(روزنامه شرق - 1396/06/12 - شماره 2953 - صفحه 9)
دیدهبان حقوق بشر در گزارش سالانه خود (سال ٢٠١٢) نوشت پیروان دو طایفه شیعه و اسماعیلیه در عربستان از تبعیضهای شدید رنج میبرند. به گفته این سازمان بینالمللی مدافع حقوق بشر هرکس از شیعیان به صورت علنی اعتقادات خود را بر زبان آورد، بهخصوص در مکه و مدینه ممکن است بازداشت شود. این سازمان در گزارش سالانه خود اعلام کرد تبعیض رسمی علیه شیعیان شامل «فعالیتهای دینی و تربیتی و حتی سیستمهای قضائی» میشود. مقامات حکومتی بهعمد «شیعیان را از بعضی از مشاغل عمومی» کنار زده و مخالف ابراز علنی مذهبشان هستند؛ سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که رابطه شیعیان با حاکمان سعودی چگونه است؟
انضمام احساء و قطیف
١٢ آوریل ١٩١٣ بود که آلسعود الهفوف (مرکز استان احساء) را بعد از یک مقاومت ضعیف که مورد حمایت ترکیه نیز بود، اشغال کرد. موضعگیری بزرگترین مجتهد شیعی یعنی «شیخ موسی بو خمسین» و تعداد دیگری از شخصیتهای منطقه مبنی بر عدم مقاومت، نقش تعیینکنندهای در پیروزی سریع عبدالعزیز آلسعود داشت. او بعد از پیروزی توافقی را با رهبران شیعه امضا کرد که به موجب آن «آزادی دینی اهالی» و «امنیت و مساوات» آنها را تأمین و در مقابل آنها نیز ارادتشان را به خاندان آلسعود ابراز كنند و تابع دولت جدید باشند. به دنبال اشغال الهفوف، عبدالعزیز آلسعود گروهی ١٠نفری به رهبری «ابن سویلم» را به قطیف فرستاد تا برای ورود مسالمتآمیز به آنجا گفتوگو کنند.
مرجعیت دینی و رهبری سیاسی قطیف بین مقاومت و جلوگیری از خونریزی و در نتیجه تسلیمشدن، تردید داشتند تا اینکه «شیخ علی ابوعبدالکریم الخنیزی» که مخالف مقاومت بود و میگفت نباید خونی ریخته شود، موضوع را فیصله داد. بهاینترتیب شاهزاده «عبدالرحمان بن سویلم» فرستاده ابن سعود به قطیف موفق شد در تاریخ ١٥ می ١٩١٣ این منطقه را نیز تصرف کند. تصرف دو بخش احساء و قطیف که دارای وسعت جغرافیایی و ثروتهای زیادی (حتی قبل از اکتشاف نفت) بودند، قدرت جدیدی به دولت تازهتأسیس عربستان سعودی داد. نیروهای حامی ترک که در این دو منطقه مستقر بودند، مجبور به ترک آنجا از طریق دریا شدند. ابن سعود سعی کرد با آشتی و دعوت به همزیستی مسالمتآمیز تمایل منطقه را متوجه خود کند. او همچنین توافقاتی را امضا کرد که به موجب آن نباید به اعتقادات اهالی خدشهای وارد میشد یا امنیت آنها مورد تعرض قرار میگرفت. ابن سعود بعدها شیخ علی الخنیزی را بهعنوان قاضی کبیر منطقه تعیین کرد و او به صورت مساوی بین شیعیان و اهل تسنن قضاوت میکرد.
ابتکار عملی که با روش و مذهب افراطی وهابی کاملا در تناقض بود. تبار شیعیان عربستان و حضورشان در شرق شبهجزیره به اواخر قرن سوم هجری برمیگردد. یعنی زمانی که قرمطیهای وابسته به فرقه اسماعیلیه بر این منطقه مسلط شدند. این منطقه در گذشته تحت عنوان بحرین شناخته میشد. امروزه سه منطقه بحرین، قطیف و احساء از مهمترین مراکز شیعیان در شبهجزیره عربستان به شمار میروند. جمعیت شیعیان عربستان به حدود ١٥ درصد از کل جمعیت این کشور میرسد. جمعیت عربستان در سال ٢٠١٥ حدود ٣١ میلیون نفر برآورد شد. شهروندان سعودی بیش از ٢٠ میلیون نفر از این جمعیت را تشکیل میدهند. شیعیان در سایر مناطق از جمله مدینه، عسیر، جیزان، نجران (در جنوب) و جده، ینبع (در غرب) ساکن هستند و گرایش اصلیشان امامیه (اثنیعشری) و پس از آن اسماعیلیه و زیدیه است.
نفت
پس از کشف نفت در عربستان سعودی در می ١٩٣٣، پادشاه در فرمانی ملوکانه به شرکت استاندارد اویل کالیفرنیای آمریکا امتیاز کاوش برای نفت در منطقه الشرقیه را واگذار کرد. این اتفاق شروع یکسری تحولات ریشهای در عربستان بود بهگونهای که نفوذ اقتصادی و سیاسی ایالات متحده را بر این کشور بسط داد. کشف نفت پیامدهای مهمی در داخل عربستان داشت و تغییرات اقتصادی و اجتماعی مهمی را از جمله در منطقه الشرقیه به وجود آورد. صنعت تازهمتولدشده نفت تعداد زیادی از ساکنان محلی و سایر مناطق عربستان را به خود جلب کرد. با تبدیل عربستان به یکی از مهمترین منابع انرژی در جهان، ساختار اجتماعی - طبقاتی و مدرن این کشور نیز شروع شد. همزمان تشکلهای کارگری سیاسی و جدیدی به وجود آمد که دیگر مانند گذشته تابع وابستگیها و باورهای سنتی قبایلی و قدیم نبود.
آنها روابط اجتماعی جدیدی را شکل میدادند که مبتنی بر منافع مشترک صرفنظر از خصوصیتهای قبایلی و طایفهای افراد بود. نخستین اعتصاب کارگران در منطقه الشرقیه سال ١٩٤٤ اتفاق افتاد. کارگران خواستههای صنفی و سندیکایی خود را مطرح کردند. نخستین کمیته کارگری در سال ١٩٥٢ شکل گرفت و کوشید خود را بهعنوان نماینده کارگران شرکت استاندارد اویل معرفی کند. می سال ١٩٥٦ تظاهرات کارگری دیگری علیه پایگاه نیروهای آمریکایی در ظهران به راه افتاد. این بار نیز شیعیان به صورتی فعال در کنار کارگران سعودی مشارکت داشتند و حتی تعدادی از آنها جزء رهبران و فعالان کارگری محسوب میشدند.
وقتی یک تجمع گسترده در نیمه ژوئن ١٩٥٦ در یکی از مزارع قطیف تشکیل شد و رهبران کارگران در آن اقدام به ایراد سخنان آتشین کردند، نیروهای امنیتی به این تجمع یورش برده و تعداد زیادی از کارگران و روشنفکران حاضر در آن تجمع اعم از شیعه و سنی را بازداشت کردند. اعتراضات کارگری باز هم ادامه پیدا کرد و اوج آن در ٢٣ سپتامبر ١٩٥٦ و در اثنای دیدار «جمال عبدالناصر» از عربستان سعودی بود. سال ١٩٦٣ نیز دستگیریهای گستردهای صورت گرفت. یک بیانیه رسمی از طرف دولت منتشر شد و گفت گروهی شیعی را دستگیر کرده است که هدفشان ترویج تفکراتی ویرانگر و تعرض به امنیت دولت بوده است. بعد برای این افراد احکام سنگینی بین ١٠ تا ١٥ سال زندان بریده شد. اغلب این محکومان را شیعیان تشکیل میدادند. در جهان عرب، شیعیان نیز مانند ناسیونالیستها، بعثیها، کمونیستها و ناصریها، از ابتدای فعالیتهای مخفی سیاسی نقش تعیینکنندهای داشتند.
سال ١٩٦٩ صدها نفر از مناطق مختلف عربستان (که شیعیان نیز نیمی از آنها را تشکیل میدادند) به بهانه کشف یک توطئه برای سرنگونی نظام بازداشت شدند. بعد معلوم شد بیشتر آنها نظامیان و افسران بودند و حتی یک شیعه نیز بینشان نبود.
سال ١٩٧٩ در ایران انقلاب شد و این موضوع دولت عربستان را نگران کرد. نوامبر سال ١٩٧٩ برخوردهای خشونتباری بین شهروندان شیعه عربستان با نیروهای امنیتی روی داد که دهها کشته و صدها بازداشتی بهدنبال داشت. رهبران سیاسی شیعه نیز تحت پیگرد قرار گرفتند.
رویکرد اصلاحات
دهه ٨٠ فعالیت شیعیان رنگ دیگری به خود گرفت. آنها تلاش کردند نوعی مصالحه در پیش بگیرند، در انتخابات شرکت کنند و به تقویت جامعه مدنی روی آورند، بدون اینکه با قدرت حاکم برخوردی داشته باشند. آنها بارها خواستههای روشنی را برای حفظ وحدت ملی مطرح کردند و برای اینکه وابستگیشان را به وطن اثبات کنند، گفتند هدفشان تقویت یک جامعه مدنی است که در دولت مشارکت داشته باشد و درعینحال مانع احتکار قدرت و استبداد شود.
سال ١٩٣٣ پس از دیدار ملک فهد بن عبدالعزیز با چهار نفر از رهبران شیعه عربستان، آنها با دولت به یک تفاهم دست یافتند. به موجب این تفاهم، مخالفان به فعالیتهای خود در خارج خاتمه دادند و در عوض به آنها اجازه داده میشد به وطن بازگردند، همچنین قرار شد زندانیان شیعه آزاد شوند. سال ٢٠٠٣ شیعیان طوماری با عنوان «شرکای میهن» به دولت دادند که در آن خواستار ضرورت تحقق حقوق کامل شهروندی برای خود شده بودند. آنها از دولت میخواستند حقوق شیعیان را به رسمیت بشناسد و بین ساکنان کشور مساوات برقرار کند. همچنین درخواست شده بود به تحریکات طایفهای و اشکال گوناگون خشونت و نفرتپراکنی پایان داده شود.
سال ٢٠٠٥ پس از بهقدرترسیدن «ملک عبدالله»، او ابتکار عملهایی را مطرح کرد که از شکافهای طایفهای میکاست و شیعیان نیز وضعیت بهتری پیدا میکردند. او همچنین نشستهای گفتوگوی ملی را ترتیب داد که تنوع طایفهای در عربستان را به رسمیت میشناخت؛ شیعیان نیز به موازات آن در انتخابات شوراها شرکت کردند؛ اما همه این ابتکار عملها بهزودی ناکام شد و جز پوستهای از آنها باقی نماند. علت این امر را بعضی به ساختار خاندان حاکم بر عربستان و بعضی به نهادهای دینی نسبت میدادند که راه را بر هرگونه تغییری میبندد.
یأس و سرخوردگی از اصلاحات بهتدریج حالتی از خشم و نارضایتی را بین شیعیان به وجود آورد. سال ٢٠٠٩ شهر مدینه شاهد آشوب و درگیریهایی بود. این درگیریها بین حجاج شیعه و افرادی از هیئت امربهمعروف و نهیازمنکر وابسته به نظام عربستان به وقوع پیوست. پس از آن نیروهای امنیتی وارد محلههای شیعیان در مدینه شدند و ساکنان را ضربوشتم و بازداشت کردند.
به دنبال این حوادث موضع رسمی عربستان سعودی این بود که این کشور از مذهب اهل تسنن پیروی میکند و شیعیان منطقه الشرقیه باید به این موضوع احترام بگذارند. این درخواست خشم شیعیان را برانگیخت و موجب بروز تظاهراتی در قطیف، العوامیه و الصفوه شد. «حمزه حسن»، یکی از نظریهپردازان سازمان انقلاب اسلامی، «جنبش نجات در شبهجزیره» را تشکیل داد. با تداوم درگیریها، آیتالله «نمر باقر النمر» که دیدگاههای تند و شناختهشدهای داشت و مخالف روش اصلاحطلبانه بود، محبوبیت تازهای پیدا کرد. سرانجام دولت دستور بازداشت النمر و طرفدارانش را صادر کرد و در شهر العوامیه حکومت نظامی برقرار شد. این اقدامات خشم شیعیان را باز هم شعلهورتر کرد. بهگونهای که دیگر بین جوانان کسی نمیتوانست از شیوههای اصلاحطلبانه حرفی بزند. با وزش نسیم تغییرات در کشورهای مصر و تونس، شیعیان عربستان نیز به اعتراضاتشان شتاب دادند. این اعتراضات با افتوخیزهایی کماکان ادامه دارد.
منبع: بیبیسی عربی
http://www.sharghdaily.ir/News/140154
ش.د9602639