(روزنامه جوان ـ 1396/01/15 ـ شماره 5057 ـ صفحه 9)
داستان اثری که اخیرا از اینجانب منتشر شده و «رهبری تروریسم در اروپا!» نام دارد، مربوط به 30 سال پیش است و همان زمان هم تنظیم شده است، اما به دلایلی که اشاره میشود چاپ و نشر آن به تأخیر افتاد. در واقع این کتاب قرار بود پس از مراجعت از سفارت ایران در واتیکان چاپ شود و به همین دلیل هم نقل قولها و مستندها در مقدمه آن مربوط به کسانی مانند ریگان، ویلیام کلبی، رامسفلد، جورج شولتز و... است که در آن ایام در آمریکا در رأس امور بودند، اما به دلایلی از جمله اشتغالات علمی در حوزه و دانشگاه و فعالیتهای فرهنگی و سیاسی در ایران و سفر 3 ساله به مصر توفیق نشر کتاب به دست نیامد. البته آماده نبودن ترجمه مطالب ایتالیایی یکی دیگر از علل تأخیر بود، ولی به هر حال موضوع مربوط به تاریخ معاصر است و تاریخ را هر وقت بنگارید، تاریخ است و شامل مرور زمان نمیشود.
اهمیت حساسیت تاریخی و فرهنگی
هدف از نشر این اثر، آن است که در قبال
هجمه تبلیغاتی امپریالیسم خبری اگر سکوت اختیار شود و مقابله به مثل نشود، اکاذیب و
اباطیل منتشر شده بعدها به عنوان اسناد مورد سوءاستفاده تاریخنویسان اجارهای ایرانی
و بیگانه قرار خواهند گرفت و حقیقت مطلب بر آیندگان روشن نخواهد شد. هجمه تبلیغاتی
هیچ فرقی با هجمه فرهنگی، نظامی و اقتصادی ندارد. باید در برابر آن موضع گرفت و با
قدرت تمام به آن پاسخ داد. اگر برای جلوگیری از حملات نظامی احتمالی دشمن، موشک یکی
از ضروریات اولیه است و شامل آیه شریفه «وَ أَعدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ منْ
قُوَّه» میشود، نشر حقایق و منتشر ساختن اسناد حقیقی و واقعی به حکم وجوب تبیین در
اخبار عناصر فاسق نیز ضروری و یک اقدام بازدارنده است. البته تنها اینجانب نیستم که
در معرض اتهام واهی و از ریشه دروغ قرار میگیرم، بلکه این قبیل اتهامات یا اکاذیب
مشابه دیگر درباره امام خمینی(ره) و بعضی دیگر از مقامات تأثیرگذار و مسؤول و ردهبالای
کشور نیز مطرح و در سطح وسیعی در سراسر جهان و به زبانهای گوناگون پخش شده است و میشود
که متأسفانه اغلب با پاسخ لازم روبهرو نشده است. کوتاهی مسؤولان ما در این راستا موجب
شده است یک مزدور اجارهای با استناد به اکاذیب جراید صهیونیستی- امپریالیستی در کتابی
در 6 جزء تحت عنوان «رفیق آیتالله» بعضی از بزرگان کشور ما را تربیتیافته مکتب کمونیسم
و دانشجوی دانشگاه پاتریس لومومبا در مسکو بنامد. البته جاعل خبر داعی ندارد که عدم
صحت خبر را به علت عدم امکان حضور یک شخصیت برجسته در یک دانشگاه خارجی در مدت زمان
درازی ارزیابی کند، او مزدور است و وسیله هم که اخبار جعلی است فراوان در اختیار دارد
و یا اینکه سازمانهای «سیا»، «موساد» و «اینتلیجنتسرویس» جعل و در اختیار قرار میدهند،
اما چرا ما پاسخ جدی و قاطعی ندهیم؟ البته در این مقال کوتاه، قصد ورود به تحلیل علل
و عوامل کوتاه آمدن مسؤولان مربوط در این زمینه را ندارم و فقط اشارهای به موضوع داشتم
تا روشن شود چرا این اثر را بهرغم مرور یک ربع قرن و کمی بیشتر چاپ و در اختیار عموم
قرار میدهم.
