(روزنامه جوان ـ 1395/09/04 ـ شماره 4965 ـ صفحه 2)
اين جماعت رنگارنگ و عمدتاً منفعتگراي قدرتطلب، با اين تصور كه انقلاب اسلامي يك وصله ناهمرنگ با نظام بينالملل، معارض با قدرتهاي برتر جهان و غيرهمسو با هنجارهاي پذيرفته شده در جهان است، بر اين باور بودند كه عمرش كوتاه خواهد بود، فلذا همراه شدن با آن يك خسارت بزرگ است. صاحبان اين نوع نگاه به انقلاب اسلامي از يك طرف و به قدرتهاي مادي و پرزرق و برق و به ويژه امريكا از طرف ديگر، انقلاب اسلامي را رفتني و امريكا را به عنوان قدرت برتر و كدخداي جهان در قرن بيست و يكم ميپنداشتند. آنان براساس همين تصورات غلط، براي برخورداري از آينده آب و نان دار، از يك سو به مقابله با انقلاب اسلامي به طرق مختلف پرداختند و از ديگر سو با سر تعظيم فرود آوردن در برابر قدرتهاي جهاني و خصوصاً قدرتهاي غربي با محوريت امريكا، عملاً به پيادهنظام دشمنان خارجي انقلاب اسلامي، جمهوري اسلامي و ملت ايران تبديل شدند.
مروري گذرا بر مواضع و رفتار اين گروهها و اشخاص از زمان پيروزي انقلاب اسلامي تاكنون، اين واقعيت را نمايان ميسازد، مواردي از قبيل:
1 ـ جريانهاي فكري ـ سياسي با ماهيت چپ ماركسيستي، با اين تصور كه انقلاب اسلامي ناپايدار و رفتني بوده و آينده از آن سوسياليزم است، از يك طرف با تمام توان و شيوههاي مختلف به مقابله با انقلاب اسلامي پرداختند و از طرف ديگر به خوشخدمتي براي شوروي سابق پرداختند. حزب توده، سازمان پيكار و سازمان چريكهاي فدايي خلق، نمونهاي از اين جريان هستند.
2 ـ گروهكهاي تجزيهطلب قومي در كردستان، سيستان و بلوچستان، تركمنصحرا، خوزستان و مناطق آذرينشين، عمدتاً با رويكردي مسلحانه به مقابله با انقلاب و نظام نوپاي جمهوري اسلامي پرداختند. دشمنان خارجي با تمام توان اين گروهكها را مورد حمايتهاي مالي، تجهيزاتي، سياسي و اطلاعاتي قرار دادند. احزاب منحلهاي چون دمكرات، كومله، خلق عرب و خلق مسلمان نمونههايي از اين جريان هستند.
3 ـ طراحي چند كودتا عليه انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي از سوي بقاياي طاغوت در ارتش و همراه شدن افراد قدرتطلب و متوهمي چون شريعتمداري و قطبزاده با جريان كودتا مانند كودتاي نوژه با برخورداري از حمايت قدرتهاي خارجي، براساس همان تصورات انجام گرفت.
4 ـ جريان فكري ـ سياسي غربگرا با عناوين مختلف و در قالب تشكلهاي رنگارنگ، مانند نهضت آزادي، در برخورد با انقلاب اسلامي و نظام نوپاي برخاسته از آن، غرب را بر اسلام و انقلاب ترجيح دادند و از هيچ كوششي براي تضعيف جمهوري اسلامي دريغ نكردند.
5 ـ بنيصدر به عنوان اولين رئيسجمهور منتخب ملت ايران، به دليل وابستگي به بيگانه از يك طرف و ناپايدار پنداشتن انقلاب اسلامي و نظام ولايت فقيه از طرف ديگر، رودرروي امام و جريان انقلابي ايستاد و دست به خيانت زد.
6 ـ جريان التقاط و در رأس اين جريان سازمان منافقين، به زعم خود براي مقابله با انقلاب اسلامي و فرو ريختن جمهوري اسلامي، دست به قيام مسلحانه زدند و بسياري از شخصيتهاي برجسته انقلاب و بعضاً مردم عادي انقلابي را ترور كردند. بنيصدر و منافقين بعد از فرار از ايران، با تصور بازگشت دو سه ماهه به كشور با سقوط نظام، هر نوع خوشخدمتي ممكن را به بيگانه، استكبار جهاني، صهيونيسم بينالملل و ارتجاع عرب در راستاي مقابله با جمهوري اسلامي انجام دادند. همراه شدن صددرصدي و همهجانبه منافقين در جنگ تحميلي با دشمنان ملت ايران، نمونهاي از اين نوع رفتار است. منافقين براساس همان پنداشتهاي غلط پيشگفته، در عمليات مرصاد، قصد فتح 48 ساعته تهران را داشتند!
7ـجريان قدرتطلب نفوذ در بيت منتظري به عنوان قائممقام رهبري با محوريت سيد مهدي هاشمي معدوم، با تصور پايان يافتن انقلاب با رفتن امام، خود را با ليبرالها و منافقين و غرب همراه ساخت و در مقابل جريان انقلاب و امام (ره) ايستاد.
8 ـ جريان تكنوكرات و فن سالار در دوره سازندگي، با تصور از بين رفتن شور و نشاط انقلابي در كشور با پايان يافتن جنگ و رحلت امام (ره)، شتابان به سمت غرب به حركت درآمده و با عمل به الگوهاي توسعه غربي، با پيشنهاد مذاكره مستقيم با امريكا و تلاش براي مادامالعمري كردن رياست جمهوري هاشمي، در پي ختم انقلاب و اتصال به امريكا به عنوان يك قدرت ماندگار بودند.
9 ـ تجديدنظرطلبان، ريزشهاي انقلاب و از نفس افتاده، چون تصور كردند با پايان انقلابيگري آنان انقلاب هم پايان يافته، با پيروزي آقاي سيدمحمد خاتمي در انتخابات رياست جمهوري 76، ذيل شعارهاي جامعه مدني و پيام دوم خرداد،ختم انقلاب را اعلام كرده، با ايدههاي تنشزدايي و گفتوگوي تمدنها با هدف تأمين قدرت و دنياي خود، براي دست دادن با امريكا اعلام آمادگي علني و عملي كردند.
10 ـ جريان توصيف شده در بند نهم در پيوند عميق با تمامي جريانهاي مخالف و ضد انقلاب داخل و خارج و اتصال با بيگانه، با تصور پايان عمر انقلاب و جمهوري اسلامي، با تمام توان براي حفظ دنياي خود، فتنه 88 را پديد آوردند و به صورت نانجيبانه با ادعاي تقلب در انتخابات، بر چهره نظام اسلامي پنجه زدند.
11 ـ و اكنون، تمامي جريانها، گروهها و نخبگاني كه طي 37سال گذشته، با انقلاب نبودند و يا با گذر زمان از انقلاب زاويه گرفتند و به مقابله با جريان انقلاب پرداختند، يكصدا حل مشكلات كشور را در سازش با امريكا اعلام ميكنند و پايان انقلابيگري و ارتباط با امريكا را تنها راه پيشرفت ايران ميدانند!
اما واقعيت ريشهدار در يك حقيقت، متفاوت از همه اين پنداشتهايي است كه گوشههايي از آن به اختصار آمد. واقعيت آن است كه جمهوري اسلامي به يك قدرت منطقهاي تبديل شده و امواج گفتماني انقلاب اسلامي در منطقه و جهان، جبهه مقاومت و جريان بيداري اسلامي را پديد آورده و به دنبال فروپاشي بلوك شرق با محوريت شوروي سابق، امريكا هم به عنوان سركرده استكبار جهاني و بلوك غرب در حال فرو ريختن است. كساني كه اين نگاه را باور ندارند، در انتخابات اخير امريكا، در گفتمان رأيآور آقاي ترامپ و مسائل بعد از انتخابات اين كشور، بيشتر تأمل كنند. به طور قطع تأملكنندگان باانصاف و واقعبين، درخواهند يافت كه انقلاب اسلامي ماندني و امريكا رفتني است.
و اما دليل و رمز و راز همه اين پيروزيها براي ملت انقلابي ايران و تمامي ناكاميها و شكستهاي جريان مقابل انقلابي اسلامي از دشمنان خارجي تا منحرفين و دنياطلبان داخلي، به ماهيت ديني و انقلاب اسلامي و حركت الهي به ملت ايران برميگردد. حركتي كه مصداق «ان تنصروا الله» است. به طور قطع اين حركت، طبق وعده الهي، از نصرت خداوند برخوردار است. فلذا جريان انقلاب اسلامي با پشتوانه حركت الهي مردم ايران تحت رهبري وليفقيه كه ولايتش در سلسله مراتب ولايت الهي قرار دارد، جرياني شكستناپذير خواهد بود. اين شكست ناپذيري را، خداوند تضمين مينمايد، چون خود فرمود: «ان ينصر كم الله فلا غالب لكم».
و آن جمله قصار و پرمعناي حضرت روحالله كه فرمود: «پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به كشورتان آسيب نرسد»، متكي و مستند به همين وعده تخلف ناپذير الهي است. آري، ما بر اين باوريم و تا ظهور دولت يار، دست از انقلابيگري و سربازي ولايت برنميداريم و اعتقاد راسخ داريم ساخت تمدن نوين اسلامي و رسيدن به حيات طيبه، امري ممكن و در دسترس است.
ش.د9504477