تاریخ انتشار : ۲۳ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۸:۱۰  ، 
کد خبر : ۳۰۱۸۹۹

حماس و راهبرد مقاومت (بخش اول)

مقدمه: نماينده جنبش حماس گفت: ما به عنوان ملت فلسطين براساس قوانين بين‌المللي تحت اشغال هستيم و حق داريم که مقاومت کنيم؛ خصوصاً مقاومت مسلحانه و به آن معتقديم. «خالد قدومي» نماينده جنبش حماس در ايران در گفتگو با خبرنگار تسنيم، در خصوص ميثاقنامه جديد حماس، رويکرد اين جنبش در قبال موضوع فلسطين و آينده مقاومت فلسطين به اظهارنظر پرداخت که از نظر خوانندگان مي‌گذرد.

(روزنامه اطلاعات ـ 1396/03/07 ـ شماره 26730 ـ صفحه 12)

* طي روزهاي گذشته سندي از راهبرد جديد حماس منتشر شد که بازتاب‌هاي زيادي در داخل و محيط منطقه ايجاد کرد. سوالات زيادي در اين خصوص شکل گرفته است. نخستين سوال اينکه چه چيزي باعث شد تا حماس براي سند جديد احساس نياز کند و چه تفاوت‌هايي بين اين سند با سند قبلي که در دهه شصت منتشر شد، وجود دارد؟

** از نظر من، اين مسئله يک مسئله تاريخي و حساس است. در سايه پيگيري شبکه‌هاي اجتماعي و رسانه‌هاي داخلي ايران – باوجود سرگرم بودن و تمرکز آنها روي انتخابات داخلي ايران- پي بردم که حقيقتاً سوالات زياد و کنشگري گسترده‌اي وجود دارد. اين سوالات را مي‌توان از سر دوست داري، يا پافشاري فراوان يا نگراني در قبال مسئله‌اي دانست که پيچيده‌ترين مسئله يا مهمترين مسئله دوران معاصر ما به شمار مي‌رود؛ يعني مسئله ملت فلسطين و فلسطين.

جنبش حماس بعد از گذشت 30 سال از عمر خود، مناسب است تا با زباني با مردم سخن بگويد که متناسب با تحول و توسعه خود و ميزان پيشرفت آن در برنامه مقاومت و برنامه احقاق حقوق ملت فلسطين باشد، زيرا حماسي که امروز اين سند را تدوين کرده است، همان جنبش حماسي نيست که در آن زمان بود. اين جنبش همچنان مبارزه مي‌کند. امروز جنبش حماس در همه جبهه‌ها و عرصه‌ها اعم از عرصه اجتماعي و سپس عرصه سياسي وارد شده است. اين جنبش وارد فرايند انتخابات شد و اعتماد ملت فلسطين را در اين انتخابات کسب کرد. اين جنبش از طريق مقاومت و برنامه نظامي و مبارزاتي خود، اعتماد ملت فلسطين را کسب کرد و وارد جنگ‌هايي شد که رژيم صهيونيستي را آزار داد.

حماس امروز يک جريان گسترده و بسيار عميق در جهان عرب و اسلام و در سرزمين خود در فلسطين و در ميهن اصلي خويش است. اينها دستاوردها و روابط حماس با جامعه بين‌المللي است زيرا امروز حماس روابط گسترده‌اي با جامعه بين‌المللي دارد. در سايه اين اين وضع، ضرورت ايجاب مي‌کرد که يک سند يا اصولي وجود داشته باشد که حماس بر مبناي آن با اين جهان و اين تغييرات با زباني سخن بگويد که بر دو مسئله زير تاکيد کند.نخست اينکه اين سند بر اصولي تاکيد مي‌کند که حماس بر مبناي آن تاسيس شده است. اين سند سپس، موضوع متغيرها و چگونگي نرمش يا ميانه روي را که جنبش حماس آن را دنبال مي‌کند، مدنظر قرار مي‌دهد. همانطور که گفتم، بعد از 30 سال از دريايي از تغييرات - که نظير آن را دستکم جنبش‌هاي مقاومت و جنبش‌هاي سياسي در جهان عربي و اسلامي ما به خود نديده است- به طور قطع، بايد يک سند يا برگه‌اي وجود مي‌داشت که از اصول و مباني سخن بگويد.اما درخصوص سوال شما درباره تفاوت بين منشور(سابق) و اين برگه جديد (سند)، همانطور که گفتم منشور با زبان مشخص و در شرايط تاريخي معيني نوشته شد. اين منشور با زبان و انگيزه‌هاي معيني نوشته شد، لذا تحول طبيعي جنبش‌هاي مبارزاتي ايجاب مي‌کند که با زباني متفاوت نوشته شود که همگام با نيازهاي اين تحول طبيعي باشد. همانطور که گفتم (سند جديد) بر يک سري اصول و مباني تاکيد مي‌کند و از آن چشم پوشي نمي‌کند.به عنوان مثال، در مقدمه اين سند، 6 محور وجود دارد که مي‌توانيد از آنها براي درک فلسفه و تئوري اين سند و درک اصول و مباني جنبش حماس کمک بگيريد.

