روزنامه کیهان **
نفوذ اجتماعی در پسابرجام!/ دکترمحمدحسین محترم
1- پس از هشدار رهبر معظم انقلاب در سال 94 درخصوص هدف آمریکا برای نفوذ در حوزههای مختلف کشور از طریق برجام، در چند مطلب با قرائن و مستندات غیرقابل انکار، سناریوها و مجاری«نفوذ جریانی و موردی» در جهت عملیاتی کردن پروژه براندازی نظام را تحت عناوین «هشدار! نفوذ در سایه توافق هستهای» تبیین کردیم، این هشدار با واکنش جریان غربگرای حامی دولت مواجه شد و ادعا کردند مثل«توهم توطئه»، برخی «توهم نفوذ» دارند. «دستاورد هیچ» و «خسارت محض» و «جنگ اقتصادی» با دلار 10 هزار تومانی و سکه 3 میلیون تومانی به مدد برجام در سایه فریب افکارعمومی و عملیات روانی و دوقطبیسازیهای کاذب، بهخوبی صحت آن هشدارها و تبیینها را آشکار کرد.اما در شرایط کنونی با هشدار درباره «نفوذ اجتماعی در پسابرجام» باید گفت آمریکا تلاش دارد در سایه غفلت برخی مسئولان کشور با استفاده از نتایج نفوذ سیاسی و اقتصادیاش، در حوزه اجتماعی نفوذ کنند و بین ملت و نظام جدایی بیندازد و به اهداف خود برسد. اتفاقات روزها و هفتههای اخیر و تلاش رسانههای بیگانه برای القاء فرصتطلبی «کاسبان تحریم و برجام»در کف بازار بهعنوان اعتراضات مردمی همزمان با ادعای طرح تغییر نظام جمهوری اسلامی از سوی آمریکا با شروط دوازدهگانه پمپئو نمیتواند عادی و اتفاقی باشد، چنانکه سخنگوی وزارت خارجه آمریکا بر برنامهریزی برای ادامه اغتشاشات در ایران تاکید کرده است.موضوع این قلم هماهنگی سیاسی-رسانهای و اطلاعاتی- امنیتی عوامل داخلی و خارجی فتنه با راهبرد جدید رئیسجمهور آمریکا علیه ملت و نظام است و آشکار میکند آنان که قبلا سر در آخور انگلیس داشتند، اکنون چگونه سر در آخور آمریکا کردهاند.هرچند عوامل داخلی و خارجی فتنه در سال 88 اوج هماهنگی خود را برای ایجاد انقلاب مخملی علیه ملت ایران بهطور کامل آشکار کردند، اما این بار هم «سرشان باز به سنگ خواهد خورد».
2-اپوزیسیون خارجنشین«کنگره ملی ایرانیان» و «مجلس سنا»! تشکیل دادهاند و رئیس خودخوانده این سنا در گفتوگو با صدای آمریکا از رفتوآمدهایش به کاخ سفید و کنگره برای دریافت کمکهای مالی- سیاسی سخن گفته و اظهار کرده که پشت اغتشاشات دی ماه گذشته آمریکا، و این جماعت عامل سازمان سیا بودهاند.وی ادعا کرده «پیشنهاد براندازی جمهوری اسلامی الان روی میز دولت آمریکا قرار دارد»!
3-پایگاه خبری پارلمان انگلیس، پلیتیکس هوم، در گزارشی اعلام کرد نمایندگان مجلس عوام این کشور برای حمایت از طرح براندازی جمهوری اسلامی«کمیته آزادی ایران» تشکیل داده و به عضویت این کمیته درآمدهاند. لرد التون یکی از این نمایندگان انگلیسی گفته «اروپا دیگر نمیتواند پشت برجام پنهان شود و باید آشکارا در همراهی با آمریکا از اعتراضهای داخل ایران حمایت کند». وی با اشاره به نشستهای متعددی که برای حمایت از جریان غربگرا و به اصطلاح میانهرو داخلی در جهت ایجاد آشوب و فتنه صورت گرفته، اذعان میکند «آمریکا اکنون بر روی طرح گستردهتری از طریق برجام و تحریمها برای ایجاد اعتراضات داخلی ایران متمرکز شده است»
4-فرزند شاه خائن در مصاحبه با خبرگزاری بلومبرگ از طرح «نظام پارلمانی سکولار» خود رونمایی کرده و این خبرگزاری براساس گزارش واشنگتن پست از تربیت و هدایت ربع پهلوی از دهه 1980 توسط سازمان سیا خبر داده است. روئل مارک جرکت افسر سابق سازمان سیا هم که مسئولیت مستقیم هدایت پسر شاه معدوم را برعهده داشته در مصاحبه با این خبرگزاری فاش کرده است، پسر پهلوی دوست جین شارپ متخصص و پدر انقلابهای مخملی و رنگی است. خود او نیز در مصاحبه با این خبرگزاری با اذعان به اینکه تحت تاثیر ایدههای انقلابهای رنگی شارپ برای یک انقلاب سکولار قرار گرفته،ادعا کرده «وقت آن رسیده تا دموکراسی غربی را وارد ایران کنیم»!
5-منافقین تروریست نیز که از چهل سال قبل قرار است تهران را سه روزه فتح کنند!، با حمایت دولتهای آمریکا و کشورهای غربی و حضور مقامات آنها در نشستی در پاریس، چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی را «سال قیام کامل» ! اعلام کرده است.
6- در داخل کشور اصلاحطلبان با تایید یکی از سران فتنه که در جریان فتنه 88 با جرج سوروس آمریکایی مجری و اسپانسر انقلابهای مخملی جین شارپ دیدار کرده بود، «پارلمان اصلاحات» برای بومیسازی طرحهای آمریکایی و فضاسازیهای سیاسی–رسانهای منسجم در داخل کشور تشکیل دادهاند. چگونگی تحقق این اهداف نیز به قول رئیس یکی از احزاب اصلاحطلب «تشکیل احزاب رنگارنگ»! و فشار از پایین است.
7- نکته خنده دار این است که رسانههای غربی در اقدامی برنامهریزی شده از سوی سازمان سیا ادعا میکنند سه گروهِ وارثان خاندان پهلوی که منافع ملت ایران را به کمک آمریکا غارت کردند و منافقین تروریست که با حمایت آمریکا دستشان تا مرفق به خون ملت ایران آغشته است و عوامل فتنه آمریکایی 88 وجریان غربگرای داخلی جایگزین نظام برآمده از آرای ملت ایران هستند!!
8- نقطه اوج هماهنگی این جریانها در سناریوی براندازی سازمان سیا، اکنون در پیشنهاد مستقیم با آمریکا خود را نمایان کرده است. این جریانها که قبلا از فتنه 88 و پیش از آن، نامه سرگشاده ومرعوبانه نمایندگان مجلس ششم به رهبری و همچنین نامه ذلیلانه و حقیرانه رئیساصلاحات به بوش رئیسجمهور سابق آمریکا مبنی بر پذیرش تمام زیاده خواهیهای آمریکا در منطقه از جمله توقف تقویت قدرت دفاعی و موشکی کشور و...حمایت کرده بودند، اکنون نیز در حمایت از نامه خائنانه پیشنهاد مذاکره مستقیم با آمریکا به میدان آمدهاند، هر چند در مواضعی متناقض و فریبکارانه ادعا کردهاند ما چنین پیشنهادی را مشروط کردیم که اگر رئیسجمهور آمریکا تضمین بدهد!
9-دو نکته مهم در تشکیل پارلمان اصلاحات این است که اولا پیشنهاد دهنده آن حزبی است که خود را سرتا پا لیبرالی و به قول سیدحسن تقی زاده عضو فراماسونری ، «سرتا پا غربی»!! میداند. ثانیا رئیسشورای این حزب پیشنهاد خائنانه مذاکره مستقیم با آمریکا در شرایط کنونی را اولین بار رسانهای و دبیرکل آن حزب این پیشنهاد ذلیلانه را امضا کرده است.ثالثا هدف این حزب از پیگیری تشکیل پارلمان اصلاحات، بهرهبرداری برای انتخابات ریاست جمهوری 1400 با کاندیداتوری یکی از اعضای خود و دور زدن سایر احزاب همسو است.
10- سال گذشته در مطلب «بازی خطرناک برجام2» هشدار داده بودیم خبرهای محرمانهای وجود دارد که پیشنهاد«مکمل برجام برای توقف برنامه موشکی و مقابله با نفوذ ایران در منطقه»را همین نفوذیهای داخلی که گرای تحریمها را به آمریکا داده بودند، به طرفهای غربی–آمریکایی دادهاند. از آن زمان تاکنون قرائن و شواهد زیادی دال بر این هشدار آشکار شد، اما انتشار نامه پیشنهاد مذاکره مستقیم با آمریکا با امضاء برخی لیدرها و سمپاتهای اصلاحطلب، موجب شفافیت بیشتر شده است.
11-هرچند عملکرد ضعیف دولت تدبیر و امید در حل مشکلات اقتصادی مردم و انفعالش در برابر جنگ روانی دشمن، با نگاه خوشبینانه ناخواسته بخشی از سناریوی دشمن علیه ملت ایران ارزیابی میشود که توسط نفوذیها در سیستم اجرایی رخ داده، اما درآستانه چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی باید هوشیار بود آنچه که در حوزه اجتماعی و پشت پرده برای سوءاستفاده از اعتراضات داخلی باجنگ اقتصادی -روانی قرار دارد، فراتر از ناتوانی دولت است.
12-در این خصوص آنچه باعث نگرانی ملت ایران میشود، بازی آگاهانه یا ناآگاهانه برخی مسئولان در زمین و پازل دشمن است. از جمله پاسخ وزیرامورخارجه به شروط دوازده گانه پمپئو با ادعای منزوی شدن آمریکاو ایجاد شکاف بین آمریکا و اروپا را باید تکرار مکررات و خیالپردازی براساس موهومات برای توجیه افکارعمومی داخلی تلقی کرد. مقاله توییتری ظریف با ادعای اینکه «اگر آمریکا به ایران تضمین بدهد، شرایط برای حرکت مشترک (مذاکره مستقیم!) مهیا میشود»!، و ادعای اینکه «اکنون ایران در خطر است و موافق و مخالف جمهوری اسلامی در یک کشتی نشسته اند»! روی دیگر پیشنهاد مذاکره مستقیم با آمریکا و فضاسازی دیپلماتیک برای آن و در حقیقت پازلی از تلاش هماهنگ جریان نفوذی و نظام سلطه میباشد که اولا محصول همان نیم جمله «برجام به عنوان زیربنای تعامل سازنده در منطقه» است که به قول موگرینی به اصرار طرفهای ایرانی در برجام 104 صفحهای گنجانده شد. ثانیا محصول عدم حذف تحریمهای دفاعی-نظامی در برجام توسط تیم مذاکرهکننده ایرانی علیرغم اصرار روسها و چینیها است که بقول لاوروف «ایرانیها با آمریکاییها مصالحه» کردند! ثالثا محصول به وسط کشیدن مسائل داخلی و انتخابات در مذاکرات با غربیها توسط آقای ظریف است که ادعا کرده بود اگر برجام امضا نشود مخالفین دولت و رابطه با آمریکا! در انتخابات آینده رای خواهند آورد و نیروهای میانهرو طرفدار برقراری رابطه با آمریکا منزوی خواهند شد! رابعا هدف از این پیشنهاد فضاسازی برای انتقال هزینههای شکست برجام و عدم حل مشکلات اقتصادی مردم در پسا برجام بر دوش نظام است! و خامسا هدف، فضاسازی برای پذیرش بسته پیشنهادی اروپاییها بدون دریافت هیچ تضمینی و به هر قیمتی است که اکنون «توافق هستهای» را به «توافق بستهای» تبدیل کرده، تا همچنان با فریب افکار عمومی ملت ایران را امیدوار و در سایه این امیدواری کاذب، آمریکا به اهداف خود برسد که البته «این خواب آشفته تعبیر
نخواهد شد»!
***************************************
روزنامه رسالت **
به سبک حاج قاسم.../محسن مهديان
حاج قاسم را به چه مي شناسيد؟ يک سردار نظامي شجاع و کارآزموده و قهار و باهوش. با اين تعاريف ذهنتان کجا رفت؟ عراق و سوريه و لبنان و داعش و غيره.
اما اين همه حاج قاسم نيست. حاج قاسم را فراتر از يک «سردار نظامي» نبينيد، کم گذاشتيد. حاج قاسم مدتهاست در تراز «معلم انقلابي»ظاهر شده است. شعار نمي دهد و اهل تظاهر نيست بلکه با کنش اجتماعي و عمل سياسي اش براي من و شما و ديگران مشق است و پند و عبرت. نامه اخير سردار به رئيس جمهور از همين دست منبرهاست. پيام نامه يک جمله بيشتر نيست؛ « هرکس با انقلاب است اهل حق است و بايد دستش را بوسيد»" اين نامه را که دست کم نگرفتيد؟ انتشار اين نامه در زمانياست که بسياري براي استقبال از مواضع انقلابي رئيس جمهور دچار «وسواس سياسي» شدند. عده اي به اسم اينکه نيت رئيس جمهور چنان است و چنين به شک و دودلي افتادند. برخي ديگر با «ژست بصيرت گونه» از نفاقش گفتند. برخي ديگر به قاعده رقابت هاي سياسي گذشته سکوت کردند تا در آينده راه بازگشتي داشته باشند و با هر اشتباه روحانيکري بخوانند که «اي بي بصيرت هاي ساده لوح، ديديد که گفتيم...» اما نامه حاج قاسم «درس انقلابي گري» است. درسي که مي گويد ملاک حال افراد است و البته «حسن ظن» با «خوش خيالي» متفاوت است. خوش خيالي يعني ساده انديشي اما حسن ظن ريشه در «اعتقاد انقلابي» و
«اخلاق مکتبي» ما دارد. قرار است کار انقلاب جلو رود. هرکس آستين بالا زد و پاشنه بالا کشيد را بايد مدد داد. فردا هم اگر برگشت باز ميزان حال افراد است و چيزي از دست نداده ايم. درس بزرگ حاج قاسم اينجاست که انقلابي گري جايي براي کينه هاي حزبي و جناحي نمي گذارد و هرکس با انقلاب بود رقيب ما نيست. رفتار تربيتي حاج قاسم را مرور کنيد؛ همين چند ماه پيش بود که براي جماعت انقلابي و مومن از «عرفاي مجاهد» و «عرفان جهادي» گفت تا همه بدانند «عابد ظاهرگرا» و «زاهد قشري نگر» باري از روي دوش اين انقلاب برنمي دارند. مومني که سبک زندگي اش مبارزه نيست پاي انقلاب نخواهد ايستاد. او فهميده بود که امروز دچار «مسلمان هايسکولاريم». پيش تر کليدي ترين ارزش انقلاب در «ساحت مردم گرائي» را براي امثال ما متذکر شد که «سينه سپاه براي مردم سپرست. براي ما بالا و پايين شهر فرقي نمي کند...« و بعد هم به »حزب اللهي گري گعده اي و ذوقي« تاخت که در اين روزگار» رابطه حزب اللهي با حزب اللهي موضوعيت ندارد بلکه رابطه حزب اللهي با غيرحزب اللهي اهميت دارد.»چندي پيش تر از سبک مواجهه با دختران و زنان بدحجاب جامعه گفت که «اين ها بچه هاي من و شما هستند. ممکن است ظاهرشان مناسب نباشد اما باطن خوبي دارند..» جاي ديگر گفت: «امروز حتي کساني که ظاهر ديني ندارند اما دلبستگي شديد به رهبري و انقلاب دارند..» حاج قاسم مرزهاي دفاع از انقلاب را جابجا کرده است؛ يکروز مرز دفاع از ميهن و انقلاب را به دل دشمن در عراق و سوريه و لبنان مي برد و امرور مرز دفاع از انقلاب را تا دل مردم و خاصه مومنين و انقلابيون امتداد داده است.