بیتردید اگر اتهام فقط جنبه شخصی و فردی داشت، شاید میشد از باب اعراض از جاهلان از آن عبور کرد، ولی اتهام به فردی که به عنوان نماینده امام خمینی(ره) و سفیر جمهوری اسلامی مشغول به انجام وظیفه است مسالهای نیست که قابل اغماض و چشمپوشی باشد. اگر کسی این اثر تاریخی و ضمائم و مستندات آن را مرور کند، درمییابد شواهد و اسناد آن مربوط به زمان حال نیست، اما با توجه به اینکه حادثه در سالها پیش اتفاق افتاده نقل شواهد آن برهه ضروری است و البته مثالهای امروزی هم در واقع تکرار همان اتهامات از زبان همان نوع افراد و در باره افراد دیگر و در شکل تکاملیافتهتر آنهاست.
از سوی دیگر نقل شواهد گذشته را هم باید به عنوان نمونه و گوشهای از تاریخ به حساب آورد و البته شواهد امروزی هم در زمانی نه چندان دور شواهد پیشین محسوب خواهد شد. در واقع آنچه درباره اینجانب مطرح شد، هدف قرار دادن اصل نظام اسلامی بود و بعدها در مطبوعات خارجی وابسته به امپریالیسم غرب دیگر مسؤولان ردهبالای نظام هم در معرض همین نوع اتهامات قرار گرفتند و هنوز نشر این قبیل اکاذیب در سطح جهانی و اینبار توسط عمال رسمی و غیررسمی اوباشی چون «بنیسعود» و واماندگان سیاسی ایرانینما ادامه دارد. در این مقال، اشاره به هدف اصلی و اقدامات بعدی از نشر اکاذیب تروریستی(!) درباره اینجانب بیمناسبت نیست.
مرحله آغازین ترور
ترور شخصیتی و متهم ساختن سفیر جمهوری اسلامی ایران در واتیکان به رهبری تروریسم اسلامی در کل اروپا، بیتردید زمینهسازی در سطح جهانی و مقدمهای برای اجرای مرحله دوم طرح یعنی ترور فیزیکی سفیر بود، البته نه بهعنوان شخص بلکه به عنوان نماینده جمهوری اسلامی ایران و در چند فاز. نخست پس از مراجعتم از سفر یک هفتهای به لندن درست هنگامی که هیچکس جز من در اقامتگاه حضور نداشت، ناگهان صدای شکسته شدن شیشه پنجره اتاق پذیرایی که مشرف به یکی از خیابانهای عمومی فارنیزینا، محل وزارت خارجه ایتالیا بود به گوشم رسید. اغلب اوقات پردههای کرکرهای چوبی که در ایتالیا «پرسیانا» نامیده میشوند، بسته بود و آن روز پس از رسیدن به اقامتگاه برای تغییر هوای گرفته و نمور یک هفتهای ساختمان، پرسیانا را کنار زدم، ولی در پنجرهها را برخلاف همیشه باز نکردم که پس از گذشت تقریباً یک ساعت صدای شکسته شدن شیشهها به گوش رسید و ابتدا اهمیتی ندادم، ولی بعد از تأمل کوتاهی برای بررسی امر به اتاق پذیرایی رفتم که با شیشههای شکسته آغشته به خون مواجه شدم که در بررسی روشن شد کس یا کسانی که قصد ورود به ساختمان را داشتند شیشه پنجره را شکستهاند و یقینا نه به قصد سرقت که اگر همچو نیتی بود قاعدتا باید در زمان غیبت و مسافرتم انجام میگرفت نه به هنگام بازگشت و درست در همان روز نخست ورود این اتفاق افتاد. دوستان سفارت به پلیس رم اطلاع دادند.
از گروه ضربت کاربینری 3 نفر آمدند و ضمن بازرسی و بررسی گفتند عامل این امر به یقین قصدی غیر از سرقت داشته و از بالکن مشرف به خیابان عمومی وارد محل شده است و پس از شکستن شیشه ناگهان با شیشه دوم که شیشهای 2 جداره بود روبهرو شد که با شکستن آن از ناحیه دست بشدت مجروح شد و کثرت خون ریخته شده در محل نشان میدهد این خونریزی شدید مانع ادامه کار شده بود. افراد پلیس پس از نمونهبرداریهای فنی و بررسی محل ورود به بالکن منزل واقع در طبقه اول یک مجتمع با حیاط وسیعی که ملک ایران بود و تهیه گزارش، محل را ترک گفتند و وعده دادند نتیجه را بزودی اعلام خواهند کرد. بعد از مدتی به علت عدم دسترسی به عاملان امر اعلام کردند به نتیجه مطلوبی نرسیدهاند، ولی باز تحقیق را ادامه خواهند داد که البته نه از نتیجه تحقیق خبری شد و نه از نتیجه مطلوب.
دومین مرحله از ترور
در مرحله بعدی در همان ایام با توجه به اینکه اینجانب پس از بازگشت از محل سفارت عصرها در ایوان اقامتگاه برای صرف چای و مطالعه روزنامهها اتراق میکردم و مستر جان علی تنها کارمند هندی اقامتگاه که از قبل استخدام شده بود برایم چای میآورد و میرفت، روزی پس از آنکه چای را آورد و رفت و بنده مشغول رسیدگی به کارهایم بودم ناگهان در چند ده قدمی محل نشستن بستهای از خیابان پرتاب شد و روی چمن افتاد و با صدای وحشتناکی منفجر شد. خوشبختانه پس از تجربه صدای انفجار موشکهای صدام بعثی در تهران و قم، بدون هیچ ترس و هراسی بلند شدم و باز پلیس را خبر کردم که با سرعتی باورنکردنی که گویی پشت ساختمان بودند خود را رساندند و محوطه انفجار را بررسی کردند و در اعلام نتیجه اولیه گفتند ماده منفجره کمخطری تهیه شده از مواد محترقه به داخل محوطه پرتاب شده است که مورد را بررسی و دلایل و نتیجه نهایی را اعلام خواهند کرد که البته مانند حادثه قبلی از نتیجه نهایی بهرغم یکی، دو بار پیگیری، خبری نشد.
و بالأخره سومین مرحله از ترور
پس از طی این دو مرحله نوبت به ارسال بمب پلاستیکی بسیار خطرناکی داخل یک ماشین حساب بزرگ و قدیمی از پاریس و به نام شخص سفیر رسید که خوشبختانه و به یقین با عنایت خاص الهی انفجار آن به علت احتیاط و عدم زدن دکمه ماشین عملی نشد و خطر از ویرانی سفارت و کشته شدن حقیر و همکاران مرتفع شد که داستان مشروح آن اینبار به رادیو، تلویزیون و مطبوعات ایتالیا کشید و واکنشهای مختلفی مطرح شد که قسمتهایی از آن انعکاسها در تلویزیونها و جراید ایتالیایی را در آخر این کتاب میخوانید. البته طرح ترور فیزیکی دامنه گستردهای یافت و هر روز یک توطئه خاص و عجیب و غریب توسط مقامات امنیتی رم کشف میشد که گاهی خبر آن را به ما اطلاع میدادند. از جمله آن کشفیات پیدا شدن یک چمدان پر از سلاح و مواد منفجره در یکی از هتلهای درجه دوم رم بود که در اتاق کرایه شده توسط 2 مسافر عربزبان به دست آمد. گویا این دو مسافر پس از کرایه کردن یک اتاق 2 نفره و گذاشتن چمدان در آن و پس از ساعتی استراحت به عنوان گردش در شهر پاسپورت خود را دریافت میکنند و از هتل خارج میشوند که تا روز بعد به آنجا بازنمیگردند و مراجعه نمیکنند و فردا صبح مدیر هتل موضوع را به پلیس اطلاع میدهد و پلیس ضربت کاربینری بلافاصله خود را به هتل میرساند و در ضمن بازرسی چمدان فقط یک شماره تلفن و یک نام در کاغذی داخل آن به دست میآورند:
«تلفن سفارت ایران در واتیکان
گیرنده: عالیجناب سفیر سیدهادی خسروشاهی»
خبر کشف این چمدان نخست بهطور خلاصه در جراید ایتالیا منتشر شد، ولی پلیس به عنوان اینکه در حال تحقیق و بررسی است از انعکاس مشروح امر جلوگیری کرد. البته یک منبع فلسطینی هوادار انقلاب اسلامی به من گفت پلیس ایتالیا معتقد شده سفارت رژیم بعثی عراق در رم در این توطئه دخالت مستقیم داشته است، لذا دولت ایتالیا از گسترش نشر خبر و اعلام نتیجه تحقیقات مبذول شده خودداری ورزید، اما بهتدریج گزارشهای متعددی درباره این چمدان پر از سلاح و بمب برای تشدید جو اتهامات علیه جمهوری اسلامی ایران در مطبوعات ایتالیا و فرانسه منتشر شد که به علت ارتباط داده شدن آن به اتهام قبلی نمونههایی چند از نوشتهها و اطلاعیه مربوط به آن را در «رهبری تروریسم در اروپا» نقل کردهام. البته اینها نمونههایی از اقدامات کشف شده مزدوران امپریالیسم جهانی ضد فرزندان انقلاب اسلامی ایران در خارج بود و در جای دیگر نیز اقدامات مشابهی ضد فرزندان انقلاب همزمان انجام گرفت که نمونه دیگر آن انفجار قرآن مجید اهدا شده به برادر سفیر محترم جمهوری اسلامی ایران در سوریه در دفتر ایشان در دمشق بود که منجر به نقص عضو و قطع ید ایشان شد، ولی بهرغم این ضایعه ایشان نیز بدون هیچ هراسی به کار خود ادامه داد با یقین به این نکته که: «حذر کردن از مرگ دو روزی روا نیست/ روزی که قضا هست، روزی که قضا نیست». علاوه بر توطئههای تروریستی مزبور که به یاری حق کشف و خنثی شد، همزمان یک چمدان پر از اسلحه نیز که بهطور ترانزیت از رم به فرودگاه شارل دوگل پاریس ارسال میشد کشف شد که جراید غربی طبق معمول آن را مرسوله ایران برای هواداران تروریست خود در اروپا از طریق رم نام نهادند.
چند تذکار
در پایان این نوشتار بیمناسبت نیست که به 3 نکته اشاره شود:
1- نویسنده اصلی مقاله در روزنامه ساندیتایمز لندن امیر طاهری، سردبیر کیهان انگلیسی در زمان رژیم سابق و مأمور ساواک و یکی از چند عضو رسمی مطبوعات ایرانی سازمان سیا بود. امیر طاهری پس از پیگیری قانونی ما در دادگاه عالی لندن محکوم و از روزنامه ساندی تایمز وابسته به مرداک، صهیونیست معروف اخراج شد. البته مدیر روزنامه هم طبق رأی و دستور دادگاه تمام هزینههای وکیل، دادگاه و خسارت وارده مربوط را پرداخت کرد.
2- در میان انبوه روزنامههای چپ و راست ایتالیا روزنامه ایل بلشویک (IL Bolscevico) ارگان رسمی لنینیست- مارکسیستها در ایتالیا بود که همواره از انقلاب اسلامی دفاع میکرد و همه اخبار مربوط به ایران و سفارت ما را پوشش میداد و به امپریالیسم حمله میکرد. نمونههایی از پیامها و مصاحبههای منتشر شده ما در آن روزنامه در بخش پایانی اثر مورد اشاره آمده است.
3- متأسفانه در غوغای مطبوعاتی غرب درباره تروریست بودن اینجانب و رهبری کامیکازها توسط بنده، نه وزارت مربوط در دستگاه واتیکان و نه روزنامه و ارگان رسمی آن کوچکترین برخورد مثبتی در دفاع از سفیری که نماینده رسمی جمهوری اسلامی در آن کشور است به عمل نیاوردند و در تذکار شفاهی اینجانب به وزیر خارجه واتیکان، جناب منسنیور سلوسترینی، پاسخ و توضیح معقولی از جانب وی ارائه نشد و فقط به این نکته اشاره کرد که در ایتالیا مطبوعات حتی به عالیجناب پاپ هم اتهام میزنند.
این خلاصه ماجرا بود، اما برای آگاه شدن از مشروح جریان و چگونگی توطئههای دشمنان اصلی داستان، «رهبری تروریسم در اروپا» را مطالعه کنید.
* پينوشتها در سرويس تاريخ جوان موجود است.