(روزنامه اعتماد – 1395/05/20 – شماره 3596 – صفحه 10)
** ما از آغاز حكومت وحدت ملي متوجه تهديد وجود داعش بوديم و ميدانستيم كه داعش با استفاده از امكاناتي كه پيش از اين در خاورميانه ايجاد كرده است نگاه خاصي به افغانستان هم دارد. ابتدا باور عمومي اين بود كه شايد داعش به خاطر سربازگيري و شايد هم به خاطردسترسي به عوايد قاچاق مواد مخدر به افغانستان بيش از پيش علاقهمند شده است اما اندك اندك مشخص شد كه داعش برنامه منطقهاي و فرامرزي نيز دارد و بنابراين افغانستان از هرحيث براي آنها به يك هدف مهم مبدل شده بود. داعش در ٣٠ استان كشور به اشكال مختلف ظهور كرد. به عنوان مثال داعش در استان هلمند اكثرا از ميان طالبان سربازگيري و يارگيري كرد.
در استان فراه نيز حضور و يارگيري داعش به همين سبك و سياق بود. البته حضور داعش در اين دو استان به كمك خداوند به سرعت مهار شد. پس از آنكه رئوف خادم رهبر اصلي داعش در هلمند كشته شد داعش نتوانست در اين منطقه رشد كند. سومين نقطهاي كه داعش آن را براي فعاليتهاي خود برگزيد، استان شرقي افغانستان ننگرهار بود. در ننگرهار، شهرستانهاي مرزي اچين و كوت به دو مركز عمده داعش تبديل شدند. ٨٠ درصد نيروهاي داعش كه در اين مناطق ظهور كردهاند پاكستاني الاصل هستند و در واقع پاكستاني و از طايفه اوركزي هستند. تعداد زيادي از آنها از آسياي ميانه هستند و تعداد بسيار اندكي از آنها بومي.
* اين نكته كه ٨٠ درصد نيروهاي داعش در اين منطقه پاكستاني هستند اين سوال را به وجود ميآورد كه چرا داعش علاقهمند است در افغانستان، حكومت خود را تشكيل بدهد و نه در پاكستان؟
** اين سوال براي ما نيز مطرح است اما تاكنون پاسخ مناسبي براي آن پيدا نكردهايم و درصدد يافتن اين پاسخ هستيم.
* وضعيت فعاليتهاي داعش در ننگرهار به چه شكل است؟ آيا موفق به مهار آنها شدهايد؟
** داعش در ننگرهار وحشيانهترين جناياتي را كه در تاريخ افغانستان بيسابقه است مرتكب شد. از كشتار بيرحمانه اطفال تا كشتار بيرحمانه ريش سفيدها و بزرگهاي منطقه. در واقع تصفيه منطقهاي انجام شد و داعش تلاش كرد مردم را از اين منطقه بيرون براند و تمام مناطق آن محدوده را به خود اختصاص داده و اشغال كرد. در اين مدت مبارزه دولت افغانستان عليه داعش شدت بيشتري پيدا كرده است. چرا كه مقداري از ساير مناطقي كه نگران آن بوديم فارغ شديم و نيروهاي خود را براي از بين بردن اين گروه از داعش در شرق كشور متمركز كردهايم. در طول چهار هفته گذشته كه عملياتهاي شديدي را عليه داعش هدايت و مديريت كردهايم بالغ بر ١١ نفر از بزرگان داعش از بين رفتهاند كه اين تلفات نفر دوم آنها را هم شامل ميشود، فردي كه به نام مستعار «اماراتي» شهرت داشت. گزارشهاي تاييد نشدهاي هم وجود دارد كه شايد «حافظ سعيدخان اوركزي» مرد شماره يك داعش در افغانستان هم در اين حملات از بين رفته باشد اما هنوز نميتوان اين خبر را تاييد كرد. اميدوار هستيم در چندهفته آينده تمام مراكز و قرارگاههاي اصلي داعش در افغانستان نابود شود. البته متاسفانه كاملا آگاهي داريم كه تعدادي از آنها دوباره قادر به فرار به پاكستان شدهاند تا بتوانند مجددا صفآرايي كرده و به افغانستان بازگردند.
* گزارشهايي نيز از شمال شرق افغانستان به گوش ميرسد و ظهور قدرتمند داعش در اين منطقه.
** بله. چهارمين نقطهاي كه داعش در اين اواخر در آن ظهور پيدا كرده، شمال شرق افغانستان است كه استانهاي قندوز و بدخشان را شامل ميشود. داعش در اين دو نقطه از گروههاي افراطي حاضر در آسياي ميانه سربازگيري كرده است و تعدادي از اين گروهها كاملا با داعش بيعت كردهاند. به عنوان مثال گروه افراطي جنبش اسلامي ازبكستان يا گروه افراطي جنبش اسلامي تركستان شرقي با داعش بيعت كردهاند. نكتهاي كه بايد به آن توجه داشت اين است كه در ساير استانها مانند شرق يا جنوب افغانستان داعش و طالبان با هم ميجنگند اما در شمال شرق كشور داعش و طالبان متحد با هم عليه دولت افغانستان ميجنگند. بنابراين در اين نقطه با هم همكاري تنگاتنگي دارند كه اين مساله باعث نگراني بسياري شده و اين فرضيه كه داعش و طالبان با هم دشمن هستند در خصوص تمام مناطق افغانستان مصداق ندارد.
* اين اتحاد بخشي طالبان و داعش تا چه اندازه خطرناك است؟ افغانستان سالهاست كه براي مهار طالبان تلاش ميكند و اگر نيرويي با قوه داعش هم به طالبان افزوده شود وضعيت امنيتي افغانستان بدتر از چيزي خواهد شد كه امروز شاهد آن هستيم.
** اي كاش تنها مشكل افغانستان داعش و طالبان بود. مشكل افغانستان به مراتب بزرگتر و وسيعتر از اين مسائل است و البته كه اين تنها مشكل افغانستان نيست بلكه مشكل تمام منطقه است. ما با ٤ گروه از اين شبكههاي تروريستي روبه رو هستيم. ١. گروههاي افغاني كه شامل طالبان، حقاني و شبكههاي مواد مخدر ميشوند. ٢. گروههاي پاكستاني مثل تحريك طالبان پاكستان ولشكر طيبه و جيش محمد و لشگر جنگوي. ٣. گروههاي منطقهاي مانند جنبش اسلامي ازبكستان و تركستان شرقي. ٤. گروههاي بينالمللي مانند القاعده و داعش. نخستين نكته اين است كه ما در مناطق بين افغانستان و پاكستان شاهد رشد تمام اين گروهها هستيم. بنابراين تنها مشكل ما داعش نيست و اين فرضيه كه ميتوانيم تروريست خوب و بد را از هم جدا كنيم و به دليل اهداف مشروع نظامي عدهاي از تروريستها را بر تروريستهاي ديگر ترجيح دهيم اشتباه است.
چنين تفكيكي با توجه به مشكلات امروز منطقه ممكن هم نيست. اين گروهها متقابلا به هم نياز دارند و از هم تغذيه ميكنند. در همين جا بايد بگويم كه صميمانه از اين موضع جمهوري اسلامي ايران قدرداني ميكنم كه همواره تاكيد داشته است كه تروريست خوب و بد نداريم و نبايد ميان تروريستها تفاوتي قايل شد. رابطههاي دولت - دولت ميتواند پاسخ عمده و مناسبي به اين مشكل باشد. در حالي كه بايد از افزايش روزافزون تواناييهاي گروههاي مختلف تروريستي نگران بود اما همزمان اين اميدواري را داريم كه رابطه دولت - دولت در سطح منطقه بتواند پاسخ جدي و مهم به اين گروهها باشد. در اين راستا نقش بسيار مهمي به ايران تعلق گرفته تا در سايه همكاري اين كشور با افغانستان بتوانيم اين مشكل را كمرنگتر كنيم.
* در مقوله مبارزه با داعش، تهران و بغداد همكاريهاي گستردهاي با هم داشتند و به اذعان مقامهاي عراقي كمكهاي ايران به بغداد براي مهار داعش بسيار به موقع صورت گرفت. در سفرهاي متنوع و متعدد كه مقامهاي افغانستان به ايران دارند بحث همكاري با ايران براي مبارزه با داعش و همينطور هماهنگيهاي امنيتي ميان دو كشور چه جايگاهي دارد؟
** در سطح سياسي همواره رايزنيها و همكاريهاي دوستانه و قابل اطمينان ميان ايران و افغانستان وجود داشته است. در سطح برنامههاي مشترك و عملي هر دو كشور به تلاشهاي بيشتر نياز دارند. ما تازه متوجه شدهايم كه چهار هدف مهم در برابر هردو كشور قرار گرفته است. ١. مبارزه با داعش ٢. مبارزه با تروريسم و زمينهسازي براي صلح و مصالحه مشروع در افغانستان ٣. مصونسازي مرزهاي غربي افغانستان يا به عبارت ديگر مرزهاي شرقي ايران ٤. مبارزه با مواد مخدر كه اساسا به يكي از منابع عمده توليد تروريسم بدل شده است. بحث فعلي ما با ايران در رابطه با همكاريهاي عملي در راستاي تحقق هر چهار هدف است.
