مادر شهید علیزاده شبها را به نامه نگاری با فرزندش می پردازد و تاکنون حدود چهار هزار نامه برای فرزند شهیدش نوشته است. باید گفت تنها راه تحمل فراق فرزند همین نوشتن نامه های عاشقانه ای است که او شبانه می نگارد.
شهید علی علیزاده تبریزی یکی از کسانی است که در پرواز سی 130 تهران به بندرعباس به همراه 93 سرنشین دیگر به شهادت رسید. با مادر این شهید به گفتگو می نشینیم، مادری که پس از شنیدن خبر شهادت فرزندش ده سال تمام از خانه خارج نشد. تا پس از ده سال در دی ماه سال 1394به دعوت امام رئوف حضرت ثامن الحجج(ع) قصد زیارت کرد.
ویژگی دیگر این مادر شهید آن است که هر شب در ساعت صفر عاشقی شروع به نوشتن نامه به فرزند شهیدش می کند.
مادر شهید علیزاده میگوید: من هر شب راس ساعت 24 با پسرم شروع به نامه نگاری میکنم. به نوعی علی در فکرم زنده است و من با او زندگی میکنم.
گاه می توان مادر را به قطره اشکی در عمیق ترین دلتنگی هایش بر سر مراز فرزند معنا کرد، مادری که البته معنای «عند ربهم یرزقون» را در زندگی اش می بینند، کسی که هنوز هم بعد از سالها با بردن نام فرزندش«علی» گریه امانش نمیدهد. مادری تنها که تمام هفته را در انتظار 5 شنبه عصر ها میگذراند تا در کنار فرزند شهیدش جانی دوباره یابد.
علی علیزاده سرباز متدینی بود که خدمت سربازیاش را در ارتش جمهوری اسلامی میگذراند و در پرواز سی 130 دچار سانحه شد و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
مادر شهید علیزاده شبها را به نامه نگاری با فرزندش می پردازد و تاکنون حدود چهار هزار نامه برای فرزند شهیدش نوشته است. باید گفت تنها راه تحمل فراق فرزند همین نوشتن نامه های عاشقانه ای است که او شبانه می نگارد.
او می گوید: من هر شب راس ساعت 24 با پسرم شروع به نامه نگاری میکنم. علی در فکرم زنده است و من با او زندگی میکنم. با اتمام این جمله مادرِ علی چند دفتر را به ما نشان میدهد که تک تک صفحاتش با خط خوش پر شده است، پر از درد دل های شبانه.
او میگوید: شاید برایتان عجیب باشد اما من در نامه هایم با علی دعوا میکنم، هدیه میخرم و با کمی بغض ادامه میدهد: من برای علی همسر هم انتخاب کرده ام و قطرات اشکش برای لحظه ای ما را نیز از فضای این دنیا دور میکند.
مادر شهید علیزاده در توصیف ویژگی های اخلاقی «علی» میگوید: فرزندم به نماز اول وقت بسیار اهمیت میداد و با تمام وجود گوش به فرمان ولی فقیه بود. به احکام دین بسیار مقید بود حتی برای لحظه ای هم به نامحرم نگاه نمی کرد.
پدر علی هم در تایید سخنان همسرش اضافه میکند: شاید باورتان نشود اما علی از بچه گی برای ما، با همسن و سالانش فرق داشت کلا علی طور دیگری بود بسیار ریزبین و خجالتی بود اما در عین حال بسیار باهوش و متعهد.
پدر شهید ادامه میدهد: همسرم خیلی روی علی حساس بود، در ابتدا من فکر میکردم حس مادرانه است و گاهی حتی به ایشان تذکر می دادم که خیلی به علی وابسته شدهای خیلی به او سخت میگیری اینگونه هر دوی شما اذیت میشوید، اما پس از گذشت سال ها خودم هم همینطور شدم روی علی حساس بودم هرگاه دیر به خانه میآمد، فورا تماس میگرفتم.
پدر شهید علی علیزاده درباره چگونگی دریافت خبر شهادت فرزندش میگوید: شب شهادت علی هر دوی ما حال خوبی نداشتیم دلیلش را هم نمیدانستیم اما هر دو بسیار آشفته و دستپاچه بودیم. فردای آن روز وقتی هواپیمای علی دچار سانحه شد، هر دوی ما مردیم و با علی دفن شدیم. این حادثه به قدری سهمگین بود که تا سال ها نمیتوانستیم به درستی زندگی کنیم. چرا که دل کندن از فرزندمان سخت بود و نتوانستیم حتی برای لحظه ای او را از ذهن خود دور کنیم.