(روزنامه جوان – 1395/09/02 – شماره 4963 – صفحه 5)
هدف ايران و عراق
اما در مقابل نظم مورد نظر امريكا، نظم ايران قرار دارد كه مبتني بر تقويت محور مقاومت و امنيت منطقهاي است. ايران در يك دهه اخير بهدنبال برقراري نوعي نظم منطقهاي است كه در آن بهجاي آنكه بازيگران فرامنطقهايمحور باشند، كشورهاي منطقه با همكاري يكديگر امنيت در منطقه را ايجاد ميكنند. استراتژي ايران در اين سالها همواره حمايت از ملتهاي منطقه و مخالفت با دخالت در امور داخلي كشورهاي ديگر بوده است.
با شروع بيداري اسلامي در منطقه، نظم مورد نظر ايران نيز شكل جديدي به خود گرفت. در واقع بيداري اسلامي باعث تغيير ژئوپلتيك منطقهاي شد و نوع جديدي از بازيگران را در منطقه مطرح كرد، بنابراين امريكا كه نظم مورد نظر ايران را رقيب اصلي خود ديد، با خلق چندين بحران سعي كرد تا از پيروزي نظم مبتني بر نظامهاي مردمسالار جمهوري اسلامي جلوگيري كند، براي اين منظور، امريكا در چهار كشور عراق، سوريه، يمن و لبنان بهطور خاص برنامه راهبردي داشت، اما نتيجه آنگونه كه اتاقفكرهاي امريكا پيشبيني كرده بودند، رقم نخورد.
امريكا بههمراه برخي كشورهاي منطقهاي كه مجريان نظم مورد نظر امريكا در جهان اسلام هستند، سعي كردند دو كشور عراق و سوريه را كه در استراتژيهاي منطقهاي جمهوري اسلامي ايران جايگاه ويژهاي دارند، مورد هدف قرار دهند. سوريه در سالهاي متوالي از سويي همچون خاكريزي گسترده در مقابل تجاوزات صهيونيستها پايداري كرده است تا مانع گسترش خطر اسرائيل شود و از سوي ديگر، مسيري امن و كانالي مطمئن براي حمايت و پشتيباني از حزبالله لبنان و حماس و جهاد و ساير گروههاي فلسطيني بوده است. به همين دليل است كه سيدحسن نصرالله ميگويد: «اگر سوريه سقوط كند، مقاومت محاصره خواهد شد و اسرائيل به لبنان خواهد آمد و همه دستاوردهاي مقاومت از بين خواهد رفت. سوريه كمر مقاومت است و مقاومت نميتواند همينطور تماشاچي باشد و ببيند كه اين كمر شكسته ميشود.
اما مقاومت گسترده مردم دو كشور باعث شد تا در هر دو كشور نقشههاي دشمنان شكست بخورد. در واقع هدف امريكا اين بود كه با بركناري دولت سوريه، ايران را تحت فشار قرار دهد و نظم منطقهاي مورد نظر خود را بر همه كشورها تحميل كند. اما ورود مقاومت لبنان و نيروهاي مستشاري ايران به سوريه باعث شده است تروريستها اكنون در دو شهر حلب و رقه، تحت محاصره شديد ارتش سوريه قرار بگيرند و امريكا مجبور به آمدن پاي ميز مذاكره شود، آنهم با قبول برخي از شروطي كه جمهوري اسلامي براي اين مذاكرات تعيين كرده است.
ايران؛ ليدر جهان اسلام
جايگاه استراتژيك يمن و تسلط اين كشور بر تنگه استراتژيك بابالمندب باعث شد تا امريكا اين كشور را بهدليل منافع رژيمصهيونيستي، مورد فشار قرار دهد. مجموعه جزاير يمن كه در مالكيت جغرافيايي و قلمروي يمن است، يكي از دلايل توجه غرب و اسرائيل به يمن است. بنيگانتس، رئيس سابق ستاد كل ارتش رژيمصهيونيستي، گفته است: «بابالمندب و مسيرهاي دريانوردي از برنامه هستهاي ايران براي اسرائيل نگرانكنندهتر هستند.»
وي با اين جمله نگراني رژيم صهيونيستي را از وجود كشوري قوي و مستقل كه اداره اين گذرگاه مهم را در دست داشته باشد و نيز تهديدات مستقيمي كه براي اين كشور دارد، نشان داد. پس از فرار منصور هادي رئيسجمهور مستعفي يمن و ورود انصارالله به صنعا، امريكا، عربستان و رژيم صهيونيستي بهشدت نگران روي كار آمدن يك دولت مستقل در يمن شدند كه منافع آنها را با تهديد مواجه خواهد كرد، ازاينرو از فروردين ۹۴ به اين كشور حمله كردند و بهدنبال پيروزي سريع و برقآسا بودند اما پس از 18 ماه نهتنها هيچ پيروزياي به دست نيامده بلكه مرزهاي جنوبي عربستان نيز با تهديد انقلابيون يمن مواجه شده است.
در اينجا نيز امريكا نگران نفوذ ايران بود چراكه نيروهاي انصارالله همواره خود را بخشي از محور مقاومت و دنباله حزبالله لبنان معرفي كرده بودند.
روزنامه «نيويوركتايمز» چاپ امريكا با انتشار گزارشي در مورد وضعيت يمن اعلام كرد، پيروزي حوثيها در يمن بهنوعي پيروزي ايران عليه آلسعود است. اين روزنامه در ادامه گزارش خود افزود: آلسعود بداند كه ايران اكنون به قدرتي عظيم در خاورميانه تبديل شده است. عربستان ديگر نميتواند ليدر جهان اسلام باشد. روزنامه «نيويوركتايمز» تأكيد كرد: اكنون ايران ميتواند ليدر جهان اسلام باشد. اگر رهبري جهان اسلام به دست ايران بيفتد، بيشك تهديدي براي اسرائيل خواهد بود.
تنش بين ستونهاي نظم آمريكايي
مصر و عربستان كه هر دو از متحدان امريكا محسوب ميشوند، در ماههاي اخير وارد نوعي تنش شدهاند. عربستان براي سقوط محمد مرسي در مصر، ميلياردها دلار هزينه كرد تا نظاميان به رهبري عبدالفتاح السيسي را به قدرت برساند و براي تثبيت جايگاه السيسي نيز هزينههاي زيادي كرد. هرچند السيسي با اعلام موافقت خود با توافقنامه تيران و صنافير وفاداري خود را به رياض اعلام كرد، اما ديري نپاييد كه معادلات طور ديگري رقم خورد و كنفرانس گروزني كه با شركت علماي مصري انجام گرفت، تير خلاص را به روابط رياض و قاهره زد چراكه در اين كنفرانس، وهابيت را بهعنوان فرقهاي خارج از اهل سنت تعريف و آن را عامل تفرقه در جهان اسلام معرفي كردند اما اين پايان ماجرا نبود. مصر از پيشنويس قطعنامه روسيه درخصوص سوريه حمايت كرد؛ پيشنويسي كه حكومت آلسعود از مخالفان سرسخت آن بود.
عبدالله المعلمي، نماينده عربستان در سازمان ملل اعلام كرد كه رأي مثبت مصر به پيشنويس طرح روسيه، براي آلسعود «دردناك» بود. اين اقدام قاهره سبب شد شركت ملي نفت عربستان ارسال 700 هزار تن محصولات نفتي به مصر را در ماه جاري ميلادي متوقف كند.
مصر يكي از حاميان دولت سوريه بوده و در ماههاي اخير مخالفت خود را با سياستهاي غرب و عربستان در سوريه اعلام كرده است. در سوريه موضع مصر بسيار به ايران نزديك شده است و كارشناسان نويد گشايش در روابط دو كشور را دادهاند. در واقع عربستان تلاشهاي زيادي كرد تا با كمكهاي ميلياردي به مصر، اين كشور را با خود در پروندههاي مهم منطقهاي همراه كند، اما مصر نه در يمن و نه در سوريه با عربستان همراه نشد و بهنوعي سياستهاي ايران در مورد اين دو بحران را در پيش گرفت.
در كنار اين تحولات، كنشگران جديدي در عرصه منطقه در حال به وجود آمدن هستند. شايد تا پيش از اين، امريكا قدرتپيشبيني اين مسئله را نداشت. نيروهاي حشدالشعبي در عراق، شكلگيري جبههاي موسوم به مدافعان حرم از بسياري از كشورهاي منطقه براي دفاع از سوريه و افزايش قدرت و پايگاه اجتماعي انصارالله يمن، نشانههاي واضحي از شكلگيري اين كنشگران جديد منطقه هستند؛ كنشگراني كه مدل عمل سياسي آنان به الگوي مبارزاتي و عمل سياسي انقلاب اسلامي شباهتهاي زيادي دارد و حتي ميتوان آنها را مولود انقلاب اسلامي دانست.
تا پيش از بيداري اسلامي، حزبالله لبنان و گروههاي فلسطيني با پيروزيهاي خود در برابر اسرائيل، منطق جمهوري اسلامي در منطقه را كه همانا حمايت از امنيت منطقهاي بود، بر اسرائيل تحميل ميكردند.
تحولات سالهاي اخير، بازيگران جديدي را نيز به اين عرصه وارد كرده است كه كشورهاي غربي بهشدت از آنها هراس دارند.
در مجموع ميتوان گفت كه با بررسي روند يك دهه اخير ميتوان به اين نتيجه رسيد كه نظم مورد نظر امريكا در منطقه، نهتنها از قدرت پيشين برخوردار نيست بلكه در عرصههاي مختلف در برابر منطق و نظم ايران شكست خورده است. امريكا اكنون به اين نتيجه رسيده است كه منطقه غرب آسيا تغيير كرده است و ايران را نميتوان در نظم جديد منطقهاي كنار گذاشت. شايد يكي از دلايل اينكه امريكا سياست چرخش به شرق آسيا را انتخاب كرده است، به شكست سياستهاي منطقهاي اين كشور مرتبط باشد.
منبع: دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبري
http://www.javanonline.ir/fa/news/823807
ش.د9505043