رهبر
معظم انقلاب اسلامي عصر روز دوشنبه (14/3/97) در اجتماع پرشکوه، پرشور و پرمعناي
انبوهِ بيشمار مردم قدرشناس در بيستونهمين سالگرد عروج ملکوتي امام خميني (رحمهالله)،
با تشريح خصوصيات بيبديل فردي و حکومتي امير مؤمنان (عليهالسلام) و شباهتهاي
افتخارآفرين امام راحل عظيمالشأن با اين خصوصيات نصرتبخش و عزتآفرين، به تبيين
هفت محور اصلي الگوي رفتاري و مديريتي خميني کبير در مواجهه با دشمنان و پيشبرد
نظام اسلامي پرداختند و تأکيد کردند: بعد از امام بزرگوار، همان راه و الگو را به
دقت ادامه داده و خواهيم داد و به فضل الهي و با تکيه بر ايمان، استقامت و هوشياري
ملت و مسئولان، نقشهي کنوني دشمن مبني بر «فشار اقتصادي، فشار رواني و فشار عملي»
را نيز ناکام خواهيم گذشت.
متن
محوربندي شده اين بيانات بدين شرح است:
***
الحمدلله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيدنا
محمّد و آله الطّاهرين سيما بقيةالله فى الارضين. قال الله الحکيم في کتابه الکريم:
هُوَ الَّذىِّ اَنزَلَ السَّکينَةَ في قُلوبِ المُؤمِنينَ لِيزدادوا ايمانًا مَعَ
ايمانِهِم وَ لله جُنودُ السَّماواتِ وَ الاَرضِ وَ کانَ اللهُ عَليمًا حَکيمًا. (۲)
ياد
عظمتها و قلّههاي بلند و پروازهاي معنوي انسانهاي بزرگ، به دلها آرامش و اطمينان
و اعتمادبهنفس ميبخشد. آيهي شريفه، سکينه و آرامش را در دلهاي مسلمانان ناشي از
فتح و نصرت الهي ميداند و آرامش را و اطمينان را و سکينهي قلبي را مايهي تقويت ايمان
و ازدياد ايمان معرّفي ميکند؛ دشمن عکس اين را و ضدّ اين را براي امّت اسلامي و
براي جامعهي مؤمن و متحرّک و پوياي ما دنبال ميکند.
امام
يکي از قلههاي بلند تاريخ ايران زمين
سي سال
است از امام بزرگوار، در مثل چنين روزي سخن ميگوييم؛ امام يکي از قلّههاي بلند
است و بعد از اين هم ملّت ما، امّت ما همواره از امام سخن خواهد گفت و شايسته هم
همين است؛ زيرا امام، نماد انقلاب است و اين کشور بدون موتور پُرقدرت انقلاب به
هدفهاي خود، به آرزوهاي بزرگ خود دست نخواهد يافت.
شباهتهاي
حضرت امام(ره) به اميرالمومنين(ع)
امسال اين
همزماني با ايام شهادت اميرالمؤمنين، شباهتهايي را به ذهن ميآورد ميان اين پيرو
صادق، اين پيرو حقيقي اميرالمؤمنين و آن پيشواي والا و بزرگ؛ شباهتهايي وجود دارد
که مايهي افتخار ملّت ايران و امّت اسلامي است؛ توجّه به اين شباهتها مهم و مفيد
است براي پيدا کردن راه درست و همچنين براي آشنايي بيشتر با امام بزرگوارمان. من
سه سرفصل را در مورد اين شباهتها آماده کردهام که مطرح کنم.
اميرالمومنين(ع)،
جامع صفات متضاد: صلابت و ايستادگي - لطافت و صفا و رقّت
يک
سرفصل اين است که در اميرالمؤمنين دو خصوصيتِ ظاهراً متضاد جمع شده بود؛ يکي صلابت
و ايستادگي و شدّت، و يکي لطافت و صفا و رقّت؛ اين هر دو در اميرالمؤمنين -در اوج
و در کمال خود- وجود داشت. صلابت و شدّت در برابر هر حرکت نابهحق: در برابر ظلم،
در برابر ظالم، در برابر انحراف از راه خدا، در برابر طغيانگري، در برابر اغواگري؛
در مقابل اينها اميرالمؤمنين با منتهاي صلابت و استحکام ميايستاد که نظير آن تا
امروز ديده نشده است. در مقام مواجههي با ذکر الهي و ياد الهي از سويي، و در
برخورد با مظلومين و محرومان و ضعفا و مستضعفان از سوي ديگر، در نهايت لطافت و
رقّت عمل ميکرد. اميرالمؤمنين (عليهالصّلاةوالسّلام) در برابر معاويه، با آن
صلابت برخورد کرد؛ مشورت به اميرالمؤمنين دادند که مدّتي صبر کنيد و معاويه را از
استانداري شام عزل نکنيد؛ زيرِ بار نرفت. صلابت اميرالمؤمنين در مقابل آن دو صحابي
قديمي و موجّه و بسيار آبرومند که توقّعاتي داشتند و چيزهايي ميخواستند که به نظر
اميرالمؤمنين نابهحق بود؛ زير بار توقّعات آنها نرفت و با کمال صلابت و ايستادگي،
مقاومت کرد. در برابر خوارج که مدّعي اسلام بودند و در مقابل اميرالمؤمنين که ميزان
حقيقي اسلام بود، ايستاده بودند، در مقابل اينها و کجرويهاي اينها و کجفهميهاي
اينها، اميرالمؤمنين در نهايت استحکام و صلابت ايستاد. از يک طرف، يکچنين صلابتي
را انسان از اين انسان والا و ولي بزرگ خدا مشاهده ميکند.
امّا از
طرفي هم در مقابل ضعفا، در مقابل مستضعفان آنچنان رقّتي، آنچنان لطافتي، آنچنان
صفائي از اميرالمؤمنين ديده ميشود که انسان متحير ميماند. داستان رفتن به خانهي
آن همسر شهيدي که يتيماني دارد -بهصورت ناشناس- و رفتن کنار تنور و نان پختن براي
آنها و سرگرم کردن کودکان آنها، داستان معروفي است و شنيدهايد؛ انسان حيرت ميکند
از اينهمه لطافت! يا در ماجراي حملهي به استان انبار عراق که اشرارِ سپاهيان شام
حمله کردند و استاندار اميرالمٶمنين را به قتل رساندند و به خانههاي مردم حمله کردند، کودکان را
کشتند، زنها را تهديد کردند، اميرالمٶمنين ميفرمايد که «فَلَو اَنَّ امرَأً
مُسلِماً ماتَ مِن بَعدِ هٰذا اَسَفاً ما کانَ بِهِ مَلوما»؛(۳) انسان مسلمان از
اينکه بشنود بيگانان به خانهي مردمِ بيدفاع حمله کردهاند و زيورها و زينتهاي
زنان را از آنها گرفتهاند، اگر از غصّه و از تأسّف بميرد، او را ملامت و سرزنش
نبايد کرد؛ يعني شايسته است. ببينيد؛ نسبت به دفاع از حقوق ضعفا يک چنين احساس عجيب
و شگفتآوري را انسان از اميرالمٶمنين مشاهده ميکند! اين دو خصوصيت متضاد در اميرالمٶمنين.
امام
خميني(ره)، جامع صفات متضاد: صلابت و ايستادگي - لطافت و صفا و رقّت
در امام
راحل ما، عيناً همين دو خصوصيت مشاهده ميشود. از يکسو صلابت، استحکام، ايستادگي
محکم در مقابل ستمگران، در مقابل بديها. در مقابل رژيم منحط و طاغوتي و فاسد پهلوي
مثل صخرهي مستحکمي ايستاد؛ در مقابل آمريکا مثل کوه ايستاد؛ در برابر تهديدها، در
برابر صدّام متجاوز در جنگ تحميلي و دفاع هشتساله، در برابر فتنههاي داخلي، حتّي
در برابر شاگرد قديمي و صحابي قديمي خود بهخاطر اينکه رفتار او را برخلاف حق
مشاهده ميکرد، بدون هيچ ملاحظهاي ايستاد؛ اين صلابت امام.
از طرف
ديگر، رقّت و لطافت امام بزرگوار را انسان مشاهده ميکند. پيغامي از مادر شهيد به
آن بزرگوار ميرسد، بنده خودم پيامي را از يک مادر شهيدي براي امام بزرگوار بردم،
آن مرد باصلابت، چشمانش پُر از اشک شد! تأثّر در مقابل پيغام ارادت و فداکاري و
گذشت مادر شهيد؛ و دفاعش از مستضعفان، از پابرهنگان که در کلمات امام بزرگوار
فراوان است. اين يک سرفصل و شباهت عجيب امام بزرگوار به پيشواي متّقيان.
اميرالمومنين(ع)
جامع سه ويژگي شگفت انگيز
سرفصل
دوّم. در اميرالمؤمنين يک پديدهي شگفتآوري وجود دارد؛ سه خصوصيتِ بظاهر ناسازگار
در اميرالمؤمنين جمع شده است. اميرالمؤمنين، هم انسان قوي و مقتدري است، انسان
قدرتمندي است، هم درعينحال مظلوم است، و هم درعينحال در حوادث گوناگون پيروزِ
نهايي است؛ اين سه خصوصيت در اميرالمؤمنين و در حالات آن بزرگوار مشهود است.
1. اقتدار
و قوت اميرالمومنين(ع)
اقتدار
و قوّت اميرالمؤمنين را اگر بخواهيم درست بفهميم، بايد نگاه کنيم به گسترهي وسيع
محلّ حکومت اميرالمؤمنين؛ آن کشور باعظمتي که تحت مديريت اميرالمؤمنين اداره ميشد؛
از منتهاي شرق افغانستان کنوني تا کنار درياي مديترانه و مصر - همهي اين منطقهي
وسيع - تحت مديريت اميرالمؤمنين اداره ميشد؛ با کمال قدرت و
استحکام. ارادهي پولادين او، شجاعت و هنر نظاميگري او، زبان قوي و منطق جذّاب او -که کلمات اميرالمؤمنين و خطبههاي
پُرشور و سرشار از حکمت او تا امروز درسهاي نوراني براي دلهاي آحاد بشر است -
نشانههاي اقتدار است؛ بازوي قوي، فکر قوي، ارادهي قوي، مديريت قوي، زبان قوي؛ يک
انسان قوي و مقتدر.
2.
مظلوميت اميرالمومنين(ع)
در عين حال،
همين انسان قوي، مظلوم است؛ نشانههاي مظلوميت او در رفتار دشمنان، در رفتار
حسودان، در تهمتهاي ناجوانمردانهاي که عواملِ دشمنانش به اميرالمؤمنين در زمان حيات
او وارد آوردند، در خواصّ دلبهدنيا سپردهي او -که بعضي از نزديکانش و خواصّش بهخاطر
دنياطلبي از او جدا شدند - است. اينها نشانهي مظلوميت آن بزرگوار است. اين فشارِ
واردآمدهي از جوانب مختلف بر اين انسان بزرگ تا حدّي است که گاهي اين انسان صبور
و دريادل و شکيبا، آنطوري که معروف است با چاه درددل ميکند، با چاه حرف ميزند؛ اين
نشاندهندهي مظلوميت اميرالمؤمنين است. بعد از رحلت او و شهادت او هم تا سالهاي
متمادي، دشمنان او که بر اريکهي حکومت، بر سلطنت مسلّط شده بودند، در سرتاسر کشور
اسلامي وسيع بر سر منابر به او اهانت ميکردند و [نسبت] به اميرالمؤمنين -مجسّمهي
تقوا و عدالت و دادگري- بدگويي ميکردند.
3. اميرالمومنين(ع)؛
پيروز نهايي همه مصافها
در عينحال
انسان وقتي مجموع قضايا را نگاه ميکند، ميبيند در اين مصاف طولاني، پيروز نهايي،
اميرالمؤمنين است. امروز شما ملاحظه کنيد نام اميرالمؤمنين، شخصيت اميرالمؤمنين در
آفاق عظيم بشر و تاريخ انسان کجا است؛ در اوج است و از دشمنان او خبري نيست. نهجالبلاغهي
او درس انسانهاي والا است؛ سيرهي او برجستهترين و درخشانترين سيرهي يک انسان
بعد از نبي مکرّم اسلام است؛ عدالت او، عبادت او و شخصيت عظيم او امروز در دنيا
برجسته است؛ راه او بر راه دشمنانش پيروز شده است و پيروز نهايي، اميرالمؤمنين
بود.
امام
خميني(ره)؛ جامع سه ويژگي شگفت انگيز
همين سه
خصوصيت در امام بزرگوار ما، در امام راحل نيز جمع شده بود.
1. اقتدار
امام(ره)
امام
بزرگوار يک انسان قوي و مقتدر بود؛ انساني که توانست حکومت طاغوتي ديکتاتوري وراثتي
را بعد از دو هزار سال، در اين کشور وسيع و بزرگ از اريکهي قدرت به زير بکشد؛ اين
خيلي قدرت ميطلبد؛ نشانهي قوّت فوقالعادهي امام بزرگوار است. توانست آمريکا را
که منافع حياتي براي خود در اينجا تعريف کرده بود، شکست بدهد و به عقبنشيني وادار
کند؛ توطئهها را خنثي کند؛ و طرّاحان جنگ تحميلي را ناکام بگذارد. آن کساني که
جنگ تحميلي را طرّاحي کرده بودند، غرضشان نابود کردن انقلاب و ريشهکن کردن نظام
اسلامي بود؛ امام بزرگوار از اين تهديد، يک فرصت به وجود آورد؛ اينها نشانهي قوّت
و قدرت و اقتدار امام بزرگوار است.
2.
مظلوميت امام(ره)
درعينحال
امام بزرگوار ما مظلوم بود، بهخاطر تبليغات گستردهي دشمنان عليه او؛ تبليغات
اهانتبار بهطور مداوم در زمان حياتش و تا مدّتها بعد از رحلتش ادامه داشت؛
رفتارهايي از کساني که آن رفتارها از آنها توقّع نميرفت، نسبت به امام بزرگوار
انجام گرفت که اين نشانهي مظلوميت امام بزرگوار بود و دلتنگيهاي امام را انسان
ميتواند از لابهلاي سخنان مستحکم و پُرصلابت او در مجموعهي بياناتش پيدا کند که
نشان ميدهد اين مرد بزرگ، دلتنگيهاي بسياري هم داشته است؛ اين هم مظلوميت او
است.
3.
امام(ره)؛ پيروز نهايي همه مصافها
و پيروزي نهايي امام بزرگوار هم آن نقطهي بعدي
است؛ آن اقتدار، آن مظلوميت، آن پيروزي. مثل اميرالمؤمنين، امام بزرگوار هم پيروز
شد. پيروزي او، در استحکام نظام اسلامي، در بقاي نظام اسلامي و در رشد و توسعه و پيشرفت
نظام اسلامي خودش را نشان ميدهد؛ بسياري از آرزوهاي امام، بعد از رحلت امام تحقّق
پيدا کرد؛ خودباوري کشور، خودکفائي کشور، پيشرفت علمي و فنّاوري کشور، پيشرفت سياسي
کشور، توسعهي صفحهي نفوذ کشور و جمهوري اسلامي در منطقهي وسيع غرب آسيا و شمال
آفريقا؛ اينها چيزهايي بود که اتّفاق افتاد و اين پيروزي گفتمان امام و راه امام و
روش امام بود. بسياري از اين آرزوها تحقّق پيدا کرده است و بسياري ديگر از آرزوهاي
امام باذنالله تحقّق پيدا خواهد کرد و جمهوري اسلامي امام بزرگوار ما روزبهروز
اعتلاء و عظمت بيشتري خواهد يافت و همين است که دشمنان را دستپاچه و عصبي کرده
است. عزيزان من، جوانان عزيز، ملّت بزرگ ايران! حرکاتي که شما از دشمن مشاهده ميکنيد،
نشانهي دستپاچگي و آشفتگي دشمن است، نشانهي عصبي شدن دشمن است، نشانهي اقتدار
او نيست. آنچه از دشمن امروز عليه جمهوري اسلامي سر ميزند، از سرِ اقتدار نيست؛ بهخاطر
اين است که از پيشرفت جمهوري اسلامي، از عظمت جمهوري اسلامي، از ايستادگي ملّت ايران
آشفته است، عصبي است، دستپاچه است؛ اين حرکات، ناشي از آن است.
نشانه
هاي دشمنان اميرالمومنين
سرفصل
سوّم. نشانهشناسي دشمنان اميرالمؤمنين، اين هم درسآموز است. جبههي مقابلِ اميرالمؤمنين
را شما ملاحظه کنيد که در تاريخ مشخّص شده است: قاسطين، ناکثين، مارقين. قاسطين يعني
دشمنان بنياني حکومتِ اميرالمؤمنين؛ ناکثين يعني همراهان سستنهاد و سستبنيادي که
بيعت را زير پا گذاشتند بهخاطر زخارف(۴) دنيوي، بهخاطر هوسها و آلودگيهاي دنيايي؛ و مارقين
[يعني] کجفهمها و نادانها و جاهلهايي که به خيال اسلام، به خيال تبعيت از قرآن،
در مقابل قرآن مجسّم که اميرالمؤمنين است ايستادند؛ اين جبههي مقابلِ اميرالمؤمنين
است. قاسطين که دشمنان بنياني بودند، با اصل حکومت اميرالمؤمنين مخالف بودند و
بعدها تاريخ نشان داد که بديلي که اينها براي حکومت اميرالمؤمنين ميتوانستند ارائه
کنند چه بود: حجّاجبنيوسفها و عبيداللهزيادها و يوسفبنعمر ثقفيها کساني
بودند که از طرف آن قاسطين، از طرف آن دشمنان بنيادين، جايگزين حکومت عدل علوي
شدند. سهمخواهان و دنياطلبان هم بهنحو ديگري و کجفهمها هم بهنحو ديگري.
البتّه کجفهمي مربوط به تودههاي مارقين بود و رؤساي آنها احتمالاً با دشمنان بيزدوبند
نبودند کمااينکه در تاريخ چنين چيزي را در مورد خوارج ميگويند و ادّعا ميشود.
سه دسته
دشمنان امام خميني(ره)
در مورد امام بزرگوار هم همين سه جبهه وجود
داشتند، يعني جبههي مخالفين امام راحل هم از اين سه بخش ترکيب شده است.
1. استکبار
جهاني و ايادي آنان
آمريکا،
رژيم صهيونيستي و وابستگان آنها در داخل، قاسطينِ در مقابلِ امام بزرگوار ما
بودند. اينها کساني بودند که با اصل حکومت جمهوري اسلامي و نظام اسلامي و حاکميتِ
انساني مثل امام بزرگوار مخالف بودند؛ آنها هم دنبال جايگزين براي اين حکومت بودند
و هستند؛ جايگزينهاي آنها هم حجّاجبنيوسفهاي امروزند؛ آنها هم معلوم است که چه
کساني [هستند].
2. بيعت
شکنان
در جبههي
مخالفين امام، ناکثين يعني بيعتشکنان، همان همرهان سستکمربندند. واي از آن
همرهان سستکمربند که در مقابل خواستههاي دنيايي نتوانستند مقاومت کنند! ميدان
تسابُقاليالخيرات(۵) را تبديل کردند به ميدان جنگ براي قدرت و جنگ براي دستيابي به حطام(۶) دنيوي! در بين
آنها هم همهجور [بودند]؛ در زمان اميرالمؤمنين، هم امثال طلحه و زبير بودند، هم
افراد کوچکي در اين جمع ناکثين وجود داشتند. در زمان امام هم قضيه همين بود و امام
بزرگوار در مقابل اين جبههي گستردهي وسيعِ متنوّع ايستاد.
3.
متحجران و جهال
مارقين
-ناآگاهها- آن کساني بودند که در مقابل امام بزرگوار ما، موقعيت کشور را، موقعيت
انقلاب را، موقعيت ملّت ايران را نفهميدند، جبههبندي دشمنان را نشناختند، شيوههاي
دشمني دشمنان را درک نکردند، به چيزهاي کوچک سرگرم شدند، عظمت حرکت امام را
نتوانستند تشخيص بدهند. اگر نمونههايي را بخواهيم مشاهده کنيم، در اين دورانِ ما
امثال گروههاي داعش و مانند اينها، و در اوّل انقلاب، گروههاي منافقين و اشباه
آنها [بودند] که رؤسايشان خائن و زيردستهايشان -طبقات پايينشان- جاهل و فريبخورده
بودند.
تداوم
دشمني با انقلاب توسط دشمنان امام
اين سه
گروه و دشمني اين سه گروه، مخصوص زمان امام هم نبود، بعد از امام هم استمرار پيدا
کرده است. امروز هم همين سه گروه در مقابل نظام اسلامي و ميراث بزرگ امام که جمهوري
اسلامي است، صفآرايي کردهاند و مبارزه و مقاومت و ايستادگي جمهوري اسلامي از
تعرّض آنها جلوگيري کرده است. البتّه اين جبههي مختلط، با همهي توانشان سعي ميکنند
در مقابل جمهوري اسلامي اخلالگري کنند؛ مشکلاتي درست ميکنند، حرکت ملّت ايران را
دشوار ميکنند، کُند ميکنند، امّا نميتوانند جلوي پيشرفت ملّت ايران را بگيرند.
خدا را
سپاسگزاريم که در دوراني زندگي ميکنيم که يک انسان بزرگي را ديديم که با مولاي
متّقيان و رهبر آزادگان تاريخ، اميرالمؤمنين، اين شباهتها را داشت و توانست محصولِ
اين عظمتِ خود را براي ملّت ايران باقي بگذارد.
الگوي
رفتاري امام خميني(ره)
خب،
حالا دلها آماده است، ذهنها آماده است؛ امام (رضواناللهعليه) چگونه با اين وضعيت
مواجه ميشد؟ الگوي امام چگونه است؟ اين را من خيلي کوتاه و مختصر عرض کنم؛ اينها
براي ما درس است. من چند خصوصيت را در الگوي رفتاري امام بزرگوار، با اين وضعيت
ذکر ميکنم.
1. برخورد
فعال و شجاعانه با دشمن
اوّلاً امام در مواجههي با اين دشمنيها و
دشمنان، برخورد شجاعانه و فعّال داشت، برخوردِ از روي ضعف و انفعال نداشت؛ امام
هرگز منفعل نشد؛ نه احساس ضعف کرد و نه از خود ضعف نشان داد؛ در مقابل دشمنان،
قدرتمندانه و بهصورت فعّال ايستاد.
2.
پرهيز از هيجان زدگي
دوّم: امام از هيجانزدگي پرهيز ميکرد؛ امام در
مقابل حوادث، هيجانزده نميشد و تکيه به احساسات خالي از عقلانيت نميکرد؛ تصميمهاي
امام، تصميمهاي شجاعانه و همراه با احساسات محکم بود امّا مبتني بر محاسبات عقلاني.
3.
رعايت اولويتها
سوّم: امام اولويتها را رعايت ميکرد؛ تمرکز بر
اولويتها ميکرد. فرض بفرماييد در دوران مبارزات، اولويت امام مقابلهي با رژيم
سلطنت بود و مسائل حاشيهاي را وارد ميدانِ کار خود نميکرد؛ در دوران جنگ تحميلي،
اولويت امام مسئلهي جنگ بود؛ امام بارها اين را فرموده بودند که جنگ در رأس امور
است، دفاع مقدّس در رأس امور است،(۷) و واقع هم همين بود. متمرکز بر يک مسئلهي داراي
اولويت ميشد و حواشي را واردِ ميدانِ اهتمامِ خود نميکرد. در اوّل انقلاب -در همان
روزهاي اوّل و هفتههاي اوّل- در رفتار امام، انسان با شگفتي مشاهده ميکند تکيهي
امام بر قانون اساسي، بر ايجاد نظام، بر ترتيبات قانوني و بر اين چيزها بود؛ يعني
بر روي آن نقطهي اصلي متمرکز ميشد.
4.
اعتمادبه توانايي مردم
چهارم: اعتماد به تواناييهاي مردم؛ امام، ملّت
ايران را ملّتِ بزرگ و آگاه و توانايي ميدانست، به آنها اعتماد ميکرد، به آنها خوشبين
بود؛ مخصوصاً به جوانان. مشاهده کنيد در فرمايشات امام که چقدر نسبت به ملّت خوشبين
است، نسبت به جوانان خوشبين است.
5. بي
اعتمادي به دشمن
پنجم: بياعتمادي به دشمن؛ امام در طول ده سال
حضور بابرکت خود در رأس نظام اسلامي، يک لحظه به دشمن اعتماد نکرد؛ به پيشنهادهاي
دشمن بدبين بود؛ به تظاهرات(۸)
آنها بياعتنا بود؛ دشمن را به معناي واقعي کلمه، دشمن ميدانست
و به او اعتماد نميکرد.
6.
اهتمام به همبستگي و اتّحاد ملّت
ششم: اهتمام به همبستگي و اتّحاد ملّت؛ اين هم يکي
از خصوصيات الگوي رفتاري امام در مقابل اين دشمنيها بود. هر چيزي که ملّت را به
دو دسته تقسيم کند، به دو قطب تقسيم کند، از نظر امام مردود بود.
7. ايمان
و اعتقاد راسخ به نصرت الهي و به وعدهي الهي
هفتم: ايمان و اعتقاد راسخ به نصرت الهي و به
وعدهي الهي؛ اين هم آن نقطهي اصلي. اتّکاء امام به نصرت الهي بود؛ همهي تلاش
خود را ميکرد، با همهي وجود در ميدان بود، امّا اميد او بستهي به نصرت الهي و به
قدرت الهي و تکيهي او به قدرت الهي بود. امام به اِحديالحُسنَيين اعتقاد واقعي
داشت -ما لنا الّا اِحدي الحُسنَيين-(۹) و معتقد بود که اگر کار را براي خدا بکنيم، درِ
ضرر بسته است؛ اگر کار براي خدا انجام بگيرد، هيچگونه ضرري متوجّه و عايد نخواهد
شد؛ يا پيشرفت ميکنيم، يا اگر پيشرفت هم نکرديم، کاري را که وظيفهي ما بوده است
انجام دادهايم و در مقابل پروردگار سرافرازيم.
تداوم
مو به موي راه امام پس از ارتحال امام(ره)
من به شما عرض ميکنم برادران عزيز، خواهران عزيز
و ملّت بزرگ ايران! ما بعد از امام، همان راه امام را موبهمو دنبال کردهايم و انشاءالله
خواهيم کرد: دچار انفعال و ضعف نميشويم و به حول و قوّهي الهي در برابر زيادهخواهي
و زورگويي بيگانگان و دشمنان ميايستيم؛ هيجانزده و احساساتي تصميم نميگيريم، به
جاي متن به حاشيههايي که برايمان ميسازند اعتنا نميکنيم و وارد حواشي نميشويم،
سرگرم نميشويم؛ اولويتهايمان را به توفيق الهي و به هدايت الهي تشخيص ميدهيم؛ و به
اميد خدا به مردممان و به تواناييهاي آنها و به جوانان عزيزمان اعتماد ميکنيم؛ و
به دشمن مطلقاً اعتماد و اطمينان نميکنيم؛ مردم عزيزمان را از دودستگي و دوقطبي بر
حذر ميداريم؛ و به نصرت الهي هم اطمينان داريم. شک نداريم که ملّت ايران، با اين
انگيزه، و با اين احساسي که امروز دارد حرکت ميکند، با اين ايمان، با اين اميد،
قطعاً به توفيق الهي و به حول و قوّهي الهي پيروز خواهد شد.
نقشه های امروز دشمن علیه جمهوری اسلامی
نقشهي
دشمن را هم ميشناسيم؛ نقشهي دشمن را کاملاً ميدانيم چيست و آن نقشه را براي مردم
افشا ميکنيم؛ و البتّه مردم عزيز ما خودشان خيلي چيزها را ميدانند و ميفهمند و حس
ميکنند. امروز نقشهي دشمن اين سه چيز است: فشار اقتصادي، فشار رواني، و فشار عملي؛
هدف هر سه نوع فشارهاي دشمن هم سيطرهي بر کشور عزيز ما ايران است، همچنانکه بر
بعضي از کشورهاي بدبخت روسياه منطقه سيطره و تسلّط دارد.
1.
فشار اقتصادي از طريق تحريم
فشار
اقتصادي، تحريم است، جلوگيري از همکاري کشورها در زمينههاي اقتصادي با ما است؛ اين
فشارها را وارد ميکنند. نتيجهاي که آنها ميخواهند از فشار اقتصادي بگيرند، اين را
درست توجّه کنيد! مسئلهي آنها از فشار اقتصادي و تحريم، صرفاً زير فشار قرار
دادنِ دستگاه دولت و حکومت نيست؛ ميخواهند ملّت ايران را به ستوه بياورند به خيال
خودشان؛ ميگويند ملّت ايران را به ستوه بياوريم تا نظام اسلامي ناچار بشود تسليم
زورگوييهاي ما بشود؛ هدفشان اين است. نه ملّت را شناختند، نه نظام را شناختند؛ اين
فشار اقتصادي است با اين هدف، که اين هدف به توفيق الهي و به فضل الهي و با تلاش
مسئولين و با همّت مردم، انشاءالله بکلّي ناکام خواهد ماند.
2.
فشار رواني و تبديل نقاط قوت جمهوري اسلامي به نقاط چالش آفرين
امّا فشار رواني؛ اين خيلي نکتهي حائز توجّه و
مهمّي است. نقاط قوّت جمهوري اسلامي را، نقاط قوّتي که براي کشور و براي ملّت مايهي
اقتدار و مايهي تقويت است نشان کردهاند و آنها را در تبليغات و در برخوردها بهعنوان
نقاط چالشآفرين معرّفي ميکنند؛ براي اينکه ملّت ايران را نسبت به آنها دلسرد
کنند.
2.1.
نمونه اول: پرونده هسته اي
فرض بفرماييد يکي پيشرفت هستهاي است. پيشرفت
هستهاي، افتخار فنّاوري کشور بوده است. پيشرفت هستهاي در کشور، مايهي افتخار
فنّاوري و دانش فنّي کشور بوده، استعداد جوانهاي ما را مشخّص کرده؛ چيز کوچکي نيست.
شايد يادتان باشد آن روزي که ما احتياج داشتيم به اورانيوم غنيسازيشدهي بيست درصد
براي علاج بيماريها؛ موجودي بيست درصد ما نزديکِ تمام شدن بود و بايستي آن را تهيه
ميکرديم. از کجا تهيه کنيم؟ بايستي از کشورهاي بيگانه -مثل آمريکا، مثل اروپا و
امثال اينها- اين را تهيه ميکرديم که انواع و اقسام اشکالات را سر راه ما گذاشتند،
انواع و اقسام شروط و موانع را سر راه ما گذاشتند؛ براي اينکه فهميدند ما احتياج
داريم. وقتي يک ملّت به يک چيزي احتياج دارد، احتياج حياتي دارد، شرايط فروشنده
را، تحميلات فروشنده را ناچار قبول ميکند؛ اينها از اين فرصت خواستند استفاده کنند
و پيدرپي شرط و شروط براي ما گذاشتند؛ ماهها، شايد بيش از يکسال گفتگوها و رفتوآمدها
و حرف زدنها طول کشيد؛ عقبنشيني نميکردند، توقّعات خودشان را تکرار ميکردند.
جمهوري اسلامي به جوانهاي خودش اعتماد کرد و اين را از آنها خواست. جوانهاي ما دستبهکار
شدند و توانستند در مقابل چشمهاي متعجّب آنها، اورانيوم غنيشدهي بيست درصد را
خودشان در داخل توليد کنند و به وجود بياورند؛ بدون اينکه الگويي از بيرون داشته
باشند! آنها را حيرتزده کرد؛ مسئله اينجوري است. قدرت حرکت علمي و فنّاوري
متخصّصين ما، دانشمندان ما، جوانان ما -که الان همان دانشمندان در کشورند، همان
جوانان در کشورند، حضور دارند- دشمن را عصبي کرد، خشمگين کرد؛ خب اين يک نقطهي
قوّت بسيار بزرگ براي کشور است؛ هم آبرو و مايهي اعتبار است، هم در عمل، موجب پيشرفت
کشور است. اين را که يک نقطهي قوّت ملّي است، آمدند در تبليغات انبوه و متراکم
خودشان، در ذهن بعضيها تبديل کردند به نقطهي چالشآفرين و نقطهي ضعف؛ گفتند که
مسئلهي هستهاي کشور موجب تَنش است، موجب چالش است، موجب فشار دشمنان است، چه فايدهاي
براي ما دارد! نقطهي قوّت را تبديل ميکنند به يک نقطهي چالشآفرين براي اينکه اين
نقطهي قوّت را سلب کنند، از او بگيرند؛ اين يکي از کارها؛ اين کارِ رواني است، اين
يک کار رواني کاملاً ريشهاي و مهم است که يک ملّت را نسبت به دستاوردهاي بزرگ
خودش بدبين کنند.
2.2.
نمونه دوم: مساله موشکي
يک مثال
ديگر، همين مسئلهي موشکي است. ساخت موشکهاي گوناگون و اقتدار موشکي، موجب ايجاد امنيت
در کشور است. جوانهاي ما يادشان نيست، همين شهر تهران در زير آتش موشکهاي شبانهروزي
دشمن ميسوخت! خانهها خراب ميشد، انسانها کشته ميشدند؛ در شهر تهران! شهرهاي جبهه
-مثل دزفول، مثل اهواز، مثل شوش و بقيهي شهرها- که جاي خود دارد؛ حتّي تا شهرهاي
دوردست، موشکهاي دشمن ميرسيد! ما موشک نداشتيم، وسيلهي دفاع نداشتيم، مجبور بوديم
دستمان را روي هم بگذاريم، تماشا کنيم! امروز جوانان ما توانستهاند به قدرت موشکي
اوّل منطقه تبديل بشوند. دشمن ميداند که اگر يکي بزند، ده تا ميخورَد. پس موشک، مايهي
امنيت و نقطهي قوّت است. ببينيد؛ دشمن روي مسئلهي موشکي متمرکز ميشود. يک عدّهاي
هم متأسّفانه در داخل با دشمن همصدا ميشوند که «آقا چه فايدهاي دارد؟».
2.3.
نمونه سوم: مساله عدالتخواهي بين المللي جمهوري اسلامي
يکي ديگر
از نقاط قوّت ما، مسئلهي عدالتخواهي بينالمللي جمهوري اسلامي است؛ اين براي
جمهوري اسلامي آبرو است. اينکه جمهوري اسلامي طرفدار ملّتهاي مظلوم باشد، آبرو
است؛ اينکه طرفدار ملّت فلسطين باشد، يک آبرو است. جمهوري اسلامي نيروي مقاومت در
مقابل رژيم صهيونيستي را در منطقه تقويت کرده است. دشمناني را، عوامل مزاحم و مضرّي
را -به نام داعش و جبهةالنّصره و امثال اينها- در عراق و در سوريه درست کردند؛
جمهوري اسلامي از نيروي مقاومت در اين منطقه حمايت کرد؛ اين عدالتخواهي است؛ اين
دفاع از ملّت فلسطين است؛ اين دفاع از استقلال کشورهاي منطقه است، دفاع از تماميت
ارضي کشورها است. اين نقطهي قوّت است. اين نقطهي قوّت را بهعنوان دخالت جمهوري
اسلامي، به يک مسئلهي چالشآفرين تبديل ميکنند و وانمود ميکنند و معرّفي ميکنند و
روي آن تکيه ميکنند؛ اين وضعي است که امروز ما با دشمن داريم. عواملشان در داخل هم
متأسّفانه مشغولند؛ يک روز در خيابانهاي تهران به مناسبت روز قدس که روز دفاع از
فلسطين است، شعار «نه غزّه، نه لبنان» دادند. کمککنندگان به جنگ رواني دشمن در
داخل، موجودات بدي هستند، موجودات حقيري هستند؛ اين سرافکندگي دارد.
2.4.
نمونه چهارم: شکل معيوب برجام
امروز هم کساني درصدد اين هستند که يک شکل معيوب
از برجام را بر کشور تحميل کنند؛ دولتهاي خارجي دنبال اين هستند و يک عدّهاي در
داخل تبليغ ميکنند که اگر اين نشود، جنگ خواهد شد؛ نه آقا، اين دروغ است، اين تبليغ
به نفع دشمن است. هدف دشمن معلوم است؛ دشمن درصدد آن است که ما از نقاط قوّت
خودمان صرفنظر کنيم، از عناصر اقتدار ملّي خودمان دست برداريم تا راحتتر بتواند
بر کشور ما، بر ملّت ما، بر سرنوشت ما و آيندهي ما مسلّط بشود؛ يکچنين فکري را
آنها کردهاند و ملّت در مقابل اين حرکت ايستاده است؛ اين فشار رواني.
3.
فشار عملي؛ ايجاد آشوب و بلوا در کشور
و امّا فشار عملي، که [دربارهي] اين هم فقط يک
جمله به همهي ملّت عزيزمان عرض ميکنم در سرتاسر کشور؛ فشار عمليشان عبارت است از
اينکه در کشور آشوب ايجاد کنند؛ اين برنامهي قطعي آنها است که البتّه سرِ آنها به
سنگ خواهد خورد؛ همچنانکه تا حالا خورده است. نقشهي دشمن اين است که از مطالبات
مردمي سوءاستفاده کنند. ممکن است در يک شهري، در يک نقطهاي از کشور يک عدّهاي
مطالبهاي داشته باشند، جمع بشوند، دنبال مطالباتند؛ مثلاً کارگراني هستند، دنبال
مطالبات کارگرياند؛ يا مردمي در يک شهري، دنبال مطالبات شهري خودشان هستند. دشمن
در يک چنين مواردي نقشه ميکشد، عوامل نفوذي خود را، در واقع اشرار و انسانهاي خبيثي
را به تعداد معدودي در اين اجتماعات وارد ميکنند تا اجتماعات آرام مردم را تبديل
کنند به حرکت ضدّ امنيتي و حرکت آشوبگرانه تا به اين وسيله کشور را و ملّت را و
نظام جمهوري اسلامي را بدنام کنند؛ اين را مردم در سراسر کشور توجّه داشته باشند؛
اين نقشهي دشمن است، ما خبر داريم؛ نشستهاند برنامهريزي کردهاند براي اين کار؛
البتّه به گمان من بلکه به اعتقاد راسخ من، اينها کور خواندهاند و مردم عزيز ما
در مقابل آنچه آنها برنامهريزي کردهاند، با قدرت، با شهامت، با هوشياري خواهند ايستاد.
و من توصيه ميکنم مردم عزيز ما همچنانکه تا امروز هشياري خودشان را حفظ کردهاند،
باز هم حفظ کنند.
حضور
پرشور ملت در روز جهاني قدس
حضور مردم در صحنه بسيار مهم است. روز قدس نزديک
است؛ روز جمعه، روز قدس است؛ دنيا حضور مردم را در روز قدس خواهد ديد. به توفيق
الهي، اين روز قدس با وجود اينکه مردم روزه هستند و هوا گرم است -با دهان روزه مثل
همهي روزهاي قدس ديگر- از روزهاي قدس سالهاي گذشته، قويتر و پُرشورتر برگزار
خواهد شد.
عدم تحمل
همزمان تحريم ها و محدويتهاي هسته اي
اسمي از
برجام آوردم؛ يک جملهي کوتاه راجع به برجام بگويم. از برخي حرفهاي بعضي از دولتهاي
اروپايي اينجور برميآيد که اينها توقّع دارند ملّت ايران، هم تحريمها را تحمّل
کند و با تحريمها دستوپنجه نرم کند، و هم از فعّاليت هستهاي خود که نياز قطعي آيندهي
کشور است دست بکشد و اين محدوديتهايي را که بر او تحميل کردهاند ادامه بدهد. من
به اين دولتها ميگويم بدانند که اين خواب آشفته، تعبير نخواهد شد؛ ملّت ايران و
دولت ايران، اين را تحمّل نخواهند کرد که هم تحريم باشند، هم در محدوديت هستهاي و
حبس هستهاي قرار داشته باشند؛ اين نخواهد شد.
فراهم
آوردن مقدمات رسيدن به 190 هزار سو
سازمان
انرژي هستهاي موظّف است سريعاً مقدّمات و آمادگيهاي لازم را براي رسيدن به ۱۹۰ هزار سو -فعلاً
در چهارچوب برجام- فراهم بکند و برخي مقدّمات ديگر را که رئيسجمهور محترم دستور آن
را دادند، از همين فردا آغاز کند.
چند جمله
خطاب به جوانان عرب
چند
جمله خطاب به جوانان عرب ميخواهم اينجا در حضور شما عرض بکنم:
و أحبّ أن أخاطب الشّباب الغيارى العرب في خاتمة
حديثي هذا؛ و أقول لهم: إنّ شعوبکم اليوم تعقد الأمل عليکم، أنتم أيها الشّباب!
أعدّوا أنفسکم لغدٍ تنعم فيه بلدانکم بالحرّية و التّقدّم و الاستقلال. الخضوع للهيمنة
الأمريکية، عدم اتّخاذ موقف حازم و حاسم من العدوّ الصّهيوني الغاصب، المواقف
العدائية من الإخوة، والتّزلّف للأعداء، کلّ ذلک قد جعل من بعض الحکومات العربية
عدوّة لشعوبها. و أنتم أيها الشّباب تتحمّلون مسؤولية إلغاء هذه المعادلة الباطلة.
أدعوکم
أيها الأعزّة إلى أن تکونوا مفعمين بالأمل و الابتکار و العمل و بناء شخصياتکم.
اهتمّوا ببناء شخصياتکم. المستقبل يکون لکم إن کنتم أنتم الّذين يبنونه اليوم. إن
بنيتم المستقبل فتنعّمه سيعود عليکم. لا تهابوا هيمنة عالم الکفر، وثقوا بوعد الله
عزّوجلّ و هذا قوله سبحانه و تعالى يقرّر بکلّ صراحة و وضوح: أم يريدونَ کَيدًا
فَالَّذينَ کَفَروا هُمُ المَکيدون.(۱۰) يوم الجمعة هو يوم القدس، و الدّفاع فيه عن
الشّعب الفلسطيني المقاوم و المجاهد و المضحّي خطوة رحبة على هذا الطّريق. ادعو الله
تعالى لکم و لتوفيقکم و لبقاء صمودکم في هذا الطّريق الواضح.(۱۱)
والسّلام
عليکم و رحمةالله و برکاته
پی نوشت:
۱) اين مراسم در روز نوزدهم
ماه مبارک رمضان در جوار مرقد حضرت امام خميني (ره) برگزار شد.
۲) سورهي فتح، آيهي ۴؛«او است آنکس
که در دلهاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ايمانى بر ايمان خود بيفزايند. و سپاهيان
آسمانها و زمين از آنِ خدا است، و خدا همواره داناى سنجيدهکار است.»
۳) نهجالبلاغه، خطبهي ۲۷
۴) زيور و زينت ظاهري
۵) بر يکديگر پيشي گرفتن در
کارهاي خوب و اجرهاي اخروي
۶) خردهها و ريزههاي هر چيز
چون گياهان و کاه و مانند آنها؛ کنايه از مال و ثروت
۷) از جمله، بيانات در جمع
نمايندگان مجلس ۱۳۶۱/۱۱/۴ (صحيفهي امام، ج۱۷، ص۲۵۴)
۸) رفتارهاي ظاهري، ظاهرسازي
۹) براي ما جز يکى از دو نيکى
نيست (برگرفته از قرآن کريم؛ سورهي توبه، آيهي ۵٢)
۱۰) سورهي طور، آيهي ۴۲
۱۱) ترجمهي بخش عربي:
علاقهمندم
جوانان غيرتمند عرب را مخاطب قرار دهم و به آنها بگويم: امروز چشم اميد ملّتهاي
شما به شما جوانان است. خودتان را براي فردايي آماده کنيد که کشورهاي شما در آن از
نعمتهاي آزادي، پيشرفت و استقلال بهرهمند شوند. زير بار سلطهي آمريکا رفتن، عدم
موضعگيري قاطع در برابر دشمن صهيونيستي غاصب، مواضع دشمنانه با برادران، و تملّق
به دشمنان، همهي اينها از برخي دولتهاي عربي، دشمني براي ملّتهاي خود ساخته؛ و
شما جوانان مسئوليت از بين بردن اين معادلهي باطل را بر دوش داريد.
شما عزيزان
را دعوت ميکنم که لبريز از اميد و ابتکار و عمل باشيد و شخصيتهاي خود را بسازيد.
به ساختن شخصيتهاي خود اهمّيت دهيد. آينده از آنِ شما خواهد بود اگر امروز به
ساختن آن همّت بگماريد. اگر آينده را ساختيد، بهرهمند شدن از نعمتهاي آن، به شما
برخواهد گشت. از سلطهي جهان کفر نهراسيد و به وعدهي خداي عزّوجل مطمئن باشيد که
فرمودهي او (سبحانه و تعالي) با صراحت هرچه تمامتر بيان ميدارد: «يا ميخواهند نيرنگي
بزنند؟ ولي آنان که کافر شدهاند، خود دچار نيرنگ شدهاند». روز جمعه روز قدس است
و دفاع از ملّت مقاوم و مجاهد و فداکار فلسطين در آن روز، گام بلندي است در اين
راه. از خداوند تعالي براي شما و توفيق شما و مقاوم ماندن شما در اين راه پُرفروغ
دعا ميکنم.