بسیاری از کارشناسان منطقهای و بینالمللی پس از اولین سفر خارجی دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا به منطقه غرب آسیا و حضور درعربستان مدعی مهد جهان اسلام (با وجود تناقضات بسیار در نوع نگاه و جهت گیریهای ترامپ در سیاست خارجی)، به دنبال، یک تغییر بزرگ راهبردی و ایجاد ائتلافی جدید بودند. اما آنچه اتفاق افتاد یک همگرایی و همبستگی شکننده بود که نیاز به واکاوی بیشتر دارد تا نشان دهد که ترامپ سیاست خارجی مشخص و مدونی ندارد و صرفا به دنبال منافع و مطامع اقتصادی است تا هزینه و فایده سمت و سو و کیفیت روابط و سیاستش را مشخص میکند.
تاکید ترامپ در کارزار انتخاباتی، علیه عربستان – مکزیک و چین بود ولی آنچه بعد از انتخابات مطرح شد ایران بود و چگونگی مهار و تضعیف آن با استفاده از تمامی ظرفیتهای بینالمللی و منطقهای که این مسئله با پافشاری رژیم صهیونیستی، منافقین و رشوه دول عربی به عنوان اولویت ترامپ مطرح شد.
عربستان سعودی مهمترین بازیگر در بین کشورهای عربی است که تلاش کرده است با دیپلماسی رشوه و پاداش دهی مالی یعنی ارسال دلارهای نفتی و سرمایهگذاری چندصد میلیاردی و نزدیکی و همپیمانی با رژیم صهیونیستی جایگاه ویژهای را نسبت به دیگر بازیگران عرب در نزد سیاستمداران و روسای آمریکا ایجاد کند.
با حضور 54 کشور عربی – اسلامی در حضور ترامپ ائتلافی جدید درعربستان شکل گرفت. همگان متعهد شدند با تروریسم و گروههای تکفیری مقابله کنند که نام حماس و حزبالله در کنار آنها مطرح شد و همچنین با نفوذ و جایگاه ایران در منطقه مقابله کنند.
نشانههای شکنندگی و اختلاف از همان ابتدا در کشورهای حاضر در ریاض وجود داشت ولی یک روز پس از رفتن ترامپ از عربستان بیش از پیش اختلافات آشکار گشت. سخنی از امیر قطر در جشن سردوشی در یک پادگان نظامی کل معادلات ائتلاف را در هم شکست و آن حمایت از حماس و حزب ا.. به عنوان گروهای مقاومتی و نه تروریستی و بیان این جمله که ایران به عنوان یک کشور بزرگ و قدرتمند مسلمان نقش مهمی در تحولات منطقهای دارد و میتوان با آن مذاکره کرد. اما علیرغم اینکه امیر قطر تمام گفتههایش را تکذیب کرد و یک شیطنت و مشکل سایبری دانست ولی کارگشا نبود و هجمههای فراوان از سوی اعضای ائتلاف بخصوص عربستان، امارات، مصر و بحرین و حتی کشورهای ذرهای و کوچک آغاز شد.
اما سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که چرا قطر باید قربانی چنین ائتلافی شود؟
شکاف بین قطر و عربستان از دیرباز وجود داشت:
تعارضات ایدئولوژیک که برمی گردد به تفسیر اسلام در این دو کشور، در عربستان وهابیت و نوع نگاه به اسلام و مجازاتها سختگیرانه و خشن و جلوگیری از حضور زنان در جامعه، اما در قطر تفسیری اخوانی دارد و رد خشونت و تفسیر بازتری از اسلام مطرح میشود و حضور زنان در جامعه مورد توجه قرار میگیرد.
اختلافات ارضی بین دوکشور به ادعای مالکیت عربستان بر 35 کیلومتر از سواحل جنوب شرقی قطر و اختلاف بر مالکیت خلیج سلوا واقع در مرزهای جنوب غربی و خلیج خور العدید در جنوب قطر برمی گردد و تا جایی پیش رفت که در سال 1371 با امضای توافقنامه 1344 به طور موقت سرپوشی بر این اختلافات گذاشته شد.
نوع مناسبات با ایران که به همکاریهای اقتصادی و سیاسی و نوع نگاه قطر به جریانهای مقاومت بر میگردد.
اختلافات در مسائل منطقهای نیز به کشورهای عراق، سوریه، مصر و یمن باز میگردد. یعنی نوع نگاه و حمایت اخوانی قطر، زمانی که قطر به دولت مرسی 2 میلیارد دلار کمک کرد و در مقابل آن عربستان 11 میلیارد دلار به نظامیان مصری کمک نمود. قطر و ترکیه به عنوان حامیان اصلی جریان اخوان المسلمین مطرح هستند و در مقابل عربستان که از دیرباز با این جریان ضدیت و دشمنی فراوانی داشت.
حال تعارض و اختلافی جدید در ائتلاف عربی – آمریکایی – صهیونیستی در جایی که کشورهای عربی متعهد به ائتلاف با ترامپ هستند روی میدهد:
کشورقطر با توجه به سبقه حمایتیاش از اخوان المسلمین و به دلیل گنجانده شدن نام حماس در فهرست گروهای تروریستی و تکفیری موضع گیری متفاوتی داشت چرا که حماس و حزبالله را تشکلهای مقاومتی میداند و هرگونه اقدام علیه آنها را به نفع دشمن قلمداد میکند و همچنین از ایران به عنوان یک کشور بزرگ و قدرتمند در جهان اسلام که اثر گذار است و باید با آن مذاکره کرد نام میبرد.
عربستان، امارات و بحرین بیشترین هجمهها را علیه قطر آغاز کردند؛
ظرف 48 ساعت مناسبات دیپلماتیک خود را با قطر قطع و دیپلماتهای قطری را اخراج کرد.
عربستان از ورود روزانه اقلام ضروری به قطر جلوگیری میکند چرا که تنها مرز زمینی قطر با عربستان است.
از ورود کشتیهای قطری به مرزهای دریایی عربستان، امارات و بحرین ممانعت به عمل آمد.
از ورود هواپیماهای قطری به مرزهای هوایی عربستان، امارات و بحرین ممانعت شد.
شبکه معروف الجزیره قطر در این کشورهای عربی تعطیل شد.
ریال و بورس قطر ریزش فراوانی کرد.
حتی قطر را تهدید به کودتا و اقدام نظامی کردند.
اما سوالی که در اینجا مجددا مطرح میشود این است که چرا قطر به عنوان کشوری ثروتمند و از حامیان سازش و اثر گذار در تحولات منطقه یکدفعه آماج چنین هجمهای قرار میگیرد:
قطر به عنوان بزرگترین صادرکنندگان گاز طبیعی مایع در جهان مطرح است که حدد 30 درصد کل مصرف جهان را صادر میکند و درآمدی 80 میلیارد دلاری دارد.
قطر از دیرباز به مامن سران القاعده، داعش و دیگر تکفیریها شهرت دارد حتی طالبان دفتر کار رسمی در آن کشور دارد.
وجود دو پایگاه هوایی بزرگ آمریکا در منطقه العدید و سدیده قطر.
میزبانی بازیهای جام جهانی 1401.
قطر تنها مرز زمینیاش با عربستان است یعنی گذرگاه زمینی ابو سمره و با امارات، بحرین و ایران مرز مشترک دریایی دارد.
روزانه 600 تا 800 کامیون کالاضروری از مرز زمینی از عربستان وارد قطر میشود.
بیشترین تعداد پروازهای ورودی قطر از مبداء امارات و عربستان است.
ارزش تبادلات تجاری قطر و عربستان به عنوان اولین شریک بزرگ تجاری 7 میلیارد دلار میشود و امارات دومین شریک تجاریاش محسوب میشود.
عربستان هزینه بسیاری میکند تا بتواند بحرین و یمن را در کنارش حفظ کند و غرب هم تمام هدفش حفظ تامین امنیت و ارسال انرژی از این منطقه است. پس چطور میشود کشوری کوچک اما ثروتمند و اثر گذار در معادلات کشورهای عربی بخصوص در سوریه،عراق و یمن و.. که منبع بزرگ تامین گاز جهان است یکباره کنار گذاشته میشود و طعمه و هدیهای برای دیگران شود.
در این میان چند سناریو مطرح میشود:
دولت ترامپ در آمریکا به دنبال افزایش قیمت گاز است و آن زمانی محقق میشود که در منطقه تولید گاز و غول گاز دنیا بحران ایجاد شود. با این وضعیت استحصال از گاز شل مقرون به صرفه میشود و این کار هم اشغال ایجاد میشود و هم آورده مالی برای اقتصاد آمریکا ایجاد میکند.
عربستان سعودی که درآمد هنگفتی در رابطه با قطرعایدش میشود به این سادگی حاضر به چشم پوشی از آن نیست آن هم در وضعیت اقتصاد ورشکسته و شکننده عربستان که درآمدهایش با پایین آمدن قیمت انرژی کاهش یافته است. اما چند برنامه را میتواند همزمان دنبال میکند: گوش مالی و تحت فشار قرار دادن قطر - ضمیمه و الحاق و تحت الحمایگی کشور ثروت مندی چون قطر – تحریم مناسبات دیپلماتیک و اقتصادی و سیاسی - کودتا و یا اقدام نظامی - تا قطر را وادار کند هرگونه مناسبات اقتصادی و سیاسی خود را با ایران قطع کند و عدم حمایت از اخوان المسلمین و اخراج کامل سران حماس جهت تامین امنیت و قدرت کشورهای عربی – غربی تا دیگر کشورهای عربی جرات انجام چنین اقداماتی را نداشته باشند.
قطر با توجه به مبادلات دیپلماتیک، سیاسی و اقتصادی با کشورهای منطقه و جهان، تمایلی ندارد مثل بحرین و یمن، تابع بیچون و چرای عربستان باشد.بنابراین سعی میکند با سیاستهای مستقل و با استفاده از ظرفیت کشور قدرتمند و جریان مقاومت چون ایران به حیات خود ادامه دهد و حامیان جدیدی پیدا کند و با برتری گاز خود بازیگری جدیدی را با غربیها آغاز کند.
به اعتقاد کارشناسان ادامه این روند شکننده روابط و بحران بین قطر و دیگر کشورهای عربی به سود ایران خواهد بود چرا که توانست صدها میلیارد دلار سعودیها را که صرف تامین امنیت و جلوگیری از نفوذ و قدرت ایران در منطقه بود را به یکباره هوا کند. اجازه استفاده از دالان هوایی ایران به هواپیماهای قطری و استفاده از مرز دریایی ایران میتواند گشایشی برای قطر و منبع سودآوری برای ایران باشد اما باید منتظر ماند تا ببینیم این روند پیچیده و مبهم سرانجام به نفع کدام طرف تمام میشود اما آنچه مهم تلقی میشود این است که چه قطر به سوی ایران متمایل گردد و چه باز در صف سازش و ائتلاف عربی - غربی قرارگیرد نشان دهنده عمق اختلاف و درگیری و عدم شکل گیری یک همگرایی و ائتلاف جدی علیه جبهه مقاومت خواهد بود و شاید تنها سرپوشی بر شکستها و اشتباهات جبهه سازش در یمن، بحرین، عراق، سوریه و موضع گیریهای تند علیه جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.
منبع: خبرگزاری قدسنا
http://jomhourieslami.net/paper/?newsid=136979
ش.د9601713