صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۷ خرداد ۱۳۹۷ - ۰۹:۱۵  ، 
کد خبر : ۳۱۰۹۹۱

یادداشت روزنامه‌های 7 خرداد ماه

نسخه ذلت نپیچید!

محمدحسین محترم در کیهان نوشت:

1- اکنون که آمریکا با خروج از برجام همه آنچه دولت و تیم هسته‌ای رشته بودند را پنبه کرده و نشان داده است که هزینه 4 ساله همه امکانات کشور به پای برجام، دود شده و به هوا رفته است، طیف لیبرال حامی برجام به جای عذرخواهی از ملت، پیشنهاد «مذاکره مستقیم با آمریکا»،«نسخه ذلت» برای ملت می‌پیچند!!

اولا این جماعت باید ابتدا پاسخ دهند که از مذاکره با اوبامای مودب چه گلی به سر ملت ایران زدند که حالا می‌خواهند با مذاکره با ترامپ، این مردک بی‌نزاکت بزنند!؟

ثانیا این نسخه‌پیچی ذلت نشان می‌دهد جماعت لیبرالی همچون برجام «بسیار بعید است» در «آزمون بزرگ حفظِ عزّت و اقتدارِ ملّت عزیز ایران» موفق باشند.

2- بعد از اینکه رئیس‌ جمهور آمریکا اعلام کرد «دنیا خواهد دید که ایرانی‌ها توافق بهتری با ما امضاء خواهند کرد!» رئیس ‌شورای سیاستگذاری یکی از احزاب اصلی لیبرالی و نفوذی اصلاح‌طلب همنوا با وی در تناقضی آشکار برای فریب افکار عمومی و در مواضعی خائنانه و ضدمنافع و امنیت ملی ادعا می‌کند «ترامپ برای نقش‌آفرینی و موفقیت در حل مسائل منطقه نیازمند مذاکره با ایران و اقتدار جمهوری اسلامی است و باید از این نیاز او استفاده و بدون حضور اروپایی‌ها با آمریکا مذاکره کنیم»!. البته این نماینده جریان لیبرالی و نفوذی که این طرح ذلیلانه و خائنانه را رسانه‌ای کرده، آن‌گونه هم که ادعا می‌کند از IQ بالایی برخوردار نیست چرا که یک وزیر شیر الاغ‌خورده‌ای از همین جماعت سال‌ها قبل در کنار پیشنهاد مادام‌العمرکردن ریاست‌ جمهوری پدر معنوی این جریان، چنین پیشنهادی را داده بود، اما سرانجام مجبور به پادوئی برای انگلیس شد و به بی‌بی‌سی پناه برد!. این جریان بدون اینکه از امتیازات فراوانی که در برجام به آمریکا داده شد، سخن بگویند، با آروغ روشنفکری القاء بن‌بست در کشور و ادعا می‌کنند «گفت‌وگو با آمریکا برای حل مشکلات موجود به معنی امتیاز دادن به آمریکا نیست، برای جلوگیری از بن‌بست در روابط خارجی و شکستن بن‌بست‌های بین‌المللی است!».

اولا چرا اعتراف نمی‌کنید که خود شما در بن‌بست قرار گرفتید نه ملت ایران!.

ثانیا چرا به‌جای متهم کردن لیدرهای خود که چنین فاجعه خسارت باری را با برجام و خروج از برجام رقم زدند، ملت ایران را متهم می‌کنید؟! مگر ملت ایران بن‌بست ایجاد کرده که مجبور باشد برای بن‌بست‌شکنی دوباره پای میز مذاکره‌ای جدید بنشیند و دوباره هزینه بدهد؟!

ثالثا نفس مذاکره با ایران خود بزرگ‌ترین امتیازی است که آمریکایی‌ها به‌دنبال آن هستند، چراکه برای آمریکا مذاکره فقط در جهت القاء به زانو درآوردن ملت ایران در افکارعمومی جهان و منطقه مهم است نه نتیجه و محتوای مذاکره. چنانکه در برجام این موضوع به‌خوبی روشن شد. رابعا هرچند آقای روحانی تیم مذاکره‌کننده دولت دهم را که حاضر به امتیاز دادن به آمریکا و اروپا بدون نتیجه ملموس و مشخصی نبود، متهم به «مذاکره برای مذاکره» و «مذاکره برد–باخت» می‌کرد و خود ادعای «مذاکره برد–برد» را داشت، اما تیم مذاکره‌کننده دولت دهم به‌خوبی درک کرده بود که اصولا هیچ مذاکره برد– بردی بین آمریکا و جمهوری اسلامی ماهیتاً نمی‌تواند شکل بگیرد و سیاست آمریکا سیاست «برد- باخت» برای گرفتن امتیاز بیشتر و ندادن هیچ امتیازی است!.

خامسا آمریکا با این همه امتیازات مُفتی که در برجام به‌دست آورد و به هیچ تعهدی هم عمل نکرد، با ادعای مذاکره جدید اگر به‌دنبال گرفتن امتیاز بیشتر از ایران در جهت خلع سلاح جمهوری اسلامی نبود، مذاکره جدید را برای چه می‌خواهد؟! سادسا مشکل اساسی آمریکا در منطقه همین اقتدار ملت ایران است که می‌خواهد آن را بگیرد، نه اینکه برای حل مشکلات منطقه از آن استفاده کند.! البته اگر کشوری صادقانه برای حل مشکلات و ایجاد امنیت و ثبات در منطقه بخواهد از اقتدار جمهوری اسلامی استفاده کند، ایران دریغ نخواهد کرد، آن‌گونه که سوریه و عراق با اقتدار جمهوری اسلامی داعش و تروریست‌های دیگر را در منطقه شکست دادند.

3- جریان لیبرال نفوذی در شرایط کنونی با فضاسازی برای تاخیر در اعلام و اجرای تصمیمات نظام درباره برجام و طولانی کردن بازی موش و گربه مذاکره با اروپایی‌ها درحقیقت به‌دنبال القاء بن‌بست در سیاست خارجی در جهت هموار کردن مسیر برجام 2 با القاء نیاز به گفت‌وگوی مستقیم آمریکا و ایران است، در حالی‌که شکست داعش و مجبور کردن آمریکا به خروج از منطقه و نتایج انتخابات عراق و لبنان و حضور در سوریه و همکاری با روسیه و دیگر کشورهای منطقه و خارج از منطقه نشان می‌دهد تاکنون جمهوری اسلامی به‌عنوان مرکز ثقل محور مقاومت بدون مذاکره و روابط با آمریکا، هیچ‌گاه دچار بن‌بست نشده است.لذا اولا حضور مقتدرانه ایران در منطقه موجب شده که خود آمریکا در منطقه دچار بن‌بست شود نه ایران! ثانیا تمام تهدیدات این کشور به‌علت همین بن‌بست استراتژیک در مسائل منطقه و مستاصل شدن در برابر قدرت بازدارندگی و دفاعی- موشکی ایران است. ثالثا ما در کشور نهاد مقدسی داریم که کارش فقط بن‌بست‌شکنی است و به فرمایش رهبری«جوان بسیجی هیچ‌وقت دچار بن‌بست نمی‌شود. بعضی از دستگاه‌های دولتی می‌گویند: نمی‌شود! چطور نمی‌شود؟ بن‌بست‌شکن‌ها بچه‌های متدینی بودند که بن‌بست‌ها را شکستند و جلو رفتند».

مصداق این سخن رهبری از یک‌طرف انحراف در مذاکرات هسته‌ای و عبور نیروهای لیبرالی از خطوط قرمز نظام در برجام با خوشبین بودن و اعتماد به آمریکاست که نتیجه آن روشن شد و از طرف دیگر دلخوش نکردن نیروهای مومن و انقلابی سپاه و بسیج به مذاکرات سیاسی در منطقه و کوتاه کردن شر داعش از سر منطقه با مقاومت شجاعانه است که نمود این بن‌بست‌شکنی شلیک موشک‌های سپاه به مقر فرماندهان تروریست‌ها در دیرالزور سوریه بود. رابعا رهبری سال‌هاست که هشدار می‌دهند «آمریکا با جنگ روانی به ‌زور می‌خواهد القاء کند که پایان راه ملت ایران بن‌بست است. متاسفانه بعضی از سیاسیون و مسئولین هم در این زمین دشمن حرف می‌زنند».

رهبری تاکید می‌کنند «اگر قرار بود آمریکا ملت ایران را به بن‌بست برساند، آن روز می‌کرد که این ملت مثل امروز قوی نبود، امروز نمی‌تواند» خامسا رهبرمعظم انقلاب وقاحت این روزهای جریان نفوذی را پیش‌بینی می‌کردند و در سال 95 تاکید کرده بودند «‌بن‌بستی در راه ملت ایران وجود ندارد و برجام را وسیله‌ای قرار ندهند برای فشارهای مجدّد به جمهوری اسلامی. جمهوری اسلامی از هیچ قدرتی در دنیا هراس ندارد و اگر کسی به تقلید از روحیّه ضعیف بنی ‌اسرائیل می‌گوید که «اِنّا لَمُدرَکون» (الان پدر ما را در می‌آورند) ما هم به تقلید از حضرت موسی عرض می‌کنیم که«کَلّا اِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدین».(چنین نیست؛ پروردگارم با من است)».

4- با این توضیحات، بهتر می‌توان درک کرد که چرا رسانه‌های آمریکایی– اروپایی به‌علت سرنوشت نافرجام برجام، نگران جماعت لیبرالی نفوذ کرده در ارکان کشور شدند و برای مدتی خط خبری و تحلیلی خود را به دلگرمی دادن به این جماعت اختصاص دادند، از جمله شبکه تلویزیونی سی ان ان آمریکا می‌گوید «مرگ برجام سبب تضعیف جریانی که به غرب گرایش دارد، خواهد شد و مخالفان نظام جمهوری اسلامی را نابود خواهدکرد». آسوشیتدپرس هم با بیان اینکه برجام دستاورد اصلی جریان غرب‌گرا در ایران بود ادعا می‌کند «خروج آمریکا از برجام هرگونه آشتی با غرب را در معرض خطر قرار داد! و بی‌شک جریان غرب‌گرا در انتخابات آینده شکست خواهند خورد». نشریه لس‌آنجلس‌تایمز نیز اذعان می‌کند «از بین رفتن برجام ارتباط برخی افراد و مقامات ایرانی با غرب را تضعیف و تنها سرمایه سیاسی موجود آمریکا و غرب را هدر می‌دهد». روزنامه صهیونیستی هاآرتص هم نوشت «با خروج ترامپ از برجام جریان غربگرای داخل ایران که در حال باز کردن فضا به روی غرب بود آسیب‌پذیر می‌شود». اما جان کری به هدف اصلی آمریکا از امضاء برجام اذعان می‌کند که «خروج ترامپ از برجام میانه‌روهای طرفدار آمریکا در ایران را تضعیف می‌کند»! لذا باید درک کرد که جریان لیبرال نفوذی چرا برای حفظ برجام به هرقیمتی تلاش می‌کند و چرا از سر درماندگی به‌دنبال مذاکره مستقیم حقارت‌آمیز با آمریکاست!.

5- مشکل اصلی جماعت لیبرالی و نفوذ کرده در ارکان کشور این است که تصور می‌کردند با برجام می‌توانند خود را قهرمان ملی در افکار عمومی القاء کنند و آنچه را که در فتنه 88 نتوانسته بودند به‌دست بیاورند، اکنون می‌توانند به‌دست بیاورند!. لذا باید هوشیار باشیم که این جماعتِ مبتلا به «بیماری ذلت» با القاء بن‌بست و حاکمیت دوگانه، فتنه دیگری رقم نزند! چون «آمریکا اگر لااله الاالله هم بگوید ملت ایران باور نمی‌کند» و «شکست آمریکا در ماجرای اخیر نیز قطعی است»،چنانکه نیویورک‌تایمز و فارن پالیسی نیز پیشاپیش تاکید کردند «آنچه وزیرخارجه آمریکا گفته فقط امید واهی، آرزوهای محال و محقق نشدنی است»! و به‌قول روزنامه آلمانی تسایت «ترامپ در مقابل ایران پارس می‌کند، اما نمی‌تواند گاز بگیرد»!

گسل های اجتماعی روزنه نفوذ دشمن

مجید فکری در خراسان نوشت:

طی روزهای اخیر شاهد بودیم که وزیر خارجه آمریکا به خود اجازه داد تا در نهایت گستاخی ایران را تهدید و شروطی را برای به اصطلاح پایان تخاصم برای ایران تعیین کند. شروطی که هرچند مضحک و بسیار دور از عقل و منطق است اما نکته ای نیز در بیانیه مایک پمپئو نهفته بود که می تواند سر نخی از رویکرد جدید دشمن و نیز هشداری باشد برای همگان که با حساسیت بیشتر و عزمی جزم تر آن را مورد بررسی قرار دهند.

در واقع مایک پمپئو از آسیب های اجتماعی موجود در کشور و گسل های اجتماعی کم و زیاد سوءاستفاده کرد و با بهانه کردن آن رویکردی را که در واقع چندان هم جدید نبود ولی با شیوه ای نوین ارائه کرد تا به خیال خود حمایت ملت ایران را تا حدی کسب کند.

بخش بزرگی از گسل های اجتماعی ریشه در آسیب های اجتماعی آن جامعه دارد و آسیب‌های اجتماعی در هر جامعه‌ای علل متفاوتی دارد. اما به‌صورت کلی در کشور ما، "تغییر مبنای اجتماعی" شاید بزرگ‌ترین مسئله در به‌ وجود آمدن آسیب‌های اجتماعی باشد. به عبارت دیگر جامعه یا دست‌کم بخش قابل توجهی از مردم کشورمان در حال تجربه‌ای هستند که در اصطلاح «تجربه تغییر مبنا» گفته می‌شود.

این اتفاق در دیگر جوامع در حال توسعه یا در حال گذار نیز ممکن است رخ دهد که طی آن جامعه در مناسبات و روابط اجتماعی‌، هنجارها و در نهایت در نهادهای اجتماعی، در حال تغییر مبناست. این تغییر مبنا اگر تحت کنترل و مدیریت آگاهانه حاکمیت نباشد تبعات گاه جبران ناپذیری در پی دارد. بر همین اساس نمی توان مدیریت و مقابله با آن را به زمانی دیگر یا وقتی مناسب موکول کرد. در واقع در سایه سوءمدیریت و تساهل حکومت ها نسبت به تجربه تغییر مبنا، شهرنشینی لجام‌گسیخته، گسترش حاشیه‌نشینی، فقر و همچنین اتلاف منابع و انرژی شکل می گیرد.

این در حالی است که همه به خوبی می دانند که حاشیه‌نشینی در شهرها با جرم، جنایت و اعتیاد رابطه مستقیم دارد. چرا که اختلاف فاحش طبقات اجتماعی در شهرهای بزرگ به همراه تورم و گرانی، موجب می‌شود افراد غیر کارآمد برای تأمین نیازهای خود، دست به هر کاری هر چند غیر قانونی بزنند. همچنین از دیگر عوامل محیطی جرم، می‌توان فقر، بیکاری، تورم و شرایط بد اقتصادی را نام برد که بر آحاد جامعه تاثیر مستقیم می گذارد. بنابراین مقابله و کنترل هر یک از این موارد که در واقع معلول علت یا علت های دیگر هستند به عهده تصمیم سازان و تصمیم گیران هر کشوری است تا اجازه ندهند آسیب های اجتماعی به جایی برسد که گسل های خطرناک اجتماعی را به وجود آورد.

در این بین همچنین یکی از ابزارهای مدیریت موفق آسیب های اجتماعی و گذار از بحران، رسانه ها هستند که با رویکرد روزنامه نگاری توسعه می توانند بار بزرگی از دوش حکومت ها در این جهت بردارند. در همین راستا رسانه‌های دیداری، شنیداری و مکتوب همان قدر که می توانند باعث توسعه کشور و جوامع شوند، می‌توانند از جمله مؤلفه‌های در خور توجه در ایجاد انگیزه روی آوری جوانان به سمت بزه و رفتارهای انحرافی باشند. متاسفانه طی سال های اخیر دانسته یا ندانسته در پی ورود افراطی برخی مطبوعات زرد به عرصه رسانه‌های کشور و استفاده این نشریات از عناوین جنجالی و هیجانی و همچنین بهره‌گیری از شخصیت‌های سینمایی و هنری و درج اخبار بی‌محتوا و توأم با بزرگنمایی، زمینه برخی‌ آسیب‌های اجتماعی مختلف فراهم شده است. از سوی دیگر، پخش برخی سریال‌های تلویزیونی با مضامین زندگی‌های مجردگونه غربی توأم با جذابیت و به طور کلی با تصویرسازی مثبت از این نوع زندگی‌های از هم گسیخته، توانسته است تا حد زیادی به این آسیب ها مشروعیت ببخشد. متاسفانه به موازات این سهل انگاری های داخلی، شبکه های ماهواره ای قدرتمند با سرمایه های کلان دشمنان نظام نیز با پخش برنامه ها و سریال های خانمان برانداز و نابود کننده فرهنگ و باورهای دیرین و ارزشی جامعه نقش مؤثری در تقویت انگیزه گریز از قید و بندهای خانوادگی و هنجارها و ارتکاب جرایم اجتماعی ایفا کرده اند. این روند متاسفانه تا بدان جا پیش رفته که اکنون نقش رسانه‌های جمعی، به ویژه ماهواره و اینترنت در رواج بی‌بند و باری اخلاقی، مقابله با هنجارهای اجتماعی، عدم پایبندی مذهبی و بلوغ زودرس نوجوانان در مسائل جنسی برای همگان روشن شده است.

اما آیا باید نا امید بود؟ بی شک پاسخ منفی است. گسل‌های اجتماعی در همه کشورها و جوامع بشری وجود داشته و دارند و در برخی مقاطع حتی به شدت تشدید شده اند، لیکن نظام‌های حکومتی برای جلوگیری از زلزله‌های سنگین اجتماعی ساز و کار دارند. در واقع آن ها با درک صحیح از شرایط، ترتیبی اتخاذ می کنند تا احزاب سمن ها، تشکل ها و اتحادیه های صنفی به‌عنوان حلقه واسط حکومت و مردم و همچنین مطبوعات و رسانه‌هایی که منعکس‌کننده مطالبات به حق مردم در قالبی قانونمند باشند، حق اظهار نظر و وجود شنونده در میان مسئولان، انرژی ذخیره شده در گسل‌های جامعه را قبل از رسیدن به مرز بحران آزاد کرده و خطری کلیت آن جوامع را تهدید نکند.

باید دقت کرد مطالبات اجتماعی که بعضا تحت خودسانسوری رسانه ها یا اساسا دغدغه مند نبودن آن ها نادیده گرفته می شود ممکن است همان قطعات سخت گسل‌های اجتماعی باشندکه به‌سختی به هم فشرده‌اند و اجازه آزادشدن انرژی متراکم را نمی‌دهند. فراموش نکنیم که در مدعی ترین و دموکراتیک ترین کشورهای جهان نیز نارضایتی و مخالفت وجود دارد زیرا انسان هیچ وقت از وضعیت موجود خود رضایت کامل ندارد و به زعم خود همواره در پی شرایط و موقعیت های برتری است. لذا با درک صحیح این واقعیت و با ساز و کار اصولی نباید اجازه داد که نارضایتی‌ها و آسیب های اجتماعی به مرحله بحرانی برسد و زمینه را برای سوءاستفاده دشمنان داخلی و خارجی فراهم آورد.

منافع ملی را تخریب نکنید

حسن رضایی در وطن امروز نوشت:

مهم‌ترین نتیجه سخنان اخیر رهبر حکیم انقلاب در جمع کارگزاران نظام را شاید بتوان «خط‌کشی در مرز خیال و واقعیت» دانست. تاریخ روشن جمهوری اسلامی به ما می‌گوید جامعه ایرانی برای رسیدن به چنین درکی، هزینه‌های گزافی پرداخته است. مشهور است که اساتید عرفان عملی می‌گویند اگر کسی نیمه بیشتر عمرش را در طلب استاد صرف کند، باز هم ضرر نکرده که سود قطعی با هموست! حالا هم مجموعه هزینه‌های گزافی که ملت ایران برای رسیدن به این تجربیات پرداخته، اگر به یافتن و برگزیدن نقشه راهی صحیح منتهی شود، یقیناً عبث نخواهد بود. کلید ماجرا اما اکنون در دست ملت نیست که در اختیار دولت است. دولتمردان اکنون در بزنگاه تاریخی مهمی قرار گرفته‌اند و باید به عنوان نمایندگان ملت رشید ایران، دستاوردهای تجربه تاریخی ملت را در ادامه راه، نصب‌العین خود قرار دهند.

طبیعتاً در چنین شرایطی، زدن برچسب‌های جدید به منتقدان دیروز فرآیند خسارتبار برجام، دمیدن در بوق دروغین فرصت استثنایی دوستی با اروپا و تکرار آدرس‌های غلط، چیزی جز خیانت به دستاوردهای ملت نیست. منتقدان می‌فهمند که امروز باید بیش از هر زمان دیگری در کنار دولت باشند و با وجود تمام انتقادات، یک خنده جناب ظریف را به تمام دنیای آمریکا، روسیه، چین و اروپایی‌ها نمی‌دهند. این اما بدان معنا نیست که جناب ظریف و همکارانش مجاز هستند باز هم بدون تامین شروط مشخص رهبری-به عنوان راوی صادق تجربه تاریخی ملت ایران- یک توافق نافرجام دیگر را این بار با اروپایی‌ها منعقد کنند. کمترین توقع در شرایط کنونی از تیم مذاکره‌کننده دولت این است که پای قراردادی امضا بیندازند که حداقل بتوان نقض شدن یا نشدن آن را راستی‌آزمایی کرد!

اینکه ما مجددا مثل تجربه برجام، از رفع- و نه تعلیق!- تمام تحریم‌های مالی و بانکی در همان روز اجرا حرف بزنیم و یک سال بعد، سفیر کره‌جنوبی در تهران بگوید هنوز پول کارمندان سفارت را قاچاقی وارد می‌کنیم! و 2 سال بعد، شخص جناب ظریف هم بگوید: «ما هنوز نمی‌توانیم در انگلستان یک حساب بانکی باز کنیم!» دیگر به هیچ‌وجه پذیرفته نیست. ادامه چنین روندی با اروپا، بیش از آنکه اسمش دیپلماسی باشد، ذلیل کردن، تمسخر و سر کار گذاشتن ملت عزیز ایران است و مصداق ناسپاسی نسبت به فرصتی است که ملت در اختیار مسؤولان گذاشته و یقیناً در درگاه عدل الهی نیز بخشیده نخواهد شد. مسؤولان سیاست خارجی باید پیش از آنکه دیرتر از این شود، واقعیات صحنه بین‌الملل را ببینند و بدانند در شرایطی که سرعت تحولات این عرصه، بیش از هر زمان دیگری در چند دهه اخیر می‌نماید، امضا انداختن پای قراردادی که تضمین‌های واقعی و مشخص نداشته باشد، چیزی جز تخریب منافع ملی نیست!

فهرست تضمین‌های ذکرشده از سوی رهبر معظم انقلاب نیز آنقدر بدیهی، واقع‌بینانه و واضح است که می‌توان این سوال را مطرح کرد: «مگر بدون وجود چنین شرط‌هایی، اصلاً قرارداد بستن معنا دارد؟» اروپا اگر مصر به تداوم برجام است، باید بداند ما پیش‌تر با تخریب و توقف فعالیت‌های هسته‌ای خود، هزینه آن را پرداخته‌ایم و به قولی، وزن پله ترازوی برجام در طرف ما، هنوز و با وجود پیمان‌شکنی آمریکا هم، بدون تغییر مانده است. در آن‌سو اما چنین نیست و اروپا باید این ترازو را دوباره تراز کند! قید مطرح نکردن مسأله موشکی و منطقه هم روشن‌تر از آن است که نیازمند توضیح باشد. در ترازوی برجام، اساساً چنین مواردی مطرح نبوده و مطرح کردن آنها در مقطع کنونی، می‌تواند مهم‌ترین شاهد غیرقابل اعتماد بودن اروپایی‌ها درباره تعهدشان به برجام باشد.

معنای مجموعه شروط رهبری در این مسأله، همان است که مقامات دولتی بارها گفته‌اند: «منافع ایران در برجام باید به طور صریح، مشخص و تضمین شود». به روایت مسؤولان دولتی اما منافع ایران، ظاهراً پیش از این در برجام هم مشخص شده بود، ولی همه می‌دانیم که به دلیل نبود تضمین‌های کافی در آن توافق- بخوانید زیر پا گذاشتن شروط رهبری!- ایران هرگز چنان که باید و شاید، از همان منافع حداقلی هم منتفع نشد. حالا با اصرار دولت بر برجام اروپایی، دوباره تاریخ در حال تکرار شدن است. انصاف حکم می‌کند اگر قرار بر انعقاد مجدد یک قرارداد شخصی هم باشد، این بار دیگر منافع شخص طرف قرارداد از سوی وکیل او لحاظ شود. باید منتظر ماند و دید آیا مسؤولان دولتی با عبرت گرفتن از تجربیات تلخ خود، این‌بار در همین حد از منافع ملی دفاع می‌کنند یا نه؟!

الزامات مقابله با جنگ اقتصادی دشمن

رسول سنایی‌راد در روزنامه «جوان» نوشت:

امام خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام در روز چهارشنبه گذشته و در آستانه برگزاری کمیسیون مشترک برجام در اروپا با شرکت 1+4، بیانات بسیار مهمی ایراد فرمودند که شامل چند بخش بود.

معظم‌له پس از اشاره به سابقه دشمنی‌ها و بدعهدی‌های امریکا که آن را غیرقابل اعتماد ساخته و هرگونه انعطاف را نیز موجب گستاخی بیشتر آن می‌کند، به علل بی‌اعتمادی به کشورهای اروپایی نیز پرداخته و سابقه بدعهدی آنان در مذاکرات قبلی، سکوت‌شان در برابر نقض برجام از سوی امریکا و همراهی و تقسیم نقش با امریکا در مذاکرات منتهی به برجام را توسط اروپایی‌ها یادآور شدند و شروطی را نیز برای اثبات دوری اروپایی‌ها از بی‌صداقتی‌ها و بدعهدی‌های گذشته مورد اشاره قرار دادند و شرط‌هایی را برای مذاکره با آنان تعیین کردند.

اما بخش مهم‌تر این سخنرانی را باید در تأکید معظم‌له بر این دانست که مسئله اصلی کشور اقتصادی است. موضوعی که پیش از این هم بارها از سوی ایشان مورد تصریح قرار گرفته و در همان حال که آن را مسئله فراگیر می‌دانند که مردم را نیز با خود درگیر کرده، اما در حال حاضر بر ماهیت خصمانه و تهدیدآمیز آن پافشاری دارند و آن را نوعی جنگ تمام‌عیار معرفی می‌کنند و از نگاه ایشان؛ «دشمن ما اتاق جنگ را به جای وزارت دفاع برده در وزارت خزانه‌داری و به شکل فعالی مشغول هستند.»

پیش از این هم معظم‌له با اشاره به جنگ اقتصادی دشمن اتاق عملیات آن را وزارت خزانه‌داری امریکا دانسته بودند که حکایتی از پیامدهای خطیر و جایگاه مهم آن نزد دشمن است. از آنجا که هدف امریکا در تمامی دشمنی‌ها از جمله تشدید فشارهای تحریمی پس از نقض برجام براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است و از جنگ نظامی با کشورمان مأیوس می‌باشد، بی‌تردید امریکا ایجاد بی‌ثباتی و آشوب از راه جنگ اقتصادی را دنبال می‌کند و لذا رهبر حکیم انقلاب ضمن هوشیارباش به مسئولان به بیان راهکارهای عملیاتی نیز پرداخته و حل این مسئله را مستلزم پایبندی مسئولان به موارد ذیل می‌دانند:

1- باور به حل مشکلات اقتصادی با ظرفیت‌های داخلی که ما را از معطلی مجدد برای گشایش‌های نسیه و احتمالی ناشی از همکاری اروپایی‌ها معاف و اراده استفاده از توان داخلی را در مسئولان رقم زند.

2- بی‌اعتمادی به نسخه‌های غربی برای حل مسائل اقتصادی که نه‌تنها با شرایط بومی کشور تناسب و انطباقی ندارد بلکه در بسیاری موارد، نوعی کلاهبرداری برای چپاول منابع و حفظ وابستگی در پوشش طرح‌های کارشناسی به حساب آمده و محاسبات مسئولان را به ضرر منافع ملی و حل مشکلات بر هم می‌زند و موجب خسارت‌های آشکار و پنهان می‌شود.

3- تنها در حد اضطرار امور اقتصادی و تولید به طرف‌های خارجی سپرده شود که موجب سوءاستفاده و فرصت‌طلبی آنان برای حفظ انحصار نشده و در بزنگاه‌های تاریخی به نقض تعهد بدون پرداخت غرامت منجر نگردد. تجربه خروج شرکت‌های بزرگ اروپایی از کشور به بهانه تحریم‌های امریکایی، تجربه گرانسنگی در این زمینه به حساب می‌آید.

4- تشکیل ستاد مقابله با جنگ اقتصادی در دولت و همراهی وزارت خارجه با آن که در مقابل اقدام امریکا در استفاده از وزارت خزانه‌داری برای پیشبرد جنگ اقتصادی و تشدید تحریم‌ها عمل کند و وزارت خارجه نیز فعال هم به طرح دعاوی حقوقی در محافل بین‌المللی بپردازد و هم به حل گره‌های احتمالی با استفاده از ظرفیت‌ دیپلماتیک مشارکت داشته باشد.

به عبارتی اگر ظرفیت‌هایی که بر روی مذاکره و توافق سیاسی با طرف‌های خارجی متمرکز شده به سمت استفاده از ظرفیت‌های داخلی و بهره‌گیری از منابع خارجی غیر از امریکا و اروپا هدایت شود امکان فرار از فشارهای تحریمی و بلکه شکست دشمن در این جنگ اقتصادی فراهم می‌شود.

دیپلماسی فعال علیه تهدید ایران

جاوید قربان‌اوغلی در شرق نوشت:

آیا اروپایی‌ها مصمم هستند از برجام دفاع کنند و می‌توانند در مقابل آمریکا ایستادگی کنند؟ پاسخ به این سؤال، نیازمند طرح سؤال‌های دیگر است. در اینکه اروپا مصمم به پایبندی به برجام است، تردید ندارم. تلاش‌های سه کشور اروپایی در ممانعت از خروج آمریکا از برجام و همچنین اقدامات آنان پس از آنکه ترامپ به‌طور رسمی خروج کشورش از توافق هسته‌ای را اعلام کرد، نمایانگر عزم راسخ اروپا برای حفاظت از توافقی است که پس از فرازونشیب‌های 13ساله به ثمر نشست.

ضمن اینکه مذاکرات هسته‌ای در آغاز در دوران اصلاحات و قبل از ورود آمریکا، روسیه و چین، بین ایران و سه کشور اروپایی فرانسه، آلمان و انگلیس در جریان بود که با فشارهای آمریکا ناکام ماند. علاوه بر این پایبندی به تعهدات و توافقی که پس از 22 ماه مذاکرات فشرده به نتیجه رسید و از پشتوانه قطع‌نامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل متحد برخوردار است، اروپا را ملزم به پایبندی به برجام می‌کند. نکته مهم‌تر در این راستا، این است که بی‌اعتنایی و بلکه توهین ترامپ به درخواست اروپا به‌ویژه پس از سفر مکرون و مرکل، این امر را به موضوعی حیثیتی برای اروپا تبدیل کرده است. ضمن اینکه منافع اقتصادی اروپا در حفظ برجام و تهدیدات امنیتی در صورت خروج ایران از توافق و ازسرگیری غنی‌سازی صنعتی از دیگر دلایل اروپا برای حفاظت از این توافق است. پاسخ به سؤال دوم و اینکه آیا اروپا می‌تواند در مقابل آمریکا ایستادگی کند، چندان آسان نیست و در خوش‌بینانه‌ترین حالت می‌توان آن را به‌ گونه‌ای مشروط پاسخ داد.

به تعبیر بهتر ماندگاری اروپا در برجام تابعی است از میزان فشارهای آمریکا از یک ‌سو و همکاری جدی ایران با این قاره از سوی دیگر. اگر هدف ایران لغو حداکثری تحریم‌ها، بهره‌گیری از مزایای برجام در کاهش فشارهای اقتصادی، تسهیل سرمایه‌گذاری، رفع موانع پولی و... است. تصور می‌کنم با وجود پیوندها و درهم‌تنیدگی ساختار اقتصادی اروپا با آمریکا، دستیابی به آن تا جایی که مدنظر و رافع مشکلات ایران در این موارد است، با اقداماتی کم‌هزینه از طریق اروپا چندان دشوار نیست. اروپا به‌خوبی بر این نکته واقف است که موضع ترامپ در مقابل ایران و خروج وی از توافق هسته‌ای، ربطی به برجام ندارد؛ زیرا براساس آخرین گزارش آقای آمانو، ایران حتی پس از اعلام خروج آمریکا به تعهدات خود در توافق پایبند بوده و هیچ مورد تخلف از سوی بازرسان آژانس گزارش نشده است.

مرجعیت این سازمان نقطه قوت اروپا در مقابل آمریکا در دفاع از ایران و بالطبع توافق هسته‌ای است. بنابراین نقطه آسیب‌پذیر اروپا در مقابل آمریکا در «متن برجام» و حتی در موضوع بحث‌برانگیز مدت زمان تعلیق فعالیت‌های هسته‌ای (موسوم به غروب) هم نیست. احتمالا رئیس‌جمهور ایالات متحده هم آن‌قدر کندذهن نیست که در پایبندی ایران نسبت به تعهداتش در برجام و موضع قدرتمند اروپا در این مناقشه تردید داشته باشد. موضوعی که می‌تواند موضع اروپا در مقابل آمریکا را سست کند و موجب فعال‌شدن گسل‌های برجام و نزدیکی اروپا به مواضع ترامپ شود. اشتراک دیدگاه این دو در فعالیت‌های موشکی و نقش ایران در منطقه هرچند از دو منظر و خاستگاه متفاوت است، حساسیت اروپا در این دو موضوع لزوما از جنس ادعاهای ترامپ و مواضع ایالات متحده آمریکا نیست.

ادعاهای ترامپ برخاسته از مواضع رژیم صهیونیستی و نخست‌وزیر افراطی آن، که هیچ فرصتی برای تشویق آمریکا به رویارویی نظامی با ایران را از دست نمی‌دهد و لابی قدرتمند و پول بی‌حد و حساب عربستان است. اما بر کسی پوشیده نیست که در صورت اوج‌گیری بحران در این دو حوزه، موضع اروپا در دفاع از برجام نیز به شدت آسیب‌پذیر خواهد شد. هم‌زمان با تصمیم سنجیده مسئولان کشور در حفظ برجام و پیگیری مذاکرات در قالب جدید 1+4 و اقدام صحیح و سریع دستگاه دیپلماسی برای درخواست تشکیل کمیسیون مشترک جهت بررسی شرایط پس از نقض عهد و خروج آمریکا از توافق هسته‌ای، از راهبردهای منطقی کشور در شرایط پساخروج آمریکا از توافق بود. ضروری است اقداماتی که رافع نگرانی اروپا در «موضوعات دیگر» و بی‌ارتباط‌کردن آن با توافق هسته‌ای است در دستور کار قرار گیرد. شرایط منطقه به سرعت در برخی مناطق از طریق راهکارهای دموکراتیک انتخابات و دیگر کشورها از طریق تصمیمات و توافقات سیاسی یا تحرکات نظامی در حال دگرگونی است.

شرایط حادث مانند مواضع اخیر روسیه پس از سفر نتانیاهو و اسد و جدال کلامی سخنگویان تهران و مسکو، تحرکات نظامی هدفمند رژیم صهیونیستی در جای جای سوریه، جابه‌جایی بازیگران سیاسی در عراق و شکل‌گیری ائتلاف‌های نه‌چندان همسو با ایران پس از انتخابات اخیر، اوج‌گیری تحرکات ائتلاف عربستان و امارات و سقوط تعدادی از پایگاه‌های حوثی‌ها در یمن در چند ماه اخیر، نتیجه مشخصی خواهد داشت و آن کندشدن و ناکارآمدشدن اهرم‌های مذاکره ما در دیپلماسی چندجانبه در بحران‌های منطقه‌ای است. در دو دهه گذشته همسویی تاکتیکی ایران و ایالات متحده آمریکا سه خطر بزرگ صدام حسین، طالبان و داعش (در عراق) را از منطقه بیرون برده است. همراهی انکارناپذیر باراک اوباما در حل‌وفصل بحران هسته‌ای، فرصت‌های غیرقابل انکاری را برای ایران در منطقه فراهم کرد. روشن است که در همه موارد فوق منطق این همراهی تاکتیکی، منافع و اهداف غیرهمسوی هریک از این دو بود و ایران با هوشمندی آن دوره‌ها را مدیریت کرد و برگ‌های برنده بزرگی را در منطقه به دست آورد. پیگیری همان همسویی این بار با اروپا برای گذر از تونل وحشت ترامپ ضروری است. می‌توان اروپا را در برجام نگاه داشت؛ لازمه این کار در کنارگذاشتن هم‌زمان شرایط برای همکاری‌های اقتصادی، سرمایه‌گذاری شرکت‌های متوسط اروپایی، مذاکره درباره موضوعات منطقه برای خلع سلاح ترامپ و تقویت موضع قاره سبز در مقابل آمریکاست.

پایان دلواپسی‌ها !

« محمود فرشیدی» در «رسالت» نوشت:

خروج آمریکا از برجام ، دولت آقای دکتر روحانی را وارد مرحله سیاسی جدیدی کرده و ظاهرا به برخی شبهات این دولت پاسخ داده و آنها را مرتفع ساخته است که نخستین و مهم‌ترین آنها ، شبهه امکان و بلکه ضرورت مذاکره و تعامل با آمریکا می باشد. اگر چه رهنمودهای مکرر امام خمینی(ره) در توصیف شیطان بزرگ و تجربه چهل سال گذشته ملت ایران صریحا در تضاد با این خوش‌بینی بود و مقام معظم رهبری نیز از همان ابتدا بی‌اعتمادی خود و ملت ایران به آمریکا را صریحا و بارها اعلام فرمودند اما از آنجا که رئیس دولت و بعضی همکاران ایشان می‌پنداشتند مشکلات گذشته به دلیل ناآشنایی با زبان دیپلماسی جهانی بوده است و از طریق مذاکره با زبان دیپلماتیک می توانند با آمریکا وارد گفتگو و تفاهم و تعامل شوند، رهبر معظم انقلاب به منظور حفظ وحدت کشور و انسجام ملی ، مانع ورود آنان به این گفتگوها نشدند تا آنان خود در مقام عمل ، بدعهدی آمریکا را تجربه کنند و نهایتا در طول این سال‌ها دیپلمات‌های ایران بارها اعتراف کردند که آمریکا روح و جسم برجام را نقض کرده است تا آنکه سرانجام رئیس جمهور آمریکا به همه خوش‌بینی‌ها پایان داد و رسما پیمان خود را زیر پا گذاشت.

یکی از شبهاتی که طرفداران مذاکره با ‌آمریکا را به این وادی کشانید این باور بود که مخالفت آمریکا با دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای است و تصور می‌کردند که با انعطاف ایران در مقوله هسته‌ای ، سوءتفاهم‌ها مرتفع خواهد شد. اما اینک و پس از پایبندی کامل و فراتر از حقوق بین الملل ایران به تعهدات خویش ، از طرفی و طرح مسائل جدید نظیر حقوق بشر و صنایع موشکی و حضور ایران در منطقه و مانند آنها از طرف دیگر ظاهرا برای طرفداران اولیه مذاکره نیز اتمام حجت شده است که «آمریکا دشمن ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران است».همان واقعیتی که ملت ایران طی ده‌ها سال گذشته بارها آن را آزموده است.

اما پس از خروج آمریکا و شکست نظریه برجام برخی از مدافعان و دست‌اندرکاران مذاکره ، تلاش می‌کنند نتیجه این اقدامات و مذاکرات را یک پیروزی و موفقیت در صحنه سیاسی برای ایران جلوه دهند.و از تجلیل افکار عمومی جهانیان از جمهوری اسلامی ایران و رسوایی و بی‌آبرویی آمریکا سخن بگویند اگر چه این سخن حقی است که اعتبار سیاسی آمریکا با این اقدام زیر سوال رفته است اما نکته اینجاست که هدف ما از مذاکرات برجام چه بود؟ مقام معظم رهبری در پاسخ به این شبهه فرمودند که آیا ما مذاکره را شروع کردیم برای اینکه آمریکا بی‌آبرو شود؟! و تاکید فرمودند که ما مذاکره را شروع کردیم برای اینکه تحریم‌ها برداشته شود.

شبهه دیگری که به عنوان دستاورد تجربه برجام مطرح می شود به رسمیت شناخته شدن حق غنی‌سازی هسته‌ای ایران است حال آنکه منشأ به رسمیت شناخته‌ شدن حق غنی‌سازی ایران ، دستیابی ما به غنی‌سازی 20 درصدی است وگرنه :

«چنانچه بنا بود مذاکره کنیم و این را با مذاکره به دست بیاوریم تا امروز هرگز به دست نمی‌آمد.»

در هر حال همچنان‌که دکتر روحانی نیز اظهار داشته است دستاورد خروج آمریکا از برجام «هم‌صداتر شدن و متحدتر شدن ملت بزرگ ایران و اتحاد مدافعان و دلواپسان می باشد.البته در بعضی کشورها اگر سیاست‌های کلان دولتی پس از سال‌ها به نتیجه نرسد، آن دولت استعفا می‌دهد یا با رویکردی تحول‌آفرین و انقلابی ترمیمی در کابینه صورت می‌گیرد، اما هنوز در کشور ما نه تنها این شیوه‌ها مرسوم نیست بلکه در نقطه مقابل ، دولت‌ها همواره سعی می‌کنند به هنگام شکست سیاست‌هایشان، زیر لوای رهبری پناه بگیرند و چنین وانمود کنند که تمامی تصمیمات با تایید معظم له اتخاذ شده و رویکرد پدرانه رهبری نیز با این پناهجویی‌ها همواره کریمانه بوده است تا مبادا در وحدت جامعه شکافی پدید آید یا دولت تضعیف گردد، و نتواند از مشکلات کشور گره‌گشایی نماید.

البته از طرف دیگر هم دولت‌ها ، هرگاه در پی اجرای برنامه‌ای بوده‌اند که باسیاست‌های کلان نظام و منویات رهبری در تعارض بوده است ، غالبا در تبیین و بزرگنمایی این تعارض و مظلوم‌نمایی خود ، کم نگذاشته اند.

در مجموع باید چنین استنباط کرد که خروج آمریکا از برجام ، دیدگاه‌های دولت آقای روحانی درباره آمریکا را به سیاست‌های نظام و ‌آرمان‌های ملت ، نزدیک ساخته است . اما مسئله مهم و سرنوشت‌ساز برای کشور، اقدامات بعدی دولت در ارتباط با لاشه بی‌جان برجام است و با توجه به سخنان شفاف و قاطع مقام معظم رهبری در دیدار اخیر مسئولان کشور ، انتظار می‌رود دولت آقای روحانی به منظور جبران سال‌های از دست رفته وخسارت محض، دقیقا این سیاست‌ها را نصب العین اقدامات خود قرار دهد و علاوه بر موضع‌گیری‌های انقلابی در مصاحبه‌ها که کارکرد داخلی دارند سر میزهای مذاکره نیز بر اساس همان مطالبات روشن نظام گفتگو نمایند.

روشن است که با توجه به تاوان سنگینی که ملت ایران طی چهارسال انتظار گذشته ، برای کسب تجربه برجام پرداخته است تکرار همان روش در مذاکره با اروپا را نظام اسلامی و ملت انقلابی ایران تحمل نخواهد کرد و تاریخ نیز با تعبیری تندتر از «اشتباه» از آن یاد خواهد کرد.

در پایان به فرازهایی از سیاست‌های مورد تاکید رهبر حکیم و انقلابی نظام اسلامی ، در دیدار اخیر با مسئولان کشور اشاره می کنیم:

1- محال بودن امکان تعامل نظام اسلامی با آمریکا به دلیل تجربه 40 ساله و سیاست براندازانه آن کشور.

2- نتیجه معکوس دادن رویکرد انعطاف در برابر آمریکا و اروپا.

3- کارایی سیاست انقلابی‌گری در برابر نظام استکبار جهانی.

4- گره نزدن مسائل و مشکلات داخلی به سیاست خارجی به خصوص به برجام و در مقابل تکیه کردن بر توانمندی ملت ایران.

5- ناامیدسازی و رسیدن کشور به بن بست ، سیاست قطعی دشمن است.

6- پرهیز از دل‌خوش کردن به احتمالات ، از جمله احتمال پیدایش اختلاف بین آمریکا و اروپا یا نگاه خوش‌بینانه داشتن به اروپا با توجه به پیشینه خائنانه و بی‌صداقتی آنها و در مجموع واقعیت‌ها را درست فهمیدن، از جمله نامطلوب بودن وضعیت اقتصاد کشور و مشکلات را صادقانه با مردم در میان گذاشتن.

7- پرهیز از دودستگی و دوقطبی بر اساس برجام.


نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات