پس از شکست جریان اصولگرای پایداری در انتخابات ریاست جمهوری اخیر و پیروزی قاطع حسن روحانی زلزلههایی در جریان فکری و سیاسی این جریان شنیده میشود و مواضع شخصیتهای فکری و سیاسی جریان "اصولگرای پایداری" در مورد نقد درون گفتمانی این جریان تاییدی بر این امر است. نامه اخیر محمدباقر قالیباف به جوانان انقلابی و درخواست فعالیت از نوع "آتش به اختیار" در مقابل آنچه او اختلال در راس این جریان نام میبرد و سخنرانی وحید جلیلی از چهرههای ایدئولوگ این جریان و وضعیتی که وی ویروسی شدن تفکر انقلاب اسلامی توسط عدهای که او "ظاهرالصلاحهایی که خود را اصولگرا مینامد" نشان از حرکتهایی در جهت تحکیم و ابراز یک هویت گفتمانی دارد که به آن "گفتمان انقلاب اسلامی"یا "نواصولگرایی" گفته میشود. برای بررسی مبانی و روش این جریان باید سیر جریانی که در اوایل انقلاب در نظام و علی الخصوص در مجلس شورای اسلامی جریان "اقتصاد بازار" و پس از دوم خرداد سال 1376 تحتعنوان "اصولگرا" شناخته میشدند را در تاریخ بیست ساله اخیر بررسی کرد.
جریانی که پس از انتخابات ۱۳۷۶ تحت عنوان جریان اصولگرا رسما فعالیت داشت در طول این بیست سال دچار پوست اندازیها و انشعابهای پی در پی شده و جریان فراگیری که در آن دوران از موتلفهای تا راست میانه و تفکری که در تشکلهای دانشجویی چون بسیج و انجمن اسلامی مستقل را در بر میگرفت با ظهور پدیده احمدینژاد به چند پاره تقسیم شد. جریان موتلفه با حفظ اصول بازاری و اقتصاد آزاد خود نماینده جریان فرهنگی و سیاسی کاملا اسلامی، جریان راست میانه با محوریت چهرههای میانهرویی چون ناطق نوری وهاشمی رفسنجانی و حسن روحانی با وجود اعتقادات نسبت به اقتصاد آزاد خواستار رابطه سازنده با غرب و جریان نواصولگرا یا انقلابی که بعدها بخش اعظم آنها در تشکل جبهه پایداری تشکل یافتند شعار "اقتصاد عدالتخواهانه" و اجرای قاطع احکام در تمام حوزههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی را مطرح کردند و جریان چهارم که میتوان از چهرههای شاخص آن احمد توکلی و محسن رضایی و محمدباقر قالیباف را نام برد رویکرد مجزایی را در اقتصاد و سیاست دنبال کردند.
اما سوال اینجاست این جریانها تا به امروز چه خط مشیای در حوزه سیاسی دنبال کردند و در سپهر سیاسی ایران در دوره سال 84 به بعد دست به چه انتخابهایی زدند؟
پس از ظهور احمدینژاد و دوران هشت ساله ریاست جمهوری پرحاشیه وی، روز به روز جریان راست میانه به جریان اصلاح طلب نزدیک تر شد و سعی کرد گفتمانش در بسیاری از حوزهها چون سیاست خارجی و امور فرهنگی را روز به روز به جریان اصلاح طلب نزدیک سازد تا هم بتواند هویت مجزای خود تحت عنوان "اصولگرایان معتدل" را حفظ کنند و هم با استفاده از پایگاه اجتماعی جریان اصلاح طلب پیروزیهایی در حوزه سیاسی به دست آورند که میتوان ائتلاف آنها در انتخابات یازدهم و دوازدهم ریاست جمهوری و همچنین انتخابات دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و مجلس خبرگان رهبری اخیر را نام برد که توانستند با هویت مستقل خود تحت عنوان "اصولگرایان حامی روحانی" و ائتلاف با اعضای لیست امید در دهمین انتخابات مجلس به پیروزیهایی نائل شوند.
جریان موتلفه که تنها حزب حامی احمدینژاد در انتخابات سال 88 بود در سال 1392 از علیاکبر ولایتی حمایت کرد که کاندیدای آنها در سال 92 شکست خورد اما همچنان رویه حزبی منظم پیشین خود را حفظ کرده و فعالیت سیاسی و تشکیلاتی خود را انجام دادند اما به سمت نهادهایی چون اتاق بازرگانی رفتند که بیشتر رنگ و بوی اقتصادی داشت تا سیاسی آنها در انتخابات سال 1396 با کاندیدای خود سیدمصطفی آقامیرسلیم به صحنه آمدند که وی نیز نتوانست در این انتخابات به پیروزی برسد.
جریان پایداری با حفظ اصولی که پس از انتخابات سوم تیر احمدینژاد پدید آمد همواره بر اصول خود تاکید کرده و خواستار قاطعیت در اجرای فرامین انقلابی و اسلامی بودهاند آنها در شش سال اول احمدینژاد تحت عنوان کسی که گفتمان انقلاب اسلامی را زنده کرد از او حمایت قاطع کردند اما از سال 90 این جریان با توجه به حواشی دولت احمدینژاد از وی جدا شد و در "تشکل جبهه پایداری انقلاب اسلامی" به صورت مستقل در انتخابات مجلس نهم شرکت کرد. این جریان در سال92 به حمایت از سعید جلیلی پرداخت اما کاندیدای آنها به طور قاطع شکست خورد و در انتخابات اخیر هم با حمایت از سید ابراهیم رئیسی نتوانستند به پیروزی دست پیدا کنند.
در انتخابات اخیر ریاست جمهوری بین گروه پایداری و جریان چهارم که نمیتوان به طور قاطع آنها را اصولگرا نام برد به ائتلافی تحت عنوان "جمعیت مردمی نیروهای انقلاب اسلامی" رسیدند که قرار بود موجب وحدت این گروهها شده و به کاندیدای واحد برسد پیوندی که به دلیل هویتهای متکثر این دو جریان پیروزیاش ممکن نبود اما توانست در نهایت با اعلام انصراف محمدباقر قالیباف به یک کاندیدای واحد برسد اتفاقی که در این دوره افتاد همراهی تلویحی جریان موتلفه با جمنا در مناظرات انتخاباتی برای دست پیدا کردن به پایگاه اجتماعی آنان برای کسب پیروزی که با شکست هر دو کاندیدای جمنا و موتلفه این امر به دست نیامد و با مصاحبه اخیر میرسلیم در مورد کاندیداهای جمنا مشخص میشود این پیوند یک پیوند تاکتیکی بوده است و گروه چهارم با افرادی چون محسن رضایی، قالیباف و توکلی که هر کدام در دایره جدای از اصولگرایی مرسوم قرار میگیرند هم با این ائتلاف به هیچگونه پیروزی دست نیافتند.
پس از این همه کش و قوس به نظر میرسد جریان اصولگرایی که خود را نماینده "گفتمان انقلاب اسلامی" معرفی میکند به دنبال راهبردهایی برای متمایز ساختن هرچه بیشتر خود از جریانات مرسوم اصولگراست و مباحث و سخنرانیهایی که اخیرا توسط افراد شاخص این جریان تحت عناوین "آسیب شناسی"، "نواصولگرایی" و "نقد درون گفتمانی" به راه افتاده به دنبال فعالیت مستقل تر در جریانات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و حتی اقتصادی در ایران است. اما چالش این "نواصولگرایی" کجا خواهد بود؟ چه عاملی میتوان این گروه را از نسبیترین پیروزیها محروم کند؟ همه اینها در یک امر است و آن غفلت امر اجتماعی و فرهنگ روز جامعه از سوی متفکرین این جریان است.
مسائل پیش روی جریان نواصولگرا؛ پاشنه آشیل نواصولگرایی چیست؟
جامعه ایران با شتابی نسبتا تند به سمت عرفی شدن پیش میرود و بسیاری از جریانها بدون اینکه خود متوجه این باشند در دام سکولاریسم اجتماعی غوطهور شدهاند. عرفی شدن جامعه به معنای کنش اجتماعی متقابل بر مبنای عقلانیت، علم یا عرف و جهانی شدن بوده است. کافی است در روابط بین فردی، روابط اقتصادی و اجتماعی جامعه تامل کرد و این امر را شناخت. بسیاری از افراد جامعه که زمانی برای کوچکترین تصمیم خود به سراغ متخصصان یک امر میرود که همگی ریشه در هژمونی علم مدرن دارد یا اگر به این منابع علمی مراجعه نکند به دنبال تقلید از سایر اجتماع است که آنها نیز به عرف و علم مراجعه میکنند.
اموری عمومی چون کسب و کار و مشارکت اجتماعی و امور شخصی و سبک زندگی روز به روز به سمت عرفیشدن پیش میرود اموری که جریان نواصولگرا در فهم آن یا ناتوان بودهاند یا با بینش ایدئولوژیک چشم بر واقعیات بستهاند.
نامه قالیباف و صحبت بسیاری از تئوریسینها و فعالان فکری و سیاسی نواصولگرا نشان میدهد که یک کوششی برای فهم امر اجتماعی در جریان است و این به دلیل عدم جلب پایگاه گسترده اجتماعی توسط این جریان است. البته بستگی دارد که ایدئولوژی پایداری تا کجا بخواهد در این تبیینها سهیم باشد و آیا باز برای تبیینهای اجتماعی و فرهنگی دست به دامن ایدئولوژی میشود یا به دنبال بررسی واقع گرایانه میرود. اما با توجه به سخنرانیهای اخیر و صحبتهای تئوریسینهای این جریان مشخص میشود که این جریان همچنان پایبندی به ایدئولوژی که تحت عنوان"گفتمان انقلاب اسلامی" میشناسد پایبند است اما مسئله جالب اینجاست که همه نیروهای نظام خود را تحت عنوان این گفتمان میشناسند.
جریان نواصولگرا در انتخاباتهای آتی باید راه دیگری در پیش بگیرد و طرحی نو دراندازد یا تعدیلهایی در دید فرهنگی و اجتماعی خود در کنار امور سیاسی و اقتصادی به عمل آورد یا سعی در مخفی نگه داشتن برخی از دالها و برجسته کردن دالهای دیگری از گفتمان این رویکرد کند. به نظر نگارنده محتمل است با توجه به اقداماتی که در جهت هویت سازی هرچه متمایزتر این جریان در حال انجام گرفتن است و با توجه به شکستهای پیشین این گروه ممکن است چهرههای جدید و با هویتهای مستحکم تری در سالهای آینده به میدان بیایند و شاید دیدگاههای این افراد نسبت به مسائل اجتماعی و فرهنگی تعدیل شود اما اگر بخواهد به همین رویه فعلی ادامه دهد دست به دامن شدن اقتصاد و اموری مثل "۴ درصد در مقابل ۹۶درصد" صرفا به پیروزی نمیرسد و نمیتوان تنها با تقلیل امور به اقتصاد جایی در میان طبقات اجتماعی برای خود باز کند و اگر چنین نشود باز با دیگری سازی قویتر از طرف جریان مقابل (ائتلاف راست میانه و اصلاح طلبان) روبهرو خواهد شد.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=79616
ش.د9602146