تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱۳۹۶ - ۱۲:۵۹  ، 
کد خبر : ۳۰۲۸۹۷
خالد قدومي در گفت‌وگو با «وقايع‌اتفاقيه»:

حماس با اساسنامه جديد به‌ دنبال تعامل با کشورهای اسلامی است

مقدمه: در اول ماه مي، سند سياسي جديد حماس در دوحه منتشر شد؛ سندی که انتشار آن موجي از جنگ رسانه‌اي موافقان و مخالفان را به راه انداخته است. برخي معتقدند که حماس از اصول انقلابي خود عقب‌نشيني کرده و برخي ديگر معتقدند اين سند سياسي تنها يک تغيير تاکتيک است. همزمان با شصت‌ونهمين سالروز تشکيل رژيم اشغالگر قدس، خالد مشعل، رئيس سابق دفتر سياسي جنبش مقاومت اسلامي فلسطين (حماس) اساسنامه جديدي را رونمايي کرد؛ اساسنامه‌اي که در 42 بند، سياست‌هاي کلي اين جنبش را تشريح مي‌کند. مهم‌ترين تغييرات اين سند نسبت به اساسنامه قبلي اين است که در سند جديد نابودي رژيم صهيونيستي به صراحت اعلام نشده، ضمن آنکه تشکيل دولت در مرزهاي 1967 پيش‌بيني شده است. برخي‌ها اين دو مسئله را عقب‌نشيني بزرگ حماس مي‌دانند اما بايد توجه داشت که از نظر محتوايي تغيير چنداني در اين اساسنامه ايجاد نشده است بلکه بيشتر تغيير در لحن گفتار مشاهده مي‌شود. طبق بند «20» سند جديد، حماس از هيچ بخشي از سرزمين فلسطين صرف‌نظر نخواهد کرد. حماس هر جايگزين ديگري به‌جاي آزادکردن کامل فلسطين از درياي مديترانه تا رود اردن را رد مي‌کند، رژيم صهيونيستي را به رسميت نمي‌شناسد و از هيچ يک از حقوق فلسطيني‌ها نيز چشم نمي‌پوشد. حماس همچنين برپايي دولت مستقل و کامل داراي حاکميت ارضي فلسطين بر‌اساس مرزهاي ۱۹۶۷ را به همراه حق بازگشت پناهجويان و آوارگان را به خانه‌اي که از آن بيرون شده‌اند، توافق ملي مشترک قلمداد مي‌کند. حماس همچنان در اساسنامه جديد تأکيد کرده که موجوديت اسرائيل را به رسميت نمي‌شناسد و نخواهد شناخت و مرزهاي کشور فلسطين را همان مرزهايي مي‌داند که پيش از شکل‌گيري اسرائيل در سال ۱۹۴۸ سرزمين فلسطين را تعريف مي‌کرد. از اين نظر تنها تغيير جزئي‌ای که در اساسنامه داده شده، پذيرش تشکيل کشور مستقل فلسطين در محدوده مرزهاي پيش از سال ۱۹۶۷، يعني در کرانه باختري و باريکه غزه است. در بند «يک» سند جديد هدف حماس «آزادسازي فلسطين و مبارزه با پروژه صهيونيسم» عنوان شده و در بخش مقدمه آمده است: «مقاومت تا تحقق پروژه آزادسازي، بازگشت آوارگان و تشکيل کشور با حاکميت کامل به پايتختي قدس ادامه خواهد داشت.» در بند «25» سند جديد به بحث سلاح و مقاومت مسلحانه جنبش حماس اشاره شده و بر ادامه مقاومت تأکيد شده است. در مجموع مي‌توان گفت که حماس در سند جديد خود تا حدودي راهبرد اصلي خود، يعني «مقاومت» را حفظ کرده اما در تاکتيک خود تغييراتي ايجاد کرده است. تحليل چيستي و چرايي اين اساسنامه، تأثيرات آن بر عملکرد حماس و همچنين مسئله سفر 22 ماه مي‌ ترامپ به سرزمين‌هاي اشغالي موضوع گفت‌وگويي است با دکتر خالد قدومي، نماينده دفتر حماس در تهران که در ادامه مي‌خوانيد:
پایگاه بصیرت / عبدالرحمن فتح‌الهي

(روزنامه وقايع‌اتفاقيه - 1396/03/28 - شماره 431 - صفحه 5)

