(روزنامه شرق - 1396/07/13 - شماره 2978 - صفحه 19)
موسویخوئینیها اینبار سراغ ابراهیم یزدی رفت. او در کانال تلگرامی خود با اشاره به روایت دیدار انجمن «وفاق و توسعه» از سؤال دانشجویان درباره اشغال سفارت آمریکا نوشته و درهمینباره به نقلقولی از مرحوم یزدی استناد کرده که از سوی مهدی معتمدیمهر، از اعضای دفتر سیاسی نهضت آزادی، تکذیب شده است. موسویخوئینیها در این روایت گفته ابراهیم یزدی از اشغال سفارت و گروگانگیری حمایت کرده است: «پس از اشغال لانه، علاوه بر حمایت گسترده تودههای مردم در سراسر کشور، تمام گروهها و تشکلهای سیاسی و حتی غیرسیاسی از چپترینها تا راستترینها، از این حرکت حمایت کردند. مرحوم دکتر یزدی -که خداوند او را مشمول رحمت خود فرماید- در دوره اول مجلس شورای اسلامی از تریبون مجلس اعلام کرد که بله، بعد از اينكه مسئله گروگانگيرى اتفاق افتاد، من اولين كسى بودم كه تأييد كردم و با آقاى موسوىخوئينيها تلفنى تماس گرفتم و گفتم آقا اين كار لازم بوده» (مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی، دوره اول، ۲۷ شهریور ۱۳۵۹، ص۷۵۰).
این روایت اما از سوی معتمدیمهر تکذیب شده است؛ استناد او هم به استعفای بازرگان و دولت موقت در اعتراض به اشغال سفارت است. معتمدیمهر به انصافنیوز گفته است: «این اظهارات، جای تأمل بسیار دارد؛ یکی اینکه آقای دکتر یزدی بارها در زمانی که در قید حیات بودند، ارزیابیهای خیلی دقیقی از مسئله سفارت آمریکا و گروگانگیری در آنجا مطرح کردند. حال اینکه آقای موسویخوئینیها بعد از فوت ایشان که دیگر امکان پاسخگویی از سوی آقای دکتر یزدی وجود ندارد، این اظهارات را مطرح کردند؛ درصورتیکه سالها فرصت داشتند چنین خاطراتی را مطرح کنند. واقعا جای سؤال دارد؛ جای این سؤال جدی وجود دارد که چرا الان؟».
معتمدی مهر در ادامه این گفتوگو افزود: «من قصد انگیزهخوانی و نیتخوانی ندارم؛ اما به نظر میرسد آقای موسویخوئينيها در پاسخ به نیازی این مسئله را مطرح کردند و آن نیاز این است که سؤال اساسیای را که آقای دکتر یزدی سالها مطرح میکردند، از افکار عمومی پاک کنند. در واقع میخواهند افکار عمومی را از یک مسئله اساسی منحرف کنندو آن این است که خب بههرحال سفارت آمریکا اشغال و گروگانگیری انجام شد و همانطور که بعضی از دانشجویان خطامام، مثل آقای اصغرزاده هم مطرح کردند، هدف این بود که دولت موقت سقوط کند. دولت هم که در چند روز سقوط کرد».
او با اشاره به طولانیشدن ماجرای گروگانگیری، افزود: «افکار عمومی ایران، دانشجویان و فرهیختگان، همه این سؤال را مطرح میکنند که چرا ماجرا تا این اندازه ادامه پیدا کرد؟ آقای دکتر صادق طباطبایی مطرح میکنند که نهتنها دانشجویان خطامام و آقای موسویخوئينيها با دولت موقت همکاری نکردند، بلکه با شورای انقلاب هم در حل مسئله همکاری نکردند؛ یعنی حتی اینها به آقای بهشتی و روحانیون شورای انقلاب هم اعتماد نکردند و همکاری نکردند».
بازگشت به ١٣ آبان چرا
موسویخوئینیها اما برای چه دوباره به ماجرای ١٣ آبان گریز زده است؟ او این بخش از مذاکرات مجلس را كه مربوط به نطق ابراهیم یزدی میشود، در پاسخ به این سؤال جمعي از دانشجويان بیان کرده: «مجمع روحانیون در ابتدا مواضعی کاملا ضدآمریکایی داشت؛ ولی به نظر میرسد این مواضع، امروز، تفاوت کرده است. آیا اینطور است؟».
خوئینیها در ادامه برای پاسخ با ذکر مقدمهای، درباره اقدامات آمریکا در قبال ایران تا قبل از پیروزی انقلاب، چنین گفته است: «لازم است یادآوری کنم این سؤال نباید این تصور اشتباه را ایجاد کند که سایرین ضدآمریکا نبودهاند. از میان احزاب، گروهها و جمعیتهای سیاسیای که در ایران میشناسم، هیچکدام طرفدار دوستی با آمریکا نبودهاند. آمریکاییها هم هیچ زمانی دوست ملت ایران نبودهاند... .
نهضت اسلامی ایران که به انقلاب اسلامی منجر شد، نهتنها ضد رژیم پهلوی و در نهایت ضد رژیم سلطنتی بود، بلکه به علت خاطرههای تلخ دخالتهای آمریکا در ایران، نهضتی ضدآمریکایی هم بود و یکی از نشانههای آشکار آن، حمایت اکثریت قاطع مردم ایران از اشغال لانه جاسوسی (سفارت سابق آمریکا در ایران) در سال ۵۸ است.
پس از اشغال لانه، علاوه بر حمایت گسترده تودههای مردم در سراسر کشور، تمام گروهها و تشکلهای سیاسی و حتی غیرسیاسی از چپترینها تا راستترینها، از این حرکت حمایت کردند. او در اینجا همان مطلب نقلشده در بالا را از زبان مرحوم یزدی مطرح میکند و در ادامه میگوید: «به باور بنده، امروز هم تمام مردم ایران و تمام گروهها، احزاب و تشکلهای سیاسی، نهتنها مخالف آمریکا، بلکه مخالف هر دولتی هستند که منافع ملی ایران را تهدید کند؛ ولی این مخالفت به معنای این نیست که اگر در سال ۵۸ از اشغال لانه جاسوسی آمریکا حمایت جانانه کردند، امروز هم چنین اقدامی را مقبول بدانند و آن را در جهت منافع ملی ارزیابی کنند. همگان دیدند و شاهد بودند که در حمله به سفارت انگلستان و نیز حمله به سفارت عربستان، مردم، احزاب، تشکلها و شخصیتها از تمام جناحها، نهتنها این کارها را تأیید نکردند، بلکه آنها را در خلاف جهت منافع ملی ارزیابی کردند».
او سپس در توصیف نوع رفتار مجمع روحانیون میگوید: «مجمع روحانیون، امروز، همان مجمع روحانیون دیروز است... مجمع روحانیون نه در پی آن است که در تنور مبارزه با آمریکا نانی برای خود بپزد و نه هرگز گمان میبرد که در دوستی با آمریکا، تا زمانی که دولتمردان آن کشور بر طبل خصومت میکوبند، برای ملت ایران خیری نهفته است». او سپس ادامه داده: «اما آنچه در صحنه عمل رخ داده و میدهد این است که جریانی، در پی تصاحب کانونهای قدرت، با توان تبلیغاتی گستردهای که در اختیار گرفته است، رقیب سیاسی خود را که از مقبولیت بالایی در بدنه اجتماعی برخوردار است تحت فشار و ضربات شدید خود قرار داده».
او در نهایت متذکر شده: «مجمع روحانیونْ همان مجمع روحانیون است و همچنان ضدآمریکاست، مگر اینکه آمریکا به فرموده امام خمینی (رض) آدم بشود و این خواسته زیادی نیست. اگر آمریکا حقوق ملت ایران را در اندازه یک ملت مستقل، دارای تمدنی دیرپا و چندهزارساله، آیینی آسمانی و دارای میلیونها استعداد انسانی بپذیرد و بر این اساس با ایران رفتار کند، آدم شده است و ما هم میتوانیم باب مخاصمه با او را ببندیم».
روایت ١٣ آبان
خوئینیها اشاره دارد از چپترین تا راستترینها بعد از اشغال سفارت از این حرکت دفاع کردند و بعد هم به نطق مرحوم یزدی بهعنوان مصداق جریان راست اشاره کرده است. این در حالی است که بعد از اشغال سفارت، مهدی بازرگان، نخستوزیر دولت موقت، در اولین اقدام استعفای خود را اعلام میکند. در متن استعفای بازرگان آمده است: «بدون وحدت کلمه و وحدت مدیریت، نجات مملکت و بهثمررساندن انقلاب میسر نمیباشد». متعاقب استعفای بازرگان، کابینه دولت موقت هم کنارهگیری کردند و اداره امور کشور به شورای انقلاب سپرده شد. این استعفای جمعی نماد اعتراض جریان راست به حرکت اشغال سفارت بود. در ماجرای اشغال، جامعه روحانیت مبارز، حزب توده و کانون نویسندگان ایران از این حرکت استقبال کردند و بعد از آن ماجرای استقبال به جریان دانشجویی خارج از کشور هم کشیده شد.
به غیر از جامعه روحانیت مبارز، همه این جریانها گرایش چپی داشتند. ابراهیم یزدی هم بعدها و بهدفعات درباره نگاه نقادانه خود به جریان اشغال سفارت سخن گفته و آن را مقدمهای اولا برای استعفای دولت موقت و دوما آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران دانسته بود. یزدی در سالهای اخیر درباره استعفای دولت موقت و ارتباط آن با اشغال سفارت به روزنامه قانون گفته بود: «... از حدود خرداد ۵۸ استعفای دولت موقت در شورای انقلاب مطرح شده بود. علت اصلی، وجود دو نهاد شورای انقلاب و دولت موقت بود. در برنامه سیاسی که تدوین کرده بودم و به تصویب امام رسیده بود، شورای انقلاب بهعنوان مجلس مقننه موقت و دولت بهعنوان قوه مجریه موقت پیشبینی شده بود.
اما در شرایط ویژه پس از انقلاب و نقش روحانیان در فرایند آن، شورای انقلاب برای خود شأن قوه مقننه را قائل نبود بلکه در تمام امور اجرائی نیز دخالت میکرد. این دوگانگی در مدیریت بلافاصله از همان روزهای اول پس از پیروزی انقلاب تأثیر منفی خود را نشان داد. بنابراین چندینبار مهندس بازرگان آمادگی خود را برای استعفا هم در شورای انقلاب و هم با امام مطرح کرد. اما هربار به دلایلی مسکوت میماند... که سفر شاه به آمریکا و دعوت ما به الجزایر و سپس گروگانگیری پیش آمد... دولت، نهفقط دولت موقت بلکه هیچ دولتی نمیتواند اقدامات اینچنین ۱٠، ۱٢ دانشجو و اشغال سفارتخانه خارجی را بپذیرد و تحمل کند.
او همچنین درباره ارتباط اشغال سفارت و جنگ عراق علیه ایران هم به سایت تاریخ ایرانی گفته بود: «... انقلاب ایران در اوج جنگ سرد پیروز شد. عراق و سوریه، دو متحد نظامی شوروی در منطقه بودند.
ارتش شوروی در افغانستان بود، سربازان کوبایی در یمن جنوبی و آنگولا بودند، سربازان شوروی در شاخ آفریقا حضور داشتند، در چنین شرایطی اگر در ایران گروگانگیری نمیشد، امکان نداشت که جهان غرب و آمریکا تحمل کنند که صدام به ما حمله کند. اما گروگانگیری این شرایط را فراهم کرد. یک تعداد دانشجو رفتند و در اتاق دربسته نشستند و با همدیگر تصمیم گرفتند که سفارت آمریکا را اشغال کنند. آقای موسویخوئینیها را از تصمیمشان مطلع کردند، ایشان هم به آنها گفت که نمیخواهد به آقای خمینی بگویید، شما بروید این کار را بکنید، آقا هم حمایت میکند.
هاشمی در خاطراتش نوشته ما در برابر یک عمل انجامشده قرار گرفته بودیم. این انقلاب رهبر داشت، شورای انقلاب داشت، دولت داشت، آنوقت ۱۲ جوان میروند در اتاق دربسته مینشینند و تصمیمی میگیرند و یک عده هم از خارج از اینها حمایت میکنند و میروند و سفارت را میگیرند و مملکت را در برابر یک کار انجامشده قرار میدهند... بعضی از قدرتهای خارجی هم از این رویداد بهرهبرداری کردند. چند روز پس از گروگانگیری، یاسر عرفات در اردوگاه آوارگان در صبرا و شتیلا (بیروت) گفت اگر دولت آمریکا از ما بخواهد، ما میانجیگری میکنیم. یاسر عرفات میخواست آمریکا با این درخواست، سازمان آزادیبخش فلسطین را به رسمیت بشناسد و امتیاز بگیرد، بعد به ایران بیاید.
درحالیکه دولت آمریکا هنوز هیچ واکنشی نشان نداده بود، بلافاصله بیانیههای تندی به نام دفتر امام علیه یاسر عرفات منتشر شد. از همانجا روابط ایران با یاسر عرفات بههم خورد. دستهایی در کار بودند که ما را بهجان هم بیندازد. البته زمینههای جنگ بود، اما چنانکه در سیاست میگویند داشتن قدرت همیشه معادل بهکاربردن قدرت نیست...».
پیشنهادهاي یزدی
یزدی بعدا گفته بود که برای حل مسئله دو پیشنهاد به امام داده که مقبول نیفتاده است:
«... در مراحل بعدی دو پیشنهاد اساسی به امام دادم؛ اول اینکه به بهانه گروگانها یک دادگاه بینالمللی، نظیر دادگاه برتراند راسل و محاکمه جانسون، رئیسجمهور آمریکا به مناسبت دخالت نظامی در ویتنام، برای محاکمه عملکرد سیاست خارجی دولت آمریکا در ایران، از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ تا زمان انقلاب تشکیل شود. دوم با نزدیکشدن روز تولد عیسی مسیح در همان سال ۵۸ پیشنهاد کردم امام طی نامهای خطاب به مسیحیان جهان به مناسبت تولد پیامبر عشق و رحمت اعلام کنند که گروگانها آزاد میشوند. با این اقدام، کارتر مجبور میشد سرمایههای بلوکهشده ایران را بیقید و شرط آزاد کند و قائله نهتنها با حداقل زیان و ضرر تمام شود بلکه تصویر رحمانی جدیدی برای انقلاب در دنیا ترسیم میکرد؛ اما متأسفانه نشد و شاید هم نگذاشتند».
اینها عبارات و روایات و تحلیل مرحوم دکتر یزدی درباره واقعه اشغال سفارت است. یزدی البته چهره نزدیک به امام خمینی و متدین جریان نهضت آزادی بود و چه بسا این احتمال وجود داشت که او از اشغال سفارت ناراضی نبوده باشد اما چه رضایت داشته و چه نداشته با این حال در حرکتی همراهانه از دولت موقت و سمتش بهعنوان وزیر خارجه استعفا میدهد.
http://www.sharghdaily.ir/News/142748
ش.د9605062