مسعود بارزانی وقتی «همه پرسی 25 سپتامبر» استقلال اقلیم خود مختار کردستان را اعلام کرد اکثر تحلیلگران آن را استراتژی بارزانی برای ماندن در قدرت و یا شگردی برای گرفتن امتیازات بیشتر از دولت مرکزی عراق تفسیر کردند و کلا موضوع را یک مسئله داخلی تصور کرده و سعی کردند از دخالت در امور داخلی کشور عراق پرهیز کنند.
در انعکاس جهانی نیز، مطرح شدن این رفراندوم مخالفت کشورهای منطقه و اتحادیه اروپا و آمریکا را در بر داشت و شاید بتوان گفت مخالفت «دولتها» را برانگیخت. در حالی که آمریکا از حکومت اقلیم کردستان عراق جهت مبارزه با داعش حمایت میکند، این حکومت اقلیم تنها راه دیده شدن را تکیه بر رفراندوم استقلال میبیند.
آمریکا و کشورهای غربی نگران این موضوع اند که تلاش استقلال جویانه کردها موج جدیدی از حرکت پناهجویان عرب را در خروج از سرزمینهای مستقل کردی بدنبال داشته باشد. نگرانی کشورهای همسایه مانند ترکیه، ایران و سوریه نیز ممکن است با این حرکت حکومت اقلیم کردستان، دستهای دیگر از تعاملات بازیگران غیردولتی منطقه ای نظیر داعش را پدید آورد که مبدا آشفتگیهای آتی سهمگینتر خواهد شد.
از طرفی دیگر میتوان این تغییرات را مطالبات معمول مرتبط با جهان در حال تغییر امروز دانست که به نوعی هرکدام از «دولتها» چه منطقهای وچه فرا منطقهای با موضوعاتی از این جنس درگیر هستند مثال آن: اسکاتلند در بریتانیا یا کاتالونیا در اسپانیا یا کردهای ترکیه .
به هرحال این رفراندوم، استقبال جهانی نداشت ولی همچنان مسعود بارزانی در مواضع خود پافشاری میکند. اخیرا رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه از بارزانی خواست در مورد این رفراندوم تجدید نظر کند ولی تصمیم گیران اقلیم کردستان عراق در تصمیم خود مصمم هستند و قصد عقب نشینی ندارند. سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که براستی موضوع و هدف این رفراندوم چیست؟
گرفتن امتیازات بیشتر از دولت عراق بعد از بین رفتن داعش؟
یا موضوع اقتصادی است و ناحیه کرکوک، ناحیه نفت خیز موضوع مجادله برای تصرف مطلق آن است؟ یا کلا جنس موضوع متفاوت است. مروری به موضوع مطالبات خودمختاری در کردستان عراق به 1970 و پایان دور اول جنگ کردها با دولت مرکزی عراق بر میگردد که با امضاء توافق بین ملا مصطفی بارزانی و دولت صدام حسین، برای منطقه کرد نشین خودمختاری قایل شد.
این توافق در 1975 شکسته شد و جنگهایی بین دولت عراق با منطقه اقلیم کردستان در پی داشت که در طی سالهای 1980 تا 86 و در جنگ ایران و عراق، این منطقه مورد سرکوب و تخریب سنگین توسط دولت صدام قرار گرفت و حکومت این اقلیم از1991 که با شورش مجدد در برابر رژیم صدام حسین، عملا تا 2003 بصورت دو فاکتو دارای خودمختاری بوده مجددا از 2005 قانون اساسی دولت نوین عراق را پذیرفت و خود را اقلیمی مستقل در چارچوب فدراسیون عراق دانست.
از دید قانون اساسی عراق، فدرالیسم برای مناطقی مانند اقلیم کردستان، باید متضمن حقوق برابر و دسترسی به منابع با حق انتخاب حکمرانی مستقل در چارچوب پارلمانی اقلیم کردستان قائل شود که به گفته مقامات اقلیم، محروم کردن کردستان از منافع مالی و بودجههای دولت مرکزی عراق و متقابلا پیمانهای مستقل فروش نفت توسط اقلیم مستقل کردستان، زمینه را برای پذیرش هویت خود مختاری ولو به صورت دو فاکتو فراهم کرد.
از این رو در بسیاری از مباحث و مقالات عملا از اقلیم به نام اقلیم خود مختار کردستان که مطالبه رفراندوم استقلال دارد، نام برده میشود. در هر حال اهداف رئیس دولت اقلیم کردستان از انتخابات اخیر در نمای نظام بینالملل، میتواند مسیری از ابزار نظام بین الملل در راستای پروژه خاورمیانه بزرگ باشد که لازم است دولتهایی نظیر ایران برای چاره یابی، آنالیز درستی از چراییهای مربوطه و راه حلهای قابل پیش برد داشته باشند.
در هر حال به نظر میرسد موضوع فراتر از تصمیم داخلی باشد و قدرتهای جهانی مانند آمریکا علی رغم مخالفت با زمان انجام آن، در پشت سکه با این طرح به عنوان ابزاری در مسیر طرح بزرگتر همراهی خواهند کرد واندیشمندان ما لازم است تحلیل درستی از چرایی بحران جهت متوقف کردن روند آن داشته باشند. خطر از این جهت جدی است که تغییر در اهداف کوتاه بازیگران منطقه ای، راه را برای اجرایی کردن این طرح قدیمی هموار میکند که هم اکنون فرصت مناسب برای اجرای آن نیز مهیا شده است و کردستان عراق نیز به عنوان اولین گام برای اجرای این طرح انتخاب شده است.
طرح خاورمیانه بزرگ یا جدید، استراتژیِ کلان نظام سلطه، در راستای تحقق «حکومت واحد جهانی» است که در آن هژمون کوشش دارد برای چیرگی در نظام بینالملل و جلوگیری از ورود اتحادیه اروپا و چین در سطح کنشگران نظام بین الملل، بر شریان نفت و گاز خاورمیانه دست گذارد و در این رهیافت دولتهای بزرگ و مقتدر منطقه مانعی در دستیابی کامل شرکتهای نفتی فراملی هستند. این ایده نخستین بار توسط هنری کیسینجر در دهه 70 و سپس توسط دیک چنی در 1999 مطرح شد.
این طرح هم چنان که از نامش پیداست، هدف «تغییر جغرافیای خاورمیانه» با تقسیم کشورهای بزرگی چون ایران، عربستان، عراق، افغانستان و ...، به چندین ایالت کوچک و مستقل است. طبق این نقشه، قدرت بزرگ منطقه اسرائیل خواهد بود و ایالتهای جدید تأسیس شده، تحت سلطه اسرائیل خواهند بود که در واقع پادگان نظامی آمریکاست.
طرح خاورمیانه جدید یا بزرگ به عبارت دیگر، بخش اعظمی از دکترین «جنگ صلیبی نو» است که به ظاهر توسط نئوکانهای آمریکا مطرح شده است. اگر به خاطر داشته باشید، جرج بوش پسر، در دوره دوم ریاست جمهوری خود و پس از 11 سپتامبر و حمله نظامی به عراق، رسماً اعلام کرد که «جنگهای صلیبی» مجدداً آغاز شده است.
به نظر میرسد، این رفراندوم خود آگاه یا ناخود آگاه میتواند یک گام در طرح خاورمیانه جدید یا بهتر بگویم یک جرقه در بحران طرح خاورمیانه بزرگ باشد. این دلیل از آنجا قوت گرفت که دولت کردستان به شش کشور در مورد این رفراندو پیام صلح آمیز داد که این رفراندوم به منافع ملی این کشورها ضرری نمیزند و حتی پا را فراتر گذاشته و از ایران بخاطر عقب راندن و ریشه کنی داعش تشکر کرد .
با این برنامه ریزی و با این استراتژی، به نظر میآید که اجرای طرح از پیش تعیین شده استقلال کردستان کلید خورده و زمان شروع و اجرای آن همزمان با بحران فعلی خاورمیانه خواهد بود که البته خود میتواند پیدایش بحرانهای جدیدی را رقم بزند. به هرحال این طرح نه تنها برای عراق بلکه برای کل منطقه مهم است و امید است تصمیم گیران کلیدی خاورمیانه بتوانند استراتژی کارآمدی را برای این گام به ظاهر کوچک کردستان برای جلوگیری از یک تنش بزرگ در خاورمیانه بردارند.
http://www.mardomsalari.net/4398/page/7/20485
ش.د9602278