(روزنامه ايران ـ 1396/04/15 ـ شماره 6536 ـ صفحه 3)
** قرارداد توسعه فاز 11 پارس جنوبی با کنسرسیومی شامل شرکتهای پترو پارس ؛ توتال و ساینوپک چین از آنجا بسیار با اهمیت است که شرکت توتال بهعنوان یکی از شرکتهای مهم نفتی با تابعیت فرانسه با در نظر گرفتن شرایط، ریسک ناشی از سیاست های فرامرزی امریکا در آن سهم مدیریتی به عهده گرفته است. چینیها قبلاً در طرحهای عسلویه نقش داشتهاند و پیش از این نیز با ایرانیان فازهای متعددی را اجرا کردهاند. از آنجایی که این قرارداد و قراردادهای مربوط به خرید ایرباس بعد از «لغو تحریمها »با ایران بسته میشود و نتیجه مذاکرات مربوط به برجام است ارزش سیاسی و حتی تاریخی میتواند داشته باشد و لذا عکس گرفتن «وزیر »در کنار آن نیز بیدلیل نیست، البته هنوز اطلاعی از نحوه انتقال پول توتال به طرح در دست نیست لیکن این شرکت قرار است در بخش اول حدود یک میلیارد دلار به طرح تزریق کند، اگرچه ممکن است انعقاد این طرح رابطه بانکهای بزرگ جهان با سیستم بانکی ایران را بسرعت عادی نکند اما میتواند تسهیلکننده این مسیر باشد زیرا این تفاهم بهطور اصولی جو ترس از حضور در ایران را قدری خواهد شکست و امیدواریم حداقل شرکتهای فرانسوی قدری راحتتر به همکاری با ایران فکر کنند.
* شرکت های تجاری غرب بعد از اجرایی شدن برجام با ایران قراردادهای بلند مدت امضا میکنند. آیا تاریخ بلند مدت این قراردادها میتواند نشانه اعتمادی باشد که تحت تأثیر رویکرد اعتدالی دولت آقای روحانی میان ایران و جهان غرب شکل گرفته است؟
** صرفنظر از لفاظیهای ضدبرجام در صحنه سیاست داخلی که اکثرا «خود زنی» است؛ برجام حتماً برای اقتصاد و صنعت و توسعه ایران گشایشهایی را به وجود آورده است و نتایج آن روز به روز واضحتر میشود.حضور شرکتهای خارجی همچون افزایش توریستهای خارجی در ایران برای عادی شدن شرایط کشور اهمیت دارد. بالاخره آدم از مسیری عبور میکند که به آن اعتماد دارد و از مغازهای خرید میکند که به فروشنده اعتماد دارد. بحث بلند مدت بودن این قرار دادها نیز یک نکته تلویحی دارد که طرف خارجی با «سیستم» سیاسی و قانونی حاکم بر ایران نیز مشکل ندارد، لذا میتواند پیامی به سیاستهای جدید هیأت حاکمه امریکا در مورد تفاوت نگرش اروپا به ایران باشد.قرارداد توتال نماد استحکام و نتیجه بخش بودن برجام است.
* آیا رونق قراردادهای اقتصادی میان ایران و اروپا میتواند همچنین موتور محرکه برای برقراری تعاملات تجاری میان کمپانیهای ایران و امریکا باشد؟ نظیر قراردادی که میان ایران با «بوئینگ» منعقد شد و البته ترامپ هم جلوی اجرای آن را نگرفت.
** به نظر من موضوع همکاری شرکتهای امریکایی با ایران از نظر سیاسی اهمیت بیشتری دارد تا از نظر اقتصادی. معلوم نیست کالای تولیدی امریکا نسبت به مشابه خود حتماً ارجح باشد؛ البته رقابت شرکتها برای کشف قیمت مطلوب مهم است. لیکن حضور نداشتن شرکتهای امریکایی عملاً دست هر سیاستگذار «تندرو» این کشور را برای تصمیمگیری علیه ایران باز میگذارد. حال اگر خودمان نیز به حضور نداشتن این شرکتها کمک کنیم یا برای حضور آنها شرط بگذاریم در واقع به آن سیاست امریکایی کمک کردهایم. خرید از بوئینگ درست است که خیلی مهم است اما تنها یک قرارداد است و با یک امضا نیز میتواند متوقف شود و خریدار برای مدتها معطل و در به در شود. ارزش همکاریهای تجاری کشورها به گسترش سطح این تماسهاست که سیاستگذاران را در ساعت تصمیمگیری به تفکر بیشتر وادار میکند.
* چشمانداز توافق هستهای را با توجه به رویکردی که ترامپ درباره ایران به بهانه برنامه موشکی کشورمان در پیش گرفته است چگونه میبینید؟ آیا تحریمهایی که امریکا در دستور کار قرار داده میتواند خدشهای بر روند اجرای برجام وارد کند؟
** در پاسخ به این سؤال چند نکته وجود دارد و میتوان چند پیشبینی کرد، اول اینکه برجام به مفهوم شفافسازی فعالیت هستهای صلحآمیز ایران، به عادیسازی روابط با کشورهای بزرگ و اروپایی و شکستن ائتلاف یکپارچه شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران انجامیده است و دیگر قابل مذاکره نیست و پرونده بسته شده است. چین و روسیه که کلاً در یک طرف قرار میگیرند اما نه امریکا با وجود تبلیغات در این پرونده ورود خواهد کرد و نه اروپا بهعنوان مدعیان اصلی مخالفت با فعالیت هستهای ایران. برای بسیاری از نظریه پردازان ایرانی نیز به نظر نمیرسد گزینهای بهتر از وضعیت فعلی را بتوان متصور بود. اما اعمال فشار از جمله اعمال تحریم برای رسیدن به هر منظور منطقی یا غیر منطقی توسط امریکا قطع نخواهد شد چرا که سیاست خارجی امریکا در چهارسال آینده زیر نفوذ نظامیان آن کشور بوده و تندروی بر آن حاکم است؛ این وضعیت همواره ایران را میتواند وجه المصالح حل مشکلات داخلی و تعارض جناحهای امریکایی کند.
دوم آنکه به هرحال ایران کشور مستقلی است و برای حفظ آن باید هر روز تدبیری بیندیشد.اهمیت شرایط فعلی در این است که فعلاً امریکا در برابر ایران تنهاست و نتوانسته کشور دیگری را باخود هماهنگ کند. ما نباید بگذاریم که امریکا ائتلافسازی کند. در ادبیات سیاسی امریکا از ایران به هر دلیلی بهعنوان مهمترین چالش در منطقه خاورمیانه نام برده میشود؛ لذا فرض بر این باید باشد که آنها برای این «معضل» باید ترفندهایی را بهکار برند. در مورد افزایش بنیه دفاعی و حتی تهاجمی کشور به هیچ وجه نباید مسامحه صورت گیرد و باید به آن در بهترین شکل پرداخته شود اما مشکل عمومی ما تبلیغات بیدلیل است در همه چیز از جمله توان دفاعی که دیگران را به واکنش وا میدارد. اگر کشور کوچک بحرین بهطور مکرر در اخبار خود بگوید که دارای توان ضربه زدن به دشمنان خود است و بهطور تلویحی به ایران نیز اشاره کند، «ما» را وادار به واکنش میکند حتی اگر مطمئن باشیم چنین توانی در آن وجود نداشته باشد. حال شما تصور کنید موضوع موشک های ایران روزانه در اخبار خود کشور قرار دارد که از نظر من کاری غیر ضروری و تحریککننده است.
* رویکرد تقابل جویانه ترامپ نسبت به ایران در حالی است که با حل موضوع هستهای، ایران و کشورهای اروپایی وارد فصل تازهای از روابط سیاسی و اقتصادی شدهاند... اروپاییها در فضای تنشی که تحت تأثیر همکاری ترامپ با برخی بازیگران عربی علیه ایران شکل گرفته است، چگونه نقش آفرینی خواهند کرد؟
** رابطه با کشورهای اروپایی در شرایطی که دولت جدید امریکا به سمت تقویت همکاری با شرکای منطقه ایاش برای ایجاد یک فضای تهدیدآمیز علیه ایران رفته است، ارزشمند است اما این اتحادیه را نمیتوان قدرت قابل اتکایی در سطح جهان دانست. در حال حاضر منطقه خاورمیانه با بحرانهای مختلفی رو به رو است که نقش اروپاییها در حل این بحران ها خیلی قابل ملاحظه نیست،اما در میان کشورهای اروپایی آلمان در چشمانداز مناسبات بینالمللی، نقش پررنگ تری خواهد داشت. ایران باید مناسبات و رایزنیهای ممتد خود را با این کشور و همچنین فرانسه حفظ کند تا در صورت به وجود آمدن فرصت از آن استفاده کند. در مجموع بهتر است که ایران به اروپا بهعنوان تأمینکننده بخشی از نیازهای مدیریتی، فنی و تکنولوژیک نگاه کرد.
* آیا کاخ سفید موفق میشود میان امریکا و اروپا در موج جدید ایران هراسی آن هم در شرایطی که برجام به قوت خود باقی ست، اجماعسازی کند؟
** به نظرم امریکا ظرفیت همراه ساختن اروپا با خود را علیه ایران در شرایط فعلی ازدست داده است و چون سیاستهای یکجانبه جهانی را نیز اعمال میکند فعلاً در یک بستر با اروپا قرار ندارد. میتوان گفت در چهار پنج سال آینده با فرض ثابت بودن سیاستهای ایران این امکان وجود ندارد. بنابراین در چنین فضایی برجام باید بهعنوان اهرمی برای تأثیرگذاری و دیپلماسی با اروپا و حتی چین و روسیه در سیاست خارجی کشور حفظ شود. در حال حاضر نیازهای اصلی کشور در حوزه سیاست خارجی در زمینه کمک به افزایش تحرکات اقتصادی و حمایت از کمپانیها و مؤسسات اقتصادی ایران تعریف میشود. این در حالی است که شرکتهای ایرانی از ضعف ساختاری و کیفی برخوردارند و عموماً نیز به دنبال استفاده از رانت و استفاده از سود و امتیازات ویژه داخلی از جمله تفاوت نرخ ارز برای اجرای طرح یا تجارت در خارج هستند. بنابراین پیگیری اهداف اقتصادی سیاست خارجی باید با اصلاح رویه این شرکتها باشد. ضمن آنکه حل بحرانهای لاینحل منطقه از جمله سوریه، یمن و برقراری امنیت و ثبات در کشورهای همسایه از جمله عراق و افغانستان هم جزو اهدافی است که دستگاه دیپلماسی باید آنها را به موازات تلاش برای جلوگیری از شکلگیری اجماع دوباره تحریمهای یکجانبه امریکا مورد پیگیری قرار دهد.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/BlockPrint/190181
ش.د9602438