در گیرودار مشکلاتی که کشور با آن دست و پنجه نرم میکند، رئیسجمهوری سال ۱۴۰۰ بحث داغ این روزهاست. درحالی که دولت دوازدهم تازه قدم به راه سخت مدیریت کشور گذاشته از همین حالا انتخابات ریاست جمهوری چهار سال دیگر ذهنها را به خود مشغول کرده است. موضوع بر سر تلاش رئیس مجلس برای تصاحب ریاست دولت در سال ۱۴۰۰ است که در حال حاضر رکورددار تکیه بر صندلی پارلمان است. کنشها و واکنشها باعث میشود گاه و بیگاه نگاه برخی به آن سال دوخته شود. این در حالی است که قبل از آن و سال ۹۸ انتخابات مجلس شورای اسلامی را در پیش داریم. شلوغی سیاست داخلی در ایران شاید دلیل این رویداد باشد.
واژه عبور برای بازیهای سیاسی
از همین الان برخی موضوع عبور از اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیسجمهوری و ستاره مناظرات انتخاباتی را مطرح و همراهی علی لاریجانی و حسن روحانی اشاره میکنند. از نظر این عده این همراهی رئیس دولت و رئیس مجلس نشانهای از این شایعه است که برنامهها از این به بعد برای رئیسجمهور شدن لاریجانی چیده میشود. البته شاید کمتر کسی نسبت به تلاش نزدیکان لاریجانی برای رساندن او به ریاست قوه اجرایی نظر منفی داشته باشد. موضوعی که اگر گاهی چرخی در لابی و سالنهای مجلس هم زده و با برخی نمایندگان وارد حرف و گفت شده باشید، کاملا به آن اذعان میشود. تیم کم تعداد نمایندگان نزدیک به لاریجانی به این موضوع تأکید دارند و معتقدند منطق و سیاستی که لاریجانی در پیش گرفته او را به این جایگاه خواهد رساند و اعضایی که او در ساختار اداری و اجرایی مجلس شورای اسلامی چیده و متحدان استراتژیکاش هم کمک خواهند کرد تا این هدف محقق شود. گویا بازیهای سیاسی در شرایط خاص مباحث جالبی هستند تا از واژه عبور برای کنار زدن شخصیتهای سیاسی استفاده شود.
تعاملات رکورددار ریاست مجلس
لاریجانی علاوه براینکه از نظر حاکمیتی نفوذ زیادی دارد و آن را در زمان تصویب برجام با همه وجود به رخ اصولگرایان تندرو و مدعی انقلابی بودن کشید، تلاش میکند تا اصولگرایان سنتی را هم در کنار خود نگه دارد. از طرف دیگر با زیرکی، متحدان استراتژیکیای هم برای خود دست و پا کرده و میکند؛ از آن جمله افرادی در بدنه اجرایی کشور است. در کنار اینها، او ۹ سال و چهار ماه ریاست مجلس را بر عهده داشته و در این مدت هر سال مدیریت کمخطاتری را از خود نشان داده است. در حال حاضر رئیس مجلسی محسوب میشود که بیش از همه بر کرسی ریاست تکیه داده است و تقریبا چهارماه میشود که این رکورد را از مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی ربوده است. با در اختیار داشتن کرسی یکی از قوای کشور در این سالهای طولانی ریشه دواندن و نفوذ، یکی از خصیصههای او به حساب میآید و لابیگری از مشخصههایی است که او و تیم همراهش را نشاندار میکند.
بنا براین به راحتی از این قدرت برای جلب نظر گروهها و جریانها سود میبرد. نمونه بارز این لابیگری شاید در زمان انتخابات مجلس دهم خود را نشان داد که در هنگامهای که گروهی عزم خود را جزم کرده بودند تا افراد نزدیک به او از راهیابی به مجلس باز بمانند، با ایجاد ارتباط با اصلاحطلبان بازیها را خنثی کرد. افرادی مانند کاظم جلالی و بهروز نعمتی از نزدیکترین افراد به او اگر از حوزه انتخابیه خود نامزد مجلس میشدند قطعا رای نمیآوردند، اما با حضور در فهرست امید و حمایت اصلاحطلبان در تهران و با فهرست امید حائز آرایی حداکثری شدند؛ این موضوع با کمی تغییر درباره خود لاریجانی هم صدق میکند. گرچه او خود را در جایگاه ریاست مجلس مستقل خطاب میکرد و تاکید داشت که با گروه و جناحی همراهی نمیکند تا به این کرسی خدشهای وارد نشود، اما حمایت اصلاحطلبان موجب شد که او بهعنوان نفر دوم قم به مجلس راه یابد.
بههرحال در این مدت او خود را فردی فراجناحی نسبت داده تا همیشه راهی برای گریز داشته باشد؛ موضوعی که موجب شد در برخی محافل سیاسی و جناحی به منفعتطلبی شناخته شود. لاریجانی در سالهای اخیر همیشه خود را اصولگرا معرفی کرده تا همراهی اصولگراها بهویژه گروههای سنتی و بدنه اجتماعی آنها را از دست ندهد و از طرف دیگر با اصلاحطلبان معتدل هم همراهی کرده است.
تعبیر جدیدی از اصولگرایی
با همه این اوصاف اوضاع اصولگرایان آشفته است و این آشفتگی، در زمان انتخاباتها هم خود را بیشتر نشان میدهد. در انتخابات اخیر ریاستجمهوری، اصولگرایان نتوانستند به یک گزینه اصلی برسند و نتیجه تکراری آن هم حضور چند نامزد و نهایتا باخت از ائتلاف قدرتمند اصلاحطلبان و اعتدالیون بود. حالا چهرهای در تلاش برای حضور مجدد در عرصه انتخابات ریاستجمهوری است که برخی او را ناجی این جریان میدانند. اما آنچه از کنشها برمیآید او سعی میکند تا هر چه سریعتر از تندروهای این جریان فاصله بگیرد. درواقع به نظر میآید اهمیت این جریان از ابتدای میانهروی تا میانه طیف اصولگرایی است و لاریجانی و همفکرانش تلاشی برای همراهی با رادیکالها ندارند.
شاید یکی از دلایل عمدهای که در تشکلهایی مانند جمنا هم حضور نیافت و نمایندهای نفرستاد همین بود که تندروها در این تشکل حضور داشتند و او در مجلس شاید بیشتر از هر گروه دیگری با آنها ارتباط داشته و از رفتار و کنشهای آنها بهخوبی باخبر است. همین طیف رادیکال بودند که در مجلس به او توهین کردند و او را دیکتاتور خواندند. این دوری گزیدن او و افرادی مانند علیاکبر ناطقنوری از این گروه احتمالا سعی بر این است که معنای جدیدی به طیفهای معتدل اصولگرایان داده شود. تلاش برای این معنای جدید هم موجب شده که لاریجانی برای رسیدن به اهداف خود قسمتی از برنامه را همراهی با روحانی بهعنوان یک متحد بداند و آن را پیش ببرد.
برنامهای که او در جریان تصویب برجام در مجلس پیاده کرد، نمونهای از نشاندادن حسننیتش به حسن روحانی بود. چهار سال و اندی که از ریاست جمهوری روحانی میگذرد، تقریبا این همراهی تنگاتنگ وجود داشته و به جادهای دو طرفه بدل شده است. شاید که در کل و از بیرون که نگاه کنیم حرف خود لاریجانی واقعیت پیدا کند که او در راستای اهداف حاکمیت، اینگونه کارها را انجام میدهد؛ اما وقتی از طرف مقابل، روحانی مثلا افرادی نزدیک به لاریجانی را به وزارت برخی وزارتخانهها برمیگزیند یا در کسب جایگاه ریاست مجلس به او کمک میکند، این اتحاد استراتژیک بهخوبی خود را نشان میدهد.
خواسته اصلاحطلبان کلید پیروزی ریاستجمهوری
اما آنچه مسلم است اینکه اگر رئیس مجلس بخواهد پس از چهار سال، خود را در جایگاه رئیس دولت ببیند تنها با بدنه اصولگرایان معتدل به نتیجه دلخواه نمیرسد. بنابراین همراهی و همفکری در برخی مباحث با اصلاحطلبان و تکرار تجربه انتخابات مجلس ۹۴ بازهم میتواند محقق شود. همین است که سعی میکند در مجلس تا جای ممکن با اصلاحطلبان به مدارا رفتار کند و خود را وارد کشمکشهای هرازچندگاه طیف نزدیک به خود با اصلاحطلبان نشود. قولی که نقل میشود برای مساعدت و تلاش درمورد موضوع حصر به اصلاحطلبان داده هم احتمالا نشأت گرفته از همین موضوع است. او گرچه به اصلاحطلبان تاکید کرده که موضوعات را رسانهای نکنند، اما قول داده که از نفوذ و راهکارهایش برای حل این مشکل استفاده کند.
لاریجانی و افراد دیگر صدا و مطالبه انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ را خوب شنیدهاند و از خواسته بدنه پر تعداد اصلاحطلبان با خبر هستند؛ همین است که میدانند هر کسی بتواند نقش پررنگی در حل این مشکل ایفا کند یک برگ برنده برای زدن حرف آخر را در اختیار دارد. بنابراین اگر بتواند در این داستان موثر واقع شود، رأی اکثریت بدنه اصلاحات را هم به دست خواهد آورد و کرسی رئیسجمهوری را در شرایطی در اختیار میگیرد که بیشترین آرا را به دست آورده است.
از طرف دیگر اما شرایط تا نزدیکی به انتخابات قابل پیشبینی نیست. اصلاحطلبان در جریان انتخابات ریاستجمهوری اخیر از اسحاق جهانگیری بهعنوان یک چهره با قابلیت رئیسجمهور شدن رونمایی کردند. او ستاره مناظرات شد و به مردم و بدنه اصلاحطلب ثابت کرد که بیشتر از آنچه تصور میشود با حاکمیت ارتباط حسنه دارد و از رمز و رموز کشورداری با خبر است. در همان زمانها بود که برخی او را بهعنوان نامزد ریاست جمهوری ۱۴۰۰ اصلاحطلبان معرفی کردند.
حالا با ارتباطات نزدیکی که بین لاریجانی و روحانی خودنمایی میکند و اظهارنظرهایی که برخی اصلاحطلبان بر زبان جاری میکنند، برخی معتقدند که اصلاحطلبان احتمالا بنایی برای حمایت از جهانگیری ندارند و لاریجانی را رئیسجمهوری بهتری میدانند. این در حالی است که اگر تعریفی از لاریجانی میشود صرفا به خاطر عملکردی است که در لحظه دارد و این به معنای عبور از جهانگیری نیست. بر همین اساس بسیاری از چهرههای اصلاحطلب در روزهای اخیر تاکید کردهاند که نباید از حالا درباره ریاستجمهوری ۱۴۰۰ صحبت کرد؛ چراکه سیاست در ایران نشان داده که اتفاقات در شرایط همان زمان روی میدهد و اتحادها در دقیقه ۹۰ انجام میشود و از الان نمیتوان از نامزدهای ۱۴۰۰ رونمایی کرد.
تصمیمگیری در شرایط خاص
بازی قدرت و سیاست در هر جامعهای اصول خود را دارد. این اصول در ایران هم حاکم است و همین است که قدرت و سیاست در ایران وقتی وارد عملگرایی میشود، چارچوبهای متفاوتی به خود میگیرد. شرایط داخلی و خارجی ایران به گونهای است که ریسک قدرتطلبی را بالا برده است. شاید همین ریسک موجب شد که سال۹۲ بازی به شکلی دیگر رقم بخورد. احساس نیاز برای ایجاد آرامش و ثبات و جلوگیری از تلاطمهای مداوم دولت دهم کارگردانان سیاست ایران را به این نتیجه رساند که باید فردی با شخصیت میانه را انتخاب کنند. داستانی که بعید نیست در شرایط دیگری بار دیگر هم تکرار شود. نیاز آن روزهای ایران حضور فردی مانند حسن روحانی بر کرسی ریاست اجرایی بود و همین اتفاق موجب میشود که تصور انتخابی دیگر در این حدود را دور از ذهن ندانند. درواقع شاید اتفاقاتی از این دست نشان از قابل پیشبینی نبودن اوضاع سیاسی در ایران داشته باشد.
موضوعی که احمد شیرزاد، نماینده مجلس ششم و فعال سیاسی اصلاحطلب در گفتوگو با «نامهنیوز» با اذعان به آن تاکید میکند که اصولا برنامهریزیها برای انتخابات تا 6 ماه قبل از آن آغاز نمیشود. او در ادامه میافزاید: «اگر 6 ماه قبل از انتخابات سال 92 از اصلاحطلبان سوال میشد که از روحانی حمایت میکنند؟ میگفتند هرگز؛ اما شرایط به گونهای پیش رفت که این کار را کردند. رویدادهای سیاسی در کشور ما غیرقابل پیشبینی است و باید منتظر ماند تا زمان آن برسد. اگر در سال 1400 نیز شورای نگهبان به همین شکل فعالیت کند و شرایط همین باشد، هر چیزی ممکن است. اگر اکنون از ما بپرسید که از لاریجانی حمایت میکنید؟ میگوییم هرگز؛ اما ممکن است در سال 1400 تصمیم دیگری بگیریم. در حقیقت باید دید لاریجانی 1400 با لاریجانی امروز چقدر تفاوت دارد.»
https://asemandaily.ir/post/2311
ش.د9602579