* در راستاي ارائه اساسنامه جديد حماس برخي از تحليل‌ها ناظر بر تأثيرگذاري عواملي غير ‌از فلسطينيان بر آن بوده است از فشارهاي ترکيه و قطر تا سرنوشت اخوان‌المسلمين به‌واسطه اينکه احتمال دارد در ليست گروه‌هاي تروريستي آمريکا قرار بگيرد تا تأثيرگذاري کشورهايي مانند امارات، عربستان و مصر. اما از ديد شما کدام يک از اين دلايل و سناريوها را در تغيير و ارائه اساسنامه جديد حماس مؤثر مي‌دانيد؟

** درباره اين سؤال شما قبلا هم اشاره داشته‌ام تصميمات ما تصميماتي سازماني است يعني اينکه کليه اقدامات ما نهادينه و فکر شده است و اين‌گونه تصميمات قطعا از دل يک چارچوب و مؤسسه شورايي خارج مي‌شود و چيزي به نام فشار، خواسته، توصيه يا سناريوهايي که شما به آن اشاره کرديد، وجود ندارد اما در مقابل هم نمي‌توان اين نکته را انکار کرد که حماس در بستر و محيطي به حيات سياسي- اجتماعي خود ادامه مي‌دهد که اين عوامل و بازيگراني که شما نام برديد در صحنه بين‌الملل و منطقه خاورميانه وجود دارد. به‌هرحال اين بستري که حماس در آن حضور دارد و از اين عوامل هم امکان دارد تأثير بگيرد اما اين تأثيرگذاري در حدي نيست که بتوان از آن به‌عنوان فشار بر حماس ياد کرد زيرا در حماس مسئله‌اي به نام عقلانيت و اعتدال وجود دارد و بر‌اين‌اساس تصميمات و اقدامات خود را پيش مي‌برد اما با توجه به اين نکات سندي که از آن رونمايي شد اصول و مفاد بسيار مهمي در آن وجود دارد که جزء اصول بسيار مهم در روابط بين‌الملل است؛ بنابراين در اين سند کشورها و ساير بازيگران مي‌توانند روابط خود را با حماس يا بالعکس تنظيم کنند و همين‌طور هم که اشاره شد، حماس معتقد به داشتن روابط متعادل در بستر روابط عربي-اسلامي و بين‌المللي است.

* اما در راستاي گفته‌هاي شما هرگاه اين سؤال پرسيده شود که چرا در چنين زماني حماس دست به چنين تغييري در اساسنامه خود زده است حتما در جواب گفته خواهد شد که حماس هر زمان ديگري چنين اقدامي انجام دهد باز اين سؤال پرسيده خواهد شد اما جداي از اين نکته اقتضائات زماني امروز چه شرايطي داشته است که حماس در بستر آن اقتضائات اقدام به تغيير و ارائه اساسنامه جديد براي خود کرده است؟

** نه، اين مسئله را که بگويم حماس در يک حرکت آني و سريع دست به تغيير اساسنامه زده، نادرست است بلکه اين اساسنامه ثمره پنج سال کار، تلاش و تحقيق است و اين مطلب هم ازسوي خالد مشعل، رئيس دفتر سياسي حماس در همان جلسه ارائه اساسنامه جديد مطرح شد، پس مي‌بينيد که اين اساسنامه نتيجه پنج ساله يک گروه کاري است و اين اساسنامه به‌واسطه چنين تلاش‌هايي تدوين شده است.اما تغيير کادر رهبري از خالد مشعل به اسماعيل هنيه در 6 مي بعد از تدوين هم، آيا در راستاي همان تغييرات در حماس بود يا به‌دليل رسيدن موعد انتخاباتي اين تغييرات صورت گرفته است؟

چنين تغييراتي فقط و فقط به‌دليل رسيدن موعد انتخابات بوده است.

* اما برخي از تحليل‌ها ناظر بر اين بود که خالد مشعل تا قبل از پايان دوره مأموريتي خود تدوين و ارائه اساسنامه جديد حماس را به‌عنوان وظيفه و نوعي مسئوليت براي خود دانسته بود؟

** خير، چنين مسئله‌اي صحت ندارد. من اين تحليل‌ها را به‌دور از واقعيت مي‌بينم زيرا هيچگاه آقاي خالد مشعل به چنين مأموريتي براي خود اشاره نکرده، باز هم تأکيد دارم اساسنامه يک کار پنج ساله مشورتي است و مضافا اين سند بيانگر و نمايانگر حرکت جنبش اسلامي حماس است؛ به اين معنا که اين اساسنامه نه بيانگر حرکت يک فرد بلکه بيانگر تلاش‌هاي جمعي کل حماس است و همچنين در جلسه ارائه اين سند تمام رهبران حماس در هر دو شاخه چه سياسي و چه نظامي حضور داشتند.

* شما به شاخه نظامي (گردان عزالدين قسام) حماس اشاره کرديد برخي از رسانه‌ها از وجود اختلاف بعد از ارائه اين سند ميان شاخه نظامي و شاخه سياسي حماس خبر دادند، شما به‌عنوان نماينده حماس در ايران چگونه اين مسئله را تحليل مي‌کنيد؟

** شايعات در حوزه رسانه‌ها بسيار زياد است، از همان بدو تأسيس حماس تاکنون و در مراسم رونمايي از سند اساسنامه، آقاي يحيي السنوار، رئيس دفتر سياسي حماس در غزه و همچنين قائم‌مقام شاخه نظامي حماس (گردان عزالدين قسام) حضور داشتند اما اين سند جديد در قياس با سند پيشين چهارم ژوئن 1988 بسيار مشي اعتدالي را براي خود در نظر گرفته است.

* آيا اين به معناي معتدل شدن حماس در دوره پس از اين اساسنامه اول مي ‌2017 است؟

** اين سؤال بسيار مهم است. نکته اساسي اينجاست که چگونه ما حرکت حماس را ببينيم و چه قرائتي از آن داشته باشيم. حرکت حماس از همان بدو تشکيل تاکنون پوسته خود را تغيير نداده و همچنان به اصول و ارزش‌هاي خود پايبند است و همچنان به کل سرزمين فلسطين از بحر تا نهر اعتقاد دارد؛ اصرار و پايبندي دارد به بازگشت آوارگان و پناهندگاني که از سرزمين خود بيرون رانده شده‌اند؛ بر پايتخت بودن قدس و بيت المقدس اصرار دارد و همچنان اين چهار اصلي که از همان ابتدا وجود داشته، امروز هم به آن پايبند است، در بستر چنين شرايطي حالا قرائت متفاوت ديگران در اين ميان وجود دارد که بر‌اساس ديدگاه‌ها و انديشه‌هاي خود نسبت به حماس اين ديدگاه‌ها وجود داشته اما فارغ از تمام اين آرا سليقه‌اي متفاوت حماس بدون تغيير همان حرکت مقاومتي است که بوده اما مسئله تازه‌اي که در سند حماس وجود دارد نشانه رشد و بالندگي حماس است.

نشانه پختگي و کارآمدي سياسي حماس است. اين اساسنامه مانوري بوده براي تغيير در تاکتيک‌ها، نه در اصول، ارزش‌ها، آرمان‌ها و استراتژي و همان‌طور که گفتم اين سند اصول و مباني است براي روابط بين‌الملل که متناسب با شرايط و اقتضائات منطقه که در آن تنش و تشنج وجود دارد، تنظيم شده است؛ بنابراين اين سند يک صفحه و فصل جديد است که تلاش دارد راه‌حل اساسي براي مسئله فلسطين در بازپس‌گيري حقوق مردم فلسطين داشته باشد و اينکه از جانبداري يکسويه از رژيم صهيونيستي دست بکشد. به‌هرحال ملت فلسطين هم مانند تمام ملت‌هاي جهان دوست دارد که در آرامش، امنيت و ثبات به زندگي خود ادامه دهد اما اين مسئله نبايد به‌ضرر اصول و حقوق حقه فلسطينيان باشد و اين اساسنامه درهمين‌راستا يک زبان بين‌المللي به‌روز را در دل خود دارد.

* اما در نگاهي به اساسنامه 42‌بندي حماس مسئله اساسي درباره بند بيستم آن که اشاره به مرزهاي 1967 دارد مورد مناقشه، تفسير و تحليل‌هاي فراوان قرار گرفته و حاشيه‌هايي را براي اين سند و اساسنامه جديد حماس به وجود آورده است. نظر شما دراين‌باره چيست؟

** من مثل ديگران مشکلي در بند بيستم نمي‌بينم ولی مناقشه در اين است که ديگران چه برداشتي از اين بند دارند و از چه زاويه‌اي به آن نگاه مي‌کنند، نکته‌اي که در اينجا وجود دارد اين است که حتي قرآن مورد تفسيرهاي متفاوت و گوناگوني قرار گرفته که متأسفانه برخي از آنها نادرست است. قطعا هم سند اساسنامه جديد حماس از اين تفاسير متفاوت و گوناگون در امان نبوده و از اين قاعده مستثنا نيست. در اصل بيستم، از شاخص‌هايي صحبت شده که به مرزهاي 1967 اشاره دارد. در اين خصوص ما طرحي را ارائه نداده‌ايم. در اين بند مورد اشاره نه ديروز، نه امروز و نه در آينده حماس هيچ مشروعيتي براي اسرائيل قائل نيست و اين جزئي از ماهيت وجودي مقاومت است. آن روز که مقاومت اسرائيل را به رسميت بشناسد از هويت وجودي خود و از مشروعيت مقاومت دست کشيده است.

شاخص سوم مرزهاي 1967 قائل به يک بسته است و اين بسته از اين قرار است که يک کشور با حاکميت و تماميت ارضي به پايتختي قدس، بازگشت آوارگان و پناهندگان بدون اعتراف به‌رسميت‌شناختن رژيم صهيونيستي و اين بسته کامل و به‌روزي است که هر کدام از بندهاي آن تحقق نيابد، ساير بندهاي آن تحقق نمي‌يابد و شاخص چهارم که در اين بسته عنوان شده که سه شاخص قبل بايد از درون يک توافق ملي که همه گروه‌ها، احزاب و جريان‌هاي ملت فلسطين در آن حضور داشته باشند، صورت بگيرد. اين مسئله به گونه‌اي نيست که فقط به‌تنهايي فتح يا حماس يا هر گروه فلسطيني ديگر بتواند آن را انجام دهد يا مشروعيتي به رژيم صهيونيستي بدهد، قطعا اين‌گونه نيست.

* اما اشاره مستقيم و صريح به مرزهاي 1967 به نوعي اعتراف به آن است و به گونه‌اي مرزهاي 1948 در اولويت بعدي قرار مي‌گيرد. در اين رابطه دو ديدگاه وجود دارد؛ اول اينکه بيان صريح مرزهاي 1967 در بند بیستم به نحوي اعتراف و التزام حماس به آن مرزهاست و ديدگاه دوم که حماس اين مسئله را در اساسنامه به‌عنوان برنامه‌اي گام به گام و پله به پله مي‌داند يعني ابتدا با حضور در مرزهاي 1967 و استقرار و استحکام در آن به مرزهاي 1948 نگاه دارد، آيا اساسا حماس چنين برنامه‌اي دارد؟

** مفهوم گام به گام در رسيدن به هدف غايي يعني آرمان و آزادي فلسطين هيچ‌گونه مشکلي ندارد و شاهد اين مدعا اينکه مقاومت چگونه موفق شد هزينه‌هاي سنگيني را به رژيم اشغالگر فلسطيني در دو حوزه امنيتي و مادي تحميل کند که وادار شد در 2005 از غزه خارج شود. وقتي چنين اتفاقي افتاد همه از کشور حماس، دولت حماس، حمازستان و... در رسانه‌ها سخن گفتند ولي مي‌بينيد که در مقابل اين حرکت‌هاي تند و گاهي نابخردانه، حماس از طريق دموکراسي و انتخابات در سال 2006 اکثريت پارلمان را از آن خود کرد.

بعد از آن هم از بنيه و نيروي نظامي خود غافل نبود که دليل آن هم ورود در سه جنگ عليه رژيم صهيونيستي بود و اگرچه در هر سه جنگ رژيم صهيونيستي آغازگر جنگ بود اما مقاومت و حماس به دفاع از مردم غزه پرداختند و اين نشان مي‌دهد که حماس در بازسازي و استحکام نيروي مقاومتي خود تلاش‌هاي بسياري داشته است و توانست ارتش آزادي‌بخش قدس را هم تشکيل دهد. در نتيجه فکر و ايده تدريجي و گام به گام بسيار عقلاني است و عامل کنترل‌کننده‌اي که همچنان حماس پايبند به اين امور باشد و اينکه به راه خود تا هدف غايي رسيدن به آزادي کل فلسطين است ادامه دهد. اين چهار عامل مترقي چهار فاکتوري است که در بند بیستم مشخص شده و در رأس اين شاخصه‌ها و پارامترها اين است که ما رژيم صهيونيستي را هيچگاه به رسميت نشناخته و نخواهيم شناخت. اين به معناي آن است که حماس در پي بازپس‌گيري کل فلسطين از يوغ اشغالگري اسرائيل است.

* اما تغييراتي مانند حذف يهود و تفکيک ميان صهيونيست و يهوديت نشانه‌اي بارز از گرايش به مشي اعتدال در اساسنامه جديد است. خالد مشعل هم در مراسم رونمايي از سند بر مسئله اعتدال بسيار تأکيد داشت اما آيا چنين رويکردي مي‌تواند در رقابت حماس (نه به معناي منفي و سلبي آن) با جنبش جهاد اسلامي تأثير سوئي هر چند کم داشته باشد؟ اين مسئله باعث کاريزماتيک‌تر شدن شخصيت رمضان عبدالله نمي‌شود؟ هرچند برخي مدعي‌اند که اساسنامه جديد، يک اساسنامه مترقي و حتي با درنظرگرفتن بند بیستم چنين اساسنامه‌اي براي حماس يک گام رو به جلو است؟

** اعتدال يک ويژگي جدي و اساسي در مشي و منهج حماس است. حماس نماينده و بيانگر اسلام ناب محمدي است که همان اسلام ميانه‌روست. درعين‌حال يک جنبش رهايي‌بخش ملي است و در اين خصوص هم من قبلا گفتم مشکل قرائت‌هاي متفاوت و بازخواني‌هاي گوناگون از اين اساسنامه وجود دارد. در اينجا مسئله تروريسم و انديشه‌هاي تندروانه مطرح مي‌شود و در ميان رژيم صهيونيستي و غربي‌ها تلقي آنها از اسلام اين است که هيچ فرقي ميان مسلمانان قائل نمي‌شوند و کل مسلمانان را تروريست مي‌دانند از ايران، ترکيه و قطر تا فلسطين، لبنان، عربستان و... و مطمئن باشيد آنها هيچ‌گونه تفاوتي ميان مسلمانان قائل نيستند اما در رابطه با خود جنبش حماس هم بگويم که رابطه ما با جنبش جهاد اسلامي و شخص رمضان عبدالله بسيار متين و حسنه است و رابطه رقابتي به معناي منفي نيست بلکه به معناي رابطه رقابتي در موازات تکاملي و مشارکتي است. در مورد پروژه آزادسازي نيز ميان ما هيچ‌گونه اختلافي وجود ندارد.

درعين‌حال انتقاداتي هم درباره جزئيات رفتاري هر حزب و جرياني مطرح مي‌شود؛ اين حق مسلم هر کسي است و ما هم به آن احترام مي‌گذاريم. درعين‌حال از آن استقبال کرده و ارج مي‌نهيم. ما تمام انتقاداتي که نخبگان جهان عرب و اسلام از ما مي‌کنند را پاس مي‌داريم و هر جا که بشود از اين انتقادات به‌عنوان شاخصه‌هاي رشد براي حماس استفاده مي‌کنيم و به سمت هدف نهايي که براي خود پيش‌بيني کرده‌ايم پيش مي‌رويم.

پس مسئله اينکه با ارائه چنين سندي جايگاه حماس پايين بيايد يا جايگاه جنبش جهاد اسلامي بالاتر برود يا اينکه تأثيري در کاريزماي رمضان عبدالله داشته باشد ندارد بلکه مسئله اين است که ما اصول و مباني را در سايه اين اساسنامه تثبيت و تحکيم کنيم، براي مثال به مسئله تفکيک يهود و صهيونيسمي که شما اشاره کرديد، بايد بگويم که حتما و مطمئنا حماس با دين يهوديت مشکلي ندارد و در اساسنامه قديم باز هم آنهايي که به فلسطينيان تعدي و تجاوز کردند، يهودي بودند؛ بنابراين يهود در مقابل صهيونيسم يا در کنار آن معنا شد حتي امروز هم اگر به مسئله نگاه کنيم کسي که به ما تجاوز مي‌کند باز هم يهودي است و ما هم در مخالفت و ضديت با آن هستيم يعني در مقابل آن يهودي هستيم که به اشغال سرزمين ما دست زده است و اگر اين مسئله از دين و آيين ديگري سر مي‌زد باز هم چنين رويکردي داشتيم؛ لذا مسئله ما ضديت با دين يهود نيست؛ چه بسيار يهودياني که در جهان و در خارج فلسطين مخالف جدي و شديد رژيم صهيونيستي هستند. از عقلانيت هم به دور است که به مخالفت با دين يهود برآييم و زباني که حماس در اساسنامه جديد در مخالفت با صهيونيسم و نه يهوديت به کار برده به گونه‌اي مخالفت با تجاوزگري است و اين هم از قوانين و حقوق اوليه بين‌المللي است.

* آيا اين مشي جديد اعتدالي حماس در سايه اساسنامه جديد، باز ناظر بر ديدگاه سابق خود درباره ساف، فتح و ساير جريانات در کرانه باختري است يا اينکه با تغيير اساسنامه در ارتباط با اين احزاب و جريان‌ها هم دگرگوني ايجاد مي‌شود؟

** استفاده از لفظ خائن چندان مناسب با زبان پروژه ملي حماس نيست. به‌هرحال اين کلمه در ادبيات وطني ما جايي ندارد. ما اعتقادي به برنامه سياسي فتح و ساف نداريم. ما معتقديم که اين برنامه سياسي موجود از سوي آنان موجب تباهي و به‌هدررفتن فلسطين شده و متأسفانه موجب کمرنگ‌شدن آرمان فلسطين شده است. يکي از فاکتورهاي مقاومت اين است که توانست آرمان فلسطين را دوباره احيا کند اما درعين‌حال اصطلاحي وجود دارد که فتح و ساير گروه‌هاي فلسطيني مبارز در مسئله فلسطين همرزم هستند و معتقدند که رژيم صهيونيستي دشمن است؛ بنابراين ما در سال 2007 يک سند سياسي را با توافق همه گروه‌ها و احزاب فلسطيني از خود فتح تا جنبش جهاد اسلامي را امضا کرديم. اگرچه معتقديم فتح در مسئله سازش راه را به اشتباه رفته است اما باز معتقديم که آنها برادران و همسنگران ما هستند و در چنين بستري ما هيچ‌گونه پيش‌شرطي با ساير گروه‌هاي ملي بر‌اساس آن قاعده اساسي مبتني‌بر زوال رژيم صهيونيستي نداريم. ديدگاه ما، ديدگاه مثبت و سازنده‌اي است و حتما هم بايد اين‌گونه تلقي شود که حماس دست ياري و وحدت خود را به سمت ساير گروه‌هاي فلسطيني دراز مي‌کند.

* با توجه به اينکه برخي از تحليل‌هاي راديکال، جريان فتح و ساف را به نوعي خائن به آرمان فلسطين مي‌داند، تحرکات سياسي محمود عباس به‌ويژه بعد از آغاز به کار ترامپ را چگونه تحليل مي‌کنيد؟ زيرا در سفر اخيرش به واشنگتن ديداري با آقاي ترامپ داشت و ترامپ هم در سفرش به اسرائيل با او ديدار کرد، آيا از ديد شما اين حرکت‌ها در تضاد با آرمان فلسطين نيست؟

** ما يک مفهوم فراگيري را براي مقاومت قائليم از مقاومت سياسي تا مقاومت ديپلماتيک و در رأس آن مقاومت نظامي تا مقاومت‌هاي اجتماعي و اقتصادي و در بستر اين شرايط ما تحرکات محمود عباس را در برخي از موارد مانند تلاش براي محکوميت اسرائيل در ديوان بين‌المللي و دادگاه جنايت جنگی را تأييد مي‌کنيم. قطعا از چنين فعاليت‌هايي حمايت مي‌کنيم. تلاش براي به‌رسميت‌شناختن فلسطين اگرچه در برخي از موارد روي نداده است ولي ما باز هم از اين مسئله استقبال مي‌کنيم. نکته مهم اين است که تکامل سياسي يک نياز است و دقيقا آن چيزي است که حماس در سايه مشي اعتدال به آن اعتقاد دارد. اين اساس و پايگاهي است براي اينکه گروه‌ها و احزاب مختلف فلسطيني حتي مانند فتح در رسيدن به آرمان فلسطين بايد يک رابطه تکاملي داشته باشند.

* اما بُعد سوم اين اساسنامه به رژيم صهيونيستي بازمي‌گردد. بسياري از کارشناسان معتقدند با افزايش عقلانيت در سايه اساسنامه جديد ضربه بسيار مهلکي به رژيم صهيونيستي زده شد زيرا با توجه به گفته‌هاي قبلي شما اسرائيل از طريق مطرح‌کردن اسلام‌هراسي و تروريستي دانستن تمام مسلمانان، توجهات و توجيهات جهاني را براي تمام جناياتش در جهت پيشبرد اهدافش به‌دست مي‌آورد اما با ارائه اساسنامه جديد، اين بهانه‌ها از نتانياهو و تل‌آويو گرفته شده است. برداشت شما دراين‌باره چگونه است؟

** دقيقا چنين است؛ اين سند تمام مسائل انساني و اخلاقي در حقوق بين‌المللي را با نگرش دموکراتيک در سطح جهاني به چالش کشيده است زيرا حماس با اين اساسنامه به اصول و ارزش‌هاي اخلاقي خود را پايبند نشان داده است. سؤال اينجاست که آيا با چنين سندي باز شاهد ارسال پيام‌هاي منفي و تخريبي براي ملت فلسطين و مقاومت خواهيم بود. قطعا چنين چيزي نيست. اتفاقا مورد استقبال جهاني است و اين همان چالش جدي است. احتمالا ديگر جانبداري يکطرفه از اسرائيل را شاهد نخواهيم بود. ديديم در نتيجه چنين شرايطي بود که نتانياهو در برخورد با اين سند تا چه اندازه متشنج و منفعل عمل کرد. همين مسئله باعث ناراحتي او و سران رژيم صهيونيستي شد. از‌همين‌رو ميانه‌روي، عقلانيت، پايداري و ثبات در اصول و ارزش‌ها بستر بسيار مناسبي است براي دستيابي به حقوق مردم فلسطين.

* بسياري معتقدند که حماس از دل انديشه‌ اخوان‌المسلمين بيرون آمده و به گونه‌اي نماينده اين جنبش است اما در اساسنامه جديد برخلاف اساسنامه 1988، ديگر اسمي از اخوان‌المسلمين برده نشده است آيا در بستر چنين نکته‌اي حماس در آينده فکري خود با ذات و درون‌مايه اخوان‌المسلمين زاويه را بيشتر خواهد کرد يا اينکه همچنان خود را نماينده‌اي از آن معرفي خواهد کرد؟

** اينجا هم باز قرباني آن تفسيرات غلط و نابجا شده‌ايم. ما بارها عنوان کرده‌ايم که هيچ‌گونه ارتباط ساختاري و تشکيلاتي با اخوان‌المسلمين مصر نداشته و نداريم اما درعين‌حال حماس اخوان‌المسلمين فلسطين است. انديشه سياسي ما همان انديشه سياسي اسلامي ميانه‌روي است که منطبق با اخوان‌المسلمين است. حال برخي حتي همين انديشه را انديشه‌هاي تروريستي و تندروانه مي‌دانند و ما مسئول چنين تفسيرات غلطي نيستيم. من صراحتا عرض مي‌کنم که جنبش جهادي حماس، يک جنبش رهايي‌بخش ملي است که اسلام را خاستگاه مشروع خودش مي‌داند، ميانه‌روي، تدبير و حکمت را سرلوحه کاري خود قرار مي‌دهد و پراگماتيسم عقلاني و منطقي را که منطبق با واقعيت امروز است در برنامه خود دارد.

* اما سفر ترامپ به سرزمين‌هاي اشغالي که در حد يک ديدار سران به اسرائيل بود را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟ آيا ترامپ در چهار سال پيش روي خود در مقام سکانداري سياست خارجي ايالات‌متحده، برنامه جدي براي حل مسئله فلسطين دارد؟ يا در راستاي گفته‌هاي شما اين رئيس‌جمهوري تندرو آمريکايي هم فقط ديدگاهي اسلام‌ستيز و فلسطين‌ستيز را در پيش مي‌گيرد؟

** همان‌طور که گفته شد، اين سفر در حد همان ديدار سران بود. مقامات واشنگتن قبل از سفر به تل‌آويو هم صراحتا آن را اعلام کردند اما در عمل شاهد بوديم که در اين چند ماه از دولت ترامپ، رئيس‌جمهوري آمريکا از عرف ديپلماتيک تجاوز کرد و در مسئله فلسطين خشک و ‌تر را با هم سوزاند. مي‌بينيد که حماس را همسو با گروه‌هاي تروريستي داعش، النصره و القاعده قرار داد و از همه بدتر اينکه اين مسئله را در کنفرانس سران کشورهاي اسلامي در رياض مطرح کرد. ما در جنبش جهاد اسلامي و حماس اين حرکت و اظهارات ترامپ را به‌شدت محکوم کرديم. همچنين او در مسئله ديانت يهود هم دچار اشتباهاتي است؛ يعني مسئله يهود را به قدس گره زده و اين مسئله بسيار خطرناک است زيرا اين تلقي را به وجود مي‌آورد که ترامپ صهيونيسم و يهوديت را در کنار هم مي‌بيند و به حمايت قاطع از هر دو مي‌پردازد.

اين قطعا يک پيام منفي و تهديد براي ملت فلسطين است اما مسئله مضحک‌تر اين است که ترامپ در جمع سران کشورهاي اسلامي يک وضع و خطابه اسلامي داشت، آن هم براي ترامپي که اساسا اسلام و مسلمانان را تروريسم مي‌داند و هيچ اعتقادي به اسلام ميانه‌رو ندارد. باز هم تأکيد مي‌کنم اقداماتي که او در قالب فرمان‌هاي منع رواديد مسلمانان برخي از کشورها به آمريکا داشت، نشانه‌اي از انديشه‌هاي اسلام‌ستيزانه و عدم تفکيک ميان مسلمانان تندرو و ميانه‌رو دارد و اين چه پيامي مي‌تواند داشته باشد؟ اينجاست که ما با تفسيرهاي جديدي از جانب ترامپ در قبال اسلام روبه‌رو هستيم. در‌اين‌راستا بايد اين سؤالي که براي جامعه مسلمان و نخبگان مسلمان به وجود آمده است، جواب داده شود که قرائت واقعي ترامپ از اسلام چيست؟ ما به همه جهانيان اعلام مي‌کنيم ملت فلسطين بسان همه ملت‌هاي جهان خواهان زندگي در صلح و آرامش است و اين مسئله اول ماست. نکته دوم اينکه مقاومت ما يک مقاومت مشروع، عادلانه و يک حرکت غير‌تروريستي و مقاومتي است که حقوق بين‌الملل آن را در مقابل اشغالگري مشروع مي‌داند.

اين مشروعيت در دو بعد نظامي و سياسي است و اين حق مشروع ملت فلسطين است اما مسئله سوم اينکه دولت جديد آمريکا با اين‌گونه رفتارها با تقليد از اسلاف خود به جانبداري از اسرائيل مي‌پردازد. مسئله چهارم اين است که ما در جهان اسلام و دنياي عرب از جانب ملت فلسطين اين‌گونه جانبداري آشکار را جانبداري از تروريسم مي‌دانيم زيرا نماد تروريسم واقعي اسرائيل است؛ اسرائيل کودک‌کش است، جنايتکار واقعي رژيم صهيونيستي است که به جنايات عليه بشريت دست زده، آنها هستند که جنايات جنگي را مرتکب شده‌اند. با نگاهي به رفتار آنها زياد به تفکر نيازي هم ندارد تا به اين نتيجه برسيد که طرفداري از اسرائيل يعني طرفداري از تروريسم و اين يک معادله بسيار ساده است و نشان مي‌دهد هر کس چنين جانبداري از خود نشان دهد، طرفدار ثبات و امنيت براي فلسطين نيست. اين يک چالش بسيار مهم است که فراروي دولت‌هاي اسلامي و عربي است تا بتوانند در مقابل چنين افراط‌گرايي‌ای بايستند.

* شما از رژيم کودک‌کش حرف زديد؛ آيا با مشي جديد اعتدالي، حماس بيشتر به سمت اقداماتي پيش مي‌رود که در قالب واکنش‌هاي سياسي، رسانه‌اي و ديپلماتيک وجدان جهاني را بيدار کند؟

** من براي اين سؤال باز اين نکته را تأکيد مي‌کنم که مفهوم مقاومت يک مسئله فراگير است. مقاومت در عمل اولويت‌هاي خود را براساس تحولات متناسب با مسئله فلسطين تعيين کرده و پيش مي‌برد. چنان که به اهميت وجودي موشک هم معتقد است به تلاش‌هاي سياسي و ديپلماتيک و رفتارهاي مردمي و فعاليت‌هاي ملي رسانه‌اي هم اعتقاد دارد. ما اين فاکتورها را به‌عنوان سلاح‌هايي از جنس مقاومت مي‌دانيم که هر کدام از اين سلاح‌ها مي‌تواند حقوق حقه فلسطين را باز ستاند؛ البته بايد اين مسائل به‌صورت فراگير و يکپارچه ديده شود.

http://vaghayedaily.ir/fa/News/75586

ش.د9600956

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات