(روزنامه جوان - 1396/06/07 - شماره 5175 - صفحه 2)
دولت دوازدهم نزديك يك ماه است كار خود را آغاز كرده و طبيعي است كه اين روزها ديگر از جنب و جوش سياسي در عرصه سياسي خبري نيست. بسياري از احزاب با توجه به نتايجي كه تاكنون درگير آن بودهاند به دنبال بازسازي نيروهاي خود در ردههاي مختلف بوده و جوانگرايي را به عنوان يك راهبرد جدي در دستور كار خود قرار دادهاند، حتي در اين ميان برخي از دبيران با سابقه احزاب نيز به طور داوطلبانه خود را كنار كشيده و اعلام كردهاند جوانان بايد سمتهاي حزبي را به دست بگيرند. طبيعي است كه تمامي اين اقدامات براي حضور در انتخاباتهاي آينده است. با اين حال بخشي از اين تغييرات در بدنه احزاب و تشكلهاي سياسي و در سطح كلان و بين سياستورزان اصلي نيز اتحادهاي جديدي براي حضور در رقابتهاي آينده خلق کرده است.
همه ميدانند كه براي حضور قدرتمند در ميداني همانند انتخابات رياست جمهوري نياز به تدارك جدي وجود دارد و اين تدارك جدي بايد از مدتها پيش آغاز شود. نكته جالب اينجاست كه بخشي از اين ائتلافسازيها موجب واكنش برخي گروهها و ائتلافهاي سياسي نيز شده است.
ائتلاف روحاني - لاريجاني به واقعيت ميپيوندد؟
ائتلاف روحاني به عنوان رئيس دولت دوازدهم و همچنين علي لاريجاني به عنوان رئيس مجلس دهم براي انتخابات آينده فرضيهاي است كه ذهن بسياري از كارشناسان را قلقلك ميدهد، البته همه ميدانند كه اين دو هم اكنون در يك ائتلاف تمامعيار قرار دارند. حضور لاريجاني در رأس مجلس دهم سبب شد تا عملاً دولت روحاني در مقاطع مختلف و به خصوص بر سر تصميمهاي سرنوشتساز كوچكترين فشاري از سوي مجلس احساس نكند. بارزترين نمونه چنين ائتلافي تصويب برجام در كمترين زمان ممكن در مجلس شوراي اسلامي بود.
در جريان بررسي صلاحيت وزراي پيشنهادي دولت روحاني نيز اين ائتلاف و حضور ناهمگون سه فراكسيون جداگانه در مجلس سبب شد تا وزراي روحاني با كمترين دردسر ممكن رأي اعتماد را دريافت كنند. در اين ميان تنها حبيبالله بيطرف بود كه نتوانست رأي اعتماد مجلس را دريافت كند. اين در حالي است كه در مجالس قبلي به طور متوسط سه وزير نميتوانستند از سد رأي اعتماد مجلس گذر كنند و حتي كار به ارائه دوباره و سه باره وزير براي يك وزارتخانه ميكشيد، از اين رو بعيد نيست با اين سطح از موفقيت همكاري روحاني و لاريجاني انتخابات بعدي نيز تكرار شود. زماني كه حسن روحاني ديگر نميتواند كانديداي انتخابات رياست جمهوري شود، ميدان رقابت بسيار جديتر از انتخابات ارديبهشت ماه امسال خواهد بود.
مدلي بدون هيچ بدنه مردمي
اينكه روحاني و لاريجاني بتوانند مدل موفقي را براي حضور در انتخابات رياست جمهوري تدارك ببينند، به گونهاي كه قدرت از اين ائتلاف خارج نشود، مستلزم محقق شدن شرايط و زمينههايي است. واقعيت اين است كه روحاني خود نيز به خوبي ميداند بدون شبكههاي اجتماعي اصلاحطلبان شانس چنداني براي موفقيت درعرصه نهادهاي انتخابی ندارد.
نگاهي به اتفاقات انتخابات ارديبهشت ماه سال گذشته به خوبي اين نكته را نشان داد. روحاني زماني كه متوجه شد رقابت وي با رقيبانش به شدت ميليمتري و نزديك شده، براي تضمين موفقيت خود مواضع تندي را در كمپينهاي انتخاباتي در پيش گرفت كه همه را حيرت زده كرد، حتي برخي اصلاحطلبان نيز از چنين لحني تعجب كردند و آن را براي روحاني عجيب دانستند. مطرح شدن بحثها و سخناني كه عملاً سخنان نيروهاي اپوزيسيون را درباره عملكرد دستگاه قضايي نظام جمهوري اسلامي ايران تأييد ميكرد، نكتهاي نبود كه از چشم همگان دور بماند. البته در همان زمان اين پيشبيني جدي بود كه چنين سخناني ارزش تبليغاتي داشته و هيچگاه قولهايي همچون رفع حصر يا ارائه پستهاي بالاي مديريتي به زنان محقق نخواهد شد. اتفاقات بعدي عملاً نشان داد پيشبيني فوق كاملاً صحيح بوده است. در حالي كه برخي شخصيتهاي اصلاحطلب صحبت از حضور سه وزير زن در كابينه ميكردند، در نهايت جايگاه زنان در كابينه روحاني محدود به چند پست معاونت باقي ماند و خبري از معرفي وزير زن به مجلس نشد.
برخي طرفداران روحاني نيز براي توجيه اين تصميم آن را متوجه فشارهاي خارج از كابينه دانستند و صد البته هيچگاه نيز منبع اين فشارها را معرفي نكردند. در مسئله حصر نيز تمام وعدهها و قولها تنها به چند اظهار نظر ختم شد كه صد البته نادرستي آنها با واكنش مقامات قضايي روشن شد. حالا سؤال اينجاست كه آيا باز هم ميتوان از اين مدل در جريان انتخابات استفاده كرد. طبيعي است كه حتي در صورتي كه سران اصلاحطلبان نيز مايل به انجام چنين كاري باشند، بدنه اجتماعي راضي نخواهد بود به چنين معاملهاي تن در دهد. در كنار اين لاريجاني كه خود را به عنوان نماينده طيف راست سنتي در عرصه سياسي معرفي ميكند، فاقد پايگاه اجتماعي مؤثر در سطح جامعه است. آراي وي در شهر قم نشان داد لاريجاني با داشتن هشت سال سابقه رياست مجلس در شهري مانند قم نميتواند از يك نماينده معمولي مجلس پيشي بگيرد.
با چنين شرايطي طبيعي است كه وي بتواند در انتخاباتي مانند انتخابات رياست جمهوري كه بسيار متكي بر موجسازي در طبقات مختلف اجتماعي است به پيروزي برسد.
چالشهاي اصلاحطلبان براي معرفي يك كانديداي جديد
از سوي ديگر اصلاحطلبان نيز با سؤالات بسياري در خصوص اين مشاركت روبهرو هستند. طبيعي است که اصلاحطلبان به دنبال حضور مستقل در انتخابات رياست جمهوري و مجلس شوراي اسلامي در دورههای آينده هستند؛ تجربيات در انتخابات مجلس و به خصوص فراكسيون اميد و اتفاقات روي داده در آن به خوبي نشان داد برخي اشخاص با وجود اعلام وفاداري حزبي چگونه به سمت ديگري متمايل ميشوند و عملاً تمام هزينه بر محبوبيت اجتماعي اصلاحطلبان وارد ميشود. در شرايط فعلي گزينههاي دیگری در مقابل اصلاحطلبان قرار دارد كه از آن جمله ميتوان به امكان كانديداتوري مجدد اسحاق جهانگيري در انتخابات رياستجمهوري اشاره كرد.
جهانگيري در انتخابات گذشته به خوبي نشان داد ميتواند با توجه به پيوندهاي قبلي خود به عنوان يك كانديداي قابل وارد صحنه مبارزه شود، البته گرايشات كارگزاراني نيز در جهانگيري وجود دارد، اما نشان داده براي اصلاحطلبان حاضر به دادن هزينه است. در كنار اين جهانگيري خود را به عنوان يك رابط مطمئن با رأس نظام معرفي كرده است، البته گزينههاي بالقوه ديگري نيز براي اصلاحطلبان وجود دارد اما جهانگيري دم دستيترين گزينه براي اصلاحطلبان است.
اصولگرايان چه ميكنند
اصولگرايان نيز در اين ميان به دنبال ارائه چهرههاي جديد براي حضور پرقدرتتر در عرصه سياست هستند و در ميان آنها چهرههاي قابل قبولي نيز به چشم ميخورد. با اين حال آنچه اصولگرايان در ميان ائتلاف بايد به آن توجه كنند، تلاش براي ارائه صحيح راهبردهاي طيف اصولگرا جهت اداره كشور است. مردم به خوبي نشان دادهاند تنها به شعارها توجه نميكنند بلكه برنامه و راهبردهاي جدي تنها چيزي است كه ميتواند نظر آنان را به خود جلب كند؛ نكتهاي كه جاي خالي آن در انتخابات گذشته به چشم ميخورد.
ش.د9602463