(روزنامه آفتاب يزد – 1396/08/03 – شماره 5024 – صفحه 14)
با به پایان آمدن انتخابات ریاست جمهوری و نیز انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا، نظریه ای در جوامع سیاسی ـ اجتماعی دست به دست می شد با این پیام که«جمنا»، تنها ساز و کاری انتخاباتی داشت و یا این که می خواهد همچنان در عرصه رقابت های سیاسی باقی بماند؟ پاسخ به این سوال هیچ گاه علنی اعلام نشد اما در لفافه و در کنه برخی موضع گیری ها، چنین می شد استنباط کرد که این تشکل، صرفا برای کوتاه مدت و اساسا برای سر و سامان دادن به مباحث انتخاباتی شکل گرفته و عنداللزوم ادامه فعالیت یا عدم ادامه فعالیت این جمعیت، با توجه به ذات اصلی اش؛ از آن دست مباحثی است که بیشتر حاشیه ای است تا متنی و اصلی! خبرنگار از سیدمحمدحسینی پرسیده:«بحث آسیبشناسی انتخابات دوره قبل و علل ناکامی هم بررسی میکنید؟ شاید یکی از نقاط ضعف شما این است که به انتقاد از خود توجه نمیکنید؟» و وی در پاسخ می گوید:«در اینباره ما جلسات متعدد داشتیم با صراحت اشکالات گفته شد قرار نیست همه مباحث و نقدها را در رسانهها مطرح کنیم.»
و این ما را بر آن داشت تا ضمن متذکر شدن این موضوع که دیگر مبحث و انتقادی نمانده که رسانه ای نشده باشد الا آنکه هیچ اصولگرایی تن به دو مسئله مهم نمی دهد یکی آن که حاضر نیست هزینه و دانگ خود از معضل تراشی ها را بپردازد و دیگر آن که هنوز نپذیرفته اند که با یک نقد درون گفتمانی، بسیاری از پتانسیل های فروخفته و نادیده انگاشته شده این طیف مهم سیاسی آزاد شده در عرصه های سیاسی باعث رشد و شکوفایی می شود و همین مسئله ما را بر آن می دارد تا نقبی به گذشته و حالِ ساز و کارهایی داشته باشیم که منجر به ناکارآمدی جمنایی ها شده است.
جمنا یا جمعی جمع ناشدنی؟!
شهریور 96 بود که سیدمحمد حسینی، عضو شورای مرکزی جبهه مردمی انقلاب در جدیدترین اظهارنظر خود اعلام می کند:«جمنا درصدد آن است که تمامی گروهها و افراد را کنار یکدیگر جمع کند. گروههای مشابه جمنا در گذشته نیز تحت لوای اصولگرایی تشکیل شدند، ولی چون ساختار منسجمی نداشتند فعالیتشان تنها محدود به همان دوره انتخابات شد و پس از مدتی منحل و همچون موسمی موقت به خاطرات سپرده شدند.» و گفتن این جملات به سان آب سردی بود که بر پیکره گُر گرفته برخی اصولگرایان ریخته می شد! ابوالقاسم رئوفیان، سخنگوی جبهه ایستادگی ایران اسلامی درباره اظهارات حسینی واکنش نشان داده می گوید:«در جواب دوست خوبم، باید بگویم آزموده را آزمودن خطاست. در انتخابات گذشته آقای حسینی و همفکرانشان با سیاستی که اعمال کردند، متاسفانه هیچ امیدی را برای قاطبه اصولگرایان باقی نگذاشتند. آنها در مسیری گام برنداشتند که به طور طبیعی جبهههای تازه تاسیس در زمان پیدایش خود در آن حرکت میکنند.»
واکنشی دیگر را حسن بیادی، سیاستمدار اصولگرا و دبیرکل جمعیت آبادگران از خود نشان می دهد که او نیز نظری مشابه رئوفیان نسبت به ساختار جمنا داشته می گوید:«شکستهای سریالی اصولگرایان نه در این مباحث بلکه در مباحث عمیقتر و عملکرد گذشته افراد ریشه دارد. با اسم عوض کردن، ماهیت تغییر نخواهد کرد. این درس را ما از گذشته گرفته ایم. آنها در سه انتخابات گذشته شکست سختی خوردند. به نظر من افراد پشت پرده جمنا، موفق نخواهند شد که این حرکت را به سر منزل غایی خود برسانند. هر حرکت آنها منجر به شکست میشود، چرا که اقدامات آنها چیزی جز تفرقه برای اصولگرایان به بار نیاورد. آنها نه در جهت اجماع همه طیفهای اصولگرایی بلکه در جهت عمیق کردن اختلافات حرکت کردند. تمامیتخواهی گروه خاص در جمنا سبب شد چیزی جز شکست نصیبشان نشود. حتی در انتخابات شوراهای 92 نیز که 50 درصد کرسیهای شورا را بهدست آوردند، به نوعی عملکرد آنها معنیای جز شکست نداشت.»
دنبال کردن این گونه موضع گیری ها و واکنش نشان دادن ها سخت نیست اما وقتی محمد رضا باهنر می گوید:«تداوم محوریت جمنا در میان اصولگرایان مشخص نیست » می شد حدس زد که چهره هایی دیگر از جناح مانند کریمی اصفهانی نیز واکنش نشان داده بگوید:«با توجه به تفکر حاکم بر افرادی که اکنون در درون جمنا هستند بعید است که جبهه مردمی این قدرت را داشته باشد که محوریت اصولگرایان را به دست گیرد. با توجه به اینکه جمنا از لحاظ قانونی هم به عنوان جبهه محسوب نمیشود.»
حتی اگر رئیس شورای مرکزی جمنا از تغییرهای احتمالی جبهه مردمی سخن گفته و اظهار کرده باشد که قطعا در ساختار، سازمان و فعالیتهایی که این جبهه پیش از انتخابات انجام داده به دنبال بازنگری و ارتقای ساختار هستیم، اما بودند کسان دیگری از درون جمنا که انتقادهای تند و تیزی به نوع عملکرد این تشکیلات داشته اند؛ کسانی مانند آصفری که گفته بود:«جمنا نتوانسته همه نیروهای انقلاب را جمع کند یعنی همه جریانات اصولگرایی را به آن اتحاد و انسجام برساند. یکی از دلایل این اتفاق هم به خاطر بسته نگاه کردن جمنا است. جمنا اگر دایره را بازتر می کرد و بیشتر اجازه نظریه پردازی به افراد می داد، می توانست موفق تر باشد.
در واقع یکی از دلایلی که جمنا نتوانست جاذبه به حد اعلا داشته باشد، آن نگاه بسته ای بود که نتوانست همه را جمع کند». آصفری همانی است که پیشتر از برخی مدیران جمنا به عنوان افرادسوخته نام برده بود! منهای جبهه پیروان که«سخت و سفت» به جمنا ارادت دارد باید گفت اصولگرایانی که تحت لوای حمایت از قالیباف به فعالیت های حزبی و انتخاباتی مشغول هستند و چهره هایی دیگر همچون لاریجانی که کم کم به تیم اعتدالیون می پیوندد، هرگز سیطره جمنا بر همه اصولگرایان را نمی پذیرند و این ذهن را بازگشت می دهد به اظهار نظری کاملا دقیق و بررسی شده از سوی شناخته شده ترین تئوریسین اصولگرایان یعنی امیر محبیان.
نه در فاصله اردیبهشت تا مهرماه 96 که اواخر سال 94 امیر محبیان پرده از یک راز بزرگ برمی دارد و آن راز این است که:«اصولگرایان دیگر از احمدی نژاد حمایت نخواهند کرد»! چهره هایی همچون سید محمد حسینی یا کمال سجادی ممکن است این حرف محبیان را درست متوجه نشده باشند و چنین برداشت کرده که منظور این چهره معتبر در طیف اصولگرایان، تنها و تنها محمود احمدی نژاد است در حالی که محبیان در تبیین این تئوری بسیار دقیق و بررسی شده به این مسئله نیز اذعان دارد.
محبیان با اشاره به برخی اقدامات حاشیه ایاحمدی نژاد (خانه نشینی 11 روزه و...) می گوید:«در همان زمان هم تمام اصولگرایان به رفتار های نادرست احمدی نژاد اعتراض کردند.
بسیاری از افراد و جریانات اصولگراها حتی به نوعی از احمدی نژاد بازگشتند و روی برگرداندند. بعد از این رفتارها بود که اکنون بسیاری از اصولگرایان دیگر از احمدی نژاد حمایت هم نمی کنند. اتفاقا به نظر من این نوع عملکرد اصولگرایان بسیار خوب و درست است. وقتی کسی اشتباه می کند حتی اگر از نزدیکان سیاسی خودشان هم باشند این روحیه را دارند که با صراحت انتقاد و اعتراض خود را بیان کنند.»
نقطه تقابلی عمده اصولگرایان با پاره ای از جمنا نشینان نیز همین مسئله است یعنی کسانی که حتی در ظاهر هم از احمدی نژاد فاصله نگرفتند و این مسئله باعث شده تا بسیاری از چهره های برجسته این طیف نیز به دلیل پرهیز از افتادن به دام احمدی نژادی ها قید همه نوع حضوری در چنین تشکل هایی را از بیخ و بن زده یا بزنند و این آغازی است بر پایان یک ماجرای کهنه اما آزاردهنده!
کم نوشته نشده است درباره:«بیم ها و امیدهای اصولگرایان در مورد آینده جمنا»، کم بحث نشده پیرامون: «آینده «جمنا» در اغما» و کم نشنیده ایم از علل:«خداحافظی غیرمنتظره اصولگرایان با جمنا» وقتی در حین مبارزات انتخاباتی نوشته می شود:«ما شاهد تولد غیررسمی یک جریان نواصولگرا هستیم که در آن اصولگرایان کلاسیک به وضوح کنار گذاشته شدهاند و در منتهی علیه راست آنها نیز بخشی از تندروترین نیروهای جبهه پایداری حذف شدند.» باید پذیرفت که این چنین یک تنه به قاضی رفتن هیچ معنا و مفهومی ندارد الا آن که باور کنیم:«فرار اصولگرایان از نقد درون گفتمانی» ریشه ای است و علاج ناپذیر!
حسینی نماینده کدام طیف از اصولگرایان است؟
حسینی گفته که:«اشکالات اصولگرایان رامیدانیم، اما قرار نیست رسانهای کنیم!» و اما این اشکالات برخاسته از یک نقد درون گفتمانی و آسیب شناسانه است یا حمله ای است در لفافه به کسانی که حضور و وجود برخی ها را در ساز و کارهای اصولگرایان نمی پذیرند؟
این سوال به گونه ای دیگر نیز می تواند مطرح شود و آن این که آیا اصولگرایان چنین مجوزی را برای شناسایی نقاط ضعف خود به جمنایی ها داده اند یا این طیف با یک حرکت رو به جلو سعی دارند نگاه ها را به برخی:«بگم بگم»های به یاد ماندنی معطوف نمایند؟
نکته ای که احتمالا از ذهن وزیر ارشاد دولت محمود احمدی نژاد حذف شده یا این که به عمد دچار خودفراموش شدگی شده آن است که اصولگرایان ابایی عجیب دارند از اعتماد دوباره به احمدی نژادی ها، که اگر این مهم هم خوشآیند نباشد باید گفت اصولگرایان میانه ای با نقد درون گفتمانی ندارند، این چیزی نیست که کسی نداند یا نیازی باشد که رسانه ای شود! این مهم را بسیاری از دلسوزان اصولگرایی و نیز تئوریسین های این طیف به صراحت گفته اند اما آن چه می توان از این طرز سخن گفتن حسینی برداشت کرد آن است که جمنا دارد تلاش می کند با حملاتی این چنین ساختار شکنانه به اصولگرایان، باقی ماندن خود را به هر شکل و طریق ممکن تضمین نماید. حال باید منتظر ماند و واکنش عقلای این قوم را دید آن هایی که نه به پایداری روی خوش نشان دادند نه به یکتا و نه حتی به جمنا!
http://aftabeyazd.ir/?newsid=87967
ش.د9603929