* بحث مذاكره با طالبان سالهاست كه در افغانستان مطرح است. آخرين وضعيت اين مذاكرات به چه شكل است؟ مرگ اخترمحمد منصور چه تاثيري بر وضعيت طالبان و موضع آنها در مذاكرات گذاشته است؟
** بايد اندكي به گذشته بازگرديم و توجه كنيم كه پس از مرگ ملاعمر، طالبان از لحاظ يك گروه واحد و يك سازمان واحد ديگر وجود خارجي ندارد. طالبان دچار شكاف و چندتكه شد و به گروههايي مانند منصور، رسول، حقاني، ذاكر و غيره تقسيم شد. مذاكرات افغانستان با طالبان در چند سطح ادامه داشته است. در برخي موارد جدا از بحث مذاكرات، سطح تماسهايي نيز وجود داشته است. نخستين سطح در محدوده مذاكرات چهارجانبه ميان افغانستان، پاكستان، ايالات متحده امريكا و چين بود. در اين مورد متاسفانه پيشرفت خوبي كه ما را مطمئن سازد صورت نگرفته است.
هدف از اين مذاكرات اين بود كه طالبان به ميز مذاكره آورده شوند و اگر همكاري نكنند يا حاضر نشوند چهار كشور در خصوص آنها تصميمهاي جديد سياسي و نظامي اتخاذ كنند. متاسفانه در اين مورد ما از جانب پاكستان پاسخ مثبتي نگرفتيم. با وجود آنكه افغانستان متعهد به ادامه دادن و به نتيجه رساندن مذاكرات چهارجانبه است اما انتظار داريم كه از همكاران و شركاي خود در اين مذاكرات هم پاسخهاي قابلاطمينان بگيريم كه تاكنون چنين اتفاقي رخ نداده است. در سطح دوم تماسهاي ما با گروههاي مختلف شكل گرفت و همچنان هم ادامه دارد اما اين تماسها شكل جدي مذاكره و نتيجهگيري را به خود نگرفته است.
* با توجه به بيعت شاخههايي از طالبان در شمال شرق با داعش كه در صحبتهاي خود آن را تاييد كرديد اين چندتكه شدن طالبان به نفع مذاكرات و امنيت بود يا به ضرر؟
** حقيقت اين است كه از زماني كه مذاكره با طالبان آغاز شده است آنها هيچگاه يكپارچه نبودهاند. از همان اوايل طالبان به گروههاي مختلف تقسيم شده بود اما افشاي موضوع مرگ ملاعمر اين روند را تسريع كرد. بنابراين نميدانيم اگر طالبان يكپارچه بود آيا مذاكره بهتري صورت ميگرفت يا خير. چرا كه اولا مذاكرهاي وجود نداشته است و دوم اينكه تقسيمشدن آنها به نفع منطقه است چرا كه وجود يك نيروي نظامي كه روشهاي تروريستي را دنبال ميكند بايد سبب نگراني باشد.
به علت همكاري طالبان است كه ديگر گروههاي تروريستي در افغانستان يا پاكستان جا پاي خود را پيدا كردهاند و اين تهديدي براي همه منطقه است. دولت افغانستان آماده است كه با دستهاي از طالبان كه حاضر به گفتوگو با دولت افغانستان باشند و از در مذاكره وارد شوند، صحبت كند. آنها اين شانس را دارند كه دست از كشتار مردم خود بردارند و با دولت افغانستان همراه شوند اما شرط ما اين است كه بايد رابطههاي خود را با تروريستهايي چون داعش و القاعده قطع كنند. مساله دوم مربوط به آنهايي است كه حاضر به مذاكره نيستند و ادامه جنگ را به نفع خود ميبينند كه در اينصورت تقسيمشدن آنها كاملا به نفع است چرا كه ميتوانيم با آنها بهتر مبارزه كنيم.
* انتظار دولتهاي مختلف در افغانستان از حضور نيروهاي خارجي چيست؟ بيش از يك دهه از حضور نيروهاي امريكايي ميگذرد اگر انتظار بازسازي ارتش بود آيا اين امر محقق شد؟ يا انتظار تامين امنيت توسط نيروهاي خارجي وجود دارد؟
** در اين خصوص دو هدف دنبال شده است. يكي از اين اهداف مستقيما با مساله امنيت ملي افغانستان در ارتباط بوده است. به عنوان نمونه نيروهاي خارجي تلاش كردند القاعده را از بين ببرند يا به گونهاي برخورد كنند كه افغانستان و پاكستان به دو حوزه عمده تروريست بينالمللي مبدل نشوند.
* با توجه به تداوم حضور تروريستها در اين دو كشور ميتوان اين هدف آنها را تامين شده هم خواند؟
** بله، مقداري موفق شدهاند، به عنوان مثال رهبري القاعده را از بين بردند. حداقل افغانستان به مركز القاعده مبدل نشد اما هنوز هم در پاكستان مشكلات عمده خود را دارند.
* و هدف دوم؟
** هدف دوم بازسازي ارتش، تحكيم و بازسازي دولت بود. در اين مورد هم پيشرفتهاي قابلملاحظهاي داشتند. البته به هيچوجه حالت فعلي ايدهآل نيست و هيچ كس نميتواند ادعا كند كه ارتش افغانستان و نيروهاي امنيتي افغانستان قابليتها و تواناييهايي را كه به آن نياز داشتيم، پيدا كردهاند اما حقيقت اين است كه ١٥ سال پيش ما اصلا چيزي به اسم ارتش و پليس ملي در افغانستان نداشتيم. امروز افغانستان صاحب ارتش و پليس است كه ٣٥٢ هزار نفر را در خود جاي داده است. اين ارتش قابليتهايي دارد اما مشكل عمده آن عدم برخورداري از قواي مدافع هوايي است كه از نيازمنديهاي جدي افغانستان است و ما براي تحقق آن با همكاران بينالمللي خود كار ميكنيم.
* مقامات امريكايي معتقدند كه هزينه انجام شده توسط اين كشور در افغانستان بيش از هزينه انجامشده بعد از جنگ دوم جهاني و تحتعنوان طرح مارشال بوده و همچنان هم اين هزينهسازي ادامه دارد در حالي كه در عمل نتيجه اصلا مطلوب نيست. چرا انتظارها در خصوص پيشرفت افغانستان هنوز محقق نشده است؟
** اولا درسي كه خارجيها با تلخي فراوان آموختند و اميدوارم تجربه خوبي براي همه شود اين است كه عمدهترين دليل اين چرايي همسايگي با كشوري است كه حاضر است به تروريسم پناه بدهد و از آن حمايت كند. صرف نظر از اينكه چه مقدار هزينه ميكنيم و چه مقدار تلاش ميكنيم اگر همسايه شما به دشمن شما پناه بدهد و شما نتوانيد در خانه همسايه عمليات نظامي داشته باشيد اين مشكل همچنان ادامه پيدا ميكند. اين مساله عمدهترين دليل بود.
دومين مساله به دستورالعمل خارجيها براي كار در افغانستان بازميگردد. آنها همواره اين دستورالعمل را داشتند كه بازسازي افغانستان و مبارزه با تروريسم يك عمليات كوتاهمدت خواهد بود. برهمين اساس تمام برنامهريزيهاي آنها هم كوتاهمدت بوده است. اين در حالي است كه مساله بازسازي افغانستان از هر حيث، يك پروسه درازمدت و مستلزم برنامهريزيهاي درازمدت است. در خصوص مورد دوم شاهد تغييراتي و اميدوار هستيم كه بازسازي در افغانستان به هدفي درازمدت براي همه همكاران و شركاي بينالمللي ما بدل شود.
* در سالهاي گذشته همواره شاهد ارتباط كشورهاي متفاوت با طالبان در خصوص مذاكرات بودهايم اما ايران به نوعي حلقه مفقوده در اين خصوص بوده است. افغانستان هيچگاه به شكل رسمي به ايران به عنوان كشوري كه بتواند در اين خصوص نقشي ايفا كند، نگاه نكرده است. آيا دولت وحدت ملي نگاه متفاوتتري ندارد؟ آيا فكر نميكند ايران به عنوان يك همسايه ميتواند در اين مذاكرات نقشي ايفا كند؟
** اجازه بدهيد در حال حاضر به تمام جزييات نپردازم. ولي در سطح كلي ميتوانم بگويم كه ايران يك دوست مطمئن و خوب براي مردم افغانستان است. ايران در عرصه مبارزه با تروريسم، زمينهسازي براي رسيدن به صلح و توسعه اقتصادي افغانستان نقش مهمي دارد و ما علاقهمند به توسعه اين نقش و همكاريها هستيم.
* با توجه به تغييرات سريع جوي و خشكسالي مساله آب دغدغه مردم ايران است. سالهاست دولتهاي متفاوت در ايران و افغانستان با هم در اين خصوص مذاكره ميكنند اما به نتيجه ملموسي نرسيدهاند. مانع و چالش اصلي چيست؟
** ما در اين خصوص تجربه خوبي از همكاريها در سالهاي قبل داريم. بين ايران و افغانستان موافقتنامهاي در خصوص درياي هلمند (رودخانه هيرمند) به امضا رسيده كه در دهههاي گذشته يكي از موفقترين موافقتنامهها و همكاري بين دو كشور در اين خصوص قابل ستايش بوده است. بايد مطمئن باشيم كه با توجه به دغدغههاي مشترك و خلوصنيت دوطرف و با درنظر داشتن سابقه همكاريهاي دوجانبه، هر مشكل و چالش ديگري كه در پيش روي دو كشور باشد ميتواند با موفقيت حل و فصل شود. نبايد نااميد بود و تصور كرد كه اين مشكل قابل حل نيست. هر دو دولت به پيشرفت خوبي در اين خصوص دست يافتهاند و تمام چالشها و حوزههاي همكاري در سفرهاي اخير تعريف شدهاند. در هفتهها و نهايتا ماههاي آينده شاهد پيشرفت قابلملاحظهاي در اين حوزهها خواهيم بود.
* دولت وحدت ملي در پايان دو سال اول خود است. ارزيابي شما از ميزان موفقيت دولت در حوزه سياست داخلي چيست؟آيا خوشبيني مردم نسبت به موفقيت اين دولت كمرنگتر شده است؟
** اين حقيقت قابلكتمان نيست كه مردم آرزوها و اميدهايي داشتند و به حكومت وحدت ملي دل بسته بودند تا بتواند در تمام حوزهها اميدهاي آنها را برآورده سازد اما شكي وجود ندارد كه متاسفانه در برخي حوزهها مردم نااميد شدهاند. در مواردي هم مردم اميد بيشتري پيدا كردهاند چرا كه ميراثهاي بد سالهاي گذشته چه در عرصه سياسي، امنيتي و اقتصادي با وجود تمام مشكلات با مديريت خوب حكومت وحدت ملي رفع شده است. در اين عرصه شكي نيست كه مردم افغانستان اعتماد و اميدهايي پيدا كردهاند. البته نااميديهايي هم وجود دارد. به عنوان مثال مردم ما اميدوار بودند كه وضعيت امنيت بهتر شود اما دولت وحدت ملي زماني زمام امور را بر عهده گرفت كه تمام مسووليت مبارزه با تروريسم در افغانستان بر دوش دولت اين كشور گذاشته شد. ١٤٥ هزار سرباز خارجي از افغانستان خارج شدند و مسووليت كامل را به دولت افغانستان واگذار كردند و دولت افغانستان در سال نخست يعني ٢٠١٥، مشكلات بسياري داشت و سال سختي بود.
اما در حال حاضر دولت افغانستان اطمينان مردم را جلب كرده است كه ميتواند به خوبي از كشور خود دفاع كند. مساله دوم به اوضاع اقتصادي مربوط است كه در اين خصوص هم مردم انتظارهاي بسياري داشتند. مردم بهبود وضع اقتصادي را توقع داشتند كه در اين مورد متاسفانه كار ما هنوز به نتايج دلخواهي كه ميخواستيم نرسيده است. دليل اين مساله هم كندكاري دولت وحدت ملي نبوده است بلكه به خاطر مشكلات عظيم اقتصادي است كه همچنان وجود دارد. به عنوان نمونه ناامني كاهش فعاليتهاي تجاري را به وجود آورده و ما شاهد كاهش كمكهاي بينالمللي هم هستيم.
* فساد داخلي تا چه اندازه در كاهش كمكهاي بينالمللي و همچنين به سامان نرسيدن اوضاع اقتصادي نقش دارد؟
** در خصوص مبارزه با فساد پيشرفتهاي بسيار خوبي صورت گرفته است. يكي از موارد مهم مبارزه با فساد مساله شفافسازي و اصلاح نظام تداركاتي و بازرسي است كه عنصر عمده اقتصادي در كشور است. در اين حوزه افغانستان پيشرفتهاي قابل ملاحظهاي داشته است. بازسازي و نوسازي نظام قضايي و دادگستري ما بسيار مهم بود. اين امر ميتواند به مبارزه با فساد كمك شاياني بكند و البته كه در اين خصوص هم پيشرفت قابل ملاحظهاي داشتهايم. سوم ايجاد نهادهاي جديد مبارزه با فساد بود كه هم در سطح تحقيقاتي و هم در سطح قضايي نهادهاي جديدي تشكيل شده است. در اين اواخر مركز عدليه جديد مبارزه با مواد مخدر در افغانستان ايجاد شد كه از آن استقبالهاي بسياري صورت گرفت و اميدوار هستيم كه اين مركز نقش مهمي را در تعقيب قضايي تمام متهمان به فساد بازي كند.
* در حوزه سياست خارجي دولت وحدت ملي نتوانست موفقيتي در مذاكره و مصالحه با پاكستان به دست آورد. بر حجم و عمق اختلافهاي دو كشور واقف هستيم اما آيا واقعا هيچ راهي وجود نداشت؟ راهكاري مانند ميانجيگري كشور ثالث يا اعمال فشار از سوي امريكا؟
** عدم پيشرفت و موفقيت در مذاكره با پاكستان تنها ويژگي رابطه افغانستان با پاكستان نيست. هيچ كشوري در جهان در محاسبههاي خود با پاكستان موفق نبوده است. آيا ايران از رابطه خود با پاكستان خشنود است؟ در اكثر مواردي كه مشكلات وجود دارد آيا ايران همكاري صادقانه را از جانب اسلامآباد شاهد بوده است؟ فكر نميكنم پاسخ مثبت باشد. آيا جامعه بينالمللي از اين رابطه راضي است؟ قطعا خير. آيا هندوستان راضي است؟ پاسخ منفي است و البته هند و پاكستان مشكلات ديگري هم با يكديگر دارند. عدم پيشرفت با پاكستان به سياستهاي اين كشور بازميگردد.
* چرا جامعه جهاني اين كشور را تحمل ميكند؟
** اين كشور بيش از ١٨٠ ميليون نفر جمعيت دارد و سلاح اتمي هم در اختيار دارد.
* به بهانه مبارزه با تروريسم هم به افغانستان حمله شد هم به عراق. چرا پاكستان كه به اذعان بسياري بهشت تروريستها بوده و همچنان هم است از اين استراتژي نظامي در امان بود؟
** آنچه پاكستان دارد، نه ايران داشت نه افغانستان. هيچكس حاضر نيست كه خطر و ريسك بيثباتي يك كشوري كه ١٨٠ ميليون نفر جمعيت دارد و سلاح اتمي در اختيار دارد را برعهده بگيرد. اين يك حقيقت تلخ است. بيثباتي پاكستان به معناي بيثباتي تجهيزات و تسليحات اتمي اين كشور است. اين خطري جدي و به مراتب بزرگتر از چيزي است كه پاكستان در حال حاضر براي جامعه جهاني است. به همين دليل هيچ كس حاضر به آغاز بحران و پذيرش ريسكي نيست كه بعدها نتواند آن را مديريت كند.
* پاكستان امروز را فرزند اشتباهات استراتژيك امريكا ميدانيد؟
** مسووليت سياستهاي موجود پاكستان را چه كسي بر عهده دارد و چه كسي را بايد ملامت كرد؟ اين پرسشها وجود دارد اما من نميخواهم در اين خصوص اظهارنظر كنم. اما به سختي ميتوان تنها يك كشور را مقصر دانست. اين مشكلي است كه جامعه بينالمللي توليد كرده است. مسووليت تاثير منفي سياستهاي ظالمانه و نادرست پاكستان بر امنيت و ثبات منطقه و جهان مستقيما بر عهده رهبران نظامي و سياسي پاكستان است.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=51153
ش.د9504933