جشنواره برلین با برخورداری از سابقه و آوازه بلند و پشتوانه تبلیغاتی وسیع خود، شرایطی را به وجود آورده که تنها نگاهها و مضامین مطابق با منافع دولتهای غربی امکان مطرح شدن پیدا کنند و در مقابل، آثار متفاوت را بایکوت کرده و زمینهای را به وجود میآورند که فیلمسازهای مستقل، منزوی شوند.
شصت و هشتمین دوره جشنواره جهانی فیلم برلین نیز به رسم بسیاری دیگر از این رویدادها با حاشیه های سیاسی همراه شد. امسال علاوه بر انتخاب یک فیلم ایرانی به عنوان نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم با موضوع دگرباشی، حرف های لیلا حاتمی که به اعتراف خودش، اولین اظهارات سیاسی او محسوب می شود هم جنجال برانگیز شد، اما این اولین بار نیست که در جشنواره فیلم برلین یا برلیناله چنین مسائلی پیش می آید. یک مرور ساده در فضای مجازی نشان می دهد که این جشنواره همواره برخوردی سیاسی با ایران داشته است. البته این رویکرد درباره بیشتر جوایز و فستیوال های غربی صادق است، اما برلین و نشان آن، خرس نقره ای، رنگ ضدایرانی غلیظ تری دارد.
اولین تماس های جشنواره برلین با سینمای ایران به دهه 50 بر می گردد. دورانی که البته فیلم های ایرانی مثل امروز در خارج از کشور نمی درخشیدند. از همان دوران تاکنون، ایران پای ثابت این جشنواره بود، اما از دهه 80 شمسی، رویکرد جشنواره برلین نیز نسبت به ایران خصمانه تر شد. این رویکرد از سال 88 شدت بیشتری یافت. اگر تا قبل از این، طیف های مختلفی از فیلمسازان ایرانی به این جشنواره راه می یافتند و حتی بازیگری غیرحرفه ای همچون «رضا ناجی» جایزه بهترین بازیگر این جشنواره را کسب کرد، از آن مقطع به بعد، صرفا سیاسی شد. حتی حاضر شدند برای اهداف سیاسی، اعتبار هنری خود را ویران کنند. مثل همان اتفاقی که در سال 2013 برای مراسم اسکار رخ داد و این مراسم، همه اعتبار خود را خرج اهدای جایزه به فیلم نازل «آرگو» کرد. برلیناله هم طی هفت هشت سال اخیر این چنین بوده است. تا آنجا که فیلمسازی چون «جعفر پناهی» که در داخل کشورمان فاقد جایگاه است و آثار او به زعم برخی از کارشناسان، تصاویری متصل شده به هم هستند و اصلا نمی توان بر آثار او نام فیلم نهاد، صرفا به خاطر رفتارهای سیاسی اش مورد توجه این جشنواره و برخی دیگر از فستیوال های غربی قرار گرفت. تا آنجا که جشنواره برلین از سال 88 تاکنون بارها به این فیلمساز جایزه داده، او را نامزد دریافت جایزه معرفی کرده و یک بار نیز به عنوان عضو هیئت داوران این جشنواره از وی دعوت شد که این اتفاقات، نوعی انتحار برای برلیناله محسوب می شود. اتفاق دیگر دعوت از میترا فراهانی فیلم ساز ناشناخته به این جشنواره صرفا به خاطر حمایت از فتنه سال 88 بود، به عنوان میهمان ویژه بود. موضوعی که نشان می دهد، این جشنواه در برخورد با ایران، ملاک های فنی و هنری را به طور کامل کنار گذاشته و بر معیارهای سیاسی متمرکز شده است.
امسال نیز وضعیت به همین ترتیب بود. جشنواره برلین 2018 همچون دوره های قبلی این رویداد پذیرای آثار و هنرمندانی بود که یا در تضاد با انقلاب اسلامی ایران قرار دارند یا برای جلوه گری در این جشنواره تظاهر به وطن فروشی کردند! فیلم «خوک» به کارگردانی مانی حقیقی که به نوشته رسانه ها خارجی، فیلم چندان خوبی نیست و ضعف ساختاری و هنری دارد، صرفا به خاطر اینکه تصویری نامناسب از ایران نشان می دهد در این جشنواره پذیرفته شد. روزنامه «اسكرين ديلي» درباره فیلم «خوک» نوشته است: « به نظر ميرسد ماني حقيقي در قالب يك كمدي سياه يك فيلم سياسي ديگر ساخته است. فيلم جديد او درباره كارگرداني به اسم حسن كسمايي است كه مدتي است در ليست سياه دولت قرار دارد. او نميتواند فيلم بسازد پس از اين رو پريشان است. در سينماي ايران جعفر پناهي از فيلمسازاني است كه ديگر مجوز كارگرداني ندارد». از همین توصیف می توان دریافت که «خوک» تصویری ترسناک، مخالف آزادی و ناامن از ایران در نظر جهانیان نشان می دهد. در همین جهت، بازیگر این فیلم، لیلا حاتمی نیز در نشست خبری فیلم خود، بدون هیچ ارتباطی با فیلم، علیه وطن خود زبان به شکایت می گشاید و با بیانی پر لکنت، سخنانی نازل و سخیف و سطحی را به زبان می آورد تا نشان دهد چقدر شیفته و وابسته به جلب توجه جشنواره های خارجی است. او سال هاست که نتوانسته هیچ جایزه مهمی از این فستیوال ها بگیرد و حالا تنها راه چاره برای رسیدن به جوایزی چون خرس نقره ای را وطن فروشی یافته است!
اما فیلم «هجوم» هم دیگر نماینده سینمای ایران در برلیناله 2018 بود. این فیلم به کارگردانی شهرام مکری، در داخل به عنوان أثری فرمالیستی و فاقد محتوایی مهم تلقی می شد، اما گویا مدیران جشنواره برلین، نشانه های تازه ای در آن یافته اند. چون این فیلم در بخش تدی که به فیلم هایی با مضامین همجنس گرایانه تعلق دارد نامزد دریافت جایزه شد! سوگیری جشنواره های غربی در حمایت از چنین فیلم هایی باعث شده که برخی از فیلمسازان در داخل کشورمان، در فیلم های خود نشانه هایی از همجنسگرایی را قرار دهند. حتی در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر هم چنین فیلم هایی حضور داشتند و در بخش های مختلفی نیز نامزد دریافت سیمرغ شدند!
دو فیلم «درساژ» و «هندی و هرمز» هم از دیگر آثار ایرانی بودند که دراین دوره از جشنواره فیلم برلین حضور یافتند و تصاویری منحرف و تحریف شده از کشورمان را نمایش دادند. البته این فیلم های نیز به خاطر ضعف مفرط تکنیکی و ساختاری هیچ موفقیتی نیافتند.
وقتی به فهرست فیلم های راه یافته به جشنواره برلین، هم در این دوره و هم در دوره های اخیر نگاه می کنیم به نتیجه قابل تأملی می رسیم؛ اینکه اغلب فیلمهایی در این جشنواره انتخاب می شوند که مروج دیدگاه مشابهی هستند. به بیان بهتر، جشنواره برلین با برخورداری از سابقه و آوازه بلند و پشتوانه تبلیغاتی وسیع خود، شرایطی را به وجود آورده که تنها نگاهها و مضامین مطابق با منافع دولتهای غربی امکان مطرح شدن پیدا کنند و در مقابل، آثار متفاوت را بایکوت کرده و زمینهای را به وجود میآورند که فیلمسازهای مستقل، منزوی شوند. در واقع، این فستیوالها درحال تحمیل و تحکیم نوعی آپارتاید سینمایی بر جهان هستند و قصد دارند فضایی را به وجود بیاورند که در آن، فقط فیلمسازهای ایرانی که همراه با نظام سلطه جهانی اند، فرصت خودنمایی پیدا کنند. از سینمای ما فقط فیلم هایی امکان حضور و بروز در برلیناله را دارند که تصویری منفی و زشت از مردم و کشورمان نمایش دهند، ولو اینکه این فیلمها فاقد ارزش هنری و تکنیکی باشند. تأثیر سیاستگزاری این جشنواره ها به گونهای است که، بسیاری از هنرمندان و سینماگران برجسته و توانمند ایرانی در سطح جهان ناشناخته بمانند، اما افرادی که فاقد جایگاه معتبری در سینمای کشورمان هستند، صرفا به خاطر فعالیت سیاسی مطابق منافع غرب، در جهان مطرح و مشهور میشوند.