صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۶ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۶  ، 
کد خبر : ۳۰۰۶۶۹

یادداشت روزنامه های 6اردیبهشت96

بار دیگر وعده 100 روزه!

علی اکبری در کیهان نوشت:


دیروز آقای دکتر روحانی هنگام ورود به سازمان صدا و سیما برای ضبط برنامه انتخاباتی، گفت؛ «یک اقداماتی در طول این سه سال و نیم انجام گرفته است که آن اقدامات باید ادامه پیدا کند، یک اقدامات جدیدی هم هست که در برنامه 100 روزه و همچنین در برنامه چهار سال انجام خواهد شد».


وعده اقدامات 100 روزه رئیس‌جمهور محترم در حالی است که ایشان به گواهی نوار صوتی و تصویری موجود، پیش از این هم وعده گشایش صد روزه داده بود ولی دو هفته قبل در کنفرانس خبری، اعلام کرد که هرگز چنین وعده‌ای نداده است و آن را یک دروغ بزرگ نامید که از سوی مخالفان مطرح شده است! درباره تکرار وعده صد روزه با توجه به آن که وعده قبلی نه فقط عملی نشد، بلکه به انکار  نیز کشیده شد، گفتنی است؛ تصور کنید در انتخابات، شما از مشکلات خود که با آن دست‌به‌گریبان هستید   آگاه بوده و  تمایل داشته‌اید  به فردی رأی دهید که این مشکلات را در زمان کوتاه و البته منطقی حل نماید و بر همین اساس به فردی رأی داده‌اید  که قول ارائه راهکار برای حل مشکلات را به شما داده است.

سپس فرد منتخب پس از چند سال که شما منتظر بوده‌اید نتیجه وعده‌هایی که به شما داده محقق شود   به جای اینکه کارنامه اقدامات خود برای حل مشکلات را ارائه و اعلام نماید که چقدر از مشکلات را حل نموده، به شما گزارش دهد که چه مشکلاتی وجود دارد و مشکلاتی که شما برای حل  آن به من رأی دادید فلان موارد بوده است  و بگوید که از ابتدا نیز قرار نبود که بنده مشکلات را حل کنم بلکه قرار بود که پس از صد روز به شما بگویم که شما چه مشکلاتی داشته‌اید! اگر فرد منتخب، مشکلات را می‌دانسته که نیازی به مهلت صدروزه برای شمارش آن وجود نداشت و فرد منتخب در همان روز اول مسئولیت می‌توانست این مشکلات را به مردم بگوید اما اگر مشکلات را نمی‌دانسته، چگونه خود را برای حل مشکلاتی که نمی‌دانسته چقدر و چگونه هستند، نامزد کرده است و برنامه‌های خود را برای حل کدام مشکلات تنظیم کرده بود؟ یعنی این فرد بدون آگاهی از مشکلات، این همه وعده و وعید به مردم داده است؟ در این صورت آیا شما به عقل خود شک نمی‌کنید ؟ یعنی شما به کسی رأی داده‌اید که پس از صد روز بیاید و به شما بگوید که چه مشکلاتی دارید و خود شما ناتوان از شمارش مشکلات خود بوده‌اید ؟ اگر این‌طور است که نیاز به این همه اقدامات گسترده نبود که همه کشور جمع شوند و در یک انتخابات سراسری با این همه هزینه برای عوامل اجرایی و... فردی را انتخاب کنند که او بیاید و بعد از صد روز به ملت گزارش دهد که چه مشکلاتی در کشور وجود دارد، کدام انسان عاقلی این حرف را می‌پذیرد؟ آنانی که چنین سخنی می‌گویند درباره مردم چه تصوری دارند؟انکار وعده حل صدروزه مشکلات کشور توسط فرد منتخب، می‌تواند چند دلیل داشته باشد:


1- ایشان تصور می‌کرد که می‌تواند به سادگی و با اعتماد به  قول و قرار بیگانگان که به تعطیلی کشاندن آنچه ملت با خون شهیدان و تحمل سختی به دست آورده بود، باغ سیب و گلابی  را به روی ملت بگشاید لیکن  اکنون دیده می‌شود که هیچ‌کدام از وعده‌های شیطان بزرگ محقق نشده است و مشکلاتی که وعده حل آن داده‌شده بود، لاینحل باقی مانده است به جای در میان گذاشتن صادقانه موضوع با مردم و پوزش از ناتوانی در انجام تعهدات خود، روش انکار را پیش کشیده‌اند که اقدامی بیرون از دایره اخلاقی و دور از شأن ریاست‌جمهوری است و باعث خواهد شد در آینده به گفته‌های آن شخص، اعتماد نکنند.


2-فردی که چنین حرفی را زده سخن به دروغ نگفته بلکه آنچه او در ابتدا گفته همین مطلب بوده است و این مردم و مستمعین بوده‌اند که چنین برداشتی را از سخن وی داشته‌اند و به همین علت مردم مقصرند که خوب به سخنان گفته‌شده دقت نکرده‌اند و بنابراین اشکالی به فرد منتخب نبوده و مردم باید خود را سرزنش نمایند. هرچند این فرض غلط است و  تمام مستندات حاکی از این است که مردم اشتباه نکرده‌اند بلکه فرد منتخب،  حامیان و اعضای ستاد انتخاباتی و نفراتی که بعداً به عنوان همکاران و همراهان  فرد منتخب در مسئولیت‌های مختلف قرارگرفته‌اند به انحاء مختلف و در زمان و جمع‌های متعددی این سخن یا سخن مشابه که همین معنا را القا می‌نماید مطرح کرده‌اند. فیلم‌های این سخنرانی‌ها موجود و در دسترس همگان است و قابل‌انکار نیست. با این همه در صورت صحت  فرضی که در بخش دوم ذکر گردید، فرد منتخب باید به سؤالات زیر پاسخ دهد:


 ایشان چه اقدامی در جهت رفع این سوءتفاهم انجام داده است ؟ چرا در طول بازه تبلیغات به مردم نگفته که شما اشتباه می‌کنید و من نه‌تنها در صد روز که حتی تا صدسال آینده نیز نخواهم توانست مشکلات شما را حل کنم. چرا سیاست شفاف‌سازی را در پیش نگرفته است. چرا بعد از پایان تبلیغات و در زمانی که مشخص شد مردم به این فرد رأی داده‌اند و  تمام ابزارهای رسانه‌ای  اعم از صداوسیما، خبرگزاری رسمی و ...را در اختیار داشته در هیچ کجا به خلاف بودن این برداشت مردم اشاره نکرده است و نگفته که من هیچ‌گاه به شما چنین سخنی را نگفته‌ام؟ چرا بعد از انعقاد برخی قراردادهای بین‌المللی مطرح می‌نمود که همان‌طور که قول داده بودم، فلان و بهمان قرارداد در راستای حل مشکلات مردم منعقد شد و تمامی مشکلات از آب خوردن تا هوای تنفس شما ملت، رفع خواهد شد و همه تحریم‌ها بالمره برداشته خواهد شد؟!


فرد منتخب چرا در اواخر دوره مسئولیت خود  و در مدت اندکی که از دوره مسئولیت وی باقی مانده است به یاد آورده که دوباره آنچه که آن را «دروغ بزرگ»! می‌داند سخن بگوید؟! اگر خبرنگاری که از فرد منتخب سؤالی با این مضمون پرسیده، سؤال دیگری مطرح می‌کرد، فرد منتخب  چگونه و در کدام مجلس  به این افشاگری عظیم خود، دست می‌زد و یا اینکه این دروغ بزرگ! هیچ‌گاه افشا نمی‌شد؟


اما نکته‌ای که باعث سؤالات مردم شده این است که برفرض در این مورد ملت اشتباه کرده است و سخنی  مبنی بر حل مشکلات در صد روز را در  زبان فرد منتخب قرار داده است اما آیا تنها وعده‌ای که فرد منتخب داده و اکنون آن را انکار می‌کند، همین موضوع است؟ آیا وعده‌های دیگری در خصوص ایجاد اشتغال،  نحوه پرداخت یارانه، احترام به گذرنامه [پاسپورت] ایرانی، عبور از رکود، مقابله با تورم و... که توسط فرد منتخب به  مردم داده‌شده است، محقق شده است یا اینکه در این موارد نیز پاسخی مشابه از سوی فرد منتخب به  مردم ارائه خواهد شد؟


و سؤال نهایی اینکه فرد منتخب  که در پایان دوره مسئولیت خویش، بار دیگر خود را در معرض انتخاب مردم قرار داده است چه تلاشی در راستای جلوگیری از سوءبرداشت‌ها در این مقطع خواهد نمود؟ آیا اگر  وعده صد روزه‌ای که دیروز به هنگام ورود به صدا و سیما برای باردیگر مطرح کرده است بعد از گذشت چهار سال دیگر،  از سوی افرادی که به وی رأی داده‌اند مورد بازخواست قرار  بگیرد، بازهم سیاست انکار را در پیش خواهند گرفت و مردم را به کج‌فهمی متهم خواهند کرد؟!

 


ترامپ، پس از 100 روز

علی بیگدلی در خراسان نوشت:

یکصد روز از دوران زمامداری ترامپ  در آمریکا و ریاستش بر کاخ سفید سپری شد. ترامپ رفتارهای سینوسی متعددی را در عرصه سیاست داخلی و خارجی از خود به نمایش گذاشت. اما با این وجود، تحلیلگران تلاش می کنند رفتارهای سیاسی احتمالی او را که در آینده تحولات غرب آسیا و عرصه بین المللی موثر است، کشف و درک کنند. درواقع، چشم انداز واقعی سیاست خارجی ترامپ، مسئله ای است که در این نوشتار به آن خواهیم پرداخت. سیاست های اعلامی ترامپ در دوران انتخاباتی، چهره ای متمایل به «انزوا گرایی» از او به نمایش می گذاشت، اما عملا سیاست های اعمالی او در قبال سوریه و این اواخر کره شمالی، به گونه ای دیگر بود. از سوی دیگر، رمزگشایی از رفتارهای آتی ترامپ در قبال جمهوری اسلامی ایران، اعراب و رژیم صهیونیستی بسیار اهمیت دارد که باید نسبت به تحلیل آن ها نیز همت گماشت.

 انزوا گرایی یا بین الملل گرایی؟

جمهوری خواهان معمولا نگاهشان به درون جامعه آمریکاست و دموکرات ها معمولا نگاه به بیرون دارند و در واقع بین الملل  گرا هستند. اما از این جهت که جمهوری خواهان از طیف برجسته سرمایه داری در جامعه آمریکا محسوب می شوند-مخصوصاً ترامپ که از شاخه تی پارتی جمهوری خواهان است- از دو ویژگی برخوردار هستند که عبارتند از: مذهبی بودن و حمایت از پرستیژ آمریکایی با ابزارهای اقتصادی، صنعتی و نظامی. آنچه از انزواگرایی ترامپ تلقی می شد، همان تمایلاتی بود که در دوران انتخاباتی از وی  ظهور می کرد که شعار بازگرداندن پرستیژ به آمریکا را سر می داد. ترامپ چند شعار اصلی را می داد که در کاخ سفید، رنگ باختند. 

100 روز نخست ریاست جمهوری ترامپ را می توان این گونه خلاصه کرد؛ «سردرگمی سیاسی». ترامپ نشان داد که استراتژی خاص و تدوین شده ای ندارد و در آن ایام ، بیش از یک ماه درگیر تشکیل کابینه بود که این خود نشان از همان ویژگی سردرگمی سیاسی ترامپ دارد. ترامپ در این 100 روز نخست دست به یک سری اقدامات نظامی زد. در سوریه این اطمینان وجود دارد که ترامپ دخالت مستقیم نخواهد کرد و حضور نظامی را در سوریه باعث نخواهد شد. قصد ترامپ از شلیک موشک به خاک سوریه، این بود که نمایش قدرتمندی از خود نشان دهد و مخصوصا در برابر پوتین، خودی نشان دهد. 

از سوی دیگر ترامپ از سوی متحدین منطقه ای خود تحت فشار بود و همچنین، می خواست درسی به ایران بدهد  که در برابر سوریه، آمریکا نیز برنامه دارد. بنابراین، اقدام نظامی آمریکا در قبال سوریه به یک مانور نظامی بیشتر شبیه است تا برنامه ای برای حضور گسترده و همه جانبه. برخورد نظامی دیگر ترامپ که شاید ذهن تحلیلگران بسیاری را به خود مشغول کرده ، مسئله کره شمالی است. قطعا ترامپ به کره شمالی نیز حمله نخواهد کرد. کره شمالی در برابر آمریکا چیزی برای از دست دادن ندارد و حتی اگر آمریکا کره شمالی را با خاک یکسان کند و «اون» تنها یک موشک به سمت آمریکا  شلیک کند، می توان گفت که دیگر آبرویی  برای آمریکا نخواهد ماند. ترامپ مخصوصا در برابر چین و در کنار متحدانی مثل ژاپن و کره جنوبی، به ناچار باید خودی نشان دهد. در اینجا بحث ناتو و اتحادیه اروپا نیز مطرح است. ترامپ از اظهار نظرهای خود در مورد ناتو عقب نشست. اما نباید فراموش کنیم که در کل آمریکایی ها با اتحادیه اروپا موافق نیستند زیرا دنیا را دو قطبی کرده و رقیبی برای آمریکا محسوب می شود. از این رو بعید نیست که ترامپ در قبال اتحادیه اروپا، مهربان نباشد. البته اگر در فرانسه، لوپن بر سر کار بیاید که احتمال آن ضعیف است، مثلثی از راست افراطی تشکیل خواهد شد و ترامپ با لوپن و پوتین علیه اتحادیه  شورش خواهدکرد. بنابراین، سیاست انزوا گرایی که از مناظره های انتخاباتی بر می آمد  مورد نظر ترامپ نیست و از آن عبور کرده است، اما در کل جمهوری خواهان بیشتر نگاه به درون دارند و نمایش های قدرت ترامپ را باید موقتی ارزیابی کرد.

آینده روابط با ایران

تصمیمات شتابزده ترامپ در قبال ایران را نباید سرسری گرفت. ایران در آستانه «جدل سیاسی جدی» با آمریکا قرار دارد که باید مراقب این مسئله باشیم. رفتار آتی ترامپ در قبال ایران، چیزی بینابین «ژست سیاسی» و «کنش های عملگرایانه» است. ترامپ به دلیل اینکه قدرت لابی های یهودی بر خود او و کابینه اش زیاد است و رژیم صهیونیستی بسیار روی وی و تیمش تاثیرگذار است، شاید کمی از مرحله نمایش قدرت عبور کند.پیشتر، اوباما در برابر ایران محکوم بود که به اندازه کافی عملگرا نبوده است. ترامپ به هیچ وجه کنترل منطقی بر کنش سیاسی- نظامی خود ندارد. این عدم کنترل ترامپ در مسائل امنیتی و نظامی حتی به نسبت مسائل سیاسی جدی تر است.یکی از استراتژی های جدید ترامپ در منطقه علیه ایران این است که او و کابینه اش در حال مسموم کردن فضای منطقه علیه جمهوری اسلامی ایران هستند. تیم ترامپ با ملاقات با مقام های عرب منطقه و مقام های آفریقایی علیه ایران در حال کار کردن هستند.

 مهمترین نمونه در این خصوص، عقب کشیدن مصر از برقراری رابطه با ایران به دنبال ارتباط با تیم ترامپ بود. در خصوص برجام، ترامپ این پیمان نامه را بدترین تعهدی می داند که آمریکایی ها به آن تن داده اند. ترامپ برجام را اکنون به سازمان امنیت آمریکا و مجلس نمایندگان داده تا مغایرت آن با امنیت و منافع ملی کشورش را بررسی کنند که اگر این مغایرت تایید شود، به معنای لغو یک طرفه برجام توسط آمریکایی ها خواهد بود.اگر چه غیر از این بررسی، به نظر نمی رسد که ترامپ برجام را به کل بر هم بزند.البته وی با اظهار نظر های مداوم و حمله های پی در پی به برجام و ترساندن سرمایه گذاران خارجی سعی دارد عملا انتفاع اقتصادی ایران از برجام را منتفی و در نهایت ایران را مجبور به خروج از برجام کند تا آمریکا این هزینه را نپردازد . در واقع استراتژی کلی ترامپ در قبال ایران، سیاست فشار بر ایران است. ترامپ می کوشد تا با روسیه بر سر سوریه و ایران به یک توافق دست یابد که باید مراقب آن بود.

آینده اعراب و اسرائیل 

در حالی که رفتار ترامپ با رژیم صهیونیستی به آن ها جرات داد تا به شهرک سازی های بیشتری رو بیاورند، اما سیاست عملی ترامپ در قبال اعراب در برابر اسرائیل به گونه ای خواهد بود که آمریکا اعراب را از دست ندهد. ترامپ نمی خواهد اسرائیل را به قیمت از دست دادن اعراب به دست بیاورد. ترامپ اگر چه زیر فشار لابی های صهیونیستی قرار دارد، اما رویکرد او در این خصوص با سیاست های اعلامی انتخاباتی اش متفاوت است. ترامپ تلاش می کند اعراب و اسرائیل را حول دشمن مشترک که می تواند ایران باشد به یکدیگر نزدیک کند. این یکی دیگر از مواردی است که باید ایران مراقب آن باشد، زیرا فضای منطقه در این خصوص نیز به شدت علیه ایران در حال پیشروی است.   


شرکت در انتخابات، حق یا تکلیف؟

 یدالله جوانی در جوان نوشت:

در نظام مردم‌سالار دینی ایران، انتخابات به عنوان اصلی‌ترین و مهم‌ترین صحنه حضور مردم برای تعیین سرنوشت و چگونگی اداره کشور شناخته می‌شود. طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی، اداره کشور ایران با اتکا به آرای عمومی از طریق انتخابات است. بنابراین شرکت افراد واجد شرایط رأی در انتخابات برای رأی دادن به نامزدها، یعنی ایفای نقش آن افراد در تعیین مسئولان نظام برای اداره کشور طی یک دوره معین  دارای اهمیت راهبردی است. با توجه به اهمیت حضور مردم پای صندوق‌های رأی، در آستانه هر انتخاباتی موضوع حق بودن یا تکلیف بودن شرکت در انتخابات مطرح می‌شود. به عبارت دیگر در آستانه هر انتخاباتی، این سؤال مطرح می‌شود که آیا شرکت در انتخابات، حق مردم است یا یک تکلیف دینی و شرعی به حساب می‌آید. پاسخ به این سؤال ضروری و دارای اهمیت از حیث حضور یا عدم حضور پای صندوق رأی و کیفیت رأی دادن است. در واقع با توجه به مفهوم حق و تکلیف و وجود «اختیار» در اولی و «الزام» در دومی، پیامدهای حق دانستن شرکت در انتخابات و یا تکلیف دانستن آن، بسیار متفاوت می‌باشد. اگر انتخابات را حق مردم بدانیم، کسانی ممکن است بگویند، از این حق خود نمی‌خواهیم استفاده نماییم یا بگویند ما در انتخابات شرکت می‌کنیم، لکن یا رأی سفید در صندوق می‌اندازیم و یا بدون توجه به اسامی نامزدها، اسم فرد دلخواه‌مان را هر چند میان نامزدها نباشد، روی برگ رأی نوشته و در صندوق می‌اندازیم.

اما اگر شرکت در انتخابات را یک تکلیف بدانیم، اولاً شرکت در انتخابات به عنوان یک تکلیف و وظیفه دینی و شرعی، برای افراد واجد شرایط رأی دادن الزامی بوده و ثانیاً این افراد باید در انجام تکلیف نهایت دقت را برای صحیح انجام دادن تکلیف داشته باشند. انجام صحیح تکلیف در انتخابات، یعنی با مطالعه و تحقیق از میان نامزدها براساس معیارها و ملاک‌های معقول و دینی، بهترین‌ها را شناسایی کردن و رأی را به نام آنان در صندوق انداختن.  با توجه به اهمیت موضوع و آثار و نتایج متفاوت «حق دانستن» یا «تکلیف دانستن»  شرکت در انتخابات سه دیدگاه و نظریه در این خصوص وجود دارد:

1 ـ‌عده‌ای شرکت در انتخابات را حق مردم دانسته و می‌گویند مردم برای شرکت کردن یا شرکت نکردن در انتخابات، آزاد بوده و دارای اختیار می‌باشند. صاحبان این دیدگاه با نفی تکلیف در انتخابات، بر این نکته تأکید دارند که مردم برای شرکت در انتخابات مختارند و در صورت شرکت نکردن، ترک تکلیف و وظیفه نکرده‌اند.


2 ـ دیدگاه دیگری شرکت در انتخابات را یک تکلیف و وظیفه دینی و ملی دانسته و می‌گوید مردم واجد شرایط رأی دادن، باید به این تکلیف خود به صورت صحیح عمل کنند.


3 ـ‌ دیدگاه سوم، شرکت در انتخابات را هم حق و هم تکلیف می‌داند. براساس این دیدگاه، شرکت در انتخابات برای افراد دارای شرایط رأی دادن هم حق تلقی می‌شود و هم یک تکلیف برای آنان به حساب می‌آید که باید این تکلیف را به صورت صحیح انجام دهند.

کدام دیدگاه صحیح می‌باشد؟ براساس آیات، روایات و دیدگاه حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری، دیدگاه سوم، یک دیدگاه اسلامی و دینی است. اساساً در فقه امامیه، تعیین سرنوشت مردم به دست خویش، یک اصل مسلم و غیرقابل خدشه به حساب می‌آید. در واقع مردم مختارند خود براساس تشخیص مصالح و مفاسد، نظام سیاسی و حاکمان خود را انتخاب نمایند. بر همین اساس بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و فرو ریختن نظام فاسد ستم‌شاهی، حضرت امام خمینی (ره) نوع نظام سیاسی یعنی جمهوری اسلامی را به رأی مردم گذاشت.

بر همین اساس است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی، اداره کشور بر عهده مردم گذاشته شده و مردم از طریق انتخابات، این حق را اعمال می‌نمایند. اما نکته مهم، آن است که در یک نظام دینی که مردم از روی اختیار آن را بر می‌گزینند، حفظ این نظام و تلاش برای استمرار آن به بهترین وجه یک تکلیف دینی خواهد بود. مبتنی بر چنین نگاهی بود که پس از استقرار جمهوری اسلامی در ایران با رأی مردم، حضرت امام خمینی (ره) به عنوان یک فقیه و مرجع تقلید و برخوردار از جایگاه ولایت فرمودند: «حفظ جمهوری اسلامی اوجب واجبات است». بدون تردید، شرکت در انتخابات با مشارکت حداکثری و انتخاب شایسته‌ترین افراد برای سپردن مسئولیت‌ها به آنان، از شروط لازم برای حفظ جمهوری اسلامی است. بنابراین شرکت در انتخابات و درست انتخاب کردن، یک تکلیف شرعی هم به حساب می‌آید.

حضرت امام خمینی (ره) در این خصوص می‌فرمایند: «امروز شرکت در انتخابات ریاست جمهوری نه فقط یک وظیفه اجتماعی و ملی است، بلکه یک وظیفه شرعی و الهی است که شکست در آن، شکست جمهوری اسلامی است، که حفظ آن بر جمیع مردم از بزرگ‌ترین واجبات و فرایض است و وسوسه در آن از شیطان، بلکه عمال شیطان بزرگ است.»


رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی هم مانند رهبر کبیر انقلاب اسلامی، بر ارتباط و تلازم حق و تکلیف شرکت در انتخابات تأکید داشته و بارها این موضوع را در آستانه هر انتخاباتی متذکر شده‌اند. معظم‌له در همین خصوص می‌فرمایند: «هم حق است و هم تکلیف مردم است که بیایند و سرنوشت کشورشان را به دست خودشان معین کنند زیرا که کشور متعلق به مردم است. مردم باید بیایند و با انتخاب صحیح و آزادانه، قانونگذارشان را در قوه مقننه معین کنند؛ مجریان خودشان را با ترتیبی که در قانون معین شده است، معین کنند. این حق مردم است و متعلق به آنهاست؛ اما تکلیف هم هست. این طور نیست که یکی بگوید من نمی‌خواهم از این حقم استفاده کنم؛ نه، سرنوشت نظام به احقاق و استنفاذ این حق است؛ این تکلیف است؛ باید هم شرکت کنند.»


ملاحظاتی پیرامون انتخابات

محمود فرشیدی در رسالت نوشت:

•جریان انقلابی باید برخورد منطقی داشته باشد و انتقاد هایش در انتخابات غیرتخریبی و مانع از مظلوم نمایی رقیب شود. •جریان انقلابی باید ادبیات معیشتی و اجتماعی در انتخابات داشته باشد و صرفا ادبیات اعتقادی و آرمانی را در پیش نگیرد.

• تقسیم بندی سیاسی کشور به دو جریان اصولگرا و اصلاح طلب دیگر پاسخگوی نیاز جامعه نیست، بلکه باید تقسیم بندی سیاسی در قالب دو جریان انقلابی و غیرانقلابی باشد. با توجه به آن که در جریان انقلابی اکثریت قریب به اتفاق جامعه حضور دارند.

•از دیدگاه نظام اسلامی و رهبر معظم انقلاب، اولویت های انتخابات عبارتست از اولاً مشارکت گسترده مردم در مرحله بعد حفظ آرامش و امنیت ضمن وجود شور و نشاط و در مرحله سوم انتخاب فرد اصلح است.

دو دیدگاه در زمینه مشارکت در انتخابات وجود دارد، دیدگاه نخست مربوط به داشتن نگاه مصلحتی به جمهوریت و حضور حداقلی مردم در انتخابات است اما دیدگاه دوم که از رهنمودهای رهبر معظم انقلاب استنباط می‌شود بر حضور حداکثری مردم در انتخابات تاکید دارد.

•تاکید رهبر معظم انقلاب در نوروز 96 مبنی بر صیانت از آرای مردم در انتخابات و ایستادگی در برابر کسانی که بخواهند رای مردم را زیر پا بگذارند ناظر بر وقایعی است که در انتخابات‌های دوره گذشته پدیدار شده و امکان تکرار آن در آینده وجود دارد از جمله آن که در انتخابات سال 1392 رئیس جمهوری با اختلاف اندک به پیروزی رسید و برخی گفتند که باید آرا بازشماری شود اما رهبر معظم انقلاب از رای مردم حمایت کردند.

در انتخابات سال 88 نیز در مورد نتیجه آرا بحث تقلب مطرح شد و غائله فتنه در نتیجه آن بوجود آمد و در انتخابات سال 76 هم افرادی به دلیل اینکه نامزد مورد نظرشان رای کافی به دست نیاورده بود، شبهاتی وارد ساختند.

در انتخابات سال 84 نیز قبل از اعلام نتایج آرا عده ای گفتند که ‘آقای (فلانی) شما برنده هستید و هشت میلیون رای تقلبی در صندوق ها ریخته شده است و باید اعلام پیروزی کنید’ از این رو روزنامه هایی زیر چاپ رفت و بیانیه ای مطرح شد که در نهایت  با نامه قاطع رهبر معظم انقلاب و ورود دادستانی از ادامه این اقدام و پایمال ساختن رای مردم جلوگیری شد.

با این تفاسیر احتمال اینکه در انتخابات سال 96 هم اقدامی مشابه توسط فرصت طلبان برای ایجاد شبهه در نتیجه انتخابات و آرای مردم بوجود آید، وجود دارد لذا پیشگیری و آگاهی دادن به مردم در این زمینه مهم است زیرا در دوران برگزاری انتخابات و پس از اتمام آن بعید نیست فرد یا افرادی که به پیروزی نرسیده اند، دست به اعتراض زده و تشنج راه بیاندازند لذا آگاهی و هوشیاری مردم نسبت به برهم زنندگان آرامش و مصادیق آن در انتخابات ضروری است.

•اینکه عده ای اکنون در فضای مجازی و رسانه ها اتهاماتی به نامزدهای انتخاباتی وارد می کنند، مسئله‌ای ساده‌تر است و حتی باید احتمال تشدید جنگ روانی در آستانه انتخابات را از سوی افراد خاص پیش بینی کرد.

کما اینکه در سال 76 که ترور تئوریسین جریان رقیب انجام شد، احتمال خودزنی برای یک مظلوم نمایی وجود داشت، در سال 88 به دروغ گفتند در هواپیمای سردمدار جریان رقیب قرار بود بمب گذاشته شود.. در هر حال توطئه هایی که دشمن برای اعمال دیدگاه خود بر نتیجه انتخابات طراحی می کند، بسیار، پیچیده و حتی ممکن است در آخرین لحظه توطئه ای انجام گیرد تا یک جریان سیاسی مظلوم نشان داده شود و یک جریان سیاسی بدون اینکه نقشی داشته باشد، مقصر جلوه نماید.

•البته مسئله اصلی کشور اشتغال، معیشت و رکود اقتصادی است اما ممکن است در این میان دوقطبی هایی ایجاد شود که ذهن مردم را از مسئله اصلی در انتخابات دور کند.

اولین دوقطبی جنگ و صلح است، آمریکا به عنوان سردمدار استکبار می‌خواهد ذهنیت احتمال به راه افتادن یک جنگ علیه ایران را برای مردم بوجود آورد. در حالی که رهبر معظم انقلاب اخیراً قریب به این مضمون فرمودند که شگرد ابرقدرت ها تشر زدن است و هر کسی از این تشر بترسد، باخته است.

عده‌ای خود باخته هم در داخل در راستای سیاست دشمن چنین مطرح می‌کنند که ترامپ فرد معقولی نیست و باید فرد معقولی، یعنی سازشکاری، رئیس جمهور کشور شود این در حالی است که به گفته کارشناسان، آمریکا به هیچ وجه شرایط حمله نظامی را ندارد و از رهنمودهای مقام معظم رهبری چنین استنباط می‌شود که جنگی که وجود دارد جنگ اقتصادی است نه نظامی.

دوقطبی دیگر ایجاد اختلاف و درگیری داخلی بین طرفداران نامزدهای انقلابی است زیرا نامزدهایی که باقی مانده‌انددر نهایت فعالیت خود را شروع خواهند کرد و اگر طرفداران آن نامزدها با هم درگیر شوند، شرایط امیدوار کننده را به رقیب واگذار خواهیم کرد.

دوقطبی دیگر این است که به جای فقر و رفاه که دو قطبی اصلی کشور است به مسائل فرعی و سیاسی در انتخابات پرداخته شود مانند پرداختن به برجام ،

یا مسائل فرهنگی مانند حجاب و کنسرت که برخی مومنین از روی انگیزه های 

معنوی به این مسائل ورود پیدا کنند و در نتیجه قشر خاکستری علیه نیروهای انقلابی تحریک شود.

لذا باید نیروهای انقلابی درباره معیشت مردم و مسائل زندگی آنان، صحبت کنند و دغدغه های معیشتی و اقتصادی آنان را به عنوان شعار انتخاباتی برگزینند.

خلاصه آن که بر جمع کثیری از جامعه روشن شده است که دولت فعلی با سیاست هایی که دارد ناکارآمد است و نمی تواند مشکلات مردم را حل کند و باید دولتی روی کار بیاید که این مشکلات را برطرف نماید، اما عده‌ای برای ایجاد انحراف می‌خواهند دوقطبی ملت و حاکمیت به وجود بیاورند و القاء کنند که نامزد رقیب‌شان نامزد تحمیلی حاکمیت است.


رقابت اخلاقی؛ لازمه اعتلای جامعه

ابوالحسن نواب در ایران نوشت:

انتخابات موعد تبلور عملی آگاهی‌های عمومی نسبت به حقایق کشور و جامعه است. به عبارتی جامعه در فرآیند انتخابات قضاوت و داوری عمومی خود درخصوص برنامه‌ها و نحوه اداره کشور را نه تنها بیان می‌کند، بلکه از طریق رأی خود توان اعمال قدرت نسبت به ادامه سیاست‌های گذشته یا تغییر و اصلاح آن را نیز به دست می‌آورد.


با این واقعیت است که میزان عمق دریافت عمومی جامعه از واقعیت‌های کشور و آگاهی و احاطه آن به مسائل مختلف مهم و اساسی می‌شود. چرا که بدون در اختیار داشتن چنین آگاهی و احاطه‌ای عملاً امکان قضاوت صحیح از جامعه در پای صندوق رأی و توان انتخاب درست از مردم گرفته می‌شود.


از همین روست که حفظ چارچوب‌های اخلاقی فراتر از مسائل شرعی در پروسه انتخابات و رقابت سیاسی اهمیت پیدا می‌کند. به عبارت دیگر از این منظر حتی اگر فرض بر انتخاب در یک نظام غیردینی هم گذاشته شود، حفظ چارچوب‌های اخلاقی دارای اهمیت هستند. چرا که گذر از این چارچوب‌ها و روی آوردن به روش‌های تخریبی و غیراخلاقی در رقابت‌های سیاسی در قدم اول آگاهی مردم نسبت به توانمندی، برنامه‌ها و افق پیش روی نامزدهای مختلف را از بین می‌برد و در این خلأ آنچه که جایگزین فاکتور آگاهی و عقلانیت در رأی مردم می‌شود، دودستگی‌های ساختگی، مسائل غیرواقعی و موارد خلاف واقعی است که قسمتی از فضای رقابت را اشغال می‌کنند. بسیار روشن و بدیهی است که در چنین فضایی اساساً نه در یک نظام دینی و نه حتی در نظام‌های غیر دینی امکان انتخاب شایسته و درستی به وجود نمی‌آید و احتمال انحراف رأی جامعه زیاد می‌شود. کما اینکه بارها و بارها هم در کشورهای دیگر و هم متأسفانه در کشور خودمان شاهد بوده‌ایم که رأی دهندگان بعد از انتخاب خود که در فضایی غیراخلاقی و غیرعقلانی انجام شده بود، دیر یا زود از این انتخاب پشیمان شده‌اند. چارچوب‌های اخلاقی رقابت سیاسی را در حد و مرز واقعیت‌ها حفظ می‌کند و اجازه ورود دروغ، تهمت و تخریب ناصحیح را به این محدوده نمی‌دهد.


بسیار روشن است که فضای انتخابات یک فضای محدود به واسطه زمان و امکانات است. خروج از چارچوب‌ها و مکارم اخلاقی باعث خواهد شد تا نامزدها قسمتی از این فضا را که باید صرف آگاهی رسانی دقیق به رأی‌دهندگان شود، صرف دفاع از خود، پاسخ دادن به دروغ‌ها و عوامل حاشیه‌ای کنند که چنین صرف وقت و انرژی به نفع منافع ملی نخواهد بود. مضافاً اینکه باید توجه کنیم که رقابت سیاسی ما در چارچوب یک نظام دینی انجام می‌شود که حفظ مکارم اخلاقی از ستون‌های اصلی آن است. شریعت ما به وضوح طرح دروغ، افترا و بهتان را حرام می‌داند. در مذهب شیعه هم فریب مردم از طریق وعده‌های بی اساس یک امر حرام و خلاف شرع است. قطع به یقین توسل به یک شیوه خلاف و حرام در جریان رقابت سیاسی، هم باعث حرمت رأی کسب شده توسط مرتکبین می‌شود و هم حرمت قدرت و مقامی را که به دست آورده‌اند در پی دارد.


به عبارتی دین اسلام و مذهب تشیع هیچ تردیدی در این واقعیت باقی نگذاشته که پست و مقام به دست آمده از طریق تخریب دیگران، طرح مسائل دروغ و دادن وعده‌های بی اساس، پست و مقامی حرام است که نه می‌تواند به ارتقای معنوی حاکم منجر شود و نه تزکیه جامعه را در پی خواهد داشت. بر این مبنا با توجه به چارچوب‌های شرعی حکومت جمهوری اسلامی، بر تمام نامزدها و گروه‌های سیاسی واجب است که به طور مضاعف چارچوب‌های اخلاقی را در برنامه‌ها و اقدامات تبلیغی خود مدنظر قرار دهند. چرا که تجربه کشور ما هم به خوبی نشان داده رقابت سیاسی غیراخلاقی در نهایت خود چه آسیب‌های جبران ناپذیر و بزرگی برای کشور و جامعه در پی خواهد داشت.


از اوباماکر تا برجام

رضا نصری در شرق نوشت:

اوباماکر (Obamacare) - یا «طرح توسعه پوشش همگانی بیمه سلامت» - یکی از مهم‌ترین وعده‌های اوباما به قشر متوسط و محروم جامعه آمریکا بود. به موجب این طرح، همه شهروندان ایالات‌ متحده موظف شدند تحت پوشش بیمه درمانی قرار بگیرند تا با سرشکن‌کردن هزینه‌ها، ده‌ها ‌میلیون‌ انسانی که به‌خاطر وضعیت بد مالی امکان بهره‌برداری از خدمات پزشکی را ندارند، بتوانند با دریافت کمک‌های دولتی از این «حق مسلم» استفاده کنند؛ اما بسیاری از جمهوری‌خواهان - هم به دلایل ایدئولوژیک و هم به دلیل وابستگی‌شان به لابی‌های سودجو و شرکت‌های بیمه - از روز اول با طرح اوباماکر مخالفت کردند و مدعی بودند «بیمه» نیز مانند دیگر کالاها، باید آزادانه در بازار خرید و فروش شود؛ نه اینکه به مثابه یک «حق اساسی» برای همه مردم به رسمیت شناخته شود! طبیعتا در دوران تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری نیز یکی از وعده‌های اصلی دونالد ترامپ، برچیدن این طرح بیمه همگانی بود.

 البته شاید به ظاهر شوراندن افکار عمومی علیه طرحی که به‌ میلیون‌ها انسان فرصت بهره‌برداری از سیستم درمانی می‌دهد، کار دشواری باشد؛ اما در عمل، همان‌طورکه برخی ناظران ستاد انتخاباتی ترامپ بعدها اذعان کردند، برانگیختن افکار عمومی (علیه سیاستی که واقعا به مصلحت ملی است)، الزاما خارج از دسترس نیست! از دیدگاه آنها «ترامپ نباید الزاما از طریق منطق و استدلال مردم را قانع می‌کرد؛ کافی بود احساسات آنها را علیه این طرح برانگیزد!». 

به بیان دیگر، ستاد تبلیغاتی ترامپ و لابی‌های سودجو به‌خوبی فهمیده بودند در فضای احساسی و هیجانی انتخابات، آنچه نتیجه می‌دهد فضاسازی منفی، تحرکات و اظهارات «احساسی» است، نه الزاما مباحث منطقی، عدد و رقم و استدلال‌های با پایه و اساس! آنها می‌دانستند برای تخطئه کارنامه اوباما، کافی است مهم‌ترین دستاورد او را با ابزار احساس و تحریک، از چشم‌ مردم بیاندازند. حاصل این شگرد انتخاباتی خودخواهانه هم در نهایت این شد که امروزه ‌میلیون‌ها شهروند آمریکایی از قشر متوسط و محروم، مجددا در معرض خروج از دایره درمان و بهداشت قرار گرفته‌اند. 


حال، مخالفان دولت روحانی هم با همین شیوه به جان «برجام» افتاده‌اند. آنها نیز خوب می‌دانند به‌ازای هر ایراد احساسی و پوپولیستی که با چرخش یک قلم یا با چند دقیقه سخنرانی هیجانی به «برجام» نسبت می‌دهند، مدافعان آن مجبور می‌شوند ساعت‌ها وقت بگذارند تا با منطق، استدلال، عدد و رقم، مجددا به افکار عمومی نشان دهند که توافق هسته‌ای مصلحت آنها را تأمین کرده است. 


آنها یک عکس دلخراش از یک شهروند کارتن‌خواب در کشور منتشر می‌کنند و به طعنه می‌پرسند «پس برجام برای اقتصاد چه کرد؟» و حامیان آن مجبور می‌شوند صفحه‌ها سیاه کنند تا با عدد و رقم و سند و شواهدِ فنی و کسل‌کننده، از افزایش چهاربرابری فروش نفت، تک‌رقمی‌شدن تورم، لغو قطع‌نامه‌های تحریمی شورای امنیت، رفع موانع حقوقی سرمایه‌گذاری و آزادشدن شریان‌های مالی و تجاری و انعقاد قراردادهای میان‌مدت و بلندمدت صنعتی و ... صحبت کنند. آنها سپس در پربیننده‌ترین برنامه طنز «صداوسیما» یا در پرمخاطب‌ترین ساعات پخش - به زبان طعنه و کنایه تلخ - از «جرئت‌نداشتن» کارگزاران سیاست خارجه و ضرورت خانه‌نشینی آنها سخن می‌گویند! و باز حامیان عقل‌گرا مجبور می‌شوند مجددا برای افکار عمومی توضیح دهند خروج از «فصل هفتم منشور سازمان ملل» یعنی چه، لغو قطع‌نامه ۱۹۲۹ از نظر امنیتی چه دستاورد عظیمی بوده است، رفع ممنوعیت رزمایش‌های موشکی در قطع‌نامه ۲۲۳۱ چه خدمتی به توان دفاعی کشور کرده، جلوگیری از طرح‌هایی مانند «فروش نفت برای غذا» و «صفررسانی فروش نفت» چه خدمتی به نسل‌های آینده کرده و تلاش وزارت خارجه برای خنثی‌سازی پروژه «امنیتی‌سازی» ایران چگونه لوایح زیان‌بار لابی‌های سعودی و صهیونیستی را در واشنگتن خنثی کرده است.

سپس مخالفان مغرض و پوپولیست، مجددا عکس‌ها و پوسترهای دستکاری‌شده را از «سیمان‌ریزی در قلب رآکتور اراک» منتشر می‌کنند تا با شگردهای بصری، به افکار عمومی القا کنند که فن‌آوری هسته‌ای در ایران به خاک سپرده شده است؛ و باز رئیس سازمان انرژی اتمی و متخصصان امر مجبور می‌شوند روزها و ساعت‌ها وقت بگذارند تا با زبانی فنی و استدلال‌های علمی، توضیح دهند رآکتور اراک «آب‌سنگین» باقی می‌ماند، بازطراحی رآکتور ما را به فناوری جدیدتری مجهز می‌کنند و ایران در فرایند جایگزینی رآکتور هیچ زیان عمده‌ای متحمل نشده‌ است. حالا که این قرارداد به‌طور رسمی با طرف چینی در وین امضا شده است، احتمالا دستاویز دیگری برای هجمه به این دستاوردهای ملی، پیدا خواهند کرد! آنها سپس، به‌جای تحلیل محتوایی برجام، لبخندهای دکتر ظریف را هدف قرار می‌دهند و این چرخه معیوب همچنان ادامه پیدا می‌کند.

مردم حتما می‌دانند امروز که فصل انتخاباتی در ایران آغاز شده است، به احتمال زیاد همین شیوه در روزهای آینده با شدت بیشتری به اجرا گذاشته خواهد شد. حال باید دید آیا مخالفان پوپولیست دولت موفق خواهند شد همان سرنوشت اوباماکر را برای برجام رقم زنند یا خیر؟ شواهد حاکی از آن است که مردم ایران از درایت سیاسی و ژرف‌نگری بیشتری نسبت به مردم آمریکا برخوردارند. دست‌کم امید این است مردم ایران در قضاوت درباره دولت روحانی و برجام، تجربه فاجعه‌آمیز پیروی مردم آمریکا از منتقدان پوپولیست را فراموش نکنند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات