روزنامه کیهان **
چند جمله حرف حساب درباره جنجال اینستاگرامی/ جعفر بلوری
یک دختر نوجوان در صفحه اینستاگرام، تصاویر رقصش را منتشر میکند. مسئول یا مسئولین مربوطه با طی مراحل قانونی، ایشان را احضار میکنند. تلویزیون مستندی با عنوان «بیراهه» پخش کرده و چند دقیقهای از زمان نیمساعته این مستند را هم به «ابراز پشیمانی» این خانم نوجوان که در حال گریه است، اختصاص میدهد. این تمام آن اتفاقی است که افتاده. نه قتلی صورت گرفته، نه تجاوزی رخ داده، نه کسی را به دار آویختهاند و نه به کسی سیلی زده و شکنجهاش کردهاند. فقط یک دختر گریه کرده و از روی ترس یا از ته دل گفته، از انتشار تصاویر رقصهایش پشیمان است.
اما این اتفاق، طی یکی دو روز گذشته تبدیل به «مهمترین مسئله کشور» و حتی یکی از مسائل مهم دنیا! شده است. شاید باورش سخت باشد اما اکنون که در حال مطالعه این وجیزهاید، سیانان، آسوشیتدپرس، دیلی میل، بیبیسی، یورونیوز، تایم، ایندیپندنت، رادیو فردا، دویچه وله، کلمه و دهها رسانه خارجی دیگر در کنار تمام رسانههای مدعی اصلاحات (در فضای مجازی و کاغذی) در حال حمله به صدا و سیما، جمهوری اسلامی ایران و مسئولین کشورمان هستند. حتی، کنگره آمریکا وارد میدان شده و با اشاره به گریه این خانم نتیجه گرفته، باید ایران را تحریم کرد! انگار نه انگار همین حالا 2500 کودک (از چندماهه بگیر تا چندساله) در قفسهای آهنین و جدا از والدینشان در آمریکا مثل حیوان نگهداری و شپش زده به خانوادههایشان بازگردانده میشوند.
سؤال؛ چرا این اتفاق «بد» اما «کوچک»، در میان مشکلات ریز و درشت کشور به ویژه در حوزه اقتصاد ناگهان اینقدر «درشت» شد؟ آیا واقعا «نوع و اندازه واکنشها با آنچه اتفاق افتاده» متناسب است؟ آیا این همه هجمه برای چنین موضوعی، «عادی» است؟ چرا چنین مسائلی در کشور ما اینطور برجسته و تبدیل به مسئله یک کشور میشوند؟ و سؤال آخر اینکه، آیا اقدام صدا و سیما قابل دفاع است؟
با توجه به ماهیت «واکنشدهندگان»، پاسخ این سؤالها متفاوت است. واکنشدهندگان را اگر به چهار گروه «کشورهای خارجی و دشمن»، «سلبریتیها»، «مدعیان اصلاحات» و«قشر متدین جامعه» تقسیم کنیم، پاسخها نیز متفاوت خواهد بود.
تکلیف کشورهای خارجی و دشمن مشخص است. آنها از هیچ فرصتی برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران نمیگذرند. این دسته از واکنشدهندگان هیچ ابایی ندارند در یمن، غزه، عراق، سوریه و... زن و کودک و پیر و جوان را سلاخی کنند، مردم این کشورها را به موشهای آزمایشگاهی برای آزمایش سلاحهای غیرمتعارف خود تبدیل کنند، آلسعود، پدر جد تروریستهای تکفیری را (که به صدها هزار زن و کودک تجاوز کردند و سرشان را از تن جدا کردند و زنده زنده در آتش سوزاندند) روی کرسی ریاست حقوق بشر سازمان ملل بنشانند، پرونده سیاهی در تجاوز به زنان حتی در راهروهای پارلمان داشته باشند(اعترافهای جرمی کوربین، رئیس حزب کارگر انگلیس)، میزبان قاتلان وحشی
17 هزار شهید ایرانی باشند و همزمان مدعی شوند، از گریه کردن یک نوجوان 17 ساله، وجدانشان به درد آمده است! تصورش را بکنید، کشوری خواستار تحریم ایران به خاطر گریه این دختر شده که رئیسجمهورش جزو زنستیزترین و فاسدترینهای دنیاست!
این دسته از «واکنشدهندگان» ممکن است همزمان نیمنگاهی هم به وضعیت اقتصادی و سیاسی کشورمان داشته باشند. به هر تقدیر مسئولین کشور در سه قوه حرکت دیرهنگام اما بسیار خوبی را برای برخورد با تروریستهای اقتصادی و مفسدان و فتنهگران آغاز کردهاند که در صورت ادامه میتواند، بخشی از مشکلات را حل کند. شمار زیادی از متخلفان و فتنهگران اقتصادی دستگیر و در چنگال قانون گرفتار شدهاند و علائم اولیه «اتحاد» بین مسئولین کشور برای عبور کردن از این شرایط سخت دیده میشود. برجسته کردن غیرعادی این گونه مسائل و جابهجا کردن اصل با فرع میتواند ضمن گرفتن انرژی و توان جامعه و مسئولین و ضربه زدن به این اتحاد، در ادامه روند مثبتی که آغاز شده، اختلال ایجاد کند تا در نتیجه به زعم آنها، تاثیر تحریمهای ترامپ را که در راهند، بیشتر کند. در شرایط امروز، هیچ چیز مثل اتحاد و اولویتبندی مسائل، مهم نیست و هیچ چیز مثل رفتن به جاده فرعی، مضر نیست.
تکلیف سلبریتیها هم معلوم است. همانطور که در ماجرای زلزله کرمانشاه هم دیدیم، عدهای از آنها (نه همه آنها)، عطش دیده شدن دارند، برخیشان تحت تاثیر جو هستند و همواره «جو گیرند»، برخی قدرت تحلیلشان همین قدر است و مهیای سواری دادن به دسته اول پاسخدهندگانند. اما دور از انصاف خواهد بود اگر تمام این قشر را با یک چوب بزنیم. عدهای از این قشر ممکن است واقعا از روی دلسوزی موضع گرفته باشند... اللهاعلم.
زنجیرهایها اما اهداف «ویژهای» را از این واکنشهای «غیرعادیشان» دنبال میکنند. هرچه باشد، آنها متهمان ردیف اول به وجود آمدن شرایط اقتصادی امروزند. بخشی از آنها، همان اهداف دشمن را دنبال میکنند چون پادوهای آنها هستند. شاید اگر دولت نفوذیها را از خود دور کرده بود، امروز گرفتار چنین وضعی نبود. به صفحات اول روزنامههای مدعی اصلاحات اگر نگاه کنید (حتی قبل از وقوع این حادثه) متوجه این خواهید شد که، هیچ حرف حسابی برای گفتن ندارند، جز برجستهسازی حواشی و جابهجایی اصل و فرع. هنوز خبر تکذیب شده لغو فلان کنسرت تیتر یکشان است! پیش از این هم گفتهایم، «حاشیهسازی» برای این قماش از نان شب هم واجبتر است. آنها باید پاسخگوی وضع موجود باشند لذا برای فرار از این پاسخگویی، حاشیه میسازند.
برجسته کردن غیرعادی یک رویداد در رسانهها میتواند نقش نارنجک صوتی یا دودزا را ایفا کند. توقف روند برخورد با تروریستهای اقتصادی میتواند هدف از این سروصدا و غبارآلود کردن فضا باشد. درست عکس آنچه مدعیاند و در تریبونهایشان فریاد میزنند، آنها نگران برخورد با مفسدان اقتصادیاند اما میگویند، چرا به جای برخورد با یک دختر نوجوان خام که اشتباه کوچکی مرتکب شده، با مفسدان دانهدرشت اقتصادی برخورد نمیشود؟
اولا این قماش جزو همانهایی هستند که مفسدان بزرگ اقتصادی را که در دادگاهها محاکمه شده و به زندان افتادهاند «استیو جابز» و«کارآفرین» جا میزدند. ثانیا چنین سروصدایی در بحبوحه بگیر و ببند مفسدان دانهدرشت اقتصادی به راه میافتد! ثالثا، اینکه یک دستگاه مسئول مثلا نیروی انتظامی وظیفه خود را در برخورد با یک تخلف ولو کوچک درست انجام میدهد و دستگاه دیگر مثلا قوه قضائیه نه، پس نتیجه میگیریم که، با دستگاهی که وظیفهاش را به درستی انجام داده، نباید برخورد شود؟!
مخلص کلام اینکه، این قماش سابقه دادن گرای تحریمها را هم در پرونده شرمآورشان دارند، همان اهدافی را از این «جابجایی اصل و فرع» دنبال میکنند که، گروه اول یعنی «دشمن» دنبال میکند.
واکنش قشر متدین و مردم به این حادثه اما کاملا از سر «دلسوزی» است. این قشر از جامعه حق دارند از وضعیتی که به خاطر بیدر و پیکری شبکههای مجازی و اینترنتی بر سر جوانان و نوجوانانمان آمده ناراحت شوند و به صدا و سیما خرده بگیرند و از این بدسلیقگی، گله نمایند. صدا و سیما با آن عریضی و طویلی به قول رهبر انقلاب که خطاب به کارکنان قوه قضائیه فرمودند باید در حوزه رسانه «هنرمندانه» فعالیت کند، در این مستند، «غیرهنرمندانه» وارد شد و «بدسلیقگی کرد.» انتخاب آن قسمت از صحبتهای دختر نوجوان که گریهکنان ابراز پشیمانی میکند برای مستند، دل هر انسانی را میرنجاند و همین حس گاهی، برای پیدا شدن سر و کله «کفتارهای سیاسی» که نه انسانیت سرشان میشود نه حقوق زن و دختر میفهمند کافی است. آنها مترصد فرصتند تا در جامعه «بحرانآفرینی» کنند. صدا و سیما با این بدسلیقگی برای این کفتارها فقط خوراک تبلیغاتی مهیا کرد.
***************************************
روزنامه رسالت **
تدبير و اميد/حامد حاجيحيدري
دولت "آقاي روحاني"، بيش از حد ملتهب نشان ميدهد. دستپاچگي و ناپختگي در رويارويي با ماجراي سکه و ارز،
بگو مگوهاي تند اعضاي کابينه و حتي لحن خود آقاي رئيس جمهور، عتاب نمايندگان پارلمان در مورد تغيير کلي بخش اقتصادي کابينه، آن هم کمتر از يک سال پس از آغاز به کار دولت جديد، همگي نشان ميدهند که تيم مديريت دولت اعم از رئيس جمهور و مشاوران و دفتر، نه تنها در تمهيد مقدمات لازم براي برخورد با اين وضع که کاملاً قابل پيشبيني بود قصور ورزيدهاند، بلکه اهميت عامل رواني را نيز دستکم گرفتهاند، و کوشش برازندهاي براي کنترل معنوي اوضاع ندارند. اين، از "آقاي روحاني" که پيشتر، يک خطيب توانمند بود، بعيد و دور از انتظار است. نتيجه آن که طهماسب مظاهري، يکي از حرفهايترينهاي اقتصاد ايران، در برنامه تيتر يکشنبه شب شبکه خبر در محضر "آقاي خسروتاج" و نماينده صادرکنندگان، تلويحاً دولت "آقاي روحاني" را ناتوان از تحقق وعدههاي اقتصادي خود در زمينه تکنرخي کردن ارز دانست؛ و حتي از لحن کلي پرمطايبه ايشان بر ميآمد که اين مرد حرفهاي چندان نميتواند دولت را جدي بگيرد. اين جو و فضاي حاکم بر کشور، بسيار نامناسب است، و بايد تصحيح شود.
دولت بايد به درستي سياستهاي خود را "تبيين" کند، و فضاي رواني همه سطوح جامعه را مديريت نمايد. "تبيين"ها، صرفاً ميانبرهايي ذهني از دنياي واقعي نيستند و بيش از آنچه فکر ميکنيم، در شکل دادن دنياي واقعي مؤثر هستند. "تبيين"ها، سازماندهي و انضباط سياسي را افزايش ميدهند، "ظرفيت" ايدهها و خطمشيهاي تازه را ارتقاء ميبخشند، نيروهاي مستعد را جذب و فعال ميکنند، و در تمامي حوزهها، اقتدار سياستگذار ارشد را براي اعمال سياستهاي متنوع لازم توانمند و نافذ ميسازند. در زمينه سياست و اقتصاد، "تبيين"ها الهامبخش ما در راهاندازي مسيرهاي جديد هستند. به واسطه آنها، هزينهها را کاهش ميدهيم و با طمأنينه اقدام ميکنيم و برخي از ريسکها را نميپذيريم. فعالان فرهنگي انقلاب اسلامي، همواره به اهميت "تبيين" در اعمال سياستهاي دشوار انقلابي واقف بودهاند، ولي دولت "آقاي روحاني" در اين زمينه بيش از حد خسته و نامطمئن نشان داده است. "تبيين"هاي تأثيرگذار، با دو ويژگي تعريف ميشوند: آنها در درجه اول، بسيار ماهرانه و مشروح، از انگيزهها و دلايل قابل درک و تفسير مردم صحبت ميکنند: اهدافي بزرگ و ارزشمند که به فعالان مردمي مدد ميرسانند تا از منفعتجويي شخصي دست بردارند و به دنبال رفع نيازهاي "ملت" باشند و هويت مشترکي را شکل دهند.
ثانياً، "تبيين"هاي مؤثر، يک رابطه علت و معلولي را به عنوان مبناي فعاليتها مطرح ميکنند. "تبيين"ها با دنياي واقعي در تعاملاند. دنيايي که بازيگران آن در تصميمگيريهاي خود، باورهاي اصولي (چراها) و باورهاي مثبت (نحوه) را با هم ترکيب ميکنند. خروجي اين تصميمات، به طور بالقوه، خط سير "تبيين"ها را تغيير ميدهند. بنا بر اين، "تبيين"ها به طور قطع، با "داستان"ها متفاوت هستند؛ داستانها مستقل از عوامل بيروني و عيني پيش ميروند، و به درد ايجاد آرامش از طريق گريز از واقعيت ميخورند؛ در حالي که "تبيين"ها، ضمن آن که هيچ عنصري از حقيقت را براي دستيابي به يک "روايت هموار" مغفول نميدارند، بلکه از پايانهايي باز برخوردار هستند که جاي نقشآفريني "ملت" را براي ساخت و ساز آينده ميگشايند. داستانها، برداشتهاي ذهني از تصميمات پي در پي شخصيتهاي تخيلي هستند، در حالي که "تبيين"ها درباره خود "ما" و نقش "ما" در پيشبرد تاريخ هستند. از اين قرار، نرخ صحت و دقت "تبيين"ها، به گزينههايي که "ملت" در نهايت انتخاب ميکنند و اقداماتي که انجام ميدهند بستگي دارد. "ما" هستيم که خروجي تاريخ را تعيين ميکنيم، و آنچه در اين انتخاب کردنها مهم است، تدوين استراتژيهاست. در نتيجه، اين دو ويژگي، براي موفقيت "تبيين"ها کاملاً کافي نيستند و يک عنصر مکمل نياز هست؛ توفيق "تبيين"ها به استراتژي نياز دارد و تدوين استراتژي بر عهده سياستمدار ارشد يا همان "آقاي روحاني" است. "تبيين"ها زماني به رشد و بالندگي ميرسند که سياستمدار ارشد در شکلدهي آنها عالي عمل کند. در جامعه متکي بر داده و اطلاعات امروز، منابع مطمئن ذهني از محدوديت بيشتري برخوردارند و از اين رو ارزشمندتر از منابع مادي محسوب ميشوند. به همين علت، ساخت "تبيين"هاي معنيدار که شيوه فکر کردن، احساس کردن و عمل کردن ما را دوباره شکل دهد، مهمترين چالش استراتژيک سياستمداران ارشد است. فراموش شدني نيست که در سال 1391، و هنگامي که "تحريمهاي فلج کننده" دولت اوباما راهاندازي شد، چگونه دولت دکتر محمود احمدينژاد با مشاركت تك تك وزرا با تحرک قابل ملاحظه، فضاي رواني جامعه را آرام کرد تا سياستهاي اصلاح دولت وقت بتواند به درستي و با کمک "ملت" به پيش بروند، طوري که ملت، تا قبل از اعلام نااميد کننده آقاي روحاني، احساسي از "خزانه خالي" نداشتند. نميدانم، چرا؛ ولي واقعيت اين است که هر چند "آقاي روحاني" به نام تدبير و اميد به قدرت رسيدند، ولي از همان روز اول، و با آواز خزانه خالي و آوازهاي نااميد کننده ديگر، دل مردم را خالي کردند. امروز، ديگر حتي هواداران آتشين "آقاي روحاني" در همين انتخابات خيلي اخير هم اذعان ميکنند که اين دولت، هر چه بود، "دولت تدبير و اميد" نبود، و کساني همچون حميد رضا جلاييپور، بيهوده ميکوشند تا خطاي تاريخي خود در حمايت از "آقاي روحاني" را با بلاگردانهاي ديگر توجيه کنند. اين دولت، از درون و از جهت التزام به قواعد اصولي حکمراني با دشواري مواجه است، و بايد همه کمک کنيم تا مسير خود را تصحيح کند.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
خواب شوم دشمنان برای عراق
بسمالله الرحمن الرحیم
مقامات ارشد نیروهای مقاومت مردمی عراق موسوم به حشدالشعبی اعلام کردهاند آمریکا از طریق سفارتش در بغداد تلاش کرده دولت عراق را تحت فشار قرار دهد تا نیروهای حشدالشعبی را منحل کند.
این برای نخستین بار نیست که مقامات واشنگتن چه در دولت اوباما و چه دولت ترامپ خواستار انحلال حشدالشعبی شدهاند. در این زمینه نکات مهمی وجود دارد که عموماً به صورت مستمر در محافل سیاسی عراق مطرح است و بازخورد جدی و موثری هم در جامعه عراق داشته است. نخست آنکه این آشکارترین نوع دخالت آمریکا در امور داخلی عراق است و ابعاد گستاخی و دخالت آمریکا در جامعه عراق را به خوبی انعکاس میدهد و ثابت میکند که مقامات واشنگتن همچنان برای ادامه نقش آفرینی در دوره اشغال نظامی عراق وسوسه میشوند و قصد دارند سیاستهای دوره حاکمیت ایاد علاوی را عیناً تکرار نمایند.
ترامپ و دستیارانش خواب سلطه همه جانبه بر عراق را میبینند ولی کاملاً با تلخکامی احساس میکنند که با وجود نیروهای مقاومت مردمی، تمامی طرحهای شیطانی آنها خنثی شده و به زیان آمریکا درحال اجرا است. طبعاً سوال این است که چرا واشنگتن تا این اندازه برای انحلال حشدالشعبی اصرار دارد و حتی به قیمت بیآبروئی و رسوائی ناشی از دخالت در امور داخلی عراق، بر روی چنین خواستهای پافشاری میکند؟
حشدالشعبی در سالهای گذشته وجود خارجی نداشت ولی بر اثر شکل گیری خلاء امنیتی در عراق به علت یکه تازی داعش و سایر گروههای تروریستی، مرجعیت شیعه وارد صحنه شد و با صدور حکمی از همه آحاد مردم عراق خواست که برای دفاع از جان و مال و نوامیس مسلمین مسئولانه عمل کنند. همین دعوت عام مرجعیت شیعه باعث شکل گیری شبکه نیروهای مقاومت مردمی در عراق شد که نهایتاً به تشکیل حشدالشعبی منجر شد. این شبکه نیروهای مقاومت مردمی، به عنوان بازوی ملت و دولت عراق علیه نیروهای متجاوز و تروریستهای اجارهای وارد عمل شد و در مدت زمانی بسیار کوتاهتر از آنچه تصور میرفت، طومار ننگین حاکمیت گسترده تروریستها را با قدرت هرچه تمامتر درهم پیچید و این توطئه پیچیده محور شرارت غربی – عبری – عربی را خنثی کرد.
دولت وقت عراق برای سرکوب تروریستها از آمریکا کمک خواست ولی با پاسخ تحقیرکننده واشنگتن مواجه گردید که نه تنها مایل به کمک رسانی نیست بلکه با جملات تحقیرآمیز توسط اشتون کارتر وزیر دفاع وقت آمریکا اعلام شد: «عراقیها انگیزهای برای مقابله با تروریستها ندارند و قرار نیست نظامیان آمریکائی به جای آنها با تروریستها بجنگند.» آمریکا به طور همزمان سرگرم تجهیز، تقویت، سازماندهی و حتی جابجائی تروریستها در عراق بود ولی بعدها به خاطر سرپوش گذاشتن بر نقش آشکار و نهان خود در حمایت از تروریستها دو برنامه 10 و 30 ساله برای مهار تروریستها ارائه داد. این طرح واشنگتن بدان معنی بود که از دیدگاه مقامات پنتاگون و ارتش آمریکا، پدیده داعش قرار بود برای 30 سال آینده هم عیناً باقی بماند و در نهایت فقط مهار شود نه آنکه سرکوب و نابود گردد.
اکنون به برکت نقش تعیینکننده مرجعیت شیعه در تامین و تضمین منافع مسلمین و با تکیه بر ظرفیت عظیم نیروهای جان برکف و مردمی عراق، پرونده سیاه داعش و سایر تروریستهای اجارهای که از 85 کشور جهان عضوگیری شده بودند، برای همیشه در عراق بسته شده است.
خواسته کنونی آمریکا برای انحلال حشدالشعبی، انعکاس بغض و کینه انباشته تروریستها و حامیان وقیح آنها علیه نیروهای مقاومت مردمی عراق است که با شکست سنگین و خفت بار تروریستها خواستار انتقام جوئی از حشدالشعبی هستند. کارنامه سیاه نیروهای ائتلاف آمریکا در حملات وحشیانه نظامی علیه نیروهای حشدالشعبی و کشتار وسیع نیروهای غیرتمند مقاومت مردمی عراق در هر فرصت ممکن به خوبی نشان میدهد که آمریکا برای از میان بردن مقاومت عراق حتی منتظر تصمیم و اقدام بغداد هم نشده است و در هر فرصتی با بمباران مراکز استقرار حشدالشعبی به ویژه در منطقه مثلث مرزی حائل بین سوریه – اردن و عراق که ابعاد ژئواستراتژیک دارد، تلاش کرده انتقام تروریستها را از حشدالشعبی عراق بگیرد.
موضوع مهمتر به تلاش آمریکا و متحدانش برای احیای مجدد تروریستها در منطقه مربوط میشود. ریشه اصلی این طرز فکر به استراتژی منطقهای آمریکا برای تجزیه سوریه و عراق، هر یک به سه کشور مربوط میشود که قدرت روزافزون دولتهای دمشق و بغداد بر اثر شکست کامل تروریستها و قدرت نمائی نیروهای مقاومت مردمی در هر دو کشور، علت اصلی آنست. نباید از نظر دور داشت که اعمال فشار بر عراق در جهت ایجاد حکومت فدرالی و تجزیه این کشور به سه بخش کردنشین، سنی و شیعه، یکی از سیاستهای رسمی و اعلام شده آمریکا در طول سالهای گذشته بوده است که حتی کنگره آمریکا اعطای یک وام 700 میلیون دلاری به دولت عراق را مشروط به پذیرش این طرح شیطانی کرده بود.
آمریکا و متحدانش بر روی ضعف، ناتوانی و انفعال دولت عراق، حساب خاصی باز کرده بودند که ناتوانی در حفظ امنیت و برقراری ثبات داخلی، را رکن اصلی تحقق برنامههای نواستعماری خود ارزیابی میکردند لکن به تشکیل حشدالشعبی، عملاً ارتش و سایر نیروهای مسلح عراق نیز اعتماد به نفس بیشتری پیدا کردند و روند تحولات به نفع ثبات و امنیت عراق به پیش رفت. به عبارت دیگر، حشدالشعبی بازوی عملیاتی ملت و دولت عراق و سرمایه عظیم انسانی این کشور در عبور از عقبههای سخت و سرنوشت ساز سالهای اخیر بوده و کارآئی و تاثیرگذاری خود را بارها در میدان عمل ثابت کرده است. این خواسته گستاخانه و شرم آور آمریکا چیزی کمتر از درخواست خلع سلاح دولت و ملت عراق نیست. ترامپ، جان بولتون و سایر عناصر ناراحت در حلقه اطرافیان ترامپ در آرزوی روزی هستند که دولت عراق با دست خودش این برگهای برنده را از میان ببرد و با انحلال حشدالشعبی، مرجعیت شیعه و مردم عراق را به حاشیه براند تا فرصتی برای تحقق توطئههای شرم آور آمریکا و تاثیرگذاری مداخلات سیاسی – نظامی – امنیتی دشمنان در عراق فراهم شود، خواب شومی که بعید است به نفع دشمنان شرور عراق، تعبیر شود.
***************************************
روزنامه خراسان**
فرصت یک جراحی تازه اقتصادی/حسین بردبار
اواخر سال گذشته که مسئولان سازمان برنامه و بودجه در حال تهیه بودجه امسال بودند، ابتدا آن را با نگرش ایجاد یک جراحی اقتصادی تدوین کردند و برهمین اساس در متن اولیه لایحه بودجه - که البته بعدها با تغییر و تحولات فراوانی مواجه شد- موضوع حذف یارانه بیش از 30 میلیون نفر و افزایش قیمت حامل های انرژی از جمله بنزین دیده شده بود،آن زمان برخی از مسئولان سازمان برنامه و بودجه معتقد بودند شاید بهترین موقع برای ایجاد یک جراحی اقتصادی در دولت دوازدهم ، سال دوم دولت یعنی سال 97 باشد که انتخابات مجلس(که درسال 98 برگزار می شود) و ریاست جمهوری (سال 99) در آن وجود ندارد و نمایندگان و دولتمردان هیچ کدام درسال 97 درگیر مسائل سیاسی نیستند و می توانند با تمرکز روی مسائل اقتصادی اجماعی برای ایجاد یک جراحی اقتصادی به وجود آورند،البته درطراحی این جراحی اقتصادی ، بعد اجتماعی ماجرا دیده نشده بود، شاید برهمین اساس هم بود که لایحه بودجه 97 درابتدا بسیار تند و تیز تدوین شد به طوری که سروصدای بسیاری از گروه ها و قشرهای مختلف مردم به ویژه قشر ضعیف جامعه را درآورد و مسئولان مجبور به تغییر نگرش کلی خود درباره جراحی اقتصادی از طریق حذف چند ده میلیونی یارانه بگیران و گرانی قیمت بنزین به لیتری 1500 تومان یا اقداماتی از این قبیل شدند.اما حال که سال 97 در ماه چهارم خود قرار دارد، شاهد تغییر و تحولات شتابان دیگری در اقتصاد هستیم به طوری که قیمت سکه و ارز و مسکن و خودرو و برخی از کالاهای دیگر به دلایل گوناگونی که خارج از بحث اصلی این یادداشت است، افزایش ناگهانی و بعضا خلاف معمول داشته است ؛ به عبارتی بستر ایجاد یک سری تغییر و تحولات عمیق اقتصادی خواسته یا ناخواسته فراهم شده و قیمت سکه در بازار رسمی و ارز در بازارغیررسمی حدود دو برابر افزایش یافته است و قیمت مسکن نیز در کلان شهرها با رشد قابل توجهی مواجه شده است شرایطی که در کنار مطالبه افکار عمومی برای شفاف سازی ارزی در پی انتشار فهرست دریافت کنندگان ارز 4200 تومانی فرصت مغتنمی را برای اصلاح برخی ساختارهای معیوب اقتصادی در کشور فراهم کرده است. به عبارتی جامعه اکنون به وضوح عوارض و آثار سوداگری و دلالی را مشاهده و لمس کرده و با تصمیمات شفاف ساز و اصلاحات ساختاری علیه سوداگری همراهی می کند.بنابراین به نظر می رسد اکنون زمان ایجاد یک جراحی عمیق اقتصادی در حوزه بانکی و مالیاتی فرارسیده است، در حوزه مالیاتی زمان آن رسیده است که نوعی اقدام جدی برای اعمال انواع مالیات بر عایدی سرمایه محقق شود، نظیر مالیات بر مبادلات ارزی، مالیات بر ارزش زمین، مالیات بر خانه های خالی، مالیات بر سود سپرده و مجموع درآمد و موارد مشابهی که در کشور ما تنها شعار آن ها وجود دارد و کمتر جنبه عملیاتی پیدا کرده است، در حالی که در بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان این مالیات هااز فعالیت های اقتصادی و به طریق اولی از سوداگری دریافت می شود ، ایران جزو معدود کشورهای جهان است که مالیات بر سود سپرده های کلان بانکی در آن عملیاتی نمی شود، به طوری که کسانی که پول های میلیاردی در بانک ها و موسسات مالی سپرده گذاری می کنند، کاملا مطمئن هستند در پایان ماه می توانند به سودهای چندین میلیونی دست یابند، در چنین فضایی دیگر چه نیازی به کار کردن یا ایجاد مخاطراتی نظیر ورود به بخش تولید وجوددارد؟ به این صورت نظام بانکی و مالی انگیزه فراوانی برای اندوختن مال و ایجاد سپرده های میلیاردی و سپس یک راحتی و آرامش رویا گونه به وجود می آورد و به همین دلیل این شکل عملکرد نظام مالیاتی و بانکی ما با هدف رونق تولید داخلی در تضاد آشکار است. از آن مهم تر در شرایط فعلی اقتصادی، نظارت مالیاتی بر نقل و انتقال وجوه و سپرده های کلان بانکی، می تواند جلوی سوداگری و ورود نقدینگی به بازارهای سفته بازی را بگیرد. ممکن است برخی بگویند در چنین شرایطی مردم پول شان را از بانک ها در می آورند و وارد بازارهای دیگر می کنند، برای طرح این موضوع سه پاسخ جدی وجود دارد:
1- مگر علت اصلی بازدارنده کاهش نرخ سود بانکی، موضوع خالی شدن بانک ها از سپرده های مردم و سرازیر شدن آن به بازارهای دیگر و درنتیجه گرانی سکه و ارز و مسکن و... نیست، حال که با گرانی بی ملاحظه قیمت سکه و دلار و مسکن عملا چنین اتفاقی افتاده است، پس بازار مثل سابق برای افزایش این قیمت ها بیشتر از این کشش ندارد وبعید به نظر می رسد افزایش فوق العاده دیگری اتفاق بیفتد.
2- فرضا که چنین اتفاقی هم بیفتد و یک بار دیگر شاهد افزایش قیمت سکه و ارز و مسکن و ... باشیم، این چنین افزایشی به مرور جای خود را به کاهش و بهبود می دهد چون قیمت از قانون عرضه و تقاضا تبعیت می کند و وقتی تقاضای بازار ارز و سکه و مسکن از طرف افراد سفته باز و دلال با اعمال انواع مالیات از یک سو و کاهش نرخ سود بانکی (یعنی درآمد بدون زحمت برای سپرده های میلیاردی آنان) از سوی دیگر کاسته شود، قیمت ها متعادل خواهد شد.
3- بخشی از سپرده های بانکی که متعلق به طیف عظیمی از مردم است، خواه ناخواه در بانک ها باقی می ماند چون جای دیگری برای گذاشتن آن وجود ندارد و البته انگیزه های سوداگرانه دارندگان سپرده های میلیاردی با دارندگان سپرده های عادی تفاوت دارد، به همین دلیل هم این نوع مالیات باید به گونه ای طراحی شود که شامل سپرده های بانکی با ارقام بالا باشد و افراد متوسط و ضعیف جامعه که سپرده های خرد خود را در بانک ها گذاشته اند، تحت فشار قرار نگیرند.به نظر می رسد اکنون زمان یک جراحی اقتصادی در بخش بانکی و مالیاتی فرارسیده است، یک جراحی با هدف تطابق نرخ سود بانکی با نرخ تورم تک رقمی از یک سو و اعمال انواع مالیات بر عایدی سرمایه از سوی دیگر، که دراین صورت پس از یک دوره 3-2 ساله امید می رود اقتصاد ایران برای همیشه از شر نوسانات سینوسی در بازارهای سکه و ارز و مسکن رهایی یابد و شرایط شبیه آن چیزی شود که در کشورهای پیشرفته حاکم است. یعنی فضایی که نرخ سود بانکی و تورم هردو تک رقمی شده و درآمد اصلی بودجه بر مبنای مالیات باشد، نه نفت.
***************************************
روزنامه ایران**
اشتباه استراتژیک رسانه ملی/مهدی فرقانی
تصمیم و اقدام رسانه ملی در نمایش اعترافات کاربران اینستاگرام در مستندی با نام «بیراهه» بیش از آنکه به ترویج اخلاق، آگاهیبخشی و آموزش خانواده وآسیبشناسی معضلات و ناهنجاریهای شبکههای اجتماعی بپردازد بیشتر برخلاف مصالح و منافع ملی حرکت کرده و تصویر غیرموجهی از خود در بین مخاطبان و افکار عمومی بهجا گذاشته است، البته این نقد رسانه ملی به هیچ وجه به معنای توجیه ویدئوهایی که اخیراً از کاربران اینستاگرام در فضای مجازی منتشر شده است، نیست اما روشن است که اقدام تلویزیون درخصوص انتشار مصاحبه «مائده هژبری» یکی از کاربران اینستاگرام در واقع تبدیل به یک ابزار تبلیغاتی علیه صدا و سیما و وضعیت فعلی کشور در سطح بینالمللی شد.
به عبارتی در شرایط کنونی جامعه که نیاز به آرامش و امنیت روانی است پخش چنین مستندی میتواند یک اشتباه استراتژیک از سوی رسانه ملی تلقی شود به این معنا که اگر صدا وسیما پخش مصاحبه کاربران اینستاگرام را مطالبه مردمی عنوان میکند، (البته مشخص نیست که این نظر براساس چه ملاک و معیاری اعلام میشود) آنچنان مسائل جدی و اساسی در کشور وجود دارد که صدا و سیما به مثابه رسانه ملی میتواند با دستهبندی کردن آسیبهای اجتماعی، چالشهای کلان اقتصادی، مشکلات فرهنگی و... این قبیل مسائل را در یک فضای علمی با حضور استادان دانشگاه، صاحبنظران و کارشناسان مجرب هر حوزه به نقد و بررسی بپردازد لذا بهنظر نمیرسد پخش اعترافات کاربران اینستاگرام آن هم به شکلی که موجب رنجش و نارضایتی مردم شود در اولویت برنامههای اصلی رسانه ملی باشد.
از سوی دیگر سؤالی که برای افکار عمومی بیپاسخ مانده این است که اگر صدا و سیما نمایش اعترافات کاربران اینستاگرام را مطالبه مردم عنوان میکند آیا افشاگری و پیگیری پروندههایی در حوزههای مفاسد اقتصادی، اختلاسها و سوءاستفاده کلان مالی در بازار ارز و خودرو و امثال اینها مطالبه ملی نیستند؟ اینکه مسئولان صدا و سیما برای توجیه کار خود استدلال میکنند پخش چنین مستندی مطالبه مردمی بوده زمانی قابل باور و پذیرش است که رسانه ملی به این موضوعات به عنوان اولویت دوم میپرداخت و مسائل اساسی کشور را به طور جدی پیگیری میکرد و متخلفان و عاملان این فسادها را در تلویزیون معرفی میکرد.
البته نباید فراموش کرد جامعه زمانی میتواند استدلال صدا و سیما در خصوص نمایش اعترافات کاربران اینستاگرام را بهعنوان مطالبه مردمی بپذیرد که دربخش فساد اقتصادی هم به همین شیوه شفافسازی و مفسدان و سوء استفادهکنندگان از بیتالمال را معرفی کند. اینکه همواره از سوی مسئولان گفته میشود حتی اگر عمل حقی قرار است به ابزار تبلیغ علیه نظام تبدیل شود، از پخش آن باید امتناع کرد مصداق بارز این اقدام صدا و سیما است چرا که در چند روز اخیر شاهد بودیم پخش مستند «بیراهه» با موضوع دختران اینستاگرام نه تنها مورد سوءاستفاده دشمنان و رسانههای خارجی قرار گرفت بلکه بهانهای به دست کسانی داد که به دنبال مصادیق تبلیغات علیه جمهوری اسلامی ایران هستند.
بهطورکلی میتوان گفت عملکرد صدا و سیما در این خصوص بیش از آنکه منافعی نصیب کشورکند باعث شد نزد افکار عمومی نتیجه معکوسی داشته باشد چرا که اساساً چنین اقداماتی آن هم بدون توجه به تبعاتش در شأن و تراز رسانه ملی نیست و این گونه برخوردها و رفتارهای رسانهای علاوه بر هزینهسازی برای کشور موجب بیاعتمادی و کاهش مخاطبان رسانه ملی خواهد شد که این رویکرد برخلاف سیاستهای تبیین شده برای صداوسیما است.
***************************************
روزنامه جام جم**
دست اروپا قبلا رو شده است / روحالله ایزدخواه
سیاستهای پولی و مالی به واسطه این که یک اهرم فشار برای غربیها محسوب میشود همیشه مورد استفاده برای فشار به ایران قرار میگیرد و در این شرایط بهتر است رویکرد اقتصادی ایران تغییر کند تا این که بخواهیم رفتار اروپاییها را نسبت به خودمان تغییر دهیم.
اروپاییها در شرایطی پیشنهادات بقای برجام و همچنین ارتباط بانکی را به ایران میدهند که در طول سالهای اجرای برجام یک بانک بزرگ اروپایی چه با ارز یورو و چه با ارز دلار با بانکهای ایران کار نکرد اما اکنون وعده تبادل بانکی با ارز یورو را میدهند که حتما پشت پرده آن موضوعات دیگری پنهان است.
اقتصاد ایران با خام فروشی خود را اداره میکند و شرایط امروز اقتصاد ایران مانند اولین سال بعد از هشت سال جنگ تحمیلی است. فضای اکنون اقتصاد آمادگی افزایش تولید را دارد، اما متاسفانه در طول سالها و دولتهای گذشته بیش از این که تولیدکننده در اقتصاد منتفع باشد، واردکننده نفع برده است.
با توجه به این که اروپاییها در اجرای برجام خوشقول نبودند سرمایهگذاری مستقیم اروپاییها در ایران به منظور افزایش ظرفیت واحدهای تولیدی انجام نشد و قرار بود که سالیان زیادی در ایران فعالیت داشته باشند اما به محض خروج آمریکا از برجام، چشم و گوش آنها به دهان آمریکا دوخته شد و به سرعت اعلام کردند که همکاری خود با ایران را قطع میکنند.
بنابراین تولید باید محور اصلی اقتصاد ایران قرار بگیرد و اگر سیاستهای تولیدی ایران تغییر کند به سرعت باید سیاستهای تجاری خود را تغییر دهیم و به جای واردات کالاهای مصرفی، کالاهای سرمایهای و مواد اولیه وارد کشور کنیم؛ کاری که در طول سالهای پس از برجام هم انجام نشد. اروپاییها اگر میخواهند تضمینی نسبت به ابقای ایران در برجام بدهند باید در زمینه ماشینآلات و تبادل فناوری همکاری مستقیم داشته باشند.
اروپاییها ادبیات نفت در برابر کالا را مطرح میکنند ،اما ایران همچنان کالاهای آمریکایی و کالای مصرفی اروپایی را آن هم در شرایط بحران ارزی وارد میکند که به سرعت باید ممنوع شود. اگر سیاستهای تولیدی بر پایه دانشبنیان در ایران اجرا شود قطعا اروپاییها بستههای جذابتری به ما خواهند داد. سیاست وزارت صنعت نسبت به تائید ثبت سفارشها باید تغییر کند و بانک مرکزی نسبت به مدیریت ارز اقدامات لازم را انجام دهد.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
شرمنده شماییم یا حضرت صادق/حسین قدیانی
گمانم هدف همه توطئهها و حرمتشکنیها این است؛ ابتدا دلمان را بشکنند، آنگاه امیدمان را و در نهایت ایمانمان را! و در این صورت، انسان مأیوس گیرم دغدغهمند، چه سودی برای خدا دارد، چه نفعی برای جامعه؟! ۴۰ سال بعد از انقلاب اسلامی و قریب ۱۴۰۰ سال بعد از انقلاب عاشورا اما باید گفت که ما نیز، آن نوگل بهاری نیستیم که با بادی بشکنیم! آن روز که آن پیامبر الهی در زمین خشک، مشغول ساختن کشتی بود، اینستاگرام نبود ولی تمسخر و توهین و هرزگی و سخن شلوغ و حرف دروغ، آن روز هم بود! و ما اگر قرار بود گناه فرزند را پای پدر بنویسیم، به گواهی قابیل باید ضد آدم میشدیم و مستند به پسر نوح، مخالف نخستین پیامبر اولوالعزم! فلان کسکی که نسبتکی با امام دارد، ما را از چه چیز میترساند؟! آیا ما عاشق خمینی شدیم، به خاطر نوادگانش؟! که حالا تداوم عشق ما به روحالله، گیر کرده باشد در دستانداز زندگی اشرافی بعضیها؟! این درست که آخرالزمان است و به مدد همین مجازستان، پیچیدگی فتنهها، هر روز بیش از روز پیش میشود لیکن ایمان و اراده و صبر و بصر ما هم آنقدر سست نیست که دشمندوستان توهم زدهاند! ما ماندگارتر از این حرفهاییم پای ولایت! و ماندگاری ایمان ما را از رقص در شب شهادت نترسانید! اینکه خب! بیحرمتی است و قطعا محکوم است و واقعا جا دارد معطوف به دستاندرکارانی که عوض انجام کارشان منجمله فراهم کردن زمینه اشتغال و ازدواج جوانان، خواسته یا ناخواسته مروج بیحیاییها و مبلغ بیحرمتیها میشوند، پناه به خدا ببریم بلکه زودتر بقیه..الله را بفرستد، لیکن ما شاهد عاشقانهترین رقصها هم بودهایم؛ در سهراهی شهادت کربلای ۵ که همه شبهایش شب شهادت بود، هیچ شهیدی بر زمین نمیافتاد الا آنکه قبلش، لحظاتی پیش معشوق برقصد! گفت: «ما گر ز سر بریده میترسیدیم/ در محفل عاشقان نمیرقصیدیم!» رقص پروانه با بال سوخته، نزد شمع محبوب کجا و بیعفتی کجا؟! خسته از محافل عیش و نوش، دلم «محفل عاشقان» میخواهد! کجایید شبزندهداران گردان حبیب؟! کجایید سواران قایق عاشورا؟! کجایید بچههای کمیل؟! کجایید مردان بیادعا؟! والله کار از حسرت گذشته است؛ رسما داریم به شما حسادت میکنیم! و با دلی غمگین اما هنوز هم امیدوار ادامه میدهیم راهتان را انشاءالله! نوشتم «دلی غمگین» چرا که کار این حرمتشکنیها، شکستن دل است و از «امیدواری» نوشتم، چرا که احتیاج دل شکسته به امید، فزون از هر دلی است! و از قضا هنر آن است که دل محزون، سرشار از امید باشد! و ما تجسم امیدیم، آن هم در عصری که اسلحه یأس مدام تیر میاندازد! شعار هم نمیدهیم! شور و شعور عاشورا اگر بند چهار تا شبهه و تحریف و متلک بود، در همان مجلس یزید، حسین بن علی علیهالسلام باید برای همیشه میمرد اما خدا چنان نگاه بصیری ارزانی چشم اهل معرفت کرده که حتی در ورای جور زمان و زخم زبان نیز، جز زیبایی چیزی نبینند! با افتخار، الگوی ما یک زن است! یک شیرزن! بانویی که کوهی از مصیبت و رشتهکوهی از حرمتشکنی هم نتوانست خللی در ارادهاش وارد کند! بانویی که ایمانش به خدا بود! و خدا اینگونه تقدیر کرده بود که سیدالشهدا با شهادتش نهتنها نمیرد، بلکه غوغا کند در عالم! واقعیت آن است که علیه هیچ روزی اندازه روز عاشورا، دشمنی نشده اما خدا جواب شیاطینی را که عاشورا را و زیارت عاشورا را نمیخواستند، با اربعین و زیارت اربعین داد! تا خدا خداست، مصاف با معصومین دیگر هم، تنها نور آفتابشان را بیشتر میکند! اگر قرار بود سنگ ابلهان، نورافشانی صوت و صورت امام را خاموش کند، دیگر خبری از نام «محمد» صلواتالله علیه نبود! کم سنگ خورد پیامبر خاتم؟! کم بیحرمتی دید محمد امین؟! کم دشنام شنید؟! کم زخم زبان خورد؟! بگذار فاش بگویم که «امام صادق» نام تمام مساجد ما است و اگر قرار بود با حرمتشکنی، قالالصادق علیهالسلام به گوش ما نرسد، زمان بنیامیه و بنیعباس، مناسبتر بود! امامی که همعصر با هر دو حکومت بنیامیه و بنیعباس بود، تا امروز که آخرالزمان باشد، سفره درس و بحثشان دائر است! و جنگ با چنین خورشیدی، تنها مایه روسیاهی بیشتر هتاکان میشود!
اما خدایا! شکایت را نزد تو میآوریم که تمسخر و توهین و افترا و دروغ و حرمتشکنی هست اما دستمان از دامان نوح کوتاه است! کاش تاریخ، داستان ما را با غربت و غم و درد و رنج مضاعف بنویسد! قابل عرض برای توی مخاطب این سطور اینکه از یاد نبریم توطئه معاویه کاریتر و مکرش پیچیدهتر بود اما امام معصوم از آنرو علیه یزید دست به قیام زد که فسق او را علنی و فساد او را آشکار میدید! پس نگاه روشنفکرانه اما لوس یا دیدگاه کمونیستی ممنوع! فساد، فساد است! تخلف، تخلف است! رانندهای که چراغ قرمز را رد کرده، نمیتواند مدعی باشد چون در مملکت، دزد و هرزه و عیاش و هیز و بدکاره هم هست، پس با او برخورد نشود! اینجا، هم جا دارد گلهمند از بعضی دولتمردان باشیم، هم از بعضی دوستان که با تشخیص غلط مسأله، به جای رفع شبهه، شبههافکنی میکنند! شگفتا! قوهقضائیه با مفسد اقتصادی برخورد میکند، وزیر دولت، طوری جبهه میگیرد کأنه وکیل مدافع زالوصفتان است! آنوقت همین قوه، خدا نکند یک در هزار، دست روی فلان هرزگی بگذارد! همه جا را پر میکنند که تا وقتی دزد هست، چرا رقاصه؟! BBC هم میآید کمکشان! کمک کی؟! بعضا وزیر دولت! بعضا وکیل ملت! یعنی همان کسانی که از آنان توقع کار و خدمت میرود، نه خیانت و دشمنشادکنی! آیا خجالتآور نیست که محصول کار و ماحصل کارنامه بعضیها رشد فساد و اباحهگری باشد؟! بعد هم که گلهای میکنی، عینا همان موضع اپوزیسیون را تحویلت میدهند! در بسیاری از پروندههای اقتصادی که جرم طرف آشکار است، دستگاه قضا را میزنند و مجرم مربوط را تا حد کارآفرین هم بالا میبرند! در پروندههای اخلاقی و اجتماعی اما هروقت قوه قضا را مشغول رسیدگی میبینند، فیالفور دور برمیدارند که قر کمر را نبین و اختلاس را ببین! روی صندلی همین نظام، سخن دشمن را رله میکنند و عوض خدمت، به خیانت مشغولند و در ضمن، با کمال وقاحت، شاکی هم هستند که چرا آزادی نیست! گویی آزادی یعنی اینکه مدیر مملکت به جای انجام تکالیفش، هم در بوق همه رقم فساد بدمد، هم مقابله با هر فسادی را به نحوی تخطئه کند، هم خوراک بدهد به دشمن! من این را مستند به برخی اظهارات بعضی وزرا میگویم؛ آیا نظامی هم مظلومتر از نظام جمهوری اسلامی پیدا میشود؟! واقعا در کدام نظام از نظامهای موجود، این همه اجازه میدهند به مدیر و وزیر و وکیل که رسما و علنا همان را بازی کند که دشمن میخواهد؟! و دقیقا سر همین مسائل است که ما گاه حتی منتقد نظام میشویم که خب! کمی سفتتر بگیر! یا نقدهایمان به شورای نگهبان! آیا دولت جمهوری اسلامی، کرسی آزاداندیشی دانشگاه است که عوض خدمت، فقط داریم نظریه میبینیم؟! آن هم همان نظرات دشمن! پرسش اساسی این است: آیا در مقابله با فساد اخلاقی و ترویج بیبندوباری، میان نظام اسلامی و نظامات دیگر، احیانا قائل به هیچ فرقی هستید یا نه؟! و مرا باش که توهم زدهام توی وزیر مثلا، این چیزها را نمیدانی! و به خیال خودم دارم شبهاتت را رفع میکنم! صدالبته جمهوری اسلامی در مواجهه با مسائل اخلاقی، همیشه سخن از اعتدال گفته و مکرر دیدهایم که افراط و تفریط در این زمینه، عمدتا راست کار حضرات چپ بوده؛ روزی دیوارکشی در کلاس درس دانشگاه اما امروز، شاباش هم میدهند با مواضع شاذشان به رقاصههای عریان مجازی! مأموریت شما، فراهم کردن زمینه کار و خدمت و پیشرفت و رفاه و ارتقای مادی و معنوی نسل جوان است یا کاسبی با غرایزشان؟! وظیفه شما فراهم کردن شرایط کار و اشتغال و ازدواج برای جوان است یا هموار کردن بساط فساد و انحراف؟! آیا از تنبلی و بیمسؤولیتی و ناکارآمدی به هرزگی پناه میبرید؟! دولتمرد اگر این است، خدایا! پناه به تو میبریم! و آری! هر چند این چیزها را پای نظام نمینویسیم، لیکن شدیدا و اکیدا متوقعیم از نظام که بعضی از این شبهدولتمردان را سر جای خود بنشاند! در مثل مناقشه نیست! وارد هر قهوهخانهای هم که بشوی، عاقبت ۴ تا مقررات میبینی! این را بکن و آن را نکن میبینی! اینجا اما در اوج صدمه مردم از مفاسد اقتصادی، وزیر مملکت عوض آنکه هوای عدل و عدلیه را داشته باشد، نگران جان و آبروی مفسدان است! بعد همینها، وقت مقابله محکمه با مفسد اخلاقی، قوه را حواله میدهند به این جمله گوهربار که تا دزد هست، چرا رقاصه؟! تو که تا دیروز داشتی برای خوشرقصی دزدها هم شاباش میدادی! چندچندی با خودت؟! چندچندی با خون شهدا؟! نظاما! رونوشت این متن، با تو عزیز است و الا ما به صم بکم عمی بودن بعضیها هیچ شکی نداریم! گیر اینها پست و سمت نیست! با پست و سمت، اپوزیسیونتر هم میشوند! گیر جماعت، در وجدانی است که ندارند! خدایا! به حق خون مطهر شهدا، پرده از تزویرشان بکش! به خودت قسم، همه میل ما این است که هرچه فریاد داریم بر سر دشمن بکشیم اما وای از آن روز که دشمن، نفوذ کرده باشد در دل بعضی حضرات! گاهی جملهشان را که میخوانیم، حتم میکنیم از «صدای آمریکا» باشد ولی به گوینده که توجه میکنیم، معالاسف صدای آمریکا را در حلقوم و حنجره مسؤول خودمان میبینیم! و من، این همه را نوشتم، فقط برای همین جمله آخر! اگر ما نیز مروج فسق علنی و فساد عمومی باشیم؛ چه اقتصادی و چه اخلاقی، چه فرقی داریم پس با بنیامیه و بنیعباس؟! این، شرح مشروح شرمندگی ما پیش شماست یا شیخالائمه! بر ما ببخش... .
***************************************