جنجال ٢٠دقیقهای دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا، در سخنرانیاش در کاخ سفید که به پایان رسید، خشم، بسیاری از سران اروپایی را در بر گرفت. فرانسه مانند دیگران از این هیجان ترامپ، از نسیان او در قبال آداب دیپلماتیک و حقوق بینالملل خشمگین بود. ترامپ بارها توافق برجام را بدترین توافق تاریخ آمریکا خوانده و دلِ خوشی از آن ندارد؛ تا اینکه در نهایت مجبور شد بین پارهکردن این توافق تا تأییدنکردن پایبندی ایران، یکی را انتخاب کند: «پایبندی ایران به برجام را تأیید نمیکنیم»؛ اما ایران در واکنش به همه تهدیدهای ترامپ گفته است مطابق با هر تصمیم آمریکا، گامهای مشخصی برخواهد داشت.
ترامپ در بیستوهشتم شهریور در مجمع عمومی سازمان ملل هم در اولین سخنرانی خود، چنین سخن گفت و از راست تا چپ، از شمال تا جنوب خیلی از کشورها را با خشم خطاب قرار داد. بعد از پایان سخنرانی «کالین لیدل»، در «راشا اینسایدر» نوشت: «کنارآمدن با سخنرانی دونالد ترامپ در این روزها این است که چنددقیقهای عقب بایستی، تا حرفها کار خود را بکنند و پسازاینکه گردوغبار نشست، آنچه باقی مانده را ببینی؛ گاهی اوقات هیچچیز باقی نمیماند».
حالا برجام روزهای سختی پیشرو دارد؛ ولی ایران و اروپا و در رأس آن فرانسه، آلمان و انگلستان برخلاف آمریکا میخواهند به این توافق بینالمللی پایبند بمانند. برای همین، رئیسجمهوری جوان کشور فرانسه همان شبی که ترامپ سخنرانی پرهیاهویش را انجام داد، تلفنی با حسن روحانی، رئیسجمهوری ایران گفتوگو کرد. «امانوئل مکرون» در این گفتوگو به تلاشهای آمریکا علیه برجام اشارهکرده و گفته است: «اتحادیه اروپا و فرانسه قاطعانه از برجام دفاع میکنند و به اجرای کامل آن متعهد هستند». او ایران را خطاب قرار میدهد: «از ایران نیز میخواهیم با وجود تلاشهای واشنگتن، به همکاری خود با آژانس بینالمللی انرژی اتمی ادامه داده و به تعهداتش در برجام پایبند بماند»؛ اما امانوئل پیام دیگری هم برای ایران داشت. او خبر داد قرار است سال آینده میلادی با هیئتی عالیرتبه به ایران سفر کند. به گفته مکرون، دامنهای گسترده از موضوعات دوجانبه، منطقهای و بینالمللی وجود دارد که در آن سفر با مقامهای ایرانی راجع به آنها گفتوگو و تبادلنظر کنم.
از برگزیت تا «نه» به فرگزیت
بیستوچهارم اردیبهشت (١٤ می ٢٠١٧) «امانوئل ژان- میشل فردریک مکرون»، لیبرال بر رقیب انتخاباتی خود «مارین لوپن» نامزد راست افراطی پیروز شد. امانوئل مکرون را برخی یوروفیل و فدرالیست خواندهاند؛ ولی او خود را نه اروپاگرا، نه شکاک نسبت به اروپا و نه فدرالیست به معنای کلاسیک آن معرفی میکند. حزب او اصلیترین حزب حامی اتحادیه اروپا در فرانسه است. برای همین مکرون در برخی از سخنرانیهای خود به اتحادیه اروپا اخطار میدهد که یا باید اصلاحاتی را پذیرا باشند یا در غیراینصورت با احتمال یا خطر «فرگزیت» (خروج فرانسه از اتحادیه اروپا) روبهرو خواهند شوند.
او به خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، «برگزیت» اشاره میکند که در همهپرسی سوم تیر ١٣٩٥ اتفاق افتاد. در همان زمان «دیوید کامرون»، نخستوزیر سابق بریتانیا، در پی اعلام نتیجه همهپرسی درباره خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، از نخستوزیری کنارهگیری کرد. حالا مکرون این اخطار را به اتحادیه اروپا میدهد و خود در همراهی با اتحادیه گام برمیدارد. منافع اتحادیه اروپا در ادامه توافق برجام است؛ در رأس آن آلمان به مغز اتحادیه شباهت دارد و فرانسه شبیه قلبی تپنده در این ساختار است؛ اگرچه نقش ایتالیا را هم نمیتوان نادیده گرفت.
مکرون هم مثل ترامپ اولینبار بود که در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کرد؛ اما نگاه جامعه جهانی به مکرون چنین نیست که به ترامپ بود. اگر ترامپ را فردی جنجالی میشناسند، مکرون جوان راه عقلگرایی را در پیش گرفته است. برخی ناظران او را لیبرالیسم اجتماعی و برخی دیگر او را یک سوسیالدموکرات توصیف میکنند؛ اما او در گفتوگویی با روزنامه لوموند در سال ۲۰۱۵ خود را لیبرال توصیف کرده است. او علاوه بر برجام، استعمار فرانسه بر الجزایر را «جنایت علیه بشریت» عنوان کرده که باید فرانسه از آن عذرخواهی کند یا میگوید فرانسه در قبال سوریه به سیاست متوازنتری ازجمله گفتوگو با بشار اسد نیاز دارد؛ اگرچه در آوریل ۲۰۱۷ از سیاستهای مداخلهجویانه مانند اقدام نظامی هم حمایت کرده بود. زندگی شخصی مکرون هم مورد توجه رسانههاست؛ همسر او، ٢٤ سال از او بزرگتر است؛ «بریژیت تروینو» در دبیرستان «لا پروویدانس» معلم مکرون بود. این زوج نخستینبار وقتی مکرون ۱۵ساله و شاگرد او بود همدیگر را دیدند؛ ولی وقتی مکرون ۱۷ساله شد رسما زوج شدند. تروینو سه فرزند از ازدواج قبلی خود دارد.
آغاز تاریخ روابط ایران و فرانسه
«روزی جهانیان، همه دست برادری به یکدیگر خواهند داد و آن روزی است که بدبختی و تیرهروزی در گستره جهان یافت نخواهد شد»؛ «بدون دادگری هیچگونه پیشداوری درست نیست»؛ «سنت در هنر به منزله کتاب الفبا است؛ اما جز این ارزشی ندارد»؛ این جملات اگرچه بخشی از گفتههای «ویکتور هوگو» و «اونوره دو بالزاک» فرانسوی است؛ اما بخشی از تاریخ علایق ایرانیانی است که دیرزمانی ادبیات غربی را جز با نام فرانسه نمیشناختند تا زمانی که با متون ادبیات انقلابی به زبان روسی آشنا شدند.
فرانسه در ذهن ایرانیان، دولتی قدرتمند و رمانتیک بود که نویسندگانی مانند بالزاک، هوگو، «آنتوان دو سنت اگزوپری» و شازدهکوچولویش را داشت. ترجمه هم در ایران با زبان فرانسه آغاز شد؛ نمایشنامههایی از «مولیر»، «ژیل بلاس»، «الکساندر دوما»، «کنت مونتکریستو»، «استاندال» و «ژول ورن» جزء اولین ترجمهها در دوره قاجاریه است، اما ادبیات تنها دریچه آغاز روابط ایران و فرانسه نبود؛ اگر شاگردان دبیرستان «رازی» و مدرسه «ژاندارک»، نخستین مدرسه اروپایی در ایران زنده باشند، خاطرات زیادی از معلمان فرانسوی خود به یاد دارند. دبیرستان رازی کار خود را با نام دبیرستان
فرانسوی- ایرانی رازی (Lycée franco-iranien Razi) در سال ١٩٠٨ آغاز کرد که بعدها به مدرسه رازی تغییرنام داد. پس از انقلاب اسلامی مدتی نام این دبیرستان به «شهدا» تغییر یافت، ولی پس از چند سال نام اصلی آن بهصورت زکریای رازی به آن برگردانده شد.
روابط تهران- پاریس هم قبل از این آغاز شده بود؛ از دوران قبل از قاجاریه، شاید دوران قرونوسطا؛ اما تا اوایل قرن ١٩ در دربار ایران کمتر ایرانیای زبان فرانسه بلد بود و همین باعث سوءتفاهماتی میان فرستاده ناپلئون و پادشاه قاجار شده بود. در میانه قرن ١٩، زبان فرانسه نخستین زبان اروپایی بود که در کشمکش میان روسیه و انگلیس جا خوش کرده و مدرسه ژاندارک نشانی از همین تکاپوست. «اُژِن بُرِه» (١٨٠٩- ١٨٧٨) شرقشناس، باستانشناس و لازاریست فرانسوی، در سال ١٨٣٧ همراه با یک هیئت کاوشگر به ایران آمد. فکر تأسیس مدرسهای فرانسویزبان، ذهن آنها را به خود مشغول کرد، اما قبل از دایرشدن مدرسهای فرانسویزبان در تهران، تبریز که از دیرباز اقلیتی از مسیحیان شهروندش بودند، صاحب چنین مدرسهای شد. پس از تبریز نوبت اصفهان بود که آن شهر هم شهروند مسیحی کم نداشت.
سرانجام در سال ١٨٦٢ مدرسه پسرانه «سَنلوئی» در تهران آغاز به کار کرد. مدیریت این مدرسه با کشیشان «لازاریست» بود. این مدرسه ویژه اقلیتهای دینی نبود، بههمین دلیل بسیاری از خانوادههای اهل علم فرزندانشان را به آنجا فرستادند. نیما یوشیج و صادق هدایت هم شاگردان این مدرسه بودند. طولی نکشید که بعد از مدرسه سَنلوئی، مدرسه دخترانه «ژاندارک» هم که خواهران روحانی «سَنژوزف» آن را اداره میکردند، در تهران آغاز به کار کرد. بعد از سال ١٣٥٩، مدرسه ژاندارک به سه مدرسه مجزا تبدیل شد: دبستان عدل، مدرسه راهنمایی سمیه و یک دبیرستان. مدارس فرانسویزبان «آلیانس» که تحت پوشش آلیانس یهودیان فرانسه بود نیز در همین ایام در شهرهای شیراز، همدان، ارومیه و سنندج آغاز به فعالیت کردند. محمد قاضی، مترجم معروف، از شاگردان آلیانس سنندج بود.
فینکناشتاین؛ عهدنامه نافرجام
روز چهاردهم اردیبهشت ۱۱۸۶ شمسی، قرارداد یا عهدنامه فینکناشتاین میان ایران و فرانسه امضا شد. در سال ۱۸۰۱ میلادی بود که یک تاجر ارمنی به نام «آسکالون» به اتفاق «رومئو»، کنسول فرانسه در بغداد، به تهران آمد و در نامهای خواستار اتحاد دو کشور علیه دشمنان مشترک؛ یعنی روسیه و انگلیس شد، اما به نامه او ترتیباثر داده نشد. در این زمان ناپلئون بناپارت سوار بر اسب خود در اروپا بهسوی روسیه میتاخت؛ خبر فتوحات او در اروپا برتریاش بر روس و انگلیس و اتریش به گوش ایرانیان رسید و توجه آنها به اتحاد با فرانسه جلب شد. براثر اقدامات رومئو، کنسول فرانسه در بغداد، ناپلئون به اهمیت ایران در حمله به هند و قطع شریان حیاتی امپراتوری انگلستان پی برد و در سال ۱۸۰۲ به مارشال برون، سفیر خود در دربار عثمانی، مأموریت داد با دولت ایران وارد مذاکره شود؛ تا اینکه در اکتبر ۱۸۰۳ پرنس تالیران، وزیر امور خارجه فرانسه، به رومئو دستور داد که برای افتتاح دوستی و اتحاد با دولت ایران اقدام کند.
اشغال ناگهانی شهرهای شمالی ایران در منطقه قفقاز، از سوی روسیه و بیاعتنایی انگلیس نسبت به ایران، بهخصوص قراردادن شرایط فوقالعاده سنگین که برای اعطای کمک نظامی خود بر ایران قائل شده بود، توجه ایران را بیش از پیش به گسترش روابطش با فرانسه جلب کرد. فتحعلیشاه به ناپلئون نامه نوشت و از اتحاد با فرانسه استقبال کرد. ناپلئون هم خواسته بود تا با اتحاد ایران و فرانسه علیه روسیه حمله و کار او را یکسره کنند. بعدا ناپلئون، سروان رومئو، آجودان مخصوص خود را با نامهای برای انعقاد قرارداد به ایران فرستاد. او در این نامه ضمن تمجید و تعریف از رشادت ایرانیان و انتقاد از آزمندی انگلیس تأکید کرد که ایران باید در فکر تنظیم و تجهیز ارتش خود باشد و در این زمینه امپراتور فرانسه حاضر به هرگونه مساعدت و یاری است. با اینکه ناپلئون تأکید بسیاری بر محرمانهبودن این نامهها و مأموریت افرادش داشت، اما «سر هارفورد جونز»، سرکنسول انگلیس در بغداد، از سوی یک جاسوس ارمنی در دستگاه عباسمیرزای ولیعهد، از ماجرا اطلاع یافت و تمام سعی خود را در ممانعت از انجام مأموریت هیئت فرانسوی به کار برد.
ناپلئون پس از انعقاد عهدنامه فینکناشتاین دستور تدارک اسلحه و مهمات برای ارسال به ایران را داد و ژنرال گاردان را با مقام وزیرمختاری در رأس یک هیئت ٢٠٠ نفری افسر و در جهت تعلیم ارتش به ایران فرستاد. هیئت نظامی فرانسه در ۲۴ دسامبر ۱۸۰۷ وارد تهران شد و گاردان تمام کوشش خود را برای انجام وظیفه اصلی خود که لشکرکشی به هند بود، به کار برد. او تمام راهها و نقاط ایران را بررسی کرده و در نهایت جزیره خارک از سوی ایران برای مقاصد نظامی در اختیار فرانسویان قرار گرفت. گاردان نیز برای جلب حمایت فتحعلیشاه، به تجدید و ساماندهی ارتش ایران پرداخت؛ ارتشی که هنوز بهصورت سوارهنظام عشایری بود. فرانسویها یک کارخانه توپریزی در اصفهان و یک زرادخانه در تهران دایر کردند و یک صنف توپخانه صحرایی مجهز به ٢٠ عراده توپ تأسیس کردند.
فتحعلیشاه نیز سرتیپ عسکرخان افشار روحی را به دربار فرانسه فرستاد که در ۲۱ ژانویه ۱۸۰۸ قراردادی مبنی بر تحویل ٢٠ هزار قبضه تفنگ با دولت فرانسه امضا کرد. اما انگلیس نیز تمام تلاش خود را برای شکست مأموریت ژنرال گاردان به کار بست. اما اتفاقات جهانی راه را به سوی نیات انگلیس باز کرد. قشون روسیه از ناپلئون شکست خورد و روسیه به امضای عهدنامهای با فرانسه تن داد. ناپلئون درحالیکه هنوز مرکب عهدنامهای که علیه روسیه با ایران بسته بود، خشک نشده بود، به ایران پشت کرد و در کنار رودخانه «نیمن»، تزار روس را همانند برادر در آغوش کشید و با وی عهدنامه تیلسیت (۱۲۲۲ هجری قمری – ۱۸۰۷ میلادی) را بدون اینکه حتی نامی از متحد ایرانی خود در آن ببرد، امضا کرد. ژنرال گودویچ روسی، در ۲۱ مه ۱۸۰۸ از ژنرال گاردان فرانسوی خواست که به خاطر عهدنامه (فرانسه و روسیه) تیلسیت، در سیاست دولت ایران که بر ضد روسیه است، دخالت نکند. ژنرال گاردان سعی کرد میان دولت روسیه که متحد فرانسه بود و ایران که بهواسطه اقامت، به آن علاقهمند شده بود، وساطت کند. اما در نهایت روابط ایران و فرانسه قطع شد.
روشنفکران و مردم؛ از فرنگ میگویند
جنبش روشنفکری در ایران با اعزام دانشجو به فرانسه آغاز میشود؛ اگرچه اولین کاروان دانش به سمت بریتانیا روانه شده بود. اگر نگاه به بریتانیا نگاهی آمیخته به بغض و بیاعتمادی بوده اما ایرانیها نسبت به فرانسه کینه را زود فراموش میکنند. صفحات تاریخ معاصر ایران پر است از نام فرانسه؛ برای دههها پاریس مقصد اول دانشجویان ایرانی بود و در دارالفنون، فرانسه اولین زبان خارجیای بود که تدریس میشد. دارالفنون را میتوان نخستین دانشگاه در تاریخ مدرن ایران دانست. در نوشتههای ایرانیها، تا دیرزمانی همه دانشگاههای خارجی را دارالفنون میخواندند. مدرسه دارالفنون چندین استاد سرشناس ایتالیایی، انگلیسی و فرانسوی داشت؛ دکتر طولوزان، پزشک معروف ناصرالدین شاه فرانسوی بود. اولین روزنامه غیرفارسیزبان در ایران را هم فرانسویها منتشر کردند، «ژورنال دو تهران» از سال ۱۳۱۴ تا ۱۳۵۸ منتشر میشد.
در دنیای سیاست، فرانسه زمانی دوست نزدیک شاهان ایران بود و دورانی روستای «نوفللوشاتو» محل اقامت امام خمینی، دشمن بزرگ سلطنت پهلوی. اما این کشور بعد از انقلاب، مقصد اصلی مخالفان ایران بود، از شاپور بختیار كه بعد از ٣٧ روز نخستوزیری به فرانسه فرار کرد تا ابوالحسن بنیصدر، اولین رئیسجمهوری ایران که در ٣١ خرداد ١٣٦٠، مجلس اول رأی به عدمکفایتش داد، تا پرونده خونهای آلوده به ویروس ایدز که در سالهای ۱۳۶۲ و ۱۳۶۳، توسط انستیتو «مریو» فرانسه به ایران وارد شد. در روزهای جنگ هم فرانسه در کنار دولت عراق ایستاده بود. اما در کنار این روزهای پرفرازونشیب، تاریخ ایران و فرانسه را باید با هم خواند. این تأثیرپذیری در دوران انقلاب مشروطه بیشتر میشود؛ لفظ فرنگی کنستیتوسیون (Constitution)، همان مصرع اول انقلاب مشروطه ایران است برای قانونخواهی؛ روشنفکران ایران از انقلاب فرانسه تأثیر گرفته بودند.
ژنرال دوگل چهره محبوب سیاسی
رابطه ایران و فرانسه در دوره پهلوی ادامه دارد؛ هنوز هم سوربن مهمترین دانشگاهی بود که ایرانیها به آنجا مراجعه میکردند و در آنجا درس میخوانند؛ رضاشاه هم دوست داشت دانشجویان ایرانی در فرانسه تحصیل کنند؛ شاید برای همین خیلی از سیاستمدارهای ایرانی آن دوران، روزی محصل دانشگاههای فرانسوی بودند. اما این رابطه در دوره محمدرضاشاه پهلوی بیشتر میشود. فرانسه برای محمدرضاشاه و فرح پهلوی کشوری بود که آرامش خاطر برای آنها به ارمغان میآورد و برای خیلی از شهروندان ایرانی مقر مد روز بود؛ برندهایی مانند «کریستین دیور»، «کارتیه»، «ژیوانشی» و «لاگست» اگر در لالهزار آشناترین بود، مردم طبقه متوسط پژو را «بنز فقرا» مینامیدند و «ژنرال دوگل» را هم خود شاه دوست داشت و چهره محبوب سیاسی او بود. اما این فقط شاه نبود که با دوگل همذاتپنداری میکرد؛ بختیار هم روزی که به نخستوزیری رسید، خود را نه با «پیر مسمر» که با دوگل مقایسه کرد.
سال ١٣٤٠ شاه و ملکه به فرانسه سفر کردند؛ آنها در ١٨ مهرماه ١٣٤٠ (١٠ اکتبر ١٩٦١) تهران را به مقصد پاریس ترک گفتند. در راه توقفی کوتاه در ترکیه داشتند. در فرانسه شاه در مراسم رسمی که بیستم مهرماه صورت گرفت، در پاسخ بیانات دوگل به این واقعیت اشاره کرد که از آغاز ایجاد روابط بین ایران و دنیای غرب کشور فرانسه همواره جایگاه ویژهای در میان ایرانیان و در ذهن شاه داشته است. میگفت زبان فرانسه پیوسته مقام عالی و افتخارآمیزی در فرهنگ و تعلیمات مدارس ایران بازی کرده و ایرانیان با افتخارات تاریخی و نبوغ ادبی فرانسویها نیک آشنا بودهاند. شاه به دوران فیلیپ لوبل پادشاه فرانسه اشاره کرد که نخستین نامههای سلاطین ایران در قرن سیزدهم به نام وی نوشته شده است.
میگفت ما ترجمه نخستین آثار کلاسیک خود را در اروپا مدیون هموطنان شما هستیم. آموزش زبان فارسی در اروپا نخستینبار در اواخر قرن هجدهم در پاریس آغاز شد. میگفت: نخستین آثار باستانی ایران به وسیله یک هیئت فرانسوی کشف شد. در این سفر یکی از اهداف شاه در پاریس افتتاح نمایشگاه هنر و باستانشناسی ایران بود که به همت «آندره مالرو» برگزار شد. مالرو یکی از روشنفکران برجسته قرن ٢٠ فرانسه بود كه به ایران علاقه داشت. ژنرال دوگل هم در ۲۴ مهر ۱۳۴۲ برای دیداری چهارروزه از ایران در رأس هیئتی به تهران آمد. آخرین سفر رئیسجمهوری فرانسه به ایران سال ١٩٧١ بود؛ دوران ریاستجمهوری «ژرژ پمپیدو».
اسدالله علم، وزیر دربار، به شاه میگفت در سیاست تنها دوگل همتای اوست و همه میدانستند که دوگل چهره سیاسی- آرمانی شاه بود. کموبیش در همان ماهها، «نلسون راکفلر»، سیاستمدار آمریکایی، شاه را با اسکندر کبیر قیاس میکرد؛ اما میگفتند شاه هیچ تعریف و تمجیدی را اینقدر دوست ندارد که او را با «شارل آندره ژوزف ماری دوگل»، اولین رئیسجمهوری پنجمین جمهوری فرانسه، مقایسه کنند. نهتنها دوگل را از شخصیتهای برجسته قرن بیستم میدانست و بسیاری از سلوک سیاسی او را میپسندید، بلکه مسئله قد دوگل هم به او نزد شاه که همه عمر نسبت به قد بلند افراد حساس بود، جایگاه ویژهای میبخشید. دلبستگی شاه به دوگل در حدی بود که به گمان برخی، فکر انجام رفراندوم برای تصویب مادههای ششگانه اول انقلاب را شاه به تقلید و تأسی از دوگل برگزیده بود. دوگل تا ٢٨ آوریل ١٩٦٩ رئیسجمهوری فرانسه بود. به علاوه، فرهنگ و زبان فرانسه هم برای شاه و هم برای ملکه، مأنوس و مألوف بود و این عوامل همه دستبهدست هم داد تا سفر فرانسه را به تجربهای خوش برای آنها بدل کند.
موضع فرانسه در گوادلوپ
خزان حکومت پهلوی فرا رسیده بود؛ شاه در پاییز پدرسالاری خود به سر میبرد و جزماندیش بود. او میخواست شکل مشروطه و نه روح آن را برای خود نگه دارد؛ اما روبنای دموکراسی، مشروطهخواهی و پایبندی به قانون اساسی، با ایجاد نظام تکحزبی رستاخیز در ١١ اسفند ١٣٥٣ فرو ریخت. او هر روز جزماندیشتر میشد تا زمانی که خواست با چرخش به سمت آزادیهای سیاسی، کمبودها را جبران کند؛ دیگر دیر شده بود و اروپا هم زنگ خطر را شنیده بود. در هفته اول ژانویه ۱۹۷۹ (پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۵۷)، سران چهار کشور غربی یعنی رئیسجمهور آمریکا (کارتر به همراه مشاور امنیت ملیاین کشور، برژینسکی)، جیمز کالاهان (نخستوزیر بریتانیا) و هلموت اشمیت (صدراعظم آلمان)، به دعوت ژیسکاردستن، رئیسجمهور فرانسه، در یک گردهمایی غیررسمی در جزیره گوادلوپ با هم دیدار کردند و تصمیم گرفتند که کار شاه تمام است.
شیراک از خاتمی استقبال میکند
روابط ایران و اروپا دهه ٦٠، بهتبع رابطه ایران با بقیه جهان غرب، دچار رکود شدیدی شد و در مقاطعی حتی به دشمنی گرایید. حمایت تسلیحاتی و سیاسی غرب از عراق در دوران دفاع مقدس و ماجرای قتل برخی از مخالفان در اروپا، بر آتش این دشمنی افزود؛ بهطوریکه روابط دو طرف در سالهای پایانی دولت هاشمی، به پایینترین سطح خود رسیده بود؛ اما دولت اصلاحات با شعار توسعه سیاسی، آزادیهای سیاسی- مدنی، گفتوگو و تعامل بدون تنش با دنیا، روی کار آمد. در این دوره روابط با کشورهای اروپایی و آسیایی در دستور کار بود؛ رابطه ایران و فرانسه هم از این قاعده مستثنا نشد. دو سال بعد از رویکارآمدن سیدمحمد خاتمی، در پنجم آبان ١٣٧٨ (٢٧ اکتبر ١٩٩٩) او به دعوت رسمی «ژاک رنه شیراک» به فرانسه سفر کرد. آن زمان رسانههای فرانسه به دلیل استقبال کمنظیر فرانسه از رئیسجمهوری ایران، در توصیف سفر از اصطلاح «گرم و با تشریفات کامل» استفاده کردند. برخی از رسانههای جناح راست افراطی فرانسه از شیراک انتقاد کردند که چرا چنین استقبال غیرمتعارفی را برای رئیسجمهوری ایران ترتیب داده است.
موقع خداحافظی، شیراک محافظهکار تا کنار خودروی سیدمحمد خاتمی آمد و ایستاد و دستش را بیاختیار به جلو حرکت داد؛ گویی میخواسته در ماشین را برای رئیسجمهوری ایران باز کند و میلیونها نفر در سراسر جهان بهطور زنده این صحنه را تماشا میکردند. در فرودگاه «لویی بسون»، وزیر مشاور در امور مسکن دولت فرانسه، به استقبالش آمد و آنها با بالگرد راهی مرکز پاریس شدند. آنها به همراه یک کاروان رسمی به کاخ «مارنی»، محل اقامت شخصیتهای برجسته خارجی دیدارکننده از فرانسه، وارد شدند. در این کاخ، «لیونل ژوسپین»، نخستوزیر فرانسه، از خاتمی استقبال کرد و بهخاطر دیدار با ایشان، سفر برنامهریزیشده خود به جزیره مارتینیک را به تأخیر انداخت. پس از آن، خاتمی به کاخ الیزه رفت و مورد استقبال رسمی ژاک شیراک قرار گرفت. وی در این سفر در مقر سازمان یونسکو حضور یافت و در مجمع عمومی این سازمان سخنرانی کرد. خاتمی یکبار دیگر هم در فروردین ١٣٨٤ عازم پاریس شد؛ اینبار ژاک شیراک از او بهگرمی استقبال کرد. خاتمی در ضیافت نخبگان فرانسوی نیز که به افتخار او ترتیب داده شده بود، شرکت کرد.
احمدینژاد و ماجرای تحقیر یک ملت
همه جنجالها از گفتوگوی انتخاباتی محمود احمدینژاد در آستانه انتخابات سال ١٣٨٨ با رادیو آغاز شد. وقتی او گفت: «آن روزی که رئیسجمهور سابق با آن وضعیت به فرانسه رفت، یکی از غمانگیزترین روزهای زندگیام بود؛ چراکه ژاک شیراک در بالای پلههای محل استقرار خود ایستاده بود و رئیسجمهور قبلی ایران در پایین پلهها از ماشین پیاده شد و پلههای متعدد را پشت سر گذاشت تا به او برسد و این حرکت از موضع ضعف باعث تحقیر ما شد.
ما دیگران را تحقیر نمیکنیم؛ اما اجازه هم نمیدهیم که دیگران ما را تحقیر کنند و معتقدیم کسانی که در طول آن سالها به ثروتهای فراوان دست یافتند، قادر به تأمین منافع ملت نیستند؛ چراکه باید در داخل تواضع و در خارج اقتدار و شجاعت داشته باشیم... . من آن شب در تلویزیون دیدم، خیلی غصهام شد؛ خدا شاهد است، گفتم؛ ای خدای بزرگ، یک شرایطی فراهم کن که این غم جبران شود... گذشت... پارسال، همان آقا، که بالای پله ایستاده بود، به ما در اوج مسائل هستهای و در اوج جنگ لبنان پیغام داد که ما راجع به لبنان میخواهیم با شما همکاری کنیم. پیغام دادند بیایید. این بسیار خوب بود. یکی از مشاوران بنده مأمور شد برود و صحبت کند... اعلام که کردند، آنها گفتند حالا ما میخواهیم به مسافرت و تفریحات برویم و تا ٢٠ روز دیگر نیستیم (البته ما در دلمان گفتیم به جهنم که نیستید، بهتر.
گفتیم بسیار خب شما به ما نیاز دارید، ما که به شما نیاز نداریم.)... گذشت، چند روز بعد پیغام دادند که این سهشنبه، آقا حاضر است که نفرتان را بفرستید. من گفتم بسیار خب، میآید. گفتند بیایند و وقت تنظیم کردند و برنامه تنظیم شد. شب، مثلا ساعت یک، این دوست ما میخواست پرواز کند. ساعت ١٠ زنگ زدم، گفتم آقای وزیر خارجه، بگویید نمیآید. وزیر خارجه گفت آخر نمیشود، آخر ضایع است. گفتم نخیر. بگو نمیآید. بگویید رئیسجمهور او را احضار کرده است و فردا با او کار دارد و نمیتواند بیاید. افتاد عقب. گذشت... چهار، پنج روز بعد دوباره زنگ زدند و گفتند ما سهشنبه بعد را برای این دیدار تنظیم کردهایم. گفتم بسیار خب، بگویید قبول. دوباره شب سهشنبه که قرار بود برود، گفتم بگویید کار پیش آمده است؛ نمیآید. سه بار این تکرار شد. فهمیدند، آمدند گفتند آقا تسلیم. ببخشید».
توتال، ایرباس و پژو در ایران
چند سالی باید میگذشت تا یکبهیک نگاه کشورهای اروپایی و در رأس آن فرانسه به ایران تغییر کند؛ زمانی به درازای عیانشدن پایانی پوچ برای مخاصمه؛ کشورهای اروپایی و ایران برای ترک مخاصمه تلاش را آغاز کردند. با انتخاب حسن روحانی به ریاستجمهوری در خرداد سال ١٣٩٢، فرانسه پیام تبریک فرستاد. روز بعد از مراسم تحلیف روحانی، وزیر خارجه فرانسه در دیدار سفیر ایران در پاریس، گفت: «همانطور که مردم ایران خواستار تغییر در سیاستهای خارجی ایران هستند، فرانسه نیز امیدوار است ایران در زمینه برنامه هستهایاش، جنگ داخلی سوریه و حقوق بشر در ایران اقدامات عینی انجام دهد». در حاشیه شصتوهشتمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد که در مهر ۱۳۹۲ در نیویورک برگزار شد، حسن روحانی و «فرانسوا اولاند»، با هم دیدار کردند. این نخستین دیدار مقامات عالیرتبه دو کشور از سال ۲۰۰۵ تا این تاریخ بود. توافق برجام هم رهگشا بود.
بعد از امضای این توافقنامه فصل جدیدی در روابط ایران و فرانسه آغاز شد. ٦٨ روز بعد از توافق هستهای ژنو، بزرگترین هیئت اقتصادی خارجی بعد از انقلاب اسلامی ایران که متشکل از کارفرمایان و فعالان اقتصادی بخش خصوصی فرانسه در زمینه صنعت نفت، خودروسازی، انرژی، پزشکی و... بود، در روز ۱۴ بهمن ۱۳۹۲ وارد ایران شد. هرکدام از این هیئت ۱۴۰نفره نماینده یکی از شرکتهای فرانسوی در زمینه مختلف صنعتی و تجاری بودند. لوران فابیوس، وزیر خارجه فرانسه، روز ۷ مرداد ۱۳۹۴ وارد تهران شد. سفر او در رأس یک هیئت بلندپایه سیاسی به دعوت همتای ایرانی او، محمدجواد ظریف، صورت گرفت.
هفتم بهمن ١٣٩٤، حسن روحانی، رئیسجمهوری ایران، با استقبال «فرانسوا اولاند»، رئیسجمهور فرانسه، میهمان کاخ الیزه بود و فرانسه خواست برجام پابرجا بماند. آنها برای همین در مقابل دونالد ترامپ، مخالف سرسخت برجام، ایستادند. خودروسازان فرانسوی هم به ایران برگشتند، پژو هم توافق خود را با ایران تجدید کرد و آسمان ایران پذیرای صد هواپیمای «ایرباس» بود و «توتال» به میدان نفتی ایران رفت با قراردادی ٤,٨میلیارد دلاری. توتال در حال تبدیلشدن به الگویی برای دیگر کمپانیهای بزرگ است و قبلا این پیام را به آمریکا مخابره کرده بود «Iran deal is too big to fail». شب بیستویکم مهر امانوئل مکرون بار دیگر از برجام دفاع کرد و ایران را برای پایبندی به برجام فراخواند. او سال آینده میهمان پاستور خواهد بود.
http://www.sharghdaily.ir/News/144243
ش.د9603026