(روزنامه شرق ـ 1396/03/3 ـ شماره 2872 ـ صفحه 2)
او در ادامه به مناظرهها اشاره کرد و گفت: «من هم مناظرهها را نگاه میکنم مثل همه شما و همه مردم ایران غصه میخورم و فکر میکنم ریشه آن چیست؟ ریشهاش هیچ چیز نیست جز خودخواهی، جز خودبینی، جز خودمحوری و جز خودشیفتگی. از اول اسلام هم که دچار انحراف شدیم خمیرمایهاش همین بود. آن زمان که نه آمریکا بود، نه اسرائیل بود، نه انگلیس بود و همه امت رسولالله بودند. زمانی از فوت پیامبر عظیمالشأن نگذشته بود که دچار تفرقه شدند».
قاضیزادههاشمی در ادامه گفت: «آنها به این دلیل مرحوم مطهری را به شهادت رساندند که گفتند مطهری طرفدار پولدارهاست. به عنوان ام الکفر و مظهر اشرافیگری [علیه او] حکم صادر کردند و او را کشتند. یک بار شهید کامیاب به دلیلی مرا به خانه آشوری فرستاد. آشوری را میشناختم. خانه او خانهای گلی بود و نمدی در آن افتاده بود و چالهای وجود داشت که اجاق او بود و جالب است که یک دوچرخه خیلی فرسوده و قدیمی داشت و عینک خود را با سیم و چسب پیچانده بود. [او] مظهر فقر بود».
وزیر بهداشت دوباره به وضعیت امروز اشاره کرد و گفت: «بعضیها هنوز فکر میکنند باید این مدلی بود و این مدل را تبلیغ میکنند. [در جریان تبلیغات انتخاباتی] در خیابانها دیدم بچههای عزیزی که تحت تأثیر [این نگاهها] هستند تابلو گرفتهاند دستشان که خانه این کس را نشان دهید، آدرس خانه آن کس را نشان دهید و در تلویزیون سند علیه این فرد افشا کنید و...»
قاضیزادههاشمی ادامه داد: «ریشه این کارها در همان تفکر فرقان است. آنها فکر میکردند خودشان اسلام را خوب میفهمند و دیگران خیر؛ بنابراین حکم صادر میکردند. مشکلی که داریم این است که آن خمیرمایه هنوز وجود دارد. مطهری شهید این نوع تفکر شد. معنی این اتفاقها [در انتخابات] این است که فرقانیسم نمرده، بلکه هنوز هست. تفکر مجاهدین خلق که لعنت خدا بر آنها باد هنوز هست».
وزیر بهداشت در ادامه از بعضی از مبلغان مذهبی انتقاد کرد و گفت: «واقعا من تعجب میکنم، یک بار هم این را گفتم و به من اشکال گرفتند که چرا درباره دروغ حرف نمیزنید؟ چرا راجع به غیبت نمیگویید؟ چرا راجع به آبروی مؤمن چیزی نمیگویید؟ آبروی یک مؤمن را شما ببرید دیگر قابل جبران نیست. این که دیگر حقالناس است».
او ادامه داد: «همینجور هاجوواج نشستهایم و نگاه میکنیم که همدیگر را زیر سؤال میبریم و تهمت میزنیم و نسبت ناروا میزنیم. این از نظرم من عین نگاه چپیها و فرقانیهاست. در حکومتی که قوه قضائیه دارد و باید هرکسی را که جرم مرتکب میشود به آن رسیدگی کند و به احدی هم رحم نکند، آنها [فرقانیها] خودشان تشخیص میدهند، افشاگری میکنند و حکم صادر میکنند».
هاشمی در ادامه گفت: «شما از قبل از انقلاب شاهد بودید. انقلاب کردیم، جنگ کردیم و احساس میکنیم راه را گم نکردیم. عدهای از راه میرسند، بیریشه و بیاخلاق که ۲۵، ۲۶ سال هم بیشتر ندارند. بعد خبرگزاری و امکاناتی در اختیار آنها قرار میدهند و به هر قیمتی میخواهند قدرتی را تصاحب کنند که به هیچکس وفا نکرده است».
او ادامه داد: «چه فایدهای دارد؟ اگر همه دنیا را به شما بدهند، اما بنا باشد متوسل شوید به فریب مردم، به دروغ و تهمت و آبروی همه را ببرید؟ اینجوری میخواهید منتظر ظهور حضرت باشید؟ که آبروی همدیگر و کشورمان را ببریم. مگر این چیزها را ارزان به دست آوردیم که به این راحتی به تاراج میدهید و سیاهنمایی میکنید؟ این همه شهید دادیم، خانوادههای اینها دارند ما را میبینند، خجالت نمیکشید؟».
فرقانسیم چیست؟
نگاهی اجمالی به گروهک فرقان کمی آدم را گیج میکند. شاید اصلیترین دلیل این گنگی این باشد که گروه فرقان بیشتر از اینکه گفتمان مشخصی داشته باشد حول حبوبغض شکل گرفت و لباس دین و ایدئولوژی به تن کرد. بههمیندلیل برای شناختن گروه فرقان (یا به تعبیر وزیر بهداشت فرقانیسم) بهتر است به رهبر فکری این جریان یعنی اکبر گودرزی توجه کرد.
محمد عطریانفر که در دستگیری گودرزی مشارکت داشته درباره رهبر فکری این گروهک میگوید: «گودرزی حقارتهای خانوادگی داشت، فردی بلندپرواز بود. سرخوردگیهایي داشت كه به دوران طلبگیاش بازمیگشت. یادم هست سالهای ۵۶ و ۵۷ در تهران کانونهایی وجود داشت که این طلبه منحرف، با سنی اندک، جماعتی از بچههای علاقهمند به فعالیتهای مذهبی را به سوی خود جذب میکرد». گودرزی در آن دوران ۲۰ سال بیشتر نداشت و شروع به تفسیر قرآن کرده بود، برای نمونه «آیه «ان الله هو التواب الرحیم» را او اینطور ترجمه کرده بود: خداوند پیکارگر انقلابی است!».
وزیر بهداشت در صحبتهای خود از عقاید حبیبالله آشوری گفت و خاطرهای نیز از او تعریف کرد. جالب است که مرحوم علی دوانی در کتاب خاطرات خود از شهید مطهری روایتی از او نقل میکند که با خاطره دکتر هاشمی همخوانی دارد. مطهری درباره آشوری میگوید «اين شيخ را من ميشناسم، شيخ جسور و روداري است، مشهدي است. چند وقت پيش هم در مسجد قبا بعد از نماز آقاي مفتح منبر ميرفت. مثل اينكه دستي او را ميگرداند و جسورتر ميكند. آمده بود خانه ما كه نيم ساعت با شما كار دارم؛ ولي بيش از يك ساعت ماند و حال من را گرفت. با جسارت گفت تو نبايد در قلهك و بالاي شهر باشي، بايد بروي ميدان شوش و پايين شهر و ميان مردم عادي. گفتم: آشيخ! اگر من با اين حجم كار كه دارم، بروم ميدان شوش ميان آن شلوغي ديوانه ميشوم».
عقاید و خلقیات آشوری و گودرزی درخورتوجه است. برای نمونه مرتضی الویری تعریف میکند که «موقعی که رفتند او [گودرزی] را دستگیر کنند، در یک اتاق ۴×۳ با یک زیلوی مندرس و اسباب و اثاثیه فوقالعاده ساده زندگی میکرد. در همان خانه ۳۵۰ هزار تومان پول نقد وجود داشت! که در آن زمان پول بسیار هنگفتی بود؛ یعنی پول کافی در آن خانه وجود داشت؛ ولی او نان و پنیر میخورد! و زندگی فوقالعاده سادهای داشت. گروه فرقان یک گروه واقعا اعتقادی از همان سنخی بود که میگویند در صدر اسلام هم بودند و از کثرت نماز، پیشانیشان پینه بسته بود... . طوری گرفتار شده بودند که هرگز حاضر نبودند خارج از چارچوب فکری خودشان به مسائل دیگری هم فکر کنند».
گروه فرقان در مجموع صد تا ۱۲۰ نفر بیشتر نبودند. گودرزی و مجموعه عوامل تحت نظرش در تهران حداکثر ۴۰ نفر و عناصر عملکننده آنها کمتر از ۲۰ نفر ميشدند. گروه فرقان متأثر از زمانه خود نقطه تلاقی مبارزات مسلحانه و تروریستی با خوانشی سرمایهستیز (یا شاید ستایش فقر) از دین بود. این گروه اردیبهشت تا آذر ٥٨، در هشت ماه، چندین عملیات ترور داشتند که در هشت مورد موفق بودند. به جز شهيدان مطهری، مفتح و قرنی، در میان ترورشدهها فردی به نام حاج ترخانی - یک شخصیت مبارز بازاری -هم وجود داشت. او کسی بود که ظاهرا قبل از انقلاب به گودرزی برای فعالیتهای فرهنگی کمک مالی میکرد؛ اما در مقطعی به این نتیجه میرسد که دیگر نباید از گودرزی حمایت کند و کمکهایش را قطع میکند. دراینباره خود گودرزی شخصا دستور ترور داده بود. آنها یک فرد یهودی را هم ترور کردند (که معتقد بودند رابط صهیونیسم است). آیتالله آقارضی شیرازی هم مانند هاشمیرفسنجانی از ترور جان سالم به در برد. او نوه مرحوم آیتالله میرزایشیرازی، مجتهد معروف عصر ناصری، است. از مجموعه اعترافات بازداشتشدگان مشخص شد در فهرست ترورها افرادی ازجمله موسویتبریزی و ناطقنوری و ولایتی هم قرار گرفته بودند.
http://www.sharghdaily.ir/News/132111
ش.د9600489