(روزنامه وقايع اتفاقيه – 1396/03/09 – شماره 418 – صفحه 3)
* اگر نگوييم رأي بيش از 6 ميليون ايراني اهل سنت به روحاني در انتخابات رياستجمهوري دوره دوازدهم، مهمترين برگه برنده روحاني براي پيروزي در اين انتخابات بود، حداقل يکي از مهمترين برگهاي برنده او بود؛ از ديد شما اين ميزان از آراي قاطع و اطمينان پررنگ به آقاي روحاني از جانب اهل سنت ايران ناشي از چيست؟
** اهل سنت کشور در هر قوميت و در هر استاني در اين دوره در مجموع به اين نتيجه رسيدند که تنها نامزدي که توان پاسخ مثبت به خواستهها و نياز آنان را دارد، فقط آقاي روحاني بود و البته که ايشان هم در اين راه در چهار سال اول، قدمهايي براي احقاق حقوق اهل سنت کشور برداشت. هرچند دور اول رياستجمهوري آقاي روحاني در اين خصوص با انتقاداتي روبهرو بود اما با توجه به شخصيت آقاي روحاني و کارنامه نسبتا قابلقبول وي و همچنين شعارهاي او در دوران تبليغات انتخاباتي درباره حقوق شهروندي و بهويژه اهل سنت و نظر به اينکه آقاي روحاني خود شخص حقوقداني بوده و آشنا به مسائل حقوقي شهروندان است به اين برايند و باور رسيدند که آقاي روحاني ميتواند در سايه «بيانيه 10 مادهاي اقوام و مذاهب» و «منشور حقوق شهروندي» که در دور اول رياستجمهوري ارائه کرده و از قولهاي انتخاباتي آقاي روحاني هم در دور اولش نیز بود و درعينحال اين دو راهکار به نوعي تئوري، مانيفست و برنامه نظري احقاق حقوق اهل سنت است در اين دور به آن جامه عمل بپوشاند.
همچنين بايد گفت که اهل سنت کشور با توجه به اينکه آقاي روحاني تنها رئيسجمهوري است که در کابينه خود نهادي را به نام دستياري اقوام و مذاهب به مسئوليت آقاي يونسي براي پيگيري حقوق و مطالبات اقوام و اقليتهاي ديني و مذهبي به وجود آورد و اين نکته هم نشان از اين دارد که ايشان اهتمامي جدي براي پرکردن شکاف مذهبي و قومي دارند؛ لذا اين مسئله و عملکرد براي اهل سنت در حمايت و انتخابش (روحاني) کافي بود تا او را بار ديگر به پاستور برسانند.
* اکنون با پيروزي آقاي روحاني و رأي بيش از 6 ميليوني اهل سنت توانستند به وعده خود به آقاي روحاني عمل کنند اما در ازاي آن مطالبات اهل سنت از دولت دوازدهم و آقاي روحاني در چهار سال آينده چه خواهد بود؟
** قبل از پاسخ به اين پرسش اين نکته را بايد بگويم که اهل سنت فارغ از مذهب، با برادران اهل تشيع همدين و مسلمان هستند و سالهاست که در اين کشور در کنار هم زندگي ميکنند و تاريخ کهن اين کشور با اهل سنت و اهل تشيع عجين شده است و بزرگاني چون حافظ، سعدي، مولانا، ابوعلي سينا و... از بزرگان تاريخ فرهنگ و ادب و علم اين کشور بودهاند و علاوه بر آن، اکنون هم اهل سنت با نقش مرزداري خود در استانهاي شرقي و غربي مرزي به پاسباني و پاسداري از مرزهاي کشور پرداختهاند؛ لذا قطعا انتظار دارند با انقلابي که به نام اسلام در سال 57 روي داد و با رهبري امام راحل مديريت شد، حقوق حقه احصا شده و ناديده گرفته نشود اما متأسفانه بهواسطه بروز برخي از مشکلات، درباره حقوق اهل سنت آنچنان که بايد و شايد پرداخت و توجهي صورت نگرفته و اهل سنت بهعنوان شهروند درجه اول کشور مدنظر قرار گرفته نشده و با نگاهي به کادر دولتي و رسمي کشور در حوزه استخدامي، بهخوبي ميبينيم که ميزان اهل سنتي که به کار گرفته شده هيچ تناسبي با ميزان جمعيت اهل سنت کشور ندارد و ميزان کادر مديريتي بسيار اندک است اما حتي با توجه به اين شرايط و محروميتهايي که در حقشان شده، اهل سنت هيچگاه انقلاب را تنها نگذاشتهاند و علاوه بر پاسداري از مرزها، در بزنگاههاي مهمي مانند انتخابات حضور پررنگي داشته و باعث سربلندکردن نظام جمهورياسلامي ايران شدهاند اما متأسفانه ما همواره شاهد اين مسئله هم بودهايم که بعد از انتخابات اين جمعيت مهم کشور به فراموشي سپرده ميشود ولی در بستر اين شرايط هرچند اهل سنت نميتواند انتخاب شود اما با توجه به اهميتشان در تعيين سرنوشت انتخابات به او امتيازي خاص و ويژه داده تا در سايه آن به گفتوگو و رايزني با کانديداهاي انتخاباتي بپردازند و من معتقدم اين شرايط سبب شده که باوجود فراموششدن بعد از هر انتخابات، نهتنها اهل سنت از گردونه مديريت کشور خارج نشده بلکه حتي باعث پررنگترشدن نقش آن شده است تا بتوانند در پيشرفت و رشد اقتصادي کشور نقش خود را ايفا کنند و قطعا اين پيشرفت در سايه همراهي و همکاري همه اقوام و مذاهب کشور است و اهل سنت و تشيع باید همراه و همگام با هم بهسوي سربلندي نظام جمهوري اسلاي ايران گام بردارند اما درباره خواستههاي اهل سنت هم بايد بگويم که مطالبات آنها چيزي جز پيادهکردن قانون اساسي جمهورياسلامي نيست که ناظر بر اجراي عدالت و مساوات است و با توجه به محروميتهايي که در گذشته روي داده اهل سنت اکنون در پي تغيير مثبت و ازبينرفتن اين محروميتها بوده و مضافا مطالبه ديگر اهل سنت کشور جمعکردن چتر نگاه امنيتي به خود، در مناطقشان است و اين نکاتي که گفته شد حوزه مطالبات، مطالبات استراتژيک و راهبردي اهل سنت را شامل ميشود و درباره اقدامات جزئي هم بايد گفت که مطالبات اهل سنت از دولت دوازدهم با انتصاب و بهکارگيري مديران بومي در سطح استاندار و معاون استاندار در مناطق و استانهاي خود بوده و در سطح کلانتر انتظار داريم که آقاي روحاني بتواند در کابينه خود هم حداقل در سطح يکي از معاونان يا وزرا سهم اهل سنت ايران را لحاظ کند و با شناختي که من از آقاي روحاني دارم ايشان هم نيت و خواست جابهجايي اين امور و خواستهها را دارند و هم توانايي و نيروي انجامش را؛ لذا ما نیز براي توفيق ايشان در اين جهت و راستا و همچنين موفقيت در اداره کل کشور دعا ميکنيم.
* اما با توجه به گفتههاي شما آقاي روحاني در چهار سال اول در احقاق حقوق اهل سنت و مطالبات آنها با انتقاداتي روبهرو بود، آيا اين مسئله ميتواند تضمينهاي جدي براي احقاق حقوق اهل سنت را در دور دوازدهم با مشکل روبهرو کند يا اينکه آقاي روحاني در راستاي گفتههاي شما در چهار سال آينده جديت بيشتري را بهکار خواهد بست؟
** اهل سنت همواره بر مطالبات خود در همه دوران پافشاري داشتهاند و قطعا حقوق هيچ يک از افراد جامعه و ملت ايران منجمله اهل سنت را نميتوان و نبايد ناديده گرفت. ما اکنون با گذشت حدود 40 سال از انقلاب اسلامي بايد بهدنبال نشاندادن عظمت انقلاب باشيم و قطعا يکي از راههاي نشاندادن عظمت ايران اجراي قانون اساسي و پيادهکردن يک مساوات و برابري براي همه ملت ايران اعم از اهل سنت و تشيع است تا بهعنوان يک «يد واحد» قدرت روزافزون جمهورياسلامي ايران را به دشمنان اين آب و خاک نشان دهيم و در سايه اينچنين شرايطي بهانههايي را براي مداخله بيگانگان و بدخواهان نظام ايجاد نميکنيم و همچنان که گفتم آقاي روحاني در چهار سال اول براي پيگيري حقوق و مطالبات اهل سنت گامهاي مثبت و سازندهاي در سايه سياستهاي شفاف و صادقانه خود برداشتهاند و اين گامها هرچند لازم بودند اما کافي به نظر نميرسند و قطعا اهل سنت، نه در اين دور بلکه در چهار سال پيش و انتخابات سال 92 هم، برگ برنده آقاي روحاني بودند و جاي دارد بهواسطه اين وزنه سياسي که اهل سنت در کشور دارند و آقاي روحاني هم بهخوبي از جايگاه اهل سنت کشور باخبر است و مضافا با علم به اينکه بيش از يکچهارم آراي او از سبد آراي اهل سنت است؛ آقاي روحاني براي پوياتر نگهداشتن اين جمعيت و همچنين داشتن حمايت آنها در طول چهار سال آينده يکي از اولويتهاي دولت دوازدهم را براي پيگيري مطالبات اهل سنت گذاشته و البته از آن سو هم قطعا اهل سنت در مقابل قولي که از آقاي روحاني گرفتهاند و در ازاي رأي اعتمادي که به او دادهاند، ساکت نخواهند بود و همواره پيگير مطالبات خود در چهار سال آينده هستند و مجموع اين شرايط، چه از جانب آقاي روحاني و چه از جانب اهل سنت، برآيندي مثبتتر را نسبت به چهار سال اول در برآوردهشدن حقوق اهل سنت دارد و اين جمعيت مهم کشور همچنان که در زمان تبليغات انتخاباتي و انتخابش (روحاني) او را تنها نگذاشتند، قطعا در چهار سال آينده هم، حمايت خود را از دولت دوازدهم و شخص آقاي روحاني مشروط به برآوردهکردن مطالباتشان خواهند داشت و حتي درباره برآوردهکردن مطالبات هم حاضرند دولت دوازدهم را ياري رسانند.
* آيا حمايت اهل سنت کشور از جريان شبهاصلاحطلب و اعتدالگراي آقاي روحاني را بايد يک «لج ملي» در مقابل جريان اصولگرايي دانست يا اينکه اهل سنت ايران فارغ از جريانات سياسي همواره خود را بخشي از ايران اسلامي دانسته و اين مسئله حمايت از آقاي روحاني را نه يک استراتژي بلکه فقط يک تاکتيک سياسي- انتخاباتي اهل سنت ايران دانست و اساس اين مسئله ارتباطي با تقابلگرايي ندارد؟
** اهل سنت کشور ايران قبل از هر چيز در سايه بيانات مقام معظم رهبري که همگي را به شرکت در انتخابات فراخواندند، دعوت رهبر را لبيک گفتند تا به رهبري و نظام جمهورياسلامي ايران نشان دهند که همواره ياور ايشان و پشتيبان جمهورياسلامي ايران هستند اما ازسويديگر، اهل سنت کشور با شعور سياسي بالاي خود و نگاه دقيق به برنامههاي نامزدهاي انتخاباتي و همچنين شعارها و پيشينه آنها دريافتند که آقاي روحاني در سايه شعار «حرکت ملي» که اکثر سياسيون، هنرمندان، استادان دانشگاهها و صاحبان انديشه، فکر و قلم از آن حمايت کردند به معناي واقعي کلمه و فارغ از شعار و درنظرگرفتن واقعيات، باور به مشارکت همه در حل مشکلات کشور دارد و در نتيجه هم اهل سنت انتخاب آقاي روحاني را قطعا به صلاح و مصلحت نظام جمهورياسلامي ايران ديدند زيرا اهل سنت نیز پي بردند که در راستاي شعار بسيار مهم «عدم بازگشت به عقب» که روحاني بسيار بر آن تکيه داشت، تنها راه رشد بيشازپيش کشور و در سايه آن، احقاق حقوق اهل سنت است و البته اين نکته را هم بايد بگويم که از آنجايي که فکر و جريان اصلاحطلبي و اعتدال ناشي از آن، بيشتر به فکر خدمت به ملت و اقوام و مذاهب است و همچنين نگاه يکساني به همه مردم ايران دارد و مضافا تلاش بيشتري را براي برآوردهکردن شعار «ايران براي همه ايران» داشته؛ لذا اهل سنت هم سعي ميکند با فکر و انديشه و قدرت خود تعامل و حمایت از جناح اصلاحطلب و گفتمان اعتدال داشته باشد؛ جريان و گفتماني که بيش از همه خود را قانونمدار و مطالبهگر همه نشان داده و به آن هم عمل کرده و ناگفته هم نماند دليل ديگر اين حمايتها اين بوده که جريان اصولگرايي تاکنون قدمي را براي اهل سنت و تحقق مطالباتشان برنداشته و در عمل هم تاکنون ثابت نکرده است که ميتواند مدافع حقوق اهل سنت باشد و بهواسطه انديشههايي که در جريان راست کشور نسبت به عدم مشارکت اهل سنت دارد، اهل سنت هم لزوم، نياز و ضرورتي در حمايت از کانديداهاي اين جريان نميبيند ولي حتي با درنظرگرفتن اين شرايط، باز من اين رأي بيش از 6 ميليوني اهل سنت کشور را، نه يک لج ملي و حرکتي زودگذر و سطحي که آن را يک ميانبر و درعينحال برگزيدن راهي درست به نام انديشه اعتدال براي تحقق مطالبات خود (اهل سنت) ميبينم اما درباره تاکتيک يا استراتژي همبستگي هم بايد بگويم که هيچگاه اهل سنت فارغ از جريانات اصلاحطلبي و اصولگرايي، خود را در مقابل هيچ طيفي از انقلاب اسلامي قرار نميدهد.
ما همگي برادران و خواهران مسلمان ايران اسلامي هستيم که هر روز فقط به اعتلاي نام جمهورياسلامي ايران ميانديشيم و اين نوع رفتارهاي سياسي- انتخاباتي اهل سنت فقط در حد يک تاکتيک است و استراتژيای براي تقابل با هيچکسي ندارد زيرا اينگونه انديشهها فقط و فقط باعث تضعيف کشور ميشود و از آن سو هم بايد گفت که دشمن ملت ايران از ترامپ تا رژيم صهيونيستي و... دشمن ملت ايران است و هيچ تفکيکي بين شيعه و سني قائل نيست و همه را دشمن ميداند و خداي ناکرده اگر روزي هم تهديد و خطري دامن ايران را بگيرد همه ملت گرفتار آن تهديد ميشوند؛ ازهمينرو هم اهل سنت همواره در پي آن است که از اين راه (راههاي مدني و انتخابات) به مطالباتش دست يابد و مهمتر از آن، قطعا دستيابي به اين مطالبات را هم فقط براي رشد و پيشرفت کشور بهکار ميبرد.
* در ادامه گفتههاي شما و با توجه به اظهارات آقاي تاجگردون (رئيس کميسيون برنامهوبودجه مجلس) و آقاي علي کرد، نماينده تايباد و خاش در مجلس شوراي اسلامي و... درباره شکستن تابوي عدم بهکارگيري يک وزير اهل سنت، در راستاي چنين توصيهها و اظهارنظرهايي و با توجه به اينکه در سايه فعاليتهاي شما بهعنوان رئيس ستاد انتخاباتي آقاي روحاني در استان کردستان و اعلام حمايت مولوي عبدالحميد در استان سيستانوبلوچستان، بيشترين آراي آقاي روحاني مربوط به اين دو استان (کردستان و سيستانوبلوچستان) است، آيا در سايه چنين شرايطي ميتوان قدرت شکستن اين تابو را براي آقاي روحاني که يکي از مطالبات اهل سنت هم هست، متصور بود؟
** براي پاسخگويي به اين سؤال مهم شما بايد مسئله را از دو منظر ديد؛ اول اينکه چرا طبق قانون اساسي اين کشور نبايد اهل سنت در استان، شهر و منطقه خود از خدمت و تلاش مديريتي به کشور محروم باشند، در صورتي که همين قانون اساسي اين مسئله را حق مسلم همه اقوام و مذاهب ميداند که اين واقعيت تلخ امروز کشور برخلاف حتي منويات مقام معظم رهبري است و لذا اين نقصان بههيچوجه قابل توجيه نيست، مخصوصا در دوران معاصر همه کشورهاي دنيا سعي در دموکراتيزهکردن کشورهاي خود و گام برداشتن در مسير دموکراسي دارند و در اين راه همواره در پي بهکارگيري و مشارکت همه اقوام و اقليتهاي مذهبي و ديني هستند و حتي در برخي از دموکراتيکترين کشورها، پستهايي مهم و حتي در گامي رو به جلو، مهمترين پستها مانند رياستجمهوري، نخستوزيري و... به افراد غيربومي آن کشور، فقط به صرف اينکه در اداره امور از بوميان آن کشور شايستهتر هستند، داده ميشود و تجربه مردمسالاري ساير کشورها هم نشان از اين دارد که هيچ کشوري بدون مشارکت همه شهروندانش موفق به پيادهکردن دموکراسي به معناي واقعي کلمه و تحقق مطالباتشان نخواهند شد؛ شما اکنون به کشورهاي همجوار و همسايه ايران مانند پاکستان، افغانستان و عراق که بهلحاظ تمدني هم در اشل و اندازههاي ايران نيستند، نگاه کنيد که چگونه با مشارکت همه اقوام و مذاهب و حتي ساير اديان به رشد و بالندگي کشور ميانديشند و همواره شايستگي را ملاک عمل خود قرار ميدهند.
شما به يک کشور بزرگي مانند هند نگاه کنيد که باوجود اينکه يک شبهقاره بوده با وجود آنکه بيشتر جمعيت اين کشور بودايي و هندو است اما مسلمانان هم در اداره و مديريت کشور، آن هم در سطوح کلان نقش دارند يا همين افغانستان که با وجود اکثريت اهل سنت ولي معاون رئيسجمهورياش از اهل تشيع آن کشور است. پس آيا براي ايراني که تمدني بيش از هفت هزار سال دارد و با گذشت نزديک به چهار دهه از انقلاب شکوهمند اسلامي که هميشه شعار مردمسالاري ديني را با خود به ارمغان دارد و در کشوري که در آن هر دو سال يکبار انتخابات برگزار ميشود، نبايد پرسيد که چرا از اهل سنت کشور که قبلا هم گفتم ريشه تاريخي اصيلي در ايران دارند و بخشي از جامعه مدني و دموکرات آن هستند به نحو شايسته، درخور و متناسب با جمعيتش استفاده نميشود؟ و ما اميدواريم که آقاي روحاني با توجه به اينکه خيلي از نخبگان و فعالان سياسي و صاحبان انديشه در حوزه مدني به حمايت از او برخاستهاند بتواند در مشارکت مديريتي اهل سنت راهگشا عمل کند زيرا ايشان هم ميدانند توسعه ايران بهويژه در حوزه اقتصادي که نياز ضروري و اولويت اول کشور است در سايه مشارکت پديد خواهد آمد.
دوم اينکه در رده مديراني مانند وزرا يا معاونان وزرا يا حتي استانداران چه ويژگي، توانايي و خصوصيت مديريتيای وجود دارد که در اهل سنت يافت نميشود؟ پس بايد گفت عدم بهکارگيري نه در تفاوت تواناييها، بلکه در تفاوت ديدگاههاست که خوشبختانه آقاي روحاني از اين نقيصه در ديدگاه رنج نميبرد و اميد که با چنين نگرش برابربينانه و شايستهسالارانهاي از نخبگان و مديران ارشد اهل سنت هم در کابينه خود استفاده کند و اگر مثلا براي استانهايي که از اکثريت اهل سنت برخوردارند، استانداراني اهل سنت از همان استان را بهکار گيرند، چهبسا در سايه شناخت کمبودها، محروميتها و ضعفها و درعينحال آگاهي به پتانسيلها، تواناييها و نقاط قوت استان مربوطه ميتوانند بيشازپيش آن استان و در کل، کشور را به سوي آباداني، توسعه و پيشرفت رهنمون کنند و در سايه اين نکات و همچنين شايستگيهاي مديريتي خود آقاي روحاني که بهطور نسبي در دور اول شاهد آن بوديم و همچنين پتانسيلهاي بالقوه و بالفعل شخصيتي ايشان که همواره يک سياست لبخند توأم با قاطعيت را دارند، توانايي شکستن اين تابو را داشته باشند و همچنان که در سايه مديريت ايشان کشور ايران از بنبست چالشي به نام تحريمهاي هستهاي با راهکار برجام خارج خواهد شد، بتواند برجامي را هم براي چالش تحقق مطالبات اهل سنت ايران داشته باشد و قطعا آقاي روحاني در شرايط امروز کشور تنها فرد و درعينحال شايستهترين فردي است که ميتواند اين تابو را بشکند.
http://vaghayedaily.ir/fa/News/75105
ش.د9600730