌خواهند بپذيرند، چقدر به شرايطي كه مي‌خواهند در آن وارد شوند اشراف دارند. بالاخره تعريف رياست‌جمهوري روشن است. اينكه آقايان چقدر به سياست خارجي ورود دارند؟ چقدر به اوضاع منطقه اشراف دارند و تيمشان با اين شرايط چقدر پختگي دارد. ممكن است يك نفر بگويد ١٠ ميليون شغل ايجاد خواهم كرد، شما با استدلال مي‌گوييد نه، نمي‌شود. اما بازهم مي‌گويد من انجام مي‌دهم. بايد نشان دهد در گذشته صد هزار شغل ايجاد كرده كه الان اين ادعا را دارد؟ يا اينكه مشخص كند اشرافي بر مسائل اقتصادي دارد يا تيمي دارد كه برجستگي‌هايي دارد؟ يا مي‌خواهند بگويند اين پول‌ها را پرداخت مي‌كنيم. اشكالي ندارد، نمي‌توان به مردم دروغ گفت. همه دنيا پذيرفته كه بدترين اشكال يك سياست‌مدار، دروغ‌گفتن است. رئيس‌جمهور آمريكا گاهي تخلفات اخلاقي مي‌كند و خلاف هم هست اما مي‌گويند اين يك مسئله است، اما اينكه به مردم و دستگاه قضائي دروغ گفته‌ايد، بايد به خاطر دروغتان مجازات شويد. الان ترامپ اعلام كرده رئيس‌جمهور اسبق آمريكا كه به عراق حمله كرد، ‌شش هزار ميليارد به آمريكا خسارت زده است.

آغاز اين ماجرا، آن دروغي بود كه گفت در عراق سلاح كشتار جمعي هست و با اين دروغ نزدیک دو دهه است كه عراق قد راست نكرده و گرفتار است. دروغ سياستمداران خيلي بد است؛ تبعات جبران‌ناپذير دارد. به همين دليل نبايد حرفي كه مي‌داند نمي‌شود را بگويد. مي‌گويند ما فلان ميزان پول به مردم پرداخت مي‌كنيم. اقتصاد برخلاف سياست و فرهنگ، عدد و رقم است و دو طرف هم دارد؛ يك طرف منابع و طرف ديگر مصارف. وقتي مصارف را رديف مي‌كنيد مي‌توانيد هزاران شعار بدهيد. بگوييد حقوق فرهنگيان و دانشگاهيان را فلان ميزان بالا مي‌بريم، ‌به كارمندان دولت فلان پول‌ها را خواهيم داد. جمع اينها مصارف كشور است.

در مقابل بايد منابع كشور را هم جمع بزنيم و بگوييم از اينجاها تأمين خواهد شد. اينجاها فشارش به مردم است و جرئت نمي‌كنند بگويند. حداقل رئيس‌جمهور سابق اين‌قدر صداقت داشت كه روزي كه مي‌گفت من ٤٥هزار تومان مي‌دهم، اعلام مي‌كرد كه بنزين را گران مي‌كنم. معني يارانه اين بود كه قيمت بنزين و گازوئيل قيمت ديگري است و ما اين را كه ارزان مي‌دهيم، گران خواهيم كرد و پولي كه مي‌گيريم را به مردم مي‌دهيم. در واقع يارانه غيرمستقيم را به يارانه مستقيم تبديل مي‌كنيم. بايد اعلام كنند براي تأمين اين پول‌هايي كه مي‌‌خواهند به مردم بدهند قيمت بنزين و گازوئيل و برق چقدر خواهد شد؟ دو، سه ماه ممكن است مردم خوششان بيايد. مثل كاري كه يارانه قبلا كرد؛ مردم چند ماه خوشحال بودند و بعد ديديم سفره مردم كوچك شد، زندگي‌شان به هم ريخت، تورم ٤٠ درصد شد. همه حتي در روستاها مي‌گفتند يارانه را نمي‌خواهيم و برق و آب را كه گران كرده‌ايد به حالت قبل برگردانيد. چون اقتصاد عدد و رقم است آقايان بايد خيلي صريح و شفاف بگويند از كجا مي‌آورند و كجا پرداخت مي‌كنند.

‌* به نظرتان جهانگيري مناظره سوم، شبيه جهانگيري مناظره اول است يا دوم؟

** ممكن است با هر دو متفاوت باشد، بستگي به شيوه دوستان هم دارد. بنده در اقتصاد و امور اجرايي جدي هستم، همه مي‌دانند كه مديريت من اين گونه است و اطلاعاتم از همه بيشتر است. بدون اطلاعات، در جمع وارد نمي‌شوم.

* اگر بخواهند اتهامي وارد كنند چه خواهيد كرد؟

** من مديري در جمهوري اسلامي هستم كه در پرونده‌ خودم و خانواده‌ام حتي يك لكه خاكستري وجود ندارد. همه هم به اين موضوع واقف هستند. مسئله سياسي و اقتصادي و اخلاقي ندارم و پرونده‌ام صاف و روشن است. از اين نظر، مخالفانم پرونده‌ام را شخم زده‌اند. هشت سال كنار بودم. يكي از نعمت‌هايي كه معتقدم براي مديران پيش مي‌آيد و گاهي اوقات انسان قدر نمي‌داند، همين است كه يك دوره كنار باشد و مخالفانش سر كار بيايند و همه پرونده‌ها را بررسي كنند كه ببيند چه چيزي به دست مي‌آورند. خانمي بود كه در دوره وزارت صنايع من، مدير و مسئول وام‌هاي ارزي بود. در آن دوره حساب ذخيره ارزي ايجاد و وام‌هاي زيادي پرداخت شد.

دو، سه سال از دوره‌اي كه كنار بودم گذشته بود كه در دفتر كوچكي كه داشتم مي‌نشستم و روزنامه مي‌خواندم، اين خانم نزد من آمد و حرفي زد كه اشكم درآمد. گفت من را ده‌ها بار بازجويي كردند. گاهي با همسرم ساعت ٩ و ١٠ شب مي‌رفتيم ايشان در ماشين مي‌نشست و من بالا مي‌رفتم و چند نفر تا ساعت دو، سه نيمه شب بازجويي مي‌كردند كه تو وام‌هاي ارزي‌اي كه دادي در قبال آن چه گرفته‌اي؟! هر چه مي‌گفتم «من چيزي نگرفتم، من وقتي وزارت صنايع كارمند شدم، وضع مالي‌ام بد نبود و فقط به نيت خدمت به كشورم آمده بودم. كتابي برده بودم و گفتم يكي از كساني كه وام ارزي گرفت اين كتاب را هديه داد و من هم نمي‌خواستم قبول كنم كه ايشان گذاشتند و رفتند.» ايشان مي‌گفت آنها عصباني مي‌شدند و مي‌گفتند شما ما را دست انداخته‌ايد! بالاخره بعد از چندين ماه كه از هر روش استفاده كردند، حتي اينكه خواستند ببينند من با بخش خصوصي به سفر خارجي رفته‌ام، چيزي به دست نياوردند. ايشان مي‌گفت به اين نتيجه رسيده‌ام كه با اين اوضاع سخت است كسي بماند و كار كند. مي‌شود مديران خانم و آقا در دستگاه باشند و سالم كار كرده باشند. حالا اگر مطلبي باشد كه بخواهند درباره من بگويند استقبال مي‌كنم.

* برخي از زخم‌هاي ٨٨ همچنان هست و مردم اميد دارند در دولت دوم مسائل حل شود.

** همه اينها را قبول دارم. من ملاقاتي با رهبري درباره جريان اصلاحات داشتم و مذاكراتي كردم، ‌از نظر خودم فضايي كه عده‌اي در بيرون عليه اصلاح‌طلب‌ها ايجاد مي‌كنند، واقعي نيست. اينها گروه تندي هستند كه مي‌‌خواهند اين‌طور نشان دهند كه فضا عليه جريان اصلاح‌طلبي است. بعضي هم در نهادهايي ممكن است تصميم‌گير باشند و كاري كه مي‌خواهند، موضع همان افراد است. در بخش سياسي هم خيلي از گرفتاري‌هايي كه وجود دارد بايد حل شود و ترديدي ندارم كه اين مسائل حتي در زمان كوتاهي قابل حل است. چون رهبري هم مايل هستند فضا بهتر شود و همه فرزندانشان كه مي‌خواهند زير چتر نظام كار كنند - چه اصلاح‌طلب و چه اصولگرا- دغدغه‌هايشان برطرف شود؛ اين شرايط وجود دارد و ان‌شاءالله با اطمينان به سمت حل مسائل خواهيم رفت.

http://www.sharghdaily.ir/News/121017

ش.د9600182

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات