صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۱۹  ، 
کد خبر : ۳۰۳۶۹۵

یادداشت روزنامه های21 مرداد1396

دو چشم و دو نگاه

حسین شمسیان در سرمقاله امروز کیهان نوشت:

چشم‌ها معمولا بی‌هیچ کلامی حرف می‌زنند. عظمت یا ذلت نهفته در چشم‌ها، ترجمان روح بلند یا حقیر صاحب چشم است‌. چشمی که همه دارند، ولی با روحی متفاوت و بخاطر همین است که هر چشمی، نگاهی دارد خاص خود و در لحظه‌، پیامی از صاحبش را منتقل می‌کند و اگر رسانه‌ای در کار باشد، پیامی به دنیا و به تاریخ می‌فرستد.
 جنس چشم همه یکسان است‌، اما جنس روح است که به نگاه‌ها رنگ می‌زند.


آخرین نگاه عزتمند و مقتدری که دیدیم، نگاه «محسن حججی» بود. نگاهش از آن نگاه‌ها بود که به ما عزت می‌دهد، که ما را به فکر فرو می‌برد، که خدا را به یادمان می‌آورد.
شهید حججی لحظاتی پس از آنکه در چنگال دژخیمان داعش گرفتار شد، با غروری برآمده از علو طبع و عزت نفس، زل زد به چشم دوربین و به ما پیام شرف و شجاعت داد و به اهریمنان پیام تحقیر شدن و عجز!


تنها به فاصله یک گام پشت سر او، چشمان دیگری در تصویر است که عجز و ترس و حقارت، یگانه پیام آن است! او ظاهرا فاتح است و اسیری در دست دارد، اما این اسیر از کاروان آن اسرایی است که غافله‌سالارشان گفته بود: «ما رایت الا جمیلا»


این همه شکوه، این همه عظمت و این همه رفعت جاه از کجا ناشی می‌شود!؟ چرا او که در دستان دشمن اسیر است، عزت دارد و خیلی‌ها که به ظاهر آزاد و در مسند و جایگاه هستند، از آن عزت محرومند!؟


محسن حججی‌، پای در راهی گذاشته که ساحت پیشوایان آن‌، از هرگونه ضعف و ذلتی به دور است‌. پیشوایانی که سرشان به عرش خدا می‌رسد.
 او شاگرد اول مکتبی است که مقتدای آن در یک روز گرم و در یک صحرای سوزان‌، در پیش چشم خانواده‌اش، همه هستی‌اش را به مسلخ عشق آورد و گل‌های باغ رسالت را یکی پس از دیگری پیش پای معشوق ازلی قربانی کرد، حتی فرزند شیرخوار شش ماهه‌اش را و چون نوبت به خودش رسید، هر لحظه چهره‌اش برافروخته‌تر شد و وقار و سکینه در آن بیشتر شد و در همان حال، صولت و هیبت الهی او، دشمن را آنچنان خوار و زبون کرده بود که جرات نگاه به چشمان او را نداشت و...


محسن شاگرد مکتبی است که حدود 55 سال قبل وقتی دژخیمان ساواک شبانه امام او را دستگیرکردند تا به زندان تهران منتقل کنند، به اقرار و اعتراف خودشان، از عظمتش می‌ترسیدند و جرات نداشتند به چشمانش نگاه کنند!


این چه سرّی است!؟
 چه رازی در کار است که از سیدالشهدا حضرت حسین ابن علی علیه‌السلام تا امام خمینی(ره) و از آنها تا شاگرد مکتبشان محسن حججی همه و همه دشمن را خوار و حقیر می‌کنند و خود در قله‌های سربلندی و شرف به جهان می‌نگرند!؟ چشم آنها کدام غمزه جادو را می‌بیند که دنیا و هرچیز در آن، در نظرشان بی‌مقدار می‌شود!؟ مرگ را به سخره می‌گیرند و دژخیم را به ذلت می‌اندازند!


راز این را باید در میزان وصل یافت. هر دلی بیش از دیگران با جانان، با دلبر آسمانی پیوند داشته باشد، وعده‌ها و امدادهای او را باور داشته باشد، دنیا برایش بی‌اعتبارتر و بی‌ارزش‌تر می‌شود. راز این علو مقام، فقط و فقط در ایمان به غیب است. همان راز عظیمی که خداوند در ابتدای سوره بقره‌، از آن به عنوان سرشناسنامه متقین یاد می‌کند:«... ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب...» هرگاه کسی اینگونه باوری به صاحب عالم داشته باشد، عظمت در نگاهش موج می‌زند و برایش فرقی نمی‌کند که اسیر دست دشمن باشد یا دشمن در دستش اسیر باشد.


همین باور قلبی به مدد الهی است که باعث می‌شود دنیا در نظر مردان الهی خرد و حقیر باشد و هرکاری در آن، فارغ از هیاهوهای متعارف و مرسوم، فقط و فقط وسیله و پله‌ای باشد برای ادای تکلیف و قرب الهی.


محسن حججی نمونه عصر ما و حجتی برای همه ماست. او جهاد را نه بخشی از زندگی‌اش و نه فصلی از عمرش،که متن و زمینه اصلی همه روزهایش کرده بود. وقتی حس کرد نیازی درعرصه محرومیت‌زدایی وجود دارد، به اردوی جهادی رفت و مثل یک کارگر، به خدمت محرومان کمر همت بست، وقتی جهاد فرهنگی و عقیدتی را لازم دید، با آنکه خودش سن و سال زیادی نداشت، به تربیت نوجوانان و کودکان کم سن و سال کمر بست و یاد و خاطره روزهای خوب دفاع مقدس و خوش درخشیدن جوانان بی‌ادعا و بی‌ریا را زنده کرد و بالاخره وقتی در جبهه جهاد نظامی نیازی دیدی، پروانه‌وار خود را به شمع عشق و دل به دریای خطر داد و از همه چیز، حتی فرزند دوساله و شیرینش چشم پوشید و رفت...


اینها ممکن نیست جز آنکه جسمی در بین ما باشد و دل صاحب آن خود را هر لحظه در پیشگاه خدا در حال پاسخگویی ببیند، جز آنکه چنان باوری از عظمت خدا در آن دل نقش بسته باشد که همه چیز دنیا در نظرش‌، حقیر و بی‌ارزش باشد، جز آنکه یقین به وعده‌های الهی را تا آنجا باور کند که خود را هر لحظه، در باغ‌های بهشت مشغول و متنعم ببیند و...


 آن وقت است که از آن نگاه‌ها به آدمی می‌دهند، از آن نگاه‌ها که دل ما را از حسرت و آرزو و دل دشمن را از ترس آب می‌کند و با آنکه اسیر است،گویی همان لحظه امیر است‌، که هست البته.
در برابر این نگاه متعالی و این جایگاه بلند و رفیع، نگاه دیگری هم هست. نگاهی که همه حیات و هستی را همین روزها می‌داند. همین چند سال، همین سال‌های حیات ظاهری!


 به زبان نمی‌آورد، اما در عمل اینگونه است! در زبان حتی‌، از هر موحدی پیش‌تر و از هر واصلی نزدیک‌تر است! اما حرف کافی نیست.


 همه غنیمت‌ها را در همین دنیا جستجو می‌کند، هیچ باوری به آن طرف، به نعم الهی،به وعده‌های او و حتی به وعده امدادهایش ندارد! معتقد است خودش باید بارش را به هرشکلی بندد، باید به هر شکلی به یک منبع قدرت متصل شود، داخلی یا خارجی‌اش مهم نیست، مهم این است که باید تکیه‌گاهی داشته باشد!


هرچه گفته می‌شود که بهترین تکیه‌گاه خداست‌، به زبان می‌پذیرد، اما از آنجا که باوری در دل ندارد، یار را جای دیگری جستجو می‌کند. در پول بیشتر،در ارتباط با این و آن، در به دست آوردن فلان منصب رفیع و بالاخره در پیوند با دشمنان‌!
همه اینها خطی در برابر خط اصیل و ناب الهی است. با هر درجه‌ای و با هر عقیده‌ای. به تعبیر قرآن افراد یا در زمره گروه «آمنوا » هستند که خدا ولی آنان است و یا در زمره «کفروا» که «اولیائهم الطاغوت»


از همین نقطه است که بدست آوردن سهم از سفره انقلاب، جایگزین عمل به تکلیف بی‌منت و بی‌ادعا می‌شود! از همین نقطه است که قدرت را نه در تکیه به توان مردم مومن، که در فلان قرارداد محرمانه با دشمنان خدا می‌بیند، از همین نقطه است که چند روزه و چند ساله منصب را، فرصتی بی‌تکرار برای بستن بار می‌بینند و هر کاری از قاچاق و واردات تا رانت و ... مباح و بلکه واجب می‌شود! زرنگی آن می‌شود که چطور بیت‌المال را با قانون و غیر قانون به خانه خود سرازیر کنند و همزمان ژست مسلمانی و پیشگامی بزنند ... درست در حالی که محسن حججی، زرنگ‌ترین آدم دنیا می‌شود و در 25 سالگی از همه زرنگ‌های دنیا سبقت می‌گیرد و با کوله‌باری از معرفت، صاف به آغوش خدا می‌رود!


همه آن کارها و صدها نمونه مشابه آن،هیچ علتی ندارد جز آنکه دل در گرو جای دیگری است جز آنجا که باید. درجات این دوری مختلف است اما آثار آن یکی است.


وقتی باور به مدد الهی‌، باور به غیب کم شد، دنیا و ظواهر فریبنده‌اش که در دست دنیادوستان است آنچنان مهم و عظیم جلوه می‌کند که بی‌اختیار شخص را به کرنش و تعظیم در برابر مظاهری جز خدا وا می‌دارد! اخم و لبخند هرکس جز خدا مهم می‌شود، برای بدست آوردن آن لبخند و دور از آن اخم، هر چیزی زیر پا گذاشته می‌شود و برای هرکاری، توجیهی تراشیده می‌شود و کار به جایی می‌رسد که گاه، چوب حراج به عزت و شرف یک ملت شهید داده و ایثار کرده زده می‌شود!


تعارف ندارد! «حججی»ها هر لحظه با خدا سلفی گرفته‌اند و در قاب ذهن مردم ما، همان شده‌اند که مسیح در دوستی آرزویشان کرده بود: «کسانی که دیدنشان، ما را یاد خدا بیندازد» او را خدا در این روزگار غربت ایمان و عقیده، حجتی کرد بر همه‌، به خصوص بر آنها که در سایه درخت سربلند انقلاب - همان درختی که ریشه در خون شهیدان دارد - آرمیده‌اند و بعضا بویی از عزت نبرده و هر روز به نوایی، آهنگ سرزمین غرب و سرزمین طاغوت دارند! آرزو می‌کنند عکسشان نه در کنار خدا، که در کنار دشمنان خدا به یادگار بماند! او بر همه ما حجت است و فردا با او سنجیده می‌شویم.

هزار راه نرفته دولت در اقتصاد
آوار اقتصادی دولت یازدهم برای دولت دوازدهم!

امید رامز در وطن امروز نوشت:

  پس از مراسم تنفید و تحلیف رئیس‌جمهور دوازدهم و ارائه فهرست وزیران به مجلس و قوس‌ها و سهم‌خواهی جناح‌ها از این لیست، بالاخره تا چند روز آینده دولت دوازدهم در پاستور مستقر خواهد شد اما آنچه از وضعیت عمومی اقتصاد کشور شاهدیم چندان مطلوب نیست و این نشان می‌دهد دولت دوازدهم در 4 سال آینده شرایط دشواری پیش رو دارد که البته بیش از سایرین، خود در به وجود آمدن آن نقش داشته است و این بار برخلاف دولت یازدهم، قابل توجیه نیست که دولت قبل را مقصر جلوه دهد و با این حربه از زیر بار مسؤولیت شانه خالی کند. برای پی بردن به کار دشوار دولت دوازدهم به روند منفی چند شاخص مهم اقتصادی کشور توجه کنید.


1- رشد نقدینگی از 460 هزار میلیارد تومان به 1250 هزار میلیارد تومان طی 4 سال و فشرده شدن هر چه بیشتر فنر تورم که هر لحظه ممکن است رها شود: رقم نقدینگی از حاصل ضرب پایه پولی در ضریب فزاینده پولی تشکیل می‌شود. پایه پولی خلق پولی است که توسط بانک مرکزی انجام می‌شود و ضریب فزاینده پولی خلق پولی است که توسط بانک‌های عامل انجام می‌شود.

افزایش هر کدام از این شاخص‌ها منجر به افزایش نقدینگی خواهد شد. دولت یازدهم منتقد افزایش پایه پولی در دولت نهم و دهم بود، این در حالی است که در این شاخص در 4 ساله دولت یازدهم از شهریورماه 92 تا دی‌ماه 95 پایه پولی از رقم حدود 100 هزار میلیارد تومان به حدود 173 هزار میلیارد تومان رسیده است؛ یعنی رشد حدود 73 درصدی. علاوه بر این، سیاست پولی دولت، کاهش نرخ ذخیره قانونی بانک‌ها نزد بانک مرکزی بوده که منجر به افزایش ضریب فزاینده پولی شده و از این وجه نیز بر رشد نقدینگی تاثیر گذاشته است.


2- رشد هزینه‌های دولت از 140 هزار میلیارد تومان در سال 2013 به 230 هزار میلیارد تومان در سال 2016 طبق گزارش صندوق بین‌المللی پول(IMF): نکته قابل توجه این است که فقط درباره افزایش هزینه‌ها از سال 94 به 95(2015 به 2016)، رقم هزینه‌ها با رشدی 15 درصدی از 200 هزار میلیارد تومان به 230 هزار میلیارد تومان رسیده که رشدی تقریبا 2 برابری نسبت به تورم داشته است.


 بهانه برخی دولتی‌ها نیز که افزایش هزینه‌ها را به طرح تحول سلامت ارتباط می‌دهند قابل توجیه نیست، زیرا آغاز این طرح در سال 93 بوده است و در سال 94 نیز تکمیل شده است بنابراین می‌توان حدس زد این افزایش هزینه‌ها یا ناشی از بزرگ شدن دولت است یا ریخت‌وپاش یا هر دو!


3- رشد بدهی عمومی ناخالص دولت از 100 هزار میلیارد تومان در سال 2013 به رقم خیره‌کننده 450 هزار میلیارد تومان: این رشد 350 درصدی چند نکته مهم را نشان می‌دهد؛ اولا اینکه ادعا شده دولت یازدهم اقتصاد کشور را با بدهی زیاد خارجی تحویل گرفته و آن را کاهش داده، ادعایی واهی است. ثانیا ایرانی که تا قبل از دولت یازدهم جزو کشورهای دارای کمترین بدهی بوده است با باز شدن درهای اقتصادی کشور و اخذ وام‌های کلان و استقراض از بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول و همچنین اصرار دولت بر سیاست‌های نولیبرال و گسترش بازار بدهی (اعم از انتشار اوراق قرضه دولتی، اوراق خزانه به ظاهر اسلامی و صکوک اجاره و...) بدهکارتر شده است.

این روند هم از بعد ربوی بودن آن محل اشکال است و هم از وجه امنیتی که نفوذ کشورهای غربی را در حوزه‌های برنامه‌ریزی، تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری در قبال پرداخت وام ممکن می‌کند، همانطور که شواهد تاریخی در قبال سایر کشورها نشان می‌دهد.


4- رشد بدهی دولت به بانک‌ها از 76 هزار میلیارد تومان به رقم تقریبی170 هزار میلیارد تومان در سال 95


5- رشد 270 درصدی بدهی دولت به صندوق‌های بازنشستگی از 35 هزار میلیارد تومان به 130 هزار میلیارد تومان


6- رشد منفی تقریبا 10درصدی سرمایه ثابت در سال 95 اعم از تجهیزات و فضای تولید به عنوان پیش نیاز تولید: با این حساب باید شاهد کاهش جهش رشد اقتصادی در سال 96 باشیم. به علاوه اینکه اقتصاد کشور تقریبا از تمام ظرفیت نقش فروش نفت در رشد اقتصادی کشور استفاده کرده است و کشور نمی‌تواند امید چندانی به رشد اقتصادی متکی بر نفت داشته باشد. اهمیت این موضوع وقتی بیشتر می‌شود که توجه کنیم بیش از 70درصد رشد اقتصادی کشور در سال 95 سهم نفت بوده است. داخل پرانتز گفتنی است به دلیل محدودیت دسترسی به منابع ارزی، همین میزان فروش نفت نیز خروجی چندانی در اقتصاد کشور نداشته و کارکرد آن بیشتر در تراز مالی خزانه دولت است!


7- افزایش دارایی‌های منجمد بانک‌ها: بنا به گفته رئیس‌کل بانک مرکزی، 40 تا 45 درصد دارایی‌های بانک‌ها منجمد است؛ با این فرض و بر مبنای رقم 2300 هزار میلیارد تومان دارایی بانک‌ها، تقریبا 1000 هزار میلیارد تومان از دارایی بانک‌ها منجمد است؛ این رقم به دلیل طمع  بانک‌ها و بنگاهداری و سرمایه‌گذاری مستقیم آنها در بازار املاک و مستغلات و به دلیل رکود شدید این بازار در سال‌های اخیر ایجاد شده است.


8- نرخ تورم که نقطه کانونی تبلیغات دولت بود و ادعا می‌شد تک‌رقمی شده، از فروردین ماه سال جاری روند صعودی را طی می‌کند به طوری که رقم تورم که اسفندماه به 9درصد رسیده بود، بنا به گزارش بانک مرکزی، از فروردین‌ماه تا تیرماه 96 به ترتیب ارقام 5/9، 8/9، 10 و 2/10 را تجربه کرده است.


9- تراز تجاری کشور که دولت در زمان انتخابات روی آن مانور می‌داد، در 4 ماه ابتدای سال 96 منفی شده است. طبق آمار گمرک جمهوری اسلامی، در ۴ ماه ابتدایی سال جاری میزان صادرات کالاهای غیرنفتی با احتساب میعانات گازی با 5/9 درصد کاهش به 5/13 میلیارد دلار رسیده است. همچنین میزان واردات کشور در این مدت با افزایش ۲۴ درصدی به 8/15 میلیارد دلار رسیده است.

به همه این موارد، افزایش نرخ بیکاری را نیز اضافه کنید. توجه به این شاخص‌ها و از آن مهم‌تر روند منفی تغییر آنها نشان می‌دهد دولت کار آسانی در پیش ندارد. هدایت نقدینگی به سمت تولید، کاهش هزینه‌های دولت، توقف روند افزایش بدهی‌های داخلی و خارجی کشور و تلاش برای کاهش آنها، توجه به تولید داخلی به جای چیدن همه تخم‌مرغ‌ها در سبد سیاست خارجه، اتخاذ سیاست‌های پولی و مالی مناسب جهت «کاهش تورم با رونق اقتصادی» به جای «کاهش تورم در ازای رکود»، برنامه‌ریزی دقیق برای ممانعت از فعالیت‌های اقتصادی و بنگاهداری بانک‌ها از جمله مهم‌ترین اقداماتی است که دولت دوازدهم می‌تواند با انجام آنها در جهت بهبود شاخص‌های اقتصادی کشور گام بردارد. فراموش نکنیم پیش‌نیاز «توانستن»، «خواستن» است. آیا دولت فعل خواستن را صرف خواهد کرد؟!

آینده سیاست

 حامد حاجی حیدری در رسالت نوشت:

تز 1. در دنیای عمیقاً شهری شده امروز، منطق شهر که همان منطق تحرک و شتاب است، فائق می‌آید. انقلاب‌هایی پیاپی، در سطح نیروهای اجتماعی و نسل‌ها، در سطح فرصت‌ها و تهدیدهای رشد اقتصادی و در سطح ایده‌ها و آرمان‌های سیاسی در حال وقوع است که موفقیت آتی هر ملتی، بستگی به تسهیلاتی خواهد داشت که برای تحت کنترل در آوردن این نیروهای زیر و رو کننده به کار می‌گیرد. تکنیک‌های جدید ارتباطات و سیستم‌های اطلاعاتی، سبب انقلاب‌های پیاپی اجتماعی و نسلی شده است، به نحوی که هر نسلی برای نسل پیشین، کم و بیش درک ناپذیر می‌شود و احزاب و مطبوعات و قوانین و ساز و کارهای مشارکت نسل‌های پیشین چندان به درد نسل نوین نمی‌خورد.

تز 2. این فضا، نوع بی‌سابقه و رادیکالی از نوسان بین رضایتمندی‌ها و نارضایتی‌ها را نزد همه افراد و اقشار اجتماعی پدید می‌آورد و سطح عمومی ناکامی و پرخاشگری در جامعه را افزایش می‌دهد. حفظ تعادل در چنین جهان نامتعادلی به سرعت عملی بیش از آنچه در نظام‌های سیاسی و ساز و کارهای متعارف حزبی و تصمیم سازی‌های بوروکراتیک احتیاج دارد. می‌توان انتظار داشت که در سال‌های آینده، ملت‌هایی که از لحاظ اقتصادی به دگرگونی نائل آیند که در سیستم‌های اجتماعی و اقتصادی آن‌ها ابتکارات فردی در حداکثر ممکن مورد استفاده قرار گیرد که این سطح از مشارکت، با امکانات و توش و توان دموکراسی‌ها و نهادهای دموکراتیک فعلی قابل تحقق نیست و نیاز به یک پوست‌اندازی در ایدئولوژی‌های سیاسی گریزناپذیر است.

تز 3. در این دنیای تازه و در حال تحول، توان اقدام بموقع و سازگاری با محیطی که دائماً تغییر می‌کند، موفق‌ها را از بقیه جدا می‌کند. بعد از یک قرن تلاش برای کنترل و سازماندهی صحیح فرآیندها به نقطه‌ای در تاریخ سیاست رسیده‌ایم که بدانیم همه تلاش‌ها را باید از سر بگیریم، چرا که مفهوم سیاست به قرینه مفهوم اجتماع دگرگون شده است. نوع مدرن سیاست که تا دهه 1990 مرسوم بود، خوب است، تنها اگر به دنبال راحت‌طلبی و نهایتاً افول باشیم. اما، اگر نوآوری و رشد آینده را می‌خواهیم، باید فعالیت سیاسی را از این فاز به فاز شبکه‌ای منتقل کنیم. ما باید سیاست، اقتصاد، اجتماع و فرهنگ را مجدداً بر مبنای ظهور جامعه شبکه‌ای تعریف نماییم.

تز 4. سیاست آینده نه بر اساس توافق اکثریت اداره خواهد شد و نه سلسله مراتبی خواهد بود؛ نه استبدادی اداره می‌شود و نه خودسرانه و بی‌قانون خواهد بود؛ نه متکی بر مساوات در همه چیز و نه مبتنی بر نابرابری در همه چیز پیش خواهد رفت. در واقع، دوگانه آزادی و عدالت دیگر نسق بخش مجادلات آن نیست.

تز 5. آنچه در سیاست آینده تعیین کننده است، حضور همیشه در صحنه نیروها و همچنین ابداع و تعیین مسیر محیط‌های ارتباطی است.  نیروهای سیاسی مؤثر در افق آینده، باید مثل سیستم‌های زنده‌ای که به هم مرتبط و وابسته‌اند و توان واکنش نشان دادن به محیط‌هایی را که دائماً در حال تغییرند، عمل نمایند. در این راستا، نقش سیاستمداران این خواهد بود که نکات مثبت را القا کنند و موازنه نیرومندی از کنترل اطلاعات را برای ممانعت از سلطه‌گری‌های جهانی تدارک ببینند و در مجموع، از استقلال ملت که دیگر مفهومی فرهنگی‌تر خواهد داشت حراست نمایند.

تز 6. بازنگری در مورد شیوه‌های سیاست، به معنی ترویج یک هوس زودگذر برای ایجاد امواج انتخاباتی نیست؛ به مفهوم تغییر شکل یک تلقی قدیمی یا نادیده گرفتن کلیه کارهای بزرگی که تا کنون، در این حوزه انجام شده هم نیست. هدف از این کار مطرح کردن این سوال است که چرا ما هنوز سیاست‌هایی را ترویج و پشتیبانی می‌کنیم که در چارچوب دولت‌های ملی پیشین معقول بودند. اقتصاد و فرهنگ در یک راستای شبکه‌ای تجدید بنا شده‌اند و وقت آن رسیده است که سیاست، خود را متحمل شرایط جدید ببیند. هدف از این بازنگری، این است که بتوانیم به طور استراتژیک و آینده‌نگر تصمیم بگیریم چه چیزهایی را متوقف، چه چیزهایی را شروع و چه چیزهایی را باز نوآوری کنیم. 

تز 7. در گام اول، باید افکار و مکاتب سیاسی به سمت مثبت و سازنده تغییر یابند. هدف این افکار سیاسی مثبت دو جنبه دارد: اول رسیدن به راه‌حل‌های جدید و پیش برنده برای مسائل تازه عمق زندگی روزمره، و دوم، ایجاد هماهنگی میان فردی که حرکت پایدار 

رو به جلو را تضمین کند و این جز با ترویج نظام عقیدتی مشترک میسر نمی‌گردد.

تز 8. و در گام بعد، شکل عملکردهای سازمانی در سیاست آینده تغییر می‌کند. سازمان‌های بوروکراتیک گذشته، اسیر تله‌های شناخته شده‌ای هستند. در سازمان‌های سیاسی و اقتصادی و مدنی دموکراتیک موجود، عملکرد گروه‌ها از مجموع مشارکت اعضای آن، کیفیت کمتری دارد. این موضوع ناشی از خطاهایی مانند اتلاف وقت در جمع، هم‌رنگ شدن با جمع، درگیری‌های میان اعضا، قطبی شدن رقابت‌ها، و اولویت دادن به نظر جمع در برابر نوآوری است. برای اجتناب از این تله‌های متعارف، باید خلاقیت آفرینی مشارکتی را جایگزین صورت‌بندی سازمان‌های سیاسی موجود کرد.

مدافعان حرم و عقیده ای که در قتلگاه نمی ماند
 امیرحسین یزدان پناه در خراسان نوشت:
 انتشار فیلم‌ها ی دردناک شهادت مظلومانه محسن حججی رزمنده ایرانی مدافع حرم که هفته گذشته ابتدا توسط داعش اسیر و سپس به سیاق شهدای کربلا به شهادت رسید، پایان ماجرای محسن نبود؛ که اگر بود آوازه صلابت و نگاه نافذ و مقتدر او در تصویر لحظه اسارتش امروز به وسعت ایران و حتی سایر کشورها گسترش نمی‌یافت. در ماجرای شهادت و بازتاب‌ها یی که تصویر این شهید داشت می‌توان 2 نکته را محل تامل دانست.
محسن چگونه اسیر و شهید شد؟
1- نکته اول این که پس از آزادسازی موصل و عقب نشینی داعش تا نقاط مرزی با سوریه و حتی داخل خاک سوریه، نیروهای مردمی و ارتش عراق و سوریه توانستند در منطقه مرزی عراق و سوریه که به «التنف» معروف است به هم بپیوندند و کنترل این منطقه را پس از سال‌ها  از چنگ داعش درآورند. آمریکا پس از آزادی موصل توسط ارتش عراق و الحشدالشعبی تلاش بسیاری کرد تا هم ارتش سوریه و نیروهای مقاومت و هم ارتش عراق و الحشدالشعبی را از این محدوده استراتژیک دور نگه دارد چرا که تسلط بر این نقطه که هم به دمشق و هم به بیروت نزدیک است به منزله معبری امن از عراق به دمشق و بیروت است.
آمریکا بنا داشت در این منطقه با مستشاران ایران وارد نبرد مستقیم شود، تا جایی که  پهپاد ساخت ایران را سرنگون کرد اما با هشدارهایی که مقامات پنتاگون در جلسه شورای امنیت ملی آمریکا حدود 40 روز قبل به ترامپ دادند، ترامپ از این تصمیم دور شد. آن‌ها  به تازگی نیز با پذیرش حضور ارتش سوریه در منطقه شرقی «التنف» رسما شکست استراتژیک را پذیرفتند.
لذا خیلی دور از ذهن نبود که آمریکایی‌ها  به دنبال ضربه زدن به ارتش‌ها ی سوریه و عراق و به خصوص نیروهای مردمی در این منطقه باشند. اتفاقی که هفته گذشته رخ داد و پس از یک حمله از پیش اعلام نشده آمریکا به مناطقی در نزدیک محل استقرار الحشدالشعبی و گردان‌ها ی سیدالشهدا در «التنف» به بهانه حضور داعش، تروریست‌ها ی داعش دقایقی بعد از حملات آمریکا، با حمله گسترده خود که فراتر از یک گروهک تازه شکست خورده در این منطقه بود، توانستند حدود 50 نفر از نیروهای مقاومت سوریه و عراق را به شهادت برسانند. در این حادثه «محسن حججی» به اسارت داعش در آمد و یک روز بعد این گروهک سفاک فیلمی از چگونگی شهادت او  منتشر و روز بعد از آن هم تصویر پیکر بدون سر این شهید را رسانه‌ای کرد.
سرمایه اجتماعی که گسترش یافته است
2- نکته دوم که درباره این موضوع باید مورد توجه قرار گیرد، گستردگی سرمایه اجتماعی مدافعان حرم است. مدافعانی که اگرچه در سال‌ها ی نخستین آغاز بحران سوریه حضورشان در جبهه دفاع از حریم اهل بیت (ع) غیر رسانه‌ای بود و شهادت شان هم کاملا مظلومانه و پنهانی و ممکن بود آن روزها حتی با انتقادهایی هم همراه باشد اما امروز اکثریت مردم ایران با درک تحولات منطقه و مقایسه کشورمان با کشورهای اطراف و حتی ترکیه، به این یقین رسیده اند که اگر ما در سوریه و عراق با تروریست‌ها ی داعش مقابله نمی‌کردیم باید در شهرها و روستاهای ایران هر روز شاهد جنایت‌ها ی داعش می‌بودیم. داعشی که آمده بود تا «300 میلیون شیعه و همه سنی‌ها یی که به خلافت ابوبکر البغدادی تن نداده بودند را از دم تیغ بگذراند». این جمله را «یورگن تودنهوفر» که 10 روز را در میان داعش زندگی کرده بود، به نقل از یکی از سران داعش در کتاب «ده روز با داعش» ذکر کرده است.
آن چه در دو روز اخیر در شبکه‌ها ی اجتماعی به بهانه شهادت «محسن حججی» و انتشار تصویر غرور آفرین و عاشورایی او گذشت هم حکایت از عمق نفوذ مدافعان حرم  در میان مردم دارد و  هم حکایت از تکلیف مداری مردمی که احساس کردند باید برای ابراز عقیده و دفاع از عقاید خود که همانا جهاد در راه خداست، همه سلایق سیاسی و غیرسیاسی را کنار بگذارند و از «محسن» بنویسند. برای آن‌ها  که سال‌ها ی دهه 60 را دیده اند و درک کرده اند، این هم صدایی در حمایت از مدافعان حرم یادآور رزمندگانی است که فارغ از دیدگاه‌ها ی مختلف هشت سال در کنار یکدیگر برای دفاع از ایران جنگیدند و اجازه اشغال حتی یک میلی متر از خاک ایران را ندادند. زبان، مقابل شهید محسن حججی و خانواده حسینی اش و به خصوص همسرش که با آن پیام زینبی حجت را بر همه ما تمام کرد، قاصر است.
شهیدی که صلابت نگاهش در آن تصویر عاشورایی در کنار آن داعشی ملعون که با آن که خنجری به دست دارد ترس در چهره اش موج می‌زند و آن خیمه برجای مانده و آن غروب دلگیر و ابرناکی آسمان و ... تداعی سال‌ها  روضه و عبارات مقاتلی است که از عاشورای 61 هجری شنیده ایم و بند بند شان را گریسته ایم.
و البته اثبات کننده این که فرزندان خمینی (ره) سال‌ها  دورتر از دهه 1360 همچنان همان اصحاب آخرالزمانی سیدالشهدا(ع) هستند که زمین سال‌ها  منتظرشان بود تا مجاهدانی از نسل کربلای 61 بیایند و ریشه شجرات خبیثه را برکنند و زمین را برای دگرگونی عصر ظهور آماده کنند. آیا دور از انتظار است که بگوییم خداوند ماموریت تغییر جهان را به محسن حججی‌ها  و همه مدافعان و مجاهدانی سپرده است که سال‌ها  دورتر از کربلای 61 پا در رکاب اباعبدا...(ع) دارند؟ مجاهدانی که تازه وقتی شهید می‌شوند شناخته می‌شوند و راه شان ماندگارتر؛ گویی عاشورا حتی این خصلت را نیز به یاران حسین (ع) در قرن 21 داده است تا عقیده شان در گودال قتلگاه نماند و تاریخ ساز شوند. 

نقطه هدف در طرح بازرسی از مراکز نظامی ایران

 یدالله جوانی در جوان نوشت:

برخی از مقامات امریکایی در هفته‌های اخیر از ضرورت بازرسی از برخی مراکز نظامی ایران سخن گفته، در این خصوص عملیات رسانه‌ای خود را آغاز کرده‌اند. در نقطه مقابل، مقامات نظامی و سیاسی ایران، اجازه هر نوع بازرسی از پایگاه‌های نظامی کشور را رد و آن را توطئه‌ای علیه جمهوری اسلامی ارزیابی کرده‌اند.

به نظر می‌رسد امریکایی‌ها با اهداف خاصی چنین سناریویی را طراحی کرده و احتمالاً در آینده براساس همین سناریو، جنجال‌های بیشتری را به راه بیندازند. سؤال این است که نقطه هدف در این سناریو کدام است؟ اشراف امریکایی‌ روی توان نظامی کشورهایی چون ایران، یک نیاز عمومی و همیشگی برای آنها می‌باشد. بازرسی از پایگاه‌ها و مراکز نظامی تحت پوشش بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای، یکی از راه‌های رسیدن به نوعی اشراف اطلاعاتی از نظر امریکایی‌ها می‌باشد، اما به نظر می‌رسد که دولت ترامپ، در کنار این نیاز عمومی و هدف کلی، یک هدف خاص را در این سناریو دنبال می‌کند؛ هدفی که بی‌ارتباط با برجام نبوده و نیازمند برخورد هوشمندانه از سوی جمهوری اسلامی است.

آقای ترامپ قبل از ورود به کاخ سفید با صراحت از پاره کردن برجام سخن گفت ولکن با این تهدید مواجه شد که اگر امریکایی‌ها برجام را پاره کنند، جمهوری اسلامی آن را آتش خواهد زد.

پس از ورود ترامپ به کاخ سفید، نظر غالب مشاوران ترامپ، این بود که پاره کردن برجام از سوی دولت امریکا، در نهایت به ضرر ایالات متحده تمام خواهد شد. از طرفی هم ترامپ نمی‌خواهد به تعهدات کشورش در قبال برجام عمل کند و این تعهدات را با منافع و اهداف امریکا مغایر می‌داند. در چنین فضا و شرایطی، امریکایی‌ها به دنبال خروج از برجام و به نوعی پاره کردن آن با هزینه ایران هستند. به عبارت دیگر امریکایی‌ها با طرح‌ریزی یک سناریوی شیطانی به دنبال متهم کردن ایران به عدم‌ پایبندی به برجام بوده، با جا انداختن این ادعا در افکار عمومی جهانیان و همراه ساختن دیگر کشورها با خود در این خصوص، برجام را به طور کامل زیر پا خواهند گذاشت.

در این سناریو، طرح بازرسی از برخی پایگاه‌های نظامی ایران به عنوان محل و مراکز مشکوک به انجام فعالیت‌های هسته‌ای، جایگاه ویژه‌ای دارد. امریکایی‌ها به درستی می‌دانند که جمهوری اسلامی اجازه ورود به مراکز، پایگاه‌ها و سایت‌های نظامی خود را نمی‌دهد. بر همین اساس آنان می‌خواهند همین عدم اجازه را دلیل عدم‌ پایبندی ایران به برجام معرفی کنند و با هزینه ایران از برجام خارج شوند. بنابراین باید هوشیار بود که امریکایی‌ها در حالی که خود برجام را تاکنون به صورت فاحش نقض کرده‌اند چگونه می‌خواهند جمهوری اسلامی را به نقض برجام متهم کنند.

این حیله امریکایی‌ها در شرایطی در حال شکل‌گیری است که آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای، طی چندین گزارش، پایبندی ایران به برجام و عمل به تعهداتش را تأیید کرده است. چند روز قبل برخی از رسانه‌های غربی از این سناریوی کاخ سفید پرده‌برداری و به نوعی آن را افشا کردند. آسوشیتدپرس و  نیویورک‌تایمز در همین خصوص مدعی شده‌اند که رئیس‌جمهور امریکا برای اینکه از برجام خارج شود، می‌خواهد با سندسازی درباره یک پایگاه نظامی در ایران و طرح درخواست بازرسی از این پایگاه، زمینه برهم خوردن توافق هسته‌ای را فراهم کند. نکته قابل توجه اینکه ترامپ در مصاحبه با وال‌استریت ژورنال، به صورت تلویحی از اعلام نکردن پایبندی ایران به برجام در گزارش بعدی دولت امریکا خبر داد.

به احتمال قوی ادعای امریکایی‌ها مبنی بر انجام فعالیت‌های هسته‌ای مشکوک در برخی از سایت‌های نظامی ایران، دلیل عدم پایبندی جمهوری اسلامی به برجام اعلام می‌شود. آنان اینچنین می‌خواهند ایران را عامل برهم زدن توافق هسته‌ای معرفی کنند. بنابراین نقطه هدف در طرح بازرسی از مراکز نظامی ایران از سوی امریکایی‌ها، زمینه‌سازی برای خروج آنان از برجام با هزینه ایران است. این نقشه شیطانی نشان می‌دهد که امریکایی‌ها تحت هیچ شرایطی قابل اعتماد نبوده‌اند و اساساً باید باب هر نوع مذاکره با آنان را هفت قفله کرد. امریکایی‌ها تنها راه غلبه بر ایران را سیاست و راهبرد «فشار، تحریم، مذاکره و معامله» می‌دانند. تجربه برجام نشان داد که در هیچ موضوع دیگری نباید با امریکایی‌ها مذاکره کرد. امریکایی‌ها مذاکره را برای پیشبرد اهداف شیطانی خود می‌خواهند. آنان به چیزی کمتر از تسلیم شدن ملت ایران در برابر خود نمی‌اندیشند.

رأی به کابینه، اعتماد به روحانی

سیدرضا صالحی امیری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در سرمقاله ایران نوشت:

با معرفی کابینه دوازدهم از سوی رئیس جمهوری اینک نگاه‌ها به سوی نمایندگان ملت در مجلس شورای اسلامی است تا ضمن بررسی و رأی اعتماد به وزیران پیشنهادی پاسخ مناسبی به اعتماد مردم بدهند. مردمی که در بیست و نهم اردیبهشت با رأی حداکثری به آقای روحانی مسیر آینده کشور را ترسیم و انتظارات و مطالبات خود را بیان کردند. رئیس جمهوری محترم و دولت ایشان نیز همچنان که در چهار سال گذشته گوش شنوایی برای شنیدن سخنان جامعه داشته‌اند، امروز هم پاسخگو بودن در برابر انتظارات جامعه را به منزله احترام به افکار عمومی می‌دانند. اگر به جای نگرش جزئی، با رویکرد کل نگر به کابینه پیشنهادی نظر بیفکنیم، به این نتیجه می‌رسیم که دکتر روحانی با وفاداری به گفتمان اعتدال، همکاران خود را برای چهار سال آینده انتخاب کرده است.

چرا که مهم‌تر از افراد و اشخاص، جهت گیری‌ها، آرمان‌ها و چشم‌انداز پیش رو است و رئیس جمهوری که بیش از دیگران نسبت به عملکرد دولت خود حساس است با در نظر گرفتن واقعیت‌های موجود و بر اساس عقل، منطق و مصلحت کابینه پیشنهادی را معرفی کرده است. پس باید تلاش کرد تا این کابینه رأی اعتماد از مجلس بگیرد و رئیس جمهوری سریع‌تر کابینه را تشکیل بدهد؛ کابینه‌ای که بر اصولی همچون تعامل، آزادی، انسجام، وحدت ملی، اخلاق و همگرایی استوار است تا بتواند به حل چالش‌ها و مشکلات مردم بپردازد. خوشبختانه یک اراده در کل دولت وجود دارد و اینکه به رئیس جمهوری برای موفقیت کمک کنند تا پاسخگوی مطالبات مردم باشد. معتقدم دولت دوازدهم دولتی جوانتر کارآمدتر و منسجم‌تر نسبت به دولت یازدهم خواهد بود.


رئیس جمهوری به‌عنوان دومین شخصیت کشور در هرم سیاسی قدرت نظام جمهوری اسلامی، بر تعامل با همه اجزا و ارکان از جمله رهبری معظم در رأس این هرم، قوای مقننه و قضائیه، نهادهای نظامی و امنیتی نهادهای مؤثر و سیاستگذار به مثابه یک ضرورت و راهبرد عقلانی باور دارد. این باور باعث می‌شود تا زمینه همکاری بیشتر و شتاب پیشرفت و توسعه کشور فراهم شود. اکنون باید همه روی تشکیل کابینه متمرکز شویم و با پرهیز از پیشداوری، فضا را برای ارائه برنامه‌های افراد جدید و اثبات شایستگی‌شان مساعد کنیم تا مجلس شورای اسلامی بتواند بهترین تصمیم‌ها را برای رأی به وزیران بگیرد. همچنان که در طول دوره دهم مجلس، رویکرد تعاملی مجلس و دولت ثمرات بسیاری برای کشور داشته است.


تردیدی نیست که رئیس‌جمهوری به وعده‌هایی که به مردم داده بود، وفادار است و جهت‌گیری او بیانگر تلاش برای تأمین مطالبات مردم است. با شناختی که از دکتر روحانی دارم، او را شخصیتی دانشمند، مقتدر، استوار، تصمیم گیر و دارای شجاعت و شهامت لازم برای تصمیمات سخت می‌دانم و با اعتماد به ایشان می‌توانیم مسیر توسعه و تعالی کشور به سمت آزادی و عقلانیت را به سلامت عبور کنیم. فراموش نکنیم که در چهار سال گذشته روحانی با حمایت و هدایت رهبر معظم انقلاب، پشتیبانی آحاد مردم و همکاری قوا و نهادهای نظام و نیز همراهی اقطاب و گروه‌های مؤثر و احزاب و جریان‌های دلسوز نظام توانسته از پیچ و خم‌های صعب العبوری همچون برجام، بحران خاورمیانه تورم و رکود، بداخلاقی و انگ زنی و ده‌ها مسأله دیگر به سلامت عبور کند.


همه ما به روحانی اعتماد داریم و می‌دانیم که به شعارهایش وفادار خواهد ماند.

مجلس و کابینه روحانی

صادق زیباکلام در شرق نوشت:

انتقاداتی که چینش کابینه جدید در روزهای اخیر به همراه آورده، گویا سبب شده زمزمه‌هایی در میان برخی فراکسیون‌ها نسبت به دادن رأی کبود به شماری از وزرای پیشنهادی، مطرح شود. به نظر می‌رسد انتقاداتی که این روزها نسبت به وزرای پیشنهادی مطرح شده‌، این شائبه را به وجود آورده باشد که پس رأی‌دادن به برخی گزینه‌ها، خیلی هم کار نادرستی نباشد. البته این درست است که نمایندگان مجلس از این حق برخوردارند که به هرکدام از وزرا به هر دلیلی که دارند، رأی اعتماد ندهند؛ اما نباید از این مهم غافل شد گلایه‌هایی که متوجه کابینه پیشنهادی شده، بیشتر به آنچه دکتر روحانی انتخاب نکرده‌اند، صورت گرفته تا آنچه انتخاب کرده است.

به عبارت دیگر، نارضایتی منتقدان، لزوما از بابت این نیست که چرا این افراد برای تصدی وزارتخانه‌ها معرفی شده‌اند؛ بلکه انتقادات آنها از بابت انتخاب‌نشدن زنان و کم‌توجهی به برخی اقلیت‌هاست که در انتخابات ٢٩ اردیبهشت مشارکت بالایی داشته‌اند. این انتقادات نباید بهانه‌ای شوند برای رأی‌ندادن به برخی از وزرای پیشنهادی، بنا بر انگیزه‌های شخصی یا مطالباتی که ممکن است خدای نکرده از برخی وزرا صورت گرفته بوده باشد و چون آن مطالبات تحقق نیافته‌اند، حالا اقدام به دادن رأی کبود به وزیر پیشنهادی کنند. واقعیت آن است که کارنامه وزرایی که دوباره به مجلس معرفی شده‌اند، اگر از متوسط کابینه اول دکتر روحانی بالاتر نبوده باشد، یقینا پایین‌تر هم نیست. 

بنابراین رأی‌ندادن به آنها به اعتبار کارایی و درست‌تر گفته باشیم نداشتن یا پایین‌بودن آن، بهانه‌ای بیش نیست؛ چراکه هیچ‌کدام از وزرای پیشنهادی که قبلا در کابینه حضور داشته‌اند، در چهار سال گذشته به عنوان وزرایی که از نظر اجرائی و توان مدیریتی «مسئله‌دار» بوده باشند، مطرح نبوده‌اند. به عبارت دیگر، اگر نمایندگان به وزرای «دور دومی» به بهانه نداشتن صلاحیت مدیریتی، رأی ندهند، علی‌القاعده این پرسش در ذهن مردم مطرح می‌شود که پس چرا نمایندگان محترم مجلس دهم، در مدت نسبتا شایان ‌توجهی که از عمر این مجلس می‌گذرد، نه این وزرا را استیضاح کرده‌اند، نه تلاش جدی کرده‌اند که آنان را به مجلس احضار کرده و مورد بازخواست قرار دهند و چه شده که ناگهان متوجه کارایی این یا آن وزیر دور دومی شده‌اند؟

چگونه می‌شود که در چهار سال گذشته، وزرای دور دومی نوعا مشکلی با مجلس نداشته‌اند؛ اما یکباره اکنون نمایندگان مختلف متوجه شده‌اند کارایی ندارند؟ واقعیت این است که مخالفت نمایندگان با هرکدام از وزرای دور دومی، بسیار سؤال‌برانگیز خواهد شد. می‌ماند اینکه نمایندگان مدعی شوند که به واسطه مسئله چینش کابینه؛ یعنی معرفی‌نشدن وزیر زن یا برخی چهره‌های مورد انتظار است که دارند رأی کبود می‌دهند.

در این صورت، انتقاد آنها علی‌القاعده نمی‌تواند متوجه یک وزیر خاص شود؛ بلکه گلایه آنان نسبت به جهت‌گیری کلی شخص آقای رئیس‌جمهور باید مطرح شود. بنابراین دادن رأی کبود به این یا آن گزینه پیشنهادی وزارت، عملا بی‌معنا می‌شود. درعین‌حال، از این نکته مهم هم نمی‌توان غافل شد که انگیزه‌های مردم در انتخابات اسفند ٩٤ در مجلس دهم و رأی‌دادن به چهره‌های فهرست امید که قرار بوده فضایی متفاوت از مجلس نهم در قبال دولت پیش بگیرند، خیلی متفاوت از انگیزه‌های آنان از انتخاب مجدد آقای روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری دوازدهم نیست. بنابراین مخالفت احتمالی این چهره‌ها و همچنین جریان‌های سیاسی اصلاح‌طلب، با وزرای دور دومی که در دوران سخت دولت اول روحانی، تلاش‌های درخورتوجهی در آواربرداری داشتند، از این بابت هم بی‌معنا و سؤال‌برانگیز خواهد شد؛ البته همه اینها که گفتیم، مانع انجام وظیفه و رسالت اصلی نمایندگی در ارزیابی وزرای پیشنهادی نمی‌شود؛ اما و درعین‌حال ایفای آن رسالت، یقینا باید با درنظرگرفتن مصالح و منافع ملی همراه باشد و نه خدای نکرده با محاسبات و انگیزه‌های فردی، سیاسی یا جناحی.

انتقاداتی که چینش کابینه جدید در روزهای اخیر به همراه آورده، گویا سبب شده زمزمه‌هایی در میان برخی فراکسیون‌ها نسبت به دادن رأی کبود به شماری از وزرای پیشنهادی، مطرح شود. به نظر می‌رسد انتقاداتی که این روزها نسبت به وزرای پیشنهادی مطرح شده‌، این شائبه را به وجود آورده باشد که پس رأی‌دادن به برخی گزینه‌ها، خیلی هم کار نادرستی نباشد. البته این درست است که نمایندگان مجلس از این حق برخوردارند که به هرکدام از وزرا به هر دلیلی که دارند، رأی اعتماد ندهند؛ اما نباید از این مهم غافل شد گلایه‌هایی که متوجه کابینه پیشنهادی شده، بیشتر به آنچه دکتر روحانی انتخاب نکرده‌اند، صورت گرفته تا آنچه انتخاب کرده است.

به عبارت دیگر، نارضایتی منتقدان، لزوما از بابت این نیست که چرا این افراد برای تصدی وزارتخانه‌ها معرفی شده‌اند؛ بلکه انتقادات آنها از بابت انتخاب‌نشدن زنان و کم‌توجهی به برخی اقلیت‌هاست که در انتخابات ٢٩ اردیبهشت مشارکت بالایی داشته‌اند. این انتقادات نباید بهانه‌ای شوند برای رأی‌ندادن به برخی از وزرای پیشنهادی، بنا بر انگیزه‌های شخصی یا مطالباتی که ممکن است خدای نکرده از برخی وزرا صورت گرفته بوده باشد و چون آن مطالبات تحقق نیافته‌اند، حالا اقدام به دادن رأی کبود به وزیر پیشنهادی کنند. واقعیت آن است که کارنامه وزرایی که دوباره به مجلس معرفی شده‌اند، اگر از متوسط کابینه اول دکتر روحانی بالاتر نبوده باشد، یقینا پایین‌تر هم نیست. 

مظهر وحدت ملی

صبح نو در سرمقاله امروز خود نوشت:

شهدا یکی از مظاهر وحدت ملی ایرانیانند. شهید محسن حججی که به تازگی  به خیل شهیدان سرافراز مدافع حرم پیوست، این روزها نمادی از این وحدت ملی است.  گروه‌های مختلفی از هنرمندان و ورزشکاران و اهالی فرهنگ و سیاست در فضای مجازی به بیان احساسات و ادای احترام به محضر این شهید و شهدای مدافع پرداخته‌اند. عزم راسخ و سیمای استوار و خلل ناپذیر شهید حججی، همه را به تحسین واداشته و سرمان را در برابر ایمان خود، به تعظیم خم کرده است .همین ایمان و عزم راسخ است که موجب زبونی و وحشت دشمن است و این ترس و تزلزل را از سیمای خوفناک دشمن تکفیری می‌توان به راحتی دید و خواند.

باید قدردان این وحدت و همدلی ایرانیان بود و در مقابل از کسانی که از دشمن شناسی و فهم فداکاری‌های جوانان جان برکف ایرانی ناتوان و عاجزند، خواست تا با چشمانی باز به دور و اطراف خود بنگرند و از بازی در زمین دشمن بپرهیزند. متاسفانه در همین ایام رفتار پرخطای دو ورزشکار ایرانی موجب شد تا دشمن صهیونیستی از کمترین اشتباهات به نفع خود بهره بگیرد و کسانی هم به جای سرزنش این خطا، به تخطئه حضور امنیت آفرین ایران در منطقه بپردازند؛ اما همین که گروه‌های گوناگون مردم اعم از هنرمندان و ورزشکاران و زنان و مردان به تجلیل از سرداران بی ادعا و جوانان جان برکف خود در سوریه و عراق می‌پردازند، خود حکایت از درک و شعور بالای آنان و قدرشناسی نسبت به این فداکاری‌ها دارد و همین، ضامن دوام هویت انقلابی ماست.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات