صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱۳۹۷ - ۰۷:۴۲  ، 
کد خبر : ۳۱۱۰۶۷

یادداشت روزنامه‌ها 19 خرداد

روزنامه کیهان **

هفتمین بازنده خود را گرم می‌کند! / محمد صرفی

رهبر معظم انقلاب اسلامی در بخشی از سخنرانی روز 14 خرداد در حرم مطهر امام خمینی(ره) به راهبرد سه وجهی دشمن در مقطع فعلی پرداخته و «فشار اقتصادی، فشار روانی و فشار عملی» را محورهای این راهبرد معرفی کردند. شناخت مختصات هر کدام از این محورها، چگونگی پیوند و اثر تشدید کنندگی آنها بر یکدیگر برای شناخت نقشه راه دشمن و خنثی‌سازی آن ضروری است. درباره طرح دشمن برخی نکات قابل تامل و مهم است.

همانطور که رهبر معظم انقلاب اسلامی در این سخنرانی ‌اشاره فرمودند، برخلاف تبلیغات رایج دشمن هدف اصلی تحریم‌ها مردم ایران هستند و نه حکومت ایران. دوگانه‌سازی میان مردم و نظام جمهوری اسلامی مسئله‌ای است که در اغلب موضع‌گیری‌های مقامات طراز اول آمریکایی دیده می‌شود. ترامپ در سخنرانی نوروزی امسال خود و سخنرانی 8 می‌(روز خروج از برجام) آشکارا سعی کرد چنین دوگانه‌ای بسازد و مایک پمپئو وزیر امور خارجه آمریکا و جان بولتن مشاور امنیت ملی کاخ سفید نیز در موضع‌گیری‌های مهم خود این دست فرمان را حفظ می‌کنند. اما ترامپ و مردانش درباره هوش ایرانی‌ها دچار خطای محاسباتی در حد فاجعه هستند. ترامپی که سفر ایرانی‌ها به آمریکا را ممنوع کرده و بولتن که معتقد بود برای توقف فعالیت‌های هسته‌ای ایران باید این کشور را بمباران کرد، چطور انتظار دارند مردم ایران ادعاهای ابلهانه‌شان را باور کنند؟!

آنهایی که درباره میزان خصومت و دشمنی آمریکا با ملت ایران دچار شبهه و سؤال هستند، کافی است کتاب جدید ریچارد نفیو -مشهور به معمار تحریم‌های ایران- را که از سوی مرکز پژوهش‌های مجلس ترجمه شده، مطالعه کنند. نفیو در این کتاب با عنوان «هنر تحریم‌ها» که به طور ویژه به موضوع تحریم‌های ایران می‌پردازد، به طور صریح و واضح می‌نویسد نباید از ترس مسائل بشردوستانه و تحت فشار قرار گرفتن مردم کشور هدف، فشار تحریم‌ها را در برخی موارد کم کرد چرا که اساساً هدف تحریم ایجاد درد است و با دغدغه‌های اینچنینی تضاد دارد. وی می‌نویسد؛ «هدف غایی از اعمال تحریم‌ها، درد و تغییر در سیاست‌های کشور هدف است و اگر بخواهیم بعضی از این دردها و فشارها را از برنامه تحریم برداریم ممکن است جنبه تبلیغاتی بهتری پیدا کند، اما هدف تحریم‌ها و کارایی و اثرگذاری آن در جنبه عملی از بین خواهد رفت و اگر تحریم‌کننده بخواهد مسائل بشردوستانه را نیز مد نظر قرار دهد عملاً دردی که از تحریم‌ها به‌وجود می‌آید را نیز کاهش داده است.»

تمام شدن رادیو داروهای ایران که در درمان بیماری سرطان کاربرد دارد و ممانعت غربی‌ها از دادن سوخت 20 درصد برای تولید رادیو دارو به ایران یکی از این نمونه‌های دردآور و البته عبرت‌آموز است. ماجرایی که در نهایت با مجاهدت علمی و گمنام دکتر شهریاری منجر به خودکفایی کشور در این زمینه شد و دشمن را چنان عصبانی و خشمگین کرد که پاسخ این دانشمند بزرگ و مخلص را با ترور دادند.

شاید برخی مدعی شوند آنچه امروز با آن مواجهیم و تهدید به تحریم و ایجاد مشکل برای ملت ایران مربوط به فلان حزب یا چهره سیاسی است و عمومیت ندارد و مثلاً دموکرات‌ها اهل تعامل و مذاکره‌اند و جمهوری‌خواهان اهل فشار و جنگ‌افروزی! بررسی روند کاری ریچارد نفیو برای ایجاد حداکثر فشار به ایران، برای ابطال این فرضیه کفایت می‌کند. نفیو کار خود را در دولت بوش پسر از حزب جمهوری‌خواه آغاز کرد و با روی کار آمدن باراک اوبامای دموکرات، وی جزو معدود مدیرانی بود که تغییر نکرد و به‌قول خود آمریکایی‌ها این پیامی برای ایران بود که سیاست فشار تغییر نکرده است.

اما اینکه چرا عده‌ای در داخل کشور اصرار دارند پیام‌ها و مواضع صریح و بی‌پرده آمریکایی‌ها را در داخل به نحو دیگری جلوه دهند، به محور دوم نقشه دشمن یعنی «عملیات روانی» باز می‌گردد. مشاهدات و تجربیات -به‌خصوص در چند سال اخیر- نشان می‌دهد این محور اصلی‌ترین محور فعالیت دشمن است و بیشترین تمرکز و سرمایه‌گذاری در این جبهه انجام شده است. گزارش چندی پیش رویترز از آموزش فارسی در سرزمین‌های ‌اشغالی به صهیونیست‌ها یکی از هزاران نشانه این جبهه گسترده و پیچیده است. فضای مجازی با مختصات خاص خود که فراگیری و سهل‌الوصول بودن، از مهم‌ترین ویژگی‌های آن است، انعطاف‌پذیری و پتانسیل بسیار بالایی به این موضوع بخشیده است. می‌توان و باید این مسئله را از زوایای متنوع و گسترده‌ای مورد تحلیل و موشکافی قرار‌ داد اما در این مجال به سه نکته کوتاه بسنده می‌شود؛

اول آنکه نباید مقهور قابلیت‌های تکنیکی و سخت‌افزاری، فعالیت گسترده و پر سر و صدای دشمن در این حوزه شد. هیچ آفتی بالاتر از مرعوب شدن در جبهه نبرد نیست. آنکه مرعوب می‌شود، با دست خود، خود را نابود می‌کند. اگر قرار به محاسبات تحمیلی دشمن باشد، ایران باید همان سال 1359 و در پی هجوم ارتش بعث با پشتیبانی بلوک شرق و غرب، دست‌ها را بالا برده و تسلیم می‌شد. نکته دوم آنکه در جنگ روانی طرفی برنده است که در حالت آفند قرار دارد. نقل قولی انگلیسی می‌گوید؛ تا حقیقت شلوار خود را بالا بکشد، دروغ نصف دنیا را طی کرده است! نمی‌شود و نباید همیشه در موضع واکنش و انفعال بود. فضای مجازی و جهان شبکه‌ای همانقدر که برای دشمن فرصت است برای ما نیز می‌تواند فرصت‌ساز باشد. همت و خلاقیت لازم دارد و البته کار گروهی و هم‌افزایی. نکته سوم آنکه عملیات روانی دشمن که زمانی رهبر معظم انقلاب از آن به عنوان تهاجم و شبیخون فرهنگی نیز یاد کردند، نسبتی فوق‌العاده ظریف و البته حساس و موثر در زمینه فشار اقتصادی دشمن دارد. نفیو در کتاب خود به ظرایف این موضوع به خوبی می‌پردازد. بطور خلاصه در این زمینه می‌توان گفت؛ استحاله فرهنگی جامعه، پیش‌زمینه و جاده صاف‌کن فشار اقتصادی دشمن است و آنان که به ایمان، فرهنگ و باورهای عمیق جامعه می‌تازند، پیشقراولان چریک‌های اتاق جنگ آمریکا یعنی وزارت خزانه‌داری این کشورند.

فشار اقتصادی دشمن مشکل و مانع ایجاد می‌کند و عملیات روانی آن، مشکلات را صدچندان و البته لاینحل نشان می‌دهد. ترکیب این دو محور شوم، زمینه را برای فشار عملی فراهم می‌سازد که عبارت از ایجاد ناآرامی و آشوب در کشور با سوءاستفاده از مطالبات طبیعی و برحق مردم است. رسیدگی به موقع و صادقانه مطالبات بحق مردم از سوی مسئولان و پرچم‌داری رسانه‌های خودی در طرح و پیگیری این مطالبات، از جمله سرفصل‌هایی هستند که فشار عملی دشمن را خنثی می‌کند. ترامپ برخورد با ایران را با معاملات تجاری ‌اشتباه گرفته است. شش رئیس‌جمهور پیش از او نیز روی شکست جمهوری اسلامی شرط‌بندی کرده بودند و باختند. سیاست او نیز تا کنون تنها یک نتیجه بیشتر نداشته است؛ افزایش انسجام و اتحاد ملت ایران.

***************************************

روزنامه رسالت **

اسرائيل چگونه فرو خواهد پاشيد؟!/محمد عبدالهي

بنيان‌هاي رژيم صهيونيستي بر چند ستون متزلزل و دروغ بنا شده است؛

1. اسرائيل، موجوديت خود را بر «زمين» ملت ديگري ساخته است. شرط اول تشکيل يک جامعه و حکومت، زمين است. جامعه و حکومتي که حتي زمين آن اشغالي و از آن مردم ديگري است، چگونه مي‌تواند به بقاي خود اميدوار باشد. وجود فلسطينيان چه 5 ميليون فلسطيني آواره در ديگر کشورها، چه اعراب اسرائيلي (ساکن سرزمين‌هاي اشغالي) چه فلسطينيان محصور در غزه و کرانه باختري، چالش دائمي و مستمر اسرائيل است که به هيچ وجه قابل چشم پوشي نيست. نه آن‌گونه که گلداماير متوهمانه ادعا يا القا مي‌کرد: «فلسطين سرزمين خالي و بدون مردم بود»

و «فلسطيني اي وجود ندارد» نه آن‌گونه که شارون و ساير سرکردگان اين رژيم مي‌پنداشتند و مي‌پندارند مي‌توانند با خون و خونريزي، نسل فلسطيني را از روي زمين بردارند! هيچ راه حلي جز پذيرش فلسطيني ها در

خانه هاي خود، خانه هايي که کليد آنها هنوز در دستشان است، وجود ندارد. و هيچ صلحي بدون پذيرش اين حق محقق نخواهد شد.

2. وجه دوم موجوديت اسرائيل، يعني شهروندان و مردم آن، دومين چالش بزرگ اين رژيم است. اسرائيل، نه تنها حکومتي بدون زمين است، که حتي ملت واحدي هم ندارد. ساکنان اين رژيم، مهاجراني از بيش از 100 کشور و مليت مختلف، با رنگ و نژاد و زبان و فرهنگ‌هاي متفاوت هستند که به صرف «يهودي» بودن، به فلسطين آمده يا آورده شده اند. آنها هويتي يکسان و واقعي ندارند و گسل هاي فعال و شديدي بين آنها وجود دارد که مهم‌ترين آن سياست آپارتايد و برتري نژادي است! برتري اشکنازي ها بر سفاردي ها!

برتري سفيدها بر سياه‌ها! برتري يهودي ها بر عرب‌ها و مسيحي ها

و... اخراج اجباري 40 هزار پناهجوي سياهپوست سوداني و حتي جدايي کودکان آفريقايي تبار از سفيدپوست در مدارس تلاويو از مصاديق برجسته اين گسل هويتي و تبعيض نژادي و قومي در اسرائيل است.

3. وجه سوم موجوديت اسرائيل، ايدئولوژي آن است: يهوديت و صهيونيزم. اما همين ايدئولوژي از ديگر پاشنه هاي آشيل رژيم صهيونيستي است. اکثريت ساکنان اين رژيم، سکولار و لائيک هستند. به تعبير «ايلان پاپه»، اسرائيلي ها مي‌گويند فلسطين را خدا به آنها بخشيده، ولي خدايي که آنها به وجودش باور ندارند! با افزايش زاد و ولد حريدي ها و رسيدن آنها به 25% جمعيت اسرائيل، دعواي هميشگي سکولارها با يهوديان ارتدوکس و حريدي ها در سال‌هاي اخير شدت گرفته است. بحران سياسي «قداست شنبه يهودي»، بحران خدمت اجباري سربازي، بحران بر سر آزادي

همجنس بازان و اختلاط‌هاي زن و مرد و.. در سال‌هاي اخير کشمکش هاي متعددي را در سرزمين هاي اشغالي برانگيخته است. حريدي ها معتقدند دولت اسرائيل يک دولت سکولار است و نه يهودي و بر مبناي تورات! آنها حاضر به خدمت در ارتش نيستند، نظام آموزشي دولتي و جامعه کاري اسرائيل و حتي ازدواج و آداب و رسوم سکولارها را قبول ندارند و از اول تا آخر عمر در مدارس ديني يهودي (يشيوا) به سر مي‌برند! از آن سو، سکولارها حريدي ها را مشکل اصلي رژيم صهيونيستي مي‌دانند که آموزش ديني را بهانه اي براي فرار از خدمت مي‌کنند و مفت مي‌خورند و مي آشامند. طيف ديگري از يهوديان ارتدوکس (مثل ناتوري کارتا) حتي موجوديت اسرائيل به‌عنوان يک دولت يا حکومت را قبول ندارند و معتقدند طبق تورات و تلمود، براي بازگشت به سرزمين موعود بايد منتظر فرمان الهي و ظهور ماشيح و به‌صورت آرام و صلح آميز بود. اينها بزرگ‌ترين مخالفان يهودي اسرائيل محسوب مي‌شوند.

به‌دليل همين چندپارگي اعتقادي و گسستگي ايدئولوژيک است که تامير پاردو، رئيس سابق موساد گفته است: «جنگ داخلي بزرگ‌ترين تهديد براي موجوديت اين رژيم به شمار مي‌رود. بروز اختلافات داخلي، آشوب و جنگ داخلي و خطراتي به مراتب بزرگ‌تر از تهديد ايران و حزب‌الله و يا گروه‌هاي فلسطيني براي اسرائيل به همراه دارد.»

4. پس از سالها «ايده سازش» اينک فلسطيني به عيان فهميده که تنها راه حل آزادي فلسطين، همان راهي است که باعث اشغال فلسطين شده: مبارزه. مبارزه نظامي. مبارزه رسانه اي. مبارزه در هر شکلي و با هر ابزاري. حماس به عنوان يک نيروي جهادي در غزه و در کل سرزمين هاي اشغالي، امروز جبهه جديدي از ناامني را براي اسرائيل گشوده که اسرائيل ناتوان از مواجهه با آن است. با وجود کشتارهاي وسيع، اسرائيل نتوانسته انتفاضه هاي پي در پي را مهار کند و تنها در خون بيشتر در حال دست و پا زدن است.

ايجاد ناامني دائمي براي اشغالگران خصوصا در سرزمين هاي اشغالي 1948 بهترين راه براي ضعيف کردن اين رژيم است. اين موثرترين راه مبارزه با اسرائيل توسط فلسطيني هاست. يوآو گالانت وزير مسکن اين رژيم طي روزهاي گذشته اعلام کرده: "ما در سال هاي آتي بر سوريه و حضور ايران در سوريه تمرکز خواهيم کرد و هيچ نفعي در مبارزه مستمر با غزه نداريم!" اين نشانه درستي راه حماس و حزب الله و نيروهاي مقاومت در فلسطين است. اگر قرار به مبارزه نظامي با اسرائيل براي فروپاشي آن باشد، کانون مبارزه بايد در غزه، کرانه باختري و خود سرزمين هاي اشغالي باشد.

5. صهيونيسم بر اساس جنگ رسانه اي و خدعه هاي رواني شکل گرفته که مهمترين آن مظلوم نمايي است. ادعاي هولوکاست معروف ترين شگرد عمليات رواني صهيونيزم براي مشروعيت بخشي به تشکيل رژيم صهيونيستي به شمار مي رود. اما با فراگير شدن جنايات اين رژيم در رسانه ها، ظهور مورخان نوانديشي که کل واقعه هولوکاست را زير سوال بردند و شهادت فعالان صلح غربي بدست اسرائيل و.. طي دو دهه گذشته، اينک تابلوي مظلوم نمايي اسرائيل فرو ريخته است. به مدد رسانه هاي اجتماعي و روايت هاي فراغالب، ملتها خصوصا ملت هاي

غربي حصار سانسور خبري جنايات اسرائيل را شکسته اند. جيمز ميلر عکاس و مستندساز انگليسي، تام هاراندال عکاس انگليسي، ويتوريو آريگوني روزنامه نگار ايتاليايي و دهها عکاس و خبرنگار و فعال ديگر، با شهادت و خون پاک خود توانسته اند بايکوت خبري در فلسطين را بشکنند و صداي فلسطين شوند. شکل گيري جنبش جهاني تحريم و انزواي اسرائيل «بي دي اس» توسط فعالان و اکتيويست هاي اروپايي و آمريکايي، امروز به يکي از چالش هاي جدي رژيم جنايتکار اسرائيل تبديل شده است. درخواست فعالان اروپايي براي لغو محاصره غزه، محکوميت مداوم جنايات جنگي اسرائيل در اين کشورها، کمپين هاي رسانه اي عليه اشغالگري اسرائيل و.. سبب شده دولت هاي غربي نيز بتدريج حمايت هاي خود از اسرائيل را کاهش دهند و حتي مجالس کشورهاي مختلف غربي (ايرلند، انگلستان، فرانسه، سوئد و 136 کشور جهان و..) «دولت فلسطين» را به رسميت بشناسند. به نحوي که آويگدور ليبرمن، وزير جنگ اسرائيل، در سال 2015 گفته بود: «نه ايران و حزب‌الله و يا فلسطيني‌ها، بلکه اروپاي غربي مهمترين چالش اسرائيل است.»

انزواي روزافزون اسرائيل سبب شده تا در موضوع انتقال پايتخت اين رژيم

به بيت المقدس، حتي يک کشور غربي و حتي متحدان آمريکا، از تصميم آمريکا حمايت نکنند و تنها 8 کشور ذره اي (گواتمالا، ميکرونزي، جزاير مارشال..) در کنار آنها باشند. اين بزرگترين شکست سياسي در تاريخ براي آمريکا و اسرائيل محسوب مي شود. همين باعث شده اسرائيل با صرف هزينه هاي هنگفت در صدد اتحاد با کشورها و گروهک هاي جنايتکار و بدنام مثل ميانمار، نيجريه، سودان جنوبي و کشورهاي عربي حامي داعش يعني امارات و عربستان برآيد.

6. براي فروپاشي اسرائيل، ترکيب همه اين عوامل ضروري است. فعال شدن گسست هويتي و مذهبي و نژادي در جامعه اسرائيل، ادامه مقاومت نظامي و شبکه سازي حماس در کل فلسطين، ايجاد شکايات حقوقي از اسرائيل براي اشغال کرانه باختري، قدس، جولان، سينا و.. با هدف آزادي کامل مناطق اشغالي، تداوم مقاومت نظامي و ايجاد ناامني و ترس و وحشت دائمي در اسرائيل براي پايان اشغال 70 ساله. تداوم کمپين هاي سياسي و رسانه اي روزانه براي

آگاه سازي جهاني درباره جنايات اسرائيل در افکار عمومي (مثل کمپين تظاهرات بازگشت) و خصوصا آگاهي بخشي در جامعه آمريکا بعنوان مهمترين حامي مالي و سياسي اين رژيم که با ماليات مردم آمريکا جنايت مي کند. جهان بايد به اين نتيجه برسد که چاره حل موضوع فلسطين، ايده يک کشوري (فقط اسرائيل) يا دو کشوري (هر دو اسرائيل و فلسطين) نيست. اولي سرنوشتي جز آپارتايد آفريقاي جنوبي ندارد و دومي با خوي جهانخواري اسرائيل در تصرف وجب به وجب خاک فلسطين و لبنان و سوريه و مصر و اردن محال است. راه حل چنانکه مورخ برجسته ضدصهيونيست "ايلان پاپه" به‌عنوان يکي از سردمداران «بي دي اس»

دنبال مي کند، تنها و تنها ايده "يک کشوري" با بازگشت همه فلسطينيان به خانه هاي خود و بازگشت همه مهاجران غصب کننده به کشورهايي است که از آنجا آمده اند. ما اين روز را به اذن خدا و بنا به وعده حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب، نزديک مي بينيم. بسيار نزديک.

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

ضرورت تقویت محور اصلی آرمانخواهی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

مردم ایران در روزهای گذشته در زمینه ابراز ارادت به مولای متقیان حضرت علی علیه السلام و فرزند برومند آن حضرت، امام خمینی و همینطور همبستگی با ملت فلسطین سنگ تمام گذاشتند.

ایران، کشور اهل بیت علیهم السلام است و مردم ایران ارادتمندان و فدائیان امیرالمومنین هستند. انقلاب اسلامی نیز با تکیه بر مکتب اهل بیت و اسلام محمدی و علوی شکل گرفت و به پیروزی رسید. امام خمینی، رهبر انقلاب اسلامی، نظام جمهوری اسلامی را برپایه اسلام ناب محمدی و تشیع سرخ علوی تاسیس کرد تا الگوئی باشد برای تمام ملت‌های آزادیخواه که تشنه عدالت هستند و در برابر ظلم و بیدادگری و خودکامگی می‌ایستند. انقلاب اسلامی، بر پایه عدالت خواهی، حمایت از محرومان و دفاع از مظلومان استوار است. به همین دلیل است که دفاع از ملت مظلوم فلسطین در دستور کار نظام جمهوری اسلامی قراردارد و تا زمانی که سرزمین فلسطین از اشغال صهیونیست‌ها آزاد نشود این سیاست ادامه خواهد داشت.

امام خمینی از آغازین روزهای دعوت مردم ایران به قیام علیه رژیم ستم شاهی همواره مساله فلسطین را مطرح و دفاع از ملت مظلوم آن را وظیفه مسلمانان می‌دانست. امام از همان آغاز نهضت اسلامی توجه ملت‌های جهان به ویژه مسلمانان را به خطر غده سرطانی اسرائیل جلب می‌کرد و با گوشزد نمودن حمایت‌های آمریکا از این رژیم اشغالگر، بر ضرورت مبارزه با این دو دشمن کینه توز اسلام تاکید می‌نمود. راهی که انقلاب و نظام جمهوری اسلامی در طول 40 سال گذشته در زمینه دفاع از ملت مظلوم فلسطین پیموده، منطبق بر نظر صریح پیامبر اکرم است که می‌فرمود: من اصبح لایهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم. کسی که زندگی خود را فارغ از اهتمام به آنچه به مسلمانان مربوط است بگذراند نمی‌تواند ادعای مسلمانی کند.

اهتمام امام خمینی به مساله فلسطین و ادامه راه بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی در این زمینه تا امروز موجب شد ملت‌های مسلمان با مساله فلسطین به صورت همه جانبه آشنا شوند و نسبت به دفاع از ملت مظلوم فلسطین حساسیت پیدا کنند. کار بزرگ امام خمینی در مساله فلسطین این بود که این موضوع را از صبغه عربی بودن خارج و آن را به عنوان یک موضوع کاملاً اسلامی معرفی کرد. اکنون علاوه بر ملت‌های عرب، تمام ملت‌های مسلمان مساله فلسطین را مساله خود می‌دانند و به همین علت است که هر ساله در روز قدس در نقاط مختلف جهان به صحنه می‌آیند و در دفاع از ملت مظلوم فلسطین سنگ تمام می‌گذارند و خواستار آزادی قدس می‌شوند.

روز قدس امسال به دلیل اهانت بزرگی که دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا به بیت المقدس کرد و برخلاف مصوبه سازمان ملل، سفارت آمریکا را به این شهر منتقل ساخت، مسلمانان در سرتاسر جهان با عزمی راسخ‌تر به صحنه آمدند و خشم خود را علیه آمریکا و رژیم اشغالگر صهیونیستی با قدرت بیشتر و فریادهای بلندتر ابراز داشتند. این حضور قدرتمند مسلمانان در صحنه دفاع از فلسطین مظلوم، زمینه را برای هرچه بیشتر جهانی شدن مساله فلسطین آماده می‌کند بطوری که اکنون شاهد مطرح شدن مساله فلسطین در سطح جهانی و فراتر از جهان اسلام هستیم، بدون تردید، رژیم صهیونیستی از این پس در سراشیبی زوال قرار خواهد گرفت و حمایت‌های آمریکا و سایر قدرت‌های سلطه گر نیز قادر به نجات آن نخواهند بود.

همانطور که سیر تحرکات نظام جمهوری اسلامی در 40 سال گذشته نشان داده، محور اصلی مطرح شدن و مطرح ماندن مساله فلسطین به ویژه در مقیاس امت اسلامی و اکنون در مقیاس جهانی، نظام جمهوری اسلامی براساس آرمان‌های مطرح شده توسط امام خمینی است. ملت ایران، به پیروی از امام خمینی در طول 40 سال گذشته برای حمایت از مردم فلسطین و دفاع از آرمان آزادی قدس سنگ تمام گذاشت. قطعاً با همین مردم می‌توان این راه را ادامه داد به شرط آنکه اولاً مسئولان به نیازمندی‌های خود این مردم هم توجه نمایند و برای رفع مشکلات آنها بکوشند و ثانیاً با عوامل تفرقه مقابله نمایند. اکنون مردم ایران با این دو خطر مواجهند و نادیده گرفتن آنها ممکن است آثار مخربی به بار بیاورد.

نظام جمهوری اسلامی باید در جهان پرالتهاب کنونی به عنوان یک نظام انقلابی و مردمی با قدرت و ثبات به راه خود ادامه دهد تا بتواند به عنوان محور آرمانخواهی و الگوی ملت‌های آزادیخواه باقی بماند، قدرت دفاع از ملت‌های مظلوم را داشته باشد و برای ریشه کن ساختن ظلم گام‌های موثری بردارد. این هدف هنگامی تحقق خواهد یافت که پایه‌های این نظام در داخل با حل مشکلات مردم و فراهم ساختن زمینه‌های اتحاد و انسجام مستحکم باشد، مطالبه‌ای که اگر مسئولان اراده کنند برآورده خواهد شد.

***************************************

روزنامه خراسان**

مدیریت اسلامی و الگوی انسان 250 ساله/علیرضا قربانی

کتاب «انسان 250 ساله» تألیفی از بیانات و تقریرات رهبر معظم انقلاب در تحلیل کلی زندگی و خط مبارزاتی ائمه معصومین (ع) از ابتدا تا آغاز دوران غیبت صغراست که در آن مصداقی از «نور واحد» بودن اهل‌بیت عصمت و طهارت ترسیم شده است. برجسته‌سازی و زمینه‌سازی برای تشکیل حکومت اسلامی به‌عنوان نقطه محوری این کتاب، مهم‌ترین هدف مشترکی است که امامان معصوم ما (علیهم‌السلام) - باوجود تفاوت‌هایی که در شرایط محیطی و سیاسی حضور آنان وجود داشته - به روش‌های متناسب با شرایط موجود دنبال کرده‌اند؛ طوری که گویا یک انسان با طول عمر 250 ساله چنین مسیری را طی کرده است.

مفهوم کلی که از کتاب انسان 250 ساله منتقل می‌َشود، آن است که وقتی هدفی والا و مقدس چون تشکیل حکومت الهی در میان باشد و پی‌گیرندگان آن هدف نیز انگیزه‌ای الهی و به‌دوراز منفعت‌طلبی‌های شخصی داشته باشند، اختلافی حتی در شیوه مدیریت و مبارزه هم پدید نمی‌آید. برای همین است که هر امام معصوم، کار را درست از همان‌جایی پی گرفته‌اند که از امام پیشین به‌جای مانده، طوری که گویا اگر جای این انسان‌های شریف هم در مقاطع تاریخی عوض می‌شد، بازهم سیر اتفاقات همانی می‌شد که صورت گرفته است. نگاهی به سیره ائمه معصومین نشان می‌دهد که هرگز هیچ‌کدام از آن بزرگواران به تخطئه دوران پیش از خود نپرداخته‌اند، بلکه همواره از مجاهدت‌های امامان پیش از خود تجلیل کرده و اهمیت آن را برجسته ساخته و به ادامه تلاش برای تحقق هدف مشترک پرداخته‌اند. شبیه چنین تعبیری درباره زندگی پیامبران الهی نیز از حضرت امام خمینی (رحمة‌ا... علیه) در کتاب تفسیر سوره حمد وجود دارد. ایشان نیز بارها بر این نکته تأکید داشتند که پیامبران الهی همه یک هدف را تعقیب می‌کردند و اگر همه در یک زمان جمع می‌شدند نیز هرگز اختلاف نمی‌کردند چون تعلقات مادی نداشتند.

سخنرانی رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در سالگرد رحلت امام‌خمینی (ره) که به‌صورت سالانه انجام می شود، عیناً همین سیره پیامبران و ائمه معصومین را به ذهن متبادر می‌کند. بدون تردید، تکریم، تعظیم و ترویجی که حضرت آیت ا... خامنه ای رهبر معظم انقلاب در طول نزدیک به 30 سال دوران رهبری خود از بنیان‌گذار انقلاب و جمهوری اسلامی داشته‌اند، با آن چه دیگران درباره امام خمینی (رحمة‌ا... علیه) گفته و نوشته‌اند، قابل قیاس نیست، همان‌گونه که انحراف و اختلافی در اهداف اصلی دنبال شده توسط این دو رهبر الهی دیده نمی‌شود، طوری که گویا 14 خرداد 1368 به‌یک‌باره روح‌ا... خمینی 40 سال جوان شده و اهداف خود را پی گرفته است.

با ‌وجود این و در سطوح پایین‌تر، متأسفانه نمی‌توان سنخیت چندانی میان شیوه‌های مدیریت سیاسی با روش الهی معصومین علیهم‌السلام و حتی با سیره رهبری رهبران انقلاب اسلامی پیدا کرد چراکه اگر مدیریت دستگاه‌ها با تأسی از سیره ائمه معصومین علیهم‌السلام صورت گرفته و منافع فردی، حزبی و جناحی بر منافع عمومی و اهداف مقدس اولویت نیابد، شاهد تخریب‌هایی که بعضی مسئولان نسبت به پیشینیان خود روا می‌دارند نبودیم. متأسفانه در مناصب مختلف، هرگاه مدیری چه با انتخاب مردم و چه با انتصاب مسئولان بالاتر سکان اداره بخشی از امور را به دست می‌گیرد، اولین موضع‌گیری‌ها، بیشتر تخطئه گذشته است، تا ارائه برنامه‌ای برای آینده. این روش ناپسند گاه مهم‌ترین و برجسته‌ترین کاری است که بخشی از مسئولان در همه دوران مدیریت خود انجام می‌دهند. درحالی‌که در الگوی مدیریت اسلامی برفرض اعتقاد به کاستی‌ها و حتی انحراف در مدیریت گذشته، باید اولویت با ادامه برنامه‌های صحیح و اصلاح نابه سامانی‌های موجود باشد،‌ بدون آن که در جامعه ایجاد تنش کند. طبیعی است که مردم بهترین داورانی هستند که می‌توانند میزان خدمت یا خدای‌نکرده خیانت و بی‌عملی مسئولان را قضاوت کنند؛ هرچند عقیده داریم که پیش از همه خدای عادل در جایگاه قضاوت اصلی نشسته و شاهد کردار و گفتار ماست.

امروزه حتی در نظام‌های مردم‌سالار غیردینی، این‌گونه گفته می‌شود که فردای انتخابات، پایان رقابت و آغاز رفاقت برای پیشبرد اهداف جامعه و خدمت به مردم است و با روی کار آمدن دولت‌های جدید،‌ دیگر چندان شاهد شخم زدن گذشته و تخریب عملکرد پیشینیان نیستیم؛ همان‌گونه که رقبای سیاسی نیز بعد از روی کار آمدن دولت جدید در مسیر مدیریت او ایجاد اختلال نمی‌کنند. اما متأسفانه در کشور ما بعضی از مسئولان حتی سال‌ها پس از قبضه قدرت، مهم‌ترین سخنشان سیاه‌نمایی از گذشته و ماشینی است که پیشینیان «ته دره» انداخته‌اند!

این روش مدیریتی، روزگار جامعه را به دوره‌های بریده بریده و ابتر تبدیل می‌کند و برای همین است که توسعه‌ای که لازمه آن استمرار برنامه‌ها و ثبات در شیوه‌های مدیریتی و اهداف کلان است، تحقق نمی‌یابد و چنان می‌شود که گاه بخشی از توان مدیریتی صرف تخریب چیزی می‌شود که پیش از آن به‌درستی بنانهاده شده. برای مثال به یاد بیاورید چه مقدار انرژی برای طرح ناپخته و البته ناموفق تخریب سامانه مدیریت مصرف سوخت هدر رفت یا با موضوعاتی چون مسکن مهر چگونه رفتار شد. یا در دولت گذشته چه حجمی از سرمایه‌های انسانی و مدیریتی کشور صرفا به خاطر سیاست هاشمی‌ستیزی خانه نشین شده و کنار زده شدند و نقاری سیاسی ایجاد شد که حرمت‌ها را شکست و به تشدید دوقطبی‌ها انجامید. همین بلیه در دولت دوم خرداد هم کار را به جایی کشاند که از مدیران مدارس ابتدایی تا عالی‌ترین سطوح مدیریتی کشور کنار زده شدند تا با روی کار آمدن هر دولتی دوباره نقطه سر خط باشیم.

اگر قرار باشد، الگویی نجات‌بخش برای جامعه و برون‌رفت از مشکلات ریزودرشت آن وجود داشته باشد، باید آن الگو را در روش مدیریت اسلامی ائمه معصومین و استمرار آن در رهبری انقلاب اسلامی جست وجو کرد. روشی که همواره نگاه به آینده دارد، تا باقی‌ماندن در گذشته. بیانات رهبر انقلاب درباره عملکرد دولت‌های مختلف آشکارا از نارضایتی‌های گاه شدید ایشان از بعضی عملکردها حکایت دارد، اما حمایت مستمر از مسئولان رده‌بالا و راهبری امور با هدف اصلاح روش‌ها و گاه حتی به‌جان پذیرفتن تبعات منفی عملکرد مدیران، روش‌جاری مدیریت نظام اسلامی در دوران رهبری امام‌خمینی (ره) و حضرت آیت ا... ‌خامنه‌ای است، طوری که حتی بعضی احکام حکومتی که مغایر خواست مدیران دستگاه‌های عالی بوده نیز با روش و منشی پدرانه و دلسوزانه ابلاغ و اجرا شده و تا حد ممکن از انتقال فشارهای روانی به جامعه پرهیز شده است. باوجود تفاوت‌هایی که در روش مدیریت و راهبری کلان با مدیریت دستگاه‌های اجرایی وجود دارد، اما اگر بعضی اصول کلی مانند پایبندی به قانون و برنامه‌های بالادستی، اولویت منافع ملی، نیت الهی، پیروی از ولایت و سخت‌کوشی و تلاش مجاهدانه و استفاده از همه ظرفیت‌های انسانی کشور صرف‌نظر از تعلقات جناحی که می‌توان آن را در «شایسته‌سالاری» خلاصه کرد، در منظومه فکری و مدیریتی کشور به رسمیت پذیرفته و نهادینه شود، چشم‌انداز روشن‌تری فراروی مُلک و ملت خواهد بود.

***************************************

روزنامه ایران**

دو پیام مهم ایران به اروپا/ رحمان قهرمانپور

دستور رهبر معظم انقلاب برای افزایش توان غنی‌سازی ایران در شرایطی که کشورهای اروپایی در حال ارزیابی وضعیت اجرای برجام و تأمین منافع ایران در قالب این توافق هستند، بیش از آنکه اهمیت فنی داشته باشد، دارای اهمیت سیاسی است.

برجام برای تولید اورانیوم کمترغنی شده یا چهار و نیم درصد سقف تعیین کرده است. یعنی اگر ایران فراتر از آن سقف تولیدی نداشته باشد نقض برجام نیست. بنابراین ایران می‌تواند 190 هزار سو ظرفیت تولید داشته باشد اما سقف اورانیوم کمتر غنی شده خود را در سقف برجام نگه دارد. به عبارتی اینجا ایران آمادگی فنی خود را برای رفتن به سمت چنین تولیدی نشان می‌دهد، بی‌آنکه مرتکب نقض برجام شده باشد. مضافاً اینکه چنین اقدامی پیامی کاملاً واضح به طرف مقابل برای طراحی حرکت‌های بعدی‌اش خواهد بود. قاعدتاً ایران علاوه بر سانتریفیوژهای ir1، سانتریفیوژهای قوی‌تری هم تولید کرده که ظرفیت غنی‌سازی به مراتب بالاتری دارند. امکان استفاده ایران از این سانتریفیوژهای پیشرفته با ظرفیت غنی‌سازی بالاتر، بسیار زیاد است. در چارچوب برجام سانتریفیوژهای پیشرفته‌تر در بخش مربوط به R&D یا همان تحقیق و توسعه کاربرد داشته‌اند. با این شرایط باید منتظر بود و دید که جزئیات فنی این موضوع چگونه خواهد بود؟ آیا ایران از سانتریفیوژهای پیشرفته خودش در بخش غنی‌سازی استفاده خواهد کرد یا ترتیبات فنی دیگری اتخاذ می‌کند؟

اما آنچه اهمیت دارد و می‌توان آن را پیام سیاسی تحولات اخیر دانست، این است که این رویداد با توجه به تجربه مذاکرات ایران و اروپا در فاصله سال‌های 82 تا 85 قابل فهم است. در سه سالی که ایران با اروپا مذاکراتی داشت، خود تحلیلگران و مفسران اروپایی بر چند نکته تأکید می‌کردند که اروپا در آن مذاکرات چند اشتباه راهبردی داشت؛ یکی از مهم‌ترین این اشتباهات این بود که اروپا سرعت لازم را برای رسیدن به توافق با ایران نداشت و تعلل می‌کرد. در همان زمان در ایران، مقامات ما اعلام کردند که مخالف مذاکره برای مذاکره هستند. بنابراین اقدام اخیر ایران برای ایجاد آمادگی جهت تولید 190 هزار سو انرژی هسته‌ای می‌تواند در این راستا تلقی شود که اروپا نبایستی مثل گذشته رفتار کند و اگر اراده‌ای برای توافق با ایران دارد، باید سریع‌‌تر اراده خودش را عملی بکند.

نکته دومی که منتقدان و تحلیلگران اروپایی در آن مقطع به آن اشاره داشتند این بود که دولت‌های اروپایی تصور می‌کردند می‌توانند روی شکاف داخلی در ایران برای بحث هسته‌ای سرمایه‌گذاری کرده و از آن به نفع خودشان استفاده کنند. اما بعدها معلوم شد که آنها در این موضوع هم واقع‌بینانه نگاه نمی‌کردند و رفتار تقریباً منسجم مسئولان ایرانی باعث شد تا اروپایی‌ها متوجه خطای راهبردی خودشان بشوند. در شرایط فعلی از این منظر کشورمان با اقدامات خودش دو پیام مهم را برای اروپا می‌فرستد؛ اول اینکه آیا اروپا در انجام توافق با ایران جدی هست و اگر جدی باشد آیا سریع‌تر و در کوتاه ترین زمان ممکن می‌تواند به یک توافق مورد قبول برای طرفین برسد؟ دوم اروپایی‌ها روی اختلاف نظر و تفاوت دیدگاه‌ها در داخل ایران حساب باز نکنند، چرا که در موضوع هسته‌ای سیاستی منسجم در پیش است.

این دو پیام در واقع مهم‌ترین زاویه اقدامات اخیر کشورمان است. اکنون لازم است تا ببینیم طرف دیگر ماجرا یعنی اروپایی‌ها در عمل چگونه با این موقعیت برخورد خواهند کرد و آیا اگر اراده‌ای برای توافق دارند، هزینه تحقق این اراده و ایستادگی در مقابل امریکا را خواهند پرداخت یا خیر؟ اما باید نکته‌ای دیگر را هم به این بحث اضافه کرد؛ برجام بر اساس اصل اقدام متقابل طراحی شده بود. اگر بر اساس این اصل جلو برویم، در شرایطی که امریکا از برجام خارج شده است به نوعی می‌توان گفت این حق متقابل برای ایران هم وجود دارد. اگر بخواهیم به چنین اقدامی لباس حقوقی بپوشانیم و از منظر حقوقی تحلیل و تفسیر بکنیم، استفاده از این حق متقابل است.

در واقع ایران این پیام را می‌دهد که اگر روند فعلی ادامه یابد و از برجام چیزی نماند، ایران هم اقدامات بیشتری را در پیش خواهد گرفت. نکته مهم این است که اقدامات ایران تا چه اندازه می‌تواند در روند چاره‌اندیشی اروپایی‌ها برای حفظ برجام تأثیر داشته باشد. این مهم به عوامل تعیین کننده‌ای برمی‌گردد نظیر اینکه اروپایی‌ها بر سر مسیر پیش رو بین خودشان تا چه اندازه دارای انسجام هستند و چقدر می‌توانند در مورد برجام اختلافات خود را حل کنند؟ دوم این است که آیا اروپا بر خلاف روند قبلی می‌خواهد اشتباهات راهبردی خود را کنار بگذارد یا خیر؟ مسأله دیگر هم این است که اگر اروپا اراده عملی خود را برای حفظ برجام نشان دهد، آیا این اراده می‌تواند برای مدت زمانی قابل توجه حفظ شود یا ظرف چند ماه این اراده تحت تأثیر عواملی نظیر فشارهای امریکا متزلزل خواهد شد؟ البته این مذاکرات برای اروپایی‌ها هم دارای اهمیت بسزایی است؛ چرا که نتیجه آن می‌تواند بر تصویر جهانی از اتحادیه اروپا و میزان استقلال رأی و نفوذ آن تأثیر زیادی بگذارد. چرا که موقعیت این اتحادیه نسبت به سال‌های 2003 و 2004 در نظام بین‌الملل بشدت ضعیف‌تر شده است. بنابراین توافق با ایران اکنون بیش از هر زمان دیگری بستگی به اراده کشورهای اروپایی دارد.

***************************************

روزنامه جام جم**

خمینی ثانی / مهدی فضائلی

چهارده خرداد ۱۳۶۸ یکی از حساس‌ترین بزنگاه‌های انقلاب اسلامی ایران بوده است؛

برهه و نقطه عطفی که بر خلاف نقاط عطف بسیار دیگر، نه تنها انقلاب اسلامی را به دو بخش قبل و بعد از چهارده خرداد ۶۸ تقسیم نکرد بلکه موجب تداوم همان راه و حفظ همان آرمان هایی شد که بنیانگذار کبیر انقلاب آن را آغاز بر آنها پافشاری کرده بود.

چهارده خرداد ۶۸،امتداد ۲۲ بهمن ۵۷ و ۱۵ خرداد ۴۲ شد و این همان چیزی بود که دشمنان انقلاب اسلامی از آن واهمه داشتند و همه امیدشان این بود که این رشته و حبل المتین انقلاب اسلامی با ارتحال امام بگسلد و انقلاب از مسیر خود خارج شود.

اگر بخواهیم به شکل بسیار موجز، عملکرد 29 ساله رهبر معظم انقلاب اسلامی را گزارش کنیم و یک دریا حرف و سخن را در پیاله ای بگنجانیم، می‌توانیم این عملکرد را در دو سرفصل کلی جمع کنیم.

نخست حفظ و تداوم انقلاب در مسیر صحیح و اولیه خود و دوم، مدیریت بحران‌های رنگ و وارنگ و هدایت کلان کشور از میان امواج متلاطم به سمت ساحل امن و آرام است. یکی از آفاتی که همواره انقلاب ها را تهدید کرده است، خسته شدن و فراموش کردن آرمان‌های انقلاب و در نتیجه خارج شدن انقلاب از مسیر خودش است. بر این اساس،مهم‌ترین مسئولیت و اصلی‌ترین وظیفه رهبران هر انقلاب، چیزی نیست جز انگیزه بخشی،هدایت، راهبری و مراقبت از چارچوب نظام و آرمان‌هایش. مطالعه انقلاب‌های قرن بیستم و شبه انقلاب‌های ابتدای قرن بیست و یکم، این حقیقت را آشکار می سازد که هیچ‌یک از آنها، نتوانستند از این آفت مصون بمانند و هر کدام به شکلی از مسیر بازماندند و به اهداف و آرمان‌های خود پشت کردند.

انقلاب اسلامی ایران نیز از این آفت مصون نبوده و نیست؛ کافی است فهرست ریزش‌های انقلاب را مرور کنیم تا بیشتر متوجه خطیر بودن این مساله بشویم.

لذا هم امام راحل(ره) و هم حضرت آیت ا... خامنه‌ای،بخش عمده توان خود را صرف همین وظیفه کرده اند. و بواسطه همین مجاهدت و هوشمندی است که در این میان، تنها انقلاب اسلامی ایران است که به برکت خون شهدا و وجود نهاد بی بدیل ولایت فقیه توانسته است طی چهار دهه از حیات خود، استوار و ثابت قدم، راه خود را ادامه بدهد و با رویش‌های انقلاب طراوت و درخشندگی انقلاب اسلامی را حفظ کند.

حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای در مراسم بیست و نهمین سالگرد ارتحال بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران گفتند: «من به شما عرض می‌کنم برادران عزیز، خواهران عزیز و ملّت بزرگ ایران! ما بعد از امام، همان راه امام را موبه‌مو دنبال کرده‌ایم و ان‌شاءا... خواهیم کرد.»

نشانه‌های ادامه راه و زنده نگه داشتن مکتب امام راحل توسط حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای چیست؟

این نشانه ها را به دو گونه می‌توان شناخت؛یک راه، شناخت الگوی رفتاری امام خمینی(ره) و تطبیق آن با نوع رفتار خلف صالح ایشان است و راه دوم، بررسی آثار اجرای الگوی امام،در زمان ایشان و پس از آن است.

نتیجه هر دو بررسی ما را به یک‌نقطه می رساند و آن اثبات تداوم مو‌به‌موی الگوی امام راحل است!

ویژگی‌های الگوی رفتاری امام راحل را می‌توان باور و اعتماد به مردم، بی اعتمادی به دشمن، قاطعیت و استحکام در برابر دشمن و بویژه آمریکا،تمرکز بر اولویت ها، عقلانیت و پرهیز از هیجان زدگی،مقابله توامان با شرق زدگی و غرب زدگی و تحجر و ساده زیستی و تاکید مستمر بر محرومان برشمرد که همگی در رفتار و شیوه رهبری آیت‌ا... خامنه‌ای نیز آشکار و نمایان است.

بخشی از نتیجه آن الگوی رفتاری، شکل گیری جبهه گسترده ای از دشمنان و دوستان انقلاب اسلامی بود که آن دو جبهه عینا" در دوران جانشین امام نیز تداوم یافته است.

نتیجه دیگر الگوی رفتاری امام، دستاوردهای انقلاب اسلامی یعنی استقلال، آزادی، مردم سالاری، اسلامیت، عدالت، استکبار ستیزی، خودباوری پیشرفت و گسترش انقلاب است که پس از ارتحال امام نیز همان‌گونه و بعضا درخشنده‌تر و قوی‌تر ادامه یافته است و البته به رغم پیشرفت‌های تحسین برانگیز و امیدآفرینی که در هر یک داشته ایم همچنان برای نیل به مراتب بالاتر و رفع کوتاهی ها در بخش هایی،باید تلاش ها ادامه پیدا کند.

دومین اقدام و دستاورد مهم رهبری را باید در مدیریت بحران ها دانست.مدیریتی که بعضا به معنای پیشگیری از بحران است که از مدیریت در بحران گاهی مهم‌تر و پیچیده تر است. بحران هایی که عمدتا طراحی و اجرا شدند تا این کانون الهام بخش را از حرکت بازدارند یا آن را از بین ببرند.

بحران هایی که هم کانون داخلی داشت و هم خارجی؛و بحران هایی در عرصه‌های مختلف سیاسی و فرهنگی و امنیتی و اقتصادی.

مرور بحران ها و نحوه مدیریت و عبور از آنها مجالی بیشتر و مستقل می طلبد؛ فقط از باب نمونه به دو مورد آنها اشاره می‌کنم.

یکی از مواردی که می توانست کشور را با بحران مواجه کند اما تدابیر و نحوه رفتار حضرت آیت ا... خامنه‌ای مانع آن شد، خود خلآ امام راحل بود!امام شخصیت عظیمی داشت؛ مرجعیت عام و تقریبا بلامنازع، نفوذ کلام فوق‌العاده، قدرت کاریزمای بالا و انبوه شاگردان تربیت شده در مکتبش که اکثر قریب‌به‌اتفاق آنها در خدمت اهداف ایشان بودند . پر کردن خلآ وجود چنین رهبری کار هر کسی نبود و کوچک‌ترین بی‌تدبیری و ضعفی می‌توانست به بروز مشکلات و حتی بحران رهبری منجر بشود. شایستگی آیت‌ا... خامنه‌ای برای جانشینی امام راحل عظیم الشأن از همان روز چهارده‌خرداد ۶۸ و در جریان انتخاب ایشان توسط مجلس خبرگان رهبری نمایان شد. رفتار ایشان در آن روز سرنوشت‌ساز به همه ثابت کرد اولا رهبری انقلاب اسلامی عرصه‌ای برای جنگ قدرت نیست و ثانیا منتخب امام و خبرگان، ذره‌ای حب جاه و مقام در وجودش نیست؛ ویژگی بسیار مهم و مبنایی که رهبر الهی باید از آن برخوردار باشد. این شایستگی‌ها هر روز نمایان‌تر شد تا جایی که طی 29 سال گذشته حتی مخالفان سیاسی ایشان در حسن انتخاب خبرگان شک نکردند و نتوانستند بدیلی برای ایشان معرفی کنند. نتیجه هدایت‌ها و تدابیر جانشین صالح امام راحل(ره)، انقلاب اسلامی خمینی کبیر را هر روز پیشرفته‌تر، قدرتمندتر و گسترده تر از قبل به پیش برده و دشمنانش را مستأصل و سردرگم‌تر از قبل کرده است. دومین‌نمونه از مدیریت کلان و آمیخته با عقلانیت و هوشمندی رهبر حکیم انقلاب اسلامی را باید در پیشگیری از ورود به جنگ جست. طی حدود سه دهه گذشته، چند بار کشور در آستانه ورود به جنگ قرار گرفته لیکن با تدابیر هوشمندانه رهبر معظم انقلاب، خطر جنگ از سر کشور رفع شده است. در اینجا به دو نمونه از این موارد می‌پردازم. نخستین بار زمستان سال ۶۹ و هنگامی بود که آمریکا و متحدانش برای خارج کردن عراق از کویت دست به عملیات گسترده زدند. در این جنگ - که به جنگ اول خلیج فارس معروف شد - جریان مشهور به چپ در داخل کشور مصرا خواستار ورود ایران به جنگ و در حمایت از صدام بود و هر روز در مجلس و خارج مجلس برای ورود ایران به جنگ در مقابل آمریکا فشار می‌آوردند. البته از سوی دیگر، غربی‌ها نیز ما را به ورود به جنگ و انتقام از صدام تحریک می‌کردند. خاتمه بخش این ماجرای حساس که اندکی بی تدبیری و هیجان زدگی موجب می‌شد ایران تازه رها شده از جنگ تحمیلی هشت‌ساله، وارد جنگی بشود که جز ویرانی ایران پایانی نداشت، موضع قاطع رهبری بود. چهار روز پس از اعلام نظر شورای عالی امنیت ملی مبنی بر بی‌طرفی و در شرایطی که نمایندگان مجلس از هر دو طیف، هر روز نطقی له یا علیه مصوبه شورای عالی امنیت ملی ایراد می‌کردند، رهبر معظم انقلاب طی سخنان مهمی ضمن انتقاد شدید از حملات ارتش آمریکا به مردم بی‌دفاع عراق، بر موضع بی‌طرفی جمهوری اسلامی ایران تاکید و البته آن را تبیین کردند.

ایشان در پایان، بصراحت گفتند: «جمهوری اسلامی، هر دو جناح را رد می‌کند؛ چون در هر دو طرف، انگیزه‌ها مادی است و به همین دلیل هم با یکدیگر تعارض پیدا کرده‌اند. آنها به دلیل مادی بودن، با هم تعارض پیدا کرده‌اند. این‌طور نیست که یکی الهی و یکی مادی است. جنگ اسلام و کفر نیست. این، موضع ملت ایران ماست.» دومین‌مقطع حساسی که می‌رفت تا جمهوری اسلامی ایران را وارد جنگی ناخواسته و خطرناک کند.

پس از حمله طالبان به مزار شریف در افغانستان، در آگوست ۱۹۹۸(1377 شمسی) بود. در این حمله که سرکنسولگری ایران در مزار شریف نیز جزو اهداف طالبان قرار گرفت، 11 ایرانی (ده دیپلمات و یک خبرنگار) شهید شدند. جلسه فوق العاده شورای عالی امنیت ملی تشکیل و اکثر اعضای این شورا به ریاست سید محمد خاتمی رای به حمله به افغانستان(طالبان) دادند و به عنوان مصوبه شورای عالی امنیت ملی برای رهبری ارسال شد. موضوع حمله به طالبان آنقدر جدی بود که همزمان با طی فرآیند در شورای عالی امنیت ملی، ده‌ها هزار نیروی نظامی در مرزهای شرقی کشور مستقر و آماده عملیات شده بودند، لیکن حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای بر خلاف رویه غالب خود که مصوبات شورای عالی امنیت ملی را تائید می‌کنند،به صورت مستدل با این مصوبه مخالفت کردند و ایران اسلامی را یک بار دیگر از ورود به جنگی پرخسارت حفظ کردند.

این یادداشت را با عبارتی از امام راحل به پایان می‌برم.

«...من به همه ملت،... اطمینان می‌دهم که امر دولت اسلامی، اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملکت نخواهد وارد شد... ولایت فقیه آن طور که اسلام مقرر فرموده است و ائمه ما نصب فرموده‌اند به کسی صدمه وارد نمی‌کند،... کاری که بر خلاف مصالح مملکت است انجام نمی‌دهد.»

(صحیفه امام، جلد10، ص58)

***************************************

روزنامه وطن امروز**

ابتکار عمل ایرانی با بازگشت به گزینه‌‌های هسته‌ای/مهدی محمدی

یکم- برخلاف تصویری که عموما در رسانه‌ها ارائه می‌شود، مذاکرات برای حفظ برجام با اروپا خوب پیش نمی‌رود. دولت‌‌های اروپایی فقط به حرف بسنده کرده‌‌اند و در عمل شرکت‌‌های اروپایی در حال ترک ایران هستند، اگرچه زمانی هم که در ایران بودند کار خاصی جز تبدیل ایران به بازار صادرات نامطمئن کالاهای خود نمی‌کردند. اروپا تقریبا هیچ گام عملی درخوری برای تحمیل هزینه خروج از برجام به آمریکا برنداشته و تضمینی حتی نصفه و نیمه به ایران ارائه نکرده که ثابت کند پروژه حفظ برجام با اروپا چشم‌انداز روشنی دارد. آنچه محتمل‌‌‌‌‌‌تر است این است که اروپایی‌ها نابودی برجام را پذیرفته‌‌اند و هدف آنها نه حفظ توافق، بلکه حفظ محدودیت‌‌های هسته‌ای ایران به اضافه استفاده از این برگ در منازعات بزرگ‌تری است که با آمریکا دارند بویژه مسأله تعرفه‌‌های تجاری که می‌تواند آینده بازرگانی خارجی اروپا را دگرگون کند.

دوم- از ابتدا هم این توقع که اروپا- لااقل با وضع فعلی- انگیزه فوق‌العاده‌ای از خود برای مقابله با تحریم‌ها نشان خواهد داد، ساده‌دلانه بود. جز هدف میان‌مدت براندازی و به هم ریختن محیط داخلی ایران، در کوتاه‌مدت، هدف آمریکا از فشارهای جدیدی که بر ایران آغاز کرده، توسعه برجام- نه کنار گذاشتن آن- به منظور انهدام سایر مولفه‌‌های قدرت ملی ایران از جمله در حوزه‌‌های موشکی و منطقه‌ای است. اروپا کاملا با این هدف‌‌گذاری موافق است و برخی از کسانی که در ماه‌‌های گذشته با اروپایی‌ها گفت‌وگو کرده‌‌اند، می‌گویند موضع اروپا درباره برنامه منطقه‌ای و موشکی ایران از آمریکا هم رادیکال‌‌‌‌‌‌تر است. حتی نشانه‌‌‌هایی هست که اخیرا برخی کشورهای اروپایی به طور رسمی و البته نیمه‌علنی، وارد مذاکره با برخی گروه‌‌های ضدانقلاب با دستور کار «براندازی نظام جمهوری اسلامی» شده‌‌‌اند. اگر فرض کنیم تنها ابزار آمریکا برای تحقق هدفی که در پی آن است تحریم‌‌های اقتصادی (به اضافه توفانی از عملیات روانی) است، اروپا به عنوان طرفی که در هدف‌گذاری‌‌های راهبردی خود با آمریکا اشتراک نظر دارد، نمی‌تواند به عنوان شریک ایران برای بی‌خاصیت کردن این ابزار در نظر گرفته شود. اکنون در ایران به طور فزاینده‌ای این دیدگاه در حال شکل‌‌‌گیری است که هدف اروپا نه مقاومت موثر و واقعی در مقابل تحریم‌‌های آمریکا، بلکه جلوگیری از ترک برجام یا ترک اتاق مذاکره از سوی ایران در طول چند ماهی است که آمریکا برای به حداکثر رساندن تحریم‌‌های خود به آن نیاز دارد. اروپا قرار نیست جلوی گلوله‌‌های آمریکا را بگیرد، بلکه قرار است ایران را در سیبل نگه دارد تا گلوله‌‌های محدود آمریکا هدر نرود.

سوم- با این حال مذاکره با اروپا ادامه دارد. ایران نیازمند راهبردی است که اروپا- و در نهایت آمریکا- را به بازنگری در استراتژی خود وادار کند. ناکارآمدی ماندن در استراتژی فعلی- یعنی تداوم اعتمادسازی با اروپا و دل بستن به شکاف میان آمریکا و اروپا- ثابت شده است. در گام نخست، کارآمدترین اقدام «بازگشت به زمین بازی هسته‌ای» است. دستورات رهبر معظم انقلاب اسلامی در روز 14 خرداد خطاب به سازمان انرژی اتمی که در واقع مکمل شروط اعلامی از سوی ایشان برای مذاکره با اروپا بود، نشانه آغاز در پیش گرفته شدن این راهبرد جدید از سوی ایران است. چیزی که تا حدی مایه امیدواری است این است که رئیس‌جمهور هم طی دستوری به سازمان انرژی اتمی خواستار آغاز اقداماتی شده که در چارچوب همین استراتژی جدید قرار دارد.

چهارم- نام راهبرد جدید را می‌توان «استفاده از گزینه اقدامات هسته‌ای برای تنظیم مجدد محاسبات آمریکا و اروپا» در نظر گرفت. ایران اگر خواهان تغییر شرایط است باید اروپا و آمریکا را وادار به «محاسبه مجدد» بکند. اقدامات جدید ایران، فعلا همگی در چارچوب برجام قرار دارد ولی آغاز آنها نشان‌دهنده وجود برنامه اقدامی در ایران است که متناظر با اقدامات غرب و به میزانی که برجام به سمت نابودی کامل برود، برنامه هسته‌ای ایران را نه به شکل برجامی، بلکه بسیار فراتر از آن احیا خواهد کرد. پیش‌فرض راهبردی این «برنامه اقدام» هم این است که حفظ تعهدات هسته‌ای ایران برای اروپا و آمریکا- و من معتقدم حتی اسرائیل- اهمیت و موضوعیت حیاتی دارد و هیچ‌یک از آنها خواستار کنار گذاشته شدن این محدودیت‌ها از سوی ایران نیستند. این دقیقا چیزی است که متاسفانه سال‌ها از سوی دولت آقای روحانی به آن بی‌توجهی شده است. تا امروز حتی یک مقام آمریکایی و اسرائیلی نبوده که از محدود شدن برنامه غنی‌‌سازی و آب سنگین ایران در برجام ابراز ناراحتی کند. همه کسانی که در آمریکا و اسرائیل از برجام- ظاهرا- خشمگین هستند، در واقع می‌گویند می‌شد از ایران امتیازهای بیشتری گرفت، تیم اوباما در این باره کوتاهی کرده است و آنها می‌خواهند این کوتاهی را جبران کنند. همین حالا هم همه آنچه در پی آن هستند استفاده از ضعف راهبردی است که برجام به ایران تحمیل کرده تا این توافق به حوزه‌‌های منطقه‌ای و دفاعی توسعه داده شود. ایران در راهبرد جدید خود دقیقا روی همان چیزی انگشت گذاشته که در استراتژی ترامپ- نتانیاهو محاسبه نشده است، یعنی احیای جهشی برنامه هسته‌ای در زمان کوتاه. بر اثر یک سلسله آدرس‌‌های غلط-که جداگانه باید درباره آنها بحث کرد- همه طرف‌‌ها تقریبا مطمئن شده بودند که ایران در هر حال تعهدات برجامی خود را حفظ خواهد کرد، لیکن راهبرد جدید می‌گوید برگ هسته‌ای به سبد گزینه‌‌های ایران بازگشته است. اگر خرد راهبردی در آمریکا وجود داشته باشد باید این موضوع را بسیار جدی بگیرند که این دولت آقای حسن روحانی در ایران است که به احیای گزینه هسته‌ای رو آورده و دیگر پای انقلابیون دوآتشه یا اصولگرایان در میان نیست.

پنجم- در صورتی که این راهبرد همانطور که تدوین شده اجرا شود و در مرحله اجرا گرفتار محافظه‌کاری نشود، می‌توان امیدوار بود راهی واقعی به سوی معنادار کردن مذاکرات و کاهش فشارها گشوده شده است:

1- راهبرد جدید چشم‌انداز خروج ایران از برجام را ایجاد کرده و نیاز غرب به حفظ تعهدات هسته‌ای ایران را گروگان می‌گیرد. اگر این نیاز واقعی باشد

- که هست- غرب ناچار اهداف راهبردی خود را تعدیل خواهد کرد و اگر نباشد، برای ایران محرز خواهد شد حفظ تعهدات هسته‌ای‌‌‌‌اش بی‌معناست.

2- راهبرد جدید، گزینه هسته‌ای را به سبد گزینه‌‌های ایران در مقابل غرب بازمی‌گرداند. از همان ابتدا که برجام توافق شد، غربی‌ها به صراحت گفتند هدف از برجام کنار گذاشتن تحریم‌ها نیست، بلکه گرفتن امکان پاسخ هسته‌ای از سوی ایران به تحریم‌هاست. پس از سال‌ها تجربه بسیار پرهزینه، اکنون ایران در حال حرکت به سمت احیای این گزینه است. جهش در غنی‌‌سازی از طریق به کار‌‌‌گیری وسیع ماشین‌‌های نسل بالاتر به کاهش اساسی زمان گریز خواهد انجامید و این امر می‌تواند معادله راهبردی را در زمانی کوتاه دگرگون کند.

3- از حیث مذاکراتی، این استراتژی کمک بسیار موثری به تصحیح دستور کار مذاکرات با اروپا خواهد کرد. اروپا بسیار مایل است مذاکرات با ایران را به محلی برای گفت‌وگو درباره همان توافق مکمل فراهسته‌ای تبدیل کند که مدنظر آمریکاست. راهبرد جدید ایران کمک خواهد کرد دستور مذاکرات «هسته‌ای» باقی بماند و به حوزه‌‌های دیگر کشیده نشود.

در صورت احیای تدریجی برنامه هسته‌ای ایران، اروپا اگر واقعا خواهان حفظ برجام باشد باید امتیازهای واقعی به ایران بدهد تا مانع این کار شود. لفاظی بی‌فایده خواهد شد و میزان اراده واقعی اروپا برای جلوگیری از بازگشت تحریم‌ها، معیار ایران برای حفظ یا کنار گذاشتن محدودیت‌‌های برجامی خواهد بود که بر برنامه هسته‌ای‌‌‌‌اش اعمال کرده است. همینجا باید گفت دلیلی برای جدی گرفتن تهدیدهای ظاهری اخیر اروپایی‌ها هم وجود ندارد. ژان ایولودریان، وزیر خارجه فرانسه گفته است ایران به خطوط قرمز نزدیک شده و بازی با خطوط قرمز کار خوبی نیست. عجیب است که وزیر خارجه فرانسه اعتقاد دارد در مناسبات ایران و غرب هنوز چیزی به نام خط قرمز باقی ‌مانده است! تا جایی که ایران به یاد می‌آورد غربی‌ها همه خطوط قرمز قبلی را زیر پا گذاشته‌اند و درصدد ترسیم خطوط قرمز جدید هستند که احتمالا فردا آنها را هم زیر پا خواهند گذاشت، بنابراین دلیلی وجود ندارد ایران به مرزهای پیشین محدود بماند. گذشته از این، وزیر خارجه فرانسه تلویحا خواسته این پیام را به ایران بدهد که خروج ایران از برجام خط قرمز اروپاست اما واقعیت این است که او عمدا درباره گام بعدی حرف نزده است. واقعا اگر ایران از برجام خارج شود از اروپا و آمریکا چه کاری بیش از اینکه الان می‌کنند و کرده‌‌اند بر می‌آید؟! ایران پاسخ این سوال را می‌داند و بر مبنای آن برنامه‌‌ریزی کرده است.

4- راهبرد جدید، توهم بی‌گزینه بودن یا ضعیف بودن ایران و همچنین توهم محافظه‌کار شدن ایران بر اثر مشکلات یا اختلاف‌نظرهای داخلی را از میان خواهد برد. یکی از پیش‌فرض‌‌های غرب در دوران جدید فشار این است که توان یا اراده ایران برای مقاومت تضعیف شده است. مسؤول این سوءمحاسبه هم کسانی در ایران هستند که در مقام شبکه همکار غرب منظما و به طور سیستماتیک اراده و اتحاد ملی را در مقابله با آمریکا تضعیف و تخریب می‌کنند. راهبرد جدید مشخصا این اشتباه محاسباتی را هدف گرفته و به آمریکا می‌گوید ایران نه‌تنها تصمیم گرفته بایستد، بلکه ابزارهای فراوانی هم برای ایستادگی دارد. در معادله راهبردی که میان ایران و آمریکا شکل گرفته، کاهش «احتمال اثرگذاری فشار» اگر به دقت انجام شود، مستقیما به بی‌معنا شدن فشار خواهد انجامید.

5- ایران در حال صادر کردن این پیام است که حتی دولت آقای روحانی هم ممکن است استراتژی حفظ برجام به هر قیمت را کنار گذاشته باشد. از این پس این اروپاست که باید برای حفظ برجام بجنگد نه ایران و این کاملا وابسته به میزانی از جدیت است که دولت آقای روحانی در اجرای راهبرد جدید به خرج خواهد داد. استراتژی جدید به طور گام به گام برای عدم پایبندی آمریکا و اروپا به برجام هزینه تولید خواهد کرد و شدت این هزینه عدم پایبندی است که انهدام یا بقای برجام را تعیین تکلیف می‌کند.

ششم- همه اینها به این معناست که نوعی حرکت ملی در ایران به سمت تکمیل تجربه برجام آغاز شده است. به شرط اینکه دولت آقای روحانی موقعیت بسیار حساسی را که در آن قرار دارد دریابد و شبکه همکار غرب در ایران کنترل شود، یک زیرساخت ملی جدید برای مهار فشارهای دشمن و تبدیل تهدیدها به فرصت شکل خواهد گرفت.

***************************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات