تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱۳۹۶ - ۰۸:۱۵  ، 
کد خبر : ۳۰۴۸۵۵
خطر سلاح هسته‌اي و گرمايش جهاني براي آينده انسان از نگاه نوام چامسكي

نااميد از بقاي بشر

مقدمه: خطر بحران تغييرات آب و هوايي امروز به بحثي جدي در جامعه جهاني تبديل شده است. به همين خاطر است كه براي بحث در مورد ساز و كار مهار آن نشست‌ها و همايش‌هاي بين‌المللي متعددي برگزار مي‌شود اما ظاهرا تاكنون هنوز خروجي مشخصي از آنها استنباط نشده است. نوام چامسكي، فيلسوف، زبان‌شناس و نظريه‌پرداز امريكايي در كتابي كه به تازگي منتشر كرده به اين مساله به عنوان اصلي‌ترين بحران آينده بشر در كنار خطر سلاح‌هاي هسته‌اي پرداخته است. استاد بازنشسته دپارتمان فلسفه و زبان‌شناسي موسسه تكنولوژي ماساچوست امريكا، در كتاب جديد خود با عنوان «چه كسي بر جهان حكومت مي‌كند» با اشاره به عقيم بودن نشست‌ها و همايش‌هاي بين‌المللي كه در خصوص اين بحران تاكنون برگزار شده‌اند تصريح مي‌كند يكي از اصلي‌ترين موانع ثمر بخشي چنين همايش‌هايي سياستمداران جمهوريخواه امريكايي هستند. او تاكيد مي‌كند كه خطرات اقليمي براي سياستمداران جهاني مساله‌اي اصلي و مهم تلقي نمي‌شود. برشي از اين كتاب توسط وب سايت «ترجمان» با ترجمه سيد علي نقوي‌نسب ترجمه شده كه در زير مي‌توانيد آن را بخوانيد.
(روزنامه اعتماد - 1395/05/20 - شماره 3596 - صفحه 7)

در ژانويه ۲۰۱۵، بولتن دانشمندان هسته‌اي ساعت آخرالزمانِ (ساعت آخرالزماني يك شبه‌ساعت نمادين است كه شمارش معكوس آخرين فاجعه جهاني ممكن را نشان مي‌دهد. فجايعي نظير تغييرات آب‌وهوايي يا جنگ هسته‌اي. اين شبه‌ساعت نخستين‌بار در سال ۱۹۴۷ توسط اعضاي بولتن دانشمندان هسته‌اي برپا شد) مشهور خود را به سه دقيقه قبل از نيمه‌شب جلو برد و اين يعني ما هم‌اكنون با چنان تهديدي مواجهيم كه در 30 ساله اخير بي‌سابقه است. بولتن براي اين كار دو علت اصلي را نام برد كه بقاي بشر را تهديد مي‌كند: سلاح‌هاي هسته‌اي و «تغييرات لجام‌گسيخته آب‌وهوايي.»

بولتن در بيانيه خود رهبران جهان را محكوم كرد كه نتوانسته‌اند «به سرعت واكنش نشان داده يا دست به اقداماتي بزنند كه براي محافظت از شهروندان در برابر فاجعه آينده ضروري است... اكنون تك‌تك افراد روي زمين در معرض خطر نابودي‌اند؛ چون رهبران جهان نتوانسته‌اند به مهم‌ترين وظيفه‌شان - يعني تضمين و مراقبت از سلامت و حيات تمدن انساني- جامه عمل بپوشانند.» از همين رو، دلايل خوبي داريم تا توجه‌مان را معطوفِ دست‌هاي آلوده‌اي كنيم كه ما را تا آستانه آخرالزمان پيش برده است.

بحران عميق‌تر از آن است كه فكر مي‌كنيم

در پايان سال ۲۰۱۵ رهبران جهان در پاريس گرد هم آمدند تا درباره مشكل حاد «تغييرات لجام‌گسيخته آب‌وهوايي» به بحث بنشينند. هر روز كه مي‌گذشت، شاهد تازه‌اي درباره شدت اين بحران از راه مي‌رسيد. درست پيش از نشست پاريس، آزمايشگاه پيش‌رانش جت۳ ناسا نتايج يكي از تحقيقاتش را منتشر كرد. اين نتايج براي دانشمنداني كه درباره يخ‌هاي قطبي مطالعه مي‌كنند، هم زنگ خطر بود و هم مايه شگفتي.

بر اساس اين تحقيق، «يخچال غول‌پيكر گرينلند موسوم به زكريا ايستروم كه تا سال ۲۰۱۲ از منظر يخرفت‌شناسي۴ پايدار بود، اكنون ثبات خويش را از دست داده و وارد مرحله عقب‌نشيني فزاينده شده است» و اين يعني مرحله‌اي غيرمنتظره و سخت شوم. اين يخچال «بدان ميزان آب دارد كه اگر تماما آب شود، به‌تنهايي مي‌تواند سطح آب درياها را حدود ۱۸ اينچ (۴۶ سانتي‌متر) بالا ببرد. اين يخچال اكنون وارد مرحله فروپاشي شده و سالانه حدود پنج‌ميليارد تن از حجمش را از دست مي‌دهد. تمامي تكه‌هاي فروپاشيده اين يخچال وارد اقيانوس آتلانتيك شمالي مي‌شود.»

با اين‌حال كمتر كسي انتظار داشت كه رهبران جهان «به سرعت واكنش نشان داده يا دست به اقداماتي بزنند كه براي محافظت از شهروندان در برابر فاجعه آينده ضروري است.» حتي اگر معجزه شود و رهبران جهان چنين كنند، اقدامات‌شان ارزش چنداني نخواهد داشت؛ زيرا بحران بسيار عميق‌تر از چيزي است كه فكر مي‌كنيم. وقتي كه موافقتنامه پاريس منعقد شد، لوران فابيوس، وزير امور خارجه فرانسه كه ميزبان نشست بود، اعلام كرد كه اين موافقتنامه «از نظر قانوني الزام‌آور است.» اين گفته چه‌بسا اميدواركننده به نظر برسد؛ اما موانعي نه چندان معدود وجود دارد كه نيازمند توجه دقيق هستند.

- حضور ايالات متحده در نشست پاريس مانع اجرايي شدن آن شد

شايد بتوان ادعا كرد كه در ميان انبوه خبرهايي كه رسانه‌هاي جمعي درباره نشست پاريس منتشر مي‌كردند، چند جمله زير از همه مهم‌تر بودند. اين جملات در انتهاي تحليلي در نيويورك‌تايمز از چشم‌ها پنهان ماندند: « به طور سنتي، در چنين نشست‌هايي مذاكره‌كنندگان درصدد انعقاد موافقتنامه‌اي هستند كه از نظر قانوني الزام‌آور باشد و اين امر مستلزم آن است كه كشورهاي شركت‌كننده در نشست موافقتنامه را امضا كنند تا توافق ضمانت اجرايي پيدا كند؛ اما به‌علت حضور ايالات متحده امكان رسيدن به چنين توافقي در نشست پاريس وجود ندارد؛ چون جمهوريخواهان دوسوم اكثريت سنا را در اختيار دارند و به‌محض رسيدن توافق به كپيتال هيل۵ با آن مخالفت مي‌كنند. لذا برنامه‌هاي داوطلبانه جايگزين اهداف الزامي از بالا به پايين۶ شد. » اقدامات داوطلبانه هيچ معنايي ندارد، مگر شكست موافقتنامه.

- سلاح‌هاي هسته‌اي و تغييرات آب و هوايي مهم‌ترين تهديد بقاي بشر

بي‌سابقه‌ترين تهديداتي كه در 30‌ساله اخير بقاي بشر را تهديد كرده است، سلاح‌هاي هسته‌اي و «تغييرات لجام‌گسيخته آب‌وهوايي» بوده است.

دقيق‌تر، به‌خاطر جمهوريخواهان كه اكنون بدل به خطري جدي براي بقاي بشريت شده‌‌اند.

- جمهوريخواهان علنا منكر علم تغييرات آب و هوايي هستند

در مقاله ديگري از تايمز درباره نشست پاريس، مي‌توان نتيجه اين نشست را ديد. نويسنده مقاله، پس از به‌به‌ و چه‌چه‌كردن بسيار درباره نشست پاريس، مي‌نويسد سيستمي كه در نشست پاريس بر سر آن توافق رفت، «عمدتا مبتني است بر ديدگاه‌هاي رهبران آينده جهان كه قرار است مجري اين سياست‌ها باشند.» در ايالات متحده، تمام جمهوريخواهاني كه براي شركت در انتخابات رياست‌جمهوري ۲۰۱۶ نامزد شده‌اند، علنا يا علم تغييرات آب‌وهوايي را منكر شده‌اند يا آن را زير سوال برده‌‌اند و به سياست‌هاي اوباما در راستاي مقابله با تغييرات آب‌وهوايي اعتراض كرده‌اند. در سنا، ميچ مك‌كانل، رهبر جمهوريخواهان، هدايت اعتراضات عليه اوباما در زمينه برنامه مقابله با تغييرات آب‌وهوايي را به دست دارد. او در اين باره مي‌گويد: « رفقاي بين‌المللي‌ اوباما بهتر است بدانند كه اين توافق غيرعملي است چون مبتني بر برنامه‌اي درباره انرژي داخلي است كه احتمالا غيرقانوني است و نه‌تنها نيمي از ايالت‌ها خواهان ممنوعيت آن هستند، بلكه كنگره هم قبلا عليه آن راي داده است.»

قاعده‌اي كه در كنترل راس نيست

در دوران نئوليبرالِ نسل گذشته، هر دو حزب به راست متمايل شده‌اند. اكنون مي‌توان جريان اصلي حزب دموكرات را «جمهوريخواهان ميانه‌رو» ناميد. حزب جمهوريخواه نيز به منتهااليه اين طيف خزيده است و به چيزي بدل شده كه محافظه‌كارانِ شناخته‌شده‌اي مانند تامس مان و نورمن اورنستاين آن را «شورش راديكال» مي‌نامند كه در فرجام خود چيزي نيست مگر وداع با سياست‌ورزي پارلمانتاريستي متعارف. با برخاستن جمهوريخواهان از دنده راست، اين حزب چنان خود را وقف زر و تزوير كرده است كه سياست‌هاي فعلي‌اش نمي‌تواند براي راي‌دهندگان جذابيتي داشته باشد.

براي علاج اين مساله نيز به جست‌وجوي مبناي عوام‌پسند جديدي افتاده است كه حول محورهاي ديگري شكل گرفته باشد: مسيحيان اوانجليست كه در انتظار رجعت مجدد عيسي هستند؛ بومي‌گرواني كه مي‌ترسند «آنها» كشور ما را از چنگال‌مان بربايند؛ نژادپرست‌هاي مرتجع؛ مصيبت‌زدگاني كه نمي‌دانند علت واقعي بدبختي‌شان چيست و ديگراني كه در حلقه كمند عوام‌فريبان، صيد لاغري بيش نيستند و به‌آساني بدل به شورشياني راديكال مي‌شوند. در چند سال گذشته، هسته مركزي جمهوريخواهان تصميم گرفته‌ بودند كه بر سروصداهاي اردوگاه خود سرپوش بگذارند اما اين ديگر ميسور نيست. در پايان سال ۲۰۱۵، هسته مركزي حزب از ناتواني‌شان در اداره اوضاع سخت وحشت‌زده و مستاصل شده بودند؛ حالا ديگر قاعده جمهوريخواهان در كنترل راس نيست.

تبري برخي مقامات و كانديداهاي رياست‌جمهوري آمريكا از نشست پاريس

مقامات و رقبايي كه براي انتخابات دوره بعدي رياست‌جمهوري از جانب جمهوريخواهان برگزيده شده‌اند، آشكارا از نتايج به دست‌آمده در نشست پاريس تبري مي‌جويند و حتي حاضر نيستند در مذاكرات مرتبط شركت كنند. سه نامزد جمهوريخواهي كه در زمان نشست پاريس پيشتاز بودند، يعني دونالد ترامپ، تد كروز و بن كارسن، موضعي عمدتا اوانجليستي اتخاذ كرده‌اند: به‌فرض كه گرمايش جهاني را بپذيريم؛ باز هم انسان هيچ نقشي در آن ندارد.

وعده اوباما مبني بر حضور آمريكا در صف مقدم نبرد عليه گرمايش زمين

باقي نامزدها اعتقاد داشتند كه اين مساله هيچ دخلي به دولت ندارد. اوباما در پاريس وعده مي‌داد كه ايالات متحده در صف مقدم نبرد عليه گرمايش جهاني خواهد بود. بلافاصله پس از اين صحبت‌ها كنگره كه در اختيار جمهوريخواهان است، عليه برنامه اخير او براي «آژانس حفاظت از محيط‌زيست» در راستاي كاهش تاثيرات كربن راي داد. چنان‌كه رسانه‌ها گزارش دادند؛ « اين اقدام پيامي تحريك‌كننده براي بيش از صد تن از رهبران جهان داشت: دولت امريكا نمي‌تواند از سياست‌هاي اوباما درباره تغييرات آب‌و‌هوايي صد‌درصد حمايت كند.»

البته اين گفته نمي‌تواند تماما نشانگر ماهيت اين اقدام كنگره باشد. در همين حين، لامار اسميت، رييس‌جمهوريخواه كميسيون علم، فضا و تكنولوژي، در گيرودار پيكار با آن دسته از دانشمندان دولت بود كه به خود جرات داده بودند واقعيت‌ها را بيان كنند.

پيام آشكار است: شهروندان امريكايي اكنون در خانه‌شان مسووليتي سنگين بر دوش دارند.

مردم آمريكا چه نظري در مورد تغييرات آب و هوايي دارند؟

بر اساس يكي ديگر از گزارش‌هاي نيويورك‌تايمز:

- دوسوم از مردم امريكا حامي پيوستن ايالات متحده به معاهده الزام‌آور بين‌المللي براي كاهش انتشار گازهاي گلخانه‌اي هستند.

- برنامه «ضروريات بازدارندگي در دوران پس از جنگ سرد» حق حمله پيش‌دستانه هسته‌اي را حتي در برابر كشورهاي غيرهسته‌اي، براي ايالات متحده محفوظ مي‌داند.

- از هر پنج امريكايي سه نفر معتقدند كه مساله تغييرات آب‌وهوايي مهم‌تر از اقتصاد است اما اين امر براي سياستمداران اهميتي ندارد. نظرات عموم مردم همواره ناديده گرفته مي‌شود. اين واقعيت بار ديگر پيامي قدرتمند به مردم امريكا مي‌فرستد. اين وظيفه آنهاست كه فكري به حال اين سيستم آشفته سياسي كنند كه در آن، راي و نظر مردم امري فرعي و تجملي محسوب مي‌شود. تفاوت ميان نظر عموم مردم با سياست‌هاي جاري، در اين مورد به خصوص، لوازم و نتايج فوق‌العاده مهمي براي سرنوشت جهان دارد.

البته نبايد هيچ توهمي درباره «عصر طلايي» گذشته داشته باشيم. بااين‌حال، تحولاتي كه بدان‌ها اشاره كرديم، مي‌توانند تغييرات عمده‌اي را موجب شوند. نئوليبراليسم، در نسل گذشته، با تخريب پايه‌هاي دموكراسي‌هاي كارآمد، شورشي تمام‌عيار را عليه عموم مردم در سرتاسر جهان سامان داد. اين امر صرفا در ايالات متحده اتفاق نيفتاده است؛ تاثير نئوليبراليسم در اروپا حتي وحشتناك‌تر بوده است.

تهديد فزاينده سلاح‌هاي هسته‌اي

بگذاريد برويم به‌سراغ يكي ديگر از دل‌نگراني‌هاي قديمي دانشمندان هسته‌اي كه ساعت آخرالزمان را ابداع كردند: سلاح‌هاي هسته‌اي؛ تهديد فزاينده سلاح‌هاي هسته‌اي تصميم اين دانشمندان براي جلوبردن دودقيقه‌اي ساعت آخرالزماني در ژانويه ۲۰۱۵ را توجيه مي‌كند. آنچه از آن زمان رخ داده، آشكار ساخته كه اين خطر فزاينده نزديك‌تر از چيزي است كه تصور مي‌كرديم. در نگاه من، اين مساله به ‌اندازه كافي توجهات را برنينگيخته است.

آخرين باري كه ساعت آخرالزماني به فاصله سه دقيقه‌اي از نيمه‌شب رسيد، سال ۱۹۸۳ و در زمان مانُورِ ايبل آرچر۸ در دوران رياست ‌جمهوري ريگان بود. اين تحركات نظامي عليه اتحاد جماهير شوروي بدين منظور صورت مي‌گرفت كه سيستم‌هاي دفاعي آنها را بيازمايد. اسنادي كه اخيرا از آرشيو روسيه منتشر شده است، نشان مي‌دهد كه روس‌ها عميقا نگران عمليات ناتو بوده و خود را آماده واكنش كرده بودند. اين فقط يك معنا داشت: پايان.

امروزه ما درباره اين تحريكات نظامي عجولانه و بي‌فكرانه كه جهان را تا لبه نابودي پيش برده بود، اطلاعات بيشتري در دست داريم. ملوين گودمن، تحليلگر نظامي و اطلاعاتي امريكا كه در آن زمان رييس بخش امور شوروي و تحليلگر ارشد سيا بود، درباره اين مانور مي‌نويسد: «علاوه‌ بر بسيج نيروها طي مانور ايبل آرچر كه زنگ خطر را براي كرملين به صدا درآورده بود، دولت ريگان به مقامات نظامي اجازه داده بود به اقدامات نظامي تعرض‌آميز و نامتعارفي در امتداد مرزهاي شوروي دست بزنند. اين اقدامات در برخي موارد به درون مرزهاي شوروي نيز كشيده شد. » ازجمله اقدامات خطرناك پنتاگون، مي‌توان به موارد زير اشاره كرد: روانه‌كردن بمب‌افكن‌هاي استراتژيك به قطب شمال براي آزمودن قدرت رادارهاي شوروي، اقدامات نظامي جنگي در مرزهاي دريايي شوروي، ورود ناوهاي امريكايي به محدوده‌هايي كه تا پيش از آن بدان‌ها وارد نشده بودند و نيز عمليات مخفي نظامي براي شبيه‌سازي حمله دريايي غافلگيرانه به اهدافي در خاك شوروي.

مي‌دانيم كه در آن روزهاي هراسناك، جهان از فاجعه هسته‌اي نجات پيدا كرد؛ آن‌هم با تصميم افسر روسي، استانيسلاو پتروف كه تصميم گرفت گزارش سيستم‌هاي اتوماتيك تشخيص راداري را درباره حمله موشكي به خاك شوروي، به مقامات بالاتر منتقل نكند. پتروف با اين عمل خويش، در كنار فرمانده زيردريايي روسي واسيلي آرخيپوف قرار گرفت كه در لحظات خطرزاي بحران موشكي كوبا در سال ۱۹۶۲، اجازه شليك اژدرهاي اتمي روسيه را صادر نكرد؛ آن‌هم در هنگامي كه زيردريايي‌اش در معرض حمله ناوشكن‌هاي امريكايي‌اي بود كه كوبا را در قرنطينه دريايي قرار داده بودند. اخيرا نمونه ديگري از‌اين‌دست موارد فاش شده است كه پرونده وحشت‌آفرين اين گونه لحظات را قطورتر كرده است.

بروس بلر، كارشناس امنيت هسته‌اي مي‌نويسد: « در سال ۱۹۷۹ رييس‌جمهور ايالات متحده در آستانه اتخاذ سهل‌انگارانه‌ترين تصميم ممكن براي پرتاب موشك بود. در اين زمان رادارهاي واحد دفاع هوافضاي امريكاي شمالي۹، درنتيجه اشتباه محاسباتي، هشدار دادند كه شوروي حمله موشكي همه‌جانبه‌اي به ايالات متحده صورت داده است. همان شب بلافاصله دو بار با زبيگنيو برژينسكي، مشاور امنيت ملي، تماس گرفته شد كه شوروي به امريكا حمله كرده است. برژينسكي مي‌خواست تلفن را بردارد و كارتر را قانع كند كه بايد بي‌معطلي فرمان حمله همه‌جانبه بدهد؛ اما با او تماس گرفتند و گفتند كه هشدار اشتباه بوده است.»

اين خبر تازه‌فاش‌شده يادآور واقعه بسيار خطرناكي در سال ۱۹۹۵ است كه در جريان آن مسير يكي از راكت‌هاي امريكايي‌نروژي كه حامل مقدار معتنابهي تجهيزات بود، مشابهت بسياري با مسير يك موشك هسته‌اي داشت. اين اتفاق افسران روسي را بسيار نگران مي‌كند و آنها سريعا با بوريس يلتسين تماس مي‌گيرند تا او در اين باره تصميم بگيرد كه موشك هسته‌اي شليك بشود يا نه. بلر نيز درباره موارد مشابهي از اين ‌دست سخن گفته است؛ مثلا در دوران جنگ ۱۹۶۷ در خاورميانه، به‌ اشتباه، «به خدمه يكي از هواپيماهاي حامل بمب هسته‌اي فرمان حمله داده مي‌شود، درحالي كه اين فرمان قرار بوده است آزمايشي/تمريني باشد.»

چند سال بعد در اوايل دهه هفتاد، واحد هوايي استراتژيك امريكا در اوهاما « فرمان آزمايشي حمله را به عنوان فرمان حمله واقعي به واحدها منتقل كردند.» در هر دو مورد، مراكز كنترل كدها اشتباه كردند و دخالت انساني مانع انجام حمله شد. بلر ادامه مي‌دهد: « بگذاريد راحت‌تان كنم. گندكاري‌هايي مثل اينها به‌دفعات رخ مي‌دهد.»

بلر اين اظهارات را در واكنش به گزارش جان بردن يكي از افسران نيروي هوايي امريكا بيان كرده است. اين گزارش را همين تازگي‌ها نيروي هوايي امريكا عمومي كرده است. بردن در سال ۱۹۶۲ كه امريكا درگير بحران موشكي كوبا بود و تنش‌ها نيز در آسيا بالا گرفته بود، يكي از افسران امريكايي در اوكيناوا بود. روز ۲۸ اكتبر، سيستم هشداردهنده هسته‌اي «وضعيت اضطراري دو» را اعلام مي‌كند كه به‌معني جواز شليك موشك‌هاي هسته‌اي است. در اوج بحران كوبا، خدمه بخش موشك‌هاي هسته‌اي در اوكيناوا، به‌اشتباه، جواز شليك موشك هسته‌اي را دريافت مي‌كنند؛ اما تصميم مي‌گيرند چنين نكنند. بدين‌ترتيب از وقوع جنگي هسته‌اي جلوگيري مي‌كنند و در كنار پتروف و آرخيپوف، در گروه مرداني جاي مي‌گيرند كه از پروتكل‌ها نافرماني كرده و جهان را نجات داده‌‌اند.

جنگ هسته‌اي به مثابه قوي سياه ناديدني

چنان‌كه بلر مي‌گويد، چنين وقايعي اصلا نامعمول نيستند. يكي از تحقيقاتي كه اخيرا صورت گرفته است، نشان مي‌دهد كه در بازه زماني بررسي‌شده، فاصله سال‌هاي ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۳، چنين اشتباهاتي هر ساله ده‌ها بار صورت گرفته‌‌اند. بر اساس اين تحقيق، گستره اشتباهات سالانه از ۴۳ تا ۲۵۵ مورد در نوسان بوده است. ست باوم، پژوهشگر اين تحقيق، گزارش‌اش را با كلماتي مناسب خاتمه مي‌دهد: «جنگ هسته‌اي قوي سياهي است كه هرگز نمي‌بينيمش؛ مگر در همان لحظه گذرايي كه ما را مي‌كشد. ما از ميان ‌برداشتن خطر را به تاخير مي‌اندازيم و دود اين كار نهايتا به چشمان خودمان خواهد رفت. اكنون زمان آن رسيده است كه متوجه اين خطر شويم؛ چون هنوز زنده‌ايم.»

جنگ ديگر ناممكن نيست

چنان‌كه در قضيه ايبل آرچر ديديم، گاهي‌اوقات تهديدها امري تصادفي و اتفاقي نيستند؛ بلكه به‌خاطر ماجراجويي كشورها پيش مي‌آيند. خطرناك‌ترين تهديد هسته‌اي در جريان بحران موشكي كوبا در سال ۱۹۶۲ اتفاق افتاده است؛ يعني زماني كه فاجعه از بغل گوش بشريت گذشت. نحوه مديريت بحران موشكي كوبا و نيز تفسيري كه عموما از اين بحران صورت مي‌گيرد، هر دو تكان‌دهنده است. حال كه به اين لحظات رعب‌آور نگاهي انداختيم، بد نيست نگاهي هم بيندازيم به برنامه‌ريزي‌ها و گفت‌وگوهاي استراتژيكي كه در اين باره صورت پذيرفته است. يكي از اين برنامه‌ريزي‌هاي بسيار مخوف را مي‌توان در پژوهش فرماندهي استراتژيك ايالات متحده۱۱ مشاهده كرد كه ذيل عنوان «ضروريات بازدارندگي در دوران پس از جنگ سرد» در دوران كلينتون صورت گرفته است. اين برنامه حق حمله پيش‌دستانه هسته‌اي را حتي در برابر كشورهاي غيرهسته‌اي، براي ايالات متحده محفوظ مي‌داند. اين برنامه بيان مي‌كند كه سلاح‌هاي هسته‌اي پيوسته بايد به كار گرفته شوند؛ يعني بايد از آنها به عنوان ابزاري استفاده كرد كه بر «هر نزاع يا بحراني سايه مي‌افكند.»

اين برنامه خواهان اين مي‌شود كه ايالات متحده نقابي از بي‌خردي و كينه‌توزي بر چهره بزند تا بقيه دنيا را بترساند. دكترين‌ فعلي امريكا در اين زمينه را مي‌توان در سرمقاله نشريه اينترنشنال سكيوريتي۱۲ يافت؛ اين سرمقاله يكي از مراجع اصلي در حيطه دكترين‌هاي استراتژيك است. نويسندگان اين مقاله توضيح مي‌دهند كه ايالات متحده ملزم به حفظ «تفوق استراتژيك» خود است؛ يعني ايمن‌سازي خود در برابر حمله تلافي‌جويانه. اين مطلب بيانگر همان منطقي است كه در پشت «سه‌گانه جديد» اوباما نهفته است؛ يعني تقويت زيردريايي‌ها، پايگاه‌هاي موشكي زميني و بمب‌افكن‌ها و نيز تقويت دفاع موشكي براي پاتك‌زدن در مقابل حملات تلافي‌جويانه. نويسندگان مقاله از اين مساله اظهار نگراني مي‌كنند كه خواست امريكا براي تفوق استراتژيك ممكن است چين را بر آن دارد تا سياست «عدم‌اقدام اوليه» را كنار بگذارد و برنامه بازدارندگي‌ محدودش را توسعه دهد. نويسندگان مقاله تصور مي‌كنند كه چين دست به چنين اقدامي نخواهد زد؛ اما آينده همچنان در پرده ابهام است.

واضح است كه به‌كارگيري اين سياست‌ها در منطقه‌اي كه درگير نزاع و تنش است، بسيار خطرناك خواهد بود. همين مطلب درباره گسترش ناتو به شرق نيز صادق است. در زمان فروپاشي شوروي، سران كشورهاي غربي شفاها به گورباچف قول دادند كه ناتو به شرق كشيده نخواهد شد و او نيز در عوض، اجازه اتحاد آلمان و پيوستنش به ناتو را صادر كرد. هنگامي كه درباره تاريخ اين قرن مي‌انديشيم، درمي‌يابيم كه گورباچف امتياز بسيار بزرگي به غرب داده است. ناتو به‌ناگهان تا آلمان شرقي گسترش يافت. در سال‌هاي بعدي، ناتو توسعه‌طلبي‌اش در مرزهاي روسيه را ادامه داد. اكنون كه ناتو مي‌خواهد اوكراين، قلب ژئواستراتژيك روسيه را به خود ملحق سازد، اوضاع بسيار خطرناك‌تر از قبل شده است. لحظه‌اي تصور كنيد كه پيمان ورشو همچنان پابرجا مي‌بود و بسياري از كشورهاي امريكاي لاتين بدان ملحق شده بودند و كانادا و مكزيك نيز در انتظار عضويت در آن بودند. امريكا چگونه به اين مساله واكنش نشان مي‌داد؟

فارغ از اين ملاحظات، روسيه و چين و نيز استراتژيست‌هاي امريكايي به‌خوبي مي‌دانند كه سيستم دفاع موشكي امريكا در مرزهاي روسيه در اصل براي حمله پيش‌دستانه طراحي شده و هدفش تثبيت تفوق استراتژيك امريكاست تا از حمله تلافي‌جويانه مصون باشد. شايد چنان‌كه برخي متخصصين مي‌گويند، ماموريت اين سيستم‌ها كاملا غيرممكن باشد؛ اما كشورهايي كه هدف اين سيستم هستند، هيچگاه نمي‌توانند از اين موضوع مطمئن باشند. ناتو واكنش نظامي روسيه را كه كاملا طبيعي است، تهديدي براي غرب تفسير مي‌كند. يكي از پژوهشگران برجسته اكرايني بريتانيايي‌تبار عبارت «پارادوكس جغرافيايي سرنوشت‌ساز» را در اين باره به كار برده است: «ناتو براي ازميان‌بردن خطراتي وجود دارد كه خودش به وجود آورده است.»

اين تهديدها اكنون بسيار واقعي هستند. خوشبختانه سقوط هواپيماي روسي كه مشغول ماموريت نظامي در سوريه بود، توسط يكي از اف‌16‌هاي تركيه در نوامبر ۲۰۱۵ منجر به نزاع بين‌المللي نشد؛ اما با درنظرگرفتن اوضاع فعلي، شايد اين مساله دور از نظر نباشد. هواپيماي روسي فقط ۱۷ ثانيه وارد مرزهاي تركيه شد و سپس در حال برگشتن به درون خاك سوريه بود كه سرنگون شد. ساقط‌كردن اين هواپيما به‌نظر، عملي غيرضروري، تحريك‌كننده و بي‌خردانه بود كه مطمئناپيامدهاي خودش را دارد. روسيه در واكنش به اين اقدام اعلام كرد كه ازاين‌به‌بعد بمب‌افكن‌هايش را با جت‌هاي جنگنده اسكورت خواهد كرد و سيستم‌‌هاي پيشرفته ضد موشكي را در سوريه مستقر خواهد كرد. به‌گفته وزير دفاع روسيه، سرگي شويگو، اين كشور رزم‌ناو موشكي‌اش، مسكووا را به‌همراه سيستم دفاع دوربردش به ساحل نزديك‌تر كرد تا «به سرعت هر هدف هوايي‌اي را كه تهديدي بالقوه براي هواپيماهايش محسوب مي‌شود، نابود كند.» همه اينها مقدمات درگيري‌اي است كه مي‌تواند مرگبار باشد.

امنيت مردم جزو نگراني‌هاي اصلي سياستمداران نيست

تنش در مرزهاي ناتو و روسيه به مساله‌اي دايمي بدل شده است. اين تنش با مانورهايي در هر دو طرف مرز همراه بوده است. بلافاصله پس از آنكه ساعت آخرالزماني به نيمه‌شب نزديك شد، مطبوعات امريكا گزارش كردند كه «ماشين‌هاي نظامي ارتش امريكا روز چهارشنبه از شهري در استوني به داخل خاك روسيه جولان داده‌اند.» حركتي نمادين كه در هنگامه بدترين تنش‌ها ميان غرب و روسيه از زمان جنگ سرد تاكنون، آتش نزاع را باز هم داغ‌تر كرد. كمي قبل از اين ماجرا نزديك بود يكي از هواپيماهاي جنگي روسي با يكي از هواپيماهاي مسافربري دانماركي برخورد كند. درحال‌حاضر هر دو طرف تجهيز و آرايش نظامي سريع نيروها را در مرزهاي ناتو و روسيه تمرين مي‌كنند و البته باور دارند كه جنگ ديگر «ناممكن» نيست.

شانس بقا

اگر اوضاع اين‌گونه باشد پس هر دو طرف از مرز ديوانگي هم فراتر رفته‌اند؛ چون جنگ مي‌تواند همه‌چيز را نابود كند. در طول دهه‌ها، باور عمومي بر اين بود كه حمله پيش‌دستانه از طرف يكي از قدرت‌هاي بزرگ، حتي بدون انتقام‌جويي رقيب و تنها به‌علت تاثيرات زمستان هسته‌اي۱۴، مي‌تواند سبب نابودي مهاجم شود. اما جهان امروز در معرض چنين خطري است و نه‌تنها امروز، بلكه هفتاد سال‌ است كه ما با اين خطر دست‌وپنجه نرم مي‌كنيم. استدلال‌هايي كه براي توجيه اين وضع مطرح مي‌شوند، واقعا قابل‌توجهند.

همان طور كه ديديم، امنيت مردم غالبا جزو نگراني‌هاي اصلي سياستگذاران نيست. اين مساله از نخستين روزهاي دوران هسته‌اي صادق بوده است؛ يعني زماني كه در مراكز تصميم‌گيري سياسي‌ هيچ تلاشي و ظاهرا حتي هيچ ايده به‌زبان آمده‌اي براي ازميان‌برداشتن تنها تهديد بالقوه جدي عليه ايالات متحده امريكا صورت نمي‌پذيرفته است. به همين دليل است كه اين مشكلات به‌نحوي كه به‌اختصار بيان شد، تا به امروز ادامه دارند.

ظرفيت جهان براي مقابله با گرمايش زمين

اين جهاني است كه ما در آن زندگي مي‌كنيم؛جهاني كه «امروز» در آن زندگي مي‌كنيم. تسليحات اتمي ما را در معرض خطر مستمر نابودي لحظه‌اي قرار داده‌اند؛ اما دست‌كم به‌لحاظ نظري مي‌دانيم كه چطور تهديد را خنثي و حتي نابود كنيم. ضرورتي كه قدرت‌هاي هسته‌اي جهان كه پيمان منع گسترش سلاح‌هاي هسته‌اي را امضا كرده‌اند، آن را دست‌كم و شايد ناديده مي‌گيرند. خطر گرمايش جهاني خطري آني نيست؛ بااين‌حال در درازمدت تهديد جدي‌تري است و به‌علاوه خطري است كه ممكن است ناگهان شدت پيدا كند. اينكه ما ظرفيت مبارزه با اين بحران را داريم يا نه، كاملا روشن نيست؛ اما شكي نيست كه هرچه تاخير در واكنش طولاني‌تر شود، شدت فاجعه بيشتر خواهد شد.

چشم‌انداز پيش رو براي بقاي انسان چندان اميدواركننده به نظر نمي‌رسد؛ مگر آنكه در مسير حركت‌مان تغييراتي بنيادين ايجاد كنيم. بر دوش ما مسووليت‌هاي بزرگي سنگيني مي‌كند و پيشاروي‌مان نيز فرصت‌هاي بي‌نظيري قرار دارد.

http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=51145

ش.د9504744

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات