سلمان بن عبدالعزيز، پادشاه آلسعود، روز چهارشنبه گذشته حكمي را صادر كرد كه بسياري از مدتها پيش انتظار شنيدن آن را داشتند. او با اين حكممحمدبن نايف را از مقام وليعهدي بركنار كرد و پسرش، محمد بن سلمان را با ارتقاي يك رتبه از مقام نايب وليعهدي به مقام وليعهدي رساند. پادشاه 82 ساله آلسعود نه تنها برادرزاده خود را از مقام وليعهدي بركنار كرده بلكه با كنار گذاشتن او از پستهاي رياست شوراي وزيران، معاون دوم نخست وزير و وزير كشور او را به طور كلي از حلقه قدرت دور كرده و با آوردن پسرش به يك قدمي تخت پادشاهي، او را در آستانه نشستن اين تخت رسانده و حتي برخي تصور ميكنند كه زمان چنداني تا نشستن او باقي نمانده است.
اين وضعيت ميتواند به معناي پايان گرفتن جنگ قدرتي باشد كه بيش از دو سال بين دو پسر عمو جريان داشت و حالا يكي با اتكاي به فرمان پدرش ديگري را كنار زده و پيروز ميدان رقابت شده است. شايد اين رقابت پايان يافته باشد اما زمان اعلام اين حكم و اخبار درز يافته از داخل آلسعود نشان ميدهد كه ماجرا هنوز تمام نشده و جابهجايي قدرت به نحو انجام شده دست كم شكل يك كودتاي خزنده را داشته و همين نيز ميتواند آيندهاي نامعلوم را نه تنها براي وليعهد جوان بلكه براي رژيم آلسعود در پي داشته باشد.
امواج تغيير
حكم روز چهارشنبه تنها فرماني نبوده كه در طول اين مدت كم از پادشاهي ملك سلمان بر عربستان صادر شده بلكه او از زمان شروع پادشاهي در 23 ژانويه 2015 و با صدور احكام متعدد، چندين موج تغيير در ساختار حاكميتي آلسعود ايجاد كرد. نخستين موج در همان ابتداي پادشاهي و در 29 ژانويه ايجاد شد كه ملك سلمان با صدور احكامي تغييرات عمدهاي را در كابينه آلسعود ايجاد كرد و با كنار گذاشتن افرادي در حلقه اصلي قدرت در زمان ملك عبدالله، پادشاه سابق آل سعود، مثل مشعل بن عبدالله، فرزند ملك عبدالله و بندر بن سلطان و فيصل بن بندر، در عمل زمينه را براي شكل گرفتن حلقهاي جديد فراهم كرد كه بيشتر از پادشاه سابق، به حكومت او وفادار باشد. اين جداي از تغيير در نهادهاي قدرت بود كه برخي مثل كميته عالي سياست آموزش، كميته عالي ساماندهي و تنظيم اداري، شوراي خدمات مدني، شوراي آموزش عالي و. . . از يادگارهاي دوران ملك عبدالله بودند و ملك سلمان با حذف آنها دوره جديد خود را رقم زد.
اين تغييرات همراه شد با مهمترين حكم ملك سلمان كه براي تعيين جانشين صادر شد. او هر چند با حفظ مقرن بن عبدالعزيز به عنوان وليعهد، تصميم شاه سابق را تأييد كرد اما محمد بن نايف را در مقام جانشين يا نايب وليعهد منصوب كرد تا آينده پادشاهي آلسعود تنها در انحصار فرزندان پسر عبدالعزيز آلسعود نباشد و مقام پادشاهي به نوادگان او برسد. عبدالعزيز آلسعود وصيت كرده بود كه تا زمان زنده ماندن پسرانش، تخت پادشاهي بايد به آنها برسد اما ملك سلمان با تعيين برادرزاده خود به عنوان نايب وليعهد اين سنت را شكست و زمينه را براي پادشاهي نوادگان عبدالعزيز فراهم كرد.
او با اين حكم فقط سنت سابق آلسعود را نشكست بلكه اولين گام را براي زير پا گذاشتن تصميم شاه سابق برداشت. گام بعدي با موج دوم تغييرات برداشته شد كه تعبير به زلزله سياسي در آلسعود شد و ملك سلمان با صدور احكامي مقرن را از وليعهدي بركنار، محمد بن نايف را به مقام وليعهدي و پسرش، محمد بن سلمان را به مقام نايب وليعهدي رساند. از همان موقع اين احساس به وجود آمد كه اين روند از تغييرات موجهاي بعدي را هم در پي داشت كه با موج چهارشنبه گذشته منتج به پيروزي محمد بن سلمان بر برادرزادهاش، محمد بن نايف، شده است.
كودتاي خزنده
اگر موج دوم تغييرات به زلزله سياسي تعبير شد موج روز چهارشنبه به كودتا تعبير شده است؛ اصطلاحي كه چهره نامآشنا و آگاه به اسرار آلسعود به نام مجتهد در توييتهاي اخير خود از آن استفاده كرده است. مجتهد موج چهارشنبه را به نام كودتا در آلسعود خوانده و صفحه العهد الجديد در شبكه توييتر هم خبر از دستگيري پنج شاهزاده و شماري از افسران وزارت كشور آلسعود داده كه وقوع اين كودتا را تأييد ميكند. با وجود اين، احكام گذشته ملك سلمان از ابتداي رسيدنش به تخت پادشاهي نشان ميدهد كه اين كودتا يك شبه نبوده بلكه بيش از دو سال طول كشيده تا به نتيجه برسد. نشريه فارين پاليسي موضوع وليعهدي محمد بن سلمان را از همين زاويه مد نظر قرار داده و همه اقدامات ملك سلمان براي به قدرت رساندن پسرش را از قبل طراحي شده ميداند كه به تدريج و به آرامي انجام شده است.
فارين پاليسي اين روند آرام از به قدرت رسيدن محمد بن سلمان را از دو وجه تحليل ميكند؛ نخست توجه به مخالفتهاي دربار آلسعود آن هم به دليل بيتجربگي محمد بن سلمان و دوم دادن فرصتي به او تا تواناييهاي خود را به نمايش درآورد. اين دو وجه با نگاهي به كارنامه محمد بن سلمان قابل توجيه است چون كار سياسي او از 15 دسامبر 2009 يا هشت سال قبل شروع شد كه اين كار هم در حد يك مشاور ويژه براي پدرش بود كه آن زمان مقام امير رياض را داشت. محمد بن سلمان در اين هشت سال هم پاي پدرش و تنها با حمايتهاي او پيش آمده به جاي اينكه شايستگيهاي خود را در حوزههاي اجرايي اثبات كرده باشد. اين حمايت در اين دو سال از پادشاهي پدرش او را در چندين مرحله به پيش رانده است؛ نخست با حذف حلقه قدرت سابق، دوم حذف مقرن بن عبدالعزيز تا جا براي محمد بن سلمان به عنوان نايب وليعهد باز بشود و آخر هم حذف محمد بن نايف و رسيدن محمد بن سلمان به مقام وليعهدي.
بايد توجه داشت كه حذف محمد بن نايف به يكباره انجام نشد و پادشاه آلسعود اين كار را در آوريل گذشته و با يك سري احكام مقدماتي انجام داد تا عرصه آنقدر بر محمد بن نايف تنگ شود كه جز پذيرش حذفش كار ديگري نتواند بكند. مهمترين حكم خارج كردن دادستان كل از زير نظر محمد بن نايف و آوردن آن تحت نظر شخص پادشاه و قرار دادن سعود المعجب در رأس آن بود كه گفته ميشود از وفاداران محمد بن سلمان است. گذشته از اين، ملك سلمان پسر كوچكش به نام خالد بن سلمان را سفير آلسعود در امريكا كرد تا زمينهچينيها براي وليعهدي برادرش در واشنگتن را دنبال كند. به اين ترتيب، محمد بن سلمان تمام مراحل قدرت تا رسيدن به وليعهدي را با حمايت پدرش و كودتايي خزنده طي كرده و حالا سؤال اين است كه با رسيدن محمد بن سلمان به وليعهدي چه آيندهاي در انتظار آلسعود خواهد بود.
آينده نامعلوم
فارين پاليسي در گزارش خود پيشبيني كرده كه محمد بن سلمان به زودي شاه آلسعود ميشود چون پدرش دچار زوال عقل شده و به زودي به نفع او از قدرت كنارهگيري ميكند. اين پيشبيني چندان بعيد به نظر نميرسد چنان كه برخي حذف محمد بن نايف را بر مبناي بيماري پادشاه پير و فرتوت آلسعود تحليل كردهاند تا راه رسيدن محمد بن سلمان به تخت پادشاهي بدون دردسر باشد و شايد نيازي به فوت پادشاه فعلي نباشد و خود او حكم پادشاهي پسرش را امضا كند. به هر حال، همه منتظر حكومت آينده محمد بن سلمان بر آلسعود هستند اما از همين حالا پيدا است كه اين حكومت وضعيتي مبهم خواهد داشت. دليل نخست اين وضعيت در حمايت نه چندان جامع امريكا از پادشاهي محمد بن سلمان است.
هر چند حمايت دونالد ترامپ، رئيسجمهور امريكا از پادشاهي محمد بن سلمان روشن است كه نشانههاي آن در سفر اخير او به رياض و سفر بعدي محمد بن سلمان به واشنگتن معلوم شد اما در مقابل، بايد به سفر مايك پمپئو به عربستان در فوريه گذشته توجه كرد كه در آن سفر مدال مبارزه با تروريسم را به محمد بن نايف داد تا حمايت دست كم بخشي از حاكميت امريكايي از او را به رخ محمد بن سلمان و پدرش نشان داده باشد. در اين صورت، دو نوع تلقي در واشنگتن نسبت به انتقال قدرت در آلسعود قابل تصور است كه يك نوع از سوي جناح باتجربه سياسي و امنيتي و متمايل به محمد بن نايف است و جناح ديگر به شخص ترامپ و برخي از نزديكان او محدود ميشود كه بيشتر به فكر معامله با آلسعود است و اين كار را با محمد بن سلمان راحتتر انجام ميدهد.
در اينجا تجربه كوتاه دو سال اخير از حكومتداري محمد بن سلمان هم قابل توجه است كه جداي از وجه اساسي پرخاشگري، هزينههاي قابل توجهي را به آلسعود و شاهزادگان آن تحميل كرده و همين تجربه هم به ناخشنودي همان شاهزادگان از پادشاهي آينده او دامن ميزند. همين موارد مورد توجه شمسالدين النقاز، نويسنده و تحليلگر تونسي، قرار گرفته تا در مقالهاي از به لرزه درآمدن زمين زير پاي محمد بن سلمان بگويد. از سوي ديگر، تاريخ آلسعود چندان با قتلهاي سياسي ناآشنا نيست چنان كه فيصل بن عبدالعزيز، سومين پادشاه آل سعود، در 25 مارس 1975 و به دست برادرزادهاش، فيصل بن مساعد، ترور شد و همين محمد بن نايف تا كنون چهار بار از ترورهاي ناموفق جان سالم به در برده است. بنابر اين، بعيد نيست كه رسيدن سريع محمد بن سلمان به قدرت راه افول سريع او را هم در پي داشته باشد و آلسعود را درگير جنگي درونخانوادگي كند.
http://www.javanonline.ir/fa/news/858550
ش.د9600923