بررسی ریشه های فتنه و نحوه مواجهه با فتنهگران در گفت و گوی صبح صادق با حجت الاسلام ذوالنوری
مجتبی برزگر/ نتیجه همه انقلابهای رنگین یا سقوط یا ضعف و فروپاشی از درون است و این هنر رهبری نظام بود که با درایت و صبر مسائل را تبیین کردند تا در نهایت مردم خود به مقابله با فتنه برخاستند. فتنه 88 یک کودتای مدرن بود و فتنهگران حقیقت خود را با شعارهایشان نشان دادند و به اسلام، ولایت فقیه، حضرت امام(ره) و امام حسین(ع) توهین کردند. اگر 9 دی اتفاق نمیافتاد، نظام جمهوری اسلامی ایران به نظامی غیر مردمی متهم میشد و اقتدارش تضعیف شده و جریان فتنه شرایط خود را تحمیل میکرد. مردم در 9 دی بصیرت و اقدام بهنگام خود را نشان دادند و با وجود خسارات زیادی که فتنه وارد کرد، آن را به فرصت تبدیل کردند. با توجه به اینکه عدهای اصرار دارند از فتنه نامی برده نشود، پاسخ به پرسشها، شبهات و جلوگیری از غفلتهای احتمالی و البته بصیرت، گرهگشای جامعه ما در مواجهه با تهدیدات است. قطعاً دشمن دست از فتنهگری برنمیدارد و در ابزارهایش تجدیدنظر میکند، تا نظام را با چالشهای جدید مواجه کند. پس جریان روشنگری نسبت به نقشههای جدید دشمن یک جریان همیشگی و مستمر است. حجتالاسلام والمسلمین مجتبی ذوالنوری عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی است که فتنه 88 و اهمیت 9 دی را مثل همیشه به طور شیوا و شفاف برای ما موشکافی کردند. مشروح این مصاحبه را در ادامه میخوانید.
* مقدمه بحث را با واکاوی ریشههای داخلی و خارجی فتنه آغاز کنیم؛ فتنه 88 از کجا شکل گرفت و چگونه آتش آن شعلهور شد؟
استکبار جهانی و فتنه پس از یک مبارزه طولانی (بیش از 30 سال)، زمانی که نتوانستند انقلاب و نظام اسلامی را ساقط کنند، با اقدامات امنیتی، جنگ سخت، تحریم و تهاجم فرهنگی و روشهای مختلف سعی کردند با نفوذ و تغییر از درون اقدام کنند؛ همان چیزی که در جنگهای نرم مثل انقلاب مخملی و انقلاب گل سرخ و انقلاب چه و چه اتفاق افتاد و فتنه 88 را بر همین اساس طراحی کردند. سرمایه ملی نظام که رمز بقا و دوام نظام است را هدف قرار دادند. در روابط بینالملل هم القا کردند که مردم به نظام اعتماد ندارند و نظام اعتبار ندارد، طراحی پیچیدهای شده بود که در نتیجه میخواستند نظام را ساقط
کنند.
تشکیل کمیته صیانت از آرا معنایش همین بود. وقتی از قبل انتخابات گفتند تقلب میشود، کاملاً همراهی و همنوایی جبهه داخل و اتاق فکر نظام سلطه را در مراحل متعدد شاهد بودیم. حالا بخواهند بگویند سران فتنه فریب خوردهاند، یا بگویند سادهلوح بودهاند، یا به این موضوع توجه نکردند، یا میخواهند بگویند اگر میدانستند انتهایش به اینجا کشیده میشود این مسیر را نمیرفتند، چطور بود که مردم وقتی دست بیگانه را دیدند متوجه ماجرا شدند! اما آقایان فتنهگر که تمام جریانهای ضد انقلاب و مخالف ملت ما را منسجم کردند و با حوادث پس از انتخابات اینها را وارد میدان عقدهگشایی و انتقامگیری از نظام کردند.
به هر حال چند نفر انسان بیگناه در این حادثه کشته شد، اینجا نمیشود به نقش سردمداران و رهبران و مدیران و سیاسیونی که در آوردن مردم به خیابان و در این زمینه نقشآفرین بودند، بیتوجه بود. مملکت حدود 9 ماه درگیر مشکلات خیابانی اختلافات بود و تمام توپخانههای دشمن را برای ریختن آتش روی نظام خوراکدهی کردند. با 9 ماه آشوب و اغتشاش خیابانی خطوط قرمز نظام را هدف قرار دادند. از داخل برخی از سیاسیون و آقازادهها به بیگانه پیغام و علامت دادند که نظام در حال سستی و زوال است. اگر فشار تحریم را بیشتر کنید چیزی باقی نمیماند. لذا اگر مردم ما از سال 88 تا امروز بار تحریمها را به دوش میکشند، فتنهگران و فتنهآفرینان با گرایی که از داخل به خارج داده شد، در این موضوع نقش دارند و باید در پیشگاه ملت و خدا پاسخگو باشند. آنها حیثیت نظام را در افکار عمومی و مجامع بینالمللی مورد خدشه قرار دادند، به مقدسات مردم توهین کردند، باعث آسیب فرهنگی و اجتماعی، مالی و اقتصادی به مردم شدند، بنابراین نقش بیگانه کاملاً مشهود است. کسی از سران کشورهای غربی و عربی و رژیم صهیونیستی نداریم که در پشتیبانی از فتنه اعلام موضع نکرده باشد.
همانطور که مردم این علائم را میدیدند و نسبت به فتنه انزجار پیدا میکردند، آیا سردمداران فتنه اینها را نمیدیدند که اعلام برائت کنند و خط خودشان را جدا کنند؟ من باید اینجا یک اشارهای هم به بحث داخل داشته باشم؛ مردم ما در این بحث چند گروه بودند؛ یک گروه که سفت و سخت طرفدار نامزد پیروز انتخابات بودند در لایههای مختلف. یک گروه که طرفدار برخی از نامزدهای معمولی بودند، اینها هم آدمهای معمولی بودند نه مغرض، ولی در این میان کسانی بودند که تحت تأثیر رسانههای بیگانه قرار داشتند و خوراکشان را از آنها میگرفتند، شعار تقلب و ابطال را از قبل آماده کرده بودند. آنها به هر حال آتشبیار معرکه شده بودند. یک عده مردمی بودند که برایشان تفاوتی نمیکرد، نزاع میکردند و در حال به هر نتیجهای که میرسیدند، رأی میدادند. لذا پس از انتخابات هم وقتی این اختلافات پیش آمد یک عده القا کردند که تخلف و تقلب شده است. مردم بیچاره که این وسط نقشی ندارند. به آنها القا شد که شأن رأیشان را از بین بردهاند و احساساتشان را جریحهدار کردند که این دروغ بود چون ما برای بررسی اینکه تقلب شده یا نه سازوکار داریم و راه بنبست هم نداریم، ولی آقایان کروبی و موسوی در شعارهای تبلیغاتیشان گفتند که ما آمدهایم قانون را زنده کنیم و محقق کنیم. برخلاف همه مسائل قانونی آمدند و درگیریهای خیابانی و اردوهای خیابانی را به پا کردند.
بنابراین قانون نقض شد. لذا مردمی که فکر میکردند رأیشان ابطال شده و میخواستند از حقشان دفاع کنند بدون توجه به اینکه دارند آنها را به مسیر غیر قانونی میکشانند آمدند کف خیابان، اما وقتی کمکم موضوع برایشان روشن شد و دست های پشت پرده عیان شد، کشته سازیها رو شد و بسیاری از موضعگیریهای سران ضد انقلاب و دشمنان را دیدند، اینجا احساس کردند که میتینگها، راهپیماییها، آشوبها یک اعتراض انتخاباتی نیست، بلکه پیوندی میان یک جریان داخلی و خارجی برای براندازی نظام است؛ لذا اینجا خیلی از کسانی که حتی طرفدار نامزدی غیر از نامزد پیروز بودند خودشان احساس کردند از احساساتشان سوءاستفاده شده است؛ از این رو خودشان را کنار کشیدند چون پیوند فتنهگران را با سران فتنه دیدند. اینجا بود که تکلیف خودشان را روشن کردند، کنار رفتند تا حادثه عاشورای بعد از انتخابات. آن جمعیتی که در ۹ دی به کف خیابانها آمدند که رسانههای مختلف جهان تخمین 40 میلیون نفر را به صورت پراکنده در کل کشور در شهرهای مختلف دنیا داشتند هشتم، نهم و دهم دی در برخی از شهرها بود.
لذا بخواهیم بگوییم همه شرکتکنندگان در انتخابات بودند، در حقیقت برخی از مردم که در جبهه معترض آمده بودند وقتی پیوند ضد انقلاب و دشمنان داخلی و خارجی را دیدند پشیمان شدند و آمدند جبران کردند. وقتی مردم پیوند سردمداران فتنه و فتنهگران را با بیگانگان دیدند و خط حمایت صریح بیگانگان و ورود مداخلهگرانهشان در امور داخلی کشور را مشاهده و حمایت سردمداران کاخ سفید، نظام سلطه، صهیونیسم بینالملل و نظامهای غربی و رژیمهای مرتجع را به صورت آشکار از فتنهگران دیدند، حتی آنهایی که معترض انتخابات بودند، خطشان را از فتنه جدا کردند و همانها بودند که در کنار سایر مردم انقلابی، حادثه 9 دی را خلق کردند؛ یعنی مردم در این پیچ تاریخی بموقع عمل کردند و آخرین میخ را بر تابوت فتنهگران کوبیدند.
* با توجه به اینکه انقلابهای رنگی در منطقه اتفاق افتاد، آیا کشور ما مصداق انقلاب رنگی است؟
انقلابهای رنگی چند ویژگی دارد؛ 1ـ بومی نیست و اتاق فرمانش خارجی است و کسانی که چشم طمع به آن کشور دارند و منافع نامشروع برای خودشان تعریف کردهاند، عوامل پنهان و آشکار هستند. 2ـ از جهت فکری از دلدادگان آن بیگانگان در داخل به عنوان سیاهی لشکر استفاده میکنند. 3ـ نظامی را حاکم میکنند که همگام با منافع نامشروعشان باشد و اراده آنها در رقم زدن سرنوشت مردم دخالت داشته باشد. 4ـ یکپارچگی و وحدت اکثریت مردم را در کشور ندارد، ولی اگر نگاه کنید میتوانید پیدا کنید که با منافع درازمدت و استقلال آن کشور منافات دارد. اگر این تفاسیر را در خصوص انقلاب اسلامی بررسی کنید متوجه میشوید که چیزی از این مؤلفهها درباره انقلاب اسلامی وجود نداشته، بلکه کلاً نقاط مقابلش اتفاق افتاده است. انقلاب منشأ خارجی نداشت و با محوریت امام(ره) و روحانیت و مردم بود. با فرهنگ بیگانه نبود، بلکه در مقابل فرهنگ و نفوذ بیگانه و اعتلای فرهنگ داخلی و بومی پیش رفت. اما اینکه حادثه فتنه 88 از مصادیق انقلاب رنگی بود، بله، کاملاً بود. کافی است به نظریه جرج سوروس، یا به نظریه فوکویاما نگاه کنید، یا به نظریه هانتینگتون مراجعه داشته باشید، مجموعهای از این عوامل را خواهید دید و متوجه میشوید که غالب این اصول جنگ نرم و انقلاب رنگی در فتنه 88 بوده است.
1ـ نفوذ بیگانگان بود.
2ـ میخواستند کشور را به دو دسته تقسیم کنند و نمادهای مختلف و رنگهای مختلف داشته باشند. مثلاً رنگ سبز را که نماد مذهبی بود بر گردن سگ انداختند و آدمهای بیحجاب این نماد را به لجن کشیدند.
3ـ تکیه بر دروغ و تقلب هم بود و در تمام انقلابهای رنگی، برنده بحق انتخابات را غاصب معرفی کرده و به زور فرد دیگری را حاکم کردهاند. یکی از نمادهای انقلابهای رنگی مانورهای جمعیتی است تا مردم را به خیابان بکشند.
4ـ اصل دیگر، سپر قرار دادن نخبگان است؛ نخبگانی که دل در گرو زرق و برق کشورهای مداخلهگر دارند و اینها را به عنوان یک نماد تأثیرگذار در میان مردم قرار میدهند.
5ـ اصل دیگر مرعوب کردن حاکمان است و بیان اینکه حاکمان در برابر مردم قرار گرفتهاند تا عقبنشینی کنند.
6ـ اصل بعدی بیانگیزه کردن مدافعان و نیروهای در اختیار نظام حاکم است، مثل نیروهای مسلح. فضایی را ایجاد میکنند که این نیروها در موضع ترحم قرار بگیرند. معمولاً این کارها را در انقلابهای رنگی انجام میدهند.
7ـ اصل دیگر دروغپردازی، شایعهسازی و کشتهسازی است. مثل مورد ندا آقاسلطان و آن پسر بچهای که به دروغ گفتند در درگیریها کشته شده است، در حالی که چند ماه قبل در تصادف کشته شده بود. لذا تمام این عوامل را میشود در فتنه دید؛ عواملی که اشتراکاتی با انقلابهای رنگی داشت.
* در 9 دی مردم، محور بودند، برای اینکه این حضور مردمی را در دیگر عرصههای سیاسی مثل موضوع برجام هم داشته باشیم چه باید کرد؟
نگاه من با خیلی از تعریفهای دیگری که درباره مردم و حضورشان دارند، متفاوت است. اگر من نظرم را بگویم خیلیها جبهه میگیرند. حرف من این است که مردم ممکن است در مقطعی اشتباه کنند، اما چون عنود نیستند و دشمنی ندارند و دلسوزند ممکن است در اثر تبلیغات اشتباه کنند، اما به محض اینکه متوجه اشتباهشان میشوند، خودشان میآیند و جبران میکنند. مثلاً مردمی که بنیصدر را انتخاب کردند، وقتی دیدند که اشتباه بوده، شهید رجایی را انتخاب کردند که گزینه صددرصد مخالف او بود؛ لذا در این موضوع دو عامل مهم وجود داشت؛ یکی رهبری که مرعوب نشد و ایستاد و دومین عامل مردم بودند که ایستادند و آنهایی هم که رفته بودند، برگشتند.