بمب صوتی برجام!
حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:
روز شنبه هفته جاری گروه خبری شبکه تلویزیونی CNN برای مصاحبه به کیهان
آمده بود و سخن از برجام و مذاکرات و چالش ۱۴ ساله هستهای غرب با جمهوری
اسلامی ایران در میان بود. نگارنده به گزارش سه سال قبل سیانان اشاره
کردم که در آن آمده بود مجموعه بمبهای اتمی موجود در جهان بدون احتساب
کلاهکهای هستهای، بیش از ۱۷ هزار بمب اتمی است که بیشترین تعداد آن متعلق
به آمریکاست و از مصاحبهکننده پرسیدم؛ در حالی که آمریکا هزاران بمب اتمی
در اختیار دارد و تنها کشوری است که از سلاح اتمی برای قتل عام انسانها
در هیروشیما و ناکازاکی استفاده کرده است آیا خندهدار نیست که ادعا میکند
نگران است مبادا ایران تا پایان سال ۲۰۱۸ موفق به ساخت یک بمب اتمی شود؟!
یک بمب اتمی احتمالی ما که کمترین سابقه تجاوز به کشورهای دیگر نداشتهایم برای جامعه جهانی نگرانکننده است یا هزاران بمب هستهای که آمریکا به عنوان تنها کشور استفادهکننده از بمب هستهای در اختیار دارد و در سراسر تاریخ خود نیز هیچ سالی را بدون جنگافروزی پشت سر نگذاشته است؟! مشکل شما با جمهوری اسلامی ایران فعالیت هستهای کشورمان نیست، به قول جرج فریدمن مشکل شما آن است که ایران نه فقط بدون رابطه با آمریکا بلکه زیر باران توطئههای سی و چند ساله آمریکا توانسته است به بزرگترین کشور منطقه در هر دو عرصه نظامی و تکنولوژیک تبدیل شود و عقبههای استراتژیک آمریکا در منطقه را به مقابله با آمریکا و حمایت از ایران اسلامی بکشاند. آمریکا از نخستین روزهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به سختی با ما درگیر بوده است، در آن سالها که مسئله هستهای در میان نبود!
خبرنگار سیانان، البته این سؤال را بیپاسخ گذاشت و حق داشت، چون پاسخی نداشت!
بسیار سادهلوحانه است اگر برای چالش هستهای چندین ساله با غرب و مخصوصا
آمریکا و اروپا نقشی بیشتر از یک «بمب صوتی» و یا یک «نارنجک دودزا» قائل
باشیم. کاربرد بمبهای صوتی و نارنجکهای دودزا ایجاد صحنه مصنوعی با هدف
دور کردن ذهن و نگاه مسئولان کشور حریف از مسائل و مشکلات اصلی کشورشان و
سرگرم کردن آنان به مسائل کم اهمیت و یا دست چندم جانبی است. متاسفانه این
بمب صوتی برای آمریکا و متحدان غربی و عبری و عربی آن نتیجه مطلوب را به
دنبال داشته است و مخصوصا باعث شده است که دولت یازدهم -و در ادامه آن دولت
دوازدهم- تمامی امکانات و ظرفیتهای نظام را در این جاده فرعی به کار
گرفته و هزینه کند! و در همان حال از مسائل و مشکلات اصلی و اساسی مردم و
نظام دور شده و غافل بماند. دقیقا به همین علت است که آمریکا و متحدان
اروپایی آن برجام را رها نمیکنند.
فهم این نکته که امروزه آمریکا از برجام به عنوان یک بمب صوتی یا نارنجک
دودزا علیه کشورمان استفاده میکند نه پیچیده است که درک آن به اذهان
ژرفاندیش محتاج باشد و نه پنهان است که برای فهم آن به اسناد محرمانه و
طبقهبندی شده نیازی باشد! فقط یک نیم نگاه به مشکلات موجود نظیر بیکاری،
رکود، گرانی افسارگسیخته کالا و خدمات عمومی، تعطیلی بسیاری از کارخانهها و
کارگاههای تولیدی و... بهوضوح نشان میدهد که درگیری و چالش واقعی در
این عرصهها جریان دارد و اختصاص همه فکر و ذکر مسئولان به برجام و هزینه
کردن تمامی امکانات و ظرفیتها برای آن، بازی در میدان دشمن است. منظور این
نیست که به چالش هستهای اهمیت ندهیم بلکه سخن آن است که همه ظرفیتها را
در این سبد نریزیم. مگر نه اینکه آمریکا از برجام برای زمینگیر کردن
اقتصادی ما بهره میگیرد؟ بنابراین بیتوجهی به عرصه اقتصادی کشور و غفلت
از ظرفیتهای داخلی -که لُب کلام در اقتصاد مقاومتی است- به یقین آب ریختن
به آسیاب دشمن خواهد بود. حریف اصرار دارد که ما را در حالتی از انفعال و
بلاتکلیفی نگاه دارد و متاسفانه دولت محترم نیز به امید آنکه از این ستون
به آن ستون فرجی باشد!! به این انفعال تن داده است و گشایش را فقط در کنار
آمدن با آمریکا جستجو میکند و به قول خواجه شیراز «آنچه خود دارد را از
بیگانه تمنا میکند»!
به آسانی میتوان تصور کرد که اگر با قاچاق سالانه چند دهمیلیارد دلار
مقابله شود و از ورود بیرویه کالا به کشور خودداری کنیم، نزدیک به ۱۰۵
هزار میلیارد تومان معوقات بانکی از مفتخورها گرفته شده و به مراکز تولید
تزریق شود - گفتنی است این مبلغ از معوقاتبانکی سه برابر دلارهای آزاد شده
در برجام است - طرحهای عمرانی که متخصصان داخلی کارآمدی بالای خود را در
انجام آن بارها نشان دادهاند به بیگانگان سپرده نشود، برای نقدینگی بیش از
۱۳۰۰ هزار میلیارد تومان که مرحوم هاشمی معتقد بود فقط با چند ده درصد آن
میتوان کشور را اداره کرد، چارهاندیشی شود، این تلقی که ایرانیها فقط در
پختن آبگوشت بزباش و خورشت قرمهسبزی تخصص دارند! و یا باید از خارج مدیر
وارد کنیم، کنار گذاشته شود، کترینگ راهآهن را به اتریشیها ندهیم و ساخت
فلان بزرگراه را به ایتالیاییها نسپاریم، شهرهای بزرگ و کوچک را به
پارکینگ متراکم خودروهای خارجی تبدیل نکنیم و... نه فقط بسیاری از مشکلات
اقتصادی برطرف خواهد شد بلکه زمینه باجخواهی به بهانه برجام را هم از
دسترس آمریکا خارج کردهایم. آیا میتوان کمترین تردیدی داشت که ماموریت
تعریف شده برجام از نگاه حریف، غفلت مسئولان کشورمان از راه کارهای در
اختیار خودمان برای حل مشکلات اقتصادی و احساس نیاز کاذب به گشایش از جانب
آمریکاست ؟!
و این قصه سر دراز دارد...
چارچوبیحقوقی برای ما کاغذپارهای برای آنها!
محمدعلی مسعودی در وطن امروز نوشت:
اکنون دیگر واضح شده دونالد ترامپ استراتژی بلندمدت آمریکا در قبال ایران را که در دوران ریاستجمهوری اوباما البته شکیلتر دنبال میشد دنبال میکند.
به طور مشخص در ۱۰سال اخیر راهبرد آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران
مبتنی بر 2 بال اصلی بوده است؛ یک بال افزایش تحریمها و به تبع آن افزایش
فشارهای اقتصادی علیه جمهوری اسلامی و بال دیگر پیشنهاد و انجام مذاکره و
ایجاد محدودیت که نتیجه آن مذاکره و پذیرش محدودیت از سوی ایران بوده است.
این دو بال اصلی سیاست خارجی آمریکا در اسناد رسمی آمریکا به صورت کاملا
شفاف بیان شده است.
دولت آمریکا و شخص ترامپ هم در این مدت بر همین اساس پیش رفته، یعنی در
مسیر افزایش تحریمها گام برداشته و از طرفی این فشار را بهانه یا اهرمی
برای مذاکره در حوزههای غیرهستهای قرار داده است تا مذاکراتی را که منجر
به محدودیت میشود آغاز کند. این همان حرکتی است که دولت اوباما هم آن را
دنبال میکرد که منجر به مذاکرات هستهای شد و در نهایت برجام اتفاق افتاد.
دولت اوباما فردای 26دیماه 94-یعنی یک روز بعد از اجرایی شدن برجام- دور
جدید تحریمها علیه ایران را آغاز کرد و تحریمهای غیرهستهای را افزایش
داد. اینها بدان معناست که مسیر ترامپ در سیاست خارجی علیه ایران همان
مسیری است که اوباما نیز طی میکرد و از نظر اقدام عملی نه تنها تفاوتی بین
این دو وجود ندارد، بلکه مکمل هم و در یک مسیر هستند اما اتفاقی که در
دوره ترامپ افتاده، شدت پیدا کردن اعمال فشار علیه ایران است که آن هم طبق
قانون جدید تحریمی است که کنگره مردادماه آن را با عنوان قانون مقابله با
دشمنان آمریکا از طریق تحریم تصویب کرد و بر این اساس دولت ترامپ این اجازه
را پیدا میکند شدت عمل را علیه ایران افزایش دهد.
آنچه در روزهای گذشته رخ داد استفاده ترامپ از اختیاری بود که کنگره به او
داده بود تا تحریمهای جدیدی را علیه ایران اعمال کند و دستور داد این مسیر
به طور جدی دنبال شود.
ترامپ در سخنان خود بر این راهبرد تاکید کرد: «ما میخواهیم تحریمهای
جدیتر و محکمتری را علیه ایران اعمال کنیم و برای اعمال این تحریمها هم
با اتحادیه اروپایی و متحدانمان به اشتراک نظر و جمعبندی رسیدهایم.» این
گزاره بدان معناست که وجود یا گسترش این فهم که «ترامپ بدون انجام محاسبات
راهبردی دست به اقدام زده است» خیلی صحیح نیست.
رفتار ترامپ نشان میدهد در همان مسیری گام برمیدارد که هیات حاکمه آمریکا
در این ۱۰سال علیه ایران دنبال کرده است، لذا در این فضا به هیچوجه به
دنبال از بین بردن چارچوب برجام نیست، بلکه برجام تا مادامی که محدودیتهای
هستهای ایران در آن پایدار باشد و آمریکا نیز همزمان به تعهدات خود عمل
نکند، بلکه تحریمهای جدیدی علیه ایران اعمال کند، باقی میماند؛ به عنوان
چارچوبی محکم و محدودکننده برای ما و به جهت نقض مکرر متن توافق،
کاغذپارهای برای آمریکا.
پس سیاست ترامپ و به طور کلی آمریکا در قبال ایران و برجام سیاستی مبتنی بر استفاده حداکثری از ظرفیتهای برجام مانند قضیه بازرسیها و گلوگاههایی که در حوزه تحریمها ایجاد شده و کنترلهایی که به دست آوردند و افزایش فشار در خارج از چارچوب برجام از طریق اعمال تحریمهای جدید بوده است.
آمریکا در نهایت میخواهد ایران را برای موضوعات باقیمانده به میز مذاکره
برگرداند که شامل موضوعات موشکی، منطقه و بحثهای حقوق بشر است. این فهم
اگر بدرستی در کشور اتفاق نیفتد مطمئنا تصمیمسازیهای غلطی رخ میدهد و
بر اساس آن هم تصمیمات غلط گرفته میشود.
ما اگر بخواهیم بدرستی با ترامپ مقابله کنیم، در قدم اول باید درست او را
بفهمیم و در قدم دوم باید بدانیم دعوا و اصل مبارزه در صحنه اقتصادی است و
ما تا مادامی که در صحنه اقتصادی معادلات را تغییر ندهیم این مسیر؛ مسیر
مناسبی برای ما نیست. ما بدون کار جدی در حوزه اقتصاد نباید به فکر مذاکره
باشیم. پس راه درست در مقابله با ترامپی که ظاهرش دیوانه است اما کاملا
عاقلانه رفتار میکند، تقویت درونزایی اقتصادی است تا بتوانیم در مواجهات
دست پری داشته باشیم و مجبور به تصمیمگیری بر اساس ضرورتها و فشارها
نباشیم.
نبرد کرکوک ؛ نماد رویای پوچ بارزانی
حامدرحیم پور در خراسان نوشت:
کرکوک که در روزهای اخیر به نقطه جوش تنشها میان دولت مرکزی عراق و اقلیم کردستان عراق بدل شده بود در عملیاتی برق آسا وسریع دوباره تحت کنترل بغداد قرار گرفت تا رویاپردازی های بارزانی به خوابی آشفته بدل شود. واقعیت این است که استقلال اقلیم کردستان عراق بدون الحاق کرکوک به آن، عملا امکانپذیر نبوده است و احتمالا حتی جذابیتی نیز برای مسعود بارزانی ندارد.
مهمترین علت این اهمیت را باید در منابع عظیم نفتی کرکوک جست که بارزانی به آن بهعنوان منبع اقتصادی استقلال اقلیم می نگریست . کرکوک همچنین بر اساس قانون اساسی عراق و تقسیمات سیاسی این کشور، جزئی از اقلیم نبود. پس از حمله داعش در سال 2014 به استان کرکوک و عقبنشینی نیروهای تیپ 12 ارتش عراق از پایگاه نظامی تل الورد و دیگر مراکز نظامی منطقه الرشاد در 25 کیلومتری جنوب غربی استان کرکوک، نیروهای پیشمرگه در این مناطق مستقر شده است و هیچگاه نیز حاضر به عقبنشینی و واگذاری این مناطق به ارتش عراق نبودند.
این تحولات همزمان با اوجگیری مواضع بارزانی در خصوص استقلال اقلیم بود بهگونهای که بارزانی وقتی کرکوک را در اختیار نیروهای نظامی خود دید،فریاد استقلالخواهی را بلندتر سر داد.
