(روزنامه بهار – 1396/06/21 – شماره 275 – صفحه 3)
* اظهارات اخیر اصولگرایان در خصوص برجام و اینکه اصرار دارند به این موضوع که از آثار برجام چیزی نمانده را چطور تفسیر میکنید؟
** آنچه اکنون تحت عنوان جناح اصولگرا خوانده میشود بیش از آنکه منطبق بر اصول و ارزشها و هنجارهای اسلامی و انقلابی باشد، برگرفته از منافع طبقاتی عدهای از کنشگران و بازیگران پنهان در لایههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. آنها بیش از آنکه اصولگرا باشند، محافظهکار هستند و بیش از آنکه محافظهکار باشند، درون محافظهکاری تنها ستون فقرات اجتماعی آن یعنی حفظ وضعیت موجود را بر اهداف سیاسی دنبال میکنند. به بیان آسانتر، اصولگرایی عنوانی است که میتواند سپر حرکت آنها در جبهه منافع اقتصادی و جایگاهها و نقشهای سیاسی باشد. از این رو به موضوعات گوناگون نه به با ماهیت و هویت و روند و جاذبههای آنها برای منفعت و اهداف تعریفشده نظام حکومتی مینگرند، بلکه بیشتر نگاهشان متوجه حفظ وضع موجود و ممانعت از دگرگونی و حصول یک وضعیت مطلوب توسعهمحور در جامعه ملی است. چراکه اگر این معنا پیشآید تا حدودی خود را از مرکز به حاشیه رانده میدانند و بر آن میشوند که به محافظهکاری نه به معنای تمام قد و دارای وجوه اصیل آن، بلکه در شاکله حفظ وضع موجود برآیند.
* آیا آنها منافع خود را در لغو برجام میدانند؟
** مخالفت با برجام هم از این جهتگیری مستثنی نیست. این گروه اصولگرا نیستند بلکه محافظهکاران اقتدارگرایی هستند که خواهان حفظ اعمال قدرت اقتصادی و سیاسی خود در چارچوب سازمانهای گوناگون موجود و تبدیل کردن این سازمانها به بنگاههایی برای افزایش منفعت هستند. اگر برجام بتواند موفق شود و این موفقیت در وجوه دیگر روابط ایران و نظام بینالملل به ویژه در بحث حل و فصل روابط ایران با آمریکا پیش رود، میتواند بنگاههای اقتصادی و سیاسی این دسته از افراد را در پشت دیوارهای ارکان حکومتی مورد خدشه قرار دهد و منافع بنگاهی آنها در چارچوب مخاطرات ناشی از موفقیت برجام و پیروزی کنشگران و بازیگرانی که در حوزه برجام سرمایهگذاری کردند موجب میشود نتوانند آیندهای درخشان برای خود تصویر کنند. بنابراین برآنند که قبر برجام را کنده و مورد بهرهبرداری قرار داده و جسد برجام را در آن جای دهند اما در آینده از روح آن استفاده کنند.
* هدف آنها از تلاش برای لغو برجام چیست؟
** نکته اساسی که برای این گروه وجود دارد این است که آنها بتوانند در آینده نقشها و جایگاهها و منافع و اهداف خود را حفظ کرده و در دایره بسته کنشگران و بازیگران خودی، این پایگاههای قدرت را حفظ کرده و با شکست برجام به عنوان یکی از دستاوردهای دولت یازدهم، زمینههای موفقیت در مجلس آینده و ریاست جمهوری ۱۴۰۰ را فراهم کنند. از این رو تا نزدیکی انتخابات در باب برجام به صورت بسیار صریح آغاز به سخن خواهند کرد و سعی میکنند در محافل سیاسی و اقتصادی دوباره واژه برجام تکرار شود ولی مانند انتخابات ۱۳۹۶ ریاست جمهوری در هنگامه مناظرات انتخاباتی به دلیل آنکه میدانند برجام یک تصمیم حکومتی و گریزناپذیر و مورد وثوق عملیاتی کلیات نظام جمهوری اسلامی بوده است، از ورود به مباحث عمیق مربوط به برجام و حقایق پشت پرده پذیرفتن برجام خودداری خواهند کرد.
چرا که اگر مردم و افکار با این حقایق آشنا شوند، واقعیتهای دیگری چهره نشان میدهد که چندان به نفع آنها نخواهد بود. از این منظر است که در یک تحرک زودهنگام برای کسب کرسیهای مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۹۸ نه به نام انتخابات بلکه با موضوعنگاریهای متفاوتی که میتوانند در رای افکار عمومی موثر باشد و زمینههای تغییر و تحول ذائقه سیاسی مردم را فراهم کند، وارد عمل شدهاند و اکنون دوباره پس از انتخابات ۹۶ که در آن کاندیداهای موسوم به اصولگرا که هیچگاه درباره برجام وارد بحث جدی نشدند، بار دیگر یک عملیات رسانهای را در باب برجام آغاز میکنند تا بدینترتیب بتوانند منافع خود را حفظ کنند، منافعی که میتوان آن را در باب استعاره، قاچاق منفعت نامید.
چراکه با به هم خوردن برجام، ایران باید بار دیگر وارد بازار سیاه خرید کالا و جابجایی پول و ارز شود و در این وضعیت ما شاهد اختلاسها، رشوهها، فسادهای اقتصادی و سیاسی بیشتر و به پیروی از آن گسترش فسادهای اجتماعی و فرهنگی در جامعه خواهیم بود. بنابراین کسانی که با این موضوع مخالفت میکنند درست در خط مخالفت رژیمهایی مانند رژیم حاکم بر ریاض و تلآویو قرار میگیرند. کسانی که به فروپاشی از درون میاندیشند، حتی اگر بسیاری از این مخالفان به فکر فروپاشی از درون نباشند، اما منافع و اهداف سیاسی خود را بر هر چیز دیگری رجحان میدهند وترجیح این منافع دانسته یا نادانسته موجب فروریزش درونی خواهد شد.
* به نظر میرسد در گروه ۵+۱ نه از طرف اروپایی که حداقل به دلیل منافع خود میخواهد برجام ادامه دارد باشد، بلکه از طرف آمریکا و با ریاست جمهوریترامپ که اعمالش چندان از خرد حکایت ندارد، همانطور که پیش از به ریاست جمهوری رسیدن هم میگفت برجام را پاره میکند، اکنون به جای پاره کردن و نقض برجام به دنبال این است که طرف ایرانی را محکوم به نقض برجام کند.
** آنچه مسجل است و پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ آمریکا هم به آن اشاره کردم، این است که آمریکا به دنبال دکترین محاصرهای منطقه تهران و محدودسازی همکاریهای بینالمللی ایران برخواهد آمد. آمریکا هماکنون همین معنا را دنبال میکند. این معنا با روی کار آمدنترامپ تنها در حوزه کنشگران و بازیگران تغییرات اندکی را پذیرفته است. روی کار آمدن هیلاری کلینتون نیز این دکترین را تغییر نمیداد زیرا آمریکا در پی ایجاد فضایی بوده است که در آن ایران به عنوان یک کنشگر منطقهای فعال و بازیگر بینالمللی قابل قبول در نظام بینالملل به قواعد بازی حاکم بر این نظام احترام بگذارد. ایران با انقلاب اسلامی در برابر این قواعد، چالشبرانگیز شده است و در مسیر حرکت خود از دید آمریکا و همپیمانان او در فرامنطقه و بیرون از منطقه به دنبال ایجاد یک قدرت بینالمللی است.
این موضوع چه درست باشد و چه نادرست، بحث دیگری است اما آنچه آمریکاییها به آن توجه دارند این است که یک بازیگر پردردسر بینالمللی و کنشگر منطقهای اگر بتواند به این اهداف دست یابد، خواهند توانست ایجادکننده اضمحلال و فروریزی قواعد پذیرفته بینالمللی نزد قدرتهای بینالمللی و ابرقدرت بازمانده از متن گذشته آمریکا شود. به همین دلیل علیرغم اختلاف سلیقههای موجود بین قدرتهای شرقی و غربی بر سر تهران و جایگاهش در منطقه، به دلیل منافع خود در نهایت با یکدیگر توافق و بر سر منافع خود علیه ایران وارد عمل میشوند.
* رئیسجمهور آمریکا به دنبال راهی برای بر هم زدن برجام است یا آنگونه که ادعا میکند میخواهند مذاکرهای جدید و توافقی جدید به دست آورد؟
** ترامپ از آغاز بر آن بود که با تهییج و تحریک جناح موسوم به دلواپسان در تهران، زمینههای پاره کردن برجام در ایران را فراهم کند. او تحت لوای اندیشکدهها و پژوهشکدههای تولید فکر در آمریکا به خوبی میداند که پاره کردن برجام توسط آمریکا امکانپذیر نیست. زیرا با پاره کردن برجام آمریکا قواعد خاص تعریفشده نظام بینالملل را نادیده خواهد گرفت و با نادیده گرفتن آن هزینههایش بالاتر خواهد رفت. او بر آن است که با ایجاد یک جنگ روانی در حوزه فراروایتهای رسانهای این تاثیر را به جا بگذارد که در تهران عدهای که نگرشهایی مبتنی بر نگاه به سیاست با باورهای تقلیلگرایانه را دنبال میکنند، زمینهساز فشار بر دولت یازدهم و دوازدهم و سپس استفاده از قدرت حمایتگر فرادولتی در قالب حکومت برای خروج از برجام شود.
این نه ایجاد حرکت در تهران بلکه تحریک تهران برای خروج از برجام است. بنابراین هرچه ایران بیشتر به برجام و تعهدات خود وفق توافقنامه عمل کند، دست آمریکا برای ایجاد فشار بر ایران تنگتر میشود و این تا حدود زیادی همانطور که محافظهکاران و پستنومحافظهکاران آمریکایی را ناراحت میکند، نومحافظهکاران ایرانی را نیز تهییج میکند تا خروج از برجام را به عنوان نشانهای از عظمت و حرکت انقلابی خود در برابر آمریکا احساس کرده و رسالتی اسلامی انقلابی و ملی برای خروج از برجام برای خود قائل شوند. این یک تحریک ناشی از برنامهریزی اتاقهای جنگ و عملیات روانی است که در آمریکا شکل گرفته است.
* آیا ایران میتواند به جای اینکه روی حرفهایترامپ صحه بگذارد، با طرف اروپایی وارد گفتوگو شود؟
** اگر آمریکا در دورانترامپ حتی بتواند محاصره منطقهای تهران را به خوبی رقم بزند، در صورتی که نتواند بار دیگر اجماع بینالمللی علیه ایران را فراهم کند، نخواهد توانست به سهولت در ایجاد فضای ضدتهران موفق شود. بنابراین بر آن است که با تحریک گروههای مختلف در ایران به ویژه تهران، دولت را در یک عمل انجامشده قرار دهد. حمله به یک سفارت، ایجاد تظاهرات و هماهنگیهای بیشتر برای ایجاد فشار فزونتر از طریق نهادهای فرادولتی بر دولت و امثال این اتفاقات در تهران صورت پذیرفته و به اینترتیب با مرگ برجام در تهران و دفن آن در خاک ایران، زمینههای ایجاد اجماع بینالمللی علیه ایران را بار دیگر فراهم میکند. سخنان هیلی نمایندهترامپ در سازمان ملل متحد ناشی از همین دیدگاه است.
ش.د9603425