محور اول تاکيد بر اين نکته است که حامي و پشتيبان (اين جنبش) در سطح جهان عرب و در سطح ملي فلسطين، همان حامي و پشتيبان اساسي جنبش مقاومت حماس است. بنابراين ما حامي و پشتيبان اساسي خود را يکبار ديگر همان حامي و پشتيبان عربي و پشتيبان ملي معرفي مي‌کنيم.

محور دوم اين است که جهان اسلامي و هويت اسلامي، همان هويتي است که به مسئله فلسطين درخشش داده و اين همان هويتي است که مسئله فلسطين را برجسته کرده است. در نتيجه، اين سند بر اين هويت اسلامي و اين وابستگي اسلامي و اين بعد اسلامي در جهان اسلام تاکيد مي‌کند؛ جهان اسلامي که بعدي واقعي به مسئله فلسطين و مسئله قدس بخشيده است.محور سوم تاکيد مي‌کند که اساس مسئله فلسطين و اساس ظلم صورت گرفته به مسئله فلسطين همان انفعال بين‌المللي است لذا حل مسئله فلسطين به اين بازمي‌گردد که اين انفعال بين‌المللي بار ديگر بايد به اصول و مباني عدل وعدالت تن دهد و در نتيجه، حقوق ملت فلسطين را به آنها بازگرداند.

محور چهارم اين است که ما دشمن صهيونيستي خود را معرفي مي‌کنيم. ما اين دشمن صهيونيستي را دشمني اشغالگر مي‌دانيم. معناي دشمن اشغالگر چيست؟ انگيزه ذکر آن در فلسفه اين سند چيست؟ انگيزه اين است که به جهان بگوييم که اين استعمار (رژيم صهيونيستي) نظير هيچ يک از استعمارگران کلاسيک نظير استعمارگري انگليس نيست که آمد و ثروت‌هاي سرزمين فلسطين و ملت آن را چپاول کرد و سپس به ميهن خودش بازگشت. اين دشمن، دشمني از نوع جديد است. اين استعمارگري و اشغالگري از نوعي جديد است. آمده است تا تاريخ جديدي سرهم کرده و دروغ پردازي کند و بگويد که اين سرزمين، سرزمين شما نيست. مي‌خواهد يک سرزمين و يک ملت را از روي زمين برچيند تا خود را جايگزين آن کند. ما مي‌گوييم که اين دشمن، دشمن صهيونيستيِ ما با ساختار کنوني آن است، لذا راه حل مسئله هم اين است که بايد اين تجاوزگري و اين تفکر اشغالگري و جنايتکارانه برچيده شود.

محور پنجم اين است که ما بر مسئله مقاومت تاکيد مي‌کنيم. در اين سند يک ماده به آن اختصاص يافته است؛ به طور خاص مقاومت مسلحانه. يکي ديگر از فلسفه‌هاي اين سند، اين است که تاکيد کنيم، ما به عنوان ملت فلسطين براساس منشورهاي بين‌المللي و قوانين بين‌المللي تحت اشغال هستيم و حق داريم که مقاومت کنيم؛ خصوصاً مقاومت مسلحانه. معتقديم همانطور که در ماده اختصاص يافته به مقاومت (در سند) آمده است، اين همان ابزار واقعي و عملي براي آزادسازي فلسطين است و نه چيز ديگر.اما ششمين محور که محور اساسي در فلسفه اين سند به شمار مي‌رود؛ همان تاکيد بر شراکت ملي است. ما وقتي يک اصل و يک سري مباني را مطرح يا ارائه مي‌کنيم، به همه اقشار ملت فلسطين مي‌گوييم که ما دست همکاري براي شراکت ملي دراز مي‌کنيم زيرا اجازه نمي‌دهيم که کسي درخصوص تصميم گيري‌هاي ملي فلسطين، تکروي کند؛ نه ما و نه ديگران. همزمان هم وقتي مي‌گوييم که آينده ملت خود و مسئله فلسطين را تعيين مي‌کنيم، (اين امر) بايد براساس يک وفاق و شراکت ملي باشد.اين تقريباً خلاصه‌اي از اين فلسفه است که به سوالات شما پاسخ مي‌دهد.