البته بارزانی سرمست از قدرت، فراموش کرده بود که قمار همهپرسی تجزیه طلبانه نمیتواند با باخت بغداد و یا همپیمانان بغداد پایان یابد زیرا عراقی که توانسته است بر داعشی که نزدیک بود در یک نصف روز بر کل کردستان عراق مسلط شود، پیروز شود، به راحتی میتواند بر مدافعان تجزیه طلبی درعراق پیروز شود. همپیمانان منطقهای عراق نیز که نمیتوانند به دلیل مخاطرات فراوان استقلال اقلیم ساکت بمانند، میدانند که چگونه این توطئه را از سر راه بردارند .
کشورهای هم پیمان عراق به خوبی می دانند که جغرافیای کردستان عراق قابلیت تبدیل به یک کشور مستقل را ندارد و برای دست یابی به این قابلیت چاره ای جز توطئه علیه همسایگان و تحریک دیگر اقوام ندارد تا با بزرگ کردن قلمرو خود به آب های آزاد دسترسی داشته باشد. بنابر این طبیعی است که این کشورها برای جلوگیری از جنگ های شدیدی که این اقدام بارزانی منطقه را با آن درگیر خواهد کرد از همان ابتدا محکم بایستند و توطئه ای را که ورای آن در حمایت رژیم صهیونیستی قرار دارد در نطفه خفه کنند.
بنابراین بارزانی هم در محاسبه میزان قدرت عراق و هم درباره اندازه واکنش همپیمانان منطقهای عراق دچار خطا در محاسبه شده بود.
هرچند بایدگفت پس از آزادسازی کرکوک به نظر می رسد با توجه به تجربه جنگهای داخلی عراق و اقتضائات منطقه،شاهد شکلگیری یک نبرد تمام عیار، خونین و طولانی میان نیروهای عراقی و نیروهای پیشمرگه نباشیم.کما این که اولین مواجهه جدی دولت عراق با بارزانی نشان داد که کردها در درون خود نیز اختلافات جدی درباره طرح های بارزانی دارند و از هم اکنون زمزمه ها و اتهام های خیانت را پس از نبرد کرکوک به همدیگر نسبت می دهند . دولت عراق هم احتمالا به توسعه نفوذ در کرکوک به خصوص مناطق نفتی و نظامی میاندیشد نه در اختیار گرفتن تمامی آن. نگاهی به اقدامات نظامی ارتش عراق و الحشد الشعبی طی ساعات اخیر، این امر را نشان میدهد. واقعیت این است که راهحل نهایی فتنهای که بارزانی با برگزاری همهپرسی در سوم مهرماه آغاز کرد، نظامی نیست.
دو طرف در نهایت باید دور یک میز بنشینند و با محوریت قانون اساسی (همانگونه که آیتا... سیستانی نیز به آن اشاره کردند) مشکلات را رفع کنند.
مخصوصا اکنون که با آزادسازی کرکوک عملا مُشت بارزانی در مذاکرات بسته بوده و امکان پایان دادن به این فتنه فراهم شده است.این میتواند بارزانی را در مذاکرات تا حد قابل تاملی، خلع سلاح کند.
از طرف دیگر،دولت مرکزی و گروه های سیاسی عراق به ویژه در شرایط حساس کنونی باید مراقب باشند و فریب اقدامات تحریک آمیز و سیاست های غرب در این کشور را که عمدتا برای دادن تنفس به گروه های تروریستی و تجزیه طلب صورت می گیرد، نخورند. در فضای غبار آلود شمال عراق می توان رد پای برنامههای خارجی برای تنشآفرینی در این مناقشه را مشاهده کرد.همچنان که سفارت آمریکا در بغداد در اقدامی غیر معمول، از دولت عراق خواسته است پیشروی نیروهای خود را در کرکوک متوقف کند.
افزون بر این،جریان های داخلی به ویژه اقلیم کردستان عراق نیز یک بار برای همیشه باید این واقعیت را بپذیرند که قبل از ریشه کن شدن داعش در عراق و برقراری امنیت کامل در این کشور، فرصت خوبی برای طرح مطالبات قدیمی آن ها نیست .بارزانی باید بداندکشور عراق پس از غلبه بر نقشه جامع دشمنان که فقط عنوان بیرونی آن «داعش» بود، نیازمند همکاری مشفقانه همه اجزای آن است تا بتواند به جراحات فراوانی که متحمل شده است، مرهم باشد.
خسارات جنگ سه ساله اخیر در بیشتر استانهای عراق به خصوص استانهای سنینشین نینوا، الانبار، کرکوک، دیالی و صلاحالدین آن قدر زیاد و تأسفبار است که برگرداندن شرایط زندگی میلیونها انسان به پیش از آغاز بحران بدون همراهیبخشهای مختلف عراق امکانپذیر نیست . منطق سیاسی و انسانی حکم میکند که اگر یک گروه یا دسته یا قوم اگر اختلافی هم با حکومت مرکزی یا با دستهها و اقوام دیگر دارد، حل و فصل آن را به زمانی دیگر موکول کند. براین اساس طرح مطالبات کردی که پرچم آن را تنها یک حزب برداشته است ، نمیتواند ساده تلقی شود و قومیتهای دیگر و گروههای مختلف نیز نمیتوانند این فتنهانگیزی را نادیده بگیرند و به مقابله با آن نپردازند.
عصبانیت غرب از قدرت استراتژیکی ایران
سید عبدالله متولیان در جوان نوشت:
بررسی رفتار غرب با ایران در ۴۰ سال گذشته و تلاش گسترده برای نابودی نظام اسلامی یا استحاله جمهوری اسلامی نشان میدهد که:
۱ - غرب هرگز به ایران نگاه راهبردی نداشته و روابط خود را با ایران بر اساس ارتقای منافع یکسویه تنظیم کرده و میکند.
۲ - برخلاف واقعیات موجود و قدرت نفوذ بالا و عمق استراتژیک ایران در منطقه، غرب باوجود اینکه به نقش برجسته و منحصر به فرد ایران اذغان دارد ولی حاضر نیست برای ایران «به عنوان بازیگر اصلی در مناقشات منطقه» نقشی قائل باشد.
۳ - غرب ایران را به عنوان فرماندهی محور مقاومت، مانع اصلی تحقق دکترین و اهداف «استعماری» خود در غرب آسیا میداند.
۴ - غرب ایران را تنها دشمن واقعی و تمام عیار رژیم صهیونیستی و حامی اصلی محور مقاومت (به زعم غرب؛ تروریسم) میداند.
۵ - غرب بر راهبرد تشکیل خاورمیانه جدید (مبتنی بر تضمین اقتدار و عزت رژیم صهیونیستی از طریق تشکیل کشورهای کوچک ضعیف و فاقد اقتدار منطقهای) اصرار دارد و ایران را تنها مانع تحقق این راهبرد میداند.
۶ - غرب تسلط بر منطقه غرب آسیا را مهمترین عامل بازگشت به هژمون خود میداند و نظام اسلامی ایران را مهمترین و بلکه تنها مانع بازگشت این هژمون میداند.
۷ - غرب باور دارد که جمهوری اسلامی ایران با رویکرد اسلام انقلابی حضرت امام خمینی سلام الله علیه، قدرت بسیج تودهها و مستضعفان عالم و مدیریت بیداری اسلامی در جهان اسلام را دارد، به همین دلیل نظام اسلامی ایران را بزرگترین خطر برای منافع خود در جهان میداند.
۸ - غرب به ویژگیها و مختصات منحصر به فرد ایران از حیث ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی و ظرفیتهای دینی و فرهنگی ایران و قدرت الگوسازی دموکراسی خدامحور و دینی به عنوان مهمترین خطر برای به چالش کشیدن دموکراسی غربی و لیبرال سرمایهداری واقف است. تلاش هماهنگ غرب در تشدید تحریمهای فلجکننده پس از فتنه و کودتای امریکایی ۸۸ و ورود جبری ایران به میدان مذاکره با شیطان بزرگ بالاخره منتج به توافقنامه برجام شد. بررسی مواضع دو ساله غرب بهویژه امریکا در خصوص برجام نشان میدهد که:
۱ - غرب معتقد است فشار اقتصادی و تشدید تحریمها، ایران را وادار به قبول مذاکره و امتیازدهی و تعهدات فراتر از پروتکل الحاقی کرده و ادامه این مسیر الگوی خوبی برای امتیازگیری بیشتر است.
۲ - غرب به شدت در پی آن است که تجربه برجام را در سایر موضوعات مورد نظر خود از جمله «قدرت موشکی»، «حمایت ایران از تروریسم!» و«حقوق بشر» به ایران تحمیل کند.
۳ - غرب قویاً بر این باور است که برجام نه تنها مانع از بسط و توسعه نفوذ و عمق استراتژیک ایران نشده بلکه هماینک به مراتب مقتدرتر از چهار سال پیش به عنوان بازیگر اصلی در منطقه غرب آسیا حضور داشته و رفته رفته تمامی پایگاهها و نقاط استراتژیک منطقه را به تصرف خود در میآورد.
۴ - هماینک در گام دوم برجامی، بین اروپا و امریکا تقسیم کار پنهان صورت پذیرفته، به نحوی که امریکا با «استراتژی شومن دیوانه» موجب ترس دولتمردان ایران از فرو ریختن برجام و نزدیکی به اروپا شده و اروپا نیز با سیاست «یکی به نعل یکی به میخ»، حمایت از برجام و ایران در برابر امریکا را به امتیازدهی ایران در موضوعات موشکی و... موکول کند.
نطق ترامپ در روز جمعه ۲۱ مهرماه همراه با عصبانیت وصفناپذیر و موضعگیری هماهنگ شده اروپاییها، پرده از حقایق پنهانی و تقسیم کار صورت گرفته برداشت: رفتار هماهنگ غربیها طی روزهای گذشته نشان داد که غرب بهویژه امریکا از قدرت راهبردی ایران به شدت عصبانی بوده و قویاً نگران پیروزیهای جبهه مقاومت علیه داعش (مولود امریکا) و خنثیسازی توطئههای محور شوم «عبری، عربی، غربی» است.
به طور قطع دل بستن اروپاییها و تن دادن به برجام اروپایی سرانجامی بهتر از خوشبینی و اعتماد به شیطان بزرگ در پی نخواهد داشت. نطق ترامپ و مواضع معوج اروپاییها نشان داد که حفظ و ارتقای عزت و اقتدار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران هیچ ربطی به برجام نداشته و آنچه آنان را وحشتزده و هراسان ساخته ؛ اقتدار منطقهای ایران و تأثیر شگرف بر تحولات منطقه و قدرت هدایت جبهه مقاومت و اتحاد ملی و انسجام اسلامی مردم ایران است.
حفظ و ارتقای اقتدار و صلابت نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، مستلزم تقویت و افزایش توان دفاعی و موشکی کشور است. این واقعیتی اجتنابناپذیر است که در طول ۴۰ سال گذشته غرب به سرکردگی امریکا فقط به کشورهایی حمله کرده که ابتدا آن کشور را به بهانههای مختلف خلع سلاح کامل و قدرت دفاعیاش را به کلی نابود کرده است. اینک تغییر کانونهای قدرت در جهان و نابودی هژمون نظام سلطه و از هم پاشیدگی اردوگاه غرب، برای ما فرصتی طلایی خلق کرده که حفظ آن مستلزم «برجام زدایی» از ادبیات سیاسی کشور بوده و باطلالسحر توطئههای غرب به فراموشی سپردن برجام و دل بریدن از حمایت غرب استعمارگر و بازی نکردن در میدان دشمن و عدم تکمیل پازل غرب است.
وقت آن است که به تأسی از قرآن کریم (... تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُم/ ... دشمن خدا و دشمن خودتان را بترسانید - انفال/آیه ۶۰) و تبعیت از رهبر فرزانه و معزز انقلاب اسلامی: «بله؛ ما موشک دقیق داریم! موشک ما هدف را با فاصله چند متری ازفاصله چند هزار کیلومتری قادر است بزند. این را با قدرت به دست آوردیم، با قدرت حفظ میکنیم و با قدرت افزایش خواهیم داد انشاءالله. ۲۹ خرداد ۹۶» از اقتدار موشکی و افزایش توان دفاعی کشور دفاع کرده و خشم دشمنان را برانگیزیم (... لیغیظ بهم الکفار/- فتح/آیه ۲۹) که وعده نصرت الهی و پیروزی نه در همراهی با دشمنان و نظام سلطه بلکه در به خشم آوردن آنان است. بیشک سخن شهید مظلوم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله دکتر بهشتی مصداق کامل اوضاع امریکا و غرب در این روزها است: «به امریکا بگویید از دست ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیرد.»
ضرورت واقعبینی مقامات «اقلیم»
حسن کاظمی قمی سفیر سابق ایران در عراق در ایران نوشت:
دولت عراق با فراغت از تداوم نسبی عملیات پاکسازی و آزادسازی مناطق اشغال
شده توسط گروه تروریستی و تکفیری داعش، عملیات تازه خود را متوجه
بازپسگیری مناطقی کرد که پس از خروج داعش تحت کنترل پیشمرگهای کرد قرار
گرفته بود. از جمله این مناطق استان کرکوک در ۲۵۰ کیلومتری شمال بغداد بود.
در همین راستا نیز دولت عراق بارها از مقامات اقلیم کردستان خواستهبود،
اقدام به خروج پیشمرگها از کرکوک کند و حتی در این خصوص ضرب الاجلی 48
ساعته نیز تعیین و 24 ساعت نیز این ضربالاجل را تمدید کرد.
پس از آنکه رایزنیها و هشدارها در خروج پیشمرگها از کرکوک نتیجه نداد، دولت مرکزی نیروهای ارتش و امنیتی ویژه خود را راهی شمال غرب و جنوب کرکوک کرد تا مناطق تعیین شده در این استان از جمله برخی از پادگانهای نظامی و چاههای نفت را آزاد کنند. عملیاتی که دیروز در کرکوک انجام شد، در چارچوب اجرای مفاد قانون اساسی و حفظ تمامیت ارضی و حاکمیت ملی عراق بود و در همین راستا نیز دولت عراق باید از این پس نیز این وظیفه را در چارچوب منافع ملی به جد پیگیری کند. بهدلیل همین مشروعیت قانونی نیز بود که دیروز با ورود نیروهای ارتش عراق به حومه کرکوک، برخی از جریانات و نیروهای کرد به نوعی، عملیات ارتش عراق را تأیید و با دولت مرکزی همراهی کردند.
این در حالی است که همزمان اعلام شد، مسعود بارزانی رهبر اقلیم کردستان از پیشمرگهای کرد «پ.ک.ک» خواسته نیروهای خود را در جنوب کرکوک مستقر کنند. چنین اقدامی چنانچه صحت داشته باشد، گونهای اشغالگری قطعی و نقض قوانین مصرح در قانون اساسی عراق است. طبیعی است که چنین اقدامی از سوی مقامات اقلیم مورد پذیرش دولت عراق قرار نگرفته و در این راستا نیز بغداد چنانچه مجبور شود، در مسیر قانونی با چنین اقداماتی مقابله خواهد کرد.
با تمامی این توصیفات و با وجود تمامی اقدامات و رایزنیهای دولت فدرال طی
چند روز گذشته برای حل مسالمتآمیز بحران رخ داده در کرکوک، این احتمال
وجود دارد که درگیریها و مقاومتهای بیشتری را در این استان نفت خیز شاهد
باشیم. بغداد بارها اعلام کرده قصد درگیری نظامی با کردها را نداشته و
حوادث و رویدادهای حاضر نیز در راستای اجرای قانون اساسی
و حفظ امنیت شهروندان عراقی از جمله شهروندان کرد انجام میگیرد.
این در حالی است که دولت مرکزی، کردستان را جزو تمامیت ارضی خود پنداشته و
خود را در قبال امنیت و تعهداتش در قبال مردم کرد، همانند سایر اقوام عراقی
متعهد میداند.
باوجود تشتت آرای میان احزاب کردی درباره مشروعیت ورود نیروهای ارتش عراق
به کرکوک در راستای اجرای قانون اساسی کشور، واضح است که اراده دولت بغداد
استوار بوده و در این مسیر از هیچ اقدامی در حفظ تمامیت ارضی کشور فروگذاری
نخواهد کرد. در این مسیر نیز امیدواریم، مقامات محلی کردستان منافع مردم
کرد را فدای اقدامات نادرست و نسنجیده خود نکرده
و دولت عراق را بیش از پیش در اقداماتی جدی علیه پیشمرگهای کرد تحریک نکنند.
اقدامی که پیشتر مقامات اقلیم بهدلیل سیاستهای نادرست رهبران این خطه از کردستان در پیادهسازی پروژه همه پرسی صورت گرفتو به تبع آن وضعیت اقتصادی و رفاهی و امنیتی مطلوب این اقلیم را به وضعیتی بحرانی تبدیل کردند.
در چنین شرایطی واقعیت آن است که بغداد مصمم به حفظ تمامیت ارضی خود است و تا زمانی که کردستان عراق حاضر به تعلیق نتایج همهپرسی نباشد مذاکره بغداد- اربیل نیز صورت نخواهد گرفت و در این بین نیز عراق مجبور خواهد بود، مسیر در پیش گرفته خود را ادامه دهد.
هر چند که در حال حاضر زمزمههای مخالفت با اقدام بارزانی بخصوص در افزایش نیروهای پیشمرگها در کرکوک موج اعتراضات داخلی را افزایش داده و در این میان نیز به نظر میرسد دولت عراق به مسیر قانونی خود در حفظ تمامیت ارضی و مبارزه با هرگونه اشغالگری ادامه دهد.
حواسمان به کردستان باشد
داوود هرمیداسباوند در شرق نوشت:
با ورود نیروهای نظامی دولت مرکزی عراق به کرکوک، مسئله استقلال کردستان عراق وارد فاز تازهای شده است. قبلا حکومت اقلیم اعلام کرده بود اگر چنین اتفاقی رخ دهد، به آن واکنش نشان میدهد و نیروهای پیشمرگه، درگیر خواهند شد. در واقع یکی از اصلیترین تکیهگاههای کردستان عراق برای استقلال، منطقه نفتخیز کرکوک بود چراکه این منطقه دسترسی به دریای آزاد ندارد و امکان چندانی برای درآمدهای پایدار برای آنان متصور نیست.
نبود تمایل در طرفین برای درگیری نظامی گسترده نشان داد ترجیح آنان حل مسالمتآمیز ماجراست. پیش از این نخستوزیر عراق، خواستار ابطال رفراندوم استقلال کردستان شده بود که از سوی سران حکومت اقلیم پذیرفته نشد. اگر ایران یا سردار سلیمانی به نمایندگی از سوی کشورمان بتوانند نقش میانجی در این غائله ایفا کنند، هم برای آینده منطقه و هم مسئولیت ایران در قبال عراق و کردها، اقدام مثبتی تلقی میشود. کردها به عنوان قوم ایرانی، نگاه تاریخی به ایرانزمین دارند.
همین ترکیه بارها بعد از فروپاشی شوروی اعلام کرده که نسبت به اقوام اورارتوییها به عنوان کانون این قوم، شرایط دوفاکتو در نظر میگیرد و در دو کنفرانس آنکارا و آلماتی اعلام کرد درهای کشورش به روی دانشجویان، دانشمندان و فعالان اقتصادی این مناطق باز است. سپس به سرمایهگذاری در کشورهای آسیای مرکزی همت گماشت؛ به امید آنکه مردمان این کشورها، وابستگی خود به ترکیه را بیشتر کنند.
حتی نقشه جغرافیایی ترسیم کرد که از فنلاند و مجارستان و لتونی تا تاتارستان، جمهوری آذربایجان و داغستان و حتی آذربایجان و شهرهایی از ایران را در بر میگرفت. یا آلمان غربی اعلام کرد مردمان اراضیای که به لهستان ملحق شده یا زادگاه کانت که جزئی از روسیه امروز است و همه آلمانیهای اروپای شرقی و ولگا، دوفاکتو به عنوان شهروند آلمانی محسوب میشوند و ١٣ میلیون نفر به آلمان غربی رفتند. بنابراین کردها باید ایران را ملجأ خود بدانند.
ترکیه زمانی به کردها لقب ترکهای کوهستانی داده بود. در زمان «اوزال» اولینبار از واژه کُرد استفاده شد و اکنون هم موضع ترکیه در قبال منطقه آناتولی و برخورد با کردها حتی وکلای مجلس آنان و پکک روشن است. از سوی دیگر تمام هموغم این کشور این است که در نفت کرکوک مشارکت کند که سرمایهگذاریهایی هم صورت داده است. ما نسبت به کردستان عراق، احساس مسئولیت میکنیم و این در حمله داعش به این اقلیم، خود را نشان داد. منطقه سلیمانیه در معاهده ارزروم دوم از ایران مفت و مجانی جدا شد.
بنابراین کردها باید ایران را ملجأ و پناه خود ببینند؛ نه اینکه ما همسو با ترکیه بخواهیم رفتار کنیم. همین توافق با ترکیه برای سرکوب «پکک» هم از جمله موضوعاتی است که شاید مسئله ما نباشد. در این شرایط درایت این است که آیندهنگری ما اجازه ندهد اقلیم تحت فشار و زیر نفوذ ترکیه برود یا پایگاه اسرائیل شود. بله وحدت عراق باید حفظ شود اما درباره مسائل دیگر که درجه دوم است، میتوان روشهای دیگری داشت.
فلسفه سیاسی رییس جمهور
صبح نو در سرمقاله امروز خود نوشت:
سؤال اگر این باشد که برنامه حجت الاسلام حسن روحانی برای دوران بدون برجام چیست، پاسخ این است که روحانی اساساً دوران بدون برجام را فرض نمیکند و بر همین اساس، او برنامهای برای چنین دورانی ندارد. ممکن است بخواهید از فلسفه سیاسی روحانی سؤال کنید. بخش مهمی از فلسفه سیاسی جناب روحانی معطوف به غرب گرایی برای حل مشکلات داخلی است. استراتژی اصلی رییس جمهور غرب گرایی است، تاکتیک اما متفاوت است.
گاهی در این غرب گرایی، آمریکا در اولویت قرار میگیرد و اروپا دنباله و زیر مجموعه آمریکا فرض میشود؛ همانطور که در دوران اوباما و انعقاد برجام شد. گاهی هم مثل الان که یک گاو خشمگین مثل ترامپ در کاخ سفید نشسته، داستان عوض میشود و اروپا در اولویت قرار میگیرد. فلسفه سیاسی شیخ ما مبتنی بر غرب گرایی است؛ مهمترین چهره این فلسفه سیاسی هم آقای ظریف است. ظریف کارگزار و حتی از تئوریسینهای فلسفه سیاسی غرب گرایی است.
در این فلسفه حل مشکلات داخلی کشور از تفاهم با غرب میگذرد. در این فلسفه، ایران باید بخشی از نظام بینالملل شود و طبیعتاً آرمانهای خود را تبدیل به واقع گرایی کند.
حالا برجام توسط ترامپ نقض شده است و اما در مقابل روحانی دوران بدون برجام را تصور نمیکند. دو راه حل پیش رو دارد؛ مذاکره مجدد و ادامه برجام با اروپا؛ مذاکره مجدد که تقریباً نام دیگر به تفاهم نرسیدن با ترامپ است.
ادامه برجام با اروپا اما تنها راه حل پیش روی روحانی است چرا که ختم برجام یعنی پایان گفتمان روحانی. پس این گونه است که تیم روحانی پس از سخنرانی ترامپ بیشتر روی حس ناسیونالیستی ایرانیان و اینکه اقدام جدید صورت نگرفته، مانور میکنند و احتمالاً بعدها خواهند گفت که بیرون رفتن آمریکا از برجام، منافع ما را از برجام تهدید نمیکند.