خدا به کسي عزت دهد چنين است؛ از «ضرب شست» تا «آهنگ کلامش» سراسر برکت مي شود...
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
تحلیل سیاسی هفته
بسمالله الرحمن الرحیم
تیغ تیز گرمای تیرماه به اوج خود رسیده و هرم داغ آفتاب، در آسمان کشور میدانداری میکند. در این روزهای گرم، که تقویم ایام به شهادت رئیس مذهب شیعه، شیخ الائمه، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نزدیک میشود، مسائل متعددی برای تحلیل هفته در عرصه داخلی و بینالمللی وجود دارد.
با ورود به فصل تابستان، وضعیت کم آبی در کشور هر روز وخیمتر میشود و به موضوعی حیاتی و امنیتی بدل میگردد. واقع قضیه این است که بحران آب هر چند که در محافل و نشستهای خبری و رسانهای بازتاب مییابد ولی هرگز موضوع معضل کم شدن ذخایر آبی کشور به درستی درک نشده و برای جامعه تبیین نگردیده است. آمارها نشان میدهند در سالهای اخیر میزان بارندگیها در پائینترین سطح خود قرار گرفته و سدهای مهم کشور کمتر از 40 درصد آب دارند و منابع زیرزمینی آب نیز به طرز فاجعه باری کاهش یافته است. این وضعیت باعث شده که ایران در معرض وقوع خشکسالی و تغییرات اقلیمی قرار گیرد که اگر فوراً تمهیدات ویژهای برای مقابله با آن اندیشیده نشود، بزودی ابعاد مختلفی از بحران آشکار خواهد شد.
واقعیت این است که ایران به طور ویژه نیازمند اقدامهای فوری و موثر در زمینه مدیریت آب است و اگر برنامهریزی و سیاستگذاری مناسبی در نظر گرفته نشود، این وضعیت بسیار وخیمتر خواهد شد. باید پذیرفت که خشکسالی و کم آبی در سالهای اخیر تمامی نقاط کشور را احاطه کرده و فاجعههای زیست محیطی بسیاری را ایجاد نموده است و اگر این مهم به یک موضوع ملی تبدیل نشده و عزم و اراده عمومی را بکار نیندازد، باید در انتظار یک سیاهچاله بود.
این هفته و در روزی که تقویم، روز دوازدهم تیر را نشان میداد، شاهد مناسبت تلخ و دردناکی بودیم که نشاندهنده عمق کینه استکبار جهانی به سرکردگی آمریکای جنایتکار علیه ملت مسلمان ایران است. سال 67 در این روز ناوهواپیمابرآمریکایی وینسنس با حمله موشکی به هواپیمای مسافری ایران که بر فراز خلیج فارس از بندرعباس عازم دوبی بود، جنایتی بزرگ مرتکب شد و 290 انسان بیگناه را مظلومانه به شهادت رساند. این جنایت یکی از سرفصلهای جدی در تاریخ حقوق بشر آمریکایی بود که پرده از چهره واقعی حاکمان جنایت پیشه کاخ سفید و سیاستهای ضد بشری واشنگتن کنار زد و یکی از سیاهترین حوادث تاریخ و هولناکترین صحنههای قساوت را به تصویر کشید. شاید از همه شرم آورتر اینکه کاخ سفید در عملیاتی روانی و حیله گری رسانهای برای بیگناه نشان دادن خود و القای روایت نادرست از این حادثه تروریستی، به فرمانده جنایتکار این ناو آمریکایی مدال لیاقت داد و در حقیقت حمایت رسمی خود را از این جنایت اعلام کرد.
امروزه با روی کار آمدن ترامپ در کاخ سفید قطعاً بیش از هر روز دیگر بر ملتهای جهان آشکار شده که رژیم ایالات متحده آمریکا یک رژیم جنایتکار و تجاوزگر بزرگ جهانی است که با راهبردها، سیاستها و اقدامات استکباری و دخالتهای آشکار در امور داخلی کشورها، تهاجمات فرهنگی و نظامی با توسل به زور برای سرنگونی دولتهای مستقل و مردمی انجام داده و از هیچ جنایتی برای تکمیل زنجیره سیطره شیطانی خود ابا ندارد.
در این هفته دو کشور اروپایی سوئیس و اتریش میزبان رئیس جمهوری اسلامی ایران بودند. روز دوشنبه آقای روحانی به دعوت رسمی روسای جمهور این دو کشور عازم برن و وین شد که این نخستین سفر وی به اروپا بعد از خروج آمریکا از برجام بود، سفری مهم و در حساسترین زمان ممکن.
این سفر از چند منظر حائز اهمیت بود؛ نخست آنکه دو کشور سوئیس و اتریش به اعتبار نقشی که در مبادلات بانکی به صورت سنتی در اروپا برعهده دارند میتوانند در زمینه روان سازی روابط بانکی و سوئیفت، سهم مهمی برعهده بگیرند. دوم آنکه علیرغم کارشکنیها و تلاشها آمریکا در کاستن نقش بینالمللی ایران، استقبال دو کشور اروپایی از رئیس جمهوری اسلامی ایران نماد روشنی از شکست اقدامات آمریکا در منزوی کردن کشورمان بود.
سومین نکته آنکه انجام میزبانی اروپا از رئیس جمهوری اسلامی ایران نشان میدهد که کشورهای این قاره به دنبال شکستن فضای یکجانبه گرایی آمریکایی بوده و در این راه حاضرند نقش آفرینی کنند. در این راستا دولتهای اروپایی اگرچه ممکن است اختیار شرکتهای خصوصی بزرگ و فراملیتی را نداشته باشند اما بر شرکتهای کوچک داخلی که ارتباط تجاری چندانی با آمریکا ندارند، نفوذ داشته و میتوانند در این زمینه آنها را تشویق به دور زدن تحریمهای آمریکا نمایند.
اهمیت سیاسی این سفر برای دو کشور اروپایی از دید برخی ناظران پررنگتر است. انجام برنامه سفر آقای روحانی به سوئیس و اتریش به رغم ناخرسندی آمریکا و صهیونیستها نوعی استقلال عمل سیاسی اروپا را به تصویر میکشد که هم متاثر از رویکرد واحد اتحادیه اروپا و هم تابعی از رویکردهای خاص برن و وین است.
در چارچوب اتحادیه اروپا و به رغم اجماع دولتهای اروپایی بر حمایت از موضع تهران و مخالفت با اقدام «دونالد ترامپ» در خروج از برجام، اتریش در زمره کشورهایی به شمار میآید که خواستار اقدام جدیتر در برخورد با یکجانبهگرایی واشنگتن شدهاند. مواضع اتریش در کنار کشورهایی چون اسپانیا و ایتالیا که معطوف به حمایت جدیتر از ایران بود در نشست اوایل خرداد ماه اتحادیه برجسته شد. به این ترتیب، مواضع برن و وین را میتوان عنصری در تقویت رویکرد مستقلانه اتحادیه اروپا در برابر تکرویهای ترامپ در عرصه جهانی دانست. اقدامات ترامپ در دوره ریاست جمهوری آمریکا نافی اصول و هنجارهای جامعه جهانی، اقدامی در جهت مقابله با حقوق و سازمانهای بینالمللی و نیز کارایی دیپلماسی است و این درحالی است که بخش مهمی از منزلت و اعتبار سیاسی کشورهایی چون اتریش و سوئیس را باید مرتبط با این منافع دانست. به همین خاطر، حمایت از مواضع ایران در برابر یکجانبه گرایی آمریکا اهمیتی ویژه برای مقامات برن و وین مییابد.
از سوی دیگر، میزبانی دو کشور اروپایی از آقای روحانی در حکم شکست تلاشهای ترامپ و متحدان منطقهای وی برای انزوای جمهوری اسلامی ایران بوده و بازی دیپلماتیک ایران در شکاف به وجود آمده میان اروپا و آمریکا را تسهیل میکند.
از رویدادهای زیرپوستی جامعه اینکه این روزها رابطه میان مردم با حاکمیت، بیش از هر زمان دیگری در طول عمر چهل ساله نظام جمهوری اسلامی ایران، آماج تفرقه افکنی و کینه توزی دشمنان خارجی و داخلی قرار گرفته است. تیم سیاست خارجی ترامپ به ریاست «مایک پمپئو» و مشاوره «جان بولتون» خصمانهترین سیاستها را علیه جمهوری اسلامی ایران در پیش گرفتهاند. خروج از برجام و باز گرداندن تحریمهای هستهای اما از دید سردمداران دیپلماسی ترامپ نمیتواند اهداف سیاست خارجی رهبران واشنگتن علیه ایران را تمام و کمال پیاده سازی کند. راهبرد اعلامی وزیر خارجه آمریکا در برابر تهران شامل 12 شرط غیرواقع بینانه و غیرعملیاتی که بنیانهای نظام جمهوری اسلامی را هدف قرار داده بود، شاید به صورت واضحتر خواست واقعی آمریکاییها از پیگیری پروژههای ضدایرانی آنان را آشکار میسازد.
بررسی خط خبری رسانههای آمریکایی و خبرگزاریهای بیگانه طی ماههای اخیر از تمرکز ویژه آنان بر مسایل و چالشهای اقتصادی و سیاسی کشور و تلاش برای ایجاد جو روانی منفی علیه نظام و خدشهدار کردن اعتماد مردم به مسوولان نظام خبر میدهد. این روزها مهمترین راهبرد آمریکاییها در برابر ایران، ایجاد شکاف عمیق میان حاکمیت و مردم و ضربه زدن به بنیانهای اقتدار نظام است، یعنی همان چیزی که رهبر انقلاب در مراسم دانشگاه افسری امام حسین علیه السلام به آن اشاره کرده و فرمودند: «مولفه پیوند مردم با مسئولین به شدت مورد تهدید قرار گرفته و ما باید این پیوند را روز به روز تقویت کنیم.»
البته یکی از مهمترین رشتههای پیوند مردم با حاکمیت را باید در میزان پاسخگویی و مسوولیتپذیری مسوولان نظام در برابر جامعه جست. مردمی که برای اداره بهینه امور کشور، بخشی از اقتدار جمعی را به نمایندگان خود سپرده اند، در برابر واگذاری این اختیار حاکمیتی خود، شفافیت عملکرد و پاسخگویی مسوولان در برابر عملکردشان را طلب میکنند. قانونگرایی، برقراری عدالت قضایی و مبارزه با فساد در همه ابعاد آن از دیگر ضرورتهای امروز جامعه ما است که میتواند اعتماد مردم به نظام را احیا کند و به همدلی بیشتر مردم با حاکمیت بینجامد.
همچنین پرهیز از دعواهای جناحی و سیاسی، بیش از پیش مردم را به نظام دلگرم میکند. این روزها عملکرد برخی چهرههای سیاسی و جریانهای خاص برای تخریب دولت در شرایطی تشدید یافته بود که شخص رهبری بارها بر لزوم همراهی و همدلی گروههای سیاسی با محوریت منافع ملی تاکید داشتند. ایشان روز شنبه در مراسم سالانه دانشآموختگی دانشجویان دانشگاه افسری با اشاره به توطئه دشمن برای ایجاد شکاف میان نظام اسلامی و مردم، همگان به ویژه مسوولان را به هوشیاری، ایستادگی، تدبیر، انسجام ملی و دوری از اشرافی گری فرا خوانده و تاکید کردند: «اگر مولفههای اقتدار ملی تقویت شوند و در مقابل دشمن سستی و تسلیم نشان داده نشود، بدخواهان بار دیگر در رسیدن به اهداف خود ناکام خواهند ماند.»
آنچه مسلم است اینکه هر زمان میزان وحدت ملی، انسجام داخلی و اعتماد مردم به مسوولان بیشتر بوده، تهدیدات خارجی محلی از اعراب نداشته و در نبود اعتماد و انسجام، مخاطرات داخلی و تهدیدات خارجی اثرگذار شده است. در مجموع اگر میخواهیم از بحرانهای ساخته و پرداخته غرب برای کشورمان به سلامت گذر کنیم، باید مراقب رشتههای ظریف پیوند میان مردم و حاکمیت باشیم. پیوند میان مردم و حاکمیت میتواند همچون دژی مستحکم از نظام در برابرهجمههای بیامان آمریکا پاسداری کند، پیوندی ظریف و عمیق که قطعاً نیازمند تیمارداری و مراقبت است.
در این هفته وزارت ارتباطات با انتشار لیست شرکتهای دریافتکننده ارز دولتی برای واردات تلفن همراه، اولین گام را در راستای شفاف سازی ارزی برداشت و پس از آن بود که رئیسجمهور دستور داد وزارت صنعت نیز فهرست دریافت کنندگان ارز دولتی را منتشر کند ولی اعلام شکسته بسته این لیست مشخص کرد که ارز کمیاب حاصل از صادرات نفت در سایه بیتدبیری برخی متولیان دولتی صرف واردات چه کالاهایی شده است. پس لرزههای این شفافیت ارزی نشان داد که رئیسجمهور باید با متخلفین ارزی، در هر موقعیت و سمتی، برخورد قاطع و قانونی انجام داده و با رانت خواران ارزی مقابله کند.
بررسی رویدادهای خارجی هفته را با نگاه به تازهترین تحولات سوریه آغاز میکنیم. پیشرویهای ارتش سوریه در استان درعا طی هفته جاری، با تسلط بر شهر مهم و سوق الجیشی «بصری الشام»، سنگینی کفه معادلات سوریه را به نفع دولت سوریه بیشتر کرده است. ارتش سوریه پس از چند سال توانست به گذرگاه مرزی «نصیب» در مرز اردن برسد که تحول مهمی به شمار میرود و این موضوع با استقبال دولت اردن مواجه شده است. ارتش سوریه عملیات آزادسازی درعا را از حدود دو هفته قبل آغاز کرد و هم اکنون 60 درصد استان درعا را دردست دارد. در نتیجه این عملیات، گروههای تروریست توافق کردند سلاحهای سنگین خود را به دولت تحویل دهند و تاکنون یک هزار و 150 تروریست خود را تسلیم کردهاند.
منطقه درعا مدتها در سیطره گروههای تروریستی بود و رژیم صهیونیستی نیز با بهرهبرداری از شرایط موجود در این منطقه فعال بود به گونهای که در جریان عملیات ارتش و فرار تروریستها، مقدار زیادی تسلیحات رژیم صهیونیستی به دست ارتش سوریه افتاده است. اکنون سوریه گام به گام به سمت آزادی کامل پیش میرود و به همین جهت آمریکا، رژیم صهیونیستی و حکومتهای مرتجع عرب بر تلاشهای خود برای جلوگیری از تحقق پیروزی حکومت سوریه شدت بخشیدهاند.
این هفته در جنگ یمن تحول تازهای رخ داد و یک وزیر اماراتی اعلام کرد این کشور عملیات نظامی در یمن را متوقف میکند. هر چند، این وزیر اماراتی تلاش کرده است برای توقف عملیات در یمن توجیهاتی بتراشد ولی واقعیت این است که عملیات نظامی ریاض با همدستی چند کشور مزدور که برای تصرف شهر بندری «الحدیده» آغاز شد، به شکست کامل انجامیده است. ائتلاف متجاوز به سرکردگی عربستان با وجود سه سال جنگ بیرحمانه علیه مردم یمن، اکنون در نقطه صفر قرار دارد و هیچ چیزی، جز رسوایی جهانی، نصیبش نشده است. عربستان برای عملیات «الحدیده» و پیروزی سریع در آن، بسیار تبلیغات کرده بود و هرگز گمان نمیکرد که با چنین مقاومتی از سوی مردم این منطقه مواجه شود و اکنون باید رسوایی شکست دیگری را بپذیرد.
یک موسسه متعلق به کارشناسان نظامی فرانسه تاکید کرده که عربستان در باتلاق یمن گیر افتاده است و این شکست هشداری برای غرب است که متوجه شوند ائتلاف عربی به سرکردگی عربستان از توانمندی ناچیزی برخوردار است و نیروهای این ائتلاف عربی، متشکل از نیروهای نظامی هشت کشور و برخورداری از انبوه تجهیزات پیشرفته نتوانستند به هیچ یک از اهداف خود در یمن برسند.
این هفته تحرکات برای جا انداختن طرح صهیونیستی «معامله قرن» که توسط دولت ترامپ و با هماهنگی تل آویو تدارک دیده شده، تشدید گردید. آمریکا و رژیم صهیونیستی و متحدان منطقه ایشان تلاش میکنند تا مقدمات اجرای این طرح را فراهم ساخته و سپس از آن رونمایی کنند. به همین جهت فرستادههای آنها در چند کشور منطقه رفت و آمد میکنند. هر چند جزئیات این طرح هنوز اعلام نشده است ولی اطلاعاتی کلی حکایت از آن دارد که براساس این طرح، قدس کاملاً به صهیونیستها واگذار شده و امتیازات بسیار ناچیزی به فلسطینیها داده میشود. از سوی دیگر مردم فلسطین با حفظ حضور خود در صحنه، از جمله مشارکت گسترده در تظاهرات هفتگی موسوم به «حق بازگشت» به مقابله با این توطئه برخاسته و در این راه تاکنون بیش از 140 شهید و هزاران مجروح دادهاند.
***************************************
روزنامه خراسان**
اغتشاش و رسانه/کورش شجاعی
با وجود همه پیشرفت ها و دستاوردها و امنیت کم نظیر اما چون مشکلات متعددی در عرصه های گوناگون اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و از همه مهم تر «تبعیض»های فراوانی در بسیاری از موارد وجود دارد، پس «نارضایتی» و «اعتراض» هم هست و اتفاقا آن جا که گلایه ها و نارضایتی ها از محدوده به «دل ریختن»ها و حرف های در گوشی و پچ پچ های بی فایده خارج می شود و شکل اعتراض مدنی و قانونی و «مطالبه» به خود می گیرد، چراغ «امید» و اصلاح و آینده بهتر روشن تر می شود چرا که اولین فایده اعتراض های به حق، پویایی و مشارکت جمع های مختلف در اعلام و پیگیری مطالبات جامعه و نقطه حرکت به سمت اصلاح امور است، دومین ثمره آن اثبات امید به اصلاح و حرکت به سمت وضعیت مطلوب و سومین فایده اعتراض های متشکل و قانونی، «بیدارباش» و هوشیاری مسئولان است. بنابراین هیچ دولت و حکومت و حاکمیتی خصوصا اگر داعیه «مردم سالاری» دارد و به ویژه نظام اسلامی نه تنها نباید در اندیشه نگاه داشتن حرف ها و مطالبات به حق مردم در «گلوی جامعه» باشد بلکه به دلایل گوناگون از جمله آن چه ذکر شد باید زمینه مطالبه گری و اعتراض های قانونی قشرهای مختلف جامعه را بیشتر فراهم کند. اما تحقق این امر مهم و ضروری هم نیازمند عزم و اراده واقعی و جدی مسئولان است، هم همت آحاد مردم و تشکل های «مردم نهاد»، دانشجویی، صنفی و ... را طلب می کند و هم نیازمند رسانه های مردمی، اثرگذار، حرفه ای و هنرمند است.
قدرت شنیدن و فهم صدای مردم
در این زمینه مهم ترین و اساسی ترین وظیفه مسئولان دولتی، قضایی و تقنینی اولا شفافیت، صداقت، شجاعت، پاسخ گویی، انقلابی بودن، اخلاص، مردمی بودن و نقدپذیری است و ثانیا آینده نگری و هوشیاری دایمی و نبض جامعه را در دست داشتن همچنین قدرت فهم به موقع نیازها و مطالبات امروز و فردای قشرهای مختلف جامعه و البته پیگیری به هنگام خواسته ها و نیازهای واقعی مردم.
اگر تا پیش از این برای برخی مسئولان اهمیت شناخت و پیگیری به هنگام و به موقع مطالبات به حق مردم آن قدر که باید روشن نبوده! به نظر اکنون و با اتفاقاتی که به نوعی از دی ماه سال گذشته هرازگاهی در برخی شهرهای کشور افتاده، به اهمیت فوق العاده این امر مهم پی برده اند.
چه اگر عزمی جزم برای شناخت به موقع و حل مشکلات خصوصا معیشت مردم در همه مسئولان وجود می داشت، برخی مشکلات مانند مشکلات جدی که موسسات مالی غیرمجاز برای اقتصاد کشور و سرمایه های مردم پیش آوردند یا مشکل آب خرمشهر عزیز و برخی دیگر از شهرها که مشکل امروز و دیروز نیست یا واردات غیرقانونی خودروهای لوکس، قاچاق کالا، افزایش انفجاری قیمت طلا و نرخ ارز و مسکن و ...، انباشت بیش از هزار هزار میلیاردی نقدینگی در جامعه و بسیاری از مشکلات اجتماعی و فرهنگی یا به وجود نمی آمد یا تا این حد بزرگ و پیچیده نمی شد. نکته مهم دیگر این که اگر همه مسئولان از قدرت شنیدن و فهم «گفته ها» و «ناگفته ها»ی مردم برخوردار بودند و نبض جامعه را در شرایط خاص حاکم بر کشور پس از خروج رئیس جمهور آمریکا از برجام، شرایط منطقه و جهان و تحریک و شانتاژ مدام بدخواهان از طریق رسانه های متعدد و متکثرشان در دست می داشتند، می توانستند با اقدامات پیشگیرانه جلوی نفوذ و اغتشاشگری معدود عوامل جاهل و بعضا آگاه و البته «عمله ظلمه» دشمن و اغتشاش گر را به صف اعتراضات مردم بگیرند.
اما مردم نیز که گاهی برای رسیدن به مطالبات به حقشان تجمع و اعتراض مسالمت آمیز و قانونی دارند، با همدلی و هوشیاری و کمک گرفتن از نهادها و مسئولان انتظامی و امنیتی باید برای جلوگیری از نفوذ اغتشاشگران به صف معترضان و جلوگیری از آلوده شدن مطالبات بر حق و اعتراض قانونی به اغتشاشگری، همت بیشتر، هوشیاری روزافزون و همکاری بیشتر با حافظان نظم و امنیت جامعه داشته باشند. قدر مسلم دود آلوده شدن اعتراضات مردمی به اغتشاش اغتشاشگران به چشم مردم می رود.
رسانه «میدان دار» می خواهیم
اما در این میان سهم و نقش بسیار جدی و اساسی رسانه ها خصوصا رسانه ملی در شناخت و پیگیری مطالبات مردم و به صدا درآوردن زنگ «بیدارباش» برای همه مسئولان در تمامی سطوح مدیریتی بسیار حائز اهمیت است.
سهم و نقشی که گاه برخی مسئولان چندان جدی نمی گیرند و گاه برخی از رسانه ها آن گونه که باید این نقش مهم و اساسی خود را در نمی یابند.
اگر مسئولان اقداماتی را که در زمینه های مختلف برای رشد و پیشرفت کشور و برآورده شدن نیازهای جامعه در عرصه های گوناگون انجام می دهند، «به هنگام» و به موقع و صادقانه، هنرمندانه و البته باورپذیر به اطلاع مردم برسانند (همان توقع و توصیه ای که رهبری در دیدار اخیر مسئولان دستگاه قضایی داشتند) و رسانه ها و خصوصا رسانه ملی نیز به موقع، حرفه ای و «هنرمندانه» کارهای انجام شده و خدمات دستگاه ها را به اطلاع مردم برسانند اولا مطالبات کمتر دچار «تب» می شود و ثانیا چراغ امید در دل مردم روشن تر می شود.
نکته بسیار مهم دیگر عملکرد دقیق، به هنگام، صادقانه و میدان دارانه رسانه ها خصوصا رسانه ملی و به ویژه شبکه های استانی صدا و سیماست که گویا بسیاری از اوقات چندان مورد همت، نظر و توجه مسئولان رسانه ملی قرار نمی گیرد، در بسیاری از رویدادها، وقایع، اتفاقات و خصوصا تجمع های اعتراضی متاسفانه به جای این که رسانه ملی و شبکه های استانی با بهره گیری از امکانات خود در «فضای مجازی» و با چرخش میکروفن ها و دوربین های خود علاوه بر اول بودن، در عرصه میدانی وقایع، «میدان داری» کنند احتمالا ناخواسته عرصه را به سایت ها و کانال های بی شناسنامه و بی هویت و بعضا سمپات های شبکه های ماهواره ای واگذار می کنند و در پی از دست دادن فرصت طلایی «اول بودن»، «میدان داری» و «مدیریت خبر» روزها و هفته ها می دوند و تلاش گاه بی اثر یا کم اثر می کنند برای پاک کردن تصاویر نادرستی که خصوصا رسانه های خارجی در افکار عمومی جهان، منطقه و کشور به وجود آوردند در صورتی که سرعت، «به هنگامی»، دقت، صحت و کار حرفه ای و هنرمندانه رسانه های داخلی خصوصا رسانه ملی نه تنها می تواند عرصه «میدان داری» و مدیریت افکار عمومی را بر شبکه های ماهواره ای و کانال های تلگرامی و بازار شایعات و دروغ پردازی و «پروپاگاندای» کاذب تنگ کند بلکه می تواند با عملکرد به موقع، دقیق و حرفه ای زنگ بیدارباش را برای مسئولان کمتر هوشیار و غفلت زده به صدا درآورد و همچنین به مسئولان حفظ نظم و امنیت و مردم کمک کند تا به ویژه در جریان مطالبات و اعتراض های مردمی، نفوذ اغتشاشگران به صف معترضان به حداقل برسد بنابراین نه تنها سهم و نقش رسانه های معاند و بدخواه کشور در آلوده کردن مطالبات و اعتراض های صنفی و معیشتی به اغتشاش و اغتشاشگری کاملا روشن است بلکه گاه سهل انگاری و کم کاری و دیرهنگامی، عملکرد غیرحرفه ای و غیردقیق بعضی رسانه های داخلی خصوصا رسانه ملی و شبکه های استانی نیز سهم و نقش غیرقابل انکاری در آلوده شدن تجمعات و اعتراضات مدنی و صنفی به اغتشاش و اغتشاشگری دارد، سهم و نقشی که باید هر چه زودتر به صفر برسد.
***************************************
روزنامه ایران**
میزبانی اروپا از روحانی نفی قاطع یکجانبهگرایی/حمیدرضا آصفی
سفر آقای دکتر روحانی به دو کشور اروپایی سوئیس و اتریش در زمانی بسیار مناسب و به منظور تقویت روابط دوجانبه جمهوری اسلامی ایران با این دو کشور اروپایی و اتحادیه اروپا و نیز تبادل نظر پیرامون چگونگی حفظ و حراست از برجام صورت گرفت. همزمانی سفر رئیسجمهوری ایران به وین با برعهده داشتن ریاست اتحادیه اروپا توسط اتریش اهمیت این سفر را دوچندان ساخت.
استقبال گرم مقامات اتریش و سوئیس از ایشان بیانگر این نکته مهم بود که اروپاییها خطکشی خود با امریکا را بیش از گذشته پررنگ کرده و مایلند از هویت مستقل خود دفاع کنند. تا آنجا که حتی توطئه کثیف رژیم صهیونیستی و سازمان نفاق که تلاش داشتند با اقدامات ایذایی همزمان با این سفر، آن را تحت تأثیر قرار دهند به هیچ حاصلی نینجامید. نوع برخورد هر دو کشور میزبان با آنچه برنامهریزی شده بود حاکی از ناموفق بودن تلاش مخالفان روابط ایران و اروپا بود.
استقبال گرم و مذاکرات انجام شده نشاندهنده آن است که اروپا مایل است روابط سنتی و دیرینه خود را با ایران حفظ و گرمتر کند و خروج امریکا از برجام و تهدید ترامپ نتوانسته است هیچ گونه خلل و تأثیری در تصمیم اروپا و این دو کشور بر تقویت این روابط داشته باشد. امریکا تلاش داشت با خروج خود از برجام عملاً موجب فروپاشی این موافقتنامه شود. برخورد هوشمندانه جمهوری اسلامی ایران نه تنها امریکا را خلع سلاح کرد بلکه اتحادیه اروپا، چین و روسیه را نیزبه مخالفت جدی با ترامپ و سیاستهای وی واداشت. آنچنان که این مجموعه بر ضرورت حفظ و حراست از برجام تأکید دارد.
اروپا اقدامات امریکا را غیرقانونی، غیرقابل قبول و غیرمسئولانه میداند. به گونهای که رئیس جمهوری اتریش اعمال تحریمهای ثانویه را مغایر با حقوقبشر دانسته است و مقامات اروپایی تأکید کردهاند با ارائه بسته حمایتی اجازه ندهند امریکا در سیاستهای یکجانبهگرایانه خود و تحمیل ارادهاش بر سایر کشورها موفق شود. کاخ سفید و شخص آقای ترامپ هیچگاه تا این حد منزوی و منفور نبودهاند، نه تنها در میان متحدان خود بلکه در سطح نخبگان امریکا و حتی افکار عمومی دنیا. شیوه آقای ترامپ دروغ پراکنی از طریق توئیتهای مکرر، بدون پشتوانه و خیال پردازانه است. روشی که در ابتدا تا حدودی تأثیرگذار و موفق بود و اکنون مضحکه خاص و عام شده است. سخنان آقای روحانی در این سفر ضمن تأکید بر مواضع مقتدرانه جمهوری اسلامی ایران، پیامی برای دوستی و همکاری با اروپا و دنیا بود.
جمهوری اسلامی ایران تاکنون به اذعان آژانس بینالمللی انرژی اتمی تعهدات و مسئولیتهای خود را به نحو کامل انجام داده است. این برعهده اروپاست که با ارائه بسته حمایتی و تأمین منافع جمهوری اسلامی ایران به گونهای عمل کند که ضمن توسعه همکاری با ایران و ممانعت از فروپاشی برجام از استقلال و هویت خود دفاع کرده و اجازه ندهد عدهای تازه به دوران رسیده در کاخ سفید آنچنان که مایلند اروپا را تحقیر و کوچک کنند. ضمن آنکه در این صورت اروپا میتواند از مزایای ارتباط با جمهوری اسلامی ایران در زمینههای گوناگون مانند مقابله با تروریسم و قاچاق مواد مخدر و نیز تأمین امنیت منطقه بهرهمند باشد.
***************************************
روزنامه جام جم**
اروپا بداند... / حشمتا... فلاحتپیشه
بر اساس گزارشها اروپاییها قرار است در همین روزها بسته پیشنهادی خود را برای تضمین منافع جمهوری اسلامی ایران در برجام ارائه کنند. فارغ از اینکه مفاد این بسته چه باشد روح کلی حاکم بر بسته در درجه اهمیت بالاتری قرار دارد که نشان دهنده عزم اروپاییان برای دفاع از برجام و مناسباتشان با کشورمان است. موضوع مورد اهمیت بعدی رفع مشکلات حوزه پولی است که با تحریم دلار علیه ایران شکل میگیرد که این اقدام با عمل اروپا به وعدهای که در مورد ایجاد صندوق اعتبار یورویی با ایران داده بود محقق خواهد شد. به این ترتیب ایرانیان میتوانند مبادلات خود را با اروپا و دیگران انجام دهند، این موضوع از لحاظ زمانی برای ما مهم است، به گفته اروپاییان این اقدام قرار بود بعد از یکسال صورت گیرد اما انتظار ما این است که در بازه زمانی کمتری این کار انجام شود. مورد دیگری که باید در بسته پیشنهادی در نظر گرفته شده باشد، تضمین حضور ایران در عرصه مبادلات نفت و گاز در دنیاست.
ترامپ به دنبال تحریم نفتی ایران است، این در حالی است که تا کنون کشوری تحریم نفتی نشده جز کشورهایی که ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد رفتهاند. بنابراین باید شرایطی شکل گیرد تا به این نتیجه برسیم که امکان جذب سرمایه های خارجی برای ما وجود دارد. نکته دیگر این است که اروپا در عمل، شرکت های بزرگ را به خودشان واگذار و اعلام کرده است که فعالیت شرکتهای کوچک و متوسط را مورد حمایت قرار می دهد، اما در شرایط کنونی باید واقع گرایانه عمل کرد، ما انتظار داریم شرکتهای اروپایی به گونهای عمل کنند تا ایران بتواند سیاست توسعه ای خود را در حوزه های مختلف ادامه بدهد. در ضمن باید به این نکته هم اشاره کرد که توان دفاعی ایران، خط قرمز کشورمان است و البته طبیعتا در این بسته پیشنهادی هم بحثی در این مورد نمیشود. در دنیای امروز کشوری مانند ایران از حق دفاع از حقانیت خود برخوردار ایست چرا که علیرغم اطمینان و انعقاد توافق هستهای، آمریکا آن را نادیده گرفت بنابراین به طور طبیعی در حوزههای دیگر به هیچ وجه اطمینان نمیکنیم. اما در عین حال اگر اروپاییان در این شرایط به تامین خواسته های ایران کمک کنند، ایران و اروپا می توانند در فاز دیگری جدای از بسته پیشنهادی نیز در مورد ساز و کارهای همکاری امنیتی به توافق برسند.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
اصلاحطلبان و بحران اخلاق قدرت/رضا صابر
یکم- هفته گذشته حسین موسویان از حواریون و اعضای حلقه یک حسن روحانی در مصاحبهای پیشنهاد استعفای دولت و رئیسجمهور را مطرح کرد. این پیشنهاد عجیب در شرایطی مطرح شد که فرامتن آن القای وجود یک بنبست در کشور و پاس گل به بال دیگری از جریان تندرو داخلی برای القای این ادعا بود که دیگر کاری از دست دولت ساخته نیست؛ از جمله واکنشها به پیشنهاد مشکوک استعفا، یادداشت اخیر حمیدرضا جلاییپور از اعضای اصلی اردوگاه اصلاحات بود. جلاییپور در نوشته خود ضمن تخطئه ظاهری موسویان و پیشنهاد او، در عمل همان خط مفهومی را برجسته و تلاش کرد تصویری مسلوبالاراده و فاقد قدرت از دولت به نمایش بگذارد و در مقابل مجموعههای وابسته به رهبری را برخوردار از قدرت متمرکز، عامل رفتارهای بیقاعده و در نتیجه مسؤول وضع کنونی بنمایاند تا در نهایت بتواند اینگونه نتیجه بگیرد که وضع موجود محصول سیاستهای دولت و حسن روحانی نیست.
دوم- مفهوم و منطق یادداشت جلاییپور حکایت از یک بحران عمیق اخلاقی در جریان اصلاحات دارد؛ نسبت این جریان با قدرت، یک نسبت کاملاً فرصتطلبانه است، بنابراین انگیزهها، رفتارها و اهداف آن را باید در این چارچوب تحلیل کرد. بزرگترین مشکل این جریان، نداشتن اخلاق قدرت است. این جریان تا روز قبل از هر انتخاباتی، نتیجه به قدرت رسیدن خود را گلستان شدن ایران (و روی کارآمدن رقیب را ایجاد شرایط جهنمی) تصویر میکند اما از صبح فردای انتخابات که شاهد قدسی، شاهد بازاری میشود و زنگ انشا به زنگ حساب میرسد، «نگذاشتند» و «نمیگذارند» به کلیدواژههای رایج این جریان در مواجهه با افکار عمومی تبدیل میشود؛ یعنی درست وقتی که افکار عمومی از آنها انتظار دارد در قبال تَکرار کردنهایشان متعهد و پاسخگو باشند، نوار تکراری «نگذاشتند» و «نمیگذارند» را از اول میگذارند.
سوم- امروز عقل سیاسی اقتضا میکند همان دولتی که سیاستهایش در ایجاد چنین عواقبی نقش داشته است، مسؤولانه رفتار و برای خروج از این وضعیت تدبیر و عمل کند. حنای فرافکنی و «نگذاشتند» و «نمیشود» هم با وجود حجم انبوهی از همراهیهای بیسابقه با دولت در چند سال اخیر رنگ چشمنوازی ندارد. همراهی بیسابقه با دولت در حوزه سیاست خارجی که منجر به مذاکرات طولانی با آمریکا و برجام شد، بیشترین برداشت از صندوق توسعه ملی در همین دولت و رشد خیرهکننده درآمدهای نفتی (مجموع درآمد 5 ساله نفتی ایران در دولت روحانی بیش از مجموع درآمد نفتی دولتهای خاتمی و احمدینژاد است) بخشی از واقعیتهای عینی کشور است.
چهارم- آشکار شدن تدلیس و فریبکاری این مدل از سیاستورزی نزد گروههای اجتماعی هوادار چندان زمانبر نیست. نتیجه طبیعی رویکرد اپورتونیستی به قدرت و پایبند نبودن به ضوابط اخلاق مسؤولیت، کاهش سرمایه اجتماعی است. در مواجهه با این شرایط و گرفتار شدن در بحرانهای تودرتویی همچون ناکارآمدی، افول سرمایه اجتماعی و مسؤولیتگریزی، جریان اصلاحات هیچگاه به دنبال حل مسأله از طریق رهیافتهای ایجابی همچون کارآمدی نرفته، بلکه کوشیده است امر سیاسی (از نوع غیراخلاقی آن) را برای حل مسأله اجتماعی انتخاب کند و با خلق بحرانهای جدید و بسط دامنه آنها در حد ملی، نقاط ضعف اخلاق سیاسی خود را بپوشاند. بیتردید یک پایه اساسی در دامنزدن به رادیکالیسم و حرکتهای افراطی از جنس حوادث سال 88، همین رویکرد بحرانساز جریان چپ و نگاه فرصتطلبانه آنان به قدرت بود.
پنجم- جریان اصلاحات به دلیل مسؤولیتگریزی و در عین حال زیست بحرانی آن، نیاز مبرمی دارد که خود را در حاشیه میدان سیاست نشان دهد و ادعا کند آنکه متن سیاست (بهمعنای عام آن) را رقم میزند، «دیگری» است. «دیگری» در ادبیات این جریان، موجودی اهریمنی است که مقابل فرشتگان اصلاحطلب قرار دارد و افکار عمومی برای در امان ماندن از شر، ناگزیر از پناه بردن به آنان هستند.
«تجارت ترس» در وقت انتخابات و هر زمان که جریان اصلاحات حیثیت خود را در معرض خطر میبیند، به یک تجارت رایج در بازار مکاره سیاستورزی آنان تبدیل شده است. در این تجارت، طیف وسیعی از افراد و رسانههای متصل به دولتهای مخالف تا دشمن جمهوری اسلامی، بهعنوان ابزارهای تبلیغات تجاری عمل میکنند. بر همین اساس است که تقریباً هیچ مرزبندی غلیظی میان انگارهها، مفاهیم و روشهای تبلیغاتی این طیف وسیع تبلیغاتی با جریان اصلاحطلب داخل وجود ندارد.
ششم- ویژگی «بحرانزیست» بودن بخش تندرو جریان اصلاحات و وابسته شدن حیات آن به افراطیگری ایجاب میکند برای خلق بحرانهای پرقدرت، منابع و بازیگران اصلی و موجه قدرت را درگیر و وارد دور ناتمامی از افراطیگری و تقابل با ارکان نظام (دیگری) کند. بر اساس همین مشی، در دولت اول آقای خاتمی که بخش تندرو جریان اصلاحات در آن نقش پدرخواندگی و دست برتر را داشت، کشور درگیر کورانی از افراطیگری و حرکتهای کور شد؛ اگرچه خاتمی در دور دوم با فهم باتلاقی که برای او درست کرده بودند تا حدودی از آن طیف فاصله گرفت؛ تا جایی که در مقابل، همین افراد «عبور از خاتمی» را کلید زدند و مطرح کردند. در مقاطع دیگری از تاریخ نزدیک نیز غالباً هرگاه کشور مواجه با فشار افراطیگری بوده است، بخش تندرو جریان اصلاحات، نقش طراح و محرک اصلی را داشته است. در سال 88 رفتارهای انتحاری آقای موسوی از آنجا شروع شد که عناصر تند اصلاحطلب همچون تاجزاده، میردامادی، بهزاد نبوی، حجاریان، امینزاده، رمضانزاده و... که سالها بود هیچ نسبت و ارتباطی با موسوی نداشتند، حلقه یاران سنتی و معدود او را شکافتند و به درون آن نفوذ کردند، بر نقاط ضعف شخصیتیاش سوار شدند و کشور را وارد دور پرهزینهای از افراطیگری کردند. تلاش این جریان برای احاطهکردن مرحوم هاشمی و خلق بحران و تندروی با استفاده از ظرفیت او، یکی دیگر از نمونههای نه چندان دور است. حتی در انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم (1396) حسن روحانی دقیقاً از روزی متقاعد به بالا بردن بیسابقه دوز تخریب و سیاهنمایی شد که از جلسه با عناصر تند اصلاحطلب بیرون آمد. جلسهای که با تلخی و دعوا به او گفته بودند اگر میخواهد رئیسجمهور شود، این راهش نیست و باید روی دور تند سیاهنمایی و هیولاسازی از رقیب بیفتد.
هفتم- در مقابل سهگانه نامبارک «مسؤولیتگریزی، فرصتطلبی و بحرانزیستی» آنچه مؤثر است تنها و تنها تبیین و آگاهسازی افکار عمومی از شگردها و قالبهای مزورانه است. میدان این عملیات سهگانه، افکار عمومی است؛ افکار عمومی آگاه و قوی، اجازه به بازی گرفتن و سوءاستفاده از خود را نمیدهد. چارهای جز برقراری یک گفتوگوی دائمی و مفاهمه و کنش ارتباطی پایدار با مردم وجود ندارد. نقطه ضعف و نقطه آسیب جریان انقلابی در طول این سالها که میدان را برای عملیات تزویر باز گذاشته، حضور کمفروغ در عرصه عمومی و کمبود گفتوگوی دوطرفه در کف جامعه است.
***************************************