* پس آنطور که شما فرموديد اين سند جديد حاصل پختگي حماس طي ساليان اخير مي‌باشد. اينکه گفته مي‌شود علت اعلام اين سند بخاطر فشارهاي رژيم صهيونيستي و جنگ‌هاي چند ساله و محاصره اين رژيم عليه نوار غزه نبوده، درست است؟

** بله.

* موضوع دوم اين است که شما علاوه بر نوار غزه و کرانه باختري، جنبش فتح را هم مدنظر داشته‌ايد؟ يعني مي‌خواهيد اتحادي شکل بگيرد تا به پشتوانه آن سياست خود را به پيش ببريد؟

** بله البته. وحدت همه ميهن و خاک فلسطين. فلسطين در نزد ما همانطور که اين سند معرفي مي‌کند، از درياي مديترانه تا رود اردن است و نه فلسطين تکه تکه. بسيار مهم است که به اين مباني اساسي توجه داشته باشيم که وقتي جنبش حماس فلسطين را معرفي کرد، به همه سوالات پاسخ داد. منظور حماس از فلسطين چيست؟ آيا منظور فلسطين تکه تکه است؟ آيا فلسطيني است که در برخي اسناد بعضي از گروههاي فلسطيني ديگر آمده است؟ نه، ما از فلسطين تاريخي از درياي مديترانه تا رود اردن سخن مي گوييم؛ همانطور که اين سند در ماده دوم خود به هنگام تعريف سرزمين و فلسطين بر آن تاکيد کرده است.

* يعني علاوه برغزه، کرانه باختري هم مدنظر شما است؟

** نه فقط کرانه باختري بلکه اراضي اشغالي سال 48 و کل فلسطين.

* يک تناقض در اين سند وجود دارد. حماس از مرزهاي سال 1967 صحبت کرده و گويي مي‌خواهد کشوري در داخل اين مرزها شکل گيرد. اين موضوع عنوان ‌شده که حماس با اين سند موضوع دو دولت را پذيرفته و اشغالگري اسرائيل در مرزهاي سال 1947 را هم پذيرفته است، شما دراين باره چه نظري داريد؟

** اين سوال بسيار مهمي است و بايد توضيح داده شود.اولاً، پيش از هر چيزي بايد درک کنيم که حماس وقتي از اين ساختارها سخن مي‌گويد، از يک طرح، سخن نمي‌گويد. يعني يک طرح ارائه نمي‌کند. همانطور که گفتم اين سندي براي اصول و مباني است و نه طرحي از طرف ما. جا دارد که بگويم ما به عنوان ملت مظلوم فلسطين، تحتِ اشغالگري قرار داريم و از اين ظلم رنج مي‌بريم، ما نبايد طرح ارائه دهيم بلکه طرح از طرف کسي مطرح مي‌شود که ظلم کرده است. کسي که تعدي و تجاوزگري کرده است، بايد طرح را ارائه دهد.دوم اينکه، وقتي به موضوع مرزهاي 1967 اشاره شد که مشکل ساز است و در جهان عرب و اسلام و نيز براي همه دوستداران و کساني که نگران برنامه جنبش حماس هستند، مشکل ساز است، مي‌خواهم بگويم که ما چهار شاخص را براي آن تعيين کرده‌ايم .

همانطور که گفتم اولين و مهمترين شاخص اين است که ما طرحي را ارائه نمي‌دهيم، بلکه ما با يکي از طرح‌ها يا زباني که منطقه و جامعه بين‌المللي از آن استفاده مي‌کند، تعامل مي‌کنيم؛ وقتي که از راه حل دو دولت يا راه حل 67 سخن مي‌گويد. لذا ما طرحي را ارائه نمي‌دهيم. شاخص دوم اين است که اين امر بايد در چارچوب يک ساختار توافق ملي باشد و اين مسئله جديدي نيست، زيرا در سال 2006 ميلادي، ما با گروههاي فلسطيني که برخي از آنها عضو سازمان آزاديبخش فلسطين هستند و برخي هم نيستند، چيزي را امضا کرديم که در آن زمان سند وفاق ملي ناميده شد. در داخل اين سند روشن کرديم که يک ساختار توافق ملي درباره ايده يک برنامه سياسي وجود دارد که مي‌تواند از آن نشات بگيرد. اين بدان معناست که يک ساختارِ برنامه وجود ندارد بلکه يک ساختارِ توافق ملي وجود دارد. بنابراين اين موضوع 67 براساس يک توافق ملي مطرح شد. حماس مي‌تواند با اين توافق ملي تعامل کند؛ نه جداگانه يا هنجارشکني از اين توافق ملي.سومين شاخص اين است که مشخص شده که اين پروژه بايد بدون به رسميت شناختن موجوديت "اسرائيل" در سرزمين فلسطين باشد. اين يک شاخص تعيين شده مهم است.ما از ساختار 67 اما بدون به رسميت شناختن رژيم صهيونيستي و بدون موجوديت "اسرائيل" در سرزمين فلسطين و ميهن دوست داشتني خود، سخن مي‌گوييم.

شاخص چهارم اين است که اين ساختار بايد در بردارنده اصول اساسي باشد که سند در بندهاي 11 و 12 به آن پرداخته است. بند 10 و 11 بر مسئله قدس و بند 12 بر مسئله پناهندگان تاکيد مي‌کند. بنابراين بايد به اين موضوع توجه کرد که پناهندگان همانطور که سند در بندهاي 11 و 12 يا بندهاي 10 و 11 مشخص کرده است، بايد به خانه‌هاي خود بازگردند. اين نکته در اصطلاحات بين‌المللي بسيار مهم است، زيرا ما –آنگونه که برخي سخن مي‌گويند - از بازگشت آوارگان به سرزمين فلسطيني جديدي سخن نمي‌گوييم. نه، ما اينگونه سخن نمي‌گوييم. ما معتقديم که پناهندگان بايد به خانه‌هايشان بازگردند. ما معتقديم که قدس بايد پايتخت کشور فلسطيني باشد و اين کشور از حاکميت کامل بدون دخالت برخوردار بوده و در تمام خاک فلسطين تشکيل شود.اين همان چيزي است که ما را به سمت مفهوم کشور در اين برگه سند سوق مي‌دهند. از نظر ما در جنبش حماس، مفهوم کشور، ثمره آزادسازي است. همانطور که ما وقتي در ماده مربوط به مفهوم کشور در اين سند سخن گفتم، اشاره کرديم که اين کشور ثمره آزادسازي است. يعني درحالي که تحت اشغالگري قرار داريم، کشور نمي‌تواند برپا شود. بنابراين اين کشور برخوردار از حاکميت کامل و ثمره آزادسازي است. اين تقريباً شاخص‌هاي موسوم به طرح 67 است. حماس قصد داشت که اين مسئله را ارائه کند تا بگويد که يک جنبش جدي است که رژيم صهيونيستي را در سرزمين فلسطين به رسميت نمي‌شناسد و خواهان توافق با ملت فلسطين براساس يک ساختار توافق ملي است و با يک زبان بين‌المللي و از يک سري مباني سخن مي‌گويد که فلسطينيان و جامعه بين‌المللي بر سر آن اتفاق نظر دارند. حماس از هيچ يک از حقوق مشروع ملت فلسطين دست بر نمي‌دارد.

* پس آنطور که شما گفتيد در اين سند، گرفتن کل سرزمين فلسطين را به صورت مرحله‌اي دنبال مي‌کنيد؟

** ببينيد، تفسير مرحله‌اي در اين باره، تفسير دقيقي نيست. کساني هستند که مي‌گويند که اين راه حل مرحله‌ايِ تحت عنوان آزادسازي بخشي از سرزمين، ايجاب مي‌کند که –همانطور که برادران در سازمان آزاديبخش فلسطين انجام دادند- طرف ديگر را به رسميت بشناسيد. نه..اگر اين مفهوم مرحله‌اي باشد، ما آن را نمي‌خواهيم؛ اما اگر مفهوم مرحله‌اي اين باشد که شما اگر توانستيد بخشي از ميهن را آزاد کنيد تا از آنجا براي آزادسازي بخش ديگري اقدام کنيد، اين همان منظور ما است. اين امر به طور مشخص وقتي نوار غزه آزاد شد، روي داد؛ يا هنگامي که رژيم صهيونيستي نوار غزه را - به خاطر اعمال زور (مقاومت) از طريق استفاده از مفهوم جنگ انقلابي و بالا بردن پيامدها و هزينه‌هاي اشغالگري در نوار غزه - در سال 2005 ميلادي تخليه کرد. ما به ياري خداوند، از اينجا براي تجهيز و آماده کردن خود جهت آغاز مرحله آزادسازي فراگير و همه جانبه اقدام خواهيم کرد.          ادامه دارد...

http://www.ettelaat.com/new/index.asp?fname=2017\05\05-27\20-19-02.htm&storytitle=%CD%E3%C7%D3%20%E6%20%D1%C7%E5%C8%D1%CF%20%E3%DE%C7%E6%E3%CA

ش.د9600598

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات