(روزنامه اطلاعات ـ 1396/07/25 ـ شماره 26844 ـ صفحه 12)
ترامپ ميداند معيار ديپلماسي موفق نيازمند چندين دهه تلاش است. اما در اين مورد با مانع جريانهاي متنفذي مواجه شده که برتري آمريکايي را بهانهاي براي مداخله نظامي و تحقق منافع کوتاهمدت قرار دادهاند.
به گزارش گروه خبرگزاري تسنيم به نقل از پايگاه خبري الميادين، براي اولين بار طي نيم قرن گذشته اکثريت مردم آمريکا بر ضرورت بازبيني سياستهاي سردمداران اين کشور مبني بر توسعه طلبيهاي آمريکا در جهان و فرصت دادن به کشورهاي ديگر براي تدبير امور خودشان تأکيد کردند.
مسکو تسريع کننده روند افول ديپلماسي آمريکا
مداخله روسيه در شبه جزيره کريمه در آن زمان نشان داد که اين کشور همچنان يکي از مهمترين و قويترين بازيگران عرصه جغرافيايي خود است. اين موضوع را هفتهنامه نشنال اينترست در روز 16 آوريل 2014 مورد اشاره قرار داده و تأکيد کرد که ملت آمريکا ديگر ماجراجوييهاي اين کشور و هزينههاي مادي آن در مواردي که امنيت ملي آمريکا به صورت مستقيم مورد تهديد قرار ندارد را تاييد نميکنند. ماجراجوييهاي که در موارد متعدد به ايجاد سياست خونين و ويرانگر موسوم به بهار عربي منجر شده است.
به سادگي ميتوان هشدارهاي مطرح شده از سوي جريانهاي فکري و سياسي آمريکا به عنوان مهمترين ارکان مؤسسه حاکم بر اين کشور نسبت به افول نفوذ آمريکا و اسامي مختلف آن را رصد کرد. از جمله مهمترين آنها فرانسيس فوکوياما نظريهپرداز نو محافظهکاران آمريکايي است که پيش بيني جنگ تمدنها در آغاز هزاره سوم را در هفته نامه نيوزويک در اکتبر 2008 مطرح کرده و عنوان فروپاشي مؤسساتي آمريکا را در مقاله خود گذاشت و اذعان کرد که ادعاي انتشار دموکراسي به کليدواژه مداخله نظامي آمريکا و تغيير رژيمهاي حاکم بر اين کشورها تبديل شده است.
همچنين در عرصه آکادميک نيز مجموعهاي از کتابها در رابطه با همين محور يعني کاهش نفوذ آمريکا در جهان منتشر شده است. ازجمله اين کتابها کتاب مرجع با عنوان قدرت برتر اقتصادي، رهبري آمريکا در جهان در دوره تنگناي مالي نوشته مايکل ماندلبوم رئيس برنامه سياست خارجي آمريکا در دانشگاه جانهاپکينز است که يکي از مهمترين کارشناسان سياست خارجي آمريکا به شمار ميرود.
ماندلبوم در روند رصد سياست خارجي آمريکا ميگويد که دهه دوم قرن بيستم به آغازي براي افول نقش جهاني آمريکا و چه بسا فروپاشي تدريجي قدرت برتر اين کشور تبديل خواهد شد. در پي اين پيشبيني، کتاب ديگري نيز به تازگي و در سال 2017 تحت عنوان «شکست مأموريت، آمريکا و جهان در دوره بعد از جنگ سرد» منتشر شده است که معتقد است ريشه اين شکستها اصرار زياد رؤساي جمهور آمريکا بر استفاده از قدرت نظامي محض است. رسانههاي مختلف اين فرضيه را مورد توجه قرار دادند و تأکيد ميکنند که تجربه سوريه افول ديپلماسي آمريکا را نشان داد. فايننشالتايمز در تاريخ 11 سپتامبر 2013 به همراه هفته نامه يو اس نيوز اند وورلد در تاريخ 22 سپتامبر 2015 گزارشهايي را منتشر کردند که نشان ميداد بحران سوريه نشان دهنده افزايش نقش روسيه و افول نقش آمريکا در جهان است.اذعان به عقب نشيني ولو در حالتها و شرايط مختلف بار ديگر جنجال را به داخل آمريکا بازگرداند که نشاندهنده ترديدهاي موجود در اين روند است. اين شکاف داخلي به شکل بيسابقهاي از زمان آغاز جنگ داخلي و درک دير هنگام آمريکا نسبت به ناتواني نظامي اين کشور در تحقق پيروزي در افغانستان و عراق و سوريه است.
افول ديپلماسي آمريکا در برابر گزينههاي نظامي
وزراي خارجه متوالي آمريکا شاخصهاي تحرکات آينده خود را تحت عناوين مختلف براي اولويتدادن به تحرکات ديپلماتيک در زمينه بررسي درگيريهاي بينالمللي و اتخاذ ديپلماسي صبورانهاي که کيسينجر وزير خارجه اسبق آمريکا آن را پايهگذاري کرده بود، ترسيم کردهاند. اخيرا رکس تيلرسون وزيرخارجه آمريکا از تريبون خود استفاده کرد تا ديدگاههاي خود درباره روند تحولات بينالمللي و نقش کشورش در اين تحولات در مرحله شش ماه پس از برعهده گرفتن اين مسئوليت را تشريح کند. اين در حالي است که پيش بينيها از باقي ماندن وي در سمتش در دوره رياست جمهوري دونالد ترامپ حکايت دارد.روزنامه نيويورکتايمز در دور دوم رياست جمهوري باراک اوباما اين دوره را دوره پايان صبر معرفي کرد که نشان دهنده عدم آمادگي يا عدم اعتقاد آمريکاييها براي گفتگو با ديگران و ادامه مسير استفاده از توان نظامي است. يکي از ديپلماتهاي سابق آمريکا اين مرحله را زوال ديپلماسي يا ادامه روشي سنتي در اداره بحرانها دانست که نشان دهنده اين است که مؤسسات نظامي و آژانس اطلاعات مرکزي آمريکا کنترل اوضاع اين کشور را در دست دارند و نقش عرصه ديپلماسي به اضمحلال کشيده شده است.استفانهاينز رئيس صندوق برادران راکفلر الخيري يکي از واضحترين مطالب را در آغاز سال 2013 در اين رابطه به روزنامه نيويورک تايمز داد و تأکيد کرد که وقتي سياست داخلي کشور دچار کشمکش شده است، استفاده از ديپلماسي محدود به شکل غيرعادي توجه و تأثيرگذاري بيشتري پيدا ميکند . به عبارت ديگر به کار گيري سياست خارجي به عنوان پشتيباني براي کشيده شدن به عرصه کشمکشهاي داخلي مورد توجه قرار ميگيرد.
انسان در چنين شرايطي ميتواند برخي تحولات رفتاري در رويکردهاي دونالد ترامپ و عدم پايبندي وي به محدوديتهاي گفتمان انتخاباتي را به ويژه در زمينه کنارآمدن با شرکا و متحدان آمريکا به جاي به انزوا کشاندن اين کشور مشاهده کند. بازبيني مواضع گذشته وي بر ضرورت حفظ چارچوب توافق ناتو و رويکرد زودهنگام وي براي همگرايي با رؤساي جمهور چين و روسيه را ميتوان بخشي از اين رفتار ارزيابي کرد.در اين رابطه بايد به نقش اساسي رکس تيلرسون وزير خارجه آمريکا و رفتار وي در زمينه انجام معاملهها و سازشهاي مختلف و افراد ديگري نظير جيمز ماتيس وزير جنگ و هربرت مک ماستر رئيس شوراي امنيت ملي آمريکا اشاره کرد.تغيير و تحولهايي که اين روزها در کادر کاخ سفيد صورت ميگيرد نيز تأثيري بر فعاليتهاي مثلث مذکور ندارد. تيلرسون به صورت اساسي بر عناصر و مواضع سياست خارجي دونالد ترامپ نظارت دارد.تيلرسون در روند پروندههاي اختلاف بين مقامات اجرايي و قانونگذاري آمريکا به دنبال بالا بردن وزنه دونالد ترامپ است که ميخواهد تغييرات اساسي در مواضع و سياست خارجي آمريکا از زمان جنگ سرد به وجود آورد. اين در حالي است که روزنامه نيويورک تايمز از مهمترين تريبونهاي رسانهاي ليبرال آمريکا در گذشته عنوان کرده است که ديپلماسي آمريکا مرده است.
از طرفي، دکتر منتصر عمران در تازه ترين کتاب خود با عنوان «تأثير افزايش قدرت چين در آينده سلطهطلبي آمريکا» به بررسي متغيرات به وجود آمده در نقشه مناسبات سياست بينالمللي پرداخته و مينويسد که بسياري از کشورها از جمله چين با توسعه و شکوفايي صنعت و حضور سياسي خود، موفق شدند توجه بينالمللي را به خود معطوف کرده و به بازيگر مهم در عرصه جهاني تبديل شود.
افزايش قدرت چين در عرصه جهاني :
الف: شمال و شمال شرق آسيا
مناسبات چين و روسيه در سال 1992 شاهد بهبود ملموسي بود و دو طرف توافق ويژهاي براي همکاري نظامي به مدت پنج سال امضا کردند که در پي آن نشست پکن در سال 1996 برگزار شد و 14 توافقنامه با هدف ايجاد شراکت استراتژيک در عرصههاي اقتصادي ، نظامي و انرژي و تشکيل جبهه متحد ضد سياستهاي سلطهطلبانه آمريکا و پيمان آتلانتيک شمالي در اروپا و آسيا و ديگر کشورهاي جهان بين دو طرف امضا رسيد.
مناسبات چين و ژاپن با وجود اينکه همچنان در ابعاد سياسي دچار تنش است ، اما اين موضوع باعث نشده که چين نتواند سطح همکاريهاي خود را در زمينههاي مختلف اقتصادي و تکنولوژيک و فرهنگي با ژاپن افزايش دهد تا اهداف استراتژيک خود را در اين کشور محقق کرده و جايگاه جهاني خود را بالا ببرد.مناسبات چين با کره شمالي به گونهاي است که چين در حال حاضر منبع اساسي و اصلي دسترسي کره شمالي به مواد غذايي و انرژي است و مهمترين متحد استراتژيک اين کشور به شمار ميرود. در خصوص مناسبات چين و کره جنوبي با وجود ضعف اين مناسبات به دلايل ايدئولوژيک و سياسي و اينکه کره جنوبي يکي از مهمترين متحدان آمريکا به شمار ميرود ، اما پکن به دنبال تقويت اين مناسبات براي تحقق اهداف متعدد است. از جمله اينکه پکن ميخواهد نقشي در مناقشه بين دو کره ايفا کرده و از خطراتي که ممکن است در نتيجه ائتلاف بين آمريکا و کره جنوبي به وجود آيد، جلوگيري کند. اين کشور همچنين تلاش دارد از نفوذ بيشتر ژاپن در کره جنوبي جلوگيري کند. چين براي تحقق اين منظور روشي آرام و مبتني بر تعميق مناسبات را با کشورهاي مجاور خود در پيش گرفته تا آنها را به فوايد متقابل اين روش قانع کند.
مناسبات چين و تايوان: از زمان تأسيس جمهوري خلق چين، اين کشور تلاشهاي زيادي براي بازگرداندن مسالمتآميز تايوان بر اساس دولتي واحد داراي دو نظام به کار گرفته است. اما آمريکا متحد اصلي تايوان تلاش دارد از هر بهانهاي براي مداخله در امور منطقه و مانعتراشي در روند ادغام بين چين و تايوان استفاده کند. با اين وجود چين از نرمش بالايي در تعامل با تايوان استفاده ميکند که اين موضوع باعث شده باب تجارت و سرمايهگذاري بين دو طرف باز شود.
ب: جنوب و جنوب شرق آسيا
مناسبات چين و هند به علت درگيري بر سر برخي مناطق مرزي داراي دوستي بالايي نيست. با اين وجود سفر راجيف گاندي نخست وزير اسبق هند به چين در سال 1998 باعث بهبود ملموس مناسبات دوجانبه شد و آنها بر سر جداسازي موضوع مرزها از بخشهاي ديگر مناسبات خود توافق کردند. سفر رئيسجمهور وقت هند به پکن در سال 1992 باعث بازگشايي کنسولگريهاي دو جانبه در بمبئي و شانگهاي شد و منافع و مناسبات تجاري و علمي و فرهنگي ميان دو طرف را افزايش داد.مناسبات چين و پاکستان آميخته اي از منافع و اهداف مشترک است. چين به علت مسائل مربوط به حفظ امنيت و ثبات منطقهاي و مهار آرمانگرايي هند، نيازمند پاکستان است. علاوه بر اين که انگيزههاي اقتصادي در زمينه تأمين مواد ضروري براي اهداف توسعهطلبانه چين و استفاده از بازارهاي پاکستان از ديگر موارد نياز چين به پاکستان است.
مناسبات چين و کشورهاي جنوب شرق آسيا در اوايل دهه 70 قرن گذشته ميلادي آغاز شد. در آن زمان چين بعد از گسترش رويکردهاي کمونيستي به عنوان منبع ايدئولوژي بين ملتهاي فقير مطرح شد. علاوه بر اين که اين کشور از جنبشهاي آزاديبخش از طريق حمايتهاي مالي و تسليحاتي و ايدئولوژيک حمايت مي کرد. دو دهه گذشته شاهد توسعه ملموسي در مناسبات دوجانبه بود که مي توان آن را در نتيجه نشست وزارتي دانست که در 29 جولاي 1996 برگزار شد. اين نشست در بانکوک پايتخت تايلند برگزار شد و در نتيجه اين نشست مناسبات دوجانبه با امضاي اعلاميه مشترک رؤساي دولتهاي منطقه افزايش پيدا کرد.مناسبات چين و کشورهاي عربي در قرن بيستم بيش از اينکه مثبت باشد، نوساني منفي داشته است، اما با آغاز قرن 21 ميلادي مناسبات دو جانبه به ويژه در ابعاد اقتصادي و نظامي و سياسي افزايش پيدا کرده و برخي کشورهاي عربي مناسبات ديپلماتيک متقابل با جمهوري چين برقرار کردند.
ج: مناسبات چين با ايران:
مناسبات چين و ايران از ابعاد تاکتيکي فراتر رفته و به عرصه استراتژيک رسيده است. دو کشور نيازمند يکديگر هستند و بسياري از مشترکات سياسي و اهداف مشترک بين آنها وجود دارد که به ويژه در زمينه نظرات متحد آنها در رابطه با نظم بينالمللي و تلاش براي ايجاد نظام چند قطبي در جهان با همکاري روسيه قابل مشاهده است. از زمان برپايي مناسبات ديپلماتيک رسمي بين دو طرف در سال 1971 منطقه خاورميانه تحت تأثير اين مناسبات قرار داشته است و اين مناسبات منبع اصلي نگراني برخي دولتهاي منطقهاي و غيرمنطقهاي واقع شده است. آمريکا اين مناسبات را تهديدي براي امنيت و ثبات منطقه و باعث اختلال در موازنههاي سنتي موجود در خاورميانه ميداند.
د: مناسبات چين و اروپا:
مناسبات چين و اروپا بعد از جنگ سرد در مقايسه با مناسبات اين کشور با آمريکا و ژاپن و ساير قدرتهاي آسيايي، از اهميت بالايي برخوردار نبوده است. البته پکن توجه زيادي به تقويت مناسبات ميان دو طرف داشته و اين توجه هنگامي افزايش پيدا کرد که چين به دنبال تشکيل نظام جهاني چند قطبي بود. فرانسه پيشقراول تقويت مناسبات اتحاديه اروپا با روسيه و چين بود تا نظام چند قطبي در جهان ايجاد شده و صلح و ثبات جهاني محقق شود. اين کشور به دنبال برپايي شراکت استراتژيک با چين بود.
ش.د9603016