دو هفته قبل بار دیگر طالبان جنایتی دیگر در افغانستان مرتکب شدند و با کشتار مردم شیعه روستای میرزا اولنگ در ولایت سرپل افغانستان، نشان دادن که تروریسم زبان صلح نمی فهمد. در روزهای قبل ارتش افغانستان این روستا را از دست طالبان آزاد کرد.
جهت بررسی بیشتر این موضوع و ارزیابی توان افغانستان در مهار طالبان، رقابت داعش و طالبان در این کشور و نیز بررسی چگونگی سیاست خارجی دولت ایران در قبال افغانستان، گروه بین الملل بصیرت گفتگویی را با پیرمحمدملازهی انجام داده که در ادامه می آید:
بصیرت: با توجه به آزادسازی روستای میرزا اولنگ توسط ارتش افغان، توان افغانستان در مهار طالبان را چگونه ارزیابی می کنید؟اگر در سطح خیلی کلی به توان ارتش، نیروهای امنیتی و پلیس ملی افغانستان نگاه کنیم، تا حدی که انتظار می رفت آموزش کافی و سلاح های پیشرفته از سوی آمریکایی ها و ناتو در اختیار افغانستان قرار بگیرد تا بتوانند به طور قاطع با گروه های مخالف از جمله طالبان برخورد کنند، وجود ندارد، بنابراین آنان در درگیری اخیر مجبور به ترک مخاصمه با طالبان شدند.
واقعیت امر این است که آمریکایی ها برای مقابله با طالبان امکاناتی در اختیار ارتش افغانستان قرار ندادند تا بتوانند طالبان را به طور کامل شکست دهند یا حتی آنها را مجبور به ترک مخاصمه و یا پای میز مذاکره بیاورند. این واقعیتی است که در صحنه افغانستان حاکمیت دارد. منتهی بحثی که وجود دارد این هست که طالبان یا گروه های معارضی مانند داعش که تازگی ها مطرح شده تا چه اندازه این آمادگی را دارند که به جنگ ادامه دهند، به نظر می رسد در جنگ افغانستان بن بستی پیش آمده است، به این معنا که نه توانی در طالبان دیده می شود که دولت مرکزی افغانستان را شکست دهند و به زور کابل را تصرف کنند و عمارت اسلامی مورد نظر خودشان را احیا کنند و نه ارتش و نیروهای دولتی افغانستان در این شرایط قرار دارند که طالبان را به طور کلی شکست دهند. بنابراین یک نوع بن بست در جنگ افغانستان به وجود آمده است.
در اینجا سوال پیش می آید که این بن بست را چگونه می توانند شکست داد و چه کاری را انجام داد تا این بن بست پایان پیدا کند، این بحثی است که هنوز ابعاد آن مشخص نیست. در این زمینه طالبان امیدوارند که الان حدود 40 درصد خاک افغانستان را در اختیار دارند، فکر می کنند اگر به مناطق مختلفی حمله کنند و مناطق بیشتری را تصرف کنند، می توانند پای میز مذاکره از موضع قدرت امتیازات بیشتری از دولت مرکزی افغانستان بگیرند. در حال حاضر سیاست و راهبردی که طالبان برای خودشان طراحی کردند، تصرف شهرها نیست، بلکه اگر یک جای مهمی را تصرف کنند با جمعیتی روبرو خواهند بود که آن جمعیت نیاز رفاهی و بهداشتی دارد و هیچ کدام در توان طالبان نیست که بتوانند آنجا را اداره کنند. پس بنابراین طالبان در تلاش هستند بیشتر مناطق و روستاهای دور دست را به تصرف در بیاورند. ولی در عین حال در جاهایی مانند روستای میرزا اولنگ که در ولایت سرپل قرار داشت آمدند و فرمانداری آنجا را به تصرف خود در آوردند و آنجا در حقیقت بخشی از شهر صیاد در ولایت سرپل است و به این دلیل تصرف کردند که یک نمایش قدرت داشته باشند. از همان ابتدا معلوم بود که وقتی مجددا نیروهای دولتی افغانستان و ارتش ساماندهی شود و دوباره حمله کنند، طالبان عقب نشینی می کنند و نمی توانند آنجا را نگه دارند. این تجربه در جاهای دیگر وجود داشت وقتی طالبان رفته بودند مناطقی را تصرف کرده بودند، ولی بعد از این که ارتش افغانستان حمله کرد مجبور شدند مناطق تصرف شده را ترک کنند و به سمت مناطق امنی که از قبل داشتند بروند.
بصیرت: پیشتر تلاش می شد تا تفاهمی بین طالبان با دولت افغانستان به دست آید. آیا انفجارهای اخیر در افغانستان این تفاهم را میان می برد؟ آینده این مسئله چگونه است؟ در گذشته به آن معنا تفاهمی بین افغانستان و طالبان وجود نداشت. یک جناحی از طالبان که به کشور قطر رفته بودند و داشتند دفتر خود را در قطر باز می کردند به دنبال این بودند که یک سری مذاکراتی را با دولت مرکزی انجام دهند و حداقل مواضع دو طرف را به شکل مستقیم درک کنند، اما در این خصوص کل طالبان تمایل نشان ندادند که دست از جنگ بردارند. در این زمینه نیروهای دولتی افغانستان می دانند که طالبان در کلیت خودشان برای مذاکره و صلح خیلی تمایل ندارند. در حال حاضر برداشت طالبان این هست که دولت مرکزی افغانستان که از دو جناح تشکیل شده است، دچار مشکل هستند و اگر با دولت افغانستان به تفاهم برسند در نتیجه فضا برای مانور بیشتر طالبان باز می شود. تصوری که آنها دارند این که باز شدن فضا به آنها کمک می کند که جنگ ادامه پیدا کند.
طالبان در سال های قبل در فصل بهار عملیات های بهاری را شروع می کردند، ولی این عملیات ها در اواخر خرداد آرام آرام کاهش پیدا می کرد. عملیات بهاری امسال در افغانستان نیز تحت عنوان منصوری را برنامه ریزی کردند و انتظار داشتند این موضوع ادامه پیدا کند. طالبان امیدوار هستند با فشاری که از طریق کشورهایی مانند پاکستان، عربستان و آمریکایی ها برای مذاکره به دولت مرکزی افغانستان می آید، بتوانند مناطق بیشتری به دست آورند. در اینجا هدف پاکستان از این قضایا امتیازگیری می باشد، چون می دانند از طریق نظامی نمی توانند دولت مرکزی افغانستان را از میان بردارند.
بصیرت: رقابت داعش و طالبان در افغانستان چگونه باعث تداوم نا امنی در این کشور می شود؟آن چیزی که در روستای میرزا اولنگ پیش آمد رقابت بین داعش و طالبان را نشان نمی دهد، بلکه همکاری بین آنها را نشان می دهد. البته بین داعش و طالبان رقابت وجود دارد، چون بحث اصلی قدرت می باشد. در ناامنی های افغانستان دو تا جریان وجود دارد که هر دو به دنبال قدرت از نوع انحصاری می باشند. بنابراین در مناطقی با همدیگر اختلاف نظر دارند. حتی در گذشته با یکدیگر در ولایت ننگرهار درگیر شدند. داعشی ها ده نفر از فرماندهان طالبان را دستگیر و اعدام کردند. تضاد بین دو گروه بسیار بالا است. اگر اخباری که وجود دارد درست باشد نیروهای دولتی افغانستان این اجازه را دادند که داعش و طالبان با هم حمله کنند. این موضوع نشان می دهد که از داعش و طالبان لحاظ تاکتیکی با یکدیگر در زمینه ناامنی در افغانستان همکاری دارند که این مسئله مهمی می باشد. البته این نکته را باید ذکر کرد دو گروه طالبان و داعش در مناطقی که بحث قدرت خیلی جدی نیست، می توانند با هم همکاری داشته باشند در جاهایی هم با یکدیگر تضاد دارند.
بصیرت: دیپلماسی دولت یازدهم در قبال افغانستان و توصیه های شما برای دولت جدید رئیس جمهور روحانی در موضوع افغانستان چیست؟واقعیت امر این است که امنیت افغانستان با کشور جمهوری اسلامی ایران گره خورده است. کشور افغانستان این ظرفیت را دارد که مشکلات و ناامنی خود را به کشورهای همسایه سرایت دهد. بنابراین منافع امنیت ملی ایران ایجاب می کند افغانستان هر چه زودتر به ثبات برسد، اما این ثبات از چه کانالی باید به دست آید، این موضوع مهمی است.
در افغانستان تجزیه قدرت صورت گرفته و به نوعی دولت مرکزی ضعیف است. مصلحت ایران تقویت دولت مرکزی می باشد نه این که نزدیک به گروه های مخالف مانند کشورهای دیگر که هر کدام از طریق گروهی در مقابل دولت مرکزی افغانستان حمایت می کنند. سیاست رسمی دولت ایران در دوره اول ریاست جمهوری روحانی این بود که باید دولت مرکزی تقویت شود و نباید به دنبال این رفت که طالبان تقویت شود و یا با گروه های دیگری صلح و کار کرد. واقعیت این است که افغانستان در شرایطی قرار دارد که تنها یک دولت مرکزی قدرتمند می تواند از تجزیه قدرت جلوگیری کند و یکپارچگی کشور را حفظ کند. در غیر این صورت بعضی از تحلیلگران معتقد هستند که اگر وضعیت به همین شکل پیش رود و دولت وحدت ملی هم شکست بخورد، احتمال تجزیه افغانستان وجود خواهد داشت. اگر چنین اتفاقی بیفتد برای کل منطقه خطراتی در بر خواهد داشت.
بنابراین در شرایط کنونی و در دوره دوم ریاست جمهوری رئیس جمهور روحانی، سیاست دولت ایران باید همانند قبل، حمایت از دولت مرکزی افغانستان باشد. البته می توان از طریق دولت مرکزی به حاکمیت مرکزی و ترکیبات این حاکمیت و تسری در کشور کمک کرد، تا به مشکلات افغانستان پاسخ داد. در مرحله دوم ایران می تواند از مذاکرات صلح حمایت کند و یک نوع هماهنگی با کشورهای منطقه و همسایگان افغانستان ایجاد کند که چون مسئله افغانستان امنیت کل منطقه را به خطر می اندازد، امنیت ایران هم در ارتباط با آن قرار می گیرد.
بنابراین مصلحت این هست که همه کشورهای منطقه، کشورهای اسلامی و حتی افغانستان با یک سیاست مشترک می توانند در کمک به صلح و ثبات بر افغانستان قدمی بردارند. به این نکته اشاره کنم ایران در موقعیتی قرار دارد که می تواند میانجی گری بین طرفین متخاصم باشد و با همکاری کشورهای منطقه ای، یک راه حل منطقه ای برای بحران افغانستان پیدا شود چون در داخل این ظرفیت وجود ندارد که به تنهایی به صلح و ثبات برسند و مشکلات خودشان را حل کنند. حتی در این زمینه قدرت های بزرگ مانند روسیه، چین و آمریکا در افغانستان به دنبال منافع خاص خودشان می باشند و خیلی ممکن نیست کشور افغانستان را از این وضعیت بیرون ببرند. در چارچوب نظام بین المللی کشورهای چین، روسیه و آمریکا به دنبال منافع خاص خودشان هستند و نمی شود روی آنها حساب باز کرد. اما در این خصوص ایران و کشورهای همسایه افغانستان با کشورهای اسلامی هماهنگ عمل کنند می توانند راه حلی را برای آغاز مذاکرات صلح افغانستان و در نهایت صلح طرفین ایجاد کنند. در غیر این صورت تداوم جنگ نمی تواند به نفع دولت مرکزی افغانستان، طالبان و گروه های دیگری که در افغانستان می جنگند، باشد./
با تشکر از جناب آقای ملازهی که وقت خود را در اختیار بصیرت قرار دادند.
مصاحبه از: وحید قاسمی