(روزنامه آسمانآبي - 1396/07/19 - شماره 84 - صفحه 13)
اقدام اخیر دونالد ترامپ در تعلیق «برنامه حمایت از کودکان و نوجوانان مهاجر فاقد اسناد هویتی و مهاجرتی» (داکا) که باراک اوباما پایهگذار آن بود، هم شهروندان عادی و هم سیاستمداران آمریکایی را شگفتزده کرد. این اقدام رئیسجمهوری جنجالی آمریکا میتواند ضربهای دیگر بر اقتصاد مهاجرمحور این کشور وارد کند. ترامپ در هشت ماهی که ساکن کاخ سفید شده، فرمانها و محدودیتهای مهاجرتی متعددی صادر کرده است. این اقدامات ترامپ موضوع مهاجرت را به یکی از مباحث مهم قانونگذاران و سیاستمداران آمریکایی تبدیل کرد. اقدام اخیر رئیسجمهوری آمریکا علیه «داکا» موضوع تازهای نیست و به دوران ریاستجمهوری رونالد ریگان بازمیگردد؛ او با امضای فرمانی، مهاجران فاقد مدارک هویتی و مهاجرتی را بخشید. جورج بوش هم تلاشی ناموفق کرد تا همین راه را ادامه دهد. بااینحال، اقدامات و سیاستهای بوش برای کاهش تعداد تازهواردان به آمریکا از میزان مهاجران قانونی به خاک این کشور هم کاسته است.
نوا اسمیت، تحلیلگر اقتصادی «بلومبرگ»، سیاستهای ضدمهاجرتی ترامپ را زیر سوال میبرد و میگوید: «اقدامات ترامپ در محدودکردن ورود مهاجران اشتباه بزرگی است. اقتصاد آمریکا در شرایط فعلی نیاز دارد که مرزهای خود را روی مهاجران باز کند تا هم سطح زندگی بازنشستگان آمریکایی ارتقا پیدا کرده و پویایی و کارآفرینی مهاجران هم روند نزولی ایجاد مشاغل جدید را متوقف کند. واقعیت این است که ترامپ و دیگر مخالفان پذیرش مهاجران درباره تهدیدهای فرهنگی و قانونی تازهواردان به آمریکا اغراق میکنند. در یک دهه اخیر، بهطور متناوب از تعداد مهاجران غیرقانونی در آمریکا کاسته میشود و این نکته مورداشاره ترامپ و دولتمردان آمریکا قرار نمیگیرد.»
نکته دیگری که موردتوجه حامیان اقدامات ضدمهاجرتی قرار میگیرد، تهدید اقتصادی این تازهواردان است. ترامپ نیز در این زمره قرار میگیرد. رئیسجمهوری آمریکا بارها به تبعات اقتصادی منفی ورود مهاجران به کشورش اشاره کرده است، اما آیا واقعا مهاجران تهدید اقتصادی برای آمریکا و دیگر کشورهای توسعهیافته تلقی میشوند؟ حقوق بالای تازهواردان حرفهای و کاربلد، برهمخوردن تعادل عرضه و تقاضا و نیز کمارزششدن نیروی کار در پی ورود تعداد زیادی نیروهای کار خارجی را بهعنوان اثرات منفی ذکر کردهاند.
کیمبرلی آمادئو، استاد علوم اقتصادی دانشگاه پرینستون، در اینباره به «ایبیسینیوز» میگوید: «شاید این ادعاها تا حدی صحیح باشد، اما تاکید بر اینکه با افزایش جمعیت میزان حقوقها کاهش خواهد یافت، استدلالی منطقی نیست. اگر اینگونه بود در دوره افزایش بیسابقه زادوولد در آمریکا، حقوق کارگران آمریکایی تا حد چشمگیری کاهش مییافت. زمانیکه نیروی کار جدید وارد بازار میشود، کسبوکارهای جدید نیز رونق مییابد. در آمریکا بسیاری از مهاجران کسبوکار جدید راهاندازی کردهاند. در چنین شرایطی، اگر نرخ توسعه کسبوکارها با روند افزایشی ورود مهاجران هماهنگ باشد، حقوق نیروی کار بومی کاهش نخواهد یافت.»
اقتصاد متکی به مهاجران
براساس آمار رسمی در سال 2015، حدود 43.3 میلیون مهاجر در آمریکا زندگی میکردند که 13.5درصد کل جمعیت آمریکا را در برمیگرفت. در میان این میلیونها مهاجر، نزدیک به 70 هزار نفر پناهجو بودند و 26هزار نفر هم درخواست پناهندگی داده بودند. از سوی دیگر، این مهاجران، حدود 40.6 میلیون کودک دارند که در آمریکا به دنیا آمدهاند؛ بهاینترتیب، این 81میلیون نفر مهاجر و خانوادههای آنها حدود 25درصد جمعیت آمریکا را شامل میشود. 75درصد این مهاجران هم بهطور قانونی با فرزندان خود در آمریکا زندگی میکنند. سطح سواد این مهاجران از متوسط سواد آمریکاییها پایینتر است، اما در سالهای اخیر این روند تغییر کرده و اتکای اقتصاد آمریکا به مهاجران بیش از گذشته شده است. اتخاذ سیاستهای ضدمهاجرتی ازسوی ترامپ با هشدار کارشناسان اقتصادی همراه بوده است.
دانیل کاستا، مدیر مرکز تحقیقاتی حقوق مهاجرتی، وابسته به مؤسسه سیاستهای اقتصادی در واکنش به سیاستهای ضدمهاجرپذیری دولت آمریکا، میگوید: «برای نمایانشدن تاثیر اقتصادی کاهش ورود مهاجران به آمریکا نیازمند گذشت زمان هستیم، اما با توجه به آماری که درباره وابستگی اقتصاد و کسبوکارهای آمریکایی به مهاجران وجود دارد، این تاثیر منفی برای آمریکا فاجعهبار خواهد بود. اگر همه مهاجران از میان نیروهای کار آمریکا خارج شوند، اقتصاد این کشور ضربهای مهلک خواهد خورد. ورود مهاجران به یک کشور با اقتصاد توسعهیافته میتواند هم بر تعداد کسبوکارهای جدید تاثیر خواهد گذاشت و هم سطح مهارت نیروی کار در آمریکا را بالا خواهد برد. بر همین اساس و در صورت خروج این نیروی کار عظیم، شاید تعدادی از نیروهای کار در آمریکا بتوانند بخشی از جای خالی را پر کنند، اما شکافی بیسابقه میان نیروی کار عادی و حرفهای ایجاد خواهد شد که سقوط اقتصادی آمریکا را در پی خواهد داشت.» براساس آمار رسمی، مهاجران در آمریکا درآمدی حدود 1.3 تریلیون دلار کسب و رقمی حدود 105 میلیارد دلار هم برای هزینههای ایالتی و مالیاتی پرداخت میکنند. 224میلیون دلار هم هزینه مالیاتهای فدرال آنها میشود. بر همین اساس، مهاجرانی که در آمریکا زندگی میکنند تا رقمی معادل 927میلیون دلار هم قدرت خرید دارند.
نمونههای موفق
جرمی رابینز، مدیر مؤسسه «مشارکت برای اقتصاد جدید آمریکا»، میگوید: «مهاجران نقشی بسیار حیاتی در اقتصاد آمریکا ایفا میکنند. نمیتوان هیچ بخشی از اقتصاد و صنعت آمریکا را بدون نیروی کار مهاجران تصور کرد. اگر نگاهی به شرکتهای بزرگ آمریکایی و کسبوکارهای جدید بیندازید، نمونههای زیادی از مهاجران موفق را مشاهده میکنید. استیو جابز شرکت اپل را تاسیس کرد که پدر بیولوژیک او مهاجری سوری بود یا میتوان به گوگل اشاره کرد که یکی از موسسان آن در مسکو متولد شده است.» با آنکه مهاجران حدود 13 درصد جمعیت آمریکا را تشکیل میدهند، 15درصد خروجی اقتصاد آمریکا مرهون همین مهاجران است. مگ ویه هه مدیر مؤسسه سیاستهای اقتصادی و مالیاتی، هم تحلیل مثبت از نقش اقتصادی مهاجران در آمریکا و دیگر اقتصادهای توسعهیافته دارد.
او در «گاردین» مینویسد: «مهاجرانی که بهطور قانونی در آمریکا زندگی میکنند سالانه حدود 11.6میلیارد دلار را برای پرداخت هزینههای ثابت ایالتی و فدرال از جمله مالیاتها پرداخت میکنند. حال اگر حدود 11میلیون نفر مهاجر غیرقانونی را که بهدنبال دریافت برگههای شهروندی خود هستند نیز در کنار مهاجران قانونی قرار دهیم، تنها رقم مالیات پرداختی سالانه آنها نزدیک به دومیلیارد دلار خواهد بود.»
افزایش جهانی نرخ مهاجرت
درحالحاضر، سالانه حدود 15میلیون نفر به تعداد مهاجران افزوده میشود که چهار انگیزه آنها را به مهاجرت واداشته است؛ اقتصادی، (6 میلیون نفر) درسی و دانشجویی چهارمیلیون نفر، خانوادگی دومیلیون نفر و پناهجویی حدود سهمیلیون نفر. 20میلیون مهاجر تاییدشده هم در مناطق مختلف جهان زندگی میکنند که 86درصد آنها در کشورهای همسایه سرزمین خود پذیرفته شدهاند. این رقم در 10سال اخیر 70درصد افزایش داشته است. ایان گولدن، مدیر مدرسه اقتصادی مارتین، وابسته به دانشگاه آکسفورد درباره تاثیر مهاجرت و وضعیت اقتصادی و بازار کار کشور میزبان در «فارن افرز» مینویسد: «چند سوال اساسی در اینباره وجود دارد که سیاستمداران و قانونگذاران باید قبل از هر تصمیم به آنها پاسخ دهند؛ تعریف ما از بازار کار چیست؟ آیا باید برای گروهها و نیروی کار با مهارتهای متفاوت تعاریف متفاوتی هم از بازار کار داشته باشیم؟ و در این صورت این دو مدل بازار کار میتوانند مکمل یکدیگر باشند و رابطه آنها چگونه خواهد بود؟ در چنین سیستمی، نیروی کار بومی با مهارت پایین را میتوان در کنار نیروی کار خارجی با همین سطح از مهارت قرار داد یا اولویت با نیروی بومی است؟ سطح دستمزدها با چه تغییری روبهرو خواهد شد؟ آیا تاثیر ورود مهاجران به اقتصادی توسعهیافته با بازار کار پررونق با پذیرش مهاجران در اقتصادی نوپا یکسان خواهد بود؟ بااینحال، آنچه نمیتوان انکار کرد این است که با توجه به وضعیت بحرانی در کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه، مهاجرت بهعنوان یک پدیده مهم در دنیای امروز موردتوجه است و نمیتوان در برابر آن ایستادگی کرد. درحالحاضر حدود 230میلیون مهاجر در کشورهای مختلف زندگی میکنند که معادل 3درصد جمعیت کره زمین میشود. با اینکه در سالهای اخیر وخیمترین بحران مهاجرت در تاریخ را سپری میکنیم، این رقم در صد سال اخیر تغییر چندانی نکرده است. جمعیت جهان در همین مدت حدود چهار برابر افزایش یافته و به همین میزان هم بر تعداد مهاجران و پناهجویان افزوده شده است. نکتهای دیگری که نمیتوان آن را نادیده گرفت این است که در ابتدای قرن بیستم فقط 50کشور در جهان بودند و درحالحاضر این رقم به حدود 200کشور رسیده است؛ افزایش مرزها و مهاجرت.»
https://asemandaily.ir/post/4264
ش.د9603153