داستان از این قرار است که روزی کودکی از مسئول سیرکی پرسید: چرا فیل به این بزرگی را با طنابی به این کوچکی و ضعیفی بسته اید؟ فیل میتواند با یک حرکت به راحتی خودش را آزاد کند و این خیلی خطرناک است!
اخیراً سید مهدی حسینی مشاور وزیر نفت و طراح قراردادهای جدید نفتی گفته: ما اکنون در حد تزریق آب و گاز فناوری داریم و باید قبول کنیم که نمیتوانیم. ما عاشق خارجیها نیستیم اما باید از فناوری آنها استفاده کنیم. ما از آسمان چیزی یاد نمیگیریم و شرکتهای خارجی باید بیایند تا در یک فرآیندی انتقال فناوری اتفاق بیفتد.
سوالی که از آقای حسینی داریم این است چگونه بیش از 100 سال است که صنعت نفت کشور ما در پی انتقال فناوری است و موفق نشده اما استاتاویل نروژ در کمتر از 40 سال توانسته به شرکتی بین المللی تبدیل شود. برای پاسخ به این سوال به یاد داستان فیل و طناب ضعیف افتادم.
صاحب فیل گفت: این فیل چنین کاری نمیتواند بکند. چون این فیل با این طناب ضعیف بسته نشده است. آن با یک تصور خیلی قوی در ذهنش بسته شده است.
کودک پرسید چطور چنین چیزی امکان دارد؟ صاحب فیل گفت: وقتی که این فیل بچه بود مدتی آن را با یک طناب بسیار محکم بستم. تلاش زیاد فیل برای رهایی اش هیچ اثری نداشت، و از آن موقع دیگر تلاشی برای رهایی نکرده است. فیل به این نتیجه رسیده است که دیگر نمیتواند هیچ کار را بکند!
حکایت امروز تکنوکراتهای وطنی و ما نمی توانیم آنها حکایت همان فیل است و تصور میکنند کاری از دست ملت ما بر نمیآید زیرا یک زمانی ملت ما با طناب محکمتری از «ما نمی توانیم» بسته شده بود. تکنوکراتها باید بر تصورات فیل گونه خود غلبه کنند تا بتوانند تواناییهای این ملت را باور کنند.
ب/ی