تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۹  ، 
کد خبر : ۳۰۶۴۴۰

نقد باور امنيت‌آوري برجام

پایگاه بصیرت / دكتر يدالله جواني

(روزنامه جوان – 1396/08/02 – شماره 5220 – صفحه 2)

منافع ملي مهم‌ترين شاخص براي سنجش درستي سياست‌ها و راهبردها در هر كشور مي‌باشد. بر همين اساس در نظام‌هاي دموكراتيك و مردم‌سالار، هر جريان فكري ـ سياسي دولت‌ساز، تلاش مي‌كند خود را بهترين مدافع منافع ملي و تأمين كننده آن معرفي نمايد. امنيت ملي در صدر منافع ملي قرار دارد و براي دولت و مردم در هر كشور، از اولويت اول برخوردار است. امنيت ملي و امنيت داخلي، شرط لازم براي توسعه و پيشرفت كشور و رفاه و آسايش مردم است.

براساس همين قاعده همه دولت‌ها در جهان و از جمله دولت‌ها در ايران؛ مي‌كوشند مفيد بودن سياست‌ها، رويكردها و راهبردهايشان را براي مردم خود، به اثبات رسانند. دولت يازدهم و دوازدهم در ايران با رياست دكتر حسن روحاني، برجام را مهم‌ترين كار ويژه خود دانسته و مي‌داند.

عبارت‌هاي به كار گرفته شده از سوي رئيس دولت در توصيف برجام، بيانگر اين واقعيت است. با توجه به جايگاه برجام در كارنامه دولت از يك طرف و مطالب پيش گفته در خصوص امنيت از طرف ديگر، دولتمردان از زمان شكل‌گيري برجام تاكنون، همواره تلاش كرده‌اند برجام را عامل دور كردن جنگ از كشور و تأمين امنيت معرفي كنند.

پيش از انعقاد برجام، تأكيد بر اينكه هر نوع توافقي در موضوع هسته‌اي بهتر از عدم توافق است، با اين استدلال كه اگر توافق هسته‌اي انجام نشود جنگ خواهد شد، نشان مي‌دهد چه نوع رابطه‌اي بين برجام و امنيت از سوي دولت تعريف شده است. براساس همين رابطه بود كه آقاي روحاني پس از انجام توافق هسته‌اي، اعلام داشت با كار ديپلماتيك سايه شوم جنگ را از سر كشور دور كرديم. اكنون كه به دليل بدعهدي امريكا در انجام تعهدات برجامي‌اش، احتمال بر هم خوردن اين توافق وجود دارد، طرفداران نظريه امنيت‌آوري برجام، از احتمال وقوع جنگ با لغو برجام سخن مي‌گويند.

آيا اينچنين است؟ آيا نظريه امنيت‌آوري برجام يك نظريه با مباني و ادله محكم است؟ واقعاً اگر توافق هسته‌اي صورت نمي‌گرفت، امريكا به ايران حمله نظامي مي‌كرد؟ آيا اگر برجام به دليل بدعهدي امريكا و ايستادگي ملت ايران روي حقوقش فرو ريزد، احتمال جنگ قوت پيدا مي‌كند؟

به نظر مي‌رسد نقد نظريه امنيت‌آوري برجام، با نگاه راهبردي، عالمانه و كارشناسانه يك ضرورت است. تجربه ثابت كرده بسياري از دولت‌ها و جريان‌هاي سياسي، با نگاه سياسي و از منظر منافع حزبي به تحليل و تبيين پديده‌ها همت مي‌گمارند. به طور قطع چنين نگاه و رويكرد تحليلي، نمي‌تواند تأمين كننده منافع ملي باشد. نگارنده بر اين باور است كه گزاره «هر توافقي بهتر از عدم توافق است؛ زيرا اگر توافق نشود جنگ مي‌شود»، يك گزاره كاملاً نادرست است. بر همين اساس، گزاره «برجام سايه شوم جنگ را از سر كشور دور كرد»، يك گزاره درستي نيست. براساس نادرستي اين گزاره‌ها، با اطمينان مي‌توان گفت، نتيجه لغو برجام به دليل بدعهدي امريكا آغاز جنگ نخواهد بود.

مباني و مقدمات رسيدن به نظريه «امنيت‌آوري برجام»، تحت تأثير القائات و عمليات رواني دشمن و عوامل رواني دشمن و عوامل داخلي آن، و به خاطر اشتباه محاسباتي برخي از مسئولان كشور شكل گرفته، و نگاه‌هاي سياسي آنان اين مباني را تقويت نموده است. اين شگرد غربي‌ها و خصوصاً امريكايي‌ها است كه با امنيتي كردن هر موضوعي از طريق تهديد نظامي، زمينه تحميل خواست و اراده خود به طرف مقابل را فراهم مي‌سازند. نفوذي‌هاي دشمن و يا عناصر همفكر داخلي با آنان، نقش بسيار مؤثري در مؤثر واقع شدن اين شگرد دارند. ذكر خاطره‌اي به فهم موضوع كمك مي‌نمايد. در اوايل سال 1385 و بعد از صدور قطعنامه شوراي امنيت عليه برنامه هسته‌اي جمهوري اسلامي، مناظره‌اي با‌ آقاي دكتر زيباكلام در راديو گفت‌وگو در همين خصوص داشتم. جناب آقاي زيباكلام در اولين جملات خود و در راستاي ارزيابي از قطعنامه و پيامدهاي احتمالي آن، با ابراز نگراني شديد، از وقوع جنگ خبر داد!

در پاسخ به اين ديدگاه آقاي زيباكلام، با صراحت و بيان ادله و تشريح واقعيات صحنه، گفتم امريكا در شرايط مناسب براي ورود به جنگ با ايران قرار ندارد و هيچ جنگي اتفاق نخواهد افتاد. گرفتار شدن امريكا در افغانستان و عراق، قدرت دفاعي و پاسخگويي ايران، ازجمله دلايل ذكر شده در آن مناظره بود. فراموش نشود كه امريكايي‌ها و صهيونيست‌ها در آن زمان (سال 1385)، حتي در پي تهديد نظامي، زمان حمله را هم از طريق رسانه‌هاي خود براي تست افكار عمومي در ايران اعلام مي‌كردند. هدف آنان متوقف كردن كل برنامه هسته‌اي ايران بود. از سال 1385 تا 1392 (زمان شكل‌گيري دولت روحاني)، شاهد روندهاي زير هستيم:

1 ـ به رغم تهديدات امريكايي‌ها و صهيونيست‌ها، ايران صاحب چرخه سوخت شد. بيش از 10تن اورانيوم با غناي 5/3 درصد و چند صد كيلو اورانيوم با غناي 20 درصد توليدكرد. آب سنگين اراك در آستانه تكميل شدن قرار گرفت و تأسيسات فردو در كنار تأسيسات نطنز، توانمندي هسته‌اي ايران را افزايش داد.

2 ـ قدرت دفاعي ايران به صورت چشمگير با توجه به دستيابي به سلاح‌هاي جديد و مدرن با دانش و فناوري بومي از جمله در حوزه موشكي از يك طرف، افزايش نفوذ منطقه‌اي ايران از طرف ديگر افزايش يافت.

3 ـ شكست‌هاي راهبردي امريكايي‌ها خصوصاً در عراق، قدرت نظامي آنان را به شدت كاهش داد.

روندهاي سه‌گانه‌ پيش‌گفته، نشان مي‌دهد كه از سال 1385 تا 1392، احتمال اقدام نظامي امريكا عليه ايران، هر مقدار بوده، روز به روز كاهش يافته است. به عبارت ديگر، امريكايي‌ها در سال 1385 براي حمله به ايران، از هر جهت در شرايط بهتري نسبت به سال 1392 قرار داشتند. با وجود اين به دليل قدرت پاسخگويي ايران جرئت عملي كردن تهديد نظامي خود را نداشتند. با اين وصف، چه اتفاقي رخ داد كه از سال 1392 به بعد، عده‌اي مطرح كردند كه اگر توافق نشود جنگ مي‌شود؟ آيا از اين سال به بعد امريكا قوي‌تر و ايران ضعيف‌تر شد؟ واقعيات بر عكس اين گزاره را نشان مي‌دهد. تنها اتفاقي كه رخ داده به قدرت رسيدن كساني است كه مذاكره و رابطه با امريكا براي آنان اصالت داشت. آنان براي اينكه مذاكره منتهي به برجام براي ملت ايران پر منفعت جلوه كند، گفتند توافق نشود جنگ مي‌شود! بعد از برجام هم گفته شد؛ برجام امنيت آورد و سايه شوم جنگ را دور كرد، در حالي كه اينچنين نيست.

واقعيت آن است كه برجام في‌نفسه، اگر احتمال جنگ عليه ايران را افزايش نداده باشد، كاهش هم نداده است. متغير اصلي براي كاهش يا افزايش احتمالي جنگ، قدرت دفاعي ملت ايران است. اگر اكنون جمهوري اسلامي داراي يك امنيت پايدار و مطلوب است، دليل آن قدرت پاسخگويي ملت ايران به هر نوع تجاوز مي‌باشد. بايد اين قدرت را حفظ و تقويت كرد. اكنون غرب به دنبال سايش اين قدرت از طريق فشار به برنامه موشكي، موقعيت منطقه‌اي ايران و تحريم سپاه است. غرب و امريكا، مي‌خواهند قدرت دفاعي ملت ايران را محدود سازند. آنان تصور مي‌كنند برجام هسته‌اي، مقدمه‌اي براي برجام موشكي و برجام منطقه‌اي است. بنابراين بايد هوشيار بود و از تأكيد بر نظريه سست‌بنيان و ضعيف «امنيت‌آوري برجام» فاصله گرفت.

http://www.Javann.ir/877942

ش.د9603044

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات