تاریخ انتشار : ۰۲ آذر ۱۳۹۶ - ۱۱:۱۲  ، 
کد خبر : ۳۰۶۶۰۸
«ایران» از سرنوشت ایده تشکیلات فراگیر گزارش می‌دهد

حزبِ «محال»

پایگاه بصیرت / فرناز حسنعلی‌زاده

(روزنامه ايران – 1396/08/22 – شماره 6642 – صفحه 3)

کمتر کسی است که داستان خودکار چند میلیون دلاری ناسا را نشنیده باشد: «در جریان رقابت فضایی امریکا و شوروی در دهه‌ ۶۰ میلادی، این دو کشور با یک مشکل بزرگ مواجه شدند. خودکارها به دلیل نبود جاذبه در فضا نمی‌نوشتند؛ زیرا مکانیسم کارکرد آنها براساس حرکت جوهر در مسیر جاذبه بود. ناسا فوراً دست به کار شد و توانست طی یک پروژه‌ چند میلیون دلاری، خودکاری بسازد که در فضا هم بنویسد. روس‌ها نیز با همین مشکل دست به گریبان بودند؛ اما آنها به جای صرف میلیون‌ها دلار برای ساخت خودکاری که در خلأ هم بنویسد، از یک وسیله ساده استفاده کردند: مداد.»

با کمی تساهل و تسامح، می‌توان کسب قدرت سیاسی در ایران را با این داستان تطبیق داد؛ در حالی که کشورهای دموکراتیک و توسعه یافته و حتی کشورهای در حال توسعه‌ای چون عراق و افغانستان، احزاب را چرخ دنده ماشین دموکراسی می‌دانند و معتقدند سیاست‌ورزی بدون اتکا بر حزب‌های قوی، فشل و عقیم است و طبعاً تمام هزینه‌های آن را نیز می‌پردازند، اما سال‌هاست کشور ما بدون داشتن احزاب به معنای واقعی، مدرن و امروزی آن در راه مدرنیسم سیاسی گام برمی‌دارد.

اگرچه کشور ما با داشتن قریب به 350 حزب و تشکل سیاسی، در کمیت احزاب رکورددار است، اما به غیر از احزاب انگشت‌شماری که در مقاطع زمانی کوتاه در حوزه کارویژه خود اثرگذاری داشتند، نام و نشانی از احزاب قدرتمند نیست. پرسش اینجاست که با وجود خلأ جدی در این عرصه، چگونه ماشین دموکراسی حرکت کرده است؟ جواب این سؤال ساده است: «شبه حزب‌ها».

«مک آیور» حزب سیاسی را «گردهمایی سازمان یافته برای حمایت از برخی اصول یا سیاست‌ها که می‌کوشند از را‌ه‌های قانونی حکومت را به دست گیرند»، تعریف می‌کند. ژوزف لاپالومبارا با اندکی تفاوت و تفصیل، معتقد است حزب متضمن چهار شرط اساسی است؛ اعم از وجود سازمان و تشکیلات پایداری که حیات سیاسی آن از حیات بنیانگذار آن فراتر باشد؛ تشکیلات حزبی دارای سازمان مستقر در محل؛ اراده رهبران ملی و محلی سازمان برای کسب قدرت و چهارم، کسب حمایت عمومی و پشتیبانی مردم. در کشورهای توسعه یافته یا در حال توسعه این اهداف در چارچوب احزاب دنبال می‌شود؛ در کشور ما اگر چه سیاست‌ورزان به دنبال حرکت تشکیلاتی برای جلب حمایت عمومی با هدف کسب قدرت هستند، اما برای رسیدن به این مهم به جای احزاب از قالب‌های مترادف احزاب استفاده کرده‌اند.

«شورای سیاستگذاری اصلاح‌طلبان»، «جمنا»، «جبهه متحد اصولگرایی»، «ائتلاف رایحه خوش خدمت» و «ائتلاف فراگیر اصلاح‌طلبان» تنها شماری از این شبه حزب‌ها هستند که عمدتاً با هدف کسب کرسی‌های قدرت در نهاد‌های انتخابی تشکیل شدند. این در حالی است که تشکل‌های غیر سیاسی‌ای از جمله جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز در آستانه انتخابات‌ با همان کارویژه حزب ظاهر می‌شوند. در این میان نمی‌توان از نقش رسانه‌های وابسته به جریان‌های سیاسی غفلت کرد که گاه بیش از کارکرد اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی، به یک روزنامه یا خبرگزاری حزبی بدل می‌شوند؛ بی آن که عنوان حزبی را یدک بکشند. به عبارت ساده‌تر «احزاب بدون کارکرد حزبی» و «گروه‌های غیر حزبی با کارکرد حزبی»، از دو سو روند تحزب در کشور را با چالش مواجه کرده است. در چنین وضعیتی محافل، گعده‌ها ، ائتلاف‌ها، منبرها و حتی رسانه‌هایی که توان بسیج آرای عمومی و کسب نتیجه را دارند، مقید کردن خود به چارچوب حزبی را از فایده خالی می‌دانند و احزاب کوچک هم توان رقابت با این مجموعه‌های قدرتمند را ندارند.

برای درک آشفتگی این عرصه، کافی است رفتار انتخاباتی حزب مؤتلفه اسلامی در رقابت‌های ریاست جمهوری مرور شود؛ مؤتلفه اسلامی در انتخابات ریاست جمهوری اخیر مصطفی میرسلیم را به عنوان اولین نامزد حزبی‌اش معرفی کرد. به گفته این حزب، میرسلیم از مسیر کاملاً دموکراتیک و براساس نتیجه رأی‌گیری انتخابات داخلی مؤتلفه انتخاب و معرفی شد.این در حالی بود که محمدنبی حبیبی، دبیرکل حزب مؤتلفه و شماری از اعضای ارشد این تشکل در شورای مرکزی «جمنا» عضویت داشتند؛ تشکیلاتی که هدف اساسی‌اش، معرفی نامزد واحد از مجموعه اصولگرایان بود.

نکته قابل تأمل این بود که «جمنا» هیچ گاه نامزد حزبی مؤتلفه را به عنوان گزینه‌های اصلی خود مطرح نکرد اما دبیرکل مؤتلفه کماکان در جلسات شورای مرکزی آن شرکت می‌جست. 24 ساعت قبل از برگزاری انتخابات، محمدنبی حبیبی دبیرکل به اضافه اسدالله بادامچیان نایب رئیس شورای مرکزی و ابوالفضل توکلی‌بینا رئیس هیأت نظارت مؤتلفه اسلامی سه نفره تشکیل جلسه داده و بدون اطلاع شورای مرکزی حزب، با اطلاعیه‌ای از رقیبِ نامزد حزبی‌شان حمایت کردند. اطلاعیه‌ای که میرسلیم را در عمل انجام شده قرار نداد و مؤتلفه ماند و یک نامزد حزبی و یک اطلاعیه سه نفره با امضای اعضای ارشد حزب در حمایت از ابراهیم رئیسی.

این در حالی است که مؤتلفه اسلامی یکی از قدیمی‌ترین احزاب کشور است که اتفاقاً همواره تلاش داشته خود را به تصمیمات سازمانی و تشکیلاتی متعهد و ملتزم نشان داده و خود را به عنوان یک حزب به معنای واقعی معرفی کند. در همین بازه زمانی شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان در تدوین فهرست انتخابات شورای شهر تهران دچار چنان چالشی شد که پس‌لرزه‌های آن هنوز ادامه دارد و کسب نتیجه نیز نتوانسته از دامنه اعتراض‌ها بکاهد. در این میان «جمنا» و تقیدش به غیر حزبی بودن نیز داستانی دیگر بود که سبب شد برخی زبان به طعن گشوده و از بازگشت به دوران لویی جرگه‌ها سخن بگویند. اگرچه ممکن است در چنین فضایی سخن گفتن از احزاب فراگیر کمی عجیب باشد، اما برخی فعالان سیاسی و حزبی، متغیرهایی را مورد اشاره قرار می‌دهند که به زعم آنها شرایط را برای تأسیس احزاب «فراگیر» مساعدتر از گذشته ساخته است.

انسجام اصلاح‌طلبان و ائتلاف کمابیش پایدار آنها با اصولگرایان میانه‌رو و اعتدالگرایان، اتحاد انتخاباتی اصولگرایان در قالب «جمنا»، تغییر الگوی رأی‌دهی مردم در تهران و کلانشهر‌ها و در نهایت ابلاغ قانون جدید احزاب این امیدواری را برای برخی به وجود آورده است که احزاب کوچک، با انعطاف بیشتری به همتایان خود نگریسته و در مجموعه‌های بزرگ‌تر ادغام شوند.

برای نمونه بر اساس قانون جدید که باید حداقل تا 4 ماه دیگر اجرایی شود، تنها پروانه فعالیت احزابی تمدید خواهد شد که اسناد برگزاری مجمع عمومی مؤسس با حضور حداقل 300 نفر از اعضای رسمی در بیش از نیمی از استان‌های کشور را به کمیسیون ماده 10 احزاب ارائه دهند و همچنین حداقل در یک سوم از مراکز استان‌های کشور دفتر رسمی داشته باشد. محدودیتی که به اعتقاد کارشناسان به انحلال دست‌کم 200 حزب منجر خواهد شد یا آنان را به احزاب دیگر پیوند خواهد زد.

فارغ از توفیق کمیسیون ماده 10 احزاب در اجرای این بند از قانون جدید که هفته‌هاست هدف انتقاد احزاب قرار گرفته، آیا همپیمانی انتخاباتی اصلاح‌طلبان و اصولگرایان در دو قالب «شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان» و «جمنا» می‌تواند گام نخست برای تشکیل دو یا سه حزب فراگیر در کشور شود؟ بر اساس شواهد موجود، پاسخ مثبت به این سؤال بیش از آن که واقع بینانه باشد، خوش بینانه است. چرا که اگر چنین اراده‌ای در هر دو جناح وجود داشته باشد، گام نخست می‌تواند در تشکیل دو یا سه «جبهه» برداشته شود؛ بر اساس قانون انتخابات«جبهه» ائتلافی سیاسی از احزاب دارای پروانه فعالیت در زمینه فعالیت مشخص است که در عین حفظ استقلال احزاب، آنان را از مزایای همپیمانی و هم‌افزایی بهره‌مند می‌سازد.

«شورای هماهنگی جبهه اصلاحات» در اصلاح‌طلبان و «جبهه پیروان خط امام و رهبری» در اصولگرایان از قدیمی‌ترین جبهه‌های حزبی هستند که هر کدام قریب 20 حزب را شامل می‌شوند و در فضایی طبیعی، از منطقی‌ترین گزینه‌ها برای گام برداشتن به سوی حزب فراگیر هستند؛ اما آیا این دو تشکیلات امروز می‌توانند چنین داعیه و اراده‌ای داشته باشند؟ پاسخ به این سؤال قطعاً نیمی از جواب به این پرسش خواهد بود که آیا «حزب فراگیر» در عرصه سیاست‌ورزی فعلی، مجال ظهور و بروز خواهد داشت؟ در این میانه سؤال‌های دیگر هم مطرح است؛ از جمله این که آیا می‌توان کارکرد حزب را به توفیق در کسب قدرت تنزل داد و با همین تعریف، جای آن را با تشکیلات دیگر پر کرد؟ و سؤال آخر اینکه تا کی می‌توان با «مداد» نوشت؟ واقعیت افسانه خودکار میلیونی ناسا این است که فضانوردان امریکایی و رقبای روسی آنان هر دو از مداد استفاده می‌کردند. اما بعداً مشخص شد وقتی قطعات نوک مداد بر اثر خراش روی کاغذ می‌ساید و گاهی می‌شکند، موجب پخش ذراتی در فضا می‌شود که به کارکرد تجهیزات یا فضانوردان آسیب می‌رساند؛ به همین دلیل ناسا خودکار فضایی را طراحی کرد و بعدها روس‌ها نیز با صرف هزینه، از مشابه آن استفاده کردند.

http://www.iran-newspaper.com/newspaper/BlockPrint/207869

ش.د9